معراجعاشقانه🇵🇸
#قسمت_سی_و_چهارم مردای فامیل دوماد و اونایی به ریحانه محرم نبودن با آرزوی خوشبختی براشون از خو
#قسمت_سی_و_پنجم
بعد از شام رفتم پیش ریحانه وهدیه ام و بهش دادم
چون فرصت نشد چیزی بخرم واسش پولشو گذاشتم تو یه پاکت شیک و بهش دادم
زنگ زدم به بابام که گفت یه ربع دیگه میرسه
نگام به روح الله و ریحانه بودکه داشتن میخندیدن.
از ته دلم از خدا خوشبختیشونو آرزو کردم و واسش خوشحال بودم
الان به این نتیجه رسیدم ازدواج تواین سن چندان بدم نیست!
بابام که زنگ زد پاییزیم وپوشیدم و ازشون خداحافظی کردم و رفتم بیرون کنار در پدر ریحانه ایستاده بود
از اونم تشکر کردم که خیلی گرم جوابمو داد
خیلی ازش خوشم اومده بود آدم مهربونی بود ومثله بچه هاش شخصیت جالبی داشت !
رفتم طرف ماشین پدرم که اونم اومد .بابا به احترامش پیاده شد و بهش دست داد
تو همین حین چشمش به محمدم خورد .اونم اومد نزدیک تر و با بابام خداحافظی کرد
نشستیم تو ماشین و برگشتیم سمت خونه
از تو آینه بغل چشمم بهشون بود داشتن باهم حرف میزدن و نگاهشون به ماشین ما بود
نفس عمیق کشیدم و به این فکر کردم چه شب خوبی بود
تو همین فکرا بودم که رسیدیم خونه!
سریع از ماشین پیاده شدمو با عجله رفتم بالا .
مامان با دیدنم پشت سرم اومد
+علیک سلام چطور بود؟ خوش گذشت؟
سرمو تکون دادمو
_عالییییی مامان جون عالییی
باهم رفتیم تو اتاقم
مشغول عوض کردن لباسام شدم و براش توضیح میدادم که مراسمشون چطور بود
گوشیمو برداشت و عکسا رو دونه دونه نگاه کرد
رفتم کنارش نشستمو مشغول باز کردن موهام شدم .
هی ازشون تعریف میکردم و مامانم با دقت گوش میکرد
اخر سرم اروم زد پس کلمو
+یاد بگیر دختره از تو کوچیکتره شوهر کرده تو دو هفته حالا تو اون مصطفیِ بدبختو...
دستموگذاشتم رو لبش و نزاشتم ادامه بده و درگوشش گفتم
_مامان جان ببین من ایشونو دوس_نَ_دا_رَم
مامان یه پشت چش نازککرد و از اتاق رفت بیرون که خودمو با یه حرکت پرت کردم رو تخت و دراز کشیدم.
_
نمیتونستم نفس بکشم!
هیچیو نمیدیدم
انگار داشتم تو دریایِ تاریکی غرق میشدم!
یا شایدم یه جا زنجیر شده بودم !
هی دست و پا میزدم ولی هیچی به هیچی!
حس میکردم یکی چشمامو گرفته نمیزاره جایی و ببینم !
سیاهی،سیاهی و سیاهیِ مطلق!
خیلی حالم بد بود مدام گریه میکردم و کمک میخواستم!
همینطور دور خودم میچرخیدم که یا هاله ای از نورُ حس کردم که داره میاد سمتم!
با وجودِ اون نور متوجه شدم دارم تو سیاهی عمیق فرو میرم!
حالت خیلی عجیبی بود .
داد میزدم و گریه میکردم .
همه صورتم از گریه خیس شده بود.
میدوییدم سمت نور ولی....
به من نزدیکتر میشد و من سعی میکردم بهش برسم ولی بی فایده بود
دیگه فاصلمون خیلی کم شده بود و به راحتی میتونستم ببینمش.
یه تابوت از نور بود .
یه نیروی محکمی منو با خودش میکشید .
دستمو گرفتم بهش تا غرق نشم.
نمیدونم چیشد که یهو از اون سیاه چالِ وحشتناک دور شدم .
انقد دور شدم که شبیهِ یه نقطه دیده میشد.
میخواستم ببینم چی نجاتم داده، نگاه کردم دیدم دستم رو یه تابوتِ که روش نوشته ۱۸ و توشم یه جنازس.
جیغ زدم ولش کردم .
دوباره همه چی سیاه شد!
تار، مبهم و دوباره سیاهیِ مطلق!
دوباره پرت شدم تو همون سیاهی.
همش جیغ میزدم و گریه میکردم!
که با فشار محکمی رویِ بازوم بیدار شدم!
+فاطمه!!!!
فاطمهههه پاشو!پاشو ببینمتتتت
از ترس زیاد جمع شده بودم .
همه ی صورتم و لباسام خیس بود .
مامان نشست رو تخت و بغلم کرد .
تو بغلش آروم گریه میکردم .
تو گوشم گف
+هیس بسه دگ نبینم اشکاتو عزیز دلم !!!
اشکامو با انگشتاش پاک کرد و رو موهامو بوسید .
___
کل روز تو فکر خوابی که دیدم بودم. دقیقا یه هفته مونده بود به عید !
هیچ حسی واسِ سالِ نو نداشتم .
با بچه هام قرار گذاشتیم دیگه نریم مدرسه!
چون بعدِ عید دیگه تعطیل بودیم .
درسامونم تموم شده بودو فقط دوره میکردیم و تست میزدیم .
واقعا روزای کسل کننده ای بود
اصلا این سال سالِ منفوری بود !
پر از استرس پر از درس اه
ازین حالِ بدم خسته شده بودم !
دست از صبحونه خوردن کشیدم و رفتم تو اتاقم.
از تو کتابخونه تست جامعِ سوالایِ کنکورِ شیمیمو در اوردم و مشغول شدم . هر کدوم از سوالا تقریبا دو دیقه وقتمو میگرفت .کلافه موبایلمو گرفتمو به مشاورم زنگ زدم.
_الو سلام
+سلام عزیزم خوبی؟
_چه خوبی چه خوشی ؟
اقا من اصن کنکور نمیدممنصرف شدم .
+فاطمه باز زدی جاده خاکی ؟
این حرفا چیه ؟
الان وقتِ جمع بندیه آخراشه به همین راحتی جا زدی؟
_بابا حالم بهم خورد از درس!!!
+خب دیگه بسه ادامه نده تا نیومدم بزنم تو گوشت!
چی میخونی؟
_شیمی
+خب پس بگو !!!
_اه!حالا چیکار کنم؟
+برو تلویزیون ببین یکم استراحت کن بعد شروع کن !
کلافه یه باشه ای گفتمو تلفنو قطع کردم.
انگار خودم بلد نیسم این کارارو .
بدون اینکه توجه ای ب حرفش کنم دوباره نشستم سر کتابم و سعی کردم تمرکز کنم و تست بزنم!
تو فکر بودم که با صدای مامان به خودم اومدم...
#نویسندگان:فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور
🍃 بہ رزق خوان حسن عالمے نمڪ گیرند 🍃
﴿🍃 #امام_حسن علیه السلام🍃﴾
✍🏼 مرضیه نعیم امیری
🍃🌿 #تایپوگرافی
🌸🍃 #عکسنوشته
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
معراجعاشقانه🇵🇸
🍃 بہ رزق خوان حسن عالمے نمڪ گیرند 🍃 ﴿🍃 #امام_حسن علیه السلام🍃﴾ ✍🏼 مرضیه نعیم امیری 🍃🌿 #تایپوگرافی
🍃 بہ رزق خوان حسن عالمے نمڪ گیرند 🍃
﴿🍃 #امام_حسن علیه السلام🍃﴾
✍🏼مرضیه نعم امینی
🍃🌿 #تایپوگرافی
🌸🍃 #wallpaper
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
°| یه مذهبی باید اکیپ مذهبی خودشو داشته باشه ، اما هرازچندگاهی چندتا رفیق غیر مذهبی ام پیدا کنه و نامحسوس بیارشون تو خط...
#مذهبےطور✌🏼🌿
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
| #مرحوم_استاد_بهجت |
این گونہ فحش بده
.
پسر ایت اللہ بهجت مےگوید:
پدر هرگز در ڪودڪے اجازه نمیداد
فحش بدهیم من میگفتم نمیشود
ڪہ عصبانے هستیم فحش ندهیم
میگفتند بگویید گل انارے
زیرا گل انار مانند انار است اما
وقتے سراغش میروے میبینے انار نیست
🦋| #شهداییمـ
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙#یاکریم
چرا بِ امامحسنمجتبیعلیهالسلام
#کریماهلبیت گفتهمیشود...
☘️ هیچ #فقیر و مِسکینی از
در خانهی حضرت #ناامید
برنَگشت و حتّی خودِ ایشان
به سراغِ فقرا میرفتند و آنها
را به منزل #دعوت میکردند
و بِ آنها غذا و لباس میدادند.
[حقایقپنهانص۲۶۸]
عیدتون مبارک رفقا🌸❤️
#نماز شب پانزدهم ماه #رمضان🌙
4 رکعت (۲نماز دورکعتی)، در رکعت اول هر دو نماز بعدازحمد، 50بار سوره توحید و در رکعت دومِ هردونماز، بعدازحمد 25بار سوره توحید
پاداش این نماز طبق روایت:
خداوند گناهش را در چشم به هم زدنی می آمرزد هرچند به تعداد کف دریا و به تعداد ریگهای بیابان و تعداد ستارگان آسمان و تعداد برگ درختان باشد.🍂
📚بحارالأنوار، ج۹۷، ص۳۸۳ به نقل از اربعین شهید نقل از #امیرالمؤمنین علیه السلام
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
😁😁😁سرگرمی😁😁😁
📝
*اسمتون رو جمع کنید ببینید چه شعری ساخته میشه..*.😃
*الف*..........ای مهربان یارم
*ب*............باعشق تو میمانم
*پ*............پای خسته ای دارم
*ت*............تا هستی منم هستم
ث............ثابت میکنم هستم
ج.............جان من فدای تو
چ.............چند وقتی بمان بامن
ح.............حال از من نمیپرسی
خ.............خوابم با تو شیرینه
د.............در جانم زدی رخنه
ذ.............ذره ذره آبم کن
ر.............رسوای جهانم کن
ز.............زلف خود پریشان کن
ژ.............ژنده جامه ای پوشم
س...........سر برشانه ام بگذار
ش...........شوق من دو چندان کن
ص...........صبح من تو روشن کن
ض...........ضربان دلم بشنو
ط............طاهرگشتهام با تو
ظ............ظهر عاشقی بنگر
ع............عاشق شو تو هم چون من
غ ...........غم غربت دلم بشکست
ف...........فریاد دلم بشنو
ق............قربان دو چشمانت
ک............کردی همچو فرهادم
گ............گم گشته دو دستانم
ل.............لای موج موهایت
م.............مروارید چشمانت
ن.............نور دیده من شو
*و*.............وصف جمله خوبیهات
*ه*............هر دم بر زبان جاریست
*ی*...........یادی از دل ماکن
*"برای دوستانتون هم ارسال کنید."*
🌸
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
معراجعاشقانه🇵🇸
😁😁😁سرگرمی😁😁😁 📝 *اسمتون رو جمع کنید ببینید چه شعری ساخته میشه..*.😃 *الف*..........ای مهربان یارم *
شما هم اگه دوست داشتین برای من هم بفرستید بذارم تو کانال 😁😁😁
➣ @sajadeh ☕️
.😍📕😍.
بچه ها قبل درس خوندن بسم الله الرحمن الرحیم یادتون نره ها :)
کارو پربرکت میکنه :))
توسل به یار مطالعاتی فراموش نشه *_*
قبل اینکه وارد میدان رزم بشید وضو بگیرید ^.^
محیط رو طوری کنید که بهتون روحیه بده
مثلا میتونید از چفیه استفاده کنید و رو به روتون پر از جملات انگیزشی باشه
اگه از اونایی هستی که وسط روز خوابت میاد و کاریش نمیتونی بکنی
اگه با یه رب خواب حل میشه بخواب اما اگه نه
یه پیس پیس بزار کنارت
پیس پیس منظورم از اینایی هست که توش شیشه پاک کن میریزن ولی ساده اشو بیرون برای آب پاشی گیاها دارن وقتی هی آب بزنی به صورتت خوابت میپره
شبا ک درست تموم شد ودر آخر...
یه ساعت
خلاصه و جمع بندی هایی ک نوشتی رو
ببره محضر اقا براش توضیح بده
بعد سلام و درد و دل
همه درسارو براش توضیح بده
اونوقت درس خوندتم میشه مطالعه ب درد بخور
بالاخره درس خوندن یه منتظر باید فرق کنه با غیر
#جهاد_علمی
#گام_دوم_انقلاب
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
#wall
#کتابخونه_دلبر😍
معراجعاشقانه🇵🇸
😨🤝 #داستان_راستان ↓ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sajadeh
#حوا_روبروی_آینه💄🙅♀️💅
حوا از جاده سعادت منحرف شد و در پیچ لغزنده جاده، چشم های نقره فامش به بیلبوردهای تبلیغاتی افتاد؛ یک دختر با بارانی زرد که اشاره به بوتیک "جلوه" می کرد، توجهش را جلب کرده بود. نگاهش سر خورد به آن قسمت از بیلبورد که در اثر باران شدید دیروز پاره شده بود. جمله ای رنگ و رو رفته که معلوم نبود از دهه ی چند روی آن بیلبورد جا خوش کرده:
[پیغامی از امام علی به دختر حوا: وَإِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا... و اگر ترسو باشد از هر چيزى كه ممكن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مىترسد...]
یک لحظه نفهمید چرا روی گاز فشار داد و با سرعت غیر مجاز شیب تند جاده را گذراند. ترسیده بود یا... با خودش گفت: «حوای ترسو باحیاست؟ پس امام علی بماند برای ترسوها!» نگاهی به روزنامه ای که روی داشتبورد ماشین ولو شده بود، انداخت؛ همان روزنامه ای که دیروز دور یکی از تبلیغاتش را رژ قرمز کشیده بود. مذکری خوش اشتها در منوی سفارش خود خانومی تحصیلکرده با روابط عمومی بالا و ظاهری آراسته می طلبید. قهقه ای سر داد و با خودش گفت: «بترس دختر! بترس از این مذکر! عفت و حیات صدمه نبینه یوقت، بترس دختر!» نگاهش به آینه جلوی ماشین افتاد، خواست پیچ و تاپ زلف هایش را مرتب کند که متوجه شد یک نفر در آینه به او خندید. لب هایش وا رفت، تحمل آن جوکر لعنتی درون آینه را نداشت؛ حوا از خودش ترسید، ناگهان ترمز را کشید!
| نویسنده: #فاطمه_قاف |
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
آقای روحانی
روحانی بابا
داداش!!!
ای بابا
پاشو دیگه لنگ ظهره..
جمعه شده الانا دیگه باید قائدتا خبردار بشی که زلزله اومده ، زشته مثلا رئیس جمهوری...
بفرما انقدر دماوند و فیروزکوه رو تعطیل نکردی
داره اون روی خودشو نشون میده...
پاشو داداش...پاشو
انقدر ملت رو توی هفت سال لرزوندی که
دیشب هرچی فکر کردیم فرار کنیم نکنیم بریم، بمونیم!!!
دیدیم
ریشتر بلاهایی که تو سرمون آوردی خیلی داغون تر بود
این شد که گرفتیم دوباره خوابیدیم...
بزرگوار، تازه دارد چشم هایش را باز میکند و به دنیا صبح بخیر میگوید...😐☹️
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
آقا من یه پیشنهاد لاکچری دارم✋
اول هم به ذهن خودم رسیده ها😌
اگر زلزله ما رو کشوند به چادر نشینی توی پارک و جنگلهای تهران،
برید
عوامل سریال نون خ رو بیارید که روحمون شاد بشه، و کمتر به مدیریت بحرانِ دولت روحانی فکر کنیم توی اون شرایط🙊😂🙁
قول میدیم هرکی اومد پرسید از کی توقع دارید توی این شرایط کمکتون کنه یکصدا و بلند بگیم: مه لقا خاااانِم🤦♀️😇
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
مطالعه ، هر چیزی را عوض میکند !
هر چیزی را به سطح بالاتری از وجود و فراتر از روزمرگیِ ابلهانه میکشاند !
📚کنستانسیا
#کارلوس_فوئنتس
#کتاب_بخونیم📖
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
معراجعاشقانه🇵🇸
مطالعه ، هر چیزی را عوض میکند ! هر چیزی را به سطح بالاتری از وجود و فراتر از روزمرگیِ ابلهانه میکش
به من بگو با غذایی که می خوری چه میکنی تا بگویم کیستی!
📚 زوربای یونانی
👤نیکوس کازانتزاکیس
پ.ن:ما باهاش چیکار می کنیم؟🗑🔎
#تیکه_کتاب
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
چادری ها اتفاقا از تمیز ترین و مرتب ترین افراد هستن😐☝️
چون کسی که زحمت پوشیدن چادر به خودش میده زحمت شستن و اتو کردن و تمیزنگه داشتن چادر هم به خودش میده
واگر حوصله این زحمات رو نداشته باشه کلا قید چادر رو میزنه
درمورد کیسه زباله هم اون مغز توه که توش زباله ست ، اشتباه گرفتی!
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
معراجعاشقانه🇵🇸
چادری ها اتفاقا از تمیز ترین و مرتب ترین افراد هستن😐☝️ چون کسی که زحمت پوشیدن چادر به خودش میده زحمت
رهبر انقلاب : اگر کسی به #دختر_چادری یا با حجاب با نظر تحقیر نگاه می کند، تحقیرش کنید، ملاحظه نکنید
اگر کسی به #جوان_حزب_اللهی که ریش دارد، با نظر تحقیر نگاه می کند و دورش می کند تحقیرش کنید .
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
گُفتم:
کلیدِ قُفݪ شَهادت شِڪسته است
یا اندَر این زَمانه دَر باغ بَسته است..؟!
خَندید و گُفت:
ساده نَباش ای قَفس پَرست
دَر بَسته نیست
باݪ و پَر ما شِڪسته است..🥀
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
رفیق شهیدت کیه؟
ا •|📞|• ازهـادیبہهمهۍخواهران ...
حجابتـان را
مثل"حجـاب"«حضرتزهرا(سلام الله علیها)»
رعایتڪنید
نہمثلحجابهـاۍامروز
←چون این حجـابهـا
بوۍحضرتزهـرا(سلام الله علیها) نمیدهد.
شهید#هادی_ذوالفقاری
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
🌸امام خامنهای:
💠همهی بیماریهای مهلک و خطرناک، یعنی:
منیتها، کبرها، حسدها، تعدیها، خیانتها، لاابالیگریها در ماه رمضان فرصت علاج پیدا میکنند، قابل درمان میشوند.
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حکایت این روزهای هجمه به حاج #محمود_کریمی چیست؟
چه کردهای که اسرائیل هم نمیتواند کینهی تو را پنهان کند؟
☝️پستی از صفحه اسرائیل فارسی
@sajadeh
🔺ببینید چطور از بیمِ صعود قیمت طلا به گرمی ۳۰۰ هزار تومان، مردم را از رای دادن به رئیسی ترساندند؟
اما حالا طلا به گرمی بالای ۶۰۰ هزار تومان رسیده
مرگ بر منافق
#دولت_ویرانی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @sajadeh