eitaa logo
حقیقت ناب
1.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
440 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 25: نکات تفسیری آیه 5 سوره نازعات فَالْمُدَبِّرَاتِ‌ أَمْراً و آنها که امور را تدبیر می‌کنند! ۱ - فرشتگان، عهده دار مدیریت و تدبیر بخش هایى از امور جهان (فالمدبّرت أمرًا) «أمراً» اسم جنس و قابل اطلاق بر کم و زیاد است و نکره بودن آن، دلالت بر ابهام یا تعظیم دارد. ۲ - کاردانى و مهارت فرشتگان، در اداره و تدبیر جهان (فالمدبّرت أمرًا) ۳ - اتخاذ تدابیر لازم در اداره امور جهان، برانگیزنده ملائکه به خروج از جایگاه ویژه خویش و سبقت بر یکدیگر (و النشطت نشطًا . و السبحت سبحًا . فالسبقت سبقًا . فالمدبّرت أمرًا) حرف «فاء» در «فالمدبّرات»، اوصاف پیشین را مقدمه تدبیر قلمداد کرده است. ۴ - جهان داراى نظامى خاص و استوار، بر پایه تدبیرهایى از سوى فرشتگان (فالمدبّرت أمرًا) ۵ - سوگند خداوند به فرشتگان مدیر و مدبّر (فالمدبّرت أمرًا) ۶ - فرشتگان تدبیرکننده امور جهان، داراى مقامى ارجمند در پیشگاه خداوند (فالمدبّرت أمرًا) ۷ - تردید ناپذیر بودن قیامت (و النازعات ... فالمدبّرت أمرًا) جواب قسم هایى که از آغاز سوره تا این آیه تکرار شده است در آیه هشتم و نهم آمده است. برخى آن را جمله اى نظیر «لیبعثنّ» دانسته اند که پیش از «یوم ترجف الراجفة» محذوف باشد. برداشت یاد شده براساس نظر دوم است. ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) ┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤* 🌺کانال حقیقت ناب🌺🍃 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/sajadi43 ~~~•┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 26: نکات تفسیری آیه 6 سوره نازعات يَوْمَ‌ تَرْجُفُ‌ الرَّاجِفَةُ آن روز که زلزله‌های وحشتناک همه چیز را به لرزه درمی‌آورد، ۱ - پیدایش زلزله اى عظیم، در آستانه برپایى قیامت (یوم ترجف الراجفة) مراد از «یوم» - به قرینه آیه بعد - دورانى است که شامل هر دو نفخه صور باشد; نفخه اول که همگان مى میرند و نفخه دوم که رستاخیز برپا مى شود. «رجف»; یعنى، لرزش و اضطراب شدید. (مفردات راغب) ۲ - ملائکه، عهده دار تدبیر مراحل پایانى و برپایى جهان آخرت (فالمدبّرت أمرًا . یوم ترجف الراجفة) برداشت یاد شده، براساس ظرف بودن «یوم» براى «المدبّرات» است. در این ترکیب، آیات پیشین گویاى حرکت فرشتگان و شتاب و مسابقه آنان براى مدیریت و تدبیر مراحل پایانى دنیا و آغاز آخرت است. ۳ - پیدایش صیحه اى رعدآسا، در آستانه قیامت (یوم ترجف الراجفة) «رَجَفَ الرَّعْد»; یعنى، صداى رعد در ابرها پیچید (قاموس). اطلاق «رجف» - که «مفردات» آن را لرزش و اضطراب شدید معنا کرده است - بر صداهاى شدید، به سبب شباهت آن به زلزله است. این آیه مى تواند اشاره به اوّلین نفخ صور باشد که اهل آسمان ها و زمین را مدهوش مى سازد. ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 29: نکات تفسیری آیه های 7و8 سوره نازعات تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ و بدنبال آن، حادثه دومین [= صیحه عظیم محشر] رخ می‌دهد، ۱ - در آستانه برپایى قیامت و در پى صیحه و لرزش نخستین، صیحه و لرزشى دوباره پدیدار خواهد شد. (تتبعها الرادفة) «رادفة»; یعنى، ملحق شونده و از پى در آینده. (مصباح) تطبیق آن بر نفخ صور دوم مفاد این آیه و آیه قبل را نظیر آیه ۶۸ سوره زمر مى سازد. ۲ - دومین زلزله در مراحل برپایى قیامت، تابع اولین لرزش و فرع بر پیدایش آن است. (تتبعها الرادفة) ۳ - قیامت، به دنبال پیدایش زلزله اى بزرگ، برپا خواهد شد. (یوم ترجف الراجفة . تتبعها الرادفة) ممکن است «رادفة»، ناظر بر زلزله اى دیگر نباشد; بلکه مفاد آیه شریفه این باشد که به دنبال زلزله اى که در آیه قبل مطرح بود، پیامد آن (قیامت) به وجود خواهد آمد. 🔹🔹🔹 قُلُوبٌ‌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ دلهایی در آن روز سخت مضطرب است، ۱ - هنگام پیدایش دومین لرزش در دوران برپایى قیامت، قلب هاى فراوانى را لرزه و اضطرابى شدید فرا خواهد گرفت. (قلوب یومئذ واجفة) «قلب واجف»، به قلبى گفته مى شود که اضطراب شدیدى بر آن مستولى باشد (لسان العرب). «قلوب» نکره اى است که بر تکثیر دلالت دارد و به همین سبب - با آن که نکره است - مبتدا قرار گرفته است. ۲ - صحنه برپایى قیامت براى منکران معاد، صحنه اى هراس انگیز و اضطراب آور خواهد بود. (قلوب یومئذ واجفة) مراد از «قلوب» - به قرینه «یقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة» در آیات بعد - قلب منکران معاد است. ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) ┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤* 🌺کانال حقیقت ناب🌺🍃 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/sajadi43 ~~~•┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 30: نکات تفسیری آیه های 9و10 سوره نازعات أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ و چشمهای آنان از شدّت ترس فروافتاده است! ۱ - منکران معاد، با چشمانى فروافتاده و در نهایت خوارى و ذلّت، در صحنه قیامت ظاهر خواهند شد. (أبصرها خشعة) «خاشع» به شخصى گفته مى شود که به زمین چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصیف «أبصار القلوب» به آن، مجاز و حاکى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا که گویا قلب او که موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است که خشوع و فروتنى، در آن جایگیر شده است. ۲ - قیامت، حادثه اى سنگین و با عظمت و صحنه سایه افکندن نگرانى و ترس بر منکران معاد (أبصرها خشعة) فروتنى و ذلّت منکران معاد در صحنه قیامت، حاکى از عظمت و هول آور بودن آن است. ۳ - خداوند در تأکید بر وجود ترس و نگرانى در قیامت، به فرشتگان سوگند یاد کرده است که سریع و بانشاط براى تدبیر امور و قبض ارواح از یکدیگر سبقت مى گیرند. (و النازعات ... قلوب یومئذ واجفة . أبصرها خشعة) این آیه و آیه قبل، جواب قسم هایى است که در نخستین آیات سوره آمده بود. 🔹🔹🔹 يَقُولُونَ‌ أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ‌ فِي‌ الْحَافِرَةِ (ولی امروز) می‌گویند: «آیا ما به زندگی مجدّد بازمی‌گردیم؟! ۱ - معاد، بازگشت دوباره انسان به زندگى است. (لمردودون فى الحافرة) «حافرة» به معناى خلقت نخستین است (لسان العرب). هم چنین در بیان حالت کسانى که به همان راهى بازگردانده شوند که از آن آمده اند، «مردودون فى الحافرة» گویند (مفردات راغب). در این معنا، «حافرة» به معناى «ذات حفر» یا «محفورة» و منطبق بر اثر پاى رونده است. ۲ - منکران معاد، زنده شدن اهل قبور را شگفت آور خوانده و آن را بعید مى شمارند. (یقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة) یکى از معانى «حافرة» قبر است (مفردات راغب). قید «فى الحافرة» حال و مفاد جمله «أءنّا ...» این است که آیا ما در حالى که در قبر هستیم، به زندگى بازگردانده خواهیم شد؟! ۳ - استبعاد، تنها واکنش منکران معاد (یقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة) ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) ┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤* 🌺کانال حقیقت ناب🌺🍃 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/sajadi43 ~~~•┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 31: نکات تفسیری آیه های 11و 12 سوره نازعات أَ إِذَا کُنَّا عِظَاماً نَخِرَةً آیا هنگامی که استخوانهای پوسیده‌ای شدیم (ممکن است زنده شویم)؟!» ۱ - انسان در دیدگاه منکران معاد; پس از مرگ نابود شده و از او چیزى جز استخوان هاى پوسیده باقى نمى ماند. (أءذا کنّا عظمًا نخرة) «نَخیر»; یعنى، صداى بینى و «نخرة» به استخوان کهنه و پوسیده اى گفته مى شود که با اندک تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد - به گونه اى که با وزش باد به صدا درآید - به آن «ناخر» مى گویند. (لسان العرب) ۲ - از هم پاشیده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ، مایه استبعاد معاد در دیدگاه منکران آن (أءذا کنّا عظمًا نخرة) ۳ - استبعاد تنها واکنش منکران معاد، در برابر هشدارهاى الهى نسبت به حوادث پس از مرگ (أءذا کنّا عظمًا نخرة) 🔹🔹🔹 قَالُوا تِلْکَ‌ إِذاً کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ می‌گویند: «اگر قیامتی در کار باشد، بازگشتی است زیانبار!» ۱ - تمسخر و ریشخند، برخورد منکران معاد در برابر گزارش هاى رستاخیز (قالوا تلک إذًا کرّة خاسرة) فعل «قالوا» ممکن است از صدور این گفتار در قیامت خبر دهد که ماضى بودن آن، براى بیان قطعى بودن آن است و نیز مى تواند حاکى از گفته کافران در دنیا باشد. برداشت یاد شده، براساس دومین احتمال است. «تلک» - که اشاره به بعید است - مؤید این احتمال است. ۲ - منکران معاد، حیات دوباره انسان ها را پس از مرگ، حیاتى بى ثمر و سراسر زیان وانمود مى کنند. (قالوا تلک إذًا کرّة خاسرة) «کرّة»; یعنى، رجوع. نسبت دادن زیان کارى به رجوع - نه رجوع کنندگان - مبالغه در ترسیم زیان کارى است. ۳ - منکران معاد در قیامت، زیان کارى خود را مشاهده کرده و به یکدیگر بازگو خواهند کرد. (قالوا تلک إذًا کرّة خاسرة) برداشت یاد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منکران معاد در قیامت است. ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) ┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤* 🌺کانال حقیقت ناب🌺🍃 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/sajadi43 ~~~•┈┈••✾•✨⁦🌺⁩✨•✾••┈┈•~~~
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 32: نکات تفسیری آیه های 13و 14 سوره نازعات فَإِنَّمَا هِيَ‌ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ولی (بدانید) این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم است! ۱ - هنگام برپایى رستاخیز، همه انسان ها تنها با یک نهیب به سوى صحنه قیامت رانده خواهند شد. (فإنّما هى زجرة وحدة) «زجر»; یعنى، دفع کردن و راندن با بانگ و فریاد (مفردات راغب) و مراد از «زجرة» همان نفخه دوم صور است. ضمیر «هى» به «کرّة» بازمى گردد. ۲ - معاد و زنده ساختن دوباره انسان ها براى خداوند آسان است. (فإنّما هى زجرة وحدة) جمله «فإنّما...» پاسخى به استبعاد منکران معاد است; یعنى، تمام آنچه که آن را سخت و دشوار مى پندارید، براى خداوند، تنها ایجاد یک خروش و بانگ حیات بخش است و بس. 🔹🔹🔹 فَإِذَا هُمْ‌ بِالسَّاهِرَةِ ناگهان همگی بر عرصه زمین ظاهر می‌گردند! ۱ - تمام مردگان پس از نفخ صور، زنده گشته و در دشت هموار قیامت حاضر خواهند شد. (فإذا هم بالساهرة) «ساهرة»; یعنى، فلات و سرزمین پهناور، مسطّح و بى آب. این کلمه از ریشه «سَهَر» است; یعنى، ممکن نبودن خواب در شب (لسان العرب). نامگذارى فلات به «ساهرة»، به این اعتبار است که پیمایندگان آن در شب بیدار مى مانند. ۲ - حضور در قیامت، ناگهانى است و با نفخه صور، فاصله اى ندارد. (فإذا هم بالساهرة) حرف «إذا»، براى بیان مفاجاة و ناگهانى است. ۳ - عرصه قیامت، مکانى مشخص و از پیش تعیین شده است. (فإذا هم بالساهرة) حرف «ال» در «الساهرة»، گویاى این است که جایگاه حضور مردم در قیامت، از پیش مشخص شده است. ۴ - حاضران صحنه قیامت، ناآرام و نگران اند. (فإذا هم بالساهرة) «ساهرة»; یعنى، زمین صاف و پهناورى که پیمایندگان آن، در شب بیدار مى مانند (تاج العروس). بیدارى در صحنه قیامت، کنایه از خوف و اضطرابى است که آرامش را از حاضران سلب مى کند. ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 34: نکات تفسیری آیه های 15و 16سوره نازعات هَلْ‌ أَتَاکَ‌ حَدِيثُ‌ مُوسَى‌ آیا داستان موسی به تو رسیده است؟! ۱ - سرگذشت موسى(ع)، قابل دقت و مایه عبرت حتى براى پیامبر(ص) (هل أتیک حدیث موسى) «حدیث»; یعنى، خبر. (لسان العرب) ۲ - خداوند، برانگیزاننده همگان به آگاهى از داستان موسى(ع) و عبرت گیرى از آن (هل أتیک حدیث موسى) استفهام در «هل أتاک...» براى ترغیب به شنیدن پاسخ است. نقل داستان موسى(ع) در قرآن، نشانه آن است که گرچه ضمیر «هل أتاک» در خطاب به پیامبر(ص) به کار رفته است; ولى مراد گزارش سرگذشت موسى(ع) به تمام مردم است. ۳ - یادآورى سرگذشت پیامبران گذشته، مایه تقویت روحیه پیامبر(ص) در برابر مخالفان (هل ءاتیک حدیث موسى) بیان داستان موسى(ع)، پس از نقل مخالفت منکران معاد، به منظور آرامش بخشیدن به پیامبر(ص) در برابر مخالفت ها است. ۴ - برانگیختن مخاطب، به دقت در گفتار و تشویق او به شنیدن گزارش، روشى مطلوب در شیوه اطلاع رسانى است. (هل ءاتیک حدیث موسى) 🔹🔹🔹 إِذْ نَادَاهُ‌ رَبُّهُ‌ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ‌ طُوًى‌ در آن هنگام که پروردگارش او را در سرزمین مقدّس «طوی» ندا داد (و گفت): «بِالْوَادِی الْمُقَدَّسِ طُویً»: (نگا: طه / ). «الْوَادِی»: سرزمین. یاء آخر آن در رسم‌الخطّ قرآنی حذف شده است. «طُویً»: نام سرزمینی در شام، میان مَدْیَن و مصر، در پائین کوه طور سینا، نخستین بار، در آنجا به موسی (ع) وحی شد. بدل از (الْوادی) است. ۱ - خداوند، در وادى طوى با موسى(ع) سخن گفت. (إذ نادیه ربّه بالواد المقدّس طوًى) «واد» (مخفف «وادى»); یعنى، حد فاصل بین کوه ها و تپه ها که راه عبور سیلاب باشد (مصباح). برخى از اهل لغت «طوى» را نام درّه اى مى دانند که پایین کوه طور در صحراى «سینا» قرار دارد. (لسان العرب) ۲ - وحى به موسى(ع)، جلوه ربوبیت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربیت آن حضرت براى انجام رسالت خویش بود. (إذ نادیه ربّه) ۳ - وادى طوى، سرزمینى پاک و منزّه و شایسته احترام (بالواد المقدّس طوًى) تقدیس، به معناى تطهیر الهى [معنوى ]است و «سرزمین مقدّس» و «بیت المقدّس» آن است که از نجاست به معناى شرک پاک باشد. (مفردات راغب) نام گذارى «طوى» به وادى مقدس، گویاى توصیه به پاکیزه نگه داشتن آن از آلودگى هاى معنوى است. ۴ - نداى خداوند به موسى(ع) در وادى طوى، حادثه اى با اهمیت و در خور توجه براى پیامبر(ص) (حدیث موسى . إذ نادیه ربّه) «إذ» ظرف براى «حدیث» (در آیه قبل) است و از آن جا که استفهام در آن آیه براى ترغیب پیامبر(ص) به توجه و دقت در آن ماجرا بود، عظمت حادثه استفاده مى شود. ۵ - سرزمین ها، از نظر تقدس و اهمیت با یکدیگر متفاوت اند. (بالواد المقدّس طوًى) ۶ - جایگاه سخن گفتن خداوند با پیامبران، جایگاهى مقدس و پاک و شایسته احترام است. (إذ نادیه ربّه بالواد المقدّس طوًى) ارتباط «ناداه» با «المقدس»، بیانگر این است که یا خداوند براى تکلّم با بندگان، جایى مقدس را برمى گزیند و یا تکلّم او، مایه تقدس آن سرزمین مى گردد. در هر دو صورت، برداشت یاد شده قابل استفاده است. ۷ - ربوبیت الهى، مقتضى فرستادن پیامبران است. (إذ نادیه ربّه) محتواى نداى خداوند - به قرینه آیه بعد - فرمان رسالت موسى(ع) بوده است. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 35: نکات تفسیری آیه های17و 18 سوره نازعات اذْهَبْ‌ إِلَى‌ فِرْعَوْنَ‌ إِنَّهُ‌ طَغَى‌ به سوی فرعون برو که طغیان کرده است! ۱ - فرعون زمان موسى(ع)، مردى طغیان گر و فرو رفته در پلیدى ها و گستاخ در برابر خداوند (إلى فرعون إنّه طغى) «طغیان»; یعنى، از حد گذراندن (مصباح) و مراد از «طغیان فرعون» - به قرینه «تزکّى» و «فتخشى» در آیات بعد - ناپاکى فرعون و بى باکى او، در برابر خداوند است. ۲ - حرکت به سوى فرعون و باز داشتن او از طغیان گرى، فرمان خداوند به موسى(ع) در وادى طوى (اذهب إلى فرعون إنّه طغى) ۳ - مبارزه با طغیان گران، از شاخص ترین برنامه هاى رسالت پیامبران (اذهب إلى فرعون إنّه طغى) ۴ - لزوم مبارزه با طغیان گرى و رویارویى با ریشه هاى اصلى آن (اذهب ... إنّه طغى) ۵ - طغیان گرى، خصلتى ناروا است و طغیان گران در تعارض با راه خدایند. (اذهب إلى فرعون إنّه طغى) ۶ - پیامبران براى ارشاد مردم، آغازگر حرکت بوده و در انتظار مراجعه آنان نمى مانند. (اذهب إلى فرعون) ۷ - رسالت موسى(ع)، فراتر از هدایت و رهبرى بنى اسرائیل بود. (اذهب إلى فرعون إنّه طغى) 🔹🔹🔹 فَقُلْ‌ هَلْ‌ لَکَ‌ إِلَى‌ أَنْ‌ تَزَکَّى‌ و به او بگو: «آیا می‌خواهی پاکیزه شوی؟! ۱ - موسى(ع) از جانب خداوند، مأمور راهنمایى فرعون به راه تکامل و درست کارى و ترغیب او به پاکسازى خویش از آلودگى ها (فقل هل لک إلى أن تزکّى) زکات به دو معنا است: ۱. نمو ۲. طهارت (مقاییس اللغة) و به کسى که صالح و درست کار شود، مى گویند «تزکیه» شده است. (قاموس) ۲ - خداوند، راهنماى موسى(ع) در شیوه برخورد با طغیان گرى فرعون (إنّه طغى . فقل) ۳ - طغیان گرى، بازتاب نبود تزکیه و درست کارى در زندگى انسان (إنّه طغى . فقل هل لک إلى أن تزکّى) ۴ - دعوت به پاکى و درست کارى، سرلوحه برنامه پیامبران (فقل هل لک إلى أن تزکّى) ۵ - برانگیختن انگیزه در مخاطب، براى جلب توجه او به سخنان هدایت بخش، از مقدمات ارشاد و تبلیغ (فقل هل لک إلى أن تزکّى) «لک» خبر براى مبتداى محذوف است. حرف «إلى» نیز به همان مبتداى محذوف تعلق دارد. تقدیر کلام را مى توان چنین دانست: «هل لک میل إلى أن تزکّى» یا «هل لک سبیل إلى...». ۶ - درست کارى و صلاح افراد، در گرو اراده و خواست خود آنان است. (هل لک إلى أن تزکّى) ۷ - فرعون، طغیان گرى محروم از هرگونه پاکى و صلاح (هل لک إلى أن تزکّى) سؤال موسى(ع) نشان مى دهد که وى در وجود فرعون، به دنبال یافتن تمایلى - هر چند اندک - به سوى خیر و صلاح بود. ۸ - ضرورت پرداختن به تزکیه خویش و پاکسازى خود از هر گونه فساد و طغیان (فقل هل لک إلى أن تزکّى) ۹ - تزکیه و خودسازى، از راه هاى پیشگیرى از طغیان و کفر (إنّه طغى . فقل هل لک إلى أن تزکّى) این آیه از طرفى ناظر به آیه قبل است و راه دفع طغیان را ارائه مى دهد و از سویى دیگر، ناظر به آیه بعد است و زمینه هدایت به خداوند و دورى از کفر را بیان کرده است. ۱۰ - تزکیه و خودسازى، حتى براى سرکشانى چون فرعون، امکان پذیر است. (إنّه طغى . فقل هل لک إلى أن تزکّى) ۱۱ - نرمش در گفتار، حتى با سرکشان، از شیوه هاى پسندیده در تبلیغ و ارشاد مردم فقل هل لک إلى أن تزکّى طرح استفهام در آغاز سخن، نوعى نرمش در لحن کلام است. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 36: نکات تفسیری آیه های 19 سوره نازعات وَ أَهْدِيَکَ‌ إِلَى‌ رَبِّکَ‌ فَتَخْشَى‌ من تو را به سوی پروردگارت راهنمایی می کنم تا از او بترسی [و از طغیان دست برداری.] ▪️ «فَتَخْشی»: خشیت، ترس و هراسی است که نتیجه احساس به عظمت و قدرت خدا است. چنین احساسی هم با شناخت او، در دل انسان پدیدار می‌شود. ۱ - موسى(ع) به فرمان خداوند، مأمور اظهار آمادگى نزد فرعون براى هدایت او به خداوند (و أهدیک إلى ربّک) ۲ - دعوت فرعون به خشیت از خداوند، از اهداف رسالت موسى(ع) (فتخشى) ۳ - پیدایش حالت ترس از خدا و احساس عظمت او، از آثار قرار گرفتن در طریق هدایت (و أهدیک إلى ربّک فتخشى) «خشیت» به ترسى گویند که با درک عظمت همراه باشد. (مفردات راغب) ۴ - شناخت ربوبیت خداوند، زمینه ساز پیدایش حالت ترس و خشیت در برابر او (و أهدیک إلى ربّک فتخشى) ۵ - تزکیه و دورى از پلیدى و طغیان، هموارسازنده راه هدایت و خشیت الهى (إنّه طغى ... أن تزکّى . و أهدیک إلى ربّک فتخشى) ۶ - توجه دادن فرعون به سیطره ربوبیت خداوند بر او، از رسالت هاى موسى(ع) (و أهدیک إلى ربّک فتخشى) تصریح به «ربّک» در برابر کسى که مدعى ربوبیت بر انسان ها است - چنان چه در آیات بعد خواهد آمد - گویاى برداشت یاد شده است. ۷ - احتمال تأثیر سخن در مخاطب، براى اقدام به تبلیغ معارف الهى کافى است. (فقل هل لک ... و أهدیک إلى ربّک فتخشى) ۸ - هدایت مردم به خداوند و بیان ربوبیت او و ایجاد حالت خداترسى در آنان، از نخستین اهداف پیامبران است. (فقل ... و أهدیک إلى ربّک فتخشى) ۹ - فرعون، به ربوبیت خداوند، بى اعتقاد و در برابر خواسته هاى او گستاخ بود. (و أهدیک إلى ربّک فتخشى) 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 37: نکات تفسیری آیه های20و21 سوره نازعات فَأَرَاهُ‌ الْآيَةَ الْکُبْرَى‌ پس آن معجزه بزرگ تر را به او نشان داد. ▪️ «الآیَةَ الْکُبْری»: معجزه بزرگ. مراد تبدیل عصا به اژدها است. نشان دادن معجزه و کار عملی، پس از بیان ادلّه و براهین قولی بوده است. ۱ - موسى(ع) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدایت او، بزرگ ترین معجزه خویش را به وى ارائه کرد. (فأریه الأیة الکبرى) ۲ - معجزات پیامبران، نشانه صداقت آنان در به عهده داشتن مسؤولیت هدایت و انذار است. (و أهدیک ... فتخشى . فأریه الأیة الکبرى) «فاء» در «فأراه» براى تعقیب است و مى رساند که آوردن معجزه در پى ادعاى هدایت گرى و نیز انذار فرعون صورت پذیرفته است. کلمه «آیة» به معناى علامت و نشانه است و مصداق مورد نظر از آن، معجزه عصا و یا مجموع عصا و یدبیضا است که نشانه رسالت حضرت موسى(ع) بود. ۳ - معجزات پیامبران، داراى مراتب گوناگون و متفاوت در برترى و امتیاز (الأیة الکبرى) «کبرى» اسم تفضیل است; یعنى، بزرگ تر. ۴ - تحریک انگیزه تزکیه خواهى و هدایت طلبى در افراد، زمینه ساز پذیرش برهان ها است. (فقل هل لک إلى أن تزکّى . و أهدیک إلى ربّک فتخشى . فأریه الأیة الکبرى) برداشت یاد شده، از حرف «فاء» در «فأراه» استفاده شده است که ارائه دلیل پس از ترغیب فرعون به تزکیه خواهى و هدایت طلبى، مطرح کرده است. 🌴🌴🌴 فَکَذَّبَ‌ وَ عَصَى‌ ولی [او آن را] تکذیب کرد و سرپیچی نمود. ۱ - فرعون، نشانه رسالت موسى(ع) و معجزه بودن آن را نپذیرفت و بى درنگ آن را تکذیب کرد. (فکذّب) حرف «فاء» براى تعقیب بدون فاصله است و مى رساند که فرعون، پیش از هر گونه تأمل و درنگ، به تکذیب و عصیان پرداخت. متعلق تکذیب - به قرینه «الآیة الکبرى» در آیه قبل - معجزه موسى(ع) است. از اقدام فرعون به آوردن مثل معجزه موسى(ع)، - که آیات بعد بر آن دلالت دارد - دانسته مى شود که فرعون، معجزه بودن آن و دلالتش بر صداقت موسى(ع) را تکذیب کرده است. ۲ - بزرگ ترین معجزات نیز، در هدایت برخى از افراد، کارساز نیست. (فأریه الأیة الکبرى . فکذّب) ۳ - فرعون، طغیان گرى بس گمراه و بى پروا (طغى ... و أهدیک ... فتخشى ... فکذّب) تکذیب معجزه موسى(ع)، نشانه عمق محرومیت فرعون از هدایت و خشیت است. ۴ - فرعون، از پذیرش رهنمودهاى موسى(ع) سرپیچى کرد. (و عصى) متعلق «عصى» - به قرینه «أهدیک» - رهنمودهاى موسى(ع) بوده است. ۵ - دروغ دانستن تعالیم پیامبران زمینه ساز نافرمانى خداوند و گرفتارى به گناه (فکذّب و عصى) ترتیب بیان تکذیب و عصیان، گویاى ترتّب آن دو است. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 38: نکات تفسیری آیه های22و23 سوره نازعات ثُمَ‌ أَدْبَرَ يَسْعَى‌ سپس [به حق] پشت کرد [و برای نابودی موسی] به تلاش برخاست! ۱ - فرعون، به تکذیب گفته هاى موسى(ع) اکتفا نکرده سرسختانه به مخالفت با او پرداخت. (ثمّ أدبر یسعى) حرف «ثمّ» در این آیه، براى تراخى رتبى است; یعنى، ادبار فرعون، نارواتر از تکذیب او بود. ۲ - دروغ خواندن تعالیم پیامبران و روى گردانى از رهنمودهاى آنان، کشاننده انسان به تلاش براى سرکوب آنها است. (فکذّب و عصى . ثمّ أدبر یسعى) ۳ - رسالت موسى(ع)، خطرى جدى براى فرعون و تحریک کننده او به مقابله اى پى گیر در برابر آن (ثمّ أدبر یسعى) ۴ - فرعون، گفتوگوى مستقیم خود با موسى(ع) و تکذیب و مخالفت با او را در سرکوب آن حضرت کارساز نمى دید. (ثمّ أدبر) «ادبار»; یعنى، پشت کردن و حاکى از نومیدى فرعون از نتیجه گفتوگوى مستقیم با موسى(ع) است. ۵ - فرعون با مشاهده معجزه موسى(ع)، وحشت زده از آن روى برتافت و شتابزده گریزان شد. * (ثمّ أدبر یسعى) «إدبار» فرعون، - در یک احتمال - به معناى فرار او از ترس معجزه موسى(ع) است که در شکل مار عظیم ظاهر شده بود. 🌴🌴🌴 فَحَشَرَ فَنَادَى‌ پس [قومش را] گرد آورد، و ندا داد ▪️ «حَشَرَ»: بسیج کرد. گرد آورد. مراد گرد آوردن جادوگران است «نَادی»: دعوت کرد. فرا خواند. بانگ برداشت. ۱ - فرعون براى مبارزه با موسى(ع)، مردم را در اجتماعى گردآورد و با آنان در این زمینه سخن گفت. (فحشر فنادى) «حشر»، به معناى جمع کردن همراه با سوق دادن است (مصباح). ۲ - فرعون، در جمع کسانى که براى استماع سخن او گردآمده بودند، با صدایى بلند سخن گفت. (فنادى) «ندا»، به معناى بلند کردن صدا و آشکار ساختن آن است. (مفردات راغب) ۳ - فرعون، تأثیر رسالت موسى(ع) را بر دیگران پیش بینى کرده و از آن وحشت داشت. (فحشر فنادى) ۴ - فرعون، در تلاش براى بازداشتن مردم از گرایش به موسى(ع) (ثمّ أدبر یسعى . فحشر فنادى) جمله «حشر فنادى»، تفسیر «یسعى» (در آیه قبل) است. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 40: نکات تفسیری آیه 24 سوره نازعات فَقَالَ‌ أَنَا رَبُّکُمُ‌ الْأَعْلَى‌ و گفت: من پروردگار بزرگ تر شما هستم. 🔹 «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی»: با توجّه به خاصّیّت نفسِ آفت‌زده طاغیان که کلمه حق و دعوت به آن، بر طغیان و غرورشان می‌افزاید و مال و منال و مقام گاهی به ادّعای الوهیّتشان می‌کشاند جنون پادشاهی هم فرعون مادیگرا را بر آن داشته است که در اوقات معمولی معبودهائی برای خود برگزیند و در لحظاتی خویشتن را یگانه معبود دیگران بداند و زمانی خود را معبود والایِ والا بنامد. همیشه تاریخ، شاهد خداگونه‌ها بوده و سخن قال یا حال ایشان را شنیده است. مگر از کافران بی‌ادب، جز این باید شنید؟ 🔸🔸🔸 ۱ - قوم فرعون، معتقد به خدایانى متعدد (أنا ربّکم الأعلى) ۲ - فرعون، خود را خداى مردم مصر قلمداد کرده، رتبه اش را از تمامى خدایان آنان برتر مى خواند. (أنا ربّکم الأعلى) ۳ - فرعون، در حضور مردم و با صداى بلند، خود را برترین تصمیم گیرنده درباره اداره زندگانى و تدبیر امور آنان معرفى کرد. (فنادى . فقال أنا ربّکم الأعلى) فرعون - براساس دیگر آیات قرآن - هم خود را «اله» مى خواند و هم براى خود «الهى» غیر خدا مدعى بود. بنابراین برگزیدن تعبیر «ربّ اعلى» درباره خود، براى تصریح به این نکته است که در رشد و تربیت مردم نیز، تصمیم اصلى را او مى گیرد. ۴ - فرعون، بر تمام امور زندگانى مردم مصر مسلّط بود. (أنا ربّکم الأعلى) ۵ - ادعاى ربوبیت برتر، موضع گیرى فرعون در برابر طرح توحید ربوبى از سوى موسى(ع) (و أهدیک إلى ربّک ... أنا ربّکم الأعلى) جمله «و أهدیک إلى ربّک» در آیات پیشین، سخنى بود که موسى(ع)، آن را با توجه به انکار ربوبیت خداوند از سوى فرعون، مطرح ساخت. فرعون در واکنش به این دعوت، برترین ربوبیت را براى خود قائل شد. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 41: نکات تفسیری آیه 25 سوره نازعات فَأَخَذَهُ‌ اللَّهُ‌ نَکَالَ‌ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى‌ پس خدا هم [به کیفر این ادعای نابجا] او را به عذاب آخرت و دنیا دچار ساخت. 🔹 «نَکَالَ»: تعذیب. عذاب و عقوبت. مفعول مطلق است و یا منصوب به نزع خافض است. 🔹 «الآخِرَةِ وَ الأُولی»: آن جهان و این جهان. چون عذاب آخرت مهم‌تر از عذاب دنیا است، ذکر آن پیشتر آمده است. ۱ - خداوند فرعون را در پى ادعاى ربوبیت، به عذاب سخت دنیا و آخرت گرفتار ساخت. (فأخذه اللّه نکال الأخرة و الأولى) فاء در «فأخذه...»، آن را بر آیه قبل (فقال أنا ربّکم الأعلى) تفریع کرده است. ۲ - عذاب فرعون در دنیا و آخرت، نمونه اى از برخورد شدید خداوند با مخالفان پیامبران و برحذر دارنده آنان از عواقب مخالفت (فأخذه اللّه نکال الأخرة و الأولى) ۳ - توجه دادن به عذاب آخرت، بازدارنده تر از تهدید به عذاب دنیوى است. (نکال الأخرة و الأولى) عذاب آخرت، ممکن است از آن جهت نکال و مایه عبرت باشد که توجه به آن در دنیا، دیگران را از فرجام کافران مى ترساند و از همسانى با گرفتاران به عذاب بر حذر مى دارد. در این صورت تقدیم «الأخرة» بر «الأولى»، بیانگر نقش برتر آن در عبرت آموزى است. ۴ - عذاب اخروى فرعون، از زمان مرگ او آغاز شده است.* (فأخذه اللّه نکال الأخرة) 🔹 فعل «أخذ» ماضى و حاکى از تحقق عذابى است که به «نکال الأخرة» توصیف شده است. این احتمال نیز وجود دارد که قطعى بودن عذاب آینده، سبب ماضى آوردن «أخذ» باشد. ۵ - هلاکت فرعون، هشدارى به مردم در امور دنیا و آخرت آنان بود. (فأخذه اللّه نکال الأخرة و الأولى) ۶ - خداوند، فرعون را به دلیل تکذیب رسالت و معجزه موسى(ع) و عصیانگرى و ادعاى ربوبیت، هلاک ساخت. (فکذّب و عصى ... فقال أنا ربّکم الأعلى . فأخذه اللّه نکال الأخرة و الأولى) ۷ - تکذیب پیامبران و معجزات آنان، سرپیچى از رهنمودهاى ایشان و بازداشتن مردم از گرایش به آنان، مایه گرفتارى به عذاب در دنیا و آخرت (فأخذه اللّه نکال الأخرة و الأولى) 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 43: نکات تفسیری آیه 26 سوره نازعات إِنَ‌ فِي‌ ذلِکَ‌ لَعِبْرَةً لِمَنْ‌ يَخْشَى‌ بی تردید در این سرگذشت برای کسی که [از عذاب خدا] بترسد عبرتی است. ➖➖➖ ۱ - فرجام فرعون، درس عبرتى بزرگ براى کسانى که نگران عاقبت دنیا و آخرت خویش اند. (إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) متعلق «یخشى»، به قرینه «الأخرة و الأولى» در آیه قبل، مى تواند فرجام انسان در دنیا و آخرت باشد. ۲ - تنها خداترسان از هلاکت و مجازات فرعون پند مى گیرند و خود رااز گرفتارى به فرجامى نظیر آن برحذر مى دارند. (إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) مراد از خشیت در «یخشى»، مى تواند خشیت از خداوند باشد، جمله «و أهدیک إلى ربّک فتخشى» (در آیات پیشین) مؤید این احتمال است. اختصاص یافتن «عبرت» به «من یخشى» - با آن که هلاکت فرعون براى همگان درس عبرت است - بیانگر این نکته است که تنها، خداترسان از این عبرت بهره مى گیرند. ۳ - پندآموزى، از اهداف نقل داستان گذشتگان در قرآن (إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) ۴ - ضرورت مطالعه تاریخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن (إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) ۵ - شکست نهایى فرعون در مبارزه با موسى(ع)، درس عبرتى براى مخالفان پیامبر(ص) و منکران معاد (إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) نقل داستان موسى(ع) و فرعون - پس از بیان شبهات منکران معاد و نیز خطاب به پیامبر(ص) با جمله «هل أتاک...» - بیانگر این است که مراد از توصیف داستان مزبور به عبرت، تهدید منکران معاد و مخالفان پیامبر(ص) است که چه بسا آنان نیز در نهایت، همچون فرعون به عذاب الهى گرفتار شوند. ۶ - ترس از خداوند و نگرانى از فرجام خویش، پرهیز دهنده انسان از انکار معاد و باز دارنده او از طغیان گرى و رویارویى با پیامبران (إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) عبرت گرفتن از داستان فرعون، به معناى دورى از رفتار و عقاید او است که در آیات قبل نمونه هاى آن بیان شد. ۷ - خداوند، حامى پیامبران و مدافعان دین در برابر مخالفان (فأخذه اللّه ... إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) ۸ - سرنوشت فرعون، نشانگر حاکمیت خداوند بر حوادث تاریخ (فأخذه اللّه ... إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) عبرت بودن فرجام فرعون براى آیندگان، مستلزم مقهور بودن همه امور در برابر اراده خداوند است. ۹ - منکران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت، محروم از خشیت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاریخ (یقولون أءنّا ... هل أتیک ... إنّ فى ذلک لعبرة لمن یخشى) تصریح به «من یخشى» براى اشاره به نبود خشیت در وجود منکران معاد است. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 44: نکات تفسیری آیه 27 سوره نازعات أَ أَنْتُمْ‌ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ‌ السَّمَاءُ بَنَاهَا آیا آفریدن شما [پس از مرگ] دشوارتر است یا آسمان که او آن را بنا کرد؟ ➖➖➖ ۱ - آسمان، پدیده اى مقاوم تر از جسم انسان ها و آفرینش آن باعظمت تر از آفرینش آنها است. (ءأنتم أشدّ خلقًا أم السماء) استفهام در «ءأنتم» تقریرى است و براى اعتراف گرفتن از مخاطب به کار مى رود. «السماء» ممکن است اشاره به آسمان مشهود باشد و نیز ممکن است اسم جنس بوده و بر تمام آسمان ها قابل تطبیق باشد. «شدّت»، به معناى صلابت و استحکام است. این وصف درباره جسم و غیر جسم به کار مى رود. بنابراین تعبیر «أشدّ خلقاً» به معناى استحکام بیشتر در خلقت و یا دشوارتر بودن آفرینش [در نظر مخاطبان ]است. ۲ - آفرینش آسمان با وجود صلابت بیشتر آن نسبت به پیکر انسان، برهانى آشکار بر امکان معاد و قدرت خداوند بر زنده کردن دوباره انسان ها (ءأنتم أشدّ خلقًا أم السماء بنیها) «أنتم» خطاب به منکران معاد است که آیات قبل سخنان آنان را نقل کرده بود. جمله «بناها» مستأنفه و مفاد آن این است که آسمان با آن که محکم تر است، خداوند آن را ساخت; چگونه آفرینش دوباره خود را محال مى پندارید؟ ۳ - استفاده از محسوسات در تبیین معقولات، از شیوه هاى قرآن (ءأنتم أشدّ خلقًا أم السماء بنیها) ۴ - ضرورت دقت در آفرینش پدیده هاى هستى، براى پى بردن به قدرت مطلق خداوند (ءأنتم أشدّ خلقًا أم السماء بنیها) ۵ - منکران معاد در عصر بعثت، آسمان را آفریده خداوند مى دانستند. (أم السماء بنیها) استدلال آیه شریفه بر امکان معاد، بدون پذیرش آفریدگارى خداوند براى آسمان، ناتمام است. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
#تفسیر_قرآن 🔅🔅🔅 💢 نگاشت 46: نکات تفسیری آیه 28 و29 سوره نازعات رَفَعَ‌ سَمْکَهَا فَسَوَّاهَا سقفش را برافراشت، پس آن را درست و نیکو قرار داد، ▫️«رَفَعَ»: بالا برد. گسترش داد. «سَمْکَ»: ارتفاع. بلندا. بعضی آن را سقف و آسمانه دانسته‌اند. ▫️«سَوّی»: ساخته و پرداخته کرد. یعنی هر یک را فواصل معیّن و اندازه و خاصّیّت ویژه بخشید و در مدارات خود جای داد و یکی را به دیگری مرتّبط ساخت ۱ - سقف افراشته و مرتفع آسمان ساخته خداوند و جلوه قدرت او است. (رفع سمکها) «سَمْک»; یعنى، سقف و نیز قامت هر چیز را «سَمْک» مى گویند (قاموس). جمله «رفع...» تفسیر جمله «بناها» در آیه قبل است; یعنى، ساختن آسمان به این گونه بوده است که خداوند، طاق آن را بالا برده و آن را همچون گنبدى برافراشته قرار داده است. ۲ - خداوند، آسمان را پدیده اى به دور از کاستى و ناهماهنگى و به گونه اى موزون و متعادل قرار داده است. (فسوّیها) «سوِىّ» به چیزى گفته مى شود که در مقدار و کیفیت آن، افراط و تفریط نشده باشد (مفردات راغب). بنابراین جمله «سوّاها»; یعنى، خداوند آسمان را به گونه اى قرار داد که در شکل و اجزاى آن، تعادل برقرار است. ۳ - هماهنگى اجزاى آسمان، با فاصله اى اندک پس از مرحله آفرینش و برافراشتن آسمان صورت پذیرفته است. (رفع سمکها فسوّیها) فاء در «فسوّاها»، براى تعقیب و حاکى از تأخّر بدون فاصله تسویه است. ۴ - برافراشتن آسمان و تعدیل آن، دلیل قدرت خداوند بر احیاى دوباره انسان ها است. (ءأنتم أشدّ ... رفع سمکها فسوّیها) 🔅🔅🔅 وَ أَغْطَشَ‌ لَيْلَهَا وَ أَخْرَجَ‌ ضُحَاهَا و شبش را تاریکو روزش را روشن ساخت، ▫️«أَغْطَشَ»: تاریک کرد. دیجور ساخت. ▫️«أَخْرَجَ»: پدیدار کرد. ظهور بخشید. مراد روشن کردن است. ▫️«ضُحی»: اوائل روز. تمام روز ۱ - تاریک ساختن شب در فضاى آسمان، کار خداوند و نشانه قدرت او است. (و أغطش لیلها) «أغطش»; یعنى، تاریک ساخت (مفردات راغب). ارجاع ضمیر «لیلها» به آسمان، به این جهت است که منشأ پیدایش شب، وضعیت اجرام آسمانى است. ۲ - پدیدار ساختن روز و روشنایى آن، وابسته به خداوند و جلوه قدرت او است. (و أخرج ضحیها) «ضحى» به معناى گسترش نور خورشید و پهناور شدن روز است (مفردات راغب) و نیز هنگامى را که اندکى از بالا آمدن روز گذشته باشد، «ضحى» مى نامند(قاموس). مراد از «ضحى» - به قرینه «لیل» - روز است و نام بردن این بخش روز به جهت فرح بخش تر بودن آن لحظات است، زیرا منظور برانگیختن اعجاب و شگفتى در انسان ها است. ۳ - توانمندى خداوند بر ایجاد شب و روز، نشانه قدرت او بر احیاى دوباره انسان است. (ءأنتم أشدّ ... و أغطش لیلها و أخرج ضحیها) ۴ - عملکرد عوامل طبیعى، عمل خداوند است. (و أغطش ... و أخرج) با آن که پیدایش شب و روز عوامل طبیعى خاص خود را دارد; ولى به خداوند نسبت داده شده تا بیانگر این نکته باشد که همه کارها، منتسب به او است. 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 47: نکات تفسیری آیه 30و31 سوره نازعات وَ الْأَرْضَ‌ بَعْدَ ذلِکَ‌ دَحَاهَا و زمین را پس از آن گسترانید، ۱ - خداوند، پس از آفرینش آسمان و ایجاد شب و روز، زمین را گسترده ساخت. (و الأرض بعد ذلک دحیها) «دحو» به معناى بسط دادن و گستراندن است. «بعد ذلک» دلالت دارد که این مرحله از تغییرات زمین، پس از تعدیل آسمان و آفرینش تاریکى و روشنى بوده است. مراد از بسط زمین - به قرینه آیات بعد - آماده سازى و سامان دادن آن براى زندگانى جانداران است. ۲ - زمین، همچون گوى پرتاب شده در فضا است.* (دحیها) یکى از معانى «دحو»، بازى با پرتاب سنگ، گردو و ... به سوى حفره اى است که از پیش به همین منظور حفر شده است. آن حفره را «اُدحیّه» و سنگ را «مِدحاة» مى نامند (لسان العرب). بر این اساس جمله «دحاها»، حاکى از پرتاب شدن زمین در فضا است. ۳ - توجّه به مراحل پیدایش زمین و تحوّل آن به جایگاهى قابل استفاده جانداران، مایه پى بردن انسان به قدرت خداوند و زمینه باور داشتن معاد (ءأنتم أشدّ ... و الأرض بعد ذلک دحیها) ۴ - فراهم شدن شرایط زندگانى در زمین، با آغاز آفرینش آن و پیدایش آسمان و شب و روز هم زمان نبوده است. (و الأرض بعد ذلک دحیها) فعل «دحاها» دلالت بر وجود زمین قبل از بسط آن دارد و قید «بعد ذلک»، نشانگر آن است که گسترش زمین و آمادگى آن براى زندگانى انسان، از دوران ایجاد آسمان و شب و روز مؤخر بوده است. 🔅🔅🔅 أَخْرَجَ‌ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا و از آن آبو چراگاهش را بیرون آورد، ۱ - خداوند، با گسترده ساختن زمین، آب هاى زمینى را بر سطح آن جارى ساخت. (أخرج منها ماءها) فعل «أخرج» بدل از «دحاها» است و به همین جهت بدون حرف عطف آمده است. این فعل آنچه را لازمه بسط زمین است بیان مى کند. ۲ - خداوند، رویاننده نباتات و تأمین کننده علوفه گیاه خواران (أخرج ... مرعیها) «مرعى» مصدر میمى است و در این جا به معناى اسم مفعول به کار رفته است; یعنى، آنچه چریده مى شود. این کلمه گرچه ناظر به تغذیه گیاه خواران است; ولى تأثیر گیاه در زندگانى انسان نیز - به قرینه «متاعاً لکم و لأنعامکم» در آیات بعد - مراد است. ۳ - بیرون آوردن آب و گیاه از دل زمین، نشانه قدرت خداوند بر احیاى دوباره انسان ها است. (ءأنتم أشدّ خلقًا ... أخرج منها ماءها و مرعیها) ۴ - زمین، جایگاه ذخیره آب (ماءها) 🌴🌴🌴 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 48: نکات تفسیری آیه 32 تا 34 سوره نازعات وَ الْجِبَالَ‌ أَرْسَاهَا و کوه ها را محکم و استوار نمود ۱ - خداوند، کوه ها را استوار و پابرجا قرار داد. (و الجبال أرسیها) فعل «أرسى»; یعنى، ثابت و استوار ساخت (لسان العرب). ۲ - آفرینش کوه هاى پایدار و تزلزل ناپذیر، نشان قدرت خداوند بر احیاى دوباره انسان ها است. (ءأنتم ... و الجبال أرسیها) 🌱🌱🌱 مَتَاعاً لَکُمْ‌ وَ لِأَنْعَامِکُمْ‌ تا مایه بهره وری شما و دام هایتان باشد. ۱ - سودمندى آسمان، شب، روز، زمین، آب، گیاه و کوه ها براى انسان و دام، هدف خداوند از آفرینش و سامان بخشى آنها است. (متعًا لکم و لأنعمکم) «متاعاً» مفعول له است. این کلمه گرچه اسم است براى هر چیزى که سودمند باشد (لسان العرب); ولى در این آیه جایگزین مصدر شده است; یعنى، «تمتیعاً لکم». ۲ - ارزش انسان، برتر از آسمان و زمین و نعمت هاى موجود در آن (متعًا لکم) ۳ - حق مالکیت انسان بر دام ها (شتر، گاو و گوسفند) و بهره بردارى از آنها، از حقوق پذیرفته شده در اسلام (لأنعمکم) «أنعام» (جمع «نَعَم») به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود. کلمه «نَعَم» به شتر اختصاص دارد; زیرا بزرگ ترین نعمت نزد عرب است (مفردات راغب). اضافه شدن «أنعام» به ضمیر «کم»، حاکى از حق تصرف و مالکیت انسان بر دام ها است. ۴ - کشاورزى و دامدارى، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت (ماءها و مرعیها ... متعًا لکم و لأنعمکم) 🌱🌱🌱 فَإِذَا جَاءَتِ‌ الطَّامَّةُ الْکُبْرَى‌ «الطّآمَّةُ»: حادثه عظیم. مصیبت طاقت‌فرسا. بلای سخت و فراگیر. مراد قیامت است. «الْکُبْری»: بزرگترین. معلوم است هیچ مصیبت و واقعه‌ای بزرگتر از قیامت نیست. ۱ - رخداد قیامت، برترین حادثه ناگوارى که حوادث دیگر را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد. (الطامّة الکبرى) «طامّة»; یعنى، رخدادِ مصیبت بارى که بر هر رخداد دیگر غالب آید (لسان العرب). ۲ - «الطامّة الکبرى»، از اسامى قیامت (الطامّة الکبرى) ۳ - وقوع قیامت، حتمى و غیر قابل انفکاک از آفرینش دنیا است. (فإذا جاءت) حرف شرط «إذا»، در مواردى به کار مى رود که فعل شرط محقق خواهد شد. گفتنى است که «فاء» بر ترتب آن بر آفرینش دنیا - که آیات پیشین بیانگر آن بود - دلالت دارد. ۴ - پیدایش آسمان، زمین، شب، روز، آب، گیاه و کوه، حوادثى نابرابر با حادثه بزرگ قیامت (الطامّة الکبرى) «کبرى» اسم تفضیل است و قیامت را - در برابر آنچه در آیات پیشین ذکر شد - برترین و بزرگ ترین حادثه معرفى مى کند. 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 49: نکات تفسیری آیه 35 تا 37 سوره نازعات وَ بُرِّزَتِ‌ الْجَحِيمُ‌ لِمَنْ‌ يَرَى‌ و دوزخ رابرای هر بیننده ای آشکار سازند، ۱ - جهنّم در قیامت، بر همگان آشکار بوده و در معرض دید تمام بینندگان قرار داده خواهد شد. (و برّزت الجحیم لمن یرى) مراد از «من یرى» (شخصى که مى بیند)، هر کسى است که توان دیدن داشته باشد. مفاد چنین تعبیرى، شدّت ظهور است. ۲ - جهنّم، مکانى بس داغ و سوزان و داراى آتشى برافروخته و متراکم (و برّزت الجحیم لمن یرى) «جحیم» به مکانى گفته مى شود که حرارت شدیدى دارد. این کلمه بر آتش متراکم و پرزبانه نیز اطلاق مى گردد. (قاموس) ۳ - «جحیم»، از نام هاى جهنم (و برّزت الجحیم) ۴ - جهنم، پیش از ظهور در صحنه قیامت، آفریده شده و موجود است. (و برّزت الجحیم) تعبیر «ظاهر شدن» - و نه آفریده شدن - حاکى از وجود سابق جهنم است. 🌱🌱🌱 فَأَمَّا مَنْ‌ طَغَى‌ و اما کسی که طغیان و سرکشی کرده ۱ - طغیان گران با حضور در صحنه قیامت، کردار خویش را به یاد آورده و جهنم را حاضر خواهند یافت. (یوم یتذکّر ... و برّزت الجحیم لمن یرى . فأمّا من طغى) ۲ - طغیان گرى، سرکشى در برابر دستورات خداوند و زیاده روى در هواپرستى، در پى دارنده مجازات در آخرت (فأمّا من طغى) «طغیان»; یعنى، از حد گذراندن (لسان العرب). متعلق «طغى» - به قرینه «من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى» (در آیات بعد) - بى اعتنایى به پروردگار و پیروى از هواى نفس است. جمله «فإنّ الجحیم هى المأوى» در آیات بعد - که جزاى «فأمّا» است - بر مجازات اخروى دلالت دارد. 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 50: نکات تفسیری آیه 38 و 39 سوره نازعات وَ آثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا و زندگی دنیا را [بر زندگی ابد و جاوید آخرت] ترجیح داده، ۱ - آنان که زندگانى دنیا را برگزیده و آن را بر آخرت ترجیح دادند، کردار خویش را در قیامت به یاد آورده، جهنم را حاضر خواهند یافت. (یوم یتذکّر .... و برّزت الجحیم ... و ءاثر الحیوة الدنیا) ۲ - طغیان گران، دنیا طلبانى هستند که آن را بر آخرت ترجیح مى دهند. (من طغى . و ءاثر الحیوة الدنیا) ۳ - علاقه شدید به دنیا و ترجیح آن بر آخرت، پیامد طغیانگرى و سرپیچى از اطاعت خداوند است. (فأمّا من طغى . و ءاثر الحیوة الدنیا) ترتیبى که آیه شریفه در ذکر طغیان و دنیا طلبى به کار برده، ممکن است برخاسته از ترتّب خارجى آن دو باشد. 🌱🌱🌱 فَإِنَ‌ الْجَحِيمَ‌ هِيَ‌ الْمَأْوَى‌ پس بی تردید جایگاهش دوزخ است؛ ۱ - طغیان گران دنیاطلب، در قیامت، جز آتش سوزان دوزخ، جایگاهى نخواهند داشت. (فأمّا من طغى ... فإنّ الجحیم هى المأوى) «مأوى»; یعنى، منزل و مکان (لسان العرب). جمله «فإنّ الجحیم هى المأوى» به دلیل وجود «ال» جنس در خبر، مفید حصر است. ۲ - نادیده گرفتن مقام ربوبیت خداوند و زیاده روى در هواپرستى، فرجامى جز آتش دوزخ ندارد. (فأمّا من طغى ... فإنّ الجحیم هى المأوى) از آن جا که مراد از طغیان در «من طغى» - به قرینه «من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى» (در آیات بعد) - بى اعتنایى به پروردگار و پیروى از هواى نفس است، تهدید به جحیم نیز، درباره کسانى است که این گونه باشند. ۳ - ترجیح دنیا بر آخرت، مایه گرفتارى به آتش دوزخ (و ءاثر الحیوة الدنیا . فإنّ الجحیم هى المأوى) 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 51: نکات تفسیری آیه 40 سوره نازعات وَ أَمَّا مَنْ‌ خَافَ‌ مَقَامَ‌ رَبِّهِ‌ وَ نَهَى‌ النَّفْسَ‌ عَنِ‌ الْهَوَى‌ و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ ۱ - حاضران در قیامت، به دو دسته متمایزِ طغیان گران و خداترسان دور از هوا و هوس، تقسیم خواهند شد. (فأمّا من طغى ... و أمّا من خاف مقام ربّه) ۲ - خداترسان دور از هواپرستى با حضور در صحنه قیامت، کردار خویش را به یاد آورده و جزاى آن را خواهند دید. (یوم یتذکّر ... و أمّا من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى) ۳ - هراس از مقام ربوبى خداوند و عظمت آن، احساسى شایسته و ارزشى والا است. (و أمّا من خاف مقام ربّه) «مقام» اسم مکان است و «مقام ربّه»; یعنى، منزلت و مقامى که خداوند - به وصف ربوبیت - دارا است. ۴ - فرجام مخالفت با خداوند، هولناک و هراس انگیز است. (و أمّا من خاف مقام ربّه) مقام خداوند، همان منزلت وصفى است که مبدأ رحمت و عذاب مى باشد. ترس از آن مقام، همواره قرین ترس از عواقب مخالفت با خداوند است. ۵ - توجّه به ربوبیت خداوند، مایه هراس از فرجام مخالفت با او است. (و أمّا من خاف مقام ربّه) ۶ - سرنوشت انسان در آخرت، وابسته به کردار و خصلت هاى او در دنیا است. (و ءاثر الحیوة الدنیا ... خاف مقام ربّه) ۷ - جایگاه حضور نزد خداوند، مقامى رعب آور و شایسته دغدغه ی خاطر (و أمّا من خاف مقام ربّه) «مقام ربّه»، ممکن است به معناى «محضر پروردگار» باشد; یعنى، مقامى که خداوند براى حسابرسى بندگان، آنان را در آن مقام قرار مى دهد. این مقام، گرچه مستند به بندگان است; ولى چون آنان به فرمان خداوند در آن مقام قرار گرفته اند، عنوان «مقام ربّه» بر آن منطبق است. ۸ - ضرورت بیم داشتن از حسابرسى اعمال (و أمّا من خاف مقام ربّه) ۹ - خداوند، مراقب و مدبر انسان ها است. (مقام ربّه) ۱۰ - توجّه به وابستگى همه چیز به تدبیر خداوند، زمینه ساز ترس و نگرانى از فرجام کارها است. (و أمّا من خاف مقام ربّه) ۱۱ - ترس از خداوند، بازدارنده انسان از سرکشى در برابر او است. (فأمّا من طغى ... و أمّا من خاف مقام ربّه) تقابل طغیان گران و خداترسان در فرجام خویش، گویاى ناسازگارى خداترسى با طغیان گرى است. ۱۲ - خداترسان، از دل بستگى شدید به دنیا مبرّا هستند. (و ءاثر الحیوة الدنیا ... و أمّا من خاف مقام ربّه) ۱۳ - لزوم بازداشتن خویشتن از تمایلات و خواسته هاى ناروا (و نهى النفس عن الهوى) نفس هر انسان، خود او است و خواسته نفس انسان از وى، تعبیرى مجازى است; گویا شخص فرمان خودش را اطاعت مى کند. «هوى» مصدر، به معناى مفعول است; یعنى، آنچه محبوب نفس است. البته متعارف این است که کلمه «هوى» تنها در مورد خواسته هاى ناروا به کار رود. ۱۴ - خداترسى، مانع هواپرستى است. (و أمّا من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى) ترتیبى که در ذکر خداترسى و نهى از هواى نفس مراعات شده، حاکى از ترتّب حقیقى آن دو است. ۱۵ - انسان، بر مهار نفس خویش از هوس هاى ناروا، توانا است. (و نهى النفس عن الهوى) ۱۶ - ربوبیت خداوند، مقتضى برخوردى سخت با هواپرستان (خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى) در آیه شریفه ترس هر کس از ربوبیت خداوند، مقدمه نهى خود از هوا و هوس قرار داده شده است. بنابراین هواپرستان، باید از خداوند به دلیل ربوبیت او، هراس داشته باشند. ۱۷ - هواى نفس، زمینه ساز گرفتارى به کیفر الهى (من خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى) ۱۸ - رهایى از هواى نفس، از میان برنده روحیه طغیان گرى است. (فأمّا من طغى ... و أمّا من ... و نهى النفس عن الهوى) ۱۹ - ترجیح دهندگان دنیا بر آخرت، پیروان هواى نفس خویش اند. (و ءاثر الحیوة الدنیا ... و أمّا من ... نهى النفس عن الهوى)
🔅🔅🔅 💢 نگاشت52: نکات تفسیری آیه 41تا 43 سوره نازعات فَإِنَ‌ الْجَنَّةَ هِيَ‌ الْمَأْوَى‌ پس بی تردید جایگاهش بهشت است. ۱ - بهشت، تنها جایگاه نهایى براى خداترسان رهیده از هواى نفس (فإنّ الجنّة هى المأوى) جمله «فإنّ الجنّة...» به دلیل وجود «ال» جنس در خبر، دلالت بر حصر دارد. ۲ - بهشت و پاداش هاى اخروى، برخاسته از مقام ربوبیت خداوند است. (من خاف مقام ربّه ... فإنّ الجنّة هى المأوى) ۳ - بى پروایى در برابر خداوند و پیروى از هواى نفس، مانع ورود به بهشت است. (و نهى النفس عن الهوى . فإنّ الجنّة هى المأوى) 🌱🌱🌱 يَسْأَلُونَکَ‌ عَنِ‌ السَّاعَةِ أَيَّانَ‌ مُرْسَاهَا همواره ازتو درباره قیامت می پرسند که در چه زمانی واقع می شود؟ ۱ - پرسش از زمان فرا رسیدن قیامت، سؤال مکرر مردم از پیامبر(ص) (یسئلونک عن الساعة أیّان مرسیها) کلمه «مرسى»، این کلمه در آیه شریفه - به قرینه «أیّان» که سؤال از زمان است - مصدر میمى مى باشد. در این صورت «مرسى» به معناى وقوع و استقرار خواهد بود. مکرر بودن سؤال، از فعل مضارع «یسئلونک» استفاده شده است. ۲ - «الساعة»، از نام هاى قیامت (یسئلونک عن الساعة) ۳ - طغیان گران دنیاطلب، با پرسش مکرر از زمان قیامت به استهزاى آن مى پرداختند. (یسئلونک عن الساعة أیّان مرسیها) 🌱🌱🌱 فِيمَ‌ أَنْتَ‌ مِنْ‌ ذِکْرَاهَا تو از بسیار یاد کردنش [و سخن گفتن درباره آن] چه به دست می آوری؟ ۱ - آگاهى به زمان وقوع قیامت - حتى براى پیامبر(ص) - مقدور نیست. (فیم أنت من ذکریها) «ذکرى» به معناى ذکر فراوان است. این کلمه نسبت به کلمه «ذکر»، مبالغه بیشترى دارد ۲ - پیامبر(ص)، براى پاسخ به پرسش هاى مردم، نیازمند راهنمایى خداوند و داراى آگاهى هاى محدود (فیم أنت من ذکریها) خداوند، با بیان این حقیقت که مقام پیامبر(ص) قاصر از بیان تمام ویژگى هاى قیامت است; شیوه پاسخ گویى به پرسش مردم از زمان وقوع قیامت را به آن حضرت مى آموزد. ۳ - پرسش کنندگان از پیامبر(ص)، نباید انتظار شنیدن پاسخ تمام پرسش هاى خود را داشته باشند. (فیم أنت من ذکریها) جمله «فیم أنت...»، خطاب به پیامبر(ص) است; ولى به قرینه «إنّما أنت منذر» (در جملات بعد) بیانگر این نکته است که مردم باید تنها معارفى را از پیامبر(ص) بخواهند که در حیطه وظیفه و مسؤولیت آن حضرت قرار دارد.
🔅🔅🔅 💢 نگاشت53: نکات تفسیری آیه44 تا 46 سوره نازعات إِلَى‌ رَبِّکَ‌ مُنْتَهَاهَا نهایتش به سوی پروردگار توست [کیفیت برپا شدن و زمان وقوع و اوصافش را کسی جز خدا نمی داند.] ۱ - تنها خداوند، خصوصیات قیامت و زمان وقوع آن را مى داند. (إلى ربّک منتهیها) ۲ - هرگونه تصمیم گیرى درباره زمان و دیگر خصوصیات قیامت، با خداوند است. (إلى ربّک منتهیها) ۳ - تصمیم گیرى درباره امور قیامت و تعیین زمان آن، از شؤون ربوبیت خداوند است. (إلى ربّک منتهیها) ۴ - آگاه نساختن مردم - حتى پیامبر(ص) - از زمان وقوع قیامت، مؤثر در رشد و تربیت آنان (إلى ربّک منتهیها) واژه «ربّ»، گواه این است که هدف از مسکوت گذاشتن زمان قیامت، تربیت و رشد دادن است و چون پوشیده ماندن آن، تنها ویژه پیامبر(ص) نبوده است; مى توان سودمندى آن را به همگان تعمیم داد. ۵ - انحصار تصمیم گیرى درباره قیامت به خداوند، دلیل ناآگاهى پیامبر(ص) از زمان وقوع آن است. (فیم أنت من ذکریها . إلى ربّک منتهیها) جمله «إلى ربّک...»، به منزله تعلیل براى جمله قبل است. 🌱🌱🌱 إِنَّمَا أَنْتَ‌ مُنْذِرُ مَنْ‌ يَخْشَاهَا وظیفه تو فقط بیم دادن کسانی است که همواره از آن می ترسند. ۱ - پیامبر(ص)، هشدار دهنده و انذار کننده مردم درباره رخدادهاى قیامت (إنّماأنت منذر من یخشیها) ۲ - تعیین زمان وقوع قیامت، از محدوده وظایف و اختیارات پیامبر(ص)، بیرون است. (إنّماأنت منذر) ۳ - تنها کسانى هشدارها و انذارهاى پیامبر(ص) را مى پذیرند که داراى زمینه خشیت و هراس از گرفتارى هاى قیامت باشند. (إنّماأنت منذر من یخشیها) ۴ - حوادث قیامت، هولناک و سزاوار ترس و نگرانى است. (من یخشیها) ۵ - دانستن زمان وقوع قیامت، خطر گرفتارى به کیفرهاى موجود در آن را کاهش نمى دهد. (یسئلونک ... من یخشیها) جمله «إنّما أنت منذر ...» در مقام بیان این نکته است که آنچه درباره قیامت داراى اهمیت است، توجه به گرفتارى هاى آن و نگرانى و ترس از خطرات آن است و زمان آن - چه معلوم باشد و چه مجهول - تأثیرى در آن جهت ندارد. 🌱🌱🌱 کَأَنَّهُمْ‌ يَوْمَ‌ يَرَوْنَهَا لَمْ‌ يَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا گویی آنان روزی که قیامت را می بینند چنین می پندارند که در برزخ جز شامگاهی یا صبح گاه آن درنگ نکرده اند! ۱ - فاصله ولادت تا قیامت - در دیدگاه اهل محشر - فاصله اى ناچیز و همسان با عصر یک روز و یا وقت چاشت آن (کأنّهم ... لم یلبثوا إلاّ عشیّة أو ضحها) ۲ - فاصله قیامت و دنیا - هرچند طولانى باشد - در برابر عظمت حوادث قیامت ناچیز و بسان گذشت نیمروز از عمر دنیا است. (کأنّهم ... لم یلبثوا إلاّ عشیّة أو ضحیها) ۳ - صحنه قیامت، آشکار و مکشوف در برابر دیدگان تمام انسان ها (کأنّهم یوم یرونها) ۴ - توجه به نزدیک بودن قیامت و اندک بودن فاصله آن با زندگانى دنیا، افزایش دهنده ترس و نگرانى درباره گرفتارى هاى آن* (إنّما أنت منذر من یخشیها . کأنّهم یوم یرونها لم یلبثوا إلاّعشیّة أو ضحیها) "والحمد لله رب العالمین" 🔹 پایان تفسیر سوره نازعات 🌴🌴🌴
🔅🔅🔅 💢 نگاشت۱:معرفی اجمالی سوره نباء ▫️سوره نبأ یا عَمَّ یا تسائُل هفتاد و هشتمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن است که جزء سی‌ام قرآن با آن آغاز می‌شود؛ به همین دلیل این جزء را «عَمّ جزء» نامیده‌اند. این سوره را به این مناسبت نَبَأ‌ می‌نامند که آیه دوم آن از «نبأ عظیم» سخن می‌گوید. ▫️سوره نبأ درباره روز قیامت و حوادث آن سخن می‌گوید و جایگاه و حالات گنهکاران و نیکوکاران در آن روز را توصیف می‌کند. از آیات مشهور آن، آیات ۳۱ به بعد است که سرگذشت «متقین» را در قیامت بیان می‌کند. در روایات، مراد از متقین در این آیه امیرالمؤمنین(ع) معرفی شده است. ▫️در فضیلت تلاوت سوره نبأ آمده است هر کس آن را بخواند و حفظ کند، حساب او در قیامت [چنان سریع انجام می‌شود که] به مقدار خواندن یک نماز خواهد بود. ▫️این سوره را به این مناسبت نَبَأ‌ می‌نامند که آیه دوم آن از «نبأ عظیم» سخن می‌گوید. نبأ به معنای خبر یا خبر مفید است. نام‌های دیگر آن عَمَّ‌ (به معنای از چه چیزی) و تَسائُل‌ (از یکدیگر پرسیدن) است؛ زیرا با «‌عم یتسائلون‌» آغاز می‌شود. نام چهارم آن مُعصِرات‌ (به معنای ابرهای متراکم) است؛ زیرا این کلمه در آیه چهاردهم این سوره، به کار رفته است.
🔅🔅🔅 💢 نگاشت 2 :معرفی اجمالی سوره نباء سوره نبأ از سوره‌های مکی قرآن است. این سوره در ترتیب نزول، هشتادمین سوره‌‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مصحف، هفتاد و هشتمین سوره است . و در آغاز جزء سی‌ام یعنی آخرین جزء قرآن قرار دارد. به همین جهت این جزء با نام همین سوره یعنی «‌جزء عم‌» مشهور شده است. سوره نبأ ۴۰ آیه، ۱۷۴ کلمه و ۷۹۷ حرف دارد. این سوره جزو سوره‌های مفصلات (دارای آیات کوتاه) و از سوره‌های نسبتاً کوچک است. ⏪ محتوای اجمالی سوره سوره نبأ درباره یک خبر و حادثه بزرگ یعنی قیامت سخن می‌گوید و بر حقیقت و تردیدناپذیری آن استدلال می‌کند. آغاز سوره چنین است که مردم از یکدیگر درباره خبر قیامت می‌پرسند. سپس خداوند با لحنی تهدیدآمیز می‌فرماید به‌زودی از آن اگاه می‌شوند. ▪ در ادامهٔ سوره، برای اثبات حقانیت روز قیامت، آمده است عالم با تدبیر حکیمانه‌اش بهترین و روشن‌ترین دلیل است بر اینکه بعد از این دنیای فناپذیر، دنیایی ثابت و باقی خواهد بود و آن روز، روز جزاست نه عمل. سپس حوادث این روز توصیف شده است که مردم همگی در آن احضار می‌شوند و طغیان‌گران به سوی عذابی دردناک و پرهیزکاران به سوی نعمتی ماندگار منتقل می‌شوند.