eitaa logo
حقیقت ناب
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5هزار ویدیو
453 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃مرا بپذیر آقا! با تو که هستم، همۀ حادثه‌ها معنا دارد. پشت برگۀ هر حادثه‌ای، نقشۀ راه رسیدن به تو را کشیده‌اند. هر لحظۀ زندگی من، یک حادثه است. پس من در هر لحظه، نقشه‌ای دارم برای رسیدن به تو. چه قدر خوب! وقتی به تو فکر می‌کنم و دغدغه‌ام رسیدن به تو می‌شود، دیگر نقشه‌ای برای زندگی ندارم. تو راه را به من نشان می‌دهی و من، آن را طی می‌کنم. همین، بهتر است. دیگر بس است راه بُن‌بست را هزار باره رفتن و برگشتن. اگر تو مقصد من باشی، وارد راه بی‌انتهایی خواهم شد که در قدم به قدم آن، خودت حضور داری. دیگر شکست در زندگی من، بی‌معناست. با تو بودن، پیروزی محض است. معنابخشِ زندگی من! مرا بپذیر. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صفحه۳۹ 🌹کانال حقیقت ناب🌹 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 🆔https://eitaa.com/sajjadi313 👆👆👆👆 لطفا عضو شوید و برای کمک به دیگران منتشر کنید
سنگ محک 🔸🔹🔹🔸داستان واره 🔸🔹🔸🔹 🔰می‌خواستم به دنیا بیایم؛ در زایشگاه دولتی. 🔸پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! 🔹مادرم گفت: چرا؟ ❗️پدربزرگم گفت: مردم، چه می‌گویند؟ 🔰می‌خواستم به مدرسه بروم؛ مدرسۀ سر کوچه‌مان. 🔸پدرم گفت: فقط مدرسۀ غیرانتفاعی! 🔹مادرم گفت: چرا؟ ❗️پدرم گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰به رشتۀ انسانی علاقه داشتم. 🔸مادرم گفت: فقط ریاضی. 🔹گفتم: چرا؟ ❗️گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰می‌خواستم با دختری روستایی ازدواج کنم. 🔸خواهرم گفت: مگر من بمیرم! 🔹گفتم: چرا؟ ❗️گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰می‌خواستم پول مراسم عروسی‌ام را سرمایۀ زندگی‌ام کنم. 🔸پدر و مادرم گفتند: از روی نعش ما بگذر؛ ولی این کار را نکن. 🔹گفتم: چرا؟ ❗️گفتند: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰می‌خواستم به اندازۀ جیبم، خانه‌ای در پایینِ شهر اجاره کنم. 🔸مادرم گفت: وای بر من! 🔹گفتم: چرا؟ ❗️گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰اوّلین مهمانی پس از ازدواجم بود. می‌خواستم ساده باشد و صمیمی. 🔸زنم گفت: شکست؟ به همین زودی؟! 🔹گفتم: چرا؟ ❗️گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰می‌خواستم ماشینی مدل پایین بخرم تا عصای دستم باشد. 🔸زنم بر صورتش زد و گفت: خدا مرگم بدهد! 🔹گفتم: چرا؟ ❗️گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰بچّه‌ام می‌خواست به دنیا بیاید؛ در زایشگاه عمومی. 🔸پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. 🔹گفتم: چرا؟ ❗️گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰فرزندم می‌خواست به مدرسه برود؛ رشتۀ تحصیلی‌اش را برگزیند، ازدواج کند و... . 🔰می‌خواستم بمیرم. بر سرِ قبرم بحث شد. 🔸 پسرم گفت: پایینِ قبرستان. زنم جیغ کشید. 🔹دخترم گفت: چه شده؟ ❗️زنم گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰مُردم. برادرم برای مجلس ترحیم، مسجد ساده‌ای را در نظر گرفت. ❗️️️خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم، چه می‌گویند؟ 🔰سنگ قبر ساده‌ای بر روی مزارم گذاشتند. ❗️️️امّا برادرم گفت: مردم، چه می‌گویند ؟ 🔰خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کرده بودند. 📛حالا من در این جا در حفرۀ تنگی، خانه کرده‌‌ام و تمام سرمایه‌ام برای ادامۀ زندگی تا ابد، یک جمله بیش نیست: «مردم، چه می‌گویند؟». ❌مردمی هم که عمری نگران حرف‌هاشان بودم، لحظه‌ای نگران من نیستند! 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۱۱۲ - ۱۰۹
❌برآورده نشدن توقّعات اقتصادی من به وسیلۀ همسر خوبم!❌ ❓من دختر بزرگ‌تر خانه و فردی مذهبی و پای‌بند به مسائل دینی هستم. برای خواهر من، خواستگاری آمد. من هم از ترس این که مبادا بگویند دختر کوچک، رفته و دختر بزرگ، مانده، به یکی از خواستگارانم با این که معیارهایم را نداشت، جواب مثبت دادم. ایشان از نظر ایمان و اخلاق، خیلی خوب بوده، بسیار منطقی است؛ امّا از نظر اقتصادی با خانوادۀ ما تناسب ندارد. ابتدا بنا بود برای زندگی مشترکمان، خانه‌ای اجاره کند؛ ولی با توجّه به اجاره‌های بالا، نتوانست. پدر ایشان، بازنشسته است و توانایی کار ندارد. همسر من از کودکی روی پای خود ایستاده و کمک خرجِ خانواده هم هست. به همین دلیل هم می‌خواهد نزدیک پدر و مادرش باشد. بعد بنا شد دو اتاقی را در همان خانۀ پدرش، تعمیر کند و بنشینیم. من گفتم به شرطی می‌آیم که میان این اتاق‌ها دیوار بکشی. شوهرم در ماه، بیش از چهارصد هزار تومان قسط می‌دهد. در حال حاضر هم به دلیل پایین بودن درآمد، پیش پدرم در بازار، کار می‌کند. او می‌گوید: بگذار سرمایه‌مان را به کاری بزنیم تا بتوانیم در آینده، مستقل باشیم. همسرم، کمک دیگران را قبول نمی‌کند و دوست دارد روی پای خود بایستد. او وقتی به خواستگاری آمد، مشکل بیماری داشت؛ ولی تمام مدارک را آورد و گفت هر جا که می‌خواهید، بروید تحقیق کنید. یک سال و چهار ماه است که عقد کرده‌ایم، دلم می‌خواهد هر سال مشهد برویم؛ ولی او نمی‌تواند مرا ببرد. من برای رضای خدا با او ازدواج کردم. نمی‌دانم، شاید دل‌سوزی کردم. پدر و مادرش هم رعایت حالمان را می‌کنند. او گاهی تا نصف شب، کار اضافی می‌گیرد که بتواند خرجیِ پدر و مادرش را بدهد. من دوست داشتم در این دورۀ پس از عقد، یک بار رستوران برویم؛ ولی به جهت ضعف مالی نمی‌توانیم. حالا من مانده‌ام و این زندگی و فکر طلاقی که رهایم نمی‌کند. 🔰هدف زندگی چیست؟ ✅در پاسخ به این نوع پرسش‌ها، قبل از هر چیز باید پرسید در زندگی به دنبال چه می‌گردید؟ دل‌خوشی‌تان در زندگی چیست؟ اگر دل‌خوشی‌تان در زندگی مسائل مادّی است؛ مثل این که در چه خانه‌ای زندگی کنید، ماهی یک بار به رستوران بروید و سالی یک بار مشهد بروید، واقعاً نمی‌توانید با این مرد، احساس خوش‌بختی کنید؛ امّا اگر دل خوشی‌تان چیز دیگری است، آن دل‌خوشی چیست؟ بدون مشخّص شدن پاسخ این مسئله، پاسخ این سؤال هم ممکن نیست. 🔆از فضای زندگی سؤال کننده _ که به قول خودشان مذهبی هستند _ ، باید فهمید که دل‌خوشی ایشان، حدّاقل در مقام حرف، خدا و رضای اوست. البتّه امیدواریم واقعاً هم دل‌خوشی ایشان، همین باشد. دل‌خوشی واقعی در زندگی، آن است که احساس خوش‌بختی و بدبختی من با نزدیک شدن و دور شدن از آن رقم می‌خورد. نوع نگاه ما به خوش‌بختی است که احساس ما را نسبت به زندگی رقم می‌زند. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۲۴ _۱۲۳
🔴توسل ،ریسمانی آسمانی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 📌ازدواج نقطۀ اتصال تو به آسمان است، پس در این راه به ریسمانی چنگ بزن که تو را به اوج آسمان برساند، نه به عمق زمین. 🔰این نکته بر تمام نکته‌ها‌ حکومت می‌کند.🔰 از ابتدا تا انتهای مسئلۀ ازدواج، توسّل را فراموش نکنید. ⚠️حتّی اگر کسی نخواهد در هیچ کدام از مسائل زندگی، به اهل‌بیت علیهم السلام توسّل کند، در ازدواج باید متوسّل شود؛ زیرا هر چه‌ قدر هم که نکات گفته شده در این نوشتار را به دقّت مراعات کنید، باز هم احتمال اشتباه وجود دارد. 🔆 پس باید تکیه‌‌گاه مطمئنّی پیدا کرد و آن تکیه‌گاه مطمئن، چیزی جز آستان مقدّس اهل بیت علیهم السلام نیست. ✅وقتی خواستید جواب مثبت هم بدهید، به درِ خانۀ اهل بیت علیهم السلام بروید و بگویید: «من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. احساسی و عاشقانه تصمیم نگرفته‌ام. معیارهایم را فراموش نکرده‌ام. تحقیق کرده‌ام و پیش مشاور هم رفته‌ام. حالا به این نتیجه رسیده‌ام که این شخص به دردم می‌خورد. این، نتیجه‌ای است که من به آن رسیده‌ام؛ امّا شما که مظهر علم خدا هستید و صلاح و فساد کارم را بهتر از من می‌دانید، اگر واقعاً این مورد به صلاح من نیست و ما نمی‌توانیم زندگی موفّقی داشته باشیم، خودتان قبل از ازدواج به هر بهانه‌ای که شده، آن را منتفی کنید. اگر هم به هر دلیلی در زندگی دچار مشکل شدم، مشکلات زندگی را مایۀ رشد من قرار دهید». 📛جدایی از اهل بیت علیهم السلام و اعتماد بر یافته‌های خویش در مسئلۀ ازدواج، چیزی نیست که بگویید: امتحانش مجّانی است! این امتحان، گاهی آن قدر گران تمام می‌شود که باید گفت: قیمت آن، یک زندگی است. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۰۸ _ ۱۰۷ ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
📌سادگی در مهمانی‌ها ❓یکی از مشکلات ما، تجمّلاتی شدن مهمانی‌های معمولی است. برخی برای توجیه این تجمّلات می‌گویند بر اساس روایات، انسان باید خودش را برای مهمان به زحمت بیندازد؛ امّا واقعیتش را که نگاه کنی، می‌بینی بسیاری از این مهمانی‌ها به قصد فخرفروشی، چشم‌ و هم‌چشمی، کسب آبرو یا... این طور برگزار می‌شود. حالا واقعاً چنین روایاتی وجود دارد؟ ✅برخی از روایات، به صراحت می‌گویند نباید مهمان، موجب به زحمت افتادن میزبان شود. ✅در برخی از روایات هم آمده است میزبان نباید آنچه را که در مقابل مهمان می‌گذارد، کم حساب کند. مهمان هم نباید آنچه را که میزبان در مقابلش می‌گذارد، کم بشمرد. ✅در بعضی از روایات هم آمده که اگر مهمان بدون دعوت آمد، آنچه را در خانه داری برای او بیاور؛ امّا اگر او را دعوت کردی، خودت را برای او به سختی بینداز. 🔆امام صادق (علیه السلام )فرمود: هر گاه برادرت به نزد تو آمد، در نزد او آنچه برایت آسان است، بگذار؛ امّا اگر خودت او را دعوت کردی، خودت را برای او به زحمت بینداز. ♦️با توجّه به روایاتی که پیش از این آمد، مقصود از به زحمت انداختن خویش در این روایت، به این معنا نیست که انسان، خارج از حدّ توان، خود را به درد سر انداخته، با تنگ گرفتن به خانواده و یا قرض کردن، مهمانی خود را بر پا کند. در نقل دیگری از همین روایت آمده که: «قدری که برایت ممکن است، خود را به سختی بینداز». ⚠️این اندازه به سختی انداختن، گاهی به نیّت الهی است و گاهی برای این که پیش دیگران کم نیاوریم. به طور حتم، در دین به ما سفارش نشده برای فخرفروشی و ابراز وجود، میهمانی‌های آن‌چنانی بدهیم. ⬅️ادامه دارد .... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۳۷_۱۳۵
✅اگر این نگاه را پذیرفتیم که زن و مرد هر کدام جایگاه خود رادر عالم بشناسند، دیگر زن، خواهان حضور مردانه در عرصۀ جامعه نخواهد بود و هنگامی که در خدمت خانواده است و مدیریت داخلی آن را بر عهده می‌گیرد، احساس شکست و عقب ماندگی نمی‌کند؛ بلکه خود را در مسیر رشد و کمال می‌بیند که واقعاً هم همین طور است. ✳️ارزش چنین زنی، از هزار مردی که در انجام وظیفۀ خویش کوتاهی می‌کنند، بیشتر است. کار در خانه، به قدری ارزش دارد که ذرّه‌ای از آن فراموش نشده و برای کوچک‌ترین کارها، بزرگ‌ترین پاداش‌ها داده می‌شود. ⚠️البتّه این، بدان معنا نیست که مرد، پای خود را از کارهای خانه بیرون بکشد و در خانه، کمک‌کار زن نباشد؛ بلکه به جهت قوّت جسمانی که خداوند به مرد عطا نموده، باید علاوه بر کارهای بیرون از خانه، در کارهای داخلی هم با زن همکاری کند. ❇️همکاری مرد در خانه، علاوه بر این که موجب اُنس و الفت بیشتر زن و شوهر با یکدیگر می‌شود، پاداشی اُخروی برای مرد در پی خواهد داشت که در مسیر رسیدن او به هدف آفرینش، نقش بسزایی دارد. 🔆پس نباید برای پُر نگه داشتن کانون خانه از معنویت، از این عبادت بزرگ ، غافل شد. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۴۷
💟یکی از اصلی‌ترین مسائلی که موجب می‌شود تربیت فرزند سالم و صالح آسان شود، محیط صمیمی و جذّاب خانواده است. 🌹رکن اصلی صمیمیت و عاطفه در خانواده، مادر است. مادر برای این که بتواند مدیریت عاطفی خانه را بر عهده بگیرد، نیاز به فراغتِ خاطر دارد. ⚠️مادرانی که توجّه خود را بیشتر در خارج از خانه صرف می‌کنند، معمولاً زمان و حوصلۀ کافی برای تزریق عاطفه به محیط خانه را ندارند . ✳️باید پذیرفت که تربیت فرزند، خود یک شغل است که نیاز به صرف وقتِ بسیاری دارد. این شغل بسیار مهم در سال‌های اوّل، بویژه در هفت سال اوّل، وقت بیشتری را می‌طلبد. ✅قسمت عمده‌ای از شخصیت یک انسان، در هفت سال اوّل زندگی او ساخته می‌شود. مادر، باید در این هفت سال، هر اندازه که در توان دارد، برای تربیت فرزند، وقت بگذارد تا در مقاطع بعدی تربیت، تا اندازه‌ای آسوده خاطر باشد. ❌ما ناله‌های فرزندانی را که از ارتباط کافی با پدر و مادر محروم هستند، می‌شنویم. نباید مادری کردن را دست کم گرفت. 🔆به تعبیر امام خمینی رحمة الله عليه : این مادر که بچّه در دامن او بزرگ می‌شود، بزرگ‌ترین مسئولیت را دارد و شریف‌‌ترین شغل را دارد؛ شغل بچّه‌داری. شریف‌ترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچّه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. 📛دلیل بسیاری از مادرها برای کار بیرون از خانه، رساند‌ن خانواده به سطح اقتصادی خوب‌تر است؛ یعنی خانواده با کار پدر، از سطح اقتصادی خوب یا متوسّطی برخوردار است که با اندکی قناعت و دوری از زیاده‌خواهی، می‌توان با همان حقوق، خانواده را اداره کرد؛ امّا مادر برای این که زندگی خوب‌تری از نظر اقتصادی داشته باشند، تصمیم به کار بیرون از خانه می گیرد . 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص١٥٨
📌مادر در خانه چه کند؟ ❓حال اگر بنا باشد یک مادر، وقت بیشتر خود را در خانه باشد، چگونه وقت خود را بگذراند؟ 1⃣ مطالعه ✅ یک همسر و یک مادر، برای این که بتواند خوب از عهدۀ شوهرداری و تربیت فرزند بر آید، باید اهل مطالعه باشد. ❌متأسّفانه برخی از مادران ما فکر می‌کنند که تربیت فرزند، جز آنچه از پدران و مادران خود آموخته‌اند، اصولی ندارد؛ در حالی که ناهنجاری‌های تربیتی در فرزندان، حاصل همین نگاه به تربیت است. ✳️ تربیت، یک تخصّص بوده، نیازمند مطالعه و مشاوره است. اگر مادری عظمت و اهمّیت تربیت فرزند را بداند و به نقش برجستۀ مادر در تربیت هم ایمان داشته باشد، آرام و قرار خود را از دست خواهد داد و برای به دست آوردن راه‌های صحیح تربیت، لحظه‌ای از پای نخواهد نشست. ❇️ همسرداری هم قاعده‌های مخصوص به خود را دارد که فهمیدنش، نیازمند مطالعه و مشاوره است. البتّه این، بدان معنا نیست که مردها نیازی به این مطالعات ندارند. مردان هم باید در زمینۀ تربیت فرزند و همسرداری به اندازۀ زن‌ها و حتّی بیشتر، مطالعه داشته باشند. ⚠️یکی از مشکلات امروز خانواده‌ها، سیاست‌های دوگانۀ تربیت فرزند از سوی پدر و مادر است که به ناهنجاری‌های تربیتی منتهی می‌شود. ⁉️کتاب خواندن، کار آدم بیکار نیست. آنها که کتاب نمی‌خوانند، نمی‌دانند کار چیست؟ کسانی که ضخامت دانسته‌های امروز و دیروزشان فرقی ندارد، نمی‌دانم چگونه زندگی می‌کنند؟ همین قدر می‌دانم که زندگی بدون رشد معرفت، آب راکد است. ✔️کتاب را نباید خواند، کتاب را بایدخورد. ماچون فکر می‌کنیم، کتاب خواندنی است، کتاب نمی‌خریم. اگر باور کنیم کتاب خوردنی است، مثل نان شب می‌شود برایمان. قرض می‌کنیم و کتاب می‌خریم و آن را می‌خوریم. یک کتاب را چند نفر می‌توانند با هم بخورند. چه خوردنیِ خوبی! هیچ گاه تمام نمی‌شود. 🔆کتاب خواندن هم مهم نیست. با کتاب زندگی کردن، مهم است. راستی یادت باشد، قرآن هم یک کتاب است. کودک، موجودی زنده است. باید او را شناخت. آنها که بدون معرفت، به تربیت فکر می‌کنند، برای بچّه‌هایشان به اندازۀ یک کاکتوس هم ارزش قائل نیستند. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص١۶۱
🔹شایدعیب ما چیز مهمّی نباشد ❌شاید برخی بگویند: «بیماری یا عیب فرزند ما، چیز مهمّی نیست که نیاز به گفتن داشته باشد. اگر بگوییم، طرف مقابل خیال می‌کند که این عیب، بسیار جدّی است که ما مطرح کرده‌ایم». 🔰در پاسخ به این خانواده‌های محترم باید گفت: 1⃣ شاید یک بیماری برای شما مهم نباشد؛ امّا از نگاه دیگران اهمّیت داشته باشد. ما به مواردی برخورد کرده‌ایم که از نگاه خانوادۀ جوان، بیماری فرزندشان کاملاً عادی بوده؛ امّا از نگاه طرف مقابل، اهمّیت داشته است. 2⃣ شما آنچه را که هست، بگویید؛ بدون این‌که بخواهید آن را بزرگ کنید. نوع برداشت طرف مقابل، بستگی به نوع بیان شما دارد. اگر واقعاً فکر می‌کنید بیماری فرزندتان چندان اهمّیتی ندارد، می‌توانید در بین صحبت‌هایی که با پدر و مادر طرف مقابل دارید، به آن اشاره کنید؛ یعنی به صورت مستقل، به آن نپردازید. 3⃣ برای این‌که خودتان هم مطمئن شوید که آیا این بیماری یا عیب می‌تواند در زندگی آینده مؤثّر باشد یا نه، با یک مشاور متعهّد مشورت کنید. 🔹 زمان مطرح کردن ✳️ صداقت به این معنا نیست که شما در همان ابتدای خواستگاری، عیب یا بیماری خود را بیان کنید. گفتن مواردی از این دست را می‌شود به تأخیر انداخت. ✅ بهتر است در مباحث پایانی، در بارۀ این عیب سخن گفت؛ چراکه بیان آن در ابتدای خواستگاری، دو عیب عمده دارد: 1⃣ شاید فرزند شما و طرف مقابل، در معیارهای دیگر همخوانی نداشته باشند و پاسخ یکی یا هر دو، منفی باشد. در این صورت، چه نیازی است که آنها از عیب فرزند شما مطّلع شوند؟ 2⃣ با گفتن این بیماری در ابتدا، ممکن است فرصت تصمیم واقع‌بینانه را از طرف مقابل بگیرید. وقتی طرف مقابل، فرزند شما را به خوبی شناخت و با روحیّات او آشنا شد، شاید اهمّیت بیماری و عیب او با قرار گرفتن در کنار روحیّاتش، برای او کم شود. ⚠️ البتّه برای این‌که طرف مقابل و خانواده‌اش احساس نکنند شما آنها را دور زده‌اید، بهتر است در همان ابتدا در گفت و گوهای خواستگاری، به آنان بگویید که مسئله یا مسائل مهمّی هست که ترجیح می‌دهیم پس از اتمام گفت و گوها به شما بگوییم. ✔️ این سخن، هم برای او آمادگی ایجاد می‌کند و هم وقتی شما این مسئله را در انتهای مباحث خود طرح کردید، شبهۀ عدم صداقت پیش نمی‌آید. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۳۰
📌مادر در خانه چه کند؟ ❓حال اگر بنا باشد یک مادر، وقت بیشتر خود را در خانه باشد، چگونه وقت خود را بگذراند؟ 1⃣ مطالعه ✅ یک همسر و یک مادر، برای این که بتواند خوب از عهدۀ شوهرداری و تربیت فرزند بر آید، باید اهل مطالعه باشد. ❌متأسّفانه برخی از مادران ما فکر می‌کنند که تربیت فرزند، جز آنچه از پدران و مادران خود آموخته‌اند، اصولی ندارد؛ در حالی که ناهنجاری‌های تربیتی در فرزندان، حاصل همین نگاه به تربیت است. ✳️ تربیت، یک تخصّص بوده، نیازمند مطالعه و مشاوره است. اگر مادری عظمت و اهمّیت تربیت فرزند را بداند و به نقش برجستۀ مادر در تربیت هم ایمان داشته باشد، آرام و قرار خود را از دست خواهد داد و برای به دست آوردن راه‌های صحیح تربیت، لحظه‌ای از پای نخواهد نشست. ❇️ همسرداری هم قاعده‌های مخصوص به خود را دارد که فهمیدنش، نیازمند مطالعه و مشاوره است. البتّه این، بدان معنا نیست که مردها نیازی به این مطالعات ندارند. مردان هم باید در زمینۀ تربیت فرزند و همسرداری به اندازۀ زن‌ها و حتّی بیشتر، مطالعه داشته باشند. ⚠️یکی از مشکلات امروز خانواده‌ها، سیاست‌های دوگانۀ تربیت فرزند از سوی پدر و مادر است که به ناهنجاری‌های تربیتی منتهی می‌شود. ⁉️کتاب خواندن، کار آدم بیکار نیست. آنها که کتاب نمی‌خوانند، نمی‌دانند کار چیست؟ کسانی که ضخامت دانسته‌های امروز و دیروزشان فرقی ندارد، نمی‌دانم چگونه زندگی می‌کنند؟ همین قدر می‌دانم که زندگی بدون رشد معرفت، آب راکد است. ✔️کتاب را نباید خواند، کتاب را بایدخورد. ماچون فکر می‌کنیم، کتاب خواندنی است، کتاب نمی‌خریم. اگر باور کنیم کتاب خوردنی است، مثل نان شب می‌شود برایمان. قرض می‌کنیم و کتاب می‌خریم و آن را می‌خوریم. یک کتاب را چند نفر می‌توانند با هم بخورند. چه خوردنیِ خوبی! هیچ گاه تمام نمی‌شود. 🔆کتاب خواندن هم مهم نیست. با کتاب زندگی کردن، مهم است. راستی یادت باشد، قرآن هم یک کتاب است. کودک، موجودی زنده است. باید او را شناخت. آنها که بدون معرفت، به تربیت فکر می‌کنند، برای بچّه‌هایشان به اندازۀ یک کاکتوس هم ارزش قائل نیستند. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص١۶۱
🔴انسانی که در خود عیب‌های فراوانی می‌بیند، عیب‌های همسرش موجب دل‌زدگی او نمی‌شود. 📛یکی از دلایل احساس شکست در کسی که متوجّه عیب‌های همسر خود شده، آن است که فراموش کرده خود نیز انسانی پُر از عیب و نقص است. ❌وقتی کسی خود را انسان بی‌عیبی دانست، به این راحتی نمی‌تواند عیب‌های انسان‌های دیگر را بپذیرد؛ چرا که همیشه خود را برتر از سایرین می‌داند. ‼️از سوی دیگر، وقتی انسان، عادت زشت عیب‌جویی را پیدا می‌کند، از عیوب خود، غافل می‌شود و هیچ گاه به فکر اصلاح خویش نمی‌افتد. ⛔️در مواجهه با عیب‌های خویش، نباید با دید تساهل و تسامح پیش رفت؛ یعنی نباید از کنار عیب‌های خود به راحتی گذشته، آن را دستِ کم بگیریم؛ در حالی که همان عیب را اگر در دیگری ببینیم، به راحتی نمی‌توانیم آن را تحمّل کنیم. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول،ص ۲۱۴
💠فانوس دانایی💠 ✅ دریا آرام اگر باشد، ولی فانوس دریایی روشن نباشد، در صفحۀ تاریک شب معلوم نیست، ساحل را پیدا کنی. در میان تلاطم موج‌ها🌊، وقتی نگاهت به فانوس دریایی گره می‌خورَد، امید در چشمانت برق می‌زند. ✖️ از تلاطم نترس، این تاریکی است که وحشتناک است. با فانوس دانایی راه رسیدن از دریا به ساحل را پیدا کن. اگر مقصدت را درست نشناسی، راه زندگی را نمی‌شود طی کرد. 🌀حیرت و سر در گمی، عاقبت کسی است که بی آن که هدف را بشناسد، راه را طی می‌کند. ❓تو مسافر این راهی. چرا خودت را نشناخته، دل به دریا زده‌ای؟ ⁉️راستی تو که تنها نیستی. همسفری هم داری. می‌شود همسفر را نشناخته، سفر را آغاز کرد؟ فانوس دانایی اگر روشن نباشد، دیگر دریا راه پیمودن نیست، گمراهیِ غرق شدن است. مقصد اگر خداست، در مسیر نیز همراه توست. 🔆یک دستت را روی دوش آسمان بگذار و با دست دیگرت، خورشید را بگیر و نگاهت را به راه بدوز. 🌸سفر به خیر مسافر!🌸 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صفحه15
🍃اهمیت خانواده تو را دوست دارم؛ چون خدا دوستت دارد. اگر می‌دانستم این اندازه محبوب خدایی، زودتر تشکیلت می‌دادم. حالا که تو را دارم، هم خوش‌حالم و هم دست و پایم می‌لرزد. خوش‌حالم که محبوب‌ترین را دارم. می‌لرزم از این که اگر روی صفحۀ سفید تو، لکّه‌ای از نادانی و غفلت من بیفتد، حسابم با خداست. عجب مدافع سرسختی داری خانواده! اگر کسی چشم چپ نگاهت کند، نانِ سفرۀ زندگی‌اش، خشم الهی و آب کوزه‌های خانه‌اش، زهر چشمی است که خدا از او می‌گیرد. من دوستت دارم. نمی‌خواهم خم به ابروی تو بیاید. محبوب‌ها، ناز، بسیار دارند. می‌دانم که حسّاسی. برای همین هم آمده‌ام یاد بگیرم نگه‌داشتن تو را. خدایا! نادانی‌ام را به علم و غفلتم را به هشیاری بدل کن تا یار و نگه‌دارِ محبوب تو باشم. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صفحه۲۲ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🔹پیشگیری از افتادن به گناه، پس از ازدواج🔹 ❌بعضیا می‌گن: «ما برای این‌که بعد ازدواج بتونیم در برابر گناه بایستیم، باید با کسی ازدواج کنیم که خیلی قشنگ و زیبا باشه و گر نه، دلمون به جایی غیر از خونواده بند می‌شه».🤔 💞در جواب این افراد می‌گیم: دل باید بند زندگی باشه تا بند جای دیگه‌ای نباشه. ما کسی رو سراغ نداریم که به خاطر پسندیدن قیافۀ همسرش، دل به زندگی بسته باشه. این دل‌بستگی خیلی که طول بکشه، تو همون سال اوّله. بعدش، قیافه کشش خودش رو از دست می‌ده؛ مگه اینکه دو چیز به کمکش بیاد: تفاهم و عفّت.☺️ ✅اون چیزی که باید دنبالش باشیم، جذّابیت و کششی هست که همسر می‌تونه ایجاد کنه؛ امّا به اشتباه فکر می‌کنیم چیزی که این کشش رو ایجاد می‌کنه، قیافه‌ست.🙃 ⚠️ما جذّابیت قیافه رو نفی نمی‌کنیم؛ امّا در بارۀ این جذّابیت، دو نکته رو نباید فراموش کنیم: 1⃣ جذّابیت قیافه به تنهایی، مقطعی و موقّته و تداوم نداره. 2⃣ قیافۀ معمولی هم اگر در کنار اخلاق خوب قرار بگیره، می‌تونه برای انسان جذّابیت و کشش داشته باشه.