eitaa logo
حقیقت ناب
1.2هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
457 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰داستان واره 🔰 🍂چند روز است که مادر، اجازه نداده با ظرف‌ها بازی کند. حسابی کلافه است. او بازی با ظرف‌ها را خیلی دوست دارد. دیشب، مهمان داشتند. ظرف‌های میوه‌خوری و لیوان‌ها، هنوز در پذیرایی است. 🍂مادر به قدری خسته بود که دیگر حال جمع کردن آنها را نداشت. از صبح تا حالا هم مشغول کارهای متفرّقه بوده. چشم دخترک به ظرف‌ها خیره است؛ امّا مادر از اتاق، بیرون نمی‌رود. اگر هم می‌رود، خیلی زود بر می‌گردد. 🍂 مادر، تصمیم می‌گیرد که به یکی از همسایه‌ها سری بزند. دخترک، خیلی خوش‌حال می‌شود. مادر، تذکّرات خود را به دخترک می‌دهد و به خانۀ همسایه می‌رود. 🍂در که بسته می‌شود، دخترک، لحظه‌ای هم مکث نمی‌کند. به سراغ ظرف‌ها می‌رود و شروع می‌کند به چیدن آنها در کنار یکدیگر. بشقاب‌های میوه‌خوری را که در کنار هم چید، منتظر نمی‌مانَد. به سراغ لیوان‌ها می‌رود. 🍂لب‌خند، یک لحظه از لب‌های او جدا نمی‌شود؛ امّا چشمش به در است که نکند مادر، سر برسد. لیوان‌ها را روی هم می‌گذارد. اوّلین لیوان را که روی لیوان دیگر می‌گذارد، کمی عقب‌ می‌کشد. نگاهش به این دو لیوان که می‌افتد، از تهِ دل، خوش‌حال می‌شود. به سراغ لیوان سوم می‌رود. زبانش را بین دندان‌هایش کمی فشار می‌دهد و آرام، لیوان سوم را روی لیوان دوم می‌گذارد. می‌ترسد که دستش را از لیوان جدا کند. 🍂 هنوز دستش را از لیوان جدا نکرده که صدای در می‌آید. قلب دخترک، چند برابر تندتر می‌زند و در یک لحظه، به سرعت دستش را بر می‌دارد؛ امّا دست برداشتن همان و افتادن لیوان و شکستن آن، همان. 🍂 مادر، وارد می‌شود. دختر، کمی از صحنۀ حادثه، فاصله می‌گیرد. مادر، هنوز متوجّه شکسته شدن لیوان نشده؛ امّا از رنگ پریدۀ دخترک می‌فهمد که اتّفاقی افتاده. رو به دختر می‌گوید: چیزی شده؟ 🍂دخترک با زبانی شیرین و با لحنی لرزان می‌گوید: داشتم می‌رفتم، پایم خورد به لیوان و شکست. مادر می‌گوید: خودت طوری نشدی؟ دختر می‌گوید: نه. 🍂مادر به سمت لیوان شکسته می‌رود. وقتی ترتیب چینش بشقاب‌ها را می‌بیند، می‌فهمد که دخترک، باز هم به سراغ بازی مورد علاقه‌اش رفته. برای همین هم با اخم به دخترک نگاه می‌کند و می‌گوید: باز هم دروغ؟ دخترک می‌گوید: نه به خدا، پایم خورد و شکست. مادر می‌گوید: پس کی این بشقاب‌ها را کنار هم چیده؟! 🍂دخترک، از این که لو رفته، ناراحت است؛ امّا از این که مادر اجازه نمی‌دهد که او با ظرف‌ها بازی کند، بیشتر ناراحت‌ است. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۸
حقیقت ناب
7⃣ تمایل کودک به آزادی، حتّی در مهمانی‌ها ✅یکی دیگه از دلیل‌های پدر و مادرا برا جلوگیری از آزادی بچه‌ها اینه که اگه بچه‌ها آزاد باشن، به آزادی عادت می‌کنن و دیگه نمی‌شه اونا رو بیرون از خونه و تو مهمونی‌ها مدیریت کرد. اختیار خونۀ مردم هم که دست ما نیست. 🏠 ما تو خونۀ خودمون می‌تونیم به فرزندمون اجازه بدیم که با آب‌ یا غذاش بازی کنه؛ امّا تو مهمونی باید مراقبش باشیم؛ ولی بچه‌ها که فرق بین خونۀ خودشون و دیگران رو نمی‌دونن.🤷‍♀🤷‍♂ ✅ ما امیدواریم روزی برسه که فرهنگ آزاد گذاشتن بچه‌ها، به قدری بین خونواده‌ها جا بیفته که کسی از آزاد بودن بچّه‌ها، ناراحت نشه. 🍜🥘خدا کنه روزی برسه که همون‌طوری که به غذای بچه‌ی مهمون توجّه داریم، به آزادی اون هم ــ که غذای روحشه ــ توجّه داشته باشیم و با محدود کردن آزادی، خاطرۀ تلخی رو از مهمونی تو ذهن بچّه‌ها نسازیم.🤲🙏 ‼️امّا جواب این دغدغه: اگه ما تو مهمونی رفتن، افراط نکنیم و فرزندمون هم تو خونه آزاد باشه، محدودیتی که تو مهمونیا تجربه می‌کنه، اثر منفی روی اون نمی‌ذاره. ❌ اثر منفی جلوگیری از آزادی، وقتیه که تو زندگی بچه‌ها، محدودیت، اصل باشه و آزادی، یه استثنا؛ امّا وقتی آزادی، اصل و محدودیت، استثنا شد، دیگه آثار منفی جلوگیری از آزادی به وجود نمی‌یاد.😊😇 🔷🔹وقتی بچه‌ها تو خونه آزاد باشن و تو مهمونی محدود، آروم آروم می‌فهمن که باید تو خونه و مهمونی، دو رفتار متفاوت از خودشون نشون بدن😉 ✔️این مسئله، هم یه نوع آموزش به بچه‌ها محسوب می‌شه، هم علاقۀ اونا رو به خونه بیشتر می‌کنه که خیلی هم اتفاق مهمیه. 👌👌 ✅ البته این اصلاً به معنی زندانی کردن بچه‌ها تو مهمونی نیست. توی مهمونیا هم باید با یه کم خلاقیت، تدابیری اندیشید تا بچه‌ها احساس نکنن توی زندان هستن.✌️