eitaa logo
سجده بر خاک
279 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
270 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 کلام شهید... پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست. هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... 🔻 شهید کشوری؛ از کمک‌های مخفیانه به نیازمندان تا نشان خلبان شاخص 🔅 برای جمع‌آوری و کمک به مستمندان قدم برمی‌داشت به نوعی که هیچ‌ کس متوجه این امر نشود، با شروع درگیری‌های مسلحانه در کردستان حضور خود را اعلام و تا آخر با استقامت دوام آورد، با شروع جنگ تحمیلی و ابراز رشادت‌های بی‌نظیر به عنوان خلبان شاخص و فراملی شناخته شد. 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... 🔻 شهید کشوری؛ از کمک‌های مخفیانه به نیازمندان تا نشان خلبان شاخص 🔅 برای جمع‌آوری و کمک به مستمندان قدم برمی‌داشت به نوعی که هیچ‌ کس متوجه این امر نشود، با شروع درگیری‌های مسلحانه در کردستان حضور خود را اعلام و تا آخر با استقامت دوام آورد، با شروع جنگ تحمیلی و ابراز رشادت‌های بی‌نظیر به عنوان خلبان شاخص و فراملی شناخته شد. 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... 🔹️مدتی بود که احمد خیریه‌ای بین بچه‌های پایگاه هوایی کرمانشاه تشکیل داده بود و به برخی خانواده‌های فقیر کمک مالی می‌کرد. 🔹️یک شب با اصرار همراهش شدم، روی صندلی عقب بسته‌های ارزاق حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. احمد گفت: اینجا روستای “تازه آباد” کرمانشاه است، وقتی وارد روستا شدیم، احمد در خانه‌ها را می‌زد و صاحبخانه‌ها را به اسم می‌شناخت و بسته‌ها را تحویلشان می‌داد. 🔹️داخل خانه‌ای شدیم، پر از بچه‌های قد و نیم قد بود، به من گفت به درس و مشق بچه‌ها رسیدگی کنم. داخل خانه پیرمرد و پیرزنی شدیم، پیرمرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد و بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت. بعد به پیرزن گفت: مادر! سماوری که قولش را داده بودم آوردم. یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان شاه دعا می‌کرد احمد گفت: این کمکها از طرف آیت‌الله خمینی است، نه از طرف شاه! 🔹️شهید احمد کشوری خلبان هوانیروز سرانجام جانش را هم در راه امام و در دفاع از مردم، در طبق اخلاص گذاشت 💠 @sajdeh63
🚩 مدتی بود که احمد خیریه‌ای بین بچه‌های پایگاه هوایی کرمانشاه تشکیل داده بود و به برخی خانواده‌های فقیر کمک مالی می‌کرد. یک شب با اصرار همراهش شدم، روی صندلی عقب بسته‌های ارزاق حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. احمد گفت: اینجا روستای “تازه آباد” کرمانشاه است، وقتی وارد روستا شدیم، احمد در خانه‌ها را می‌زد و صاحبخانه‌ها را به اسم می‌شناخت و بسته‌ها را تحویلشان می‌داد. داخل خانه‌ای شدیم، پر از بچه‌های قد و نیم قد بود، به من گفت به درس و مشق بچه‌ها رسیدگی کنم. داخل خانه پیرمرد و پیرزنی شدیم، پیرمرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد و بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت. بعد به پیرزن گفت: مادر! سماوری که قولش را داده بودم آوردم. یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان شاه دعا می‌کرد احمد گفت: این کمکها از طرف آیت‌الله خمینی است، نه از طرف شاه! شهید احمد کشوری خلبان هوانیروز سرانجام جانش را هم در راه امام و در دفاع از مردم، در طبق اخلاص گذاشت 💠 @sajdeh63
🚩 مدتی بود که احمد خیریه‌ای بین بچه‌های پایگاه هوایی کرمانشاه تشکیل داده بود و به برخی خانواده‌های فقیر کمک مالی می‌کرد. یک شب با اصرار همراهش شدم، روی صندلی عقب بسته‌های ارزاق حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. احمد گفت: اینجا روستای “تازه آباد” کرمانشاه است، وقتی وارد روستا شدیم، احمد در خانه‌ها را می‌زد و صاحبخانه‌ها را به اسم می‌شناخت و بسته‌ها را تحویلشان می‌داد. داخل خانه‌ای شدیم، پر از بچه‌های قد و نیم قد بود، به من گفت به درس و مشق بچه‌ها رسیدگی کنم. داخل خانه پیرمرد و پیرزنی شدیم، پیرمرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد و بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت. بعد به پیرزن گفت: مادر! سماوری که قولش را داده بودم آوردم. یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان شاه دعا می‌کرد احمد گفت: این کمکها از طرف آیت‌الله خمینی است، نه از طرف شاه! شهید احمد کشوری خلبان هوانیروز سرانجام جانش را هم در راه امام و در دفاع از مردم، در طبق اخلاص گذاشت 💠 @sajdeh63