eitaa logo
سجده بر خاک
283 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
368 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 ۲۷ آبان ماه سالروز شهادت فرمانده لشکر علی ابن ابیطالب(ع) سردار شهید مهدی زین الدین 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره... وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جا به جا کردیم، گفت: میروم سوسنگرد. گفتم: مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم؟ گفت: اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله. 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره... 🔹️چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده بودند. دو ساعت گذشته بود و هنوز يک سوم تريلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ريخت! 🔹️يک بسيجی لاغر و کم سن و سال آمد طرفشان. خسته نباشيدی گفت و مشغول شد. ظهر که کار تمام شد، سربازها پی فرمانده را گرفتند تا رسيد را امضاء کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک کرد، رسيد را گرفت و امضاء کرد! 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره... 🔹️چند تا از بچه ها، کنار آب جمع شده بودند. یکیشان، برای تفریح، تیراندازی میکرد توی آب. زین الدین سر رسید و گفت: «این تیرها، بیت الماله. حرومش نکنین» جواب داد « به شما چه؟ » و با دست هلش داد... 🔹️ زین الدین که رفت، صادقی آمد و پرسید « چی شده؟ » بعد گفت « میدونی چه کسی رو هل دادی اخوی؟ ». دویده بود دنبالش برای عذر خواهی که جوابش راداده بود: « مهم نیست. من فقط امر به معروف کردم گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته. » 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره... 🔹️پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش هایش را هم به پاهایش کرده. مادر دولا میشود که بند کفش را بندد. پاهای کوچک، یک قدم عقب میروند. انگشتهای کوچک پسرک خود گره شلی به بند ها میزنند و پسرک می دود از در بیرون تا با بچه های دیگر محله و دوستانش فوتبال بازی کنند. 🔹️توی ظل گرمای تابستان، بچه ها سه تا تیم شده اند. توی کوچه ی هجده متری. تیم مهدی یک گل عقب است. عرق از سر و صورت بچه ها می ریزد. چیزی نمانده ببازند. اوت آخر است. مادر می آید روی تراس: مهدی! آقا مهدی! برای ناهار نون نداریم ها برو از سرکوچه دو تا نون بگیر. توپ زیر پایش می ایستد. بچه ها منتظرند. توپ را می اندازد طرفشان و می دود سر کوچه. 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 کلام شهید... در زمان غيبت امام زمان(عج) چشم و گوشتان به ولی فقيه باشد تا ببينيد از آن كانون فرماندهی چه دستوری صادر میشود. 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... از همه زودتر می آمد جلسه تا بقیه برسند، دو رکعت نماز می خواند یکبار بعد از جلسه کشیدمش کنار و پرسیدم: نماز قضا می خونی؟ گفت: نه! نماز می خونم که جلسه به یه جایی برسه. همین طور حرف روی حرف تل انبار نشه 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده بودند. دو ساعت گذشته بود و هنوز يک سوم تريلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ريخت! يک بسيجی لاغر و کم سن و سال آمد طرفشان. خسته نباشيدی گفت و مشغول شد. ظهر که کار تمام شد، سربازها پی فرمانده را گرفتند تا رسيد را امضاء کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک کرد، رسيد را گرفت و امضاء کرد! 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده بودند. دو ساعت گذشته بود و هنوز يک سوم تريلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ريخت! يک بسيجی لاغر و کم سن و سال آمد طرفشان. خسته نباشيدی گفت و مشغول شد. ظهر که کار تمام شد، سربازها پی فرمانده را گرفتند تا رسيد را امضاء کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک کرد، رسيد را گرفت و امضاء کرد! 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده بودند. دو ساعت گذشته بود و هنوز يک سوم تريلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ريخت! يک بسيجی لاغر و کم سن و سال آمد طرفشان. خسته نباشيدی گفت و مشغول شد. ظهر که کار تمام شد، سربازها پی فرمانده را گرفتند تا رسيد را امضاء کند. همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک کرد، رسيد را گرفت و امضاء کرد! 💠 @sajdeh63
غبار جبهه بر چهره آنان نشست، تا در روز وانفسا و هول قیامت، غبار غم بر رخ آنان ننشیند... و به پاداش عظیم جهاد فی سبیل الله، روانه بهشت شوند... 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... ▫️ لشکر نمازشب خوان ها...! شناخت خوبی از نیروهایش داشت. "میگفت: هفتاد درصد بچه های لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام نماز شبشان ترک نمیشه" آن موقع فرمانده لشکر بود. 📚 صنوبرهای سرخ، ص ۷۰ 💠 @sajdeh63