باران شدیدی...
در تهـران باریده بود ؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند !
همان موقع ابراهـیم از راه رسید ،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا ،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد !
ابراهـیم ...
از این کارها زیاد انجام میداد !
هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش
نداشت ! مخصوصا زمانی که خیلـی
بینِ بچه هـا مطرح بود ...
#علمــدار_ڪمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
✅ @sajdeh63
#هادی_دلها
یک روز موتور شوهر خواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند ، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین... ابراهیم رسید... و دزدِ زخمی شده را بلند کرد... نگاهی به چهره وحشتزدهاش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده ! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد... ابراهیم از زندگی اش سوال کرد کمکش کرد و برایش کار درست کرد. طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد...
راوی : خواهر شهید
#علمـدار_ڪمیـل
#شهید_ابراهیم_هادی
✅ @sajdeh63
باران شدیدی...
در تهـران باریده بود ؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند !
همان موقع ابراهـیم از راه رسید ،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا ،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد !
ابراهـیم ...
از این کارها زیاد انجام میداد !
هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش
نداشت ! مخصوصا زمانی که خیلـی
بینِ بچه هـا مطرح بود ...
#علمــدار_ڪمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
✅ @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره...
🔹️باران شدیدی...🌧🌧
در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند!
همان موقع ابراهـیم از راه رسید،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد!
🔹️ابراهـیم...
از این کارها زیاد انجام میداد!
هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش نداشت!
مخصوصا زمانی که خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود
#علمــدار_ڪمیل❤
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره...
🔹️باران شدیدی...🌧🌧
در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند!
همان موقع ابراهـیم از راه رسید،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد!
🔹️ابراهـیم...
از این کارها زیاد انجام میداد!
هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش نداشت!
مخصوصا زمانی که خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود
#علمــدار_ڪمیل❤
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
باران شدیدی...🌧🌧
در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند!
همان موقع ابراهـیم از راه رسید،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهـیم...
از این کارها زیاد انجام میداد!
هدفی هم جز
شڪستن نفسِ خودش نداشت!
مخصوصا زمانی که
خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود
#علمــدار_ڪمیل
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
باران شدیدی...🌧🌧
در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند!
همان موقع ابراهـیم از راه رسید،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهـیم...
از این کارها زیاد انجام میداد!
هدفی هم جز
شڪستن نفسِ خودش نداشت!
مخصوصا زمانی که
خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود
#علمــدار_ڪمیل
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
💠 @sajdeh63
🚩 ایستگاه خاطره...
باران شدیدی در تهـران باریده بود؛ خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند! همان موقع ابراهـیم از راه رسید، پاچهی شلوار را بالا زد با کول ڪردن پیرمردهــا، آنها را به طرف دیگر خیابان برد
▫️ابراهـیم... از این کارها زیاد انجام میداد! هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش نداشت! مخصوصا زمانی که خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود.
#علمــدار_ڪمیل❤
#شهید_ابراهیم_هادی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
باران شدیدی...🌧🌧
در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند!
همان موقع ابراهـیم از راه رسید،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهـیم...
از این کارها زیاد انجام میداد!
هدفی هم جز
شڪستن نفسِ خودش نداشت!
مخصوصا زمانی که
خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود
#علمــدار_ڪمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
▫️باران شدیدی در تهـران باریده بود؛ خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند! همان موقع ابراهـیم از راه رسید، پاچهی شلوار را بالا زد با کول ڪردن پیرمردهــا، آنها را به طرف دیگر خیابان برد
▫️ابراهـیم... از این کارها زیاد انجام میداد! هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش نداشت! مخصوصا زمانی که خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود.
#علمــدار_ڪمیل❤
#شهید_ابراهیم_هادی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
باران شدیدی...🌧🌧
در تهـران باریده بود؛
خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر
خیابان بروند مانده بودند چه کنند!
همان موقع ابراهـیم از راه رسید،
پاچهی شلوار را بالا زد
با کول ڪردن پیرمردهــا،
آنها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهـیم...
از این کارها زیاد انجام میداد!
هدفی هم جز
شڪستن نفسِ خودش نداشت!
مخصوصا زمانی که
خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود
#علمــدار_ڪمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
▫️باران شدیدی در تهـران باریده بود؛ خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند! همان موقع ابراهـیم از راه رسید، پاچهی شلوار را بالا زد با کول ڪردن پیرمردهــا، آنها را به طرف دیگر خیابان برد
▫️ابراهـیم... از این کارها زیاد انجام میداد! هدفی هم جز شڪستن نفسِ خودش نداشت! مخصوصا زمانی که خیلـی بینِ بچه هـا مطرح بود.
#علمــدار_ڪمیل❤
#شهید_ابراهیم_هادی
💠 @sajdeh63