eitaa logo
سجده بر خاک
281 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
260 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
مردان حقیقت ؛ ڪہ بہ حق پيوستند از دام تعلقات دنیا رستند چشمی به تماشای‌جهان بگشودند ديدند ڪہ ديدنی نـدارد ، بستند #سه_سـال_گذشت #شهدای_کربلای_خانطومان #لشکــر۲۵ڪـــربـــلا #سالروز_شهادت ✅ @sajdeh63
آنان که خط به خط، ز شهادت قلم زدند از عشقِ سرخِ خونِ خداوند، دم زدند... ۲۵ڪـــربـــلا 💠 @sajdeh63
🚩 علمدار یک دست گردان امام‌ حسن (ع) سهمیه‌ی حاج سعید از عملیات الی‌ بیت‌ المقدس دست راستی بود که از پیکر افتاد و به اعترافِ همه همسنگرانش فقط ایامِ درمان دست جدا شده زمان دوری سعید از جبهه بود. در جبهه شاخص شناسایی حاج‌ سعید، آستین خالیش بود و در عملیات‌ ها همه حیران بودند که این رزمنده تک‌ دست چگونه با تیربار و آرپی‌جی به دشمن حمله می‌کند. مگر با یک‌ دست و آن‌هم دست چپ می‌توان قلب دشمن را نشانه رفت. ۱۰_سیدالشهداء ۱۳۶۷ 💠 @sajdeh63
عکس یادگاری؛ برای روزهای بی‌لبخند ما... ۲۱_امام‌رضا_علیه‌السلام 💠 @sajdeh63
صبح تمام عاشقانه‌ها را باید با شما خواند با شما بیدار شد صبحانه را به هوای شما صرف کرد و برای هر صبح آغازی شد تا صبح‌های دیگر... ۱۰_سیدالشهداء 💠 @sajdeh63
وقتی در گرمای تابستان آن‌ هم زیر رگبار تیر و خمپاره و گلوله خوردن یک کمپوت اهدایی از سمت مردم به قولی «جیگرت رو حال میاره» ۱۰_سیدالشهداء 💠 @sajdeh63
صبح است و نان تازه صبح است و یاد جبهه... تیر ماه ۱۳۶۷ سلیمانیه عراق ارتفاعات گرم سور عکاس : احسان رجبی ۲۷_حضرت‌رسولﷺ 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... 🔸️تا زنده‌ام به حسین گریه می‌کنم... تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. میگفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین علیه السلام هستم. میخواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه؛ فقط مانده پشت موتور...! با سلام به امام حسین علیه السلام روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب. هنوز گریه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد... 📚 راوی: حاج حسین کاجی کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، ص ۴۳٫ ۱۷_علی‌بن‌ابیطالب 💠 @sajdeh63
جریان رودخانه زمان تند است؛ تندتر از اروندی که با قوّتِ عشق از آن گذشتید! کاش می‏شد از اروند زمان گذشت و به شما رسید... ۲۱_امام‌رضا_علیه‌السلام 💠 @sajdeh63
به ورزش... ز رسم ڪهن یاد ڪن ز مردی و مردانگی یاد ڪن به این گـود و میـدان ڪہ دارد نشان از علــی بگو از دل و جان علی یاعلی... ۳۲_انصارالحسین 💠 @sajdeh63
" زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین‌جان نداشتیم" ما که رفتیم کار حسینی کردیم شما که ماندید کار زینبی کنید ۱۰_سیدالشهداء 💠 @sajdeh63
کنار هم دل خوش داشتند... ۲۵کربلا 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... 🔸️تا زنده‌ام به حسین گریه می‌کنم... تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. میگفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین علیه السلام هستم. میخواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه؛ فقط مانده پشت موتور...! با سلام به امام حسین علیه السلام روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب. هنوز گریه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد... 📚 راوی: حاج حسین کاجی کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، ص ۴۳٫ ۱۷_علی‌بن‌ابیطالب 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... 🔸️تا زنده‌ام به حسین گریه می‌کنم... تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. میگفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین علیه السلام هستم. میخواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه؛ فقط مانده پشت موتور...! با سلام به امام حسین علیه السلام روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب. هنوز گریه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد... 📚 راوی: حاج حسین کاجی کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، ص ۴۳٫ ۱۷_علی‌بن‌ابیطالب 💠 @sajdeh63
" زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین‌جان نداشتیم" ما که رفتیم کار حسینی کردیم شما که ماندید کار زینبی کنید... 💠 @sajdeh63
صبح است و نان تازه صبح است و یاد جبهه... تیر ماه ۱۳۶۷ سلیمانیه عراق ارتفاعات گرم سور عکاس: احسان رجبی 😍 💠 @sajdeh63
در ۱۰ تیر ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک وقتی خمپاره در کنارش اصابت کرد در لحظه شهادت به یارانش گفت: « سلام مرا به امام برسانید و بگویید صفرخانی دِین خود را به اسلام ادا کرد» 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... 🌺 تا زنده‌ام به حسین گریه می‌کنم... تا نشستیم روی موتور، گفت: روضه بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. میگفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین علیه السلام هستم. میخواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه؛ فقط مانده پشت موتور...! با سلام به امام حسین علیه السلام روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب. هنوز گریه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد... 📚 راوی: حاج حسین کاجی کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، ص ۴۳٫ 💠 @sajdeh63
به برکت همین جوانان بود که حتی یک وجب از خاکِ کشورمان کم نشد... 💠 @sajdeh63
آخرین یادگار هنری طلبه‌ای که پرچم گنبدِ امام‌حسین(ع) را با خونش رنگین کرد! محمدجواد در تبلیغات لشکر بود و کار‌های نقاشی با او بود. نزدیک غروب وقتی محمد جواد بارگاه امام حسین(ع) را کشید، با اشاره به پرچم کنار گنبد گفت: این پرچم باید قرمزِ خونی رنگ شود! هنوز جمله محمدجواد تمام نشده بودکه صدای سوت خمپاره پیچید ترکش به پیشانی محمدجواد بوسه زد و خون سر محمدجواد بر بالای گنبد درست در محل پرچم پاشید.!! و خواسته شهید برآورده شد... 💠 @sajdeh63
🚩 "شب جمعه به یاد انصار اباعبدالله " به یاد شهیدی که شهادت را به‌ عنوان پاداشِ آزادیِ مهران از امام‌حسین(ع) هدیه گرفت... شب قبل از عملیات «کربلای‌یک» حضرت اباعبدالله(ع) را در عالم رویا می‌­ بیند که با آزادی شهر «مهران» ؛ با یک مرکب از سمت جاده خسروآباد بسمت شهر «مهران» در حرکت هستند ایشان وقتی به نزد رزمندگان می‌رسند بازوی آنها را می‌بوسیدند. و هنگامی که به سید محسن می‌رسند او را در بغل گرفته و بازوی او را هم می‌بوسند و یک مُهر کربلا به سید محسن می‌دهند و می‌فرمایند: «به‌عنوان پاداش آزادی مهران، این مهر را به تو می‌دهم». «محسن» وقتی خوابش را برایم تعریف می‌کرد صورتش برافروخته شده بود. هنگامی هم که به شهادت رسید "مهران" آزاد شده بود و ترکش به همان بازویی اصابت کرده بود که در رویا سیدالشهدا(ع) آن را بوسیده بودند. راوی : همرزم شهید "گل‌محمد غزنوی" 💠 @sajdeh63
وقتی پیکر بی‌ سر اَحد را آوردند همه اشک می ریختند؛ امّا مادر احد نقل می‌پاشید و زینب وار دعا می‌کرد: خدایا، این قربانی را قبول کن این شهیدِ حسین(ع) است... گفت با حق" قلیل ما بپذیر" عقل مبهوت؛ زین عبارتِ زینب است اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقَلیل القُرْبانَ 💠 @sajdeh63
اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذا الْقَلیل القُرْبانَ او مثالِ همان زینب کربلاست زینبی که صبور بود و شکور... 💠 @sajdeh63
🚩 شادمانی شهدا در شب نیمه‌ شعبان حسینیه الوارثین اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ جشن ولادت حضرت مهدی(عج) بچه‌ها آن‌ شب خیلی شاد بودند چرا که در مقام سربازی امام زمان(عج) خود را برای شهادت آماده می‌کردند؛ و چند روز بعد، شش نفر از آن‌ها به درجه شهادت رسیدند. 💠 @sajdeh63
بگذار زمستان بتازد و بگذار هوا هرچه می‌خواهد سرد شود! ما قلبی عاشق در سینه داریم که هیچ برفی تاب تحمل گرمای آن را ندارد..! ❄️ صبح برفی تون بخیر 💠 @sajdeh63
🚩 شب جمعه ؛ رحمة‌الله به عشاق اباعبدالله وقتی به شهادت رسید، هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود قبل از عملیات، داده بود جلو  پیراهنش نوشته بودند: آن‌ قدر غمت به جان پذیرم حسین(ع) تا قبر تو را بغل بگیرم حسین (ع) میگفت: «دوست دارم موقعِ شهادت تیر به سینه‌ام بخورد و شهید شوم» دعایش زود مستجاب شد! و در عملیات والفجر هشت تیری سینه اش را شکافت؛ همان‌جایی که شعر را نوشته بود..! ▫️راوی: رضا دادپور 💠 @sajdeh63
🗳 شهیدان جعفرعلی گروسی و یوسف محمدی در حال رأی دادن "شهید سیدمهدی تهرانی نژاد " مسئول صندوق 💠 @sajdeh63
در جبهه در هر محفلی که می‌نشست می‌گفت: عشق حسین بن علی(ع) ما را به این وادی کشانده و بس... پیش‌ از شهادت از مادرش خواسته بود: مراسم مرا بسیار ساده بگیرید، سر دَر خانه پرچم عزاداری امام‌ حسین را نصب کنید و جز اسم حسین(ع) اسم دیگری بر در خانه نزنید، بر روی سنگ قبرم بنویسید فدایی امام حسین علیه السلام «ان‌شاءالله قبول کند.» 💠 @sajdeh63
آنچه در دفاع مقدس گذشت قصه خون و خونریزی تعصب‌های خشک و تو خالی و اَخم‌های تند وخشن نبود راز قصه‌ی آن ها رنگِ قصه گل بود و پروانه تبسم و لبخند مرام رویشان، و نماز و اشک؛ مسلکِ روح آسمانی‌شان بود..! 💠 @sajdeh63