eitaa logo
سجده بر خاک
279 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
267 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 باید به این بلوغ برسیم که دیگر نباید دیده شویم! آن کسی که باید ببیند، می‌بیند... 💠 @sajdeh63
ما گره گشا داریم دافع البلا داریم هر کسی، کسی داره ما امام رضا علیه السلام داریم ❤️ 💠 @sajdeh63
🚩 هر کدام از شما یک شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبک زندگـی او را بکار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود می‌گیرید و خدا به شما عنایت می‌کند. 💠 @sajdeh63
🚩 وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم» انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود. پـــرسیدم: «واسه چی؟» گــفت: چــرا مــواظب بیـت‌المال نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟! همه‌ش امانته! گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟ دستش را باز کرد چهار تا حبّه قند خاکی تـوی دستش بود دم در چادر تداركات پیدا کرده بود! 💠 @sajdeh63
اصلا جنس کارهایتان فرق داشت در اوج غم لبخند می‌زدید و در نهایت خستگی ایستادگی! اصلا باورم شده است جنس شما با ما فرق دارد راستی چرا؟ چرا در حسرت آن روزهای خاکیم؟ شما نگاهتان به دنیا متفاوت بود 💠 @sajdeh63
🚩 روزی باران شدیدی در شهر باریده بود و جوی‌ها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را دید، تلفن را برداشت و گروه‌های امدادی را خبر کرد. گروه‌های امداد به سمت محلات مستضعف‌ نشین گرفتار سیل راه افتادند. شهید مهدی باکری، ۹ ماه شهردار ارومیه بود. حجم آب لحظه به لحظه بیشتر می‌شد و مردم سراسیمه از خانه‌هایشان بیرون می‌آمدند. شهید باکری متوجه خانه‌ای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه. پیرزن بر سر و صورت‌زنان گفت که وسایل خانه‌ و کل زندگی‌اش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود. مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید. شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتش‌نشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار می‌کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می‌شد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد. پیرزن که حالش بهتر شده بود شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری. گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد. تا لحظه‌ای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود! 💠 @sajdeh63
خدایا... بارش باران را برای ما عذاب و بلا قرار مده "وَ لَا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَيْنَا رُجُوماً" 💠 @sajdeh63
🚩 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ 💠 @sajdeh63
🚩 🔸سال ۱۳۱۹؛ (۱۳ آبان) تولد در تهران 🔹سال ۱۳۳۸؛ انتخاب بعنوان زیباترین جوان ایران 🔸حوالی سال۱۳۳۸؛ ورود به ارتش و عضویت در گروه کلاه‌سبزها. 🔹حوالی سال ۱۳۴۰؛ استعفا از ارتش و اشتغال به شغل آزاد. 🔸سال۱۳۴۲؛ (۱۵ خرداد) شرکت در فعالیتهای سیاسی و شروع تحت تعقیبِ حکومت شاهنشاهی 🔹سال ۱۳۵۷؛ عضویت در کمیته استقبال از حضرت امام خمینی(ره). 🔸سال۱۳۵۷؛ تولد اولین فرزند با نام سیدمحمد روح الله. 🔹سال۱۳۵۷؛ (۲۳ بهمن) همکاری فعال تشکیل و سازماندهی کمیته منطقه۹ تهران در سمت معاون ستاد عملیاتی. 🔸سال۱۳۵۸؛ اعزام به کردستان به همراه عده‌ای از اعضای کمیته منطقه۹ تهران، برای خاموش کردن غائله‌ی ضدانقلاب. 🔹سال۱۳۵۹؛ (مهر) اعزام به همراه ۹۰ نفر از دوستان بصورت داوطلبانه و مستقل به خرمشهر و تشکیل گروه جنگ‌های نامنظم فدائیان اسلام. 🔸سال۱۳۶۰؛ (مهر) مورد سوء قصد چند باره منافقین در جریان عملیات شکست حصر آبادان. 🔹سال۱۳۶۰؛ (مهر) بازگشت به تهران پس از شکست حصر آبادان و انحلال گروه فداییان اسلام و اشتغال به کار لباس فروشی. 🔸سال۱۳۶۴؛ (۲۸ اردیبهشت) شهادت در تهران توسط گروه منافقین. 🔹آدرس مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران؛ قطعه ۲۴، ردیف ۷۶، شماره ۵۰ 💠 @sajdeh63
🚩 اوایل ازدواجمون بود. برای خرید با سید مجتبی رفتیم بازارچه. در بین راه با پدر و مادرِ آقاسید برخورد کردیم. سید مجتبی به محض اینکه پدر و مادرش رو دید، در نهایت تواضع و فروتنی خم شد، روی زمین زانو زد و پاهای والدینش رو بوسید. این صحنه برای من بسیار دیدنی بود. آقا سید با اون هیکلِ تنومند و قامت رشید در مقابل پدرو مادرش اینطور فروتن بود و احترام اونا رو تا حد بالایی نگه می‌داشت. 📚منبع: سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ به نقل از همسر شهید 💠 @sajdeh63
سلام و ارادت 💢 نشانی صفحه جدید اینستاگرامم 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63