11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 آتش اینستاگرام بر زندگی ما و فرزندانمان
💧 بشر عصر رسانه، در کنار اقیانوسی از اطلاعات، لبتشنه جان میدهد؛ درحالیکه...
🧐 تأملی بر آمار ساعات مصرف فضای مجازی و تلویزیون در کنار دقایق اندک مکالمه همسران و فرزندان...
👶🏻 بچه تا قبل از اینکه بره مدرسه، اندازهی یک مقطع دکتری آموزش میبیند!🎓
🎙به روایت محمد جوانی
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_قوی #حجاب
•|🕊🇮🇷 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
11.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرزهای ماله کشی رو رد کردید شما !!!🤔😁
#باغ_آمریکا
📝 پاورقی
📌 هر روز
🕗 ساعت ۱۹:۵۰
📺 شبکه دو سیما
🔴 پاورقی | @pavaraghi_tv2
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_قوی #حجاب
•|🕊🇮🇷 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
💢اینم تبلیغ خارجیا برای فرزند اوری
🔰خودشون برای جوانی جمعیت و ترغیب به فرزند اوری از هر فرصتی استفاده میکنن، اونوقت ایرانیا رو میخوان سرگرم پت بازی و سگ و گربه گردونی کنن
#خطر_تحدید_نسل
#جهاد_فرزند_اوری
##امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_قوی #حجاب
•|🕊🇮🇷 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبکه سعودی اینترنشنال منحل میشه!؟ :)
🤣🤣🤣🤣
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_قوی #حجاب
•|🕊🇮🇷 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_دویست_و_چهل_و_چهارم حالا آشپزخانه هم جا
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_دویست_و_چهل_و_پنجم
ساعت از هفت گذشته بود که بالاخره انتظارم به سر رسید و مجید وارد خانه شد.
برای مراسم امشب دوغِ آماده و یک خوشه موز خریده بود تا جشن ساده و خودمانیمان چیزی کم نداشته باشد و نمیدانستم که هدیه سالگرد ازدواج را در کیفش پنهان کرده و میخواهد در حضور امواج دریا تقدیمم کند که با این وضعیت نامساعد اقتصادی، اصلا ً توقع نداشتم برایم هدیهای خریده باشد.
نماز مغرب و عشاء را خواندیم و به استقبال یک شب خاطرهانگیز، به میهمانی دامان دریا رفتیم. دیگر نمیتوانستم مثل گذشته پیاده به ساحل بروم و بخاطر سنگینی بدن و کمردرد شدیدی که هر روز بیشتر آزارم میداد، تا کسی گرفتیم و فقط چند قدم از انتهای خیابان منتهی به ساحل را پیاده پیمودیم.
جایی دور از ازدحام جمعیت، در روشنایی چراغهای لب دریا، روی ماسههای نرم و نمنا ک
ساحل، زیراندازی پهن کرده و خودمان را به دل شب دریا سپردیم.
نگاهمان به جادوی سایه سیاه دریا بود و در خلوت دونفریمان، به صدای سحر انگیز خزیدن
امواج روی تن ساحل گوش میکردیم که شبهای بندر در این هوای خوش بوی بهاری، بهشتی تماشایی بود تا سرانجام مجید درِ کیفش را باز کرد و همانطور که بسته کادو پیچ شدهای را از کیفش بیرون میآورد،
با لحن گرم و گیرایش آغاز کرد:
شرمنده الهه جان! میخواستم اولین سالگرد ازدواجمون برات یه چیز حسابی بگیرم، ولی نشد.
سپس در برابر نگاه منتظر و مشتاقم، بسته را به دستم داد و با لبخندی لبریز حیا زمزمه کرد:
اصلا ً قابل تو رو نداره الهه جان!
یه هدیه خیلی ناقابله! إنشاءالله جبران میکنم!
و دلم نیامد بیش از این شاهد شرمندگی اش
باشم که بسته را در آغوش کشیدم و پیش از آنکه ببینم چه چیزی برایم خریده، پاسخش را به مهربانی دادم:
مجید! اینجوری نگو! هر چی که تو برام بگیری، خیلی هم با ارزشه!
میدیدم نگاهش از اضطراب واکنشم به تپش افتاده که سریعتر کاغذ را باز کردم تا خیالش راحت شود که دیدم برایم چادر بندری پوست پیازی رنگی با نقش و نگارهایی صورتی پسندیده است.
دستم را که لای پارچه کردم، تن ظریف و خوش رنگ چادر روی انگشتانم رقصید تا زیبایی ملیحش را بیشتر به رخم بکشد که چشمانم از شادی درخشید و با صدایی که از هیجان پر شده
بود، پاسخ نگاه نگرانش را دادم:
وای مجید! خیلی قشنگه!
باورش نمیشد و خیال کرد میخواهم دلش را خوش کنم که گوشهای از چادر را روی سرم انداختم تا ببیند چقدر زیبا میشوم و با خوشحالی ادامه دادم:
ببین چقدر قشنگه!
و تازه از ترکیب صورت خندانم کنار پارچه چادری، خاطرش جمع شد و با لبخندی شیرین تأیید کرد:
خیلی بهت میاد الهه جان! مبارکت باشه!
چادر را روی دستم مرتب کردم و دوباره داخل کاغذ کادو گذاشتم که با آهنگ دلنشین صدایش
زمزمه کرد:
الهه! خیلی دوستت دارم!
سرم را بالا آوردم و دیدم با نگاهی که محو صورتم مانده و در برابر این دست کمی از سینه خروشان خلیج فارس ندارد
ادامه دارد...
به قلم فاطمه ولی نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_دویست_و_چهل_و_پنجم ساعت از هفت گذشته بو
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_دویست_و_چهل_و_ششم
لبخندی روی صورتم مانده و در برابر این هیبت عاشقانه نتوانستم حرفی بزنم که خودش احساس دریاییاش را تعبیر کرد:
نمیدونم چی پیش خدا داشتم که تو رو بهم داد! فقط میدونم بهترین نعمت زندگیام تویی!
و شاید نتوانستم هجوم بیپروای احساسش را تحمل کنم که سر به شوخی گذاشتم:
وای! چه نعمتی! حالا مگه چه تحفهای هستم؟!!!
و همین شیطنت زنانه هم واکنشی عاشقانه بود تا باز هم برایم بگوید که آسمان صورتش از درخشش عشق، ستاره باران شد و به رویم خندید:
تحفه؟!!! تو همه زندگی منی الهه! نمیتونم برات توضیح بدم که چقدر دوستت دارم، فقط همین قدر بگم که همه دنیای من تویی الهه!
اگه بخاطر اینکه خدا تو رو بهم داده، روزی هزار بار ازش تشکر کنم، بازم کمه!
و چه احساس گرم و دلچسبی بود که همسر مهربانم با همین کلمات ساده و صادقانه، اینچنین عاشقانه حمایتم میکرد و همین چند جمله کوتاه و صد البته رؤیایی، برای جشن اولین سالگرد ازدواج مان کافی بود.
شام را که خوردیم، دیگر توان نشستن نداشتم که تخته کمرم از درد خشک شده و خجالت میکشیدم دراز بکشم. هر چند این سمت ساحل به نسبت خلوت بود، باز هم از بیم نگاه نامحرم، دلم نمیخواست بخوابم و دلم نمیآمد به این زودی
از میهمانی با شکوه دریا دل بکنم که رو به مجید کردم و با لحنی لبریز ناز، گله کردم:
این دخترت خیلی اذیت میکنه! یه لحظه آروم نمیگیره! یا لگد میزنه یا میگه خسته شدم بریم خونه!
و در برابر نگاه ناباورش، خندیدم و گفتم: مستقیم که نمیگه بریم خونه!
ولی انقدر کمرم درد میگیره که میفهمم باید برم خونه!
از لحن شرارت بارم خودم خندیدم و مجید را نگران کردم که با قاطعیت پیشنهاد
داد:
خُب بلند شو بریم. تو همینجا وایسا، من میرم ماشین میگیرم.
و من دلم نمیخواست این شب زیبا به آخر برسد که دستپاچه پاسخ دادم:
نه! نمیخواد بری! حالا یخورده دیگه بشینیم، بعد میریم.
از دستی که به کمر و پهلویم گرفته بودم، متوجه حالم شد و باز با دلواپسی اصرار کرد:
خیلی وقته نشستی، کمرت خشک شده. ای کاش دیگه بریم خونه استراحت کنی.
نگاهش کردم و با لحنی کودکانه خواهش کردم: نمیشه یه کم دیگه بشینیم؟
و دیگر نتوانست مقاومت کند که خندید و گفت:
چرا نمیشه الهه جان؟ تا هر وقت دوست داشته باشی، میشینیم.
ادامه دارد...
به قلم فاطمه ولی نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
﷽
❣#سلام_امام_زمانم❣
گرچه یک عمر من از دلبر خود بیخبرم
لحظهای نیست که یادش برود از نظرم
نه که امروز بود دیده من بر راهش
از همان روز ازل منتظر منتظرم
#اللهمعجللولیکالفرج
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
سلام دوستان عزیزم...🌤
صبحتون بخیر و روزتون به شادی✨
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_قوی #حجاب
•|🕊🇮🇷 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
هدایت شده از 🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زیارت_آل_یاسین
پیشکش به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف❣
🔴 رفاقت با #امام_زمان(؏َ)
🌼 آیت الله کشمیری(ره):
🦋 روزی یک ساعت با حضرت خلوت کنید. متوجه حضرت بشوید.«زیارت آل یاسین» را بخوانید،سپس بگویید یا صاحب الزمان ادرکنی توسل بکنید به ایشان، یک خرده یک خرده رفاقت پیدا میشود.
•|🕊🥀 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
💢زیارت حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها در روز یکشنبه
زیارت امروز یکشنبه متعلق به و وجود مقدس
🌷حضرت امام علی علیه السلام و
🌷 بانوی دوعالم حضرت زهرا سلامالله علیها
🌷التماس دعا🌷