eitaa logo
کانال کمیل
5.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
در این مدتی که شهید شده چندباری پسرم را در خواب دیدم. دیدم بیرون در ایستاده. تعارف کردم که محسن جان بیا داخل خانه. چرا نمی آیی؟ محسن هم هربار گفته: بابا آخر من نگهبان بی بی هستم. نمی توانم اینجا را ترک کنم. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 📎تکاور دلاور ارتش 🌷 🌷یادش با ذکر ▪️ @SALAMbarEbrahimm ▪️
✍به عملیات کوهستان اعزام شده بودیم در اونجا وقتی اساتید تکاور محل استقرار ما رو برای زدن چادرهای انفرادی و کمپ استراحت مشخص کردن از قضا محل چادر ما طوری افتاد که وقتی میخواستیم چادر بزنیم یک لانه ی مورچه ی بزرگ دم درب چادر ما بود. من رفتم به یکی از استادهای تکاور موضوع رو گفتم که محل چادرمان رو تغییر بدیم ولی مخالفت کردن و گفتن باید همونجا چادر بزنید حالا اگه مورچه ها اذیت تون کردن فوقش لانه مورچه رو خراب یا گازوئیل میریزین. خلاصه منم دیدم که اجازه ی جابجا کردن چادر رو نداریم برای جلوگیری از اینکه موقع استراحت مورچه ها اذیت نکنن یه بطری آب معدنی رو خالی کردم و رفتم سراغ یکی از راننده های ماشین های تدارکات که مقداری گازوئیل ازش بگیرم و گرفتم و اومدم پیش محسن که داشتیم وسیله های چادر رو برای برپا کردن آماده میکردیم در این حین من خواستم گازوئیل رو دور و داخل لانه ی مورچه ها بریزم که یهو دیدم محسن دستم رو گرفت و گفت : بیخیال ولشون کن! فعلا اینا که نیومدن داخل چادر ما . منم گفتم : محسن خب ما خسته و کوفته از تمرین و آموزش که میایم استراحت کنیم چون خوراکی و خشکبار و ... هم داخل کوله ها و ساک هامون داریم می بینیم که چادر پر از مورچه شده و خلاصه اذیت میشیم دیدم محسن بطری که گازوئیل داخلش بود رو از من گرفت و برد روی لانه ی مورچه و من اولش فکر کردم که خودش میخواد گازوئیل رو بریزه دیدم گازوئیل رو برد دم لانه و با خنده های همیشگیش به شوخی گفت : بینید مورچه ها ما خواستیم گازوئیل بریزیم داخل لانه ی شما ولی نکردیم شما هم با معرفت باشین و نیاین داخل چادر ما 😂!! ما یک هفته در نقش رستم مستقر بودیم و مورچه ها مثل یه چشمه از داخل لانه شون در داخل زمین می جوشیدن ولی در طول این مدت حتی یک مورچه وارد چادر ما نشد!😳 بسیاری از بچه های همدوره مون که در دوره ی تکاور بودن این قضیه رو از نزدیک شاهد بودن و هرکدوم از دم چادر ما رد میشدن با تعجب میگفتن این لانه مورچه که دقیقا دم درب چادر شماست داخل چادرتون نمیرن؟؟؟!!! و وقتی میدیدن که واقعا حتی یه مورچه داخل چادر نیومده تعجب میکردن😐😳 ما هم می خندیدیمو می گفتیم محسن معرفتی باهاشون تاکرده و ازشون قول گرفته که نیان داخل چادر اسمشون رو گذاشته بودیم ، مورچه های با معرفت😅 🇮🇷 ۶۵‌نوهد ❤️
شهید محسن قوطاسلو آرزویی داشت که حتی در وصیت نامه‌اش هم به آن اشاره کرد. آرزویی که بعد از شهادتش برآورده شد. او آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری را داشت و طی این سال‌ها همیشه دوست داشت ایشان را از نزدیک ببیند. اتفاقاً بعد از شهادتش زمانی که مقام معظم رهبری به گلزار شهدای بهشت زهرا می‌روند و وارد قطعه ۵۰ می‌شوند بالای سر مزار او رفته و محسن را به آروزی دیدارش می‌رسانند. 🕊🌹