eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از همسفرتاخدا
1-04 (www.DrFarhang.Mihanblog.com).mp3
5.23M
🎙️سمینار ازدواج موفق⁦💕 کامل و گوش کنید😉 ▫️قسمت: #۳ ▫️زمان: ۳۴ دقیقه ▫️دکتر: شاهین فرهنگ ...💕 💢 💕@hamsafar_TA_khoda💕
حال دلمونو یه تکونی بده💔 هم میبینی، هم میدونی، هم میتونی...
تو نباشی دل ما را ثمری نیست...
أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ سلام به قلب های به آرامش رسیده با ذکر محبوب🌸
مهم نیست چه مسئولیتی داریم و کجا هستیم هرجا که هستیم درست باید انجام وظیفه کنیم شهید جواد‌ الله کرم🕊🌹
روحیه ی مذهبی، روحیه ی جهادی عامل توانایی ما در جنگ و جهاد قدرت بدنی نیست بلکه روحیه‌ است روحی که با کمال مطلق یعنی خداوند در ارتباط است... شهید عماد مغنیه🕊🌹
رودِ ساکن، عاقبت مرداب میشه هیچ رودی بدون حرکت به دریا نمی‌رسه هیچ آدمی بدون تلاش به موفقیت نمی‌رسه تنبلی توی کار، تنبلی توی عبادت میاره و بالعکس!
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنه کار کجا
خوبه آدم برای هر کدوم از آرزوهاش نذر کنه، چلّه بگیره... نه فقط به خاطر این که به آرزوهاش برسه! به خاطر این که ببینه آرزوهای چهل روز پیش، هنوز آرزوهاش هستن؟! یه سری چیزایی داریم که آرزومون بودن ولی یادمون نمیاد‌ یه روز‌ براشون دعا‌ کردیم...
خدایا..! میدانی که دوستت دارم عزیزم..! من از بی قراری و رسوایی جاماندگی سر به بیابان‌ها گذارده‌ام من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم کریم حبیب به کَرَمت دل بسته‌ام تو خود می‌دانی دوستت دارم خوب میدانی جز تو را نمی‌خواهم مرا به خودت متصل کن... شهید قاسم سلیمانی🕊🌹
یک دفترچه کوچک داشت همیشه هم همراهش بود و به هیچکس نشان نمیداد.. یکبار یواشکی آن را برداشتم ببینم داخلش چه می نویسد.. فکر می کردم کارهای روزانه اش را مینویسد سر کی داد زده... کی را ناراحت کرده‌... به کی بدهکاره... همه را نوشته بود ریز و درشت، نوشته بود که یادش باشد در اولین فرصت صافشان کند... شهید محمد علی رهنمون🕊🌹
بعد از تیر خوردنش بچه ها اومدن به کمکمون  خیلی خون ازش رفته بود فقط برگشت به یکی از رفقا گفت: بلندم کن رو زانوهام بشينم برگشتم بهش گفتم: واسه چی..؟! خون زیادی ازت رفته که  آقا سجاد گفت: اربابم اومده میخوام بهش سلام بدم.. شهید سجاد عفتی🕊🌹
ستاره‌های زمین.mp3
6.83M
اهمیت تلاوت قرآن در خانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد پسر در خون بغلتد، گُم نگردد دختری شهید حمیدرضا الداغی شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ سبزوار، هنگام دفاع از ناموس مردم
+بنده ی من، تو نمی دانی! در عالم مواردی هست که خارج از درک انسانهاست، نمونه اش میشه همین آیه ای که بسیاری از ما خوندیم : وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖوَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ یعنی که ای آدم، اگر چه تو به خیال خودت خیلی می دونی، اما هیچ نمیدونی، متوجه نیستی، قدرت تشخیص نداری، تو صلاحت رو نمی فهمی، تمامش رو به من بسپاری... من خدا هستم و بهتر از تو می دونم که چه کنم... 🌸
با اصرار می‌خواست از طبقه‌ی دوم آسایشگاه به طبقه‌ی اول منتقل شود با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!» گفت: «طبقه‌ی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم». وقتی خواسته‌اش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیشخندی زد و با لحن خاصی گفت: «آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش می کنم پایین» 🕊🌹 📗پرواز تا بی نهایت
پوتین هاش رو برداشت و زد بیرون از خونه.. زن جوون دنبالش می دوویید و به پیر زن میگفت بگیر اون جوونو... اما عبدالحسین فرار می کرد... پیر زن داد می زد میگفت: نرو... میکشنت... بدبختت میکنن... وایسا خانوم میگه نرو... اما اونجا که یاد خدا نیست قرار نه فرار باید کرد... بعد یک روز آوارگی خودش و رسوند پادگان... آخه اهل روستا بود ،شهر رو بلد نبود. اومد جلو دژبانی تا خودش رو معرفی کرد...بازداشتش کردند... سرباز و آوردن جلو فرمانده... فرمانده هر چی میتونست حرف بارش کرد... عبدالحسین فقط نگاه کرد بهش گفت باید برگردی خونه ، نوکریه خانوم و کنی... خانوم امر بر تو هست... هر چی که خانوم گفت: باید بگی چشم عبدالحسین گفت: نه ، هر چی خدا گفت بگم چشم. من تو اون خونه برنمیگردم... تو اون خونه یه زن نامحرم هست. تو اون خونه یه زنی هست که حجاب و حیا رو رعایت نمیکنه... فرمانده گفت: حالا که نمیری باید صبح تا شب، شب تا صبح دستشویی های پادگان رو بشوری... (دستشوییای پادگان ۱۸تا بود روزی ۶بار هر بار ۴نفر اینا رو میشستند...) شبانه روز عبدالحسین تنهایی دستشوییا رو میشست... بعد ده ، پونزده روز رفتم طرف عبدالحسین ببینم چیکار میکنه. صدای عبدالحسین رو شنیدم... داشت میخوند برا خودش و دستشویی میشست... نزدیک تر رفتم دیدم داره گریه میکنه...گفتم بچه مردم و چی به روزش آوردن داره گریه میکنه... یه چیزیم زیر لب میگه... هی میگفت: دستشویی میشوروم ، کثافتا رو میشوروم، اما " دل آقام و نمیشکونوم... " روایتی از زندگی سردار بزرگ سپاه اسلام ... 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلهایی که میشکونی میشه گره های زندگیت، و دلهایی که شاد میکنی میشه خوش شانسی هات...
هدایت شده از همسفرتاخدا
1-05 (www.DrFarhang.Mihanblog.com).mp3
1.56M
🎙️سمینار ازدواج موفق⁦💕 کامل و گوش کنید😉 ▫️قسمت: ۴ ▫️زمان: ۱۰ دقیقه ▫️دکتر: شاهین فرهنگ ...💕 💢 💕@hamsafar_TA_khoda💕
🌱حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره سرعتش رو کم کرد! برگشتم عقب گفتم: "چی شد؟! مگه عجله نداشتی؟!" 🌱همین طور که آرام راه می رفت به جلو اشاره کرد: "یه خرده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم..." 💞کمی جلوتر از ما، یک نفر در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می کشید و آرام راه می رفت. ابراهیم گفت: "اگر ما تند از کنار او رد بشیم، دلش میسوزه که نمیتونه مثل ما راه بره. یه کم آهسته بریم که ناراحت نشه." ❤️ابراهیم راضی نشد دل یک معلول را ناخواسته برنجاند... ❤️