#شهادت_را_همه_دوست_دارند...
اما زحمت کشیدن برای شهادت چه؟
شهید شدن یک اتفاق نیست...
گُلی است که برای شکوفا شدنش باید خون دل بخوری
❌به بی درد ها
❌به بی غصه ها
❌به عافیت طلب ها
شهادت نمی دهند...
به آنکه یکشب بیخوابی برای اسلام نکشیده
یک روزش را برای تبلیغ دین نگذاشته
شهادت طلب نمی گویند ...
دغدغه شهادت به حرف نیست
قلبت را بو می کنند،
اگر بوی دنیا داد رهایت می کنند
اگر عاشق شهادتی:
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزه کنی
مجروح شوی اما کم نیاوری
مثل یاران عاشورایی
شهادت را به تماشاچی نمیدهند
جهاد ادامه دارد ...
فقط به خاطر خدا
استراحت باشد بعد از شهادت
جهاد راهیست که پایانش خداست
اگر هدف خداست
همه جا سنگر است
پس کم نیاورید
#طنز_جبهه
💠آموزش نارنجک💠
شیخ مهدی میخواست آموزشِ پرتابِ نارنجک بده. گفت: « بچهها خوب نگاه کنید.👀 محمد! حواست اینجا باشه. احمد! این جوری نارنجکو پرتاب میکنند. خوب نگاه کنید تا خوب یاد بگیرید.
خوب یاد بگیرید که یه وقتي خودتون یا یه زبون بستهای رو نفله نکنید. 😬من توی پادگان، بهترین نارنجک زن بودم.😌
اول، دستتون رو میذارین اینجا». بعد شيخ مهدي ضامنو کشید و گفت: « حالا اگه ضامنو رها کنم، در عرض چند ثانیه منفجر میشه».
داشت حرف میزد و از خودش و نارنجک پرانی اش تعریف می کرد که فرمانده از دور داد زد: « آهای شیخ مهدی! چیکار میکنی؟»😤
شیخ مهدی یه دفعه ترسید و نارنجک و پرت کرد. 😰نارنجک رفت و افتاد رو سرِ خاکریز. بچهها صاف ایستاده بودند و هاج و واج نارنجک و نگاه مي کردند😳 که حاجی داد زد: « بخواب برادر! بخواب!» انگار همه رو برق بگیره، هیچکس از جاش تکان نخورد.😐 چند ثانیه گذشت. همه زُل زده بودند به سرِ خاکریز؛ که نارنجک، قِل خورد و رفت اون طرفِ خاکریز و منفجر شد.😢
شیخ مهدی رو به بچهها کرد و گفت:« هان! یاد گرفتید! دیدید چه راحت بود!»😁
فرمانده خواست داد بزند سرش، که یه دفعهای صدایی از پشتِ خاکریز اومد که میگفت:« الله اکبر! الموت لِصدّام! »😳
بچهها دویدن بالای خاکریز ببینن صدای کيه؟ دیدند يه عراقی ای، زخمی شده و به خودش میپیچه. شیخ مهدی، عراقی رو که دید، داد زد:« حالا بگویيد شیخ مهدی کار بلد نیست!؟😊😌 ببینید چيکار کردم!»
@salambarebrahimm
📚منبع : مجموعه اکبرکاراته
مجنون مجنون همت!
همت جان به گوشی برادر؟
همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام!
همت جان دیگر کسی از شما و #مجنون تان نمیگوید!
.
همت جان، #خط ها عوض شده!
همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با #خدا را به سخره گرفتند!
.
همت جان،کج راه ها را مسیر تو میدانند!
همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت!
اینجا بعضی دختران مراقب #چادر شان نیستند!!
همت جان به گوشی؟؟
.
همت جان...
اینجا بعضی پسران مان بر عکس #چشم هایت عمل میکند،چشمان شان!
.
همت جان یادشان رفته #راه ت را...
هدفت را...
چرا رفتنت را...
.
.
همت جان دیگر چیزی به #سقوط شهر نمانده...
همه جا را احاطه کرده اند...
#تقوا یمان رو به اتمام است...
.
همت جان، در این حملات #شیمیایی نفس کم آورده ایم...
سراسر وجودمان را فرا گرفته و دارد نابودمان میکند...
همت جان صدامو داری برادر؟؟
.
همت همت مجنون!
مجنون جان...
از طرف من به جوانان بگو:
چشم #شهیدان و تبلور #خون شان به شما دوخته است...
"شهید محمد ابراهیم همت"
.
مجنون جان فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچهی #عشق:
میخواهید خدا #عاشق شما شود!
#قلم میزنید برای خدا باشد...
#گام بر میدارید برای خدا باشد...
#سخن میگویید برای خدا باشد..
هر چیز و #همه چیز برای خدا باشد...
@SALAMbarEbrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طیب طیب كه میگن اینه!
طیب حاج رضایی
به مناسب سالگرد شهادت
🌹یادش با #صلوات
@SALAMbarEbrahimm
4_5823316908472009865.mp3
7.76M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
#بسم_رب_المهدی
.
.
.
۸ سال جنگیدند ... باتوپ ... تانک ... نارنجک...
.
دیدند شیعیان ایرانی قوی تراز این حرفان .
.
اومدن جنگی راه انداختند ارزان به نفع خودشون . اما #گران به نفع ما .
.
نامش #نرم است...
.
"آرام .. بی سروصدا .. و #جذاب "
.
خیلی ها را به #دام خودشان انداختند .
.
اما #مذهبی_ها را نه ❌
.
با خودشان گفتند تنها راه شکست بچه #حزب_اللهی_ها این است که #همرنگشان بشویم.
#عقایدشان رو قبول کنیم .
.
آنگاه در قالب #مذهبی و #اسلام ; #گناه کردن را یادشان دهیم .
.
#حضرت_آقا کارشان را نام نهادن:" #اسلام_آمریکایی "
.
.
آمدند .. بدون ذره ای شک در دل بچه مذهبی ها ، یادشان دادن که چگونه با ابزار #دینشان ، راحت #گناه کنن .
.
به دختران #زینت و #خودنمایی را در قالب #چادر یادشان دادن.
.
به پسران #لاتی_گری را درقالب #ریش و #چفیه یادشان دادن .
.
آن زمان #ارزش_چادر را خیلی ها میدانستند .
.
اما الان #عده_ای دانسته یا ندانسته #ارزش_چادر را به زیرسوال برده اند .
.
آن زمان #ارزش_چفیه را درک میکردند.
.
اما الان #عده_ای دانسته یا ندانسته وجه #چفیه را سیاه کرده اند .
.
.
#برادرم ! در مقابل نامحرم ; همچون #ابراهیم_هادی و #عباس_لشکری باش .
.
.
#خواهرم ! در مقابل توطئه های #دشمن ; همچون #ناهید_فاتحی و #فوزیه_شیردل باش .
.
.
.
پ . ن : خطاب به افراد #مذهبی_نما و صرفا جهت آگاهی افراد #مذهبی
@SALAMbarEbrahimm
🌹در مکتب شهادت
صبر و بردباری
برای عیادت از ایشان به بیمارستان رفتم که دیدم وی در حال خروج از بیمارستان است اما یک جوان در راهرو بیمارستان جلو ایشان را گرفته و او را محاکمه میکند که چرا در عملیاتی که در بستان صورت گرفته موفقیت حاصل نشده و میگفت یک ماه است که به مادرم گفتهام که در نمازش تو را نفرین کند حتی دو بار خواستم تو را بکشم که موفق نشدم. حرفهای نوجوان که تمام شد شهید چراغچی با صبر و حوصله به تشریح عملیات و عللی که سبب شد تا این عملیات با شکست مواجه شود توضیحاتی داد😊بعدازآن این نوجوان روی زمین نشست و دوزانوی شهید را گرفت و گفت به جان امام من راببخش😔
🌹حلم و صبر وی باعث عذرخواهی نوجوان شد.
#شهید_ولی_الله_چراغچی
🌹راهش پر رهرو باد
@SALAMbarEbrahimm
#نهج_البلاغه
💠 «خداوند حدود و مرزهايى براى شما تعيين كرده از آن فراتر نرويد»
📚 #حکمت ۱۰۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمندهای که لات بود اما بعد از رفتن به جبهه متحول شد و توانست از سیم خاردار نفسش عبور کند
@SALAMbarEbrahimm
#خاطرات_شهدا🌷
💢می گفت مهم نیست چه #مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم. خیلی برای کارش دل می سوزاند.حسابی خودش را سر کار خسته می کرد.
💢هر جا دوره تیر اندازی بود او هم شرکت می کرد از سر کار می آمد آنجا، یه موقع هایی می دیدیم از #خستگی جانی برایش نمانده. ولی باز با همان وضعیت از #بهترینها بود.
💢دو شب قبل از #شهادت زنگ زد.#مشهد بودم، گفتم چه خبر حالت چطوره گفت سرم خیلی شلوغ است خیلی کار دارم، کمبود خواب دارم خیلی خسته ام درگیری ها خیلی زیاد است. گفت برگردم #میریم_کربلا، کربلا همه مشکلات برطرف میشه.
💢شب بود همه جمع نشسته بودیم، داشتیم شوخی می کردیم، گفت: بچه ها امشب کمتر #شوخی کنید. تعجب کردم، گفتم جواد نکنه داری #شهید می شوی گفت: آره نزدیکه.
💢هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم. همه در لحظاتی در سکوت رفتند. یکی از بچه ها دوربین آورد گفت: بگذار چند تا عکس بگیریم. گفت: باشه. نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم فردایش #جواد_شهید_شد.
💢شهید همیشه #دائم_الوضو بودن وخیلی به وضو داشتن حساس بود.یه روز بهش گفتم یه انگشتر خوب میخوام گفت: من میدم برات درست کنن، اما #شرط داره.شرطش اینه که همیشه با #وضو باشی و بهم قول بدی با وضو باشی.روی شیطون رو کم کرده بود تو وضو گاهی هر روز #20بار وضـــــو میگرفت.
روی انگشتر نوشته بود #علی_مع_الحق و روی دیگش #الحق_مع_علی
#شهید_جواد_الله_کرم
@SALAMbarEbrahimm
Shahid Dehghani-Omeabiha rasht.mp3
9.33M
#ارسالی_اعضاء_کانال
🎤روایتی از حرم حضرت رقیه(س) پای منبر
#شهید_مدافع_حرم_حجت_الاسلام_دهقانی
در شب سوم محرم الحرام1440
#هیئت_ام_ابیها_رشت
@SALAMbarEbrahimm
شبهای محرم با روضه هات دل مارو بردی
حالا خودشون ، خودتو خریدنو بردن..😔
شهادت مبارک🌹
شهید مدافع حرم #حجت_الاسلام_دهقانی
🌹شادی روح شهدا #صلوات
#التماس_دعای_شهادت😔
Shahid Dehghani-Omeabiha rasht.mp3
9.33M
#ارسالی_اعضاء_کانال
🎤روایتی از حرم حضرت رقیه(س) پای منبر
#شهید_مدافع_حرم_حجت_الاسلام_دهقانی
در شب سوم محرم الحرام1440
#هیئت_ام_ابیها_رشت
@SALAMbarEbrahimm
شبهای محرم با روضه هات دل مارو بردی
حالا خودشون ، خودتو خریدنو بردن..😔
شهادت مبارک🌹
شهید مدافع حرم #حجت_الاسلام_دهقانی
🌹شادی روح شهدا #صلوات
#التماس_دعای_شهادت😔
چه آرام خفتهای😔
خـواب آرامت #غبطه خوردن دارد
این را از بوسهٔ برادرت
میشود فهمید ...
🌹وداع شهید قاسم آذرارجمند
با پیکر برادرش شهید محمود آذرارجمند
@SALAMbarEbrahimm
#تلنگر
برای تــوبــه
امــروز و فـــردا نکـن‼️
🔴از کجا معلـــوم
این نَفَسی که الان میکشــی
جزو نَفَســهایِ آخر نباشه ⁉️
خیلیا بےخیال بودن و
یهو غافلگیــر شدن...😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🔴تقدیم به تمام شهدای جنگ تحمیلی و مدافعان حرم...
#دلم_هوای_شهدا_کرده😔
#کوتاه_ولی_زیبا👌
@SALAMbarEbrahimm
+دیگه سفارش نکنما
_از بر شدم مامان😌
+بازم بگو دلم اروم شه
_سعی کنم تیر نخورم🙄
+دیگه؟
_اگه خوردم شهید نشم😬
+دیگه؟
_اگه شدم پلاکم رو گم نکنم😬
+دیگه؟
_اگه کردم زیر افتاب نمونم☹️
+دست علی به همرات
#مادرانِ_دلواپس😔
#شهداشرمنده_ایم😭
التلاوة_الإعجازيه_ الخالده_والن.mp3
12.2M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
❣️عاشقانه اے به سبک شهـــدا❣️
#مرد_کچل...
زمستون که شد...
واسه اینکه فضای خونه گرم بمونه...
جلو ایوونو پلاستیک کشید...
شبا میشِستم کنار پنجره و...
گوشه ی پلاستیکو ميزدم بالا و...
زل ميزدم به خيابون...
تا ببینم كی ماشینش پیدا میشه...❤️
خانه مون سر ۴راه بود...
واسه همین از هر طرفی که میومد میدیدمش...
ماشینشو که میدیدم...
سریع پا میشدم و...
خودمو سرگرم کاری نشون میدادم...
تا مثلا نفهمه این همه چشم براش بودم...💕
یه بار که حواسم نبود...
همون جوری رو به پنجره ماتم برده بود...
یهو از پشت سر صداشو شنیدم که گفت...
"بابا این در و پنجره ها هم شکلتو یاد گرفتن...
بس که نشستی اونجا..."
خودشم یه کارایی میکرد...
که فاصله ی بینمون کمتر شه...💕
یه روز صبح که از خواب پاشدم...
چشامو که وا کردم...
دیدم یه مرد غریبه...
با کله ی کچل...!
نشسته بالا سرم و زل زده بهم...
اولش ترسیدم...
ولی بعد دیدم عههه...
این که آقا مِهدیه...❤️
موهاشو با نمره ی هشت زده بود...
پرسید...
"چطور شدم و زد زیر خنده...😁
خنده هاش مخصوص خودش بود...❤️
لب زیریش اول کمی به یه طرف متمایل میشد...
بعد لب بالا...
با هم باز میشدند...
خیلی قشنگ بود خندیدنش...❤️
نمیدونستم چه توقعی باید از زندگی داشته باشم...
(همسر شهید مهدی زین الدین)
@SALAMbarEbrahimm
#تلنگر
❌میدان میـن ...!
دنیاے ما زمینے ها هم
این روزها میدان مین شدهاست❗️
اما رهآورد این میدان ،
نہ شـهادت است و نہ جانبازے❗️
👈اینجا غفلت کنے
پا روے میـن و
ایمان و آبرو بر زمین...
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃