#بسم_رب_المهدی
.
.
.
۸ سال جنگیدند ... باتوپ ... تانک ... نارنجک...
.
دیدند شیعیان ایرانی قوی تراز این حرفان .
.
اومدن جنگی راه انداختند ارزان به نفع خودشون . اما #گران به نفع ما .
.
نامش #نرم است...
.
"آرام .. بی سروصدا .. و #جذاب "
.
خیلی ها را به #دام خودشان انداختند .
.
اما #مذهبی_ها را نه ❌
.
با خودشان گفتند تنها راه شکست بچه #حزب_اللهی_ها این است که #همرنگشان بشویم.
#عقایدشان رو قبول کنیم .
.
آنگاه در قالب #مذهبی و #اسلام ; #گناه کردن را یادشان دهیم .
.
#حضرت_آقا کارشان را نام نهادن:" #اسلام_آمریکایی "
.
.
آمدند .. بدون ذره ای شک در دل بچه مذهبی ها ، یادشان دادن که چگونه با ابزار #دینشان ، راحت #گناه کنن .
.
به دختران #زینت و #خودنمایی را در قالب #چادر یادشان دادن.
.
به پسران #لاتی_گری را درقالب #ریش و #چفیه یادشان دادن .
.
آن زمان #ارزش_چادر را خیلی ها میدانستند .
.
اما الان #عده_ای دانسته یا ندانسته #ارزش_چادر را به زیرسوال برده اند .
.
آن زمان #ارزش_چفیه را درک میکردند.
.
اما الان #عده_ای دانسته یا ندانسته وجه #چفیه را سیاه کرده اند .
.
.
#برادرم ! در مقابل نامحرم ; همچون #ابراهیم_هادی و #عباس_لشکری باش .
.
.
#خواهرم ! در مقابل توطئه های #دشمن ; همچون #ناهید_فاتحی و #فوزیه_شیردل باش .
.
.
.
پ . ن : خطاب به افراد #مذهبی_نما و صرفا جهت آگاهی افراد #مذهبی
@SALAMbarEbrahimm
#طنز_جبهه
یکی از روزها مقداری عرق بیدمشک در #فاو به دستم رسید. مقدار زیادی #یخ تدارک دیدم و #شربت گوارایی درست کردم. برخلاف همیشه که در پخش شربت دست و دلبازی می کردم، این بار به خاطر تعداد زیاد نیروهای حاضر در منطقه نمی توانستم به هر نیرو بیش از یک لیوان شربت بدهم. بوی شربت و صدای تکبیر من که بلند شد بچه ها جلوی #ایستگاه به صف شدند و یکی یکی سهمیه شربتشان را گرفتند و نوش جان کردند.
ولی این شربت شیطنت بعضی ها را هم #قلقلک داد. یکی از بچه ها، بار اول #کلاه_آهنی بر سر گذاشت، آمد و شربتش را خورد. بار دوم به دور صورتش #چفیه پیچید و دوباره شربت خورد. بار سوم #کلاه_سربازی گذاشت و باز هم شربت خورد. بار چهارم بدون #کلاه آمد و باز هم شربت خورد. وقتی می خواست برود خطاب به او گفتم: "این بار برو #چادر سرت کن و بیا شربت بخور.😐😑" بچه ها خندیدند😂 ولی او از رو نرفت و با تعجب از من پرسید: "چه طور مرا شناختی😅؟" گفتم:"پسر جان! تو فقط پوشش سرت را عوض می کنی، بقیه لباس هایت که همان است😊😁."
خاطرات #حاج_حسن_جوشن
کوله پشتی اش پر از گلوله آتیش گرفت
نتونستند کوله رو ازش جدا کنند
از بچه هاخواست به راه خودشون ادامه
دهند و با #چفیه دهان خودش رو بست
تا عملیات لو نرود...
تنها کف پوتینهاش که نسوز بود باقی ماند ...
پ.ن: استاد شهید مرتضی مطهری:
چه معنی کنم #شهید را؟!
اگر شور یک عارفِ عاشقِ پروردگار را با
منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید از آنها "منطق شهید" در می آید....
#شهید_علی_عرب
#لشگر_۴۱ثارالله