eitaa logo
سلام بر ابراهیم
8.4هزار دنبال‌کننده
58هزار عکس
18.3هزار ویدیو
33 فایل
"خداحافظ رفیق "واژه ای است که شهدابه ما می‌گویند،نه مابه شهدا خداحافظ رفیق،یعنی خدا،ما راخرید وبرد وخدا، شمارا دربلیات دنیاحفظ کند😔💔 میزبان شما هستیم با خاطرات زندگی #شهدا،پست های ناب #سیاسی ، #توییت های داغ، #شاه_بیت و ... به ما بپیوندید. یا علی
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 😍 🌸 غاده ؛ همسر شهيد چمران می گويد روزی دوستم به من گفت : "غاده! در ازدواج تو یك چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلـی ایراد مـی گرفتی ، این بلند است ، این ڪوتاه است... 🌺 مثل این ڪه مـی خواستی یك نفر باشد ڪه سر و شڪلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چه طور دڪتر را ڪه سرش مو ندارد قبول ڪردی؟ 🌸 من گفتم: «مصطفـی ڪچل نیست. تو اشتباه مـی ڪنی.» 🌺 آن روز همین ڪه رسیدم به خانه، در را بازڪردم و چشمم افتاد به مصطفـی ، شروع ڪردم به خندیدن.😁 🌸 مصطفـی پرسید «چرا مےخندی؟» و من ڪه چشم هایم از خنده به اشك نشسته بود گفتم «مصطفے، تو ڪچلـی ؟! 😂 من نمی دونستم!» و آن وقت مصطفـی هم شروع ڪرد به خندیدن ... 🌹یادشهداباصلوات 🌷ما را دنبال کنید https://eitaa.com/salambarebraHem
💞برای خرید برای آقاجواد ساعت خریدم بعد از چند روز دیدم ساعت دستشون نیست. پرسیدم چرا ساعت را دستت نبستی؟ گفت: راستش رو بگم ناراحت نمی شی؟! گفت: توی نگاهم به ساعت می افتاد و فکرم می اومد پیش تو... ✅می دونی که باید اول باشه بعد 🌸 http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
#عاشقانه_شهدا💚 ساعت یازده شب بود که اومد خونه حتی لای موهاش پر از شن بود! سفره رو انداختم تا شام بخوریم گفتم: تا شما شروع کنی من میرم لیلا رو بخوابونم🌷 گفت نه منتظر می مونم تا بیای با هم شام بخوریم😍 وقتی برگشتم دیدم پوتین به پا خوابش برده خواستم پوتین از پاهاش در بیارم که بیدار شد🤯 گفت: داری چیکار میکنی؟😳 میخوای شرمنده م کنی؟😕 گفتم: نه، آخه خسته ای!😔 سر سفره نشست و گفت: نه! تازه میخوایم شام بخوریم❤️ #شهید_مهدی_زین_الدین #به_روایت_همسر_شهید 🌷 #کانال_سلام_بر_ابراهیم http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
#عاشقانہ_شہدا 🌹 جلسه اولےکه اومدن خونموݧ خواستــگارے☕️💐 بهم گفت: تنها نیومدم... مادرم حضرت(زهرا سلام الله علیها)... همرام اومدن😳😳😳! " مـݧ از كل اوݧ جلسـہ فقط همين يه جملہ شو يادمـہ...🙃 وقتـے رفتـݧ ، من فقط گریــه😭میکـردم مادرم نگرانم بود و مدام می پرسید: "مگه چی بهت گفت که اینجوری گریـہ میکنـے...؟!"😳🤔 گفتـم: "یادم نیســـت چی گفت! فقط یادمه که گفت: با مادرش حضرت زهـ💚ـرا(سلام الله علیها) اومده خواستگارے...😔 جوابم مثبــــــتـہِ تا اینو گفتم؛ خونوادمـــم زدن زیر گریــ😭ـــه... من اون شب واقعاً #حضور حضرت زهرا (سلام الله عليها) رو حـس ميـكردم😇 مدام ذکــــر بـے بـے رو لباش بود😍 مـداح نـبود ولی همیشـہ وسط هیئـت روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) میخونـد🙂 ارادت قلبی سیّــد به حضرت باعث شد تا سرانجام مثل مادر #پهلو_‌شکسته ش... با اصابت ترکش به پهلو به #شهادت برسه 🌷 #کانال_سلام_بر_ابراهیم http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
❣ همسرم شهید ڪمیل خیلی بود☺️ مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه از من مراقبت میڪرد... یادمه تابسـتون بود و هوا بود خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم وخوابیدم😴 «من به گرما خیلی حساسم» خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلی گرم شدہ و متوجہ شـدم برق رفته بعد از چند ثانیه احساس خیلی کردم 🌱 و به زور چشمم رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومدہ یا نه... دیدم ڪمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم😇 ودوبارہ چشمم بسته شد ازفرط خستگی... شاید بعد نیم ساعت تا یکساعت خواب بودم و وقتی بیدارشدم دیدم ڪمیل دارہ اون ملحفه رو مثل پنڪہ روی سرم می چرخونه تا خنک بشم...😳😢 پاشدم گفتم ڪمیل توهنوز داری می چرخونی!؟ خسته شدی😞 گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی ودلم نیومد☺️ 🌷 🌷 https://eitaa.com/salambarebraHem