#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_۲
#صفحه_2⃣
مى خواهم تو را به خاطر بهترين نعمت هاى تو سپاس گويم، آن نعمت چيست؟
نعمت هدايت.
تو انسان را آفريدى و او را گل سرسبد هستى قرار دادى، به فرشتگان فرمان دادى تا بر او سجده كنند، شيطان از اين فرمان تو سرپيچى كرد و قسم ياد كرد كه انسان را گمراه كند.
اين ماجرا در آغاز خلقت انسان بود. انسان، جلوه اى از كمال بى انتهاى تو بود، تو وقتى او را خلق كردى بر خود آفرين گفتى، شيطان هم حسادت ورزيد و راه سياهى را برگزيد و نافرمانى كرد.
تو گروهى از انسان ها را به عنوان دوستان خود برگزيدى و به آنان مقام "نبوّت" و "امامت" دادى تا راهنماى ديگران باشند.
تو هرگز انسان را بدون راهنما رها نكردى، اين چيزى است كه تاريخ به آن گواهى مى دهد، اين يك جريان هميشگى بوده است. همواره پيامبران و امامان، مسير رستگارى را براى انسان ها آشكار كرده اند. اين قانون توست: هميشه و همواره، راه حق براى كسى كه بخواهد آن را بپيمايد، روشن و واضح بوده است.
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#صفحه_2⃣1⃣
آيا آدم با خوردن ميوه درخت ممنوعه، گناهى انجام داد؟ مگر پيامبران معصوم نيستند؟ چگونه مى شود كه او پيامبر باشد و گناه انجام دهد؟
اين همان سؤالى است كه مأمون (خليفه عبّاسى) از امام رضا(ع)پرسيد و امام در پاسخ گفت: "وقتى آدم در بهشت بود، هنوز پيامبر نشده بود و خوردن ميوه درخت ممنوعه، گناهى بزرگ نبود كه موجب عذاب دوزخ بشود، بعد از آن كه، آدم از بهشت رانده شد، خدا او را برگزيد و پيامبر خود قرار داد و او در آن لحظه، از نعمتِ عصمت برخوردار شد و آدم ديگر گناهى (كوچك يا بزرگ) نكرد".
در اينجا مثالى را مى نويسم: وقتى پزشك به بيمار خود مى گويد: "تو نبايد گوشت قرمز بخورى"، اگر اين بيمار، گوشت قرمز خورد، آيا گناه بزرگى انجام داده است؟ نه، او فقط به خودش ضرر زده است.
تو به آدم فرمان دادى: "اى آدم! من تو را در اين بهشت دنيايى جاى داده ام، اگر مى خواهى اينجا بمانى، نبايد از آن ميوه بخورى!"، وقتى آدم از آن ميوه خورد، از بهشت رانده شد، اين نتيجه كار آدم(ع)بود.
وقتى آدم(ع)از بهشت رانده شد، بسيار ناراحت بود كه چرا فريب شيطان را خورده است، غصّه بر قلب آدم(ع) هجوم آورد، دلش گرفت، اشك از چشمانش جارى شد و تو جبرئيل را به زمين فرستادى تا با او چنين سخن بگويد:
ــ اى آدم! آيا مى دانى وقتى خدا مى خواست تو را خلق كند به ما چه گفت؟
ــ من نمى دانم.
ــ خدا به ما فرشتگان گفت: "مى خواهم خليفه خود را روى زمين قرار دهم".
ــ منظورت از اين سخن چيست؟
ــ خدا به ما نگفت: "مى خواهم خليفه خود را در بهشت قرار بدهم"، خدا به ما گفت: "مى خواهم خليفه خود را روى زمين قرار بدهم"، يعنى از اوّل هم قرار بود تو در اين دنياى خاكى زندگى كنى و در اينجا خليفه خدا باشى!
آدم(ع)لحظاتى فكر كرد و فهميد اگر او در آن بهشت مى ماند خليفه تو نبود، او بايد اينجا باشد تا بتواند خليفه تو باشد. او آرام شد و راز خلقت خود را فهمید.
@zohornzdikhst