پیشنهاد میکنم برای این پارتی که میخوام واستون بزارم موقع خوندن یه لیوان آب قند بزارین کنار دستتون🙃😈
با تشکر نویسنده رمان😂
دخـتـࢪان مـھـ³¹³ـدو؎•
#رمان #فدایی_عشق💔🕊 قسمت چهل و ششم6⃣4⃣ ╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮ 🌸کپی تمامی پیام های کانال آزاده ولی کپی رمان
#رمان
#فدایی_عشق💔🕊
قسمت چهل و هفتم7⃣4⃣
╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮
🌸کپی تمامی پیام های کانال آزاده ولی کپی رمان و خواندن رمان بدون عضویت در کانال رو راضی نیستم🌸
امیدوارم لذت ببرید❤️
╰━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╯
اون یکی گفت:اینه فکر کنم🤨
و به من اشاره کرد.
اون یکی گفت: آره خودشه. یا باهامون بیا یا داداشو شوهرتو دیگه نمیبینی!
بغل دستش با استرس گفت: سینا نیومد هم نیومد!
بعد صداشو آروم کرد و گفت: فقط می خوایم علی بترسه. نباید زیاد وقت رو تلف کنیم. تمومش کن بره.الانم میان مردا!
صدای در اومد. هراسون به در نگاه کردن.
یکیشون به طرفم شلیک کرد و سریع باهم از خونه خارج شدن. سوزشی رو از شکمم احساس کردم. دست زدم به شکمم!دستم خونی شد!محو تیره روشنی خون روی دستم شدم و اشکام ریخت.دستمو گرفتم به دیوار و آروم سر خوردم و افتادم رو زانو هام.مامان زد روی پاش:یا حسینننن😭💔
امیر علی با گریه و فریاد از خونه دویید بیرون.
راوی امیرعلی=
تا این صحنه رو دیدم ناخواسته پاهام کشیده شد بیرون. اشکام بی اختیار میریخت و فریاد میزدم:کمیلللل،علیییی،باباااا💔😭کیمیااااااا.کیمیا رو زدن بابا😭
کمیل و علی اومدن سمتم:چی شده؟
اشکامو پاک کردم ولی بازم اشکام اومد.با گریه گفتم:کیمیا تیر خورده.خونس!زدنش..آبجیمو زدنش نامردااا😭
علی زد تو سرش:بی شرفا به ناموس مردم چیکار دارین آخه؟😤یا مهدی خودت به دادم برس😭😰
و دویدن سمت خونه.منم دوییدم پشت سرشون.
راوی کیمیا=
مامان اومد سمتم.سعی داشت آرومم کنه. امیرعلی که رفت پنج دقیقه بعد علی و کمیل هم اومدن.
علی نشست کنارم:خوبی؟...کیمیا یه چیزی بگو بفهمم خوبی؟
با صدای گرفته و آروم گفتم:خ..خو..خوبم
یهو درد پیچید تو اعضای بدنم. صدای آخم بلند شد😣
علی:بمیرم من😔
چشمام تار شده بود و خیلی درد داشتم.از اون سری که خورده بود به بازوم هم بدتر بود دردش😓
علی فهمید دارم میپیچم به خودم.گفت:تحمل کن خانمم.الان آمبولانس میرسه.
خیلی ضعیف گفتم:علی؟
علی:جانم؟چیشده؟
_علی کجایی؟چرا نمیبینمت؟حسِت میکنم ولی نمیبینمت😣
اشکاش ریخت روی صورتم و گفت:من اینجام.جایی نمیرم.همینجام عزیزم😭
آمبولانس اومد و منو صاف برد اتاق عمل.دیگه هیچی نفهمیدم.
به قلم:خادم الزهرا
ادامه دارد....
《♥️@salammfarmande♥️》
سلام بچه ها😍
قولم یادم نرفته ها؟
۱۰ عزیز دیگه تشریف بیارن عمل به قول داریما؟♥️🌺
16.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تلنگر
ارسالی اعضا🌺
نسخه نجات قوم حضرت ادریس(ع)
ببینید و برای ظهور فرج دعا کنید💚
《♥️@salammfarmande♥️》
یک آهنگ و دوکلیپ متفاوت و زیبا😉
از کاه،کوه ساختن🙂🖤
#گاندو
《♥️@salammfarmande♥️》
این دو شلوار در جنگ پاره شده اند!
یکی با جنگ سخت
دیگری با جنگ نرم!
#تلنگر
《♥️@salammfarmande♥️》