فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پسر میلیاردری که امام زمانی شد!
💢ماجرای عجیب پسر یکی از بزرگترین کارخانه داران ایرانی
#امام_زمان عج امام همه...
《♥️@salammfarmande♥️》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 وصیت عجیب یک زن
📺 دفن یک استاد دانشگاه فرانسوی زیر پای زائرین اربعین
👈 این زن، کسی نیست جز اسلام پژوه فرانسوی ماری پیر والکمن (مریم ابوذهب)!
《♥️@salammfarmande♥️》
دخـتـࢪان مـھـ³¹³ـدو؎•
#رمان #فدایی_عشق💔🕊 قسمت چهل و هشتم8⃣4⃣ ╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮ 🌸کپی تمامی پیام های کانال آزاده ولی کپی رمان
#رمان
#فدایی_عشق💔🕊
قسمت چهل و نهم9⃣4⃣
╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮
🌸کپی تمامی پیام های کانال آزاده ولی کپی رمان و خواندن رمان بدون عضویت در کانال رو راضی نیستم🌸
امیدوارم لذت ببرید❤️
╰━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╯
اشکام ریخت و گفتم:میترسم علی.توروخدا نرو😭💔
علی: باید برم کیمیا جان. نمیتونم.قوول میدم برگردم!زشته جلو بچه گریه میکنی!
در رو بست و رفت. حالت تهوع داشتم.اصلا خوب نبودم😖 توی واحد به اون بزرگی و آپارتمان مسکونی که معلوم نیست کی به کیه! یه نگهبان که از صد تا داعشی هم بدتره. معمولا خوابه و....
داشتم خفه میشدم😩
زهرا رو گذاشتم روی زمین خودم نشستم روی مبل زدم زیر گریه😭
زنگ خونه رو زدن!وحشت کردم💔دستام میلرزید.استرس شدید.لرزون لرزون رفتم سمتم اف اف.کمیل بود.نفس راحتی کشیدم.درو زدمو اومد بالا.درو براش باز کردمو بدون سلام گفت:گریه کردی؟
سرمو تکون دادمو رفتم نشستم رو مبل.
کمیل:چیشده خواهرم؟
_ میشه فعلاً بری سراغ زهرا؟ الان حوصله هیچی رو ندارم.بعدا بهت میگم😔
کمیل نفسشو داد بیرون:خب پس..
رفت سمت زهرا و بغلش کرد. نشست جلوی من روی مبل.زهرارو هم نشوند رو پاش.شروع کرد با زبون بچگی با زهرا حرف زدن:مامانتو آدیت کلدی؟الان مامانت داله واسه چی گلیه میتُنه؟😂
زهرا هم به زبون خودش جواب میداد.
کمیل:میدونی می خوام چیکار کنم؟اون لپاتو گاز بگیرمم.میزاری لپاتو بکنم؟
زهرا خندید☺️
رفتم سمت شیر آب. لیوان آب برداشتم. پرش کردمو تا اومدم بخورم لیوان از دستم افتاد.و شکست
زهرا زد زیر گریه. منم بغضم ترکید و دستمو گذاشتم جلوی دهنم و اشک ریختم💔
کمیل:عه؟کیمیا چیشد؟ میگفتی من بهت میدادم!...عه زهرا تو چرا گریه میکنی آخه؟
اومد سمتم:آبجی بیا بچتو بگیر.گریه هم نکن.بیا اینور من جاروش میکنم.
زهرا رو گرفتم و گفتم:نمیخواد داداش.خودم بعدا جارو میزنم.
زهرا رو بردم. به هر زحمتی بود خوابوندمش. اومدم بیرون. شیشه ها رو جارو زده بود.
_زحمتت شد!
کمیل لبخند دلگرم کننده ای زد:وظیفم بود❤️
به قلم:خادم الزهرا
ادامه دارد....
《♥️@salammfarmande♥️》
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا....😭
#الّلهُـمَّاࢪزقنازیاࢪتالحسیــٖـنْ💔
《♥️@salammfarmande♥️》