یک آهنگ و دوکلیپ متفاوت و زیبا😉
از کاه،کوه ساختن🙂🖤
#گاندو
《♥️@salammfarmande♥️》
این دو شلوار در جنگ پاره شده اند!
یکی با جنگ سخت
دیگری با جنگ نرم!
#تلنگر
《♥️@salammfarmande♥️》
•|🐣💛|•
#چادرانه
#استوری
-اگر زنان چادری میخواستند،
نشانشان میدادم عرقی که در
فصل گرما به خاطر حفظ حجاب
میریزند.. 🍃
دانه دانهاش خورشید
است، شما خورشید خدا هستید.. ✨🌹
《♥️@salammfarmande♥️》
امام ﻋَﻠـــﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ فرمودند:
✅در حضور هفت گروه، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:
1-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ.
٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ.
٣-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ.
۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن.
۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن.
۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ.
۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ.
《♥️@salammfarmande♥️》
دخـتـࢪان مـھـ³¹³ـدو؎•
#رمان #فدایی_عشق💔🕊 قسمت چهل و هفتم7⃣4⃣ ╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮ 🌸کپی تمامی پیام های کانال آزاده ولی کپی رمان
#رمان
#فدایی_عشق💔🕊
قسمت چهل و هشتم8⃣4⃣
╭━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╮
🌸کپی تمامی پیام های کانال آزاده ولی کپی رمان و خواندن رمان بدون عضویت در کانال رو راضی نیستم🌸
امیدوارم لذت ببرید❤️
╰━━━⊰•🍃⃟🕊•⊱━━━╯
راوی کمیل=
سالن انتظار بودیم. مامان نشسته بود و با گریه تسبیح زرد رنگی رو هی بالا پایین می کرد. بابا قدم میزد. خاله مامان و آروم میکرد و دایی و عزیز و زندایی هم خونه بودن. یهو دیدم امیرعلی از ته سالن داره میدوعه سمتمون! نشست روی صندلی های کنار هم چیده شده. استرس داشت. نشستم کنارش دستش رو گرفتم:امیرعلی خیلی یخی😳
علی با دلسوزی گفت:داداشم داره از استرس دق میکنه!بابا چیزی نیست به خدا!دلشوره چیو داری آخه؟
بعد از دو ساعت عمل دکتر اومد بیرون و گفت:شما همراه خانم کیمیا حسینی هستین؟
هممون جواب دادیم:بله بله!
دکتر نفس عمیقی کشید و گفت: خداروشکر مشکلی پیش نیومده. گلوله هم در آوردیم. پس فردا میتونن مرخص شن.
هممون نفس راحتی کشیدیم.زیرلب گفتم:خدایا شکرت🤲
راوی کیمیا=
حدوداً دو سال از اون ماجرا گذشت. منو علی هم رفتیم زیر یه سقف.یه دختر خیلی خوشگلم داریم به اسم زهرا که الان یه سالشه😍
ولی ماجرای زندگی من تازه داره شروع میشه....
اون روز تولدم بود.هیچ توقعی از علی نداشتم. میدونستم کارش زیاده و ممکنه فراموش کنه. چون سابقه داشت😒
شب ساعت ۹ بود که زنگ درو زدن. از آیفون نگاه کردم.علی بود. خیلی عادی مثل همیشه درو باز کردم براش اونم سلامی کرد و نشست روی مبل. لیوان آب براش بردم. زهرا خانم هم با قدم های استوار میومد و میون راه هی می خورد زمین🤭😁
علی:امروز چندمه؟
_امروز؟......بیست و یکمه!چطور مگه؟
علی با تعجب پرسید:عههه؟بیست و یکمه؟
مثلا خودمو زدم به اون راه:اوهوم..مگه اتفاقی افتاده؟🤫
علی خیلی معمولی گفت: نه چیزی که نشده ولی خواستم یک شاخه گل با یک بیت شعر تقدیمت کنم که شعرم نیومد😐
یه لبخند زدم. خیلی جدی از زیر کتش یه شاخه گل رز در آورد گرفت سمتم.با مهربونی زل زد تو چشمام و گفت:بفرماایید.تولد مبارک بانوو🙃
_دستت درد نکنه علی جان❤️
تا اومدم گل رو بگیرم زهرا گل را گرفت پرت کرد ته پذیرایی😅
انگشت اشاره اش رو گرفت سمتمو گفت:صبر کن.هنوز مونده😉
زهرا افتاد بغل علی.علی بغلش کرد و رفت جلو در.رو به من گفت:همینجا بمون منو زهرا باهم میریم کادوتو بیاریم.تا درو باز کرد گوشیش زنگ خورد:بله؟.......الان؟.......آخه الان شرایطش نیست برام نمیشه جایگزین کنین؟.......
بعد با ناراحتی گفت:باشه.میام.فعلا😕
زهرا رو داد بغل من و گفت:کیمیا جان باید برم.یه کاری پیش اومد.اشکال نداره که؟
احساس کردم این آخرین باره که میبینمش. با صدای لرزون گفتم:علی...میشه نری؟
دستشو گذاشت روی شونم گفت:چرا؟
اشکام ریخت و گفتم:میترسم علی.توروخدا نرو😭💔
به قلم:خادم الزهرا
ادامه دارد....
《♥️@salammfarmande♥️》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پسر میلیاردری که امام زمانی شد!
💢ماجرای عجیب پسر یکی از بزرگترین کارخانه داران ایرانی
#امام_زمان عج امام همه...
《♥️@salammfarmande♥️》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 وصیت عجیب یک زن
📺 دفن یک استاد دانشگاه فرانسوی زیر پای زائرین اربعین
👈 این زن، کسی نیست جز اسلام پژوه فرانسوی ماری پیر والکمن (مریم ابوذهب)!
《♥️@salammfarmande♥️》