#زندگینامه
#شهید_مسعود_علی_محمدی
✍ شهید دکتر مسعود علیمحمدی ( ۱۳۳۸، تهران - ۱۳۸۸، تهران) استاد فیزیک دانشگاه تهران بود که دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی را از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۱ کسب کرد.🔸
✅ وی از دانشجویان نخستین دوره دکترای فیزیک در داخل ایران بود و نخستین شخصی است که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت نمودهاست. او دهها مقاله ISI منتشر نمود. تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژیهای بالا و کیهانشناسی بود. با پژوهشگاه دانش های بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) نیز طی سال های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشتند.
✅از جمله درس های ارایه شده توسط وی میتوان به مکانیک کوانتومی و الکترومغناطیس، مکانیک آماری، ذرات بنیادی و نظریه میدانهای کوانتمی اشاره کرد. شهید علیمحمدی، یکی از برگزیدگان جشنواره بینالمللی خوارزمی در سال ۸۶ بود و در پژوهشهای بنیادی رتبه دوم را کسب کرد.
✅ وی از سال ۱۳۷۴ در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و عضو هیئت علمی و ممیزه این دانشگاه بود. همچنین به عنوان استاد راهنما و مشاور در پروژه های پایان نامه های مرتبط با علوم فیزیکی، به فعالیت مشغول بود.🔸
✅ سرانجام در بامداد ۲۲ دی ماه ۱۳۸۸ و در سن ۵۰ سالگی، به هنگام بیرون آمدن از منزل بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور به دست عوامل رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
#شهدای_ترور
#شهیدانه
#معرفی_شهید
#شهید_هستهای
#سالروز_شهادت
🇮🇷
#گزیده_ای_از_بیانات حاج آقای ادیبی
#زندگینامه
خلاصه اي از زندگی نامه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
🔺حضرت امیر علیه السلام پس از شهادت حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها به وصیت و سفارش خود حضرت س با خواهرزاده ی او که أمامه نام داشت ازدواج کردند. علت این سفارش نیز مِهری بود که أمامه نسبت به فرزندان حضرت داشت.
بعد از أمامه حضرت با خُوله؛ دختر جعفر ازدواج کرد. و بعد از او با اسماء بنت عُمَیس و بعد با حضرت ام البنین سلام الله علیها ازدواج کردند.
💥 عقیل برادر حضرت امیر ع نسّابه (نسب شناس) بودند. نسب شناسی یکی از فن هایی است که در صدر اسلام و قبل از آن رواج داشت. کسی که متبحّر در این فن بود نه تنها قبایل را می شناخت بلکه بیست تا سی پشت یک شخص را به اسم اجداد او می شناخت. 👈عقیل علاوه بر این، بیوگرافی شخصیتی و صفات هر قبیله ای را نیز می دانست.
💎حضرت امیر ع از ایشان تقاضا می کنند؛ کسی را برای ازدواج معرفی کنند که برایشان فرزند شجاعی به دنیا بیاورند. عقیل پس از تاملی می فرماید: کسی که شما به دنبال آن هستید فاطمه ی کِلابیه است.
📄حضرت ام البنین نام پدرش حِزام بن خالد بن رَبیعة بن عَامر بن صَعصَعَة بن الکِلابیة و نام مادرشان ثمامة بنت سَهل بن عامر است که در وصفشان اینگونه روایت شده است: کانت ثمامة هذه ادیبة اریبة عاقله[حضرت ام البنین هم شاعر بوده اند و مجموعه اشعاری از ایشان وجود دارد.] قبل از اینکه جناب عقیل به خواستگاری حضرت ام البنین س بروند ایشان رویای صادقه ای می بینند که در باغی پر از درخت های پر ثمره هستند و نهر ها در آن جاری است. در حال تفکر در عظمت خلق الهی هستند؛ در آسمان بلندی که بدون ستون است. در این هنگام ماه را می بینند که از آسمان کنده و در دامنشان افتاد، درخشندگی این ماه به قدری بود که چشم را خیره می کرد.
مادر حضرت ام البنین این خواب را با شعر تعبیر می کنند که:👇
بُشراکِ فاطمة بالسَّادةِ الغُرَر
ثــلاثةُ أنجُمٍ و الزاهر القـــمر
أبوهُم سَیِّدٌ فِی الخَلقِ قاطبةٌ
بعد الرَّسولِ کَذا جاءَ فِی الخَبَر
بشارت باشد تو را به بزرگی و بزرگواری؛ خدا به تو سه ماه و یک قمر عطا می کند که پدر این بچه ها بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله آقا و سید مخلوقات است.
♨️جناب عقیل می آیند برای خواستگاری. بنا بر رسم عرب سه روز از او پذیرایی می شود و پس از سه روز از او می پرسند که برای چه امری آمده است. عقیل جریان را به پدر حضرت علیها السلام می گوید. حزام می گوید: برای شخصیتی مثل امیر المومنین باید کسی را در نظر داشت که دارای معرفت و أدب و عقل و همچنین ذو الفنون باشد. عقیل گفت حضرت همه را می داند و با این اوصاف مرا فرستاده است.
💢مادر حضرت ام البنین س در وصفشان می فرمایند: إنّی وَاللهِ قد رَبَّیتُها و أحَسَنتُ تَربیتَها و أَرجو اللهَ العلیَ القدیر أَن تَکونَ صالحةً بِخِدمَةِ سَیِّدی وَ مَولای أَمیرِ المؤمنین علیه السلام.
#حضرت_ام_البنین_س
🔗
#زندگینامه
#شهید_محرم_ترک
🚩 شهید محرم ترک در تهران اول دی سال ۵۷فرزندی از خانواده ترک به دنیا آمدکه سالها بعد به قول رهبر معظم انقلاب یکی از اولیای الهی شد. نامش را محرم گذاشتند. زیبا زیست و زیبا از این دنیا رفت. محرم از همان بچگیاش در بسیج محل فعالیت مستمری داشت و علاقه بسیاری برای رفتن به مناطق جنگی داشت.
🌟 محرم بزرگترین آرزویش بود که رخت نظام بپوشد و یک پاسدار باشد. و به آرزویش هم رسید. در فتنه 88 نه به عنوان پاسدار بلکه یک بسیجی رو در روی فتنه گران با دوستانش ایستاده بودند. شب تا صبح منزل نبودند یا اینکه نیمههای شب تا صبح به بیرون از منزل می رفتند.
✔️ محرم در یگان آموزش تخریب سپاه قدس مشغول به خدمت شد و در همین راه هم عاشقانه به هدف والایش رسید. محرم از فرماندهان توانمند بود که از اوایل جنگ سوریه مسئولیت آموزش رزمندگان مدافع سوری را بر عهده داشت. و در سازماندهی نیروهای مردمی برای انهدام نیروهای تکفیری داعشی نقش پر رنگی داشت و در سال 90 بر اثر انفجار به شهادت رسید. جزو اولین کسانی قرار می گیرد که برای دفاع از حرم بانوی کربلا جانفشانی کرد تا به خیل شهدای کربلا بپیوندد.
#شهیدانه
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محرم_ترک
#سالروز_شهادت
@saleheinmaryam313114
🇮🇷
#زندگینامه
#شهید_جلال_اسدیزاده
شهید ستوانیکم جلال اسدی زاده در سی ام شهریور ۶۸ در منطقه کوه خواجه سیستان متولد گردید. او پنج برادر و دو خواهر داشت که خودش فرزند آخر خانواده بود.وضعیت مالی خانواده به گونه ای نبود که جلال در رفاه کامل باشد چون پدرش فردی زحمتکش و کارگر بود ولی او با زحماتش موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته حقوق از دانشگاه زابل شد. او با شغل و کار نظامی ها بیگانه نبود زیرا پسرعمه و دایی اش هرکدام در سپاه و نیروی انتظامی استان در حال خدمت بودند و وی با آنها در ارتباط بود. پسرعمه او، پاسدار محمد شهبازی توسط گروهک تروریستی جندالشیطان اسیر و به پاکستان منتقل و در هجدهم اردیبهشت ۸۵ به رهبری عبدالمالک ریگی معدوم به شهادت می رسد.همان زمان بود که جلال با واژه شهادت در خانواده آشنا شد. مدتی بعد دایی جلال ، سرگرد محمد رضا راحتی که در کسوت رئیس پلیس مواد مخدر زاهدان بود در نوزدهم شهریور ۸۶ توسط اشرار مسلح ترور می گردد و شهادت این دو نفر در خانواده جلال باعث شد تا او تصمیم پیوستن به سبزپوشان ناجا را بگیرد. در سال ۹۰ به استخدام ناجا در آمده و به دانشگاه علوم انتظامی امین جهت آموزش اعزام می گردد و پس از اتمام دوره آموزشی با رسته آگاهی جهت خدمت به پلیس آگاهی چابهار (جنوب استان سیستان و بلوچستان) منتقل می گردد. او با اهتمام هرچه بیشتر و با علاقه به کارش در پلیس آگاهی ادامه می داد و از اینکه بردارش بزرگترش هم در کنارش به عنوان مرزبان در چابهار خدمت می کرد بسیار خشنود بود. اشرار و قاچاقچیان چندین مرتبه جهت تطمیع کردن جلال به وی نزدیک شدند ولی با توجه به لقمه حلالی که پدر کارگرش به او داده بود تسلیم خواسته این کوردلان نشد و سرانجام وی در چهارم بهمن ۹۴ همانند دایی خود توسط اشرار کوردل ترور گردید.
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_مرادعلی_عبداللهپور_درزی
شهید مرادعلی عبدالله پور درزی متولد شهرستان شهید پرور فریدونکنار در استان مازندران است. ایشان در خانوادهای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه السلام متولد شد.
مرادعلی عبدالله پور در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در حوزه علمیه ادامه داد .
مرادعلی عبدالله پور در عضویت بسیجی و در لشکر ۲۵ کربلا و در رسته عقیدتی به اسلام خدمت می کرد که در ۱۳۶۵/۱۱/۴ هجری شمسی در منطقه شلمچه شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای فریدونکنار به خاک سپرده شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_غلامرضا_لنگریزاده
در بیست ویکم دی ماه سال ۱۳۶۵ درشهر کرمان به دنیا آمد. خداوند پس از سه فرزند دختر و بعد از ده سال با توسل به امام رضا (ع) به پدر و مادرش ایشان را عنایت کرد.
وی در نوجوانی پدرش را از دست دادند، چون تنها پسر بزرگ خانواده بود و نسبت به مشکلات زندگی خانواده احساس مسئولیت می کرد، لذا علی رغم اینکه در زمینه ورزش هم خیلی موفق بود در آن شرایط ورزش را رها کرده و مشغول به کار آزاد در تعویض روغن در شهر کرمان شدند.
وی در سن ۲۱ سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و یکی از ملاک های انتخاب همسر آینده اش متدین ،محجبه و از سادات بودن مد نظرش بود. وی در سال ۱۳۸۶ ازدواج که ثمره زندگی مشترک شان یک فرزند دختر به نام مونس با شش سال سن و یک فرزند پسر شش ماهه می باشد.
ایشان در شهریور ماه ۱۳۹۶ پس از گذراندن آموزش های لازم به سوریه اعزام گردید و تا لحظه شهادت به ایران برنگشت، و زمانی که فرزند دوم ایشان به دنیا آمد وی در سوریه در حال انجام وظیفه بود.
زندگی نامه بسیجی شهید «غلامرضا لنگری زاده»/ تا لحظه شهادت به ایران بازنگشت!
ایشان به دلیل شرایط کاری و احساس مسئولیت که می کرد، پس از تولد فرزندش درخواست کرد تا زمینه حضور خانواده اش در سوریه فراهم شود.
سرانجام پس از دو هفته از برگشت خانوادشان همانطور که خودش به خانواده اش عنوان کرده بود که "شما به سوریه بیایید و برگردید من به شهادت می رسم"، در پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹۶ در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نایل امد.
پیکر پاک و مطهرش پس از انتقال به ایران بردوش امت شهید پرور کرمان و بسیجیان ولایت مدار کرمان تشیع و در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهیده_اقدس_احمدوند
🍃🌹 فرزند مرتضی در تاریخ 1336/12/05 در استان همدان در شهرستان ملایر به دنیا آمد. دوران شیرین کودکی را سپری کرد و راهی مدرسه شد. این بانوی نمونه روزهاي شيرين کودکي را در زادگاهش ملاير پشت سر گذاشت.
🍃🌹پس از دوران دبیرستان و اخذ مدرک ديپلم ادبی به استخدام اداره بهداشت و درمان نیروی زمینی ارتش درآمد و در بيمارستان خانواده ارتش مشغول خدمت شد.
🍃🌹بحبوحهی انقلاب بود. هیچکس از سرانجام مبارزه خبر نداشت. قرار بود چند روز دیگر امام خمینی(قدس سره) به ایران بیاید. دختران و پسران و زنان و مردان زیادی در تکاپوی استقبال از امام بودند. روزهای سرد بهمن 1357 در آتش و خون سپری میشد و اوضاع کشور ناآرام بود. اقدس هم میخواست سهمی در این انقلاب مقدس داشته باشد.
تظاهرات مردمی اوج گرفته و هر روز مجروحان زیادی را به بیمارستان میآوردند. او که در بیمارستان مشغول کار بود با دیدن مجروحان بیش از بقیه به عمق فجایع پی میبرد و تنفرش از رژیم منحوس پهلوی بیشتر میشد. او بعد از رسیدگی به مجروحان در تظاهرات ضد رژیم شرکت میکرد. رییس بیمارستان که متوجه انزجار او از رژیم شده بود بارها او را تهدید کرد که حق ندارد در تظاهرات شرکت کند اما او نهراسید و به حضور خود در جمع مردم ادامه داد.
🍃🌹سرانجام اقدس رسیدگی به مجروحان را در بیمارستان به اتمام رساند ولی نتوانست خود را برای رفتن به منزل راضی کند. عقل او را نهیب میزد که تو وظیفهی خودت را به عنوان یک پرستار در بیمارستان انجام دادهای و اکنون لازم است به منزل رفته استراحت کنی ولی روح ناآرامش او را که باردار بود، به سمت تظاهرکنندگان در منطقهی پیچ شمیران کشاند و سرانجام عقل فهمید که عشق درست میگوید.
🍃🌹خانم احمدوند به میان مردم رفت و بی مهابا مشغول امداد رسانی به مجروحان شد. او مهياي لقاء پروردگارش شده بود.
ایثار و تلاش وی ادامه داشت تا زمانی که از ناحیهی گردن مورد اصابت گلولهی مزدور پهلوی قرار گرفت و برای همیشه از
🍃🌹این دنیای خاکی رخت بربست.
سرانجام این شهیده مظلوم و دلاور پس از نمایش جلوهای از ایثار، خود از جام عشق سیراب گشت و اولین بانوی شهید ارتش شد و در تاریخ 1357/11/07 به دیدار معبودش شتافت. پیکر مطهر این زن فداکار در بهشت زهرای تهران، قطعه 21، ردیف 5، ش 18 در دل خاک آرام گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی باد🌹🍃
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_حسن_باقری
در 25 اسفندماه 1334، همزمان با سوم شعبان، میلاد امام حسین(ع) در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و بعد وارد دانشگاه ارومیه شد. حسن باقری پس از سه ترم از دانشگاه اخراج شد و به خدمت سربازی رفت. در همین دوران و با اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاهنشاهی، با فرمان امام خمینی از سربازی فرار کرد و به صف مبارزان علیه رژیم پهلوی پیوست و در تصرف کلانتری 14 و پادگان عشرتآباد در تهران نقش مؤثری داشت.
اما دوران سرنوشتساز زندگی حسن باقری از پس از پیروزی انقلاب شروع میشود. در سال 1358 وی فعالیت خود را در سرویس فرهنگی و سیاسی روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرد و اولین خبرنگاری بود که به الجزایر اعزام شد. پس از آن بنا به دعوت سازمان امل، از طرف این روزنامه سفر 15روزهای به لبنان و اردن انجام داد و طی این سفر، گزارش تحلیلی جامعی از اوضاع نابهسامان مسلمانان در آن منطقه تهیه کرد.
در این دوران شهید باقری با اخذ دیپلم ادبی در امتحان ورودی دانشگاهها شرکت کرد و با رتبه 104 در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول شد.
شهید باقری در روزنامه جمهوری اسلامی
ورود حسن باقری به عرصه خبر موجب شد تا اطلاع دقیقی از اوضاع کشور در عرصههای مختلف به دست آورد. در این زمان گروهکهای ضدانقلاب با اقدامات تروریستی سعی در برهم زدن امنیت کشور داشتند. روزنامه جمهوری اسلامی ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی بود و حسن باقری میدانست اعضای این حزب رابطه نزدیکی با سپاه دارند.
از سوی دیگر در همین زمان محسن رضایی با تحویل گرفتن سه اتاق در ساختمان سابق اداره پنجم ساواک در حال تشکیل اطلاعات سپاه بود و بهدنبال نیرو میگشت. روزی آیتالله خامنهای با محسن رضایی تماس میگیرد و جوانی را برای همکاری با اطلاعات سپاه به او معرفی میکند. این جوان همان حسن باقری است.
پس از آنکه محسن رضایی با حسن باقری صحبت میکند در او استعدادی عجیب میبیند، از همین رو با همکاری در اطلاعات سپاه موافقت میکند و نام حسن باقری را برای او برمیگزیند و از همین جاست که نام غلامحسین افشردی به حسن باقری تغییر میکند.
فعالیت حسن باقری در اطلاعات سپاه ادامه دارد تا اینکه جنگ رسماً آغاز میشود. با شروع جنگ تحمیلی عراق، در روز اول مهرماه 1359، راهی جبهههای جنوب در خوزستان شد. در آن زمان هنوز اطلاع دقیقی از حد پیشروی نیروهای عراقی وجود نداشت. حسن با دستور محسن رضایی به مسئولیت اطلاعات ستاد عملیات جنوب منصوب میشود و از همان آغاز شروع میکند به جمعآوری اطلاعات و شناسایی از تمامی مناطق جبهه جنوب. این اقدام حسن در اصل آغاز تأسیس واحد اطلاعات رزمی در سپاه بود.
رفته رفته حسن باقری با کسب اطلاعات از مناطق مختلف جبهه جنوب، کار بازجویی از اسرای عراقی و شناخت تجهیزات دشمن را در دستور کار خود قرار میدهد. اطلاعاتی که حسن در همان ابتدای امر به فرماندهان ارائه میکند موجب میشود تا اعتمادها به او جلب شود.
حالا دیگر وقتش رسیده بود که اطلاعات حسن باقری در صحنه عملیات هم بهکارگیری شود. اما در ابتدای جنگ فرماندهی کل قوا بهعهده بنیصدر بود و او اجازه کار به نیروهای سپاهی نمیداد. در جلسهای که با حضور بنیصدر و آیتالله خامنهای که در آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بود، در اتاق جنگ لشکر 92 زرهی اهواز برگزار میشود حسن باقری هم بر پایه اطلاعاتی که به دست آورده بود، تحلیلی جامع از وضعیت دشمن در آن زمان ارائه میدهد که موجب حیرت بنیصدر و دلگرمی نماینده امام در شورای عالی دفاع میشود.
حسن باقری نشان داد که اعتماد چند سال پیش حضرت آیتالله خامنهای به حسن باقری و معرفی او به محسن رضایی انتخابی دقیق و صحیح بوده است.
با برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، راه برای کارکردن نیروهای انقلاب باز میشود. اولین عملیاتی که اجرا میشود، بر پایه اطلاعات به دست آمده توسط حسن باقری انجام میشود و موجب تقویت روحیه رزمندگان ایرانی و تجربه شیوههای جدیدی از نبرد با عراقیها میشود.
شهید باقری در ادامه فعالیت خود با استفاده از همه امکانات به جمعآوری اطلاعات، نقشهها و کالکهای عملیاتی و شناسایی دقیق محورهای عملیات پرداخت و این اسناد را به گزارشهای سازمانیافته تبدیل کرد. در قرارگاه کربلا، اطلاعات کامل و جامعی از موقعیت دشمن، بههمراه عناصر اطلاعاتی، به تحلیل و ارزیابی دشمن پرداخت و نقشههای دقیق مناطق عملیاتی را تهیه کرد. فعالیتهای او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به تقویت واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب شد.
#ادامه👇
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#حاج_عبدالله_میثمی
در 10 خرداد 1334 برابر با بیست و یکم رمضان، در اصفهان متولد شد. بزرگ ترها بر سر انتخاب اسم او به مشکل خوردند. پدربزرگش اسمش را انتخاب کرده بود، اما پدرش می گفت که حتما اسم بچه به الله ختم شود. خلاصه کار به استخاره کشید. پدربزرگ با نیت قرآن را باز کرد، این آیه آمد: «قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.»
.... این شد ک اسم او را عبدالله انتخاب کردند.
زندان ساواک🗑⛓
وقتی در زندان ساواک با شکنجه نتوانستند چیزی از زبانش بیرون بکشند، با یک کمونیست هم سلولش کردند. آن کمونیست که متوجه شده بود عبدالله حساس است، تا آب یا غذا می آورند، اول خودش می خورد تا عبدالله نتواند بخورد. چون او کمونیست ها را نجس می دانست. وقتی نماز و قرآن می خواند، زندانی کمونیست مسخره اش می کرد.
شب جمعه بود. دل عبدالله بدجوری گرفته بود. شروع کرد به خواندن دعای کمیل تا رسید به این جمله از دعا که: «خدایا! اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد؟»نتوانست خودش را نگه دارد، افتاد به سجده و های های گریه کرد.
سرش را که بلند کرد، دید هم سلولی کمونیستش، سرش را گذاشته کف سلول و او هم گریه می کرد.
مشهد، با این که ماه صفر بود، مادرش با منزل شکوهنده تماس می گیرد و می گوید: «می خواهیم برای خواستگاری برسیم خدمتان.» او در جواب خانواده شکوهنده که: «صبر کنید ماه صفر تمام شود.» می گوید: «نه! ما را امام رضا علیه السلام حواله کرده، فقط برای خواستگاری می آییم.»
در همین اثنا، برادر خانواده شکوهنده، یک روحانی دیگر را برای خواستگاری می آورد و حسابی هم از او تعریف می کند، حتی بیشتر از عبدالله میثمی، مریم شکوهنده مانده است که چه کند؛ اما خوابی که قبلا دیده بود، به دادش می رسد.
مریم شکوهنده نقل می کند: قرار بود بروم دعای کمیل، اما از بدشانسی تب کردم و نتوانستم بروم. دلم شکست. تنهایی دعا را خواندم و خوابم برد. در عالم رویا خواب امام حسین علیه السلام را دیدم. وقتی بیدار شدم، نگران بودم. خیلی دوست داشتم تعبیر خواب را بدانم. پیش یک نفر که می شناختمش رفتم و خوابم را تعریف کردم. او پرسید: «ازدواج کرده ای؟» گفتم: «نه.» گفت: «بعد از این خواب، ممکن است دو نفر در یک فاصله کم بیایند برای خواستگاری، اما شما اولی را انتخاب کن. آدم خوبی ست، البته زندگی سختی پیش رو دارید، ولی ازدواج تان، ازدواج خوبی ست و قبول کن.»
بدین ترتیب، عبدالله میثمی و مریم شکوهنده در دی ماه 1361، با مهریه و 14 سکه، به نیت چهارده معصوم، به علاوه مهریه حضرت زهرا علیه السلام به عقد هم درآمدند و ازدواج کردند.
روز تشییع، مسجد امام اصفهان از جمعیت پر شده بود. از یکی از روحانیون، که از دوستان شهید میثمی بود، درخواست شد کمی سخنرانی کند. آن برادر روحانی نقل کرد: مانده بودم چطور شروع کنم. تفالی به قرآن زدم. وقتی قرآن را باز کردم، این آیه آمد: «قال انی عبداله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.»
... و این آیه، دقیقا همان آیه ای بود که وقتی به دنیا آمد، پدربزرگش با تفال به قرآن، نام او را عبدالله گذاشته بود.
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_مصطفی_خلیلی
شهید حجت الاسلام والمسلمین مصطفی خلیلیبلوطکی فرزند نورالله در تاریخ 18 شهریورماه سال 1367 در اهواز دیده به جهان گشود.
این جوان اهوازی پس هجوم تکفیریها به سوریه به همراه خیل عظیمی از جوانان پرشور خوزستان و اهواز برای دفاع از حرم نورانی حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) به این کشور رفت و در نبرد با دشمن حضور یافت.
این دلیرمرد خوزستانی در روز یکشنبه 12 بهمن ماه سال 1394 به همراه تعدادی از رزمندگان اسلام به ویژه محمود مراداسکندری، شهید علی حسینی کاهکش، شهید رضا عادلی کردزنگنه و شهید داوود نریمیسا به شهادت رسید.
شهید مصطفی خلیلیبلوطکی در سن 27 سالگی در منطقه باش کوی سوریه و در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل شد و نامش در زمره شهدای مدافع حرم جهان اسلام به ثبت رسید.
پس از شهادت پیکر مطهر شهید حجتالاسلام والمسلمین مصطفی خلیلیبلوطکی به اهواز انتقال یافت و پس از تشییع در قطعه شهدای مدافع حرم گلزار شهدای اهواز آرام گرفت.
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_ابوذر_داوودی
شهید ابوذر داوودی در بیست و نهم شهریور 1369 در روستای حسین آباد از توابع شهرستان رستم چشم به جهان گشود . و در دامان مادری دلسوز و مومن و پدری زحمتکش و دارای معلومات دینی پرورش یافت.
وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی اش را در روستای زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به دبیرستان شهید مدرس کوپن رفت و با موفقیت مدرک دیپلم گرفت. در سال1388 در رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی نورآباد ممسنی پذیرفته شد. پس از سپری کردن پنج ترم ازدانشگاه به علت علاقه ی فراوان ایشان به سپاه پاسداران، در آزمون های دانشگاه امام حسین(ع) تهران شرکت کرد و در سال 1391 وارد این دانشگاه شد.
وی در طی دوران تحصیل دانشگاه امام حسین (ع) تهران، یکی از افراد برتر دانشگاه بود و چندین لوح سپاس از مسئولان دانشگاه دریافت کرد. در سال 1391 سنت حسنه ی حضرت رسول اکرم(ص) را ارج می نهد و با همسری مومن و متقی پیوند زناشویی می بندد که حاصل و ثمره ی این ازدواج، یک دختر است. با پایان تحصیل ایشان در دانشگاه امام حسین(ع) به رغم پیشنهاد کاری از طرف دانشگاه، با توجه به روحیه ی عملیاتی که داشت، به تیپ تکاور امام سجاد(ع) کازرون رفت. او بعد از چند ماه خدمت در قرارگاه تیپ، به دلیل علاقه ای که به ادوات و دیدبانی داشت در پایان سال1393، به گردان ادوات پیوست. همزمان با ورودش، گردان به منطقه ی عملیاتی تیپ در شمال غرب اعزام شد.
شهید داوودی که در حداکثر کارها پیشقدم وخستگی ناپذیر بود،خیلی زود به دلیل حسن انجام کار واخلاق ورفتار پسندیده،جای خویش را در بین نیروها باز کرد و بارها به دلیل ایثارگریهایش از طرف فرمانده ی تیپ وگردان تشویق شد.
زمانی که زمزمه های رفتن به سوریه و دفاع از حرم اهل بیت(ع) در تیپ امام سجاد(ع)پیچید، با وجود اینکه شهید داوودی در ماموریت شمال غرب به سر می بردند اما بارها از فرماندهان خواهش می کنند که نامش در فهرست نفرات اعزامی به سوریه باشد.
شهید ابوذر داوودی در سی ام آذر به سوریه اعزام میشود. وی به محض ورود به منطقه ...،دیدبانی در خط اول را بر عهده میگیرد و بسیار موفق عمل میکند به نحوی که مورد تشویق فرمانده ی تیپ قرار میگیرد.
شهید که بخاطر علاقه ی زیادش به دیدبانی به دیده بان جوان معروف شده بود توانست با درایت و دقت نظر مثال زدنی اش در شانزدهم دی 1394،در شبی که نیروهای تروریستی النصره قصد تک شبانه داشتند ،تک انها را خنثی کند وبه کمک دیگر نیروها،سی وپنج کشته وبیست وپنج زخمی از انها تلفات بگیرد و دشمن تکفیری عملا کاری از دستش ساخته نباشد. ایشان پس از پایان ماموریت به منطقه ی شبخ نجار عازم می شوند و به گفته ی فرمانده هان، او در این مدت چهل و پنج روز، عالی کار کرد و توانست با همکاری بچه های آتشبار، بهترین عملکرد گردان ادوات را در بین بقیه ی نیروها به جا بگذارد.
او معتقد بود که ما مدافعان حرم اگر سرباز آقا امام زمان(عج) هستیم، نباید نایبش را تنها بگذاریم. باید به ندای ولی زمان لبیک بگوییم، همیشه تابع ولایت باشیم و هر چند بار لازم باشد، به سوریه برویم و از حرم آل الله(ع) محافظت کنیم. سرانجام عملیات بزرگ آزاد سازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهراء فرا می رسد. او پس از رشادت ها و فداکاری های فراوان در این عملیات، بر اثر اصابت گلوله ی قناسه به سر، شربت شیرین شهادت را می نوشد و به شهدای مدافع حرم می پیوندد. پیکر مطهر شهید پس از بازگشت به ایران در بیستم بهمن 1394، در میان خیل مشتاقان و دوستداران فرهنگ شهادت برروی دستان مردم شهید پرور شهرستان های ممسنی و رستم تشییع و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
🇮🇷
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@osveyfatemi31314
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#زندگینامه
#حاج_عبدالله_ضابط
ایشان در سال 1341 يعني همان سالي که حضرت امام خميني(ره) فرموده بودند سربازان من اکنون در گهواره اند در خانواده اي مذهبي، فرهنگي و در شهر مقدس مشهد پا به عالم خاکي نهاد. پدرش از خادمان بارگاه منور حضرت علي بن موسي الرضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) مي باشد. که در تربيت او با الطاف کريمانه آن حضرت اهتمام داشت او تحصيلات خويش را با استعداد و پشتکار منحصر به فرد آغاز کرد و موفق شد در سن 15 سالگي بصورت جهش ديپلم تجربي بگيرد و در سن 16 سالگي به هندوستان جهت تحصيل در #رشته_شيمي عزيمت نمود و پس از 6 ماه همزمان با پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي به ايران بازگشت. و به فعاليتهاي انقلابي و مذهبي مشغول شد. در سال 1358 در دانشکده علوم تربيتي #دانشگاه_فردوسی مشهد مشغول به تحصيل شد. پس از آن با نظر به لياقتش به عضويت شجره طيبه #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامي در آمد و با توجه به علاقه شديد به تحصيل در مرکز مديريت و آموزش سپاه قم(دانش سراي عالي شهيد محلاتي) مشغول به تحصيل شد.
ايشان همزمان با تحصيل و انجام وظايف ماهها در مناطق عملياتي حضور داشت. در سال 64 مفتخر به راهيابي به مکتب سالکان نور گرديد و در حوزه علميه قم در کنار تهذيب نفس از خرمن اساتيد گرانمايه همچون آيات عظام استادي، تبريزي، شب زنده دار، خاتمی يزدي و… کسب فيض نمود. با توجه به علاقه وافر وي به امر تبليغ و نيز نفس معنوي و هنرمندي در خطابه داشت طي سفرهاي زيادي به نقاط مختلف کشور و بعضي کشورهاي منطقه به ترويج معارف تشيع و هدايت انسانهاي تشنه حقايق پرداخت.
او که سالها با شهداء زندگي کرده بود پس از #پايان_جنگ جامعه بدون فرهنگ شهداء برايش سخت بود و به هر طريق سعي داشت با خاکهاي گرم #خوزستان انس داشته باشد تا گرماي نفسش هر روز بيشتر شود و مبلّغ پيام شهداء باشد.
در سال 79 با چند عامل که محوري ترين آنها فرمان ولي امر مسلمين(حفظه الله) بود مجموعه #تفحص_سيره_شهداء را پايه گذاري نمود و با تحمل زحمات زياد و همّت عالي به تربيت سفيران نور و هدايت و ترويج #فرهنگ_ايثار_و_شهادت پرداخت تا اين سفيران نور در مناطق و قشرهاي مختلف به روشنگري و هدايت صحيح جامعه بخصوص نسل جوان که در معرض طوفان غفلت و تباهي دشمنان اسلام و بشريت قرار دارند و نيز حفظ نظام از آسيب هاي دشمنان به تربيت آينده سازان و زمينه سازان ظهور بپردازند.
و سرانجام روز 29 بهمن 82 در بازگشت از جلسه تبليغي در جاده بابل بر اثر تصادف، روح مطهرش با نداي «فادخلي جنتي» به ملکوت اعلي عروج کرد، همان آرزويي که سالها از رب الشهداء تقاضا کرده بود که:
بايد گذشتن از دنيا به آساني 🌹
بايد مهيا شد از بهر قرباني 🌹
با چهره خونين سوي حسين رفتن🌹
زيبا بود اين سان معراج انساني 🌹
تا ذبح عظيمي باشد براي گسترش فرهنگ اصيل ايثار و شهادت.
روحش در جوار شهداء عالي مقام شاد.
راهش پرنور و رهرو باد.
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_سید_علی_زنجانی
🔻شهید سید علی زنجانی بيست و چهارم شهريور ماه سال ١٣٦٧ شمسی در زينبيه دمشق متولد شد [۱]. پدرش مرحوم آيتالله سید ابراهیم احمدى موسوى زنجانی (متوفی به سال ۱۳۷۸ش) جزو علماى بنام جهان اسلام از اهالی توابع ابهرِ استان زنجان و مادرش اهل صور در جنوب لبنان بود.
🔸او كه نسب پدرىاش با سى واسطه به امام موسی كاظم (علیهالسلام) میرسید تا بيست سالگى در جوار حرم مطهر عمهی سادات حضرت زینب کبری (علیهاالسلام) زندگى كرد. علاقهمندىاش به علوم دينى تحت تأثير پدرى عالم و وارسته موجب شد تا پس از پایان تحصیلاتش، یادگیری دروس حوزوى را نيز به صورت غيررسمى در دمشق آغاز کند.
🔹پس از آن، در سال ١٣٨٧ش براى ادامه تحصيل عازم ایران شد. تا سال ١٣٩۴ش در حوزه علميه قم به تحصيل دروس حوزوى پرداخت و با مطالعات پيگير و بهرهمندی از محضر اساتيد مدارس ايرانى و عربزبان، علوم دينى را فراگرفت. او که دلدادهی آرمانهای امام و انقلاب بود، طی مدت حضورش در قم افراد زیادی را با اخلاق و منش خود جذب انقلاب اسلامی کرد و فضائل اخلاقىاش مورد توجه طلاب و همحجرهاىهايش قرار گرفت.
🔸در سه سال اول حضور مداومش در ايران، مادرش دو بار براى ديدار او به ايران سفر كرد. در سال ١٣٩٠ش به لبنان رفت و در سالروز ميلاد كريمه اهلبيت حضرت معصومه (عليهاالسلام) با خاندانی از اهالى دير قانون النهرِ منطقهی صور ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج پسری شش ساله همنام پدرش، «سيد ابراهيم» و دختری چهار ساله همنام عمهی سادات، «سيده زينب» است.
🔹در پى فتنهی تكفيرى شام، در لبيک به نداى جهاد و دفاع مقدس از قم بازگشت و با پيوستن به صفوف رزمندگان در سوریه در كنار قوات رضوان حزبالله به تبليغ و مبارزه پرداخت.
🔸او که فعاليتهاى فرهنگى و جهادىاش چند سالی در استان حلب سوریه متمركز بود؛ يکسال پایانی عمر پُربرکتش را به همراه خانواده از لبنان به حلب نقل مکان کرد تا در كنار رزمندگان باشد. در مدت حضور در صف جهاد و مبارزه، مسئوليتهايى چون جانشین فرهنگی قوات رضوان، مسئول فرهنگی قوات رضوان و جانشین فرهنگی یکی از لشکرهای منطقه را بر عهده داشت و به پُرکاری و اخلاص شهره بود.
🔹در عرصه جهاد، شب و روز نمىشناخت. همراه رزمندگان در خط مقدم حاضر مىشد و پابهپایشان رنج خستگى و گرسنگى را تحمل مىكرد. مأنوس رزمندگان بود و براىشان برادرى پشتيبان، عالمى الهامبخش و رزمندهای همراه. دردهایشان را تسكين مىداد و براى حل مشكلاتشان تلاش مىكرد. محبوبیتش سبب شده بود تا همه مشتاق به ديدار و همنشینیاش باشند.
🔸مهربان، خوشرو و خوشمعاشرت و به بخشندگى و مهماننوازی زبانزد بود. طبعى بدیههگو، شخصيتى بسیار فروتن و ضمیری مملو از ایمان داشت و با قلبی پاک، روحى جوانمرد و لبخندی لطيف زندگی کرد. به دنيا و متعلقات آن وابستگی نداشت. معرفت و اعتقاد حقيقىاش به ذات باریتعالی، در التزام عملی او به واجبات و توجهش به معنویات تجلى مییافت. در شب با خدا راز و نیاز میکرد و با زبانی که به ذکر، دعا و تلاوت قرآن مترنّم بود؛ در پیشگاه معبود، پیشانی بر خاک میگذاشت و به نماز میایستاد. زندگیاش سراسر زهد، تقوا، عشق به اهلبيت (عليهمالسلام)، احسان به خلق و دستگيرى از نیازمندان بود و در اشک بر حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) روزی فراوان داشت.
🔹برای پا گذاشتن در ميدان نبرد بیقرار بود. به پیروزی اطمینان داشت، اگرچه در اين راه به نعمت شهادت برسد. حُسنِ عاقبت را در رزق شهادت جستجو و روزش را به امید لقای دوست شب مىكرد. چیزی محبوبتر از شهادت نداشت و براى رسيدن به آرزوى ديرينهاش شب و روز تلاش مىكرد.
🔺اين عالم و عابد خستگىناپذير، نزدیک به پنج سال در جبهههای مناطق حلب، تدمر، باديه تدمر و البوكمال مجاهدت کرد و در جهت تبلیغ علوم محمد و آلمحمد (عليهمالسلام) مستمر کوشید. در این راه مجروح شد و سرانجام روز جمعه نهم اسفند سال ۱۳۹۸ش نزدیک اذان مغرب در سیویک سالگی، در حملات هوایی به مواضع نیروهای مقاومت در منطقه طلحیه شهر سراقب از استان ادلب سوريه به درجه رفيع شهادت نائل آمد. پيكر مطهرش پس از تشييع در دير قانون النهر، در گلزار شهداى «روضة الحوراء زينب» منطقه ضاحیه جنوبی بیروت در كنار شهداى مقاومت اسلامى لبنان به خاک سپرده شد.
✍️ پىنوشت:
۱- در شناسنامه ١٣٦٨ش قید شده است.
#شهید_سید_علی_زنجانی
#الشهيد_السيد_علي_الزنجاني
#شهدای_روحانی
🇮🇷
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهیده_زینب_کمایی
در سال ۱۳۴۷ در آبادان و در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. اسمش را میترا گذاشته بودند که بعدها وقتی بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. دوست داشت اسمش زینب باشد، برای همین اصرار داشت او را زینب خطاب کنند. نهایتا هم یک روز روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و به دوستانش اعلام کرد که نامش را به زینب تغییر داده و خواست تا آنها هم زینب صدایش کنند.
به گفته خانواده اش، در دوران کودکی دو بار به بیماری سختی مبتلا شد و در بیمارستان بستری شد، اما به لطف و عنایت خدا، سلامتی اش را به دست آورد. به گفته مادرش، زینب بین ۷ بچه، چهار دختر و سه پسر از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی گرفت، صبور و فعال بود.
از بچگی در کارهای خانه کمک حالم بود و بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. به همسرم می گفتم از هفت تا بچه ام زینب سهم من است، انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودند.
زینب بسیار درسخوان و خیلی مومن بود، در دوران دبستان به کلاس های قرآن می رفت. بعد از شرکت در کلاس های قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. کلاس چهارم با حجاب شد. با روسری به مدرسه می رفت، در مدرسه مسخره اش می کردند و امُل صدایش می زدند.
از همان دوران با وجود گرمای زیاد و شرجی بودن آبادان و لاغری جسمی، روزه می گرفت. اولین باری که روزه گرفت، ده روز قبل از ماه رمضان بود. زینب کوچکترین دختر خانواده بود و در همه راهپیمایی های زمان انقلاب شرکت می کرد.
زینب فعالیت های انقلابی اش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد.بعد از انقلاب به خاطر پیام امام هر هفته دوشنبه و پنجشنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامه های خودسازی بود.
وی حتی بعد از انقلاب تصمیم داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود، می گفت باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم. جنگ که شروع شد، مردم کم کم به دلیل بمباران مجبور به خروج از شهر شدند، زینب و خواهران و برادرانش مخالف رفتن از آبادان بودند.
خواهران بزرگترش برای کمک به بیمارستان شرکت نفت رفتند ولی زینب چون لاغر و ضعیف و کم سن و سال بود، به جامعه معلمان که فعال بودند می رفت و کارهای فرهنگی انجام میداد.
به گفته مادر شهید، با دستور امام جمعه آبادان جهت تخلیه آبادان، به اصفهان رفتیم. فقط دو دخترم که در بسیج و بیمارستان فعال بودند ماندند. زینب سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته بودم، وقتی گفتم به تو احتیاج دارم، راضی به آمدن با ما به اصفهان شد.
زینب که ۶ ماه از درس عقب مانده بود، در اصفهان به مدرسه راهنمایی رفت. علاقه زیادی به شهدا داشت و برای تشییع شهدا به گلزار شهدای اصفهان می رفت. از خاک قبر شهدا به عنوان تبرک برای خودش نگه می داشت، سر مزار شهید زهره بنیانیان از شهدای انقلاب می رفت و قرآن می خواند، می گفت مامان ببین فقط مردها شهید نمی شوند، زن ها هم شهید می شوند.
بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین شهر رفتیم، زینب اول دبیرستان بود و تصمیم داشت وارد رشته علوم انسانی شود و در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای طلبه شدن بخواند.
در شاهین شهر هم فعالیتهای فرهنگی می کرد و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج می رفت. در دبیرستان گروه سرود و تئاتری به نام گروه سرود و تئاتر زینب تشکیل داد. مدرسه اش دور بود و مخارج کرایه ماشین را خرج خرید کتاب و هدیه آن به مجروحین و رزمنده های بیمارستان می کرد و مسیر را تا خانه پیاده طی می کرد.
اهل خواندن نماز شب بود، وقتی از مدرسه برمی گشت اول به مسجد المهدی می رفت، نماز می خواند و بعد به خانه برمی گشت. یک دفتر درست کرده بود و روی جلد آن نوشته بود، دفتر خودسازی زینب کمایی! دفتری که بیست تیتر داشت و به خودش نمره میداد. به گفته مادر شهید، زینب همیشه غسل شهادت می کرد. قبل از شهادت هم غسل شهادت کرده بود.
اسفند ماه بود که در تمیز کردن خانه برای عید کمک می کرد و از من خواست که بگذارم روز آخر سال برای خواندن نماز مغرب و عشاء به مسجد برود. آخرین نمازش بود بعد از نماز، هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد که در ۲ فروردین ۱۳۶۱ با چادر اش خفه اش کرده بودند و نیروهای امنیتی، پیکرش را بعد از سه روز جستجو پیدا کردند.
زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود و منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب چهارده ساله بود و اولین دبیرستانی بود که همراه با شهدای عملیات فتح المبین در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
🌺یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌺
🇮🇷
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_حسین_معزغلامی
شهیدمدافع حرم کربلایی حسین معز غلامی در ششم فروردین 1396 در پایگاه شکاری امیدیه متولد می شود او در خانواده ای به عنوان اخرین فرزند قدم به دنیای خاکی میگذارد که پدرش 32 سال سابقه خدمت به این و آب خاک را در نیروی هوایی ارتش دارد و از پیر غلامان و مادحین خاندان عصمت وطهارت است.
مادرش به دلیل بیم از دوندگی های شناسنامه ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل اصالت همدانی داشتن، شناسنامه وی را از همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی ۱۵ فروردین و صادره از همدان ثبت شده است.
حسین از کودکی دلداده خاندان وحی بود و از همان کودکی ارتباطی ناگستنی با مسجد داشت و او ارتباط تنگاتنگی با بچه ها وامام جماعت مسجد محلشان داشت و از پام مبنری های آیت الله مجهتدی شده بود و او از کودکی ارتباطش را با خدا و خانه او محکم کرده بود در کنار درس های مدرسه به صورت آزاد درس طلبگی وحوزوی هم میخواند. او پا جای پدر میگذارد و در خادمی خاندان عصمت و طهارت به لباس مداحی این خاندان عزیز مزین میشود وذکر حسین(ع) زمزمه همیشگی لبش میگردد او که در کنار درس علم و ادب و اخلاق در درس های مدرسه هم جایگاه ممتازی دارد پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد اما او از کودکی نگاهش به آسمان بود او سبزی بهار را در لباس سبز پاسداری دید و برای تفسیر آرزوهایش وارد دانشگاه امام حسین شد او از کودکی نشان داده بود که راهش از بقیه جداست و هدفش با لباس سبز به سرخی شهادت خواهد رسید او راهش را با راه عموی شهیدش هماهنگ میکرد او به بسیج اعتقاد ویژه ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی رو ول کردید بسیج رو رها نکنید او حافظ قران بود در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ مقام اول را کسب کرده بود همه قدم ها را به مقصد شهادت برمیداشت محکم قدم میزد صبوریش باد ها را به سخره میگرفت آسمان زیر نگاهش حس سنگینی داشت او مرد روزهای خواستن بود اهل معامله با خدا بود حلال و حرامش صاف وشفاف
در فتنه 88 تازه 15 سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نا اهلان بیفتند بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان همان جا وعده و قرار را گذاشته بود برات شهادتش را از خود مولایش حسین گرفته بود هوای حرم را در سر داشت تا فدایی حرم شود.
او راهش را انتخاب کرده بود سوریه فقط اسم مکان بود او محضر خدا را درک کرده بود اسامی مکان ها بهانه ای بیش نبود دشمن در سوریه برای این آب وخاک شاخ و شانه میکشید اما مردان این سرزمین اجازه نزدیکی دشمن به مرزها را هم نمیدادند. حسین سه بار به سوریه اعزام شد سه دوره 60 روزه جهاد کرد و ستاره ای شد که در امتداد آسمان دفاع مقدس میشود با این ستاره ها راه را پیدا کرد.
نحوه شهادت حسین در استان حماه سوریه
پدر او قبل از فروردین 96 برادر شهید بود یه رزمنده با 32 سال سابقه رشادت در ارتش سرافراز ایران اسلامی اما از تاریخ 4 فروردین خدا به این خاندان نشان سرافرازی مدافع حرم را عنایت فرمود دیگر او پدر شهید است او مردی از تبار انفاق گران است که در راه خدا برادر وعمر وفرزند داده است .
خود حسین وقتی در برابر بیخبری ها وبیتابی های مادرش قرار میگرفت میگفت نترس من اگر شهید شوم یک ربع بعد از طریق تلگرام با خبر میشوی عکس مرا هم میزنند مینویسند شهید حسین معز غلامی و واقعا همین طور شد و خانواده اش از طریق فضای مجازی از شهادتش مطلع شدند او سه روز قبل مجروح شده بود اما ایستاده و مردانه جنگیده بود تا آرزویش را صید کند او شهادت را به چنگ آورد درست همان کتفش که سال 88 مجروح شده بود سر آغاز حادثه شهادتش را میسراید و ۳ تیر به چشم چپ، گونه راست و همان کتفی خورده شد که در فتنه مصدوم شده و وی را به شهادت رساند.
شهید حسین غلامی معز
به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چند ساعتی تا برگشت به نیروهای خودی بر زمین مانده بود. او دوروز قبل از سالگرد تولدش به خیل آسمانیان پیوست.
هدیه خداوند در هشتم فروردین ماه به خاک سپرده شد و در جوار دوستان شیرمردش در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران آرام گرفت. در روز تشیع شهید مداحی خودش پخش میشود که حیران میشوند خدا چه بی اندازه عزت میدهد
« تو این روزای بی کسی / کار دلم صبوریه / یعنی قسمت میشه منم / شهید بشم تو سوریه؟» «حتی اگه بره سرم/ من از شما نمی گذرم/آرزومه یه روز بگن/ به من مدافع حرم»
🇮🇷
➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_ابوذر_غواصی
🌷این شهید بزرگوار در ۱۱ آذر ۱۳۶۰ در روستای صحرارود شهرستان فسا در استان فارس دیده به جهان گشود. و در سال ۱۳۶۸ طعم تلخ یتیمی را چشید و پدر خود را در یک سانحه از دست داد.
🌷ابوذر تحصیلات خود را تا دوران راهنمایی با حمایت پدربزرگ ادامه داد اما برای کمک به معیشت خانواده ترک تحصیل کرد و به حرفه نجاری پرداخت.
او در سال ۱۳۸۷ ازدواج کرد و ماحصل این زندگی سه فرزند است.
🌷وی سرانجام در ۱۳فروردین ۱۳۹۵ در دفاع از حرم اهل بیت (ع)به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#زندگینامه
#شهید_محسن_قطاسلو
شهید محسن قوطاسلو اهل پاکدشت تهران و ۲۵ ساله بود که عزم رفتن به جبهه سوریه را کرد. وی اولین شهید مدافع ارتش جمهوری اسلامی ایران است. محسن متولد ۱۳۶۹ بود و از سال ۱۳۸۸ به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست. او عاشق جهاد بود و همیشه دعایش رسیدن به شهادت بود. ماموریت محسن در سوریه به پایان رسیده بودن و فرمانده اش به او گفت که می تواند برگردد ولی او قبول نکرد و گفت که یا با پیروزی برمیگردم یا با شهادت!
و خودش راه شهادت را انتخاب کرده بود در قید و بند مال دنیا نبود. بسیار مهربان بود و در کمک به دیگران از همه پیشی می گرفت. ایشان در فروردین ماه ۹۵، پس از به هلاکت رساندن تعداد بسیار زیادی از دشمنان در نبرد تن به تن در حلب به شهادت رسید.
وزیر دفاع، شهادت محسن قوطاسلو، شهید مدافع حرم را تسلیت گفت. در پیام سردار سرتیپ پاسدار حسین دهقان خطاب به خانواده شهید قوطاسلو آمده است: شهادت اوج منتهای آرمان همه پیامبران و اولیای خداست و شهدا مهاجران و دلاور مردانی از قبیله نورند که در نبرد با ظلمت به دشت روشنایی هجرت نمودند تا چونان ستاره ای در آسمان تیره بدرخشند و هدایتگر همگان به سوی سعادت جاوید باشند. اینجانب شهادت افتخارآمیز مدافع حرم اهل بیت (ع) سرباز سرافراز ولایت و شیرمرد ارتش جمهوری اسلامی ایران شهید والامقام محسن قوطاسلو را به محضر فرمانده معظم کل قوا، همرزمان و شما خانواده معزز که مایه ی فخر و مباهات خانواده بزرگ وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح هستید تبریک و تسلیت عرض نمود، از درگاه خداوند متعال برای آن عزیز سفر کرده به معراج، هم نشینی با سیدالشهدا و برای بازماندگان محترم صبر و شکیبایی مسئلت می نماییم.
🇮🇷
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
شناسنامه امام حسن عسکری (ع)
نام:حسن لقب:عسکری،سراج
نام پدر:علی (ع) نام مادر:حدیث
تولد:هشت ماه ربیع الثانی 232 هجری
شهادت:هشت ماه ربیع الاول 260 هجری
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#زندگینامه #امام_حسن_عسکری (ع)
💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔
امام یازدهم(ع)در محله ای نظامی در سامراء سکونت داشت ، به همین جهت به عسکری شهرت دارد. امام حسن عسکری(ع)بعد از شهادت پدر بزرگوارش به مقام امامت رسید و هدایت و سرپرستی مسلمانان را به عهده گرفت.آن حضرت در زمان عمر خود ستمگران و حاکمان گوناگونی را دید.همه آنها از حضور امام ترس و وحشت داشتند و تخت و تاج خود را در خطر میدیدند، به همین خاطر امام حسن عسکری(ع)نیز مانند پدران شریف خود مدت زیادی را در محاصره نظامیان حکومتی و در زندان گذراند. انسانهای زیادی از نژادهای مختلف و سرزمینهای دور به عراق می آمدند و خدمت آن حضرت می رسیدند.امام نیز با لهجه و زبان خودشان با آنها صحبت می کرد.با آنکه ستمگران بنی عباس بوسیله جاسوسان خود ، امام را زیر نظر داشتند اما امام(ع)لحظه ای از تعلیم و تربیت انسانهای روزگار خویش غافل نبود و در گرفتاریها از مردم دستگیری می نمود.هنگامی که حضرت مهدی (عج) به دنیا آمد،امام به شیعیان زمان خود فرمودند :پس از من این فرزندم امام و پیشوای شما خواهد بود و بعد از مهدی(عج) امام دیگری نخواهد آمد.هم اکنون فرزند آن امام عزیز زنده است و خداوند او را از شر دشمنان حفظ فرموده است.(معتمد) خلیفه عباسی میدانست پس از امام حسن عسکری(ع)فرزندی خواهد آمد که حکومت ظالمان را نابود می کند، از این رو به جاسوسان خود سفارشهای زیادی نمود که منزل امام(ع)را زیر نظر داشته باشند بلکه فرزند آن حضرت را پیدا کنند، اما خداوند حضرت مهدی(عج)را از شر آنان محافظت فرمود.معتمد عباسی که همه نقشه های شیطانی اش را شکست خورده میدید، دستور داد تا امام را مسموم کنند. سر انجام بعد از گذشتن شش سال از امامت آن حضرت ،امام که بیست و هشت سال داشت،در روز جمعه هشتم ربیع الاول سال دویست و شش هجری ، در شهر سامراء به شهادت رسید و آن امام را در کنار قبر پدر بزرگوارش به خاک سپردند.
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
#زندگینامه
#شهید_محمد_رضا_عسکری_فرد
محمدرضا عسکری فرد متولد ۲۴ابان ماه سال ۱۳۵۳ در خانوادهای مذهبی و اصیل خرمشهری دیده به جهان گشود
عسکری فرد در سال ۷۴ و پس از سالها فعالیت در بسیج به سپاه پاسداران پیوست و لباس پاسداری بر تن کرد.
محمدرضا عسکری فرد با قرآن و مسجد جامع خرمشهر مأنوس بود، انگار که قرآن و مسجد جامع خرمشهر بخشی از هویت او بودند.
در سالهای پس از ارتحال آیتالله سید محمدتقی موسوی امام جماعت مسجد جامع خرمشهر و از روحانیون برجسته خرمشهری که اتفاقاً ارتباط نزدیکی با شهید عسکری فرد داشتند،
مرحوم سید کاظم نعمت زاده و محمدرضا عسکری فرد بهمانند دو بال برای مسجد جامع خرمشهر شدند.
مدتی بعد سید کاظم نعمت زاده که از اساتید برجسته قرآن بود دار فانی را وداع گفت و محمدرضا عسکری فرد بهتنهایی بار مسئولیت این دو چهره برجسته فرهنگی و مذهبی را عهدهدار شد.شهیدی که هیچ وقت نماز جماعتش ترک نمیشد
و ۲۰سال نماز صبحش را در مسجد خواند
محمدرضا عسکری فرد و مسجد جامع خرمشهر دو یار جداناشدنی بودند تا اینکه پس از سالها تلاش و کوشش درراه سبکبالی؛ برای دفاع از حریم حضرت زینب به خیل عظیم مدافعان حرم پیوست سرانجام در سحرگاه دوازدهمین روز از ماه محرم سال ۹۴ محمدرضا به پرواز ملکوتی شهادت لبیک گفت و به آرزوی دیرینه خود رسید.
#وصیت_نامه شهید :
📝 ما الآن در سفریم و بالاخره به مقصد خواهیم رسید. همان سفر همیشگی، واقعی که متأسفانه مورد غفلت واقعشده، آدم زرنگ آن است در این فرصت اندک بار سفرش را ببندد و برای آن جهان برنامهریزی کند.
☘️🍃🌻🌱🌿🌾🥀🌹🍀
سلام و صلوات هدیه به امام و شهدا
💐شادی روح پرفتوح شهید صلوات و قرائت فاتحه💐
💐الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین💐
🤲دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#زندگینامه
#شهید_محمدحسین_فهمیده
🔹شهید محمدحسین فهمیده در سال ۱۳۴۴ در قم متولد شد و در محیطی مذهبی و خانوادهای متدین پرورش یافت. در آستانه انقلاب به واسطه حوادث آن دوران، روح وی نیز مانند میلیونها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی شد و شیفته حضرت امام گردید.
🔸شهید فهمیده نوجوانی شجاع، فعال، کوشا و خوش برخورد بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت.
با وجود آنکه به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و همچنین برای والدین خود احترام خاصی قائل بود. شهید فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان پس از انقلاب اتفاق افتاد. او که عاشق امام و انقلاب بود خود را به کردستان رساند، اما به دلیل سن و سال کمش او را بازگرداندند.
🔹با شروع جنگ تحمیلی، در همان روزهای نخست، تصمیم میگیرد به جبهه برود و با سختی فراوان عازم خرمشهر میشود و با وجود سن و سال کم به فرماندهان ثابت میکند که لیاقت و شهامت حضور در جبهه را دارد. او در همان مدت کوتاه رشادتهای فراوانی از خود نشان داد.
♦️نحوه شهادت:
شهید فهمیده به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند که در هجوم عراقیها، محاصره میشوند. محمدرضا شمس، زخمی میشود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط میرساند و به جایگاه قبلی خود برگشته و مشاهده میکند که ۵ تانک عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره و قتل عام آنانند. حسین، در حالیکه تعدادی نارنجک به کمر خود بسته بود به طرف تانکها حرکت میکند . تیری به پای او میخورد اما در اراده پولادین او خللی وارد نمیکند و در همان حال موفق میشود که خود را به تانک پیش رو رسانده و با استفاده از نارنجک آنرا منفجر کند.
دشمن در این حال تصور میکند که حملهای صورت گرفته و با سرعت تانکها را رها کرده و فرار میکند؛ در نتیجه، حلقه محاصره شکسته میشود و پس از مدتی نیروهای کمکی نیز میرسند و آن قسمت را از وجود متجاوزین پاکسازی میکنند.
📝روز شهادت این شهید بزرگوار به علت رشادت و شهامت وصف ناپذیر این نوجوان رشید، #روز_بسیج_دانشآموزی نامگذاری شده است.
#زندگینامه
#شهید_محمد_احمدی_جوان
در پنج اسفند ماه 1368 برابر با شب مبعث رسول اکرم (ص) شهید محمد احمدی جوان در خانه ای ساده و با صفا در روستای باشی از توابع شهرستان تنگستان و از دیار رئیسعلی دلواری استان بوشهر متولد شد.
شهید دوره ابتدایی را در دبستان شهید حیدر افساء روستای خود و دوره راهنمایی را در مدرسه دکتر حسابی بندر رستمی و تحصیلات دوره متوسطه را در هنرستان حاج جاسم بوشهر در رشته مکانیک خودرو گذراند و پس از آن دوره تحصیلی کاردانی مکانیک را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر گناوه با معدل 18/04 به پایان رساند و علی رغم قبولی در رشته مهندسی مکانیک سیالات دانشگاه شیراز به منظور خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ادامه تحصیل منصرف شد.
از ابتدای سال 1385 عضو بسیج شد و در سال 1386 به عضویت فعال در این نهاد درآمد و به رغم سن کم به دلیل فعالیت های ارزشمندی که داشت در شهریور ماه 1388 در حالی که حدود بیست سال داشت به عنوان فرمانده پایگاه شهید دستغیب روستا انتخاب گردید.
دوران سربازی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی نمود و در فروردین ماه سال 1391 وارد تیپ پیاده امام صادق (علیه السلام) بوشهر گردید و بعد از گذراندن دوره های آموزشی مختلف در سپاه پاسداران دوره ی تکاوری را در سال 1393 با کسب معدل 18/18 با موفقیت به اتمام رساند.
محمد گرچه عمری کوتاه داشت ولی عرض زندگیش آنقدر پر برکت و با طراوت بود که علاوه بر انجام فعالیت های رزمی و نظامی در بر پایی مراسم مذهبی، اعزام کاروان های زیارتی به مشهد و مرقد حضرت امام خمینی (ره) حضوری چشمگیر داشت.
از مهمترین کارهای فرهنگی انجام شده طی سالیان اخیر توسط شهید احمدی جوان می توان به برگزاری باشکوه یادواره شهدای روستا، در تاسوعای حسینی هر سال اشاره کرد، شهید به شرکت در جلسات قرائت قرآن، دعا و دیدار با خانواده شهدا اهمیت خاصی می داد و با طیف وسیعی از جوانان روستا ارتباط صمیمی و مطلوبی داشت.
محمد احمدی جوان، شهید علیرضا زنده پی ( دایی شهید) را الگوی شخصیتی خود می دانست. اعتقاد قلبی و عملی به ولایت فقیه داشت تا جایی که در وصیت نامه خود می نویسد: مباد از خط ولایت فقیه خارج شوید که من شهادت می دهم که شما از خط اهل بیت خارج شده اید.
کوهنوردی، ماهگیری و فوتبال، تفریحات مورد علاقه شهید در ایام فراغت بود. چهره خوش رو و چشمهای باحیایش نشان از عمق ایمان درونی اش داشت که گویا اطرافیان را بدون کلام به سوی خدا دعوت می کند.
#شهادت
شهید در مهرماه 1394 به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم مطهر اهل بیت (س) به سوریه اعزام شد و در ظهر تاسوعای حسینی(در روز شهادت دو شهید روستایش) در حومه شهر حلب توسط تکفیری ها مورد اصابت ترکش قرار میگیرد و درحالی که دو چشم خود را از دست داده بود مجروح شده و پس از 43 روز بستری شدن و تحمل درد های ناشی از جراحت های میدان نبرد در یکی از بیمارستان های تهران در روز جمعه 13/ آذر / 94 (روز معراج پیامبر اکرم(ص) ) به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد. پیکر این شهید پس از تشیع در شهر بوشهر در گلزار شهدای روستای “باشی” شهرستان “تنگستان” آرام گرفت.
🇮🇷
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهيد_مجتبي_استکی
در اول فروردين ماه 1334 ه ش در يکي از خانواده هاي مذهبي «شهر کرد »به دنيا آمد.او تحت تربيت پدري مومن و مادري فداکار رشد نمود و با آشنايي کامل به قرآن و احکام اسلامي در آن دوره اي که توسل به حبل المتين جرم بود، به تحصيل ادامه داد تا در سال 1352 به اخذ ديپلم نايل گرديد .اومدتي بعد در انستيتوي تکنولوژي اهواز فوق ديپلمش را گرفت و در اواخر سال 1355 به خدمت سربازي رفت. در سال 1357 در جريان انقلاب به فرمان امام امت از خدمت نظام وظيفه سر باز زد و به شهرکرد آمد و در کنار برادر شهيدش «رحمان استکي»(که درحادثه هفتم تير درکنار 72تن از شهداي انقلاب اسلامي وهمرا ه شهيد«بهشتي» به شهادت رسيد) به ايجاد جلسات و تشکيلات مذهبي در همگاني با جريان عظيم انقلاب پرداخت . منزلشان مرکزي براي تجمع برادران در برنامه ريزي و سرو سامان دادن به تشکل هاي ضد رژيم شاه پرداخت.
با قوام جمهوري اسلامي شبانه روز در خدمت انقلاب قرار گرفت. از اوايل انقلاب در تشکيل کميته انقلاب اسلامي نقشي فعال داشت. پس از مدتي تلاش در اين جهت با اصرار برادران همراهش مسئوليت شهرداري هفشجان را پذيرفت و پس از سرو سامان دادن به کار هاي آن به دادگاه انقلاب شهرکردرفت و در تحکيم پايه هاي اين نهاد انقلابي در استان نقش ارزنده اي ايفانمود.
با علاقه و ايمان وافري که چون برادرش به آموزش و پرورش داشت؛مدتي را به خدمت درآموزش و پرورش شهرستان فارسان پرداخت. بعد از شهادت برادر ارجمند ش «رحمان» ،در ميعاد گاه عاشقان الله، سر چشمه خونين تهران که نمايندگي مردم «شهرکرد»در مجلس شوراي اسلامي را به عهده داشت؛ از طرف حزب جمهوري اسلامي د«ر شهرکرد» کانديد گرديد و با قاطعيت آراي مردم که در استان بي سابقه بود به نمايندگي مردم شهرکرد و حومه در مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد .اوسخت مي کوشيد راه برادر شهيد خود را در سنگر مجلس و نمايندگي مردم محروم شهرستان شهرکردبه نحواحسن ادامه دهد. برد باري و متانت مجتني هنگام تشيع جنازه برادرش و سخنراني وي در تدفين پيکر پاک برادرش همه رابه اعجاب و شگفتي وا داشت .رفتاروگفتاراو نشاني از شهادت به همراه و استواري چون کوهش را گواهي مي داد. خدمات ارزنده اش در پذيرش مسئوليت هاي مختلف و فعاليت شبانه روزي ،نشان مي داد که عاشق کار وتلاش در جهت حاکميت خط امام (ره)در نظام جمهوري اسلامي بود . اوبه کار وخدمت گذاري به مردم عشق مي ورزيد وحمايت از خط امام را فريضه واجب مي دانست. در اين رابطه تلاش بسيار موثر او رادر شوراي مر کزي حزب جمهوري اسلامي در شهرکرد؛ همچون برادرش که همواره،راه گشايي بود به خوبي احساس مي شد. او معلمي دلسوز و فداکاربود که تمام وجودش را وقف خدمت به آموزش و پرورش مي نمود و در راه خدا و براي خدا خالصانه و بي ادعا به کار مي پرداخت .
آراي قاطع مردم منطقه و استقبال پر شور از نامزدي و نمايندگي ايشان دليل روشني بر علاقه و اعتقاد مردم به اين جوان از خود گذشته و متدين بوده است.آري برادرمان مجتبي استکي هم ،راه برادرش رحمن استکي را پيمود و در کنار يکي از برادران هم خط و همراهش شهيد امامقلي جعفرزاده فرماندار مکتبي و مبارز شهرکرد، بدست جنايتکاران منافق وابسته به استکبار جهاني در مشهد مقدس فرياد خرو شنده امامش را لبيک گفت و به شرف شهادت نائل آمد .اين قرباني اسماعيل گونه مانند تمام سربازان امام (ره) بابدن خونين به ديدار حق شتافت.
منبع: پرونده شهيد دربنياد شهيدوامورايثارگران شهرکردومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد
☘️🍃🌻🌱🌿🌾🥀🌹🍀
سلام و صلوات هدیه به امام و شهدا
💐شادی روح پرفتوح شهید صلوات و قرائت فاتحه💐
💐الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین💐
🤲دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#زندگینامه
#شهید_سید_حمید_تقویفر
🔸شهید تقویفر از سادات تلغری است، که نسبشان یه یکی از هفت شهیدان مدفون در نزدیکی شهر مسجد سلیمان می رسد و از نوادگان امام موسی کاظم(ع) میباشند.
در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مسئولیت هایی همچون فرمانده سپاه سوسنگرد، فرماندهی سپاه شادگان، جانشینی قرارگاه رمضان در فعالیت های برون مرزی بود و عضو کمیته بازجویی از اسرا و افسران عراق.
🔹از آنجا که ایشان عضو سپاه بود و قبل از شروع جنگ تمام تحرکات نظامی عراق را توسط نیروهای اطلاعاتی کنترل می کرد. لذا می شود گفت مانند اکثر پاسدران و رزمندگان خوزستان از روزهای اول در جنگ حضور داشت. نه تنها ایشان که پدر و برادر ایشان هم در دفاع مقدس حضور داشتند و سر انجام هر دو بزرگوار به شهادت رسیدند.
و سید حمید راه این دو شهید را همچنان ادامه میداد.
🔸باشروع نبرد رزمندگان عراق با عمال سعودی و صهیونیستی داعش و سلفی جهت آموزش و هدایت برادران مسلمان به کشور عراق می رود. و در آنجا به ابومریم معروف می شود.
🥀 درتاریخ ششم دی ماه ۱۳۹۳ پساز اقامه نماز ظهر عملیاتی به نام «محمد رسول اللّه» آغازمی شود و با تعدادی از نیروهای رزمنده برای یاری رساندن به همرزمانش پیشروی می کند و بعد از رشادت بسیار مورد اصابت گلوله تکتیرانداز داعشی قرار میگیرد و بعد از اینکه به همرزمانش وصیت میکند که عقب نروید و نگذارید زحمات بچه ها هدر برود و بعد از طلبیدن حلالیت به شهادت می رسد.
🇮🇷
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهید_حسن_باقری
در 25 اسفندماه 1334، همزمان با سوم شعبان، میلاد امام حسین(ع) در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و بعد وارد دانشگاه ارومیه شد. حسن باقری پس از سه ترم از دانشگاه اخراج شد و به خدمت سربازی رفت. در همین دوران و با اوجگیری مبارزات مردمی علیه رژیم شاهنشاهی، با فرمان امام خمینی از سربازی فرار کرد و به صف مبارزان علیه رژیم پهلوی پیوست و در تصرف کلانتری 14 و پادگان عشرتآباد در تهران نقش مؤثری داشت.
اما دوران سرنوشتساز زندگی حسن باقری از پس از پیروزی انقلاب شروع میشود. در سال 1358 وی فعالیت خود را در سرویس فرهنگی و سیاسی روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرد و اولین خبرنگاری بود که به الجزایر اعزام شد. پس از آن بنا به دعوت سازمان امل، از طرف این روزنامه سفر 15روزهای به لبنان و اردن انجام داد و طی این سفر، گزارش تحلیلی جامعی از اوضاع نابهسامان مسلمانان در آن منطقه تهیه کرد.
در این دوران شهید باقری با اخذ دیپلم ادبی در امتحان ورودی دانشگاهها شرکت کرد و با رتبه 104 در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران قبول شد.
شهید باقری در روزنامه جمهوری اسلامی
ورود حسن باقری به عرصه خبر موجب شد تا اطلاع دقیقی از اوضاع کشور در عرصههای مختلف به دست آورد. در این زمان گروهکهای ضدانقلاب با اقدامات تروریستی سعی در برهم زدن امنیت کشور داشتند. روزنامه جمهوری اسلامی ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی بود و حسن باقری میدانست اعضای این حزب رابطه نزدیکی با سپاه دارند.
از سوی دیگر در همین زمان محسن رضایی با تحویل گرفتن سه اتاق در ساختمان سابق اداره پنجم ساواک در حال تشکیل اطلاعات سپاه بود و بهدنبال نیرو میگشت. روزی آیتالله خامنهای با محسن رضایی تماس میگیرد و جوانی را برای همکاری با اطلاعات سپاه به او معرفی میکند. این جوان همان حسن باقری است.
پس از آنکه محسن رضایی با حسن باقری صحبت میکند در او استعدادی عجیب میبیند، از همین رو با همکاری در اطلاعات سپاه موافقت میکند و نام حسن باقری را برای او برمیگزیند و از همین جاست که نام غلامحسین افشردی به حسن باقری تغییر میکند.
فعالیت حسن باقری در اطلاعات سپاه ادامه دارد تا اینکه جنگ رسماً آغاز میشود. با شروع جنگ تحمیلی عراق، در روز اول مهرماه 1359، راهی جبهههای جنوب در خوزستان شد. در آن زمان هنوز اطلاع دقیقی از حد پیشروی نیروهای عراقی وجود نداشت. حسن با دستور محسن رضایی به مسئولیت اطلاعات ستاد عملیات جنوب منصوب میشود و از همان آغاز شروع میکند به جمعآوری اطلاعات و شناسایی از تمامی مناطق جبهه جنوب. این اقدام حسن در اصل آغاز تأسیس واحد اطلاعات رزمی در سپاه بود.
رفته رفته حسن باقری با کسب اطلاعات از مناطق مختلف جبهه جنوب، کار بازجویی از اسرای عراقی و شناخت تجهیزات دشمن را در دستور کار خود قرار میدهد. اطلاعاتی که حسن در همان ابتدای امر به فرماندهان ارائه میکند موجب میشود تا اعتمادها به او جلب شود.
حالا دیگر وقتش رسیده بود که اطلاعات حسن باقری در صحنه عملیات هم بهکارگیری شود. اما در ابتدای جنگ فرماندهی کل قوا بهعهده بنیصدر بود و او اجازه کار به نیروهای سپاهی نمیداد. در جلسهای که با حضور بنیصدر و آیتالله خامنهای که در آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بود، در اتاق جنگ لشکر 92 زرهی اهواز برگزار میشود حسن باقری هم بر پایه اطلاعاتی که به دست آورده بود، تحلیلی جامع از وضعیت دشمن در آن زمان ارائه میدهد که موجب حیرت بنیصدر و دلگرمی نماینده امام در شورای عالی دفاع میشود.
حسن باقری نشان داد که اعتماد چند سال پیش حضرت آیتالله خامنهای به حسن باقری و معرفی او به محسن رضایی انتخابی دقیق و صحیح بوده است.
با برکناری بنیصدر از فرماندهی کل قوا، راه برای کارکردن نیروهای انقلاب باز میشود. اولین عملیاتی که اجرا میشود، بر پایه اطلاعات به دست آمده توسط حسن باقری انجام میشود و موجب تقویت روحیه رزمندگان ایرانی و تجربه شیوههای جدیدی از نبرد با عراقیها میشود.
شهید باقری در ادامه فعالیت خود با استفاده از همه امکانات به جمعآوری اطلاعات، نقشهها و کالکهای عملیاتی و شناسایی دقیق محورهای عملیات پرداخت و این اسناد را به گزارشهای سازمانیافته تبدیل کرد. در قرارگاه کربلا، اطلاعات کامل و جامعی از موقعیت دشمن، بههمراه عناصر اطلاعاتی، به تحلیل و ارزیابی دشمن پرداخت و نقشههای دقیق مناطق عملیاتی را تهیه کرد. فعالیتهای او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به تقویت واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب شد.
#ادامه👇
🇮🇷
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهید_سعید_مجیدی
سردار شهید سعید مجیدی زاده ۱۵ آبان ۱۳۵۸ در شهر اراک که در خانواده ای مذهبی و شهیدپرور چشم به جهان گشودند و نوجوانی و جوانی را در شهر اراک گذراندند ایشان مداح و روضه خوان اهل بیت عصمت و طهارت بودند و از همان نوجوانی به همراه پدر و برادرانش عضو فعال بسیج بودند ، همچنین عموی ایشان حجت الله مجیدی در سال ۱۳۶۲ در جنگ تحمیلی نیز به شهادت رسیدند . وی تحصیلات خود را در شهر اراک ادامه داد و همچنین فارغالتحصیل مقطع کارشناسی رشته فیزیک در دانشگاه خلیج فارس بوشهر گردید . و پس از آن جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید که از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران بشمار میآمد. ایشان تحصیلات تکمیلی خود را در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه افسری امام حسین (ع) سپاه به اتمام رساند ، ایشان در زمینه های خطاطی و خوشنویسی مهارت بسیار بالایی داشتند و استاد نظامی ، غواصی ، رشته های ورزشی و رزمی و ... بودند ، فردی ولایتمدار ، باهوش ، تلاشگر ، بودند ، ایشان دارای سه فرزند که دو دختر و یک پسر هستند و همواره در جبهه های مقابله با داعش از سربازان پا به رکاب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بودند و سرانجام در ۱۳ خردادماه ۱۴۰۰ به همراه شهید عبدالله زاده مورد اصابت مستقیم موشک قرار گرفتند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند
#خاطرات_شهدا
#شهید_سعید_مجیدی
یادمه یه روزی رفته بودم محل کار،فرصتی شد یه سر رفتم دفتر آقا محسن(سعید) و چاق سلامتی و احوال پرسی؛🤝
آقا محسن(سعید)بدون مقدمه گفت:آق کاظم چندتا برات خوشنویسی کردم.😁
با خوشحالی گفتم:آخ جون!😍کوش؟کجاست؟🤩
گفت:الان میارم برات.😇
به محض گرفتنش حسابی محو تماشاشون شده بودم.😋
گفت:چیه قشنگ نیست؟!😥
با یه حالت خاصی گفتم:چرا،عالی عالیند!فقط یه چیزی کم داره؟🙂
چی کم داره؟!🤔
گفتم:این خطاطیا اگر صاحبش شهید بشه اون وقت ارزشش چند برابر میشه!☺️
با اون چشای گردش،مکثی کرد و گفت:ای بابا ولمون کن کاظم!!
همچنان حالتمو حفظ کردم وبا قاطعیت هرچه تمام تر جمله مو تکرار کردم.
انگار تسلیم شده بود و گفت:
تو دعا کن این لیاقت رو خدا بهم بده،اون وقت توهم به آرزوت میرسی...💔
*خاطره یکی از دوستان سردار شهید سعید مجیدی*`
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهید_علیرضا_موحددانش
علیرضا اولین فرزند خانواده «موحد دانش» در سال 1337 در تهران به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم به سربازی اعزام شد و پس از فرمان امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، وی نیز از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست.
پس از پیروزی انقلاب، در كمیته انقلاب اسلامی شمیران به فعالیت مشغول شد. علیرضا در فروردین ماه 1358 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و ابتدا مأموریت حراست از بیت امام خمینی(ره) را بر عهده گرفت. با آغاز غائله كردستان، به كردستان رفت و در چند عملیات پاكسازی علیه ضد انقلابیون شركت كرد. پس از آن به جبهه اعزام شد و به عنوان جانشین محسن وزوایی در عملیات بازی دراز حضور یافت و در همین عملیات، یك دستش قطع شد.
وی پس از عملیات مطلع الفجر به مكه معظمه مشرف شد.
مدتی بعد به تیپ 27 محمد رسول الله (ص) اعزام شد تا به عنوان معاون گردان حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهد.
وی پس از خاتمه عملیات فتح المبین، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالی در مراحل سه گانه الی بیت المقدس و آزادی خرمشهر ایفا كرد.
در خرداد سال 1361 با دختری مؤمنه عقد ازدواج بست. پس از پایان عملیات بیت المقدس، به همراه قوای محمد رسول الله (ص) به لبنان اعزام شد.
بعد از بازگشت از لبنان، فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) را بر عهده گرفته، در عملیات والفجر 1 با این تیپ وارد عملیات شد و در همان عملیات نیز مجدداً مجروح گردید.
فرمانده شجاع سپاه اسلام،علیرضا موحد دانش، سرانجام در تاریخ 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، در حالی كه فرماندهی تیپ 10 سید الشهدا (ع) را بر عهده داشت به فیض شهادت رسید.
فرازهايي از وصيتنامه شهيد عليرضا موحد دانش
«... پروردگارا تو شاهدي كه ما براي رضاي تو ميجنگيم و براي رضاي توست كه از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگيهايمان به دنيا، بريدهايم و مشتاقانه به سويت آمدهايم. پس تو را به خميني قسم ياريمان كن. مردم بدانيد كه در مكتب ما، شهادت مرگي نيست كه دشمن بر ما تحميل كند. و اين آخرين پيام هر شهيد است كه: «هميشه راه حسين(ع) باقي است و يزيديان بر فنا.»
مادر جان! يادت باشد كه فرزندت مشتاق (شهادت) بود و از مرگ هراسي نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت ...»
☘️🍃🌻🌱🌿🌾🥀🌹🍀
سلام و صلوات هدیه به امام و شهدا
💐شادی روح پرفتوح شهید صلوات و قرائت فاتحه💐
💐الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین💐
🤲دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114🌺
➰➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهید_رجایی
شهید رجائی در سال 1312هجری شمسی، در قزوین متولد شد. در سن 4 سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد و تحت تکفل مادری مهربان قرار گرفت. درسال 1327 به تهران مهاجرت کرد و سال بعد وارد نیروی هوائی شد. در مدت 5 سال خدمت در نیروی هوائی، دوره متوسطه را با تحصیل شبانه گذراند. در سال 1335 به دانشسرای عالی وارد شد و دوره لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و به سمت دبیر ریاضی در وزارت فرهنگ استخدام گردید.
در اردیبهشت 1342 به علت فعالیتهای سیاسی علیه رژیم طاغوت دستگیر و 50 روز زندانی شد. پس از آزادی با شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیئت موتلفه پرداخت و داوطلبانی را به جبهه فلسطین اعزام کرد. پس از بازگشت در سال 1353 دستگیر و دو سال در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع شکنجه ها را تحمل نمود.
شهید رجائی در سال 1358، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال تمایل مجلس در تاریخ 18/5/1359 به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و با رأی قاطع به نخست وزیری انتخاب شد و با عزل بنی صدر از جانب امام به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران معرفی گردید و سرانجام در هشتم شهریور ماه 1360 توسط ایادی دشمنان انقلاب به فیض رفیع شهادت نائل آمد. اگر بخواهیم بهتر و دقیق تر به زندگی شهید رجایی نگاه کنیم چیزی که بیشتر به چشم میآید، سخت کوشی اوست. شهید رجایی پس از آنکه از نعمت پدر محروم گردید برای تأمین زندگی خود و خانواده از هیچ تلاشی فروگذار نکرد او با انجام کارهای به ظاهر کم ارزشی چون دستفروشی و... روزها را میگذراند و شبها وقت خود را صرف درس خواندن میکرد چراکه هدفی با ارزش در مقابل او قرار داشت و او را در راهی که انتخاب کرده بود مصمم تر می کرد. زندگی افرادی چون شهید رجایی میتواند الگویی مناسب برای ما باشد ما که شاید لحظه ای نتوانیم تصور چنین شرائطی را برای خود داشته باشیم. اما از همه مهمتر این است که او با تلاش و کوشش خود توانست سرانجام در برهه های حساس از انقلاب نقش مهمی ایفا نماید و در عرصه علم و عمل به چهره ای نمونه و ماندگار بدل گردد.
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهید_محمدجواد_باهنر
محمدجواد باهنر 13 شهریور ماه سال 1312 در محله ای فقیر نشین در شهر کرمان دیده به جهان گشود. او فرزند دوم خانواده بود، و نه خواهر و برادر داشت. پدرش پیشه وری ساده بود، و مغازه ای کوچک در سرگذر محله داشت.
او در 5 سالگی به مکتب خانه رفت و نزد بانوی معلم مکتب خانه قرآن آموخت، پس از آن حدودا در 11 سالگی به راهنمایی فرزند معلم مکتب خانه، حجت الاسلام و المسلمین حقیقی فراگیری دروس حوزوی را آغاز کرد و راهی مدرسه معصومیه کرمان شد.
او مدرک فوق لیسانس علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران داشت، و پیش از پیروزی انقلاب به عنوان معلم فعالیت می کرد و به تدوین کتب درسی دینی و قرآن نیز می پرداخت. او حدود سی کتاب و جزوه تعلیمات دینی را تالیف کرد، که برای تدریس از دوره ابتدایی تا دانشگاه تالیف شده بودند، و همزمان فعالیت های اجتماعی اش را ادامه می داد و از افراد موثر در تأسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی، کانون توحید و مدرسه رفاه بود.
اولین برخورد شهید باهنر با رژیم شاهنشاهی زمانی اتفاق افتاد که برای تبلیغ به آبادان رفته بود، در همان زمان بود که در سخنرانی اش در خصوص به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط دولت ایران اعتراض کرد و پس از پایان آن سخنرانی توسط شهربانی دستگیر شد.
پس از آن در اسفند ماه سال 1342 در سخنرانی هایی که به مناسبت سالگرد شهدای حادثه مدرسه فیضیه انجام میشد دستگیر شد، و پس از آن نیز 6 بار به زندان های کوتاه مدت محکوم شد؛ تا جایی که از سال 1350 اجازه سخنرانی نداشت.
شهید محمدجواد باهنر در سال 1357 با فرمان امام خمینی (س) به عضویت در شورای انقلاب درآمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سازمان نهضت سوادآموزی مشغول به خدمت شد. او همچنین نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی، و نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش بود، و در مجلس اول شورای اسلامی با 64.80 در صد آرا معادل دو میلیون و 134 هزار و 434 نفر نماینده مردم تهران شد.
شهید باهنر در سال 1359 با حکم حضرت امام خمینی (س) عضو ستاد انقلاب فرهنگی شد، و پس از آن در کابینه شهید رجایی به عنوان وزیر آموزش و پرورش منصوب شد.
بعد از برکناری ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری و انتخاب شهید محمدعلی رجایی به عنوان رئیس جمهور، شهید باهنر به پیشنهاد رئیس جمهور وقت در سال 1360 به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و رای اعتماد گرفت. او پس از شهادت شهید بهشتی در بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی به عنوان دبیر کل حزب انتخاب شده بود.
سرانجام محمدجواد باهنر در هشتم شهریور ماه سال 1360 در بمب گذاری در دفتر نخست وزیری به همراه شهید رجایی به درجه شهادت نائل آمد.
#شهدای_روحانی
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهید_رجایی
شهید رجائی در سال 1312هجری شمسی، در قزوین متولد شد. در سن 4 سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد و تحت تکفل مادری مهربان قرار گرفت. درسال 1327 به تهران مهاجرت کرد و سال بعد وارد نیروی هوائی شد. در مدت 5 سال خدمت در نیروی هوائی، دوره متوسطه را با تحصیل شبانه گذراند. در سال 1335 به دانشسرای عالی وارد شد و دوره لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و به سمت دبیر ریاضی در وزارت فرهنگ استخدام گردید.
در اردیبهشت 1342 به علت فعالیتهای سیاسی علیه رژیم طاغوت دستگیر و 50 روز زندانی شد. پس از آزادی با شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیئت موتلفه پرداخت و داوطلبانی را به جبهه فلسطین اعزام کرد. پس از بازگشت در سال 1353 دستگیر و دو سال در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع شکنجه ها را تحمل نمود.
شهید رجائی در سال 1358، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال تمایل مجلس در تاریخ 18/5/1359 به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و با رأی قاطع به نخست وزیری انتخاب شد و با عزل بنی صدر از جانب امام به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران معرفی گردید و سرانجام در هشتم شهریور ماه 1360 توسط ایادی دشمنان انقلاب به فیض رفیع شهادت نائل آمد. اگر بخواهیم بهتر و دقیق تر به زندگی شهید رجایی نگاه کنیم چیزی که بیشتر به چشم میآید، سخت کوشی اوست. شهید رجایی پس از آنکه از نعمت پدر محروم گردید برای تأمین زندگی خود و خانواده از هیچ تلاشی فروگذار نکرد او با انجام کارهای به ظاهر کم ارزشی چون دستفروشی و... روزها را میگذراند و شبها وقت خود را صرف درس خواندن میکرد چراکه هدفی با ارزش در مقابل او قرار داشت و او را در راهی که انتخاب کرده بود مصمم تر می کرد. زندگی افرادی چون شهید رجایی میتواند الگویی مناسب برای ما باشد ما که شاید لحظه ای نتوانیم تصور چنین شرائطی را برای خود داشته باشیم. اما از همه مهمتر این است که او با تلاش و کوشش خود توانست سرانجام در برهه های حساس از انقلاب نقش مهمی ایفا نماید و در عرصه علم و عمل به چهره ای نمونه و ماندگار بدل گردد.
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج
#زندگینامه
#شهید_محمدجواد_باهنر
محمدجواد باهنر 13 شهریور ماه سال 1312 در محله ای فقیر نشین در شهر کرمان دیده به جهان گشود. او فرزند دوم خانواده بود، و نه خواهر و برادر داشت. پدرش پیشه وری ساده بود، و مغازه ای کوچک در سرگذر محله داشت.
او در 5 سالگی به مکتب خانه رفت و نزد بانوی معلم مکتب خانه قرآن آموخت، پس از آن حدودا در 11 سالگی به راهنمایی فرزند معلم مکتب خانه، حجت الاسلام و المسلمین حقیقی فراگیری دروس حوزوی را آغاز کرد و راهی مدرسه معصومیه کرمان شد.
او مدرک فوق لیسانس علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران داشت، و پیش از پیروزی انقلاب به عنوان معلم فعالیت می کرد و به تدوین کتب درسی دینی و قرآن نیز می پرداخت. او حدود سی کتاب و جزوه تعلیمات دینی را تالیف کرد، که برای تدریس از دوره ابتدایی تا دانشگاه تالیف شده بودند، و همزمان فعالیت های اجتماعی اش را ادامه می داد و از افراد موثر در تأسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی، کانون توحید و مدرسه رفاه بود.
اولین برخورد شهید باهنر با رژیم شاهنشاهی زمانی اتفاق افتاد که برای تبلیغ به آبادان رفته بود، در همان زمان بود که در سخنرانی اش در خصوص به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط دولت ایران اعتراض کرد و پس از پایان آن سخنرانی توسط شهربانی دستگیر شد.
پس از آن در اسفند ماه سال 1342 در سخنرانی هایی که به مناسبت سالگرد شهدای حادثه مدرسه فیضیه انجام میشد دستگیر شد، و پس از آن نیز 6 بار به زندان های کوتاه مدت محکوم شد؛ تا جایی که از سال 1350 اجازه سخنرانی نداشت.
شهید محمدجواد باهنر در سال 1357 با فرمان امام خمینی (س) به عضویت در شورای انقلاب درآمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سازمان نهضت سوادآموزی مشغول به خدمت شد. او همچنین نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان قانون اساسی، و نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش بود، و در مجلس اول شورای اسلامی با 64.80 در صد آرا معادل دو میلیون و 134 هزار و 434 نفر نماینده مردم تهران شد.
شهید باهنر در سال 1359 با حکم حضرت امام خمینی (س) عضو ستاد انقلاب فرهنگی شد، و پس از آن در کابینه شهید رجایی به عنوان وزیر آموزش و پرورش منصوب شد.
بعد از برکناری ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری و انتخاب شهید محمدعلی رجایی به عنوان رئیس جمهور، شهید باهنر به پیشنهاد رئیس جمهور وقت در سال 1360 به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و رای اعتماد گرفت. او پس از شهادت شهید بهشتی در بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی به عنوان دبیر کل حزب انتخاب شده بود.
سرانجام محمدجواد باهنر در هشتم شهریور ماه سال 1360 در بمب گذاری در دفتر نخست وزیری به همراه شهید رجایی به درجه شهادت نائل آمد.
#شهدای_روحانی
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
@saleheinmaryam313114
➰➰➰🌺🌱🌼➰➰➰
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرج