برگی از تاریخ اسلام
⛳️ زیبایی های فرهنگ عاشورا/ بخش یک:
شناخت فرهنگ افتخار آمیز عاشورا وقتی میسر است که با ضد آن مقایسه شود، روش ما در این نوشتار بررسی فراز و فرودهای این دو فرهنگ است.
🌀گرچه فرهنگ ضد عاشورا کثیف است و تلخ، ولی ناچاریم سیر در این گنداب را تحمل کنیم تا ارزش فرهنگ درخشان عاشورا بیشتر نمایان شود.
⚔️بخش اول: سلاح اقتصادی
🌀فرهنگ ضد عاشورا از سلاح اقتصاد هر جا که بتواند بهره می برد، در کربلا با محاصره اقتصادی و نظامی سپاه امام، کار بر این سپاه سخت شد و صحنه های رقت باری بوجود آمد. در حالی که دارنده فرهنگ عاشورا حتی به سپاه یزید، آب میدهد.
🌀محاصره در شعب ابی طالب که بسیار سخت و جانکاه بود یک نمونه بزرگ استفاده از سلاح اقتصادی بود .
⛳️این فرهنگ انسانی و عاشورایی اسلام است که به سپاه معاویه که تا دیروز، سپاه علی (ع) را از آب محروم کرده بود، اجازه برداشت از آب می دهد.
🌀در حالی که فرهنگ ضد عاشورا با محاصره اقتصادی یمن، کودکان را به استخوانی متحرک، تبدیل می کند.
🌀اگر امروز کشورهای حامی فرهنگ غرب، توان پیدا کنند، همه مسلمین را به سرنوشت مردم یمن و غزه که در محاصره کامل اند مبتلا میکنند. و از کشتار میلیونها نفر حتی اندکی هم نگران نخواهند شد، چنانکه انگلیس در جنگ اول جهانی بر سر مردم ایران چنان قحطی را مسلط کرد که صدها نویسنده اگر بخواهند خاطرات تلخ و وحشتناک آن روزگار را تدوین کنند از عهده آن بر نمی آیند.
⛳️فرهنگ عاشورا یعنی عدم استفاده از هر سلاح ناجوانمردانه برای پیروزی بر حریف، فرهنگ عاشورا یعنی احترام به انسان و انسانیت.
تدوین :سید محمد حسین مرکبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 #امام_خمینی:
💬 تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمدند و همه آن ها این مسئله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود. سیدالشهدا هم روی همین میزان رفت و اصحاب خودش را فدا کرد. جامعه باید اصلاح شود.
💬 مجلس عزا نه فقط برای این است که گریه کنند و اجر اخروی ببرند که البته این هست؛ اما مهم آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه آن را کشیدهاند که تا آخر باشد.
💔💔
دیده بگشا که دلم تنگ تر از تنگ شده
سر تو از چه به خون و تن تو رنگ شده
دیده بگشا و ببین رنج اسیری بر ما
بین کوفی سرگوشواره ی ماجنگ شده
بر نوک نیزه سرت بود و تنت بر صحرا
جسم پامال وسرت هجمه ی صدسنگ شده
شبی از ناقه فتادم به دو چشمم دیدم
قد من؛ فاطمه و عمه هماهنگ شده
خواب دیدم که شبی بوسه زدی بر رویم
دیده بگشا که دلم تنگ تر از تنگ شده
#دردانهیارباب💔
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دوچشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را ..
بابا یکی منرا به قصدکشت میزد
هر بار گفتم یاعلی بامشت میزد
یک بار گفتم اسم زهرا مادرت را
دیدم که نامردی لگد ازپشت میزد..
#باباحسینم
پشتِ دروازه،
دلِ عمه به شور آمده بود ...
واااااای.....
چقدر دورِحرم بَرده فروش آمده بود😭😭😭
1_99023831.mp3
8.77M
بی تو شده یه عالمه
زخمهایی که رو بالمه ..
بابا میدونی
من همش سه سالمه ...
#جواد_مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حرمت خیلی خوشگله آقا
🔸اینجا هرکی که ازشما باشه بیضریح و حرم نمیمونه
من که اینجا گدا نمیبینم همه دارا میان به درگاهت ...
🎙صابر خراسانی
🔹السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
#لحظه_ارادت
ماه محرم وقتِ محاسبه است...
«وقتی ماه محرم شروع میشود، ما باید احساس کنیم که الآن، سال ۶۱ هجری است و سیدالشهدا(ع) با کاروان خودشان در راه کربلا و در نزدیکی کربلا هستند... یک منزل با کربلا فاصله دارند... .
ما باید محاسبه کنیم و ببینیم که کجا هستیم؟ جزو کدام دسته هستیم؟ آیا از قبل، مُهیّا و آماده بودیم و با اولین اقدام سیدالشهدا(ع) حرکت کردیم؟ یا جزو آنهایی که اهل تأخیر و تَسْویف هستیم و تعلقاتمان ما را از ولیّ خدا جدا میکند و یک گوشهای را انتخاب میکنیم؟
حلول محرم، وقت این محاسبههاست».
📖#تاریخ_موزه_عبرت_است
📌عبیدالله ابنحر جعفی از اشراف و شعرای معروف کوفه بود او پس از قتل عثمان کوفه را به قصد شام ترک کرد و با سپاه معاویه در جنگ صفین شرکت کرد. در زمان حکومت یزید، امام حسین (ع) در مسیر کربلا از او یاری خواست ولی وی نپذیرفت.بعد از فرار ابن زیاد از کوفه به مختار پیوست ولی چندی بعد برعلیه او شد و در آخر برای فرار از کارگزاران ابن زیادخود را در آب فرات انداخت و کشته شد.
#عبدالله_ابن_حر_جعفی
#واقعه_عاشورا_عبرتگاه_تاریخ_بشریت
AUD-20200818-WA0005.mp3
13.42M
سیاه میپوشی؟
سینه میزنی؟
گریه میکنی؟
در عزاداری دنبال چه میگردی؟؟؟؟
🌷🚩
🌷
سلام وعرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا علیه السلام
به شرط توفیق ختم کلام مولایمان حضرت سجاد را شروع میکنیم
هدیه به #عمه_سادات
به امید تعجیل در فرج دردانه #مادر_سادات
کلام مولایمان حضرت سجاد
شب ها بارگزاری خواهد شد
🌷
🌷🚩🚩
شب_سوم_محرم_۹۹قدمگاه_دلویی_ترس_مانع_تحول (2).mp3
24.3M
بسم الله الرحمن الرحیم
شب سوم: در قدمگاه دلویی
موانع تحول روحی: 1 . ترس
🔹اصل تحول، تحول روحی در انسان هست و انبیاء #مأمور به تحول در افراد و جوامع هستند.
🔹تزکیه یعنی #تحول. تحول یعنی #لذت بیشتر، #منافع بیشتر، #قدرت بیشتر. تحول یعنی گذشتن از گرایشهای که لذت کمتری دارند؛
🔹تحول روحی مقدمۀ تحول اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.
🔹 موانع تحول درونی یعنی یک #گرایش دیگر نمیگذارد شما گرایش به برترین ها را پاسخ دهی.
🔹اولین مانع برای تحول روحی، #ترس هست.
سبک زندگی ما، به ما نشان میدهد که آیا ما آدم #شجاعی هستیم برای تحول یا نه؟!
🔹نقش خانواده در ترسو تربیت کردن فرزندان و همچنین نقش نظام آموزش و پرورش که
در س خواندن در آن مبتنی بر ترس از کسر #نمره و حضوروغیاب هست در نابود کردن خلاقیت است.
🔹 ترس #سیاسیون مانع تحول افرینی آنها میگردد.
🔹محافظه کاری و ترس باعث بدعاقبت شدن بعضی شد.
شجاعت در میدان جنگ و سیاست صفت برجسته یاران حضرت سید الشهدا علیه السلام بود.
#منبر_مجازی
#حجت_الاسلام_فاطمی
#گناباد_دلویی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰امام حسین(علیهالسلام) مظهر همه خوبیهاست.
🔸یاد امام حسین(علیهالسلام) عبادت است، زیرا او در راه خدا همه وجود خود را فدا کرد.
🔹برای دستیابی به حقیقت ذکر باید از قالبهای عزاداری استفاده کنیم، اما باید این عزاداریها عمق پیدا کند.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین #محرم #امام_حسین علیهالسلام
🎙#استاد_نظافت
#پادکست #کلیپ
📡 instagram.com/ostadnezafat_ir
🔺
990530-استاد نظافت- شب اول محرم- هیئت لبیک.mp3
15.5M
🔰#مسئولیت_مومنین
🎙سخنرانی #استاد_نظافت
🔸شب اول محرم الحرام۱۴۴۲
🗓پنجشنبه ۳۰ مرداد ۹۹
📌میدان بسیج(فلکه برق)، نرسیده به فدائیان اسلام2، مجتمع دانشجویی امام رضا (ع)
#هیئت_لبیک
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسينيم
#پرچمت_برزمین_نخواهد_ماند #محرم_1399 #محرم
📡 instagram.com/ostadnezafat_ir #اینستاگرام
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰در آستانه فرارسیدن ایام شهادت شهیدان رجایی و باهنر و در نخستین روز از هفته دولت، جلسهی هیئت دولت از طریق ارتباط تصویری با حضرت آیتالله خامنهای در حال برگزاری است. پس از ارائه گزارش رئیس جمهور و جمعی از وزرا، رهبر انقلاب اسلامی در این برنامه سخنرانی خواهند کرد. ۹۹/۶/۲
@Khamenei_ir
صالحین خراسان رضوی
🌷🚩 🌷 سلام وعرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا علیه السلام به شرط توفیق ختم کلام مولایم
🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷
#نیایش اول صحیفه سجادیه
🌹وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِيدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ ، فَقَال
َ
🌹🍃دعای آن حضرت است که به سپاس و ثنای خدای عزّوجلّ شروع میکرد آن هنگام که در عرصهگاه دعا قرار میگرفت، پس میگفت:
🌷الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ ، وَ الآْخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ
سپاس مخصوص خداست؛ آن وجود مبارکی که اوّل است، بیآنکه که اوّلی پیش از او باشد و آخر است، بیآنکه آخری پس از او باشد.
🌷🍃الَّذِي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِينَ ، وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِينَ .
دیدۀ بینندگان از دیدنش کوتاه و گمان وصفکنندگان از ستودنش ناتوان است.
🍃🌷ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً ، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِيَّتِهِ اخْتِرَاعاً .
موجودات را به قدرتش آفرید؛ آفریدنی خوشنما و آفریدهها را به ارادهاش ساخت، ساختنی زیبا.
🌷🌷🍃ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ طَرِيقَ إِرَادَتِهِ ، وَ بَعَثَهُمْ فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ ، لَا يَمْلِكُونَ تَأْخِيراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَيْهِ ، وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ
آنگاه، همۀ آنها را در مسیر خواستۀ خود، راهی کرد و در راه محبّتش برانگیخت. قدرت پس رفتن، به سوی مرزهایی که آنان را از آنها پیش انداخت ندارند و توان پیش رفتن به سوی حدودی که آنان را از آنها پس انداخت ندارند.
🌷🍃🍃وَ جَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ ، لَا يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ ، وَ لَا يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائ
از رزق و روزیش، برای هر یک از جانداران، خوراکی معلوم و قسمت شده قرار داد. سهم کسی را که فراوان داده، احدی نمیتواند بکاهد و نصیب کسی از آنان را که کاسته، هیچکس نمیتواند بیفزاید.
🌷🌷 ثمَّ ضَرَبَ لَهُ فِي الْحَيَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً ، وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً ، يَتَخَطَّأُ إِلَيْهِ بِأَيَّامِ عُمُرِهِ ، وَ يَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ ، حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ ، وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ ، قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَيْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ ، أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ ، ((لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاوا بِمَا عَمِلوا وَ يَجْزِيَ الَّذِين أَحسَنُوا بِالْحُسْنَي))
آنگاه زندگی او را زمانی معیّن، مقدّر فرمود و پایانی محدود قرار داد که به سوی آن پایان، با ایام عمرش قدم برمیدارد و با سالهای زندگیاش به آن نزدیک میشود تا هنگامیکه به دورترین باقیماندۀ پایان زندگیاش برسد و پیمانۀ حساب عمرش را تمام و کامل دریافت کند. او را به سوی آنچه از پاداش بسیار یا عذاب دردناک روانه کرده ببرد تا به خاطر عدالتش، بدکاران را به علّت کردار ناپسندشان و نیکوکاران را به سبب کار نیکشان پاداش بخشد.
عَدْلًا مِنْهُ ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ ، وَ تَظاَهَرَتْ آلَاؤُهُ ، ((لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ))
پاک و مبارک است نامهای حضرتش و پیدرپی است نعمتهایش. از آنچه انجام میدهد، بازخواست نشود، ولی همگان در پیشگاهش بازخواست شوند.
🌷وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ .
سپاس مخصوص خداست که اگر بندگانش را از شناختِ سپاسگزاریاش بر آنچه که از عطایای پیاپیاش که محض امتحان کردنشان به آنان عنایت فرمود و نعمتهای پیوستهای که بر آنان کامل کرد، به چاه محرومیّت میانداخت، در عطایا و نعمتهایش، دخل و تصرّف میکردند و او را سپاس نمیگزاردند و روزیش را به فراوانی هزینه میکردند و به شکر عنایاتش برنمیخاستند.
🌷🌷وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ ((إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً)) .
اگر چنین بودند، از حدود انسانیّت بیرون میرفتند و به مرز حیوانیّت میرسیدند. در نتیجه به این صورت بودند که در کتاب محکمش وصف کرده: «آنان جز مانند چهارپایان نیستند بلکه آنان گمراهترند!».
🌹
▪️🌹
صالحین خراسان رضوی
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_پنجم 💠 واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها
سلام وعرض ادب
ادامه داستان امروز تقدیم تان میشود
صالحین خراسان رضوی
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_پنجم 💠 واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها
✍️ #نامزد_شهادت
#قسمت_ششم
💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم #انتقام عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم.
دفتر #بسیج چند متری با حلقه دانشجویان فاصله داشت و درست مقابل در دفتر، به او رسیدم. بی توجه به حضورم وارد دفتر شد و در دفتر تنها بود که من پشت سرش صدا بلند کردم :«چیه؟ اومدی گرای بچه ها رو بدی؟»
💠 به سمتم چرخید و بی توجه به طعنه تلخم، با چشمانی که از خشمی مردانه آتش گرفته بود، نهیب زد :«اگه خواستی بری قاطی شون، فقط با #چادر نرو!» نمی دانم چرا، اما در انتهای نهیبش، #عشقی را می دیدم که همچنان نگرانم بود.
هیاهوی بچه ها هرلحظه نزدیک تر می شد و به گمانم به سمت دفتر بسیج می آمدند. مَهدی هم همین را حس کرده بود که نزدیکم شد و می خواست باز هم عشقش را پنهان کند که آهسته نجوا کرد :«اینجا نمون، خطرناکه! برو خونه!» و من تشنه عشقش، تنها نگاهش می کردم!
💠 چقدر دلم برای این دلواپسی هایش تنگ شده بود و او باز تکرار کرد :«بهت میگم اینجا نمون، الانه که بریزن تو دفتر، برو بیرون!» و همزمان با دست به آرامی هُلم داد تا بروم، اما من مطمئن بودم دوستانم وحشی نیستند و دلم می خواست باز هم پیشش بمانم که زیر لب گفتم :«اونا کاری به ما ندارن! اونا فقط #حق شون رو می خوان!»
از بالای سرم با نگاهش در را می پائید تا کسی داخل نشود و با صدایی که در بانگ بچه ها گم می شد، پاسخ داد :«حالا می بینی که چجوری حق شون رو می گیرن!»
💠 سپس از کنارم رد شد و در حالی که به سمت در می رفت تا مراقب اوضاع باشد، با صدایی عصبانی ادامه داد :«تو نمی فهمی که اینا همش بهانه اس تا کشور رو صحنه #جنگ کنن! امروز تا شب نشده، دانشگاه که هیچ، همه شهر رو به آتیش می کشن...» و هنوز حرفش تمام نشده، شاهد از غیب رسید و صدای خُرد شدن شیشه های آزمایشگاه های کنار دفتر، تنم را لرزاند.
مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد :«از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس ها!»
💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند.
مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت.
💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند.
باورم نمی شد اینجا #دانشگاه است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم.
💠 قرار ما بر #اعتراض بود، نه این شکل از #اغتشاشات! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای #تقلب بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر #مبارزه را؟
گیج #آشوبی که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می کردم و دیگر فکرم به جایی نمی رسید و باز از همه سخت تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه ای از برابر چشمانم نمی رفت.
💠 آن ها مدام شیشه می شکستند و من خرده های احساسم را از کف دلم جمع می کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست.
دلم برای مَهدی شور می زد که قدمی تا پشت در کلاس می آمدم و باز از ترس، برمی گشتم و سر جایم می نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد.
💠 اما نه، شعار "#مرگ_بر_دیکتاتور" همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می روند که دیگر جرأت کرده و از کلاس بیرون آمدم.
از آنچه می دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده های شیشه و نشریه های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود.
💠 صندلی هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله #معترضین بود، همه کف راهرو رها شده و انگار زلزله آمده بود!
از چند قدمی متوجه شدم شیشه های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم هایم را تندتر کردم تا مقابل در رسیدم.
💠 از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می داد.
تمام دفتر به هم ریخته، صندلی ها هر یک به گوشه ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه ها سرنگون شده بود. نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ #خون را روی زمین دیدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
رهبر انقلاب: "مردم مؤمن و مسجدی ما بیشتر از دیگران به قواعد عمل میکنند"
به وقت اقامه عزا امام حسین(ع) این جمله تجلی میکند
#حب_الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم