#سه_شنبه_های_جمکرانی♥️
اگرچه این دل ما کلّ هفته کرب و بلاست
ولی سه شنبه فقط جمکران صفا دارد
#جمکرانم_آرزوست
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
#روز_هشتم
#شبیه_خدا
سلام عزیزان
12.5 سالم بود و هم نماز میخوندم، هم روزه میگرفتم، اما راستش مث همون داستان روزه خوری تو یخچال و کمد، شیطون هم بودم
اصلا اگه بگم نصف عمرم بر شیطنت گذشته، بازم کمه
تو محل کودکی ما یه مسجد بود به اسم محمدرسول الله(دلم تنگه واسه اینکه یبار دیگه شب احیا اونجا باشم)
یروز که داشتم میرفتم عروسی پسرِ پسر خاله مادر مادرم😳😳(یاد داستان کباب غازی و مصطفی افتادم)
یکی از همکلاسیام که اتفاقا رقیب سرسخت بودیم تو مدرسه، از شانس من دم در مسجد بود
گفت ممد کجا میری؟!
گفتم عروسی
گفت بیا نماز تو مسجد بخونیم و بعد باهم بریم
گفتم خب باشه
رفتم داخل و نماز خوندم
پیشنماز رو شیخسجاد صدا میکردن
طلبه نبود، ولی الگوش طلبه ها بودن(یوقت نگن علیه طلبه ها شدی😜)
بین 2 نماز بلند شد و درباره اینکه چرا برخی پیرمردای مسجد نمیذارن بچه ها بیان مسجد
چرا نمیذارن جوونا اذان بگن
چرا گیر میدن به مدل موشون و...
چرا همون اول راه بهشون میگین آستین کوتاه و شلوار جین نپوش و از این مدل گیرایی که واقعا گیر بود
بعد گفت که من خودم هر جمعه صبح باهاشون میرم بالا بهشت آباد و تو زمین خاکی با همین بچه ها که شما فک میکنید منحرفن و... فوتبال بازی میکنم.
میگفت اصلا باید با این جوونا که نمیان مسجد، بری تو همون محل خودش بشینی و رفاقت کنی
هم بازی و هم کلامش بشی و بعد رفتارت یجوری باشه که رفتارت جذبش کنه و....
آقا همین طور که داشت میگفت
تو دلم گفتم، دمت گرم، چه خوبه این شیخ سجاد
نگاه کردم به خودم دیدم
هم جین آبی پوشیدم، هم آستین کوتاه زرد، هم مدل مو خاص(ای مرده شور این ترکیب رو ببره😡😜)
آقا یهدل نه صددل عاشق این شیخ سجاد شدم.
سریع رفتم عروسی و شام رو زدم و برگشتم
از صاحب(رقیبم) پرسیدم برنامه مسجد چیه
گفت ساعت 10 دعا کمیله
گفتم کی مداحه، گفت شیخ سجاد
منم که عاشق این بچه بسیجی ساده و روراست و نواندیش و شیکپوش شده بودم(همیشه خط اتو لباسش معلوم بود.)
آقا خلاصه ما جذبش شدیم(التماس ریا)
صبح هم آمار گرفتم و رفتم دعا ندبه ای که بازم خودش مداح بود☺️
بعد دعا ندبه هم رفتیم فوتبال و بعدم یه زیارت دسته جمعی
کلی سوال پیچش کردم(گفتم که شیطون بودم و میخواستم ببینم کم میاره یا نه😜)
دیدم بابا این طرف عجب طلبه خوبیه(بعدا فهمیدم پاسداره و راه و مسلکش طلبگیه❤️)
و اون شب آخرین شبی بود که من شلوار جین پوشیدم، چون روز بعد واسم گفت که شلوار جین ضرر داره و...
آخرین شبی بود که عروسیایی که توش DJ میآوردن میرفتم.
حرفاش واسم سند بود
واسم کتاب معرفی میکرد
کتاب میخرید، صوت و تحلیل میذاشت
اولین کلاس تحلیل سیاسی رو رفتم تو کلاس ایشون
و خدا میدونه چقدرررر رفتارش شبیه خدا بود.
هم خوب میگفت، هم خوب راهنمایی میکرد، هم خوب دلجویی میکرد و هم خوب استدلال میکرد و
اونم واسه هرکسی یه مدل(به قول خدا: بلسان قومه)
همون نوع بیان متفاوت و عامیانه شیخ سجاد و رفتار بدون تشریفاتش با من قشر خاکستری شایدم سیاه، جذبم کرد تا الان که در خدمت شمام.
خلاصه رفقا
وسط تایپ این داستان، دلم گرفت و قلبم به درد اومد واسه 2نفر از بچه ها که با رفتار بد یه بچه مسجدی رفتن و دیگه هم برنگشتن.
توروخدا
بیایم رفتارمون رو درست کنیم
بیایم یه مدل دیگه حرف بزنیم
بیایم یکم شبیه خدا باشیم
بیایم با زبان قوم حرف بزنیم
باور کنید امثال من گنهکار زیادن که منتظر یه تلنگر اینجوری و امثال شیخ سجادها هستن
پ.ن: راستی شیخ سجاد قصه ما، بعدها تو سوریه جانباز مدافع حرم شد و بازم رفت/و چقدرررر دوست دارم شبیه شیخ سجاد باشم ❤️(الهی من فدای یه لحظه نفس حق این بشر بشم😭)
التماس دعا
✅#بدون_سانسور
#قرآن
💠 طهارت، شرط ورود به بطن قرآن
🔻[بخش اعظم] معارف قرآن در بطن آن است [که] دریافتش طهارت ميخواهد، تهذيب وپاکي ميخواهد. [هر] کسي هر چه هم برود، مثل فواره است، برميگردد. بايد زمينه و استعداد براي درک معارف باطني داشته باشد. که دراین حالت است که وقتی انسان ميخواند، ميبيند يک کلمه از آن کافي است. باید انسان از تحجّر دربيايد، ما سخت هستيم، ما خيلي سنگ هستيم.
🔸 انسان اگر از اين تحجر و سختي دربيايد، توفیق می یابد یک کلمهي قرآني را نگه دارد و چهار ساعت، پنج ساعت و بيشتر [ با آن حرکت کند، در آن تفکر و سير معنوي کند] اگر کسي اهل فکر شد، گاهي يک کلمه از آن کافي است که وقتي انسان را در قبر گذاشتند، سر رشته ای از قرآن به او بدهند با يک کلمه و بگويند: برو. اگر اهل اُنس و بطن قرآن و معناي قرآن شد، با همين يک کلمه تا قيامت برود. امکان آن هست، به نوعي با يکديگر مربوط است.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺شناسه رسمی نشر آثار حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
🔘چرا «عبد» از دریافت امر و نهی «مولا» لذت میبرد؟
🔘استغفار، یکی از عوارض ذاتی حس عبودیت است!
🔻 #گناه_و_توبه (ج۴) - ۲
🔸مهمترین دریافتی که یک عبد، دوست دارد از مولا داشته باشد «امر و نهی» است. عبد از دریافت امر و نهی مولا لذت میبرد؛ چون وقتی مولا به او امر و نهی میکند، احساس میکند که مولا او را آدم حساب کرده است. وقتی عبد این دریافت را از مولا نداشته باشد، ناراحت میشود و میگوید «خدایا، تو دیگر من را حساب نکردی؟»
🔸اگر به جایی برسی که عاشق امر و نهی خدا بشوی، یعنی عاشق این هستی که خدا برایت مرز گناه تعیین کند، آنوقت به اینجا میرسی که مدام دوست داری بروی درِ خانۀ خدا و بگویی «خدایا من معذرت میخواهم؛ من نتوانستم دقیق اجرا کنم، ولی تو فرمانهایت را برای من ادامه بده...»
🔸وقتی حس عبودیت در انسان تقویت شود، مدام دنبال استغفار و عذرخواهی از خدا خواهد بود؛ این یکی از عوارض ذاتی حس عبودیت است؛ چون عبد همیشه خودش را مقابل مولا مقصر میداند و میگوید «خدایا! آنطور که باید، نتوانستم فرمان تو را اجرا کنم...»
🔸اولیاء خدا عیش و لذتشان به ذکر خداست «مَولایَ بِذِکرِکَ عاشَ قَلبی» میدانید اولیاء خدا وقتی میخواهند ذکر خدا کنند، چه میگویند؟ اکثرش «استغفار» است و از این کار، بهشدت لذت میبرند؛ نه اینکه فکر کنید رنج میبرند! نه؛ اولیاء خدا بدون گناه هم، استغفار میکنند، با طاعت هم استغفار میکنند که «خدایا ببخش؛ نتوانستم قشنگ اطاعت کنم» انگار درِ خانۀ خدا کاری جز استغفار و عذرخواهیکردن ندارند.
👤علیرضا پناهیان
🚩مسجد امامصادق(ع)- ۹۸.۲.۱۹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️پس چرا نیامد؟
🔰ظلم که در جهان فراگیر شده.. چرا ظهور رخ نمی دهد؟!
🎤استاد عالی