⭕حقیقت امر این است كه از همان ابتدا، عشق عجیبی به دیوان شعرا و نظم شعر داشتم. روی این ذوق، همان وقت، تمام دوبیتیهای باباطاهر را حفظ بودم و تمام رباعیات خیام را و اكثر غزلیات حافظ را و همینطور دیگران را و ای كاش از همان وقت كسی به من میگفت كه آقا، به جای اینكه اینها را حفظ كنی، شروع كن به حفظ قرآن *و الان این حسرت برای من به جا مانده است كه این عشق و علاقهای كه به دواوین (دیوانهای) شعرا داشتم، كاش در حفظ قرآن به كار می بردم*
شادیروح #علامهحسنزادهآملی صلوات
4_5944943755160193369.mp3
864.4K
😔ای بسا که خبر به شما رسیده: حسن زاده مسافرت کرد. آه و ناله ای ندارد که.
👌نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم.
خدا نکند ندارد که
چرا نکند؟
اینجا باشیم برای چه؟
دار خلود نیست.
دار حرکت است.
"علامه حسن زاده آملی رحمه الله علیه".
✨إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
✍هرگاه عالمی بمیرد رخنه ای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد می شود كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را فرو نمى پوشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چشماتو ببند
اگه گذاشت گریهی بی اَمونت
چشماتو ببند
چای عراقی بخور نوش جونت
حالا که شده گریه مهمونت
🔰 طریق الحسین علیه السلام، امروز صبح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 هشدار علامه حسن زاده آملی از حسرتی که حتی جهنم از روی آن خجالت میکشد!
🌺نکته ای از زیارت اربعین :🌺
🍂 وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ....
⚡️ ترجمه :
و جانش را در راه تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و سرگرداني گمراهي برهاند....
🔴 هدايت انسانها آنقدر ارزشمند است که جا دارد انسان جان خود را در این راه فدا کند.
⭐️پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود:
به خدا سوگند اگر یك نفر به دست تو هدایت شود، برای تو بهتر از آن چیزی است كه خورشید برآن می تابد.
🍁 همه تلاش امام برای این است که انسانها را از جهل و گمراهی نجات دهد.
☘امام حسین از خون خود و همه هستی اش در راه خدا گذشت تا ما در جهل و گمراهی نمانیم.
و اگر ما امروز در مسیر دین هستیم، بخاطر تلاش و فداکاری امام است. پس مراقب باشیم تا زحمتهای طاقت فرسای امام را هدر ندهیم.
#زیارت_اربعین
خانواده آسمانی ۲۵.mp3
9.35M
#خانواده_آسمانی ۲۵
🔺دلیل احساس هایی مانند پوچی، تنهایی، تحقیر، خوار شدن، احساس ذلت و...
که گریبانگیر زندگی انسان در برهه های مختلف زندگی میشود چیست؟
⚡️انسان محکوم به تجربه چنین احساس هایی ست مگر اینکه؛
بتواند شاهراه را از بیراهه تشخیص دهد.
※ مقصود از شاهراه چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
موکب عشق سیده زینب 3.mp3
22.57M
✨🎙#موکب_عشق 🏴 🎧👆
#پیامبر_عاشورا مجلس سوم 🏴
#حضرت_زینب علیها السلام 🚩
🔊 #کلیپ_صوتی :
⚫️ نگاهی گذرا بر زندگی پر برکت حضرت #زینب سلام الله علیها
#به_تو_از_دور_سلام 🌴
#حب_الحسین_یجمعنا 🌴
#ما_ملت_امام_حسینیم 🚩
🔹آیتالله حائری شیرازی🔹
🔸اربعین؛ پرچم کشتی تمدن اسلامی🔸
این جمعیت چند میلیونی که به پیادهروی اربعین میروند را چه کسانی پذیرا هستند؟ همان کسانی که هشت سال با ما جنگیدند و ما نیز با آنها جنگیدیم. چیزی جز عنصر حب نمیتواند مردم عراق را وادار به چنین رفتارهایی کند.
در روایتی داریم «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُب»؛ یعنی آیا دین جز محبت است؟ اگر محبت را برداریم، از دین چیزی باقی نمیماند. ما در حدیث کساء میخوانیم «انّی ما خلقت سماء مبنیّة ...» خداوند میفرماید من آسمان و زمین و خورشید و ماه و فلک و دریا را جز با محبت اهلبیت (علیهمالسلام) نیافریده بودم. خداوند همه چیز را به نسبت حب اهلبیت (علیهمالسلام) آفرید.
اربعین را مانند پرچمی بر روی کشتی به اهتزاز در آورید، وقتی کشتی از دور میآید، ابتدا پرچم دیده شود. کشتی مثال همان تمدن است و پرچم مثال ماجرای اربعین؛ یعنی ابتدا اربعین دیده میشود و بعد تمدن اسلامی.
در پیادهروی اربعین، اینکه چطور یک پیرزن از زوار مهماننوازی میکند را فیلمبرداری کنید. در خانهای که شخص عراقی امکانات ضعیف مادی دارد ولی با این حال از شما مهماننوازی میکند را انعکاس دهید. ماجرای اربعین، انسان را به انسان گره میزند، همان انسانی که تمدن غرب به آن اهمیت نمیدهد و او را خوار میکند.
اگر میخواهید نهال دوستی بکارید، اربعین را به عنوان پرچم کشتی تمدن اسلام به عالم نمایش دهید. این پرچم و این تمدن میتواند کاری کند که دو کشوری که هشت سال با هم مبارزه کردند را دور هم گرد آورد.
همایش ملی «ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی اربعین» 21 آبان 1394
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"قرائت همگانی زیارت اربعین"
ساعت ۱۰ صبح روز #اربعین
روی پشتبامها و ایوان منازل
#فیلم
#مناسبت
☑ @samtekhoda3
و فردا اربعین است
می آید زینبی
با قامتی از غم خمیده
چهل روز است
حسینش را ندیده
زبان اشک
تنها می تواند
شرح حالش را بگوید
اربعین حسینی تسلیت 🖤🕊
#اربعین
♦️ دعای زیبا فرج ✨✨
#قرار_شبانه
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️
┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•
ساعت به وقت #دعای هفتم صحیفه سجادیه
به نیت از بین رفتن تمام موانع ظهور، موفقیت همیشگی جبهه حق و سربلندی ایران قوی به زعامت آقاجانمون "امام خامنه ای" ✅🌺
رفع بیماری کرونا و شفای بیماران کرونایی 🌷🌷
"اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم♡
صالحین تنها مسیر
#رمان_مذهبی_بی_تو_هرگز💐 #قسمت2⃣3⃣ برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... شده بودم دستیا
اعظم:
#رمان_مذهبی_بی_تو_هرگز💐
#قسمت3⃣3⃣
پشت سر هم زنگ می زد ... توان جواب دادن نداشتم ... اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... توی حال خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد ...
- چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... برو پی کارت ...
- در رو باز کن زینب ... من پشت در خونه ات هستم ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه ...
- دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان...
یهو گریه ام گرفت ... لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم ... حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام آرامش بخش بود ... تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم ...
- دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟...
اشک می ریختم و سرش داد می زدم ...
- واقعا ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعا بهت علاقه دارم... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ ...
پریدم توی حرفش ...
- باشه ... واقعا بهم علاقه داری؟ ... با پدرم حرف بزن ... این رسم ماست ... رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم
چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود ...
- توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟
آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توان حرف زدن نداشتم ...
- باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم ...
- پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ... به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم ... از اینجا برو ... برو ...
و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم
نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم ... سرگیجه ام قطع شده بود ... تبم هم خیلی پایین اومده بود ... اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم ...
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم ... بلند که شدم ... دیدم تلفنم روی زمین افتاده ... باورم نمی شد ... 46 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون
با همون بی حس و حالی ... رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم ... تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد ...
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ... مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین ... از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم ... انگار نصف جونم پریده بود ...
در رو باز کردم ... باورم نمی شد ... یان دایسون پشت در بود... در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ... با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام ...
- با پدرت حرف زدم ... گفت از صبح چیزی نخوردی ... مطمئن شو تا آخرش رو می خوری ...
این رو گفت و بی معطلی رفت ...
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل ... توش رو که نگاه کردم ... چند تا ظرف غذا بود ... با یه کاغذ ... روش نوشته بود ...
- از یه رستوران اسلامی گرفتم ... کلی گشتم تا پیداش کردم ... دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری ...
نشستم روی مبل ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ...
👈ادامه دارد…
📱 نشر دهید📡
══•✼✨🌷✨✼•══
💕