صالحین تنها مسیر
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 #نگاه_خدا 📝 #قسمت_هفتادوشش - چشم ،کلاستون تمام شد منتظرم باشین باهم بریم... امیر : چ
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨
📚 #نگاه_خدا
📝 #قسمت_هفتادوهفت
من مریضم ،نمیتونم باهات ازدواج کنم
-یعنی چی؟
امیر: من بیماری قلبی دارم - (وقتی اینو گفت پاهام سست شد نشستم روی زمین)
من حتی نمیتونم بچه دار بشم ، مادرم همیشه غصه میخورد که پسرش هیچ وقت نمیتونه ازدواج کنه
شما وقتی پیشنهاد همچین کاری و که دادین گفتم پس تا یه مدت میتونم مادرمو خوشحال نگه دارم . بعد از یه مدت یه چیزی و بهونه میکنم و ازتون جدا میشم
فکرشو نمیکردم به اینجا برسه ( نشستم و شروع کردم به گریه کردن ،یعنی من حتی واسه ادامه زندگیم هم باید زجر کشیدن کسی و که دوستش دارم نگاه کنم ،یاد مادرم افتادم ،گریه هام بلند شد )
امیر: سارا جان من معذرت میخوام ( نگاهش کردم): یعنی فقط مشکلت همینه
امیر: این مشکل کوچیکی نیست سارا - دوستم داری؟
( چیزی نگفت ، صدامو بلند کردم و دوباره پرسیدم): دوستم داری؟
من همون روز تو ترکیه دیدمت ...
امیر : سارا جان تو الان حالت خوب نیست بعدا صبحت میکنیم
(امیرو رسوندم دم در خونش خودمم رفتم خونه ، درباز کردم مریم با دیدن قیافه ام اومد جلو)
مریم: سارا چیزی شده؟ با امیر حرفت شده؟ - نه فقط یه کم حالم بده
رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم روی تخت با دیدن عکس مامان گریه ام گرفت اینقدر صدای گریه هام بلند بود که مریم اومد تو اتاق
مریم: سارا جون به لب شدم
بگو چی شده
( مریم و بغل کردم و گریه میکردم ،هق هق زنان همه ماجرا رو بهش گفتم)
مریم : عزیزززم اروم باش ، با گریه کردن که چیزی درست نمیشه ،به نظرم با پدرت صحبت کن کمکت میکنه ( میترسیدم به بابا رضا بگم اونم اول سرزنشم کنه به خاطر دروغی که گفتم،بعد به خاطر شرایط امیر مخالفت کنه )
شب بابا اومد خونه حالم خوب نبود به مریم گفتم که شام نمیخورم
صدای در اتاق بابا رو شنیدم حتما بابا رفت تو اتاقش نمیتونستم تحمل کنم
رفتم تو اتاقش - بابا رضا میشه صحبت کنیم باهم ( بابا رضا با دیدن قیافه ام اومد سمتم) چی شده سارا
اصلا حالم خوب نبود تعادل ایستادن و نداشتم
نشستم روی زمین شروع کردم به حرف زدن
بابا رضا هم بین حرفام هیچی نگفت
وقتی حرفام تمام شد شروع کردم به گریه کردن
بابا رضا اومد جلو و بغلم کرد : بابا جان تو الان واسه چی داری گریه میکنی،واسه اینکه نمیتونه بچه دار بشه...
- نه بابا جون اصلا بچه برام مهم نیست...
ادامه دارد ....
🌾🌾🌷🌷
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨
📚 #نگاه_خدا
📝 #قسمت_هفتادوهشت
بابا رضا: پس واسه چی ناراحتی
- قلبش بابا
اگه زبونم لال یه طوریش بشه من چیکار کنم
بابا رضا: دخترم عمر دست خداست ،تو باید از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری
( بابا با حرفاش آرومم کرد )
- بابا جون از دستم ناراحت نیستین...
بابا رضا: چرا اولش بودم ولی وقتی همه ماجرا رو گفتی میبخشمت...
( بابا رضا رو بغل کردم و بوسیدمش)
تو بهترین بابای دنیایی...
رفتم تو اتاقمو تا صبح نخوابیدمو داشتم فکر میکردم صبح که آفتاب دراومد لباسمو پوشیدمو رفتم پایین ...
مریم: سارا جان کجا میری؟
- سلام مریم جون دارم میرم خونه امیر اینا
مریم: صبحانه نمیخوری؟
- نه میریم اونجا با امیر صبحانه میخورم
مریم با لبخند: برو عزیزم
توی راه رفتم گل فروشی و یه شاخه گل مریم گرفتم رفتم خونه امیر اینا زنگ درو زدم ناهید جون درو باز کرد
- سلام ناهید جون
ناهید: سلام مادر اتفاقی افتاده؟
- نه با امیر کارداشتم خونه است؟
ناهید:اره ولی دیشب حالش خوب نبود دم صبح خوابید( الهی بمیرم براش )
در اتاقشو باز شد اومد بیرون...
گل و گرفتم جلوش : تقدیم باعشق
امیر لبخندی زد:
سلام تو اینجا چیکار میکنی؟
- خوب اینجا خونمه...
امیر : چه طوری از خوابت زدی اومدی حالا
- اخ من چقدر بدبختم که همه میدونن من خوشخوابم ...
ادامه دارد ....
🌾🌾🌷🌷
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌱سلام ای مونس دلهای خسته...
سلام ای مرحم قلب شکسته...
🌱 نظر کن بر دل آن شیعه ای که...
به امیدی سر راهت نشسته...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━━━━━━━🌺
#راه_روشن
🌹امام علی علیهالسلام فرمودند:
🔺وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ صَدَقَةُ الْعَلَانِيَةِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السُّوءِ
🔻صدقه های پنهانی نابودكننده گناهان، و صدقه آشكارا، مرگهای ناگهانی و زشت را باز می دارد،
📚 نهجالبلاغه، خطبه ۱۱۰
#راه_روشن
🌹امام خمینی (ره):
🔺من مطمئنم که ملت ایران یک لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگی در ناز و نعمت ولی وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمیکند.
📚صحیفه امام، جلد۲۱، صفحه۲۰۰
#راه_روشن
🌹امام خامنهای:
🔺اگر قدر استقلال دانسته نشود، وارد یک دوران تلخ و دشوار ميشويم.
۱۳۹۶/۰۳/٣١
💎 برخی از وظایف ما در قِبال #قرآن:
🔸 تلاوت:
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ
حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ
آیه ۱۲۱ سوره ی مبارکه ی بقره
.ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎنی ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭی ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺋﺖ میکنند ﻭ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺗﺪﺑّﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻋﻤﻞ ﺍﺳﺖ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
🔸 تَدبُّر:
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ
أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
آیه ۲۴ سوره مبارکه محمّد
.ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻤﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ ﺗﺎ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ؟ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻗُﻔلهایی ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ؟
🔸 عدم مهجوریت:
قَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي
اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
آیه ۳۰ از سوره مبارکه فرقان
.ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ میگوید: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ
ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭک ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
🔸 پند و اندرزِ دیگران:
فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ
آیه ی ۴۵ سوره ی مبارکه ی قاف
.ﭘﺲ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺴﺎنی ﺭﺍ ﻛﻪ
ﺍﺯ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻦ میترسند، ﺑﻴﻢ ﺩﻩ.
🔸 عمل به تمام قرآن:
الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ!
آیه ۹۱ سوره مبارکه ی حجر
.ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﺶ ﺑﺨﺶ ﻛﺮﺩﻧﺪ
بخشی ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ
بخشی ﺩﻳﮕﺮ ﺭﻭی ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻧﺪ!
روایت 111 کتاب جهاد.mp3
8.01M
✨✨ 📚#جهاد_با_نفس 🎧👆
✨ جلسه ۱۷
✨موضوع: چگونه با #خوف الهی ایمانمان را بیمه کنیم ؟
🔊 #کلیپ_صوتی :
📚 شرح روایات کتاب الجهاد اثر شیخ #حر_عاملی (ره)
✨ #درس_اخلاق
✅ ارسال به دیگران فراموش نشود 🙏
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔲درس اخلاق
✨✨
✍ #جلسات_اخلاقی
🎧👆
✨ متن #حدیث:
111 - عن حمزه بن حمران قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول : ان مما حفظ من خطب رسول الله صلى الله عليه و آله انه قال : ايها الناس ان لكم معالم فانتهوا الى معالمكم و ان لكم نهايه فانتهوا الى نهايتكم . الا ان المومن يعمل بين مخالفتين : بين اجل قد مضى لايدرى ما الله صانع فيه ؟ و بين اجل قد بقى لا يدرى ما الله قاض فيه فلياخذ العبد المومن من نفسه لنفسه و من دنايه لآخرته و فى الشبيه قبل الكبر و فى الحياه قبل الممات فو الذى نفس محمد بيده ما بعد الدنيا من مستعتب و ما بعدها من دار الا الجنه او النار.
ترجمه :
111 - حمزه بن حمران گويد: از #امام_صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: بخشى از خطبه هاى #رسول_خدا صلى الله عليه و آله كه حفظ شده است اين است كه حضرت فرمود: اى مردم ! همانا براى شما نشانه هايى است پس از آن نشانه ها باخبر شويد و همانا براى شما نهايت و پايانى است پس آنجا باز ايستيد (يا پس آن نهايت را بشناسيد و از آن آگاه باشيد)، آگاه باشيد كه مومن بين دو ترس عمل مى كند:
يكى بين زمانى كه سپرى شده است و او نمى داند كه خداوند درباره زمان گذشته با او چه مى كند و ديگرى بين زمانى كه باقى مانده است و او نمى داند كه خداوند چه حكمى در آن روا مى دارد پس بايد بنده مومن از نفس خود براى خود و از دنياى خود براى آخرتش (توشه ) گيرد و در جوانى پيش از پيرى و در زندگانى پيش از مرگ (زاد و توشه فراهم كند)، پس سوگند به آن كسى كه جان محمد صلى الله عليه و آله در دست اوست بعد از اين دنيا باز گشتنى نيست و خانه اى جز #بهشت يا #دوزخ پس از اين وجود ندارد.
📚 کتاب #جهاد_با_نفس
🗓 #حدیث_روز
✅رسول خدا (ص) فرمودند:
زمانی که دیدید زنان موهای سرشان را مثل برآمدگی پشت شتر نموده و در میان نامحرمان ظاهر می شوند٬
به آنها بگویید که نمازشان قبول نیست.😔
کنز العمال٬ ج 16 ٬ ص 392
🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃
🌱از بـزرگی پرسیدم
بـرای بنده، #استغفار بهتر است یـا تسبیح؟
گفت: اگـر لباسـی تمیز باشد
عطر و گلابـــ زدن به آن بهتر استــ
واگـر آن لباس تمیز نباشد
آب گـرم و صابون آن را پاك خواهد کـرد
🌾تسبیح| عطـر پاکان استـــ
🌾استغفـار| صابون گناهکـاران
♥️•| #حرف_خودمانی
♥️•| #تلنگرانه
4_5796205459991956256.mp3
12.19M
#خانواده_آسمانی ۵۸
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
چرا بعضی، محبت اهل بیت علیهمالسلام، و توسل را شرک میدانند؟
و شیعیان آنرا، اساس و نظام دین میدانند؟
✖️مرز ایندو تفکر کجاست؟
✖️و آیا واقعاً محبت اهل بیت علیهمالسلام میتواند به شِرک بینجامد؟
#من_و_خانواده_آسمانی
#شرح_لاالهالاالله
#قرب_به_اهل_بیت علیهمالسلام
#محاسبه_قبل_از_خواب
اگر انسان روز اهل مراقبت باشد وشب به حساب بنشيندبراي مدتي براي كنترل نفس به زحمت مي افتد ، اما نفس آهسته آهسته رام مي شود انسان بين نعمت هاي الهي و اعمال خودش مقايسه كنند وببيند شبانه روز چه قدر از نعمت هاي الهي بهره ميبرد وبه ازاءآنچه بهره بردند چقدر توانسته انجام وظيفه كند ، اين كار كم كم نفس را عادت ميدهد واگر هم انسان به تعبيري يادش برود او خودش ، خودش را به حساب ميكشد . نفس چون مجرد است به هر چه رو آورد بدان خو ميكند ، لذا اگر انسان چند شبي تصميم بگيرد محاسبه انجام دهد و مراقبت شديد كند ، نفس آهسته آهسته به اين كار عادت ميكند ويادش مي آيد كه ديشب چه تصميمي گرفته است .
📚كتاب #حضور_و_مراقبت ،#ص٢٠١
استاد#صمدي_املي
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
دستور رهبر انقلاب برای #جهاد_تبیین و انتشار افکار صحیح در مقابل افکار گمراه کننده و فریبنده
"میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید"
#سلامتی_فرمانده_صلوات
صالحین تنها مسیر
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 #نگاه_خدا 📝 #قسمت_هفتادوهشت بابا رضا: پس واسه چی ناراحتی - قلبش بابا اگه زبونم لال
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨
📚 #نگاه_خدا
📝 #قسمت_هفتادونه
از اون روز دیگه زندگیمون عوض شد...
بدون امیر نمیتونستم زندگی کنم از بابا خواستم که عقد و عروسیمونو باهم بگیره که هرچه زودتر بریم زیر یه سقف کلاسارو یه خط درمیون میرفتم ،روزا با مریم جون میرفتم خرید جهیزیه...
بابای امیر یه آپارتمان ۱۰۰ متری نزدیک خونشون برامون خرید
خیلی قشنگ بود دلم میخواست هر چه زودتر بریم سر خونه زندگیمون وسیله هامو بچینم امیر هیچ وقت به خاطر حجابم اعتراض نکرده بود واسه همین چون طلبه هم بود دلم میخواست لباسی انتخاب کنم که اون شب کنار همه راحت باشم واسه همین خیلی گشتیم تا یه لباس باحجاب پیدا کردیم
رفتم داخل از فروشنده خواستم لباس و بده تا پرو کنم دلم میخواست اولین نفری که منو با این لباس میبینه امیر باشه امیرو صدا زدم درو باز کردم...
امیر: خیلی قشنگ شدی بانوی من
( منم ذوق مرگ شدم با این حرفش)
قرار شده بود عقدمونو تو گلزار شهدا بگیریم بعدش همه شام بریم تالار ،بدون هیچ اهنگ و بزن و برقصی(خیلی ساده و معنوی)
البته خانواده من مذهبی بودن و با خوشحالی قبول کردن ولی خانواده امیر خیلی سخت راضی شدن مخصوصا مادر امیر...
ادامه دارد ....
🌾🌾🌷🌷