این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
حاج اسماعیل دولابی:
در شبانه روز ده دقیقه با خدا خلوت کن از خطاهای خود استغفار کن دلت روشن میشود
اگر این کار را ادامه دهی بعد چند وقت این ده دقیقه کل روزت را خواهد گرفت
هر شب قبل از خواب اعمالمان را #محاسبه کنیم.
✨🌸
عمریستبـهدنبــالتــوأم،نیستنشانی
ایخوبترازخوبترازخــوب،کجایــی؟!..
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج💙
#امام_زمان
#ظهور_نزدیک_است
#قاسم_بن_الحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه شنبه شد و پر زدم سوی تو
شدم زائر جمکران کوی تو
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سه_شنبه_های_مهدوی
آنچه #انقلاب بر سر ایران آورد
چهل سال است به ما القا می کنند که شما نمی توانید، شما بدترین مردم جهان هستید، شما فاسدترین مردم و مسئولان جهان را دارید، شما بدبخت ترین و افسرده ترین مردم جهان هستید...
پس بیایید مروری متفاوت بکنیم بر خودمان و آنچه امروز هستیم
ا🇮🇷 ایران؛ در زمره امن ترین کشورهای جهان (طبق رده بندی دو موسسه معروف انگلیسی بنام «انترنشنالsos» و «کنترل ریسک»)
ا🇮🇷 ایران، قطب پزشکی خاورمیانه
ایران؛ کشوری که نامی از آن در لیست ۵۰ کشور پر سرطان جهان وجود ندارد (طبق لیست منتشر شده توسط بنیاد بین المللی پژوهش در مورد سرطان)
ایران؛ دارای دومین ارتش قدرتمند سایبری جهان (به اقرار نشریه اکونومیست)
ایران، چهارمین کشور جهان در زمینه علم نانو
ا🇮🇷ایران؛ دارای سومین مرکز پیوند عضو برتر جهان (بیمارستان نمازی شیراز)
ایران؛ سریع ترین کشور جهان از نظر رشد نوآوری
ا🇮🇷ایران؛ سومین کشور پیشرفته جهان در زمینه دانش سلول های بنیادی
ایران، ششمین کشور پرتاب کننده موجود زنده به فضا
ا🇮🇷ایران، طراح و سازنده قدرتمند ترین سلاح تک تیرانداز جهان (باهر)
ایران؛ دومین کشور جهان در زمینه ساخت «هواپیمای خورشیدی استراتژیک ارتفاع بالا» بعد از آمریکا
ایران؛ بزرگترین تولید کننده متانول جهان
ایران، یکی از چند کشور سازنده جت جنگنده در جهان (جت کوثر)
ایران؛ پنجمین کشور تولید کننده کاغذ از سنگ در جهان
ایران؛ تنها سازنده داروی آنژی پارس(درمان زخم های دیابتی) و ایمود (کنترل بیماری ایدز) در جهان
ایران؛ یکی از چند کشور سازنده دستگاه جراحی الکتریکی فرکانس بالا در جهان
ا🇮🇷ایران؛ دومین کشور سازنده دستگاه شتاب دهنده خطی پرتو درمانی در جهان
ا🇮🇷ایران، بزرگترین شکارچی پهپادهای فوق پیشرفته جاسوسی جهان
ایران؛ دوازدهمین کشور جهان در زمینه دندانپزشکی
ایران، یکی از چند کشور جهان که بیش از ۹۵ درصد داروهای مورد نیاز مردمش را خودش تولید میکند.
ا🇮🇷ایران، سیزدهمین قدرت برتر جهان از نظر سیاسی نظامی و اقتصادی (طبق گزارش روزنامه ایندیپندنت انگلستان)
ایران؛ پرشتاب ترین کشور دنیا در زمینه رشد امید به زندگی (طبق جدول سازمان ملل)
ایران؛ یکی از چند کشور سازنده ناوشکن های اقیانوس پیما در جهان
ایران؛ پر سرعت ترین کشور جهان در زمینه رشد شاخص توسعه انسانی (بر اساس جدول سازمان ملل)
ا🇮🇷ایران؛ پنجمین کشور جهان در زمینه فناوری برتر قرن ۲۱ یعنی لیزر
ا🇮🇷ایران؛ هشتمین کشور جهان از نظر گسترش خطوط لوله کشی گاز و بهره مندی مردم از گاز
ا🇮🇷ایران؛ از پیشرفته ترین کشورهای جهان در زمینه درمان ناباروری
ایران؛ بیستمین کشور جهان از نظر ترانزیت دریایی
ا🇮🇷ایران؛ دارنده چهارمین نیروی بزرگ دریایی جهان (بر اساس رده بندی وب سایت آمریکایی BusinessInsider)
ایران؛ دارنده بالاترین نرخ رشد پذیرش دانشجوی خارجی در جهان (طبق گزارش سازمان یونسکو)
ا🇮🇷ایران؛ پانزدهمین کشور جهان در زمینه دانش سلول های بنیادی
ایران؛ پر افتخار ترین کشور جهان از نظر فعالیت های قرآنی و تنها کشور جهان که یکی از شروط تصویب قانون در آن ، عدم تضاد با قرآن است.
ایران؛ رتبه نخست جهان در زمینه مبارزه با مواد مخدر در خاک خود (طبق گزارش سازمان ملل)
ایران؛ برگزار کننده و مدیریت کننده بزرگترین تجمعات گسترده تاریخ جهان (راهپیمایی های داخلی و خارجی و پیاده روی اربعین)
ایران؛ تنها کشور جهان که شکل حکومت آن از طریق انتخابات مشخص شده (رای ۹۸ درصدی به جمهوری اسلامی)
ا🇮🇷ایران؛ تاب آورده ترین، مقاوم ترین و بالنده ترین کشور جهان در زیر سنگین ترین و گسترده ترین تحریم های جهان
ایران، هدف مسموم ترین موج های شایعه و القای اخبار نا امید کننده
ایران یکی از دو کشور جهان که ایموجی قالب مردمش در ارتباطات اجتماعی، این ایموجی بوده😂 (طبق گزارش منتشر شده، مربوط به ۱۷ جولای یعنی روز جهانی ایموجی )
ا🇮🇷ایران، بزرگترین نگرانی آمریکا ...
و ایران کشوری که این طومار، ظرفیت انعکاس همه ی افتخاراتش را نداشت...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#ولنتاین
❓اکبرآقا قراره امسال برام کادوی ولنتاین بگیره؛ همون لباس گلگلی خوشگله که کلی منتظرش بودم. جوونا بهش میگن روز #عشق. دوستپسر و دوستدخترا کلی برای این روز برنامه دارن. میخوام بدونم جشنگرفتن توی روز ولنتاین چه حکمی داره؟
✍️ حاجآقا: والا شوکتخانم چی بگم! از این دوستپسر و دوستدختری که گفتی، معلومه که سرنخ این مراسم به کجا میکشه.
🦋 ببینین! هدیهدادن در #اسلام خیلی سفارش شده؛ اما این کار خوب بهتره در چهارچوب درست انجام بشه. ما در فرهنگ خودمون برای ابراز عشق کلی مناسبت خوب داریم؛ مثل روز ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی(ع). پس چرا باید بریم سراغ افسانهای ساختگی از فرهنگ غلط غربی-مسیحی که بهانهای شده برای ازبینرفتن حرمت ارتباط با نامحرم و ابراز علاقههای نامشروع! کثافت ترویج اینجور فرهنگها، حتی اگه با قصد و غرض نباشه، در آیندهای نهچندان دور دامن همهمون رو میگیره.
👈 به هر حال، نظر مراجع اینه:
📚 آیتالله خامنهای: اگه این کار باعث ترویج فرهنگ باطل غربی یا بهوجوداومدن انحراف در جامعه بشه، جایز نیست و حرامه.
📚 آیتالله مکارم: درصورتیکه از این فرصت برای ابراز عشق و علاقه به نامحرم استفاده بشه، کار حرامیه. در مورد محرم هم، چون یه فرهنگ غربی هست، کار خوبی نیست.
📚 آیتالله صافی: بهطور کلی، برپایی و یا شرکت در چنین جشنهایی که تأیید و ترویج اونهاست، جایز نیست.
📚 آیتالله وحید: این جور مراسمها اگر نشانه و شعار غیر مسلمین باشه یا باطل رو ترویج بده، انجامش حرامه.
📚آیتالله نوری: هر نوع عملی که مسلمونها رو شبیه به کفار کنه، حرامه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺بِسمِ رَبِ الشُهَداء وَ الصِدیقین🌺
❤❣السَلامُ عَلَیكَ یا مَهدیِ صاحِبَ الزَمان(عج)❣️❤
🇮🇷لَبَّیْڪ یاخامَنہاے لَبَّیْڪ یاحُسَیْن است*
✳️✳️✳️بصیرت بصیرت✳️✳️✳️*
👈ایستادن در برابر گرگ، شجاعت میخواهد.
👈و دفع خطر موریانه بصیرت!
*📢👈"بصیرت"* سواد نیست "بینش" است.
*👈بصیرت* یعنی دفاع همه جانبه از ولایت ومطیع امر ولایت و درنهایت تنها نگذاشتن ولایت.
*👈بصیرت* یعنی اینکه درکل وجزء جامعه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم باشد.
*👈بصیرت*،یعنی اینکه بدانی حتی مسجد میتواند "مسجد ضِرار" باشد .و پیامبر آن را خراب کند.
*👈بصیرت* یعنی اینکه بدانی جانباز صفین میتواند قاتل حسین در کربلا باشد!
*📢👈ملاک حال فعلی افراد است.*
*👈بصیرت* یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی!
*👈بصیرت* یعنی اینکه بدانی معاویه ها، به سست عنصرهای سپاهِ علی(ع) دل بستهاند!
*👈بصیرت* یعنی اینکه بدانی: تاریخ تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی اش پس سعی کنیم بصیرت داشته باشیم.
قال امیرالمؤمنین ع): مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِيِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَةِ «عَدُوِّهِ».
حضرت علی (ع) فرمود: کسی که به هنگام یاری ولیّ (رهبر) خود، بخوابد با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد!
عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: 441
در كشور عشق مقتدا خامنه ایست
فرماندهی كل قوا خامنه ایست
دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود
امروز عزیز دل ما خامنه ایست...😍❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
بـى خـامـنـه ای شُـعـارِ هـم عـهـدى چـيـسـت !
بـى خـامـنـه ای نـداىِ یـا مـهــدى چـيـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اجرای صد نفره سرود زیبای جشن فرشتهها!
🔹جمکران، خانه منتظران فرج میزبان گروه سرود صد نفره جشن فرشتهها بود و این قاب زیبا از همخوانی فرشتههای ایرانی به جا ماند.
━━━━━━━━━••💠﷽💠••━━━━━━━
#نشر_حداکثری
#ختم_روزانه وعده هرصبح ما ساعت ۷
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در #ظهور و #سلامتی #امام_عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت_کنید که با هم ، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷👇
#صلوات 🍃🌸🕊️🔽
التماس_دعا_برای_ظهور
💎.•°``°•.¸.•°``°•.💎💕
💕💎🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌷
💕•. 💗 ¸.• 💕
💕° •.¸¸.•° 💕
💕💕
💕 💕
💕💎.•°``°•.¸.•°``°•.💎💕
💕💎🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌷 💎💕
💕•. 💗 ¸.• 💕
💕° •.¸¸.•° 💕
🌸اللّهُم🌷َّ 🌸
🌸🌷صَلِّ🌷🌸
🌸🌷عَلَی🌷🌸
🌸🌷مُحَمَّدٍ 🌷🌸
🌸🌷وَ آلِ🌷🌸
🌸🌷 مُحَمَّدٍ🌷🌸
🌸🌷وَ عَجِّلْ🌷🌸
🌸🌷فَرَجَهُم🌷🌸ْ
🌸🌷وَ اَهْلِکْ🌷🌸
🌸🌷اَعْدَائَهُمْ🌷🌸
🌸🌷اَجْمَعِین🌷🌸
انسان شناسی ۲۱۳.mp3
11.96M
#انسان_شناسی ۲۱۳
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
➖ خوردن غذای جسم، برنامه دارد؛
صبحانه / ناهار / شام و میانوعدهها ...
خروج از این برنامههای منظم، صدمات جبران ناپذیری را به جسم وارد میکند.
☜ خوردن غذای روح هم برنامه دارد؛
ممکن نیست از برنامهی درست تغدیه روح خارج شوید، ولی بتوانید متناسب و صحیح رشد کنید.
صالحین تنها مسیر
قسمت(۲۰۰) #دختربسیجی با رفتن امیرحسین پرهام رو صدا زدم و ازش خواستم به یکی بسپاره تا ماشین آرام
قسمت(۲۰۱)
#دختربسیجی
زنگ واحد آیدا رو زدم که در رو برام باز کرد و با خوش رویی گفت :سلام داداش
خوش اومدی!
با ورودم به خونه مرسانا خودش رو بهم رسوند و نگاهی به پشت سرم انداخت و گفت
زندادی یو نیاودی ؟
آیدا روبه روی مرسانا و روی زمین زانو زد و گفت :عزیزم! زن دایی نمیتونه بیاد!
تو برو توی اتاقت بازی کن و دختر خوبی باش تا بیاد.
مرسانا با ناراحتی نگاهی به من انداخت و گفت :دایی اگه دختل خوبی باشم زن
دایی یو هم با خودت میالی ؟!
آیدا اخماش رو توی هم کشید و گفت :مرسانا دایی خسته است وهمین که تو
داری ازش سئوال میپرسی کار بدیه.
مرسانا با ناراحتی به اتاقش رفت و من روی مبل نشستم و گفتم :سعید خونه
نیست ؟
_نه خونه ی باباشه...رفته بهشون سر بزنه! زود بر میگرده.
سرم رو روی پشتی مبل گذاشتم و چشمام رو بستم و آیدا پرسید:شام خوردی ؟
_نه! نمی خوام! اگه میشه یه قهوه ی تلخ برام بیار.
_تو خسته نشدی بس که قهوه ی تلخ خوردی ؟
_تنها چیزیه که یادم مینداز ه تلخ تر از حال و روزگار من هم چیز ی وجود داره.
آیدا بدون گفتن هیچ حرفی به آشپزخونه رفت و مدتی بعد با قهوه برگشت و یهو
گفت:آراد تو حالت خوبه؟!
خوب نبودم! درد معده ا ی که این روزها بیشتر وقت همراهم بود و رهام نمیکرد
امانم رو بریده بود.
با بی حالی گفتم:خوبم فقط یه کم معده ام درد میکنه اگه یه کم دراز بکشم
خوب میشم.
_مطمئنی نمیخوای بری دکتر؟!
_آره!
_خیلی خب! پس پاشو برو روی تخت دراز بکش.
از جام برخاستم که درد معده ام شدید تر شد و خودم رو به زحمت به اتاق خواب
رسوندم و روی تخت نشستم و آیدا کمکم کرد و کتم رو از تنم در آوردم و روی تخت
دراز کشیدم.
آیدا در حالی که کت توی دستش رو به چوب لباسی آویزون می کرد سرم غر زد:
این معده ی بیچاره خیلی هم دووم آورده تا حالا! تو ناهار و شام و صبحانه ات
شده قهوه و قهوه و قهوه!
قسمت(۲۰۲)
#دختربسیجی
سرم پایین بود و او سرم داد میزد!
سر من که خودم داغون بودمو و بدون داد زدن شب و روز زجر میکشیدم ولی بهش
حق میدادم سرم داد بکشه و ازم عصبانی باشه .
پرهام جلو اومد و رو بهمون گفت :لطفا برین و داخل اتاق حرف بزنین.
با این حرفش از جلوی در کنار رفتم و محمدحسین جلوتر ازمن و با عصبانیت وارد
اتاق شد و من هم به دنبالش روانه شدم و پرهام بدون اینکه وارد بشه در رو به رومون
بست.
همون پشت در وایستادم و محمدحسین که وسط اتاق و پشت به من وایستاده بود گفت :بهشون گفته بودم تو وصله ی ما نیستی!
گفته بودم تو یه بچه پولدار سوسولی که جز پول هیچی رو نمیبینی ولی آرام برای
اولین بار جلوم وایستاد و گفت داداش این یکی اینجوری نیست، این یکی
مَََرده!
با بقیه فرق داره!
به طرفم برگشت و ادامه داد: ولی نبودی!
تو مرد نبودی! برای همینه هیچ کس نذاشت من چیزی بفهمم!
ولی من فهمیدم میدونی از کجا؟!
از خاستگارایی که راه و بی راه خواهر شوهردارم رو ازم خاستگاری میکردن و من که
نمیدونستم حالا او یه مطلقه است بهشون میخندیدم.
وقتی فهمیدم که موهای کوتاه بلند و قیچی قیچی شد ه اش رو دیدم.
من وقتی فهمیدم که همین دوست پست تر از خودت با بی شرمی تمام اومد و
نشست توی خونه ی ما و در کمال وقاحت آرام رو ازم خاستگاری کرد!
از شنیدن این حرف چشمام تا آخرین حد ممکن باز شد و گفتم : کی؟ پرهام؟!
_آره! پرهام!
_این غیر ممکنه! پرهام سایه ی آرام رو با تیر میزنه!
_ولی واقعیت داره درست مثل نامردی تو!
اگه کسی بهم کارد میزد خونم در نمیومد و از عصبانیت قرمز شده بودم.
چطور ممکن بود پرهام همچین کاری رو کرده باشه اصلا غیر ممکن بود.
دستام رو مشت کردم و ناخن هام رو توی دستم فرو و با سوزشی که توی دستم
احساس کردم رو به محمدحسین که به نظر میرسید کمی آروم شده با اندک
جرأت شده گفتم : من لیاقت آرام رو نداشتم، آرام باید با کسی باشه که لیاقتش رو داشته باشه من براش.......
داد زد : دیگه آرامی باقی نمونده.....
با این حرفش قلبم به درد اومد و او آروم تر ادامه داد: دیگه آرامی نمونده که بخواد
کسی لایقش باشه...... آرام دیگه آرام نیست!
نا آرامم نیست!
کلا توی این دنیا نیست! یه مرده ی متحرک!
همه ا ش تقصیر توی بیشرفه! همه اش تقصیر توئه کثافت!
قسمت(۲۰۳)
#دختربسیجی
دستاش رو روی پشتی مبل گذاشت و بهشون تکیه داد و گفت :تو آرام شاد و
سرحال رو توی اوج جوونی شکستی! پیرش کردی!
خونه ای که با وجودش شلوغ و پر از سر و صدا بود حالا اصلا معلوم نمیشه آرامی
توی خونه هست یا نیست!
کاری کردی که به جای خندیدن یه گوشه زانوی غم بغل بگیره و به ناکجا آباد
خیره بشه و اشک بریزه!
تو کاری کردی که مجبوره برای یه ثانیه ای خواب راحت قرص بخوره!
بهم نزدیک شد و رو بهم توپید : تو کار ی کردی تا آرامی که وجودش برای همه
آرامبخش بود حالا خودش برای آروم شدن قرص اعصاب بخوره!
بد کردی آراد!
خیلی بد کردی!
سرم رو پایین انداختم، دیگه تحمل شنیدن نداشتم، دیگه نمی تونستم بشنوم که
من با آرامم چیکار کرده بودم!
دیگه نمیتونستم بشنوم که آرامم حالش بدتر از منه و طاقت بیارم!
چرا محمدحسین حال خرابم رو نمیدید و با حرفاش آتیشم میزد ؟ من که
خودم ته خرابا بودم.
به چشمای خیسم خیره شد و گفت: یادمه همینجا، توی همین اتاق بهم یه قولی دادی! یادته؟!
سرم رو به یک طرف چرخوندم و چشمام رو بستم که داد زد:گفتم یادته؟!
_آره ........یادمه!
_من گفتم بهت اعتماد ندارم ولی تو قول دادی خوشبختش کنی!
همه ا ش آرزو میکردم در موردت اشتباه کرده باشم ولی حیف که درست میگفتم.
_میشه ازتون یه خواهشی بکنم!
_.........
اشک ریختم و گفتم :هر چه قدر میخوای من رو سرزنش کن و بزن ولی لطفا آرام
رو..... آرام رو به خاطر انتخاب من سرزنش نکن.....
_از آرام چیزی باقی نمونده که کسی بخواد سرزنشش کنه! آرام همون دیشب که
دوستت با پدر و مادرش اومد تموم شد!
محمدحسین با گفتن این حرف در اتاق رو باز کرد و بعد مکثی که به نظر میرسید
چیزی میخواد بگه ولی پشیمون شد از اتاق بیرون زد.
با رفتنش بدون توجه به چشمای خیسم و چشمایی که بیرون در به من چشم
دوخته بودن با عصبانیت به اتاق پرهام رفتم و رو به او که پشت به من و جلوی
پنجره خیلی ریلکس وایستاده بود گفتم: خیلی پستی پرهام! خیلی نامردی
نارفیق!
قسمت (۲۰۴)
#دختربسیجی
چرا من باید بشنوم که تو به آرام.......
چرا پرهام؟ چرا ؟
تو به چه حقی این کار رو کردی.... .
سرم داد زد : میشه بگی تو چه نسبتی باهاش داری؟!
ساکت شدم و در سکوت نگاهش کردم که به طرفم برگشت و گفت : من زودتر از تو
عاشقش شدم!
من زودتر از تو بهش گفتم دوستش دارم ولی او عاشق تو شده بود و من این رو از
چشمایی که دیوونه شون شده بودم فهمیدم.
حال اون روزا ی من هم بدتر از حال این روزای تو بود.
من که هر لحظه کنار تو می دیدمش و روزی صدبار دلم میخواست بمیرم.
شبا رو تا صبح سرم رو به مهمونی گرم کردم و روزا رو تا شب از درد سر و درد
نداشتنش زجر کشیدم.
آره آراد! من هم عاشق آرام شده بودم، خیلی زودتر از تو! عاشق دختری شدم که با
همه فرق داشت.
او به اتاق من هم میومد ولی مثل اتاق تو در رو نمی بست و باز میذاشت!
من به خاطر تو پا پس کشیدم و پا روی دلم گذاشتم ولی حالا دیگه نمیتونم
دست روی دست بذارم و ببینم پسر حاجی که دم به دقیقه مادرش برای راضی
کردن آرام به خونشون میره از چنگم درش بیاره.
داد زدم:خفه شو عوضی! گم شو برو بیرون، دیگه نمی خوام ببینمت.
پوزخندی گوشه ی لبش نشست و با برداشتن کتش از روی صندلی از کنارم
گذشت و از اتاق خارج شد.
چه سخت باخته بودم و چه زود از دست داده بودمش!
من تشنه ی ذرهای آرامش بودم و آرامی که میتونست آرامم کنه رو نداشتم و حالا
رفیقم میخواست برای همیشه این آرامش رو از من بگیره!
چه درد بدی بود بدون آرام نفس کشیدن و این رو فقط من میفهمیدم که نبودنش
جگرم رو سوزونده بود و آخ که چه بد میسوختم.
از اتاق خارج شدم و به اتاق خودم رفتم و محکم در رو به هم زدم و پشت در وایستادم.
سرم رو به در تکیه دادم و آرام رو دیدم که وسط اتاق روسریش رو از سرش در آورد و
گفت :آراد این مدل بافت مو رو دوست داری ؟
به موهای پیچ و تاب دار و بافته شده اش نگاه کردم و دستام رو توی جیب شلوارم
جا دادم و گفتم :امممممم... راستش من موهای بازت رو بیشتر دوست دارم!
_واقعا؟!
_واقعا!
_چه خوب پس دیگه لازم نیست یک ساعت زیر دست این مبینا بشینم تا
پوست سرم رو بکنه!
_مبینا غلط میکنه اصلا از این به بعد هر روز خودم میخوام موهات رو برات
ببافم.
قسمت (۲۰۵)
#دختربسیجی
از روی در سر خوردمو روی زمین نشستم
دیگه آرام نبود که برام برقصه و پشت به من بایسته و من موهاش رو براش ببافم.
او میدونست من عاشق موهاشم و حالا که من نبودم موهاش رو کوتاه کرده بود.
تا شب رو توی خلوت و اتاقی که به خاطر کشیده بودن پرده ها این روزا همه اش
تاریک بود موندم و نزدیک غروب که دیدم دیگه تحمل خلوت و جای خالی آرام
رو ندارم از اتاق خارج شدم و از شرکت بیرون زدم و همراه با گذاشتن هندزفریم توی گوشم و پلی کردن آهنگی که این روزا مرهمم شده بود بی هدف توی پیاده رو
قدم زدم.
بدون تو دارم قدم میزنم
تو این شهر که از خاطراتت پره
تو این کوچه هایی که از اسمشون
بدون تو حالم به همم یخوره
نفس می کشم بی تو توی این هوا
خدایا نفسهام رو از من بگیر
(به چشمهام نگاه کرد و گفت:آراد بدون تو نفس کشیدن برام غیر ممکنه!
_من قرار نیست نباشم.
_ من از نبودنت میترسم! نمی تونم! من نمیتونم نبودنت رو....
_هیسسس!)
از اون روز که تو رفتی هی به خودم
می گم لعنتی بسه دیگه بمیر.
زیبا ترین کابوس رویاهای من!
معشوقه ی عاشق کش زیبای من!
این زندگی بدون تو شبیه مردنه
تنها دلیل زندگیم دنیای من
دیروز من! امروز من! فردای من!
انگیزه ی تموم این حرفای من
بعد از تو دردم، درد بی درمون شده
ای وای من، ای وای من، ای وای من
بدون تو یه عاشقم که فقط
داره درد معشوق اش رو میکشه
همه میگن این عاشق بینوا
نمی تونه دیگه سر پا بشه
(آهنگ از :امین حبیبی)
آرام نبود و من بدون او خودم هم نبودم و دلم یه لحظه دیدنش رو می خواست.
باورم نمی شد که تونستم دوماه بدون آرام و فقط با خاطره هاش نفس بکشم و
زندگی کنم.
با صدای راننده که گفت : آقا رسیدیم کجا باید برم.
به خودم اومدم و به خیابونی که خونه ی آرام توش قرار داشت نگاه کردم و تراولی رو
روی داشبورد گذاشتم و از ماشین پیاده شدم که راننده گفت :آقا اگه پول خورد دار ی بده.
_بقیه ا ش رو نمی خوام.