eitaa logo
صالحین تنها مسیر
222 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین تنها مسیر
خشت اول همین... حرفام تو این فصل تموم شد... امیدوارم بتونی خدارو از اتفاقات زندگیت پیدا کنی... ر
24 فصل سوم خشت اول هیچوقت اون شب رو یادم نمیره...😔 دقیقا مهر ماه سال 1393 بود که از شدت سر درد داشتم دیوانه میشدم... کاغذ و خودکار گرفتم و از خونه فرار کردم... مخم واقعا هنگ بود... داشتم از دست خودم و افکارم روانی میشدم. اصلا نمیتونستم قانع بشم... همش میگفتم خدا این همه آگاهی رو از کجا آورده وقتی خودش معلمی نداشته و اصلا فرض رو بر این میگیریم که خدا معلم داشته... معلم خدا کی بوده و باز این سوال رو میپرسیدم که معلم خدا از کی یاد گرفته و هرچقدر این سواالتو میپرسیدم بیشتر استرسی و اضطرابی میشدم... اووووووووووووووووف😭 در حد دیوانه شدن پیش رفتم و مدام این سوالات تو سرم بود... مطمئنم تو هم با خوندن این حرفا مخت هنگ کرده ... خب طبیعیه... میدونی چرا ؟ چون اصلا نمیشه با چشم سر و کلا با عقل کوچولوی خودمون جواب این سوالات رو بفهمیم... این سوالات نتیجه ای نداره... من این همه زمان گذاشتم و به این سوالات فکر کردم ... تهشم میدونی چی شد ؟ حس جنون و دیوانگی بهم دست داد... تفکر درمورد خلقت خدا کاملا اشتباهه... بخاطر همینه همه میگن دنبال کشف خلقت خدا نرو... بلکه دنبال کشف مخلوق های خدا برو... یعنی ببین خدا چی خلق کرده و با تفکر روشون میتونی کم کم به خدا برسی... حتی بعد ها متوجه شدم وقتی یه مدت رو عیب های خودت کار میکنی کم کم به خدا میرسی... بگذریم... 25 فصل سوم خشت اول مشکل اصلی من اون موقع ها این بود که میدونستم خدایی هست... اما نمیتونستم روی کاغذاثباتش کنم... خیلی تضاد بدیه این قضیه... تو روزای سخت زندگیم یه کسی کمکم کرده بود... ولی حالا که میخواستم اینو اثباتش کنم نمیتونستم... یه اخلاق منم اینه که یه چیزی رو تا تهش نفهمم ول نمیکنم... و این قضیه اون روزا خوره ذهنی من شده بود... من اگه چیزی بهم اثبات نشه مدام از درون به خودم میگم : از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم ... 😣😣 و این از کجا معلوم ها دیوونم میکنه... چون وقتی اطلاعاتت کم باشه هر چی بگی...درونت میگه : از کجا معلوم ... ولی وقتی اطلاعاتت زیاد باشه... درونت اگه بگه از کجا معلوم...تو بهش یه جواب محکم میدی ! و درونت دیگه نمیتونه چیزی بگه... اونایی که شبهه دارن خوب میفهمن الان من دارم چی میگم نمیخوام اسمش رو افسردگی بذارم اما یه حس پوچی بهم دست داده بود... یعنی همه چی رو پوچ میدیدم... میگفتم یعنی چی آخه... واقعا یعنی چی...من کی ام...اینجایی که هستم کجاست... چرا نمیفهمم حقایق رو ؟ همش احساس کلافگی داشتم...اما هیچوقت کم نیاوردم ! خیلی ها تو این مراحل بی خیال میشن اما من واقعا میخواستم جواب شبهاتمو پیدا کنم... یه روز رفتم خواهر زادم کیمیا رو بغل کردم و تا میتونستم به دستاش و موهاش و چشماش دقت کردم... انگاری یه رازی رو متوجه شده بودم... همش میگفتم : آخه کی اینارو درست کرده... این خورشید اون بالا چکار میکنه ؟ ماه چرا اینجا باید باشه... چرا اینجا اینجوریه... چرا من میتونم حرف بزنم ؟
صالحین تنها مسیر
24 فصل سوم خشت اول هیچوقت اون شب رو یادم نمیره...😔 دقیقا مهر ماه سال 1393 بود که از شدت سر درد د
26 فصل سوم خشت اول و آینه اتاقم رو از دیوار کندم و یه جا نشستم و به خودم تو آینه نگاه میکردم... میرفتم تو باغچه خونمون و خاک هارو میزدم کنار و به بوته ها و دونه ها و مورچه ها نگاه میکردم... میرفتم به آسمون نگاه میکردم... یا وقتی میوه میخوردم بدون اینکه بخورمش بالای ده دقیقه بهش خیره میشدم و نگاش میکردم... دقیقا آغاز بیداری من از همین لحظه بود... هر چیزی میخواستم بخورم بهش نگاه میکردم... هر آبی که میخوردم بهش فکر میکردم... بعضی وقتا گریه میکردم و میوه میخوردم... آخه کم کم داشتم متوجه میشدم همه چیو... سورة النحل آیه 12 خدا شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان خدا مسخر شمایند؛ در این، نشانه هایی است )از عظمت خدا،( براي گروهی که عقل خود را به کار میگیرند ... داشتم میفهمیدم یه نظمی در کاره ... هرگز امکان نداره این دنیا بی صاحب باشه و ما خالقی نداشته باشیم... این چیزا عین روز برام شفاف شده بود... یه شب تموم میوه ها و تموم سبزیجات رو آوردم تو اتاقم و بو میکردم و بهشون نگاه میکردم و باهاشون صحبت میکردم... دقیقا یادمه اون شب رو... اون شب همش به خودم میگفتم .... 27 فصل سوم خشت اول میگفتم ...رضا ؟ اینا از کجا اومده... اینا رو کی درست کرده... اینا از کجا میاد... این درخت از کجا میفهمه باید چی بار بده... بالای چند ساعت به این چیزا فکر میکردم... به دستای خودم نگاه میکردم و میگفتم: اینا از کجا اومده... اینارو کی درست کرده... دیگه اصلا کارم شده بود گریه کردن... انگاری گمشده پیدا کرده بودم... گریه هام از روی شوق بود... هنوز گریه هام یادمه... اون شب همش به دستام نگاه میکردم و میگفتم : خدایا ؟ اینارو تو طراحی کردی ؟ این ناخن ...این چشم...این مژه ها... اینا کار تو بود خدا ؟ دیگه یعنی عین روز برام شفاف و مشخص بود که یه خدایی هست که داره هدایتم میکنه و این جهان رو آفریده و خالق منه... 👈من از نظم و چیزایی که خدا آفریده ..پی به وجود خدا بردم... بعد ها که رو عیب های خودم کار کردم و خودمو از یه سری از عادت های غلط پاک کردم بهتر تونستم بفهمم خدایی هست... چون هر چقدر رو عیبات کار میکنی خالص تر میشی ... بهتر میتونی خدارو حسش کنی... بعدشم نشستم کمک های خدارو تو زندگیم به یاد آوردم ... به هر حال همه ماها بارها تو زندگیمون به گرفتاری بر خوردیم و از یه حسی درخواست کمک کردیم و اون به ما پاسخ میداد... مطمئنم بارها این اتفاق تو زندگیت افتاده... این حس همون خداست... ببین؟ ❤️خدا در هر لحظه حواسش به همه هست و داره هدایتشون میکنه...
صالحین تنها مسیر
26 فصل سوم خشت اول و آینه اتاقم رو از دیوار کندم و یه جا نشستم و به خودم تو آینه نگاه میکردم...
28 فصل سوم خشت اول از مورچه ها و حیوانات و حشرات و ماهی ها بگیر تا انسان و جن و فرشته ها و تموم گیاهان و موجودات روی کره زمین و آسمون... یه تمرین میگم برید انجام بدید... برید پشت بام خونتون و همه خیابون ها و ساختمون ها و ماشین هارو ببینید و بنویسید اولینچیزی که به ذهنتون میاد چیه ... یا اگه میتونی برو بام تهران وایستا...یا برو برج میلاد و از اون بالا تهران رو ببین.... و تو یه کاغذ بنویس چی به ذهنت میاد ... من این کارو کردم... میدونی چی نوشتم ؟ نوشتم : خدایا ؟ تو چجوری حواست به همه اینا هست.... و یهو مخم هنگ کرد...😐 این یه درس بزرگی برام بود... دقیقا اونجا بود که معنی الله اکبر رو فهمیدم... الله اکبر یعنی : ❤️خدا بزرگه... ولی حتی ما برای کلمه بزرگ هم اندازه گیری میکنیم و حد در نظر میگیریم... در صورتی که خدا بی نهایت بزرگه... و این بزرگی ته نداره... آیا تو میتونی بزرگی رو تصور کنی که ته نداره ؟ بچه ها... ما اصلا نمیتونیم عظمت خدارو درک کنیم... اصلا این قابلیت ذهنی به ما داده نشده که بشینیم بگیم خدا چه جوری به وجود اومده... کار من اشتباه محض بود... بعضی چیزا درکش از توانمون خارجه... نه بخاطر اینکه جوابی نداشته باشه... نه... بلکه بخاطر اینکه اگر هم کسی بهمون جواب بده درکش برامون سخته... 29 فصل سوم خشت اول مثلا تو بیا شیرینی قند رو برام توضیح بده... عمرا بتونی توضیحش بدی... نمیتونی اصلا... نه بخاطر اینکه شیرینی قند توضیح نداره... نه ... بلکه تو نمیتونی توضیحش بدی چون نمیتونی درکش کنی ... و این کاملا طبیعیه... خدا هم دقیقا همینه... میدونم بحث هام داره فلسفی میشه .... اما اشکالی نداره... بعضی وقتا ما نیاز داریم برای سوال های بی جوابمون پاسخی پیدا کنیم... شما هر جوری خدارو ببینی اشتباست ... یعنی هر تصوری نسبت به خدا کنی اشتباست... چون همون تصورتم محدوده... درک خدا ممکن نیست... حتی درک کارای خدا هم ممکن نیست...چه برسه به خودش... بعضی وقتا تو زندگیمون یه سری اتفاقات میوفته جیغمون در میاد... 💟بعد که چند سال میگذره میبینیم خیر بود... 😭 بخاطر همین درکش سخته برامون... من این روزا واقعا کمتر به اون سوالات فکر میکنم... خیلی ذهنم راحت تر شده... دیگه اون حس های بد همراهم نیست که هی به چگونگی خلقت خدا فکر کنم... من این روزا با خدا ارتباط خوبی دارم و با هم دوست شدیم.
صالحین تنها مسیر
28 فصل سوم خشت اول از مورچه ها و حیوانات و حشرات و ماهی ها بگیر تا انسان و جن و فرشته ها و تموم
30 فصل سوم خشت اول خدارو با چشم دل کاملا میبینمش و عین روز برام روشنه که خدایی هست و داره کیهان رو مدیریت میکنه و فقط از من اعتماد میخواد... همین... خدا منو نیافریده که به چیزی فکر کنم که درکش در توانم نیست... برا همینه که امام ها گفتن : درباره ذات خدا فکر نکنید بلکه درباره چیزایی که آفریده فکر کنید... یکی از دلایلی که عاشق مستند دیدن شدم همین موضوع بود... وقتی مستند میبینم عاشق قدرت و زیبایی خدا میشم... اتفاقا خدا هم تو قران گفته منو از این طریق چیزایی که آفریدم بشناس... اینجوری توان درکشو دارید و مختون درد نمیگیره! بچه ها ؟ فکر کردن درمورد خلقت خدا شمارو به هیچ نتیجه ای نمیرسونه... نه تنها شما... بلکه هر کسی وارد اینجور مسائل بشه یا دیوانه میشه.. یا کافر میشه... یا به پوچی و افسردگی کامل میرسه... ازتون میخوام اشتباه منو تکرار نکنید... آخه تو چجوری میتونی بفهمی یه خدایی که در یه لحظه حواسش به : 8میلیارد انسان...40 میلیارد مورچه..90 میلیارد حیوان...500 میلیارد پشه و حشره هست رو با عقل کوچیکت درک کنی ؟ تو چجوری میتونی خلقت خدایی که جهان به این بزرگی تو مشتشه رو درک کنی ؟ ببین... من خودمم میدونم که تو خدارو از درون خودت احساس میکنی... من میدونم که ازش حاجت گرفتی... من میدونم که خدا از درون باهات حرف میزنه... من همه اینارو میدونم... اما اگه تو هم مثل من در اثباتش مشکل داری...سعی بکن از راه درستش بری ... نه اینکه به خلقتخدا فکر کنی... برای اثبات خدا بگرد دنبال اتفاقاتی که میتونست برات بیوفته اما نیوفتاد... برو جنگل یا لب دریا و بهزیبایی ها نگاه کن... برو به صورت یه نوزاد نگاه کن... برو تو گوگل سرچ بزن عکس درختان زیبا...تو اینجوری راحت تر به نتیجه میرسی... 31 فصل سوم خشت اول برو قرآن بخون... چرا قران نمیخونی ؟ ها ؟ چرا حتی یه بار نمیخونی ؟ آقا اصلا فکر کن این کتاب یه کتاب رمان هستش... یعنی واقعا حاضر نیستی 10 روز وقت خودتو صرف خوندنش کنی ؟ به خدا بی انصافیه... جدی میگم... ای کاش من به جای اینکه برم به چیزای چرت پرت فکر کنم میرفتم اون روزا قران میخوندم... چون جواب تموم سوالاتم توش بود... خدایی خیلی تنبلیم... قبول داری ؟ اگه خواستی قران بخونی با ترجمه مکارم یا انصاریان مکارم ساده تره و انصاریان یکمی پیچیدست ...اما دقیقه بخون تا بهتر متوجه بشی... همین... من حرفام تو این فصل تموم شد... امیدوارم هممون خدارو بتونیم درکش کنیم.. اما از راه درست ... نه از راه غلط و بی نتیجه. همین... تا فصل بعدی... خدا نگهدار😊
صالحین تنها مسیر
30 فصل سوم خشت اول خدارو با چشم دل کاملا میبینمش و عین روز برام روشنه که خدایی هست و داره کیهان
32 فصل چهارم خشت اول سلام. خوبی ؟ به فصل جدید خوش اومدی... چه خبرا ؟ میگم ؟ به نظرت هدف از خلقت ما چی بود ؟ خدا چرا خلقمون کرد؟ اینکه بخوری بخوابی تهشم بمیری و بری زیر خاک... این نوع زندگی کردن خیلی مسخرت... قبول داری ؟ آخه هدفی نیستش ...خیلی اینجوری دنیا مسخره میشه... اصلا زندگی یعنی داشتن هدف... اگه هدف نباشه زندگی خیلی مسخرست... اگه زندگی ما هدف نداشت... خب خدا واسه چی مارو خلق کرد ؟ قبل از ما دانیاسورها و انسان های اولیه بودن دیگه... تو قران هم خدا گفته قبل از شما یه سری انسان های اولیه بود و همینطور جن ها و دانیاسور ها و خلاصه کلی خدا موجود خلق کرده... اما وقتی مارو خلق کرد بهمون گفت : شما اشرف مخلوقاتید ... یعنی از همه چیزایی که آفریدم سر ترید... شاید بگی رضا ؟ هدف چی بود آخه ؟ خدا واسه چی خلقمون کرد ؟ ولله من خیلی به این سوال فکر کردم... نظر خودمو میگم بهتون : به نظر من خدا به سه دلیل این جهان و مارو آفرید... 33 فصل چهارم خشت اول 1 :عشق : 💚ببینید بچه ها...خدا کلا آفریدن رو دوست داره ... ✔️یکی از اسم های خدا تو قران خالق هستش... ☺️ تا الان مارو از همه آفریده ها بیشتر دوست داره... خلاصه دلیل اول و مهمترینش عشق بوده... ❤️یعنی خدا دوستمون داشته که خلقمون کرده... 2 :لذت بردن : اینو همیشه یادت باشه...خدا از خنده ما خوشحال میشه و دوست داره ما تو این دنیا لذت ببریم. ✅ یکی از دلایلی که دین رو برای ما آورده همینه که ما به وسیله دین از زندگیمون لذت ببریم. 👌من خودم شخصا هر چقدر خودمو با آموزه های دینی بیشتر وفق میدم قدرت و اخلاق و رفتارم بهتر میشه... اینو همه کسایی که اطرافم هستن تایید میکنن...😌 کلا خدا از لذت بردن ما لذت میبره... ✔️ولی خدا میخواد ببیریم! ❗️نه لذتی که باشه و زود از بین بره و مارو ضعیف کنه ... 3 :رشد روحی و تغییر: ببین... ما توانایی دیدن خدارو نداریم... اما اگه روحمون بزرگ بشه میتونیم خدارو حس کنیم و اون دنیا هم میتونیم با خدا حرف بزنیم ... و این کار قدرت روحی زیادی میخواد... بخاطر همین باید تغییر کنیم و روح خودمونو بزرگ کنیم... هر چی روح بزرگتر بشه صبور تر و بخشنده تر و خدایی تر میشه... من دقیقا تو سایت دارم همین کارو میکنم... یعنی دارم روح بچه هارو بزرگ و قوی میکنم... 〽️یکی از بچه ها چند وقت پیش بهم گفت : رضا ؟ خب حرفای تو درست...من فهمیدم خدا چرا خلقم کرده...اما رضا ؟ چرا خدا با اینکه از آینده و تقدیر و سرنوشت ما با خبره...بازم مارو آفرید ؟ ببینید دوستان خوبم...بذار یه مثال برات بزنم... ✅✔️
صالحین تنها مسیر
32 فصل چهارم خشت اول سلام. خوبی ؟ به فصل جدید خوش اومدی... چه خبرا ؟ میگم ؟ به نظرت هدف از خلقت ما
34 فصل چهارم خشت اول مثلا شما یه بچه ای دارید که عاشق بستنی هست... 🍦 و میدونی که وقتی به این پول بدی میره سریع بستنی میخره... پس تو بچت رو کامل میشناسی... درسته ؟ خب ...خدا هم همینه دیگه... خدا از ته ته ته ته ته ته ته ته دل ما باخبره... پس میدونه آینده ما چی میشه... اما خود خدا تو قران گفته : شما کاملا مختار هستید هر جوری عشقتونه زندگی کنید... 👌ولی بدونید که مرگ و قیامتی در کاره.. پس به فکر قبر و قیامت خودتون باشید. بعضی ها هم میگن زندگی جبره و تقدیر و سرنوشت ما نوشته شده... این حرفا همش کشکه...... شما مختاری هر جوری دوست داری زندگی کنی... این خودت هستی که سرنوشت خودتو مشخص میکنی و مینویسی. اصولا کسایی از این حرفا میزنن که نمیخوان تلاشی کنن یا گامی بردارن ... وگرنه کسی که اهل تلاش و هدف ریختن باشه میدونه که سرنوشت رو خود آدم مینویسه و تغییر میده.... اینکه میگن خدا به ما و عبادت هامون نیازی نداره هم درسته... ولی خب ... خدا مارو خلق کرده و دوستمون داره...مگه نه ؟ 🌺شما خودتونم یه نقاشی بکشید دوستش دارید و تموم تلاشتونو میکنید که از این نقاشی مراقبت کنید... 🌹خدا خیلی دوستمون داره...خدا ازمون میخواد قدرخودمونو بدونیم ! بذار یه مثال دیگه برات بزنم : تو اگه به یه کسی یه گوشی اپل بدی و ببینی طرف داره با گوشی اپل که تازه براش خریدی گردو میشکنه چکار میکنی ؟ 😞😔 ناراحت میشی آره ؟ میگی چرا قدر این گوشی رو نمیدونه ... میگی چرا داره با گوشی اپل گردو میشکنه... خب...خدا هم همینه دیگه...😭 35 فصل چهارم خشت اول ✔️خدا ناراحت میشه از کارای اشتباهمون... 👌آخه خدا ما رو بهترین و اشرف مخلوقات خلق کرده ! این میدونی یعنی چی ؟؟؟؟؟؟ 🤔 یعنی خدا انتظار داره قدر خودتو بدونی ! خدا تورو با هدف آفریده... اگه خدا میگه به حرفم گوش بده و عبادت کن یا .. ❤️همه اینا بخاطر خودمونه... خدا هر چی گفته بکن یا نکن دقیقا بخاطر خودمون گفته ! اینو بعدا اگه یکم تو باشید همتون میفهمید.... خدا به هیچ کس حرف زور نزده. خیالتون راحته راحت... یکی از دلایلی که خدا میگه گناه نکن فقط بخاطر اینه که این کار به روح و جسم ما ضربه میزنه... کلا هر وقت دیدید خدا میگه یه کاری رو نکن بدونید که اون کار به ما صدمه میزنه...... این بهم اثبات شده ! در کل گناه یعنی : این کار بهت صدمه میزنه انجام نده... مثل مشروب خوردن و دروغ گفتن و غیبت کردن... ♨️همه اینا روح رو داغون میکنه و مارو عصبی میکنه ! یا همین نمازی که خدا میگه بخون در واقع برای خودمون طراحی شده... وقتی نماز میخونی از درون انرژی های منفی به سطح زمین برمیگرده و حتی الان علم اثبات کرده باید ساعت 5 صبح بلند شی وگرنه خونت لخته میشه و ممکنه مریض یا افسرده بشی ... و باید دست و صورتت رو سر صبح بشوری... علم تازه اینو فهمیده اما خدا اینو خیلی سال ها پیش گفته بود! پس کلا خدا هر چی گفته برای خودمون و بردنمون گفته ... خدا از ما انتظار داره مراقب خودمون باشیم و بهمون اختیار داده تا به سمت بهترین ها بریم... یعنی واقعا هدف خدا چیزی جز پیشرفت روحی ماست ؟؟؟... هر کسی روح خودش رو با خودسازی بزرگ کرد...این زندگی رو برد... خودسازی هم یعنی امروزت مثل دیروزت نباشه... و این خیلی منطقیه به نظرم... هر چقدر خودتو به این هدف نزدیک تر کنی ... پیش خدا نمرت بالاتره....
صالحین تنها مسیر
34 فصل چهارم خشت اول مثلا شما یه بچه ای دارید که عاشق بستنی هست... 🍦 و میدونی که وقتی به این پول
36 فصل چهارم خشت اول بچه ها... من تموم تلاشمو دارم میکنم که کتابم ساده و روون باشه... میخوام این کتاب انقدر ساده باشه که همه متوجه بشن... اگه میخوای اطلاعاتت زیاد بشه باید خودتم تا میتونی درمورد خدا تحقیق کنی...این کتاب خشت اوله... یعنی خشت اول باید کتابی باشه که ساده و روون باشه تا هر کسی که در قدم اول هستش متوجه بشه... من اگه بتونم تو این کتاب ایمانت رو به غیب بالا ببرم خیلی عالی میشه... ایمان به غیب یعنی : چیزی که با چشم سر دیده نمیشه ❤️ولی با چشم دل دیده میشه... بچه ها... خیلی چیزا هست که ما نمیبینیم و میگیم نیست... چون عادت کردیم هر چی رو که با چشم سر دیدیم باور کنیم... بخاطر همین خیلی ها میگن خدا کو نمیبینیمش... اما بچه ها... همه چی با چشم سر دیدنی نیست... بعضی وقتا باید با چشم دل دید ... 👌ازت میخوام یکم به اتفاقات زندگیت دقت کنی و دستان پنهان خدارو کشف کنی و با تفکر کردن واقعا بفهمی یه نیرویی در جهان در کاره....!!!! این یعنی ایمان به غیب... بگذریم...حرف زیاده...ولی همینجا تمومش میکنم... تو فصل بعدی میخوام درمورد هدف خلقت ابلیس یا همون شیطان با شما حرف بزنم... فصل بعدی خیلی بهت کمک میکنه تا شیطان رو بشناسی... تا فصل بعدی.. فعال خدا نگهدار😊 ✅✅😊 37 فصل پنجم خشت اول سلام. خوبی؟ به فصل جدید خوش اومدی... تا اینجای کتاب سعی کردم خیلی ساده و دلی خدارو برات اثبات کنم... به نظرم یکم خودتم فکر کنی به راحتی میتونی بفهمی یه خدایی هست... من تو این فصل میخواستم درمورد راز خلقت شیطون حرف بزنم... میگم ؟ میدونی اصلا شیطون چجوری خلق شد ؟ درمورد شیطون چقدر اطلاعات داری ؟ احتمالا در همین حد میدونی که شیطون وظیفش اینه که گولمون بزنه... اما این کافی نیست... قضیه جدی تر از این حرفاست... ازت میخوام این فصل رو با دقت بخونی ! آخه من خیلی درمورد شیطون تحقیق کردم و خیلی خوب تونستم بشناسمش... اگه برات از شیطون بگم احتمالا تو هم بهتر میشناسیش و اطلاعاتت در این زمینه بالا میره... سعی میکنم مثل همیشه خیلی ساده توضیح بدم تا همتون متوجه بشید... ببین ...همه چیز به میلیون ها سال قبل برمیگرده... خدا قبل از خلقت انسان موجودات زیادی رو آفریده بود و بعد نسلشونو منقرض کرد... مثال یکی از اون موجوداتی که خدا قبل از ما آفریده بود یه سری انسان های اولیه بودن که مثل ما نبودن... یا مثلا قبل از ما دایناسورها زندگی میکردن... یا قبل از ما خدا یه سری جن آفریده بود که رو زمین زندگی میکردن و طبق آیه قران به ناحق همدیگه رو میکشتن...
صالحین تنها مسیر
36 فصل چهارم خشت اول بچه ها... من تموم تلاشمو دارم میکنم که کتابم ساده و روون باشه... میخوام ای
38 فصل پنجم خشت اول بذار از داستان جن ها برات شروع کنم... طبق آیه قران ... خدا جن رو قبل از انسان آفرید و جن ها بخاطر ظلم و ستمی که به هم میکردن روی زمین خیلی خون ریزی میکردن و به ناحق همو میکشتن... بخاطر همین فرشته های مقرب خدا همیشه از این قضیه ناراحت بودن... تا اینکه خدا نسل این جن هارو منقرض کرد و همگی از بین رفتن... اما از بین این همه جن هایی که نسلشون منقرض شد یه جن بود که نسبتا از بقیه بهتر بود... این جن رو خدا بنا به دلایلی و از روی حکمت میذاره کنار فرشته ها تا در کنار هم باشن و خدارو عبادت کنن... تا اینکه یه اتفاق عجیبی میوفته... این جن خدارو خیلی عالی عبادت میکرد... حتی از فرشته ها هم بهتر! از بس خدا رو عالی عبادت میکرد که روز به روز مقامش پیش خدا بیشتر میشد... بخاطر همین تموم فرشته ها این جن رو صداش میزدن : عزازیل... عزازیل یعنی : عزیز خدا عزازیل سال های سال خدارو عبادت میکرد... انقدر این کار رو عالی انجام میداد که تموم فرشته ها آرزو میکردن ای کاش مثل عزازیل میبودن و میتونستن خدارو اینجوری عبادت کنن... دیگه کار عزازیل به جایی رسید که تو آسمون هفتم میرفت منبر و برای فرشته ها سخنرانی میکرد و فرشته ها عاشق عزازیل بودن و خیلی دوستش داشتن. چون خیلی مقام عزازیل بالا رفته بود... حتی فرشته های مقرب خدا مثل جبرئیل و میکائیل و اسرافیل پای منبر عزازیل مینشتن و خیلی دوستش داشتن. با اینکه عزازیل از جن بود اما همه ی فرشته ها ازش میخواستن که عزازیل براشون دعا کنه تا اونا هم مثل خودش به خدا نزدیک بشن... 39 فصل پنجم خشت اول میشه گفت بعد از خدا دیگه همه کاره آسمون هفتم عزازیل بود... همه ازش حساب میبردن و دعا میکردن که بتونن به مقام عزازیل نزدیک بشن... تا اینکه یه اتفاقی افتاد... تو آسمون هفتم یه الوار نورانی قرار دادن... بعدش خدا گفت : ای شمایی که منو عبادت میکنید ؟ از بین شما یکیتون مشرک و کافره ! و به زودی مشخص میشه اون شخص کیه! تا این خبر تو آسمون هفتم پیچید همه فرشته ها به هم نگاه میکردن و میگفتن نکنه اون شخص خودشون باشن و میرفتن از عزازیل مشورت میگرفتن چکار کنن... همه به خودشون شک داشتن و خیلی نگران بودن که نکنه کاری کردن که خدارو ناراحت کردن... از عزازیل میخواستن کمکشون کنه... این قضیه دیگه خیلی جدی شد... همه نگران بودن ولی یه نفر خیلی خیالش راحت بود و اون شخص عزازیل بود. چون هزار ان سال خدارو خیلی عالی پرستیده بود و خیالش راحت بود که کسی تو عبادت و یکتا پرستی کسی به گرد پاشم نمیرسه... یهو خدا ندا داد و همه فرشته هارو جمع کرد...و عزازیل رو هم صدا زد و گفت بیا... خلاصه همه جمع شدن و خدا شروع کرد به صحبت کردن... خدا گفت من یه جانشین و خلیفه میخوام برای دنیا انتخاب کنم... عزازیل همیشه دنبال این بود که خدا یه پست عالی بهش بده ولی کم کم متوجه شد که خدا همچین قصدی نداره و از قرار معلوم میخواد یه چیزی رو از جنس گل درست کنه و اون رو خلیفه خودش روی زمین کنه... اینجا بود که عزازیل یهو بهش برخورد... خیلی ناراحت شد ! خیلی عصبی شد !
صالحین تنها مسیر
38 فصل پنجم خشت اول بذار از داستان جن ها برات شروع کنم... طبق آیه قران ... خدا جن رو قبل از انس
40 فصل پنجم خشت اول سریعا به سمت زمین پرواز کرد و خاک رو صدا زد و گفت : ای خاک... اگه فرشته ها به سمتت اومدن اصلا بهشون از خاک خودت نده ... وگرنه از بین میری ! خاک هم چون مقام عزازیل بالا بود بهش گوش کرد و گفت چشم. از طرف خدا جبرئیل مامور شد که به سمت زمین پرواز کنه و کمی خاک و گل با خودش به آسمون ببره... اما زمین شروع کرد به ناله کردن و گفت این کارو نکنین ... جبرئیل وقتی ناله زمین رو دید دست خالی برگشت به سمت خدا و بعد خدا اسرافیل و میکائیل رو فرستاد که باز هم زمین ناله کرد و دست خالی به سمت خدا برگشتن... تا اینکه خدا عزرائیل رو مامور کرد... عزرائیل اصلا به ناله زمین و خاک گوش نکرد و یه مشت خاک و گل برداشت و به سمت خدا پرواز کرد... عزازیل روز به روز بیشتر داشت عصبی میشد ! تا اینکه بالاخره اون اتفاق بزرگ افتاد... و خدا تموم فرشته ها رو از هفت آسمون صدا زد و گفت بیاید که یه کار مهم باهاتون دارم... همگی رفتن... عزازیل هم رفت.... خدا شروع کرد به صحبت کردن و قضیه خلیفه روی زمین رو کامل مطرح کرد... تموم فرشته ها از این قضیه ناراضی بودن.... عزازیل هم ناراحتی خودشو بیان کرد.... ولی خدا توضیح داد و همه رو قانع کرد... 41 فصل پنجم خشت اول نگرانی فرشته ها از این بود که نکنه باز خدا یه سری موجودات بیافرینه که مثل قبلی ها تو زمین خون همو به نا حق بریزن... ولی خدا گفت نگران نباشید... من یه چیزایی میدونم که شما نمیدونید ... بعدش خدا حضرت آدم رو به تموم فرشته ها و عزازیل نشون داد و در همون لحظه خدا از روح خودش در کالبد بدن حضرت آدم دمید... همین که روح خدا به بینی رسید حضرت آدم یه عطسه زد و گفت : الحمدالله... و خدا گفت : یرحمک الله... و خدا در همین لحظه حضرت آدم رو به تموم فرشته ها معرفی کرد... وقتی فرشته ها حضرت آدم رو دیدن و به حرفاش گوش کردن متوجه شدن در برابر حضرت آدمهیچی برای گفتن ندارن ... چون خیلی علم حضرت آدم زیاد بود و فرشته ها در برابرش هیچی برای گفتن نداشتن... در همین لحظه خدا حضرت آدم رو به عنوان جانشین خودش روی زمین معرفی کرد و به همه فرشته ها و عزازیل دستور داد سجده کنن... همه سجده کردن به جز... به جز... به جز... به جز عزازیل... خدا گفت : عزازیل ؟ چرا سجده نکردی ؟ عزازیل پاسخ داد :
صالحین تنها مسیر
40 فصل پنجم خشت اول سریعا به سمت زمین پرواز کرد و خاک رو صدا زد و گفت : ای خاک... اگه فرشته ها
42 فصل پنجم خشت اول چرا این گل بد بوی کثیف رو گذاشتی مالک زمین شه ؟ مگه من چم بود ؟ کم عبادت کردم ؟ کم از تو گفتم ؟ چرا منو ندیدی ؟ چرا این گل کثیف بد بوی نجس رو گذاشتی مالک زمین بشه ؟ من که از آتیش بودم که ! این همه عبادتت کردم ! عمرا سجده کنم ! خدا گفت : من بهت میگم سجده کن ! عزازیل گفت : نمیکنم ! تو این لحظه تموم فرشته ها تعجب کرده بودن... باورشون نمیشد عزازیل داره با خدا اینجوری حرف میزنه... همشون تعجب کرده بودن ... آخه شنیده بودن به زودی یکی مشرک و کافر میشه ولی هیچکدوم باورشون نمیشد که این شخص عزازیل باشه... و از همون لحظه اسم عزازیل به ابلیس تغییر اسم پیدا کرد! اما این آخر ماجرا نبود ! جدل و مناظره خدا و ابلیس هم چنان ادامه داشت ! همه داشتن این صحنه رو میدیدن... تموم فرشته ها به عزازیل گفتن : سجده کن...چرا سجده نمیکنی ؟ باورشون نمیشد.. آخه عزازیل معلم اخلاق و معلم دینیشون بود! پای منبر عزازیل اشک میریختن و از خدا مقام عزازیل رو میخواستن... باورشون نمیشد داره با خدا اینجوری و با این لحن حرف میزنه! حضرت آدم هم یه گوشه وایستاده بود و همینجور نگاه میکرد و هیچی نمیگفت... دیگه عزازیل یا همون ابلیس کفرش در اومد... 43 فصل پنجم خشت اول شروع کرد به توهین کردن به حضرت آدم ... و خدا تا اینو دید سریع بهش گفت : برو گمشو از این مقامی که من بهت دادم بیرون ! ابلیس گفت : باشه ! حالا که اینجوری شد به عزتت سوگند این آدم و تموم کسایی که از نسلش باشن رو گمراه میکنم! خدا گفت : برو هر کاری دوست داری بکن. تو هیچ کاری نمیتونی بکنی! ابلیس گفت : این همه عبادتت کردم ! بهم یه عمر طولانی بده و منو زنده نگهدار! خدا گفت : باشه...چون عبادتمو کردی تا روز معینی بهت فرصت میدم... ولی روز قیامت خار و بد بختی... ابلیس گفت : به من قدرتی بده که بتونم فرزندای آدم رو وسوسه کنم و بتونم تو قلب و ذهنشون نفوذ پیدا کنم ! خدا گفت : باشه... چون هزار ان سال عبادتمو کردی ... قبول... اینم پاداشت! اینجا بود که حضرت آدم شاکی شد! حضرت آدم به خدا گفت : یعنی چی ؟ چرا این اجازه رو بهش میدی ؟ پس من چی ؟ خدا به حضرت آدم گفت : نگران نباش... یه سری هارو میفرستم که فرزندانت رو هدایت کنن و از نسل شما کلی پیامبر و امام میفرستم که کسی گمراه نشه و هر کی رو خودش کار کنه این ابلیس هیچ تسلطی روش نداره! و اگر کسی از شما هم گول ابلیس رو بخوره و توبه کنه من توبشو میپذیرم و همه رو میبخشم... در همین لحظه فرشته ها چون گستاخی عزازیل رو دیده بودن و فهمیدن که گول خوردن خواستن به سمتش حمله کنن که یهو ابلیس یا همون عزازیل فرار کرد و غیبش زد!
صالحین تنها مسیر
42 فصل پنجم خشت اول چرا این گل بد بوی کثیف رو گذاشتی مالک زمین شه ؟ مگه من چم بود ؟ کم عبادت کر
44 فصل پنجم خشت اول خدا بعد این قضیه حضرت آدم و حوا رو به یه جایی تو بهشت برد ... در واقع بهشت نبود بلکه یه جای خوش آب و هوایی تو زمین بود که مثل بهشت بود خدا به حضرت آدم و حوا گفت : ای آدم و حوا ؟ برید تو بهشت و هر کاری دوست دارید بکنید... اما به این درخت ی که این وسط هستش نزدیک نشید... چون آزمایش شما با همین درخته ...اگه بهش نزدیک بشید و چیزی ازش بخورید همه چی ازتون گرفته میشه... به جای اینکه به این درخت نزدیک بشید از نعمت های دیگه من استفاده بکنید و از بهشت من لذت ببرید. خلاصه حضرت آدم و حوا قبول کردن و تو بهشت داشتن کلی از زندگیشون لذت میبردن... ابلیس هم که خار و زلیل شده بود به یه گوشه ای رفت و از شدت کینه و نفرت داشت دیوونه میشد. ابلیس در حد انفجار از حضرت آدم متنفر بود! خیلی دوست داشت انتقام خودشو بگیره! چون تا قبلش خیلی مقامش پیش خدا بالا بود و حضرت آدم باعث شد رابطش با خدا خراب بشه... خلاصه ابلیس تصمیم جدی خودشو گرفت که انتقام بگیره... به هیچی جز انتقام فکر نمیکرد. به مرز جنون رسیده بود و میخواست انتقام خودش رو زودتر از آدم و حوا بگیره ... وقتی فهمید خدا گفته به این درخت نزدیک نشید کلی امیدوار شد و گفت : باید کاری کنم که آدم به این درخت نزدیک بشه و از میوه اش بخوره... و شروع کرد به برنامه ریزی کردن که چجوری میتونه کاری کنه آدم و حوا رو گول بزنه... از اونجایی که شیطون تو آسمون هفتم معلم اخلاق بود ... یه جورایی با تموم زیر و بم اخلاقیات آشنابود... بخاطر همین یه صفت درونی انسان رو نشونه رفت و خواست به وسیله همون حضرت آدم رو گول بزنه... اون صفت انسانی چیزی نبود جز: حرص و طمع و میل انسان به جاودانگی... 45 فصل پنجم خشت اول چون ابلیس معلم اخلاق بود قشنگ میتونست نقشه بریزه چون از درون با خبر بود که مثلا اونشخص به چی کشش داره و بعد از طریق همون شروع میکرد به وسوسه کردن... و از طرفی خدا هم بهش این قدرت رو داده بود که وسوسه کنه... خلاصه اول رفت سمت حوا و بعد رفت سمت حضرت آدم و انقدر باهاشون صحبت کرد که کم کم پاهای حضرت آدم سست شد... ولی بازم آدم و حوا قصد نزدیک شدن به اون درخت رو نداشتن... چون اولا میدونستن خدا گفته نزدیک نشو و دوما ؟ میدونستن که ابلیس دشمن شماره یکشونه ! ولی خب... یهو گول ابلیس رو خوردن و به اون درخت نزدیک شدن.... ابلیس اومد به حضرت آدم گفت : ای آدم ؟ به خدا قسم اگه از این میوه بخورید هیچیتون نمیشه... بلکه تو بهشت همیشه میمونید و اصلا نمیمیرید! و از فرشته ها میشید ! در واقع ابلیس به دو دلیل این حرف رو به حضرت آدم زد : یکی اینکه میل انسان به جاودانگی رو میدونست بخاطر همین از حرص و طمع انسان سو استفاده کرد و از طرف دیگه چون حضرت آدم تجربه نداشت گول قسم خوردن شیطون رو خورده بود... چون شیطون گفت : به خداااااااا قسم چیزیتون نمیشه ! حضرت آدم فکر میکرد شیطون قسم خدارو الکی نمیخوره... خلاصه ابلیس مخ حضرت آدم رو زد و حضرت آدم به سمت اون درخت رفت... این قسمت خیلی دردناکه... ولی خب... اتفاقی بوده که افتاده و قران قشنگ توضیح داده که ماجرا چی بوده... آدم و حوا گول ابلیس رو خوردن و رفتن به سمت اون درخت و از میوه ا ش خوردن... تا اون میوه رو گاز زدن خدا صداشون زد و گفت: ای آدم ؟ مگه من نگفتم به این درخت نزدیک نشو ؟ یهو حضرت آدم به خودش اومد و تازه فهمید ابلیس گولش زده...
صالحین تنها مسیر
44 فصل پنجم خشت اول خدا بعد این قضیه حضرت آدم و حوا رو به یه جایی تو بهشت برد ... در واقع بهشت
46 فصل پنجم خشت اول ولی خب...دیگه دیر شده بود... از امتحان الهی مردود شده بودن... و اونجا بود که همگی از بهشت خارج شدن و اومدن به دنیا... و از اون تاریخ تا الان ما در این دنیا داریم زندگی میکنیم! خلاصه امتحان الهی حضرت آدم و حوا اینجوری بود... نمیشه حضرت آدم رو قضاوت کرد... که تو چرا به اون درخت نزدیک شدی! شاید اگه من و تو هم بودیم گول ابلیس رو میخوردیم. بعد اون قضیه ابلیس کلی میخندید و خوشحال بود ولی حضرت آدم خیلی پشیمون و ناراحت بود... و مدام گریه میکرد... و بعدشم که توبه کرد و ... از اینجا به بعد ماجرا تو قران کامل توضیح داده شده... اگه برید یه سر قران رو بخونید کاملا متوجه میشید باقی ماجرا چی بود.... اینایی که بهتون گفتم حاصل 5 سال تحقیق و مطالعه شبانه روزیم بود که سعی کردم خیلی ساده براتون توضیح بدم. گمون نکنم تو ایران کسی تونسته باشه انقدر ساده و راحت همه اینارو توضیح بده... ولی خب... از اونجایی که عاشقتونم سعی کردم اینارو براتون از صفر تا صد بگم... مطمئنم از الان به بعد قران رو بهتر میفهمی... من 5 سال وقت گذاشتم ولی تو در 5 دقیقه اینارو خوندی و از تجربیاتم استفاده کردی.... به این میگن زکات علم...😊 امیدوارم تونسته باشم شبهات ذهنی شمارو برطرف کرده باشم.... حرفام تو این فصل هم داره تموم میشه... امیدوارم شیطون رو شناخته باشی... 47 فصل پنجم خشت اول 65 راستی؟ میدونستی شیطون چند بار قصد توبه کردن داشت ؟ در زمان حضرت موسی شیطون خیلی پشیمون بود... واقعا پشیمون و ناراحت بود... میاد پیش حضرت موسی علیه السلام و میگه : ای موسی ؟ ای پیامبر خدا ؟ من پشیمون شدم.... برو به خدا بگو چکار کنم منو ببخشه ؟ حضرت موسی تعجب میکنه و میگه : واقعا میخوای توبه کنی ؟ میگه آره... خلاصه حضرت موسی که مستقیم میتونست با خدا صحبت کنه به خدا میگه : اره جریان اینه.... ابلیس پشیمون شده و ناراحته... چکار کنیم...آیا میبخشیش ؟ خدا بهش میگه : ای موسی ؟ برو بهش بگو : اگه واقعا میخوای توبه کنی برو سر قبر حضرت ادم و سجده کن... همین... اگه این کارو کنی من بعدش تورو کاملا میبخشم... بعد حضرت موسی میره این قضیه رو به ابلیس میگه... هه... میدونید ابلیس در جواب چی میگه ؟ گفت : من تا زمانی که زنده بود بهش سجده نکردمم ! الان که مرده ...برم سر قبرش سجده کنم؟ نمیخوام!
صالحین تنها مسیر
46 فصل پنجم خشت اول ولی خب...دیگه دیر شده بود... از امتحان الهی مردود شده بودن... و اونجا بود ک
48 فصل پنجم خشت اول بچه ها... درواقع ابلیس نماد غرور و تکبره! ابلیس خیلی غرور داره... یعنی هرگز پا رو خودش نمیذاره! اصلا یه موجود کثیفو گندیه... ابلیس کسی رو جز خودش ذره ای حساب نمیکنه...غرور نام دیگه ابلیسه... بچه ها ؟ حرفام تموم شد... یه چیزی ازت بخوام انجام میدی ؟ ازت میخوام یه بار قران رو با معنی فارسیش بخونی... باور کنید تموم سوالاتتون جوابش تو قران هست. من بعضی وقتا نظرات شمارو میخونم سریع میگم : دقیقا جوابش تو قرانه... اما نمیره سمتش... متاسفانه بعضی بچه ها واقعا تنبلی میکنن... چیزی که عاقبت به خیرت میکنه قرانه... همین... تا فصل بعدی... فعال... خدا نگهدار ... خشت اول سلام دوستان خوبم... به فصل جدید خوش اومدید... 👌تو این فصل میخوام درمورد هدف آفرینش حرف بزنم... میگم ؟ این جمله رو چند بار از اطرافیانت شنیدی ؟ آدم باش ! بهت میگم آدم باش ! صد بار نگفتم آدم باش ؟ 🤔 احتمالا این جمله رو از بزرگاتون زیاد شنیدین... مثل مامان بابات...یا شایدم از ناظم یا معلم مدرست... ولی این جمله اشتباست... باید نگاهمونو بدیم چون : خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج ما نیومدیم به این دنیا که آدم باشیم... ما که از همون اولشم آدم بودیم ! بلکه ما به این دنیا اومدیم که انسان بشیم ! اگه قرار بود آدم به دنیا بیایم و آدم بمیریم که با حیوونا فرقی نداشتیم... آخه اونا هم حیوون به دنیا میان و حیوون میمیرن ! به هر حال یه فرقی باید باشه دیگه... ما باید از آدم بودن به سمت انسان شدن حرکت کنیم... راستی ؟ تو آدمی یا انسان ؟ راستشو بخوای من قبلا آدم بودم... ❤️ولی چند سالیه دارم تلاش میکنم انسان باشم...
صالحین تنها مسیر
48 فصل پنجم خشت اول بچه ها... درواقع ابلیس نماد غرور و تکبره! ابلیس خیلی غرور داره... یعنی هر
خشت اول بچه ها ؟ کسی که آدم میمونه هیچ پیشرفتی نمیکنه ولی کسی که انسان میشه قطعا خیلی رو خودش کار کرده که االان انسان شده... پس هدف از خلقت ما انسان شدنه نه آدم موندن ! شما فکر میکنی خدا این همه پیامبر رو برای چی فرستاد ؟ دقیقا بعد از حضرت آدم بود که خدا رگباری برای هر قومی پیامبر میفرستاد... یعنی چی ؟ یعنی هیچ شهر و روستا و دهکده ای نبود...مگر اینکه یه پیامبر هم خدا اونجا میفرستاد... وظیفه تموم پیامبر ها هم این بود که بگن : انسان بشید ! آدم نمونید ! دقیقا 124 هزار تا پیامبر در طول تاریخ بشر اومدن که فقط همین رو بگن... بعضی هاشون مثل حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و پیامبر اسلام معجزه داشتن... مثلا عصای حضرت موسی تبدیل به مار میشد یا حضرت عیسی مرده زنده میکرد...یا... هدف تموم پیامبرا هم چیزی جز این نبود که به مردم کمک کنن که واقعا انسان باشن... ولی مردم قوم و شهرهاشون به جای اینکه به حرفاشون گوش بدن تا تونستن اذیتشون کردن وپیامبرارو یا از شهر مینداختن بیرون یا باعث آزار و اذیتشون میشدن ؛ میخواستن آدم بمونن ! حتی بعضی هاشون مثل قوم یهود اومدن تموم پیامبرهاشون رو میکشتن و حتی دیگه کارشون به جایی رسید که اسم حضرت محمد ص رو از تو کتاب تورات و انجیل حذف کردن تا بعدش کسی به پیامبر آخری ایمان نیاره و از آدمیت به انسانیت تغییر شکل نده ! میبینی چقدر آدما در برابر انسان شدن مقاومت نشون میدن ؟ آخرین پیامبر حضرت محمد ص بود... اگه اسم پیامبر اسلام از تو انجیل و تورات حذف نمیشد الان تموم جهان انسان بودن ... اما بزرگای دین یهود و مسیحیت این کار غلط رو انجام دادن و باعث گمراهی میلیارد ها آدم بعد از خودشون شدن... خشت اول حضرت عیسی قبل از حضرت محمد ص به دنیا اومد... و به همه پیروانش گفته بود که بعد من پیامبر بعدی میاد و نشونه هاش ایناست... اما پیروانش گوش نکردن و بخاطر منفعت هاشون سکوتکردن و الانم وضعیت همینی شد که میبینی... وگرنه الان هیچکس آدم نبود... 👌بلکه همه انسان بودن... الان ما سه دین پر طرفدار تو جهان داریم که مسیحیت و اسلام و یهودیت هستش... و جالب اینجاست که خدای هر سه دین الله هست... ولی تکه تکه شده...😞 از بس تورات و انجیل رو دست کاری کردن که خیلی ها گمراه شدن... اگه همه یه دل و یه نفس بودن جهان خیلی پیشرفت میکرد... قبول داری ؟ تو قران اومده مسیحی ها و یهودی ها پیامبر رو از بچه خودشون بهتر میشناختن اما بزرگای دینشون بخاطر لجبازی قبول نمیکردن... ❌ نشونه های پیامبر تو کتاب تورات و انجیل بود... قشنگ نوشته شده بود که مثلا پیامبر پشت کمرشخال داره و... عین بچشون پیامبر رو میشناختن... اما قبول نمیکردن.... میدونی چرا قبول نمیکردن ؟ 🤔 چون سختشون بود پیامبری از غیر خودشون باشه... چون پیامبر اسلام عرب بود و اینا براشون خیلیسخت بود از غیر خودشون چیزی بپذیرن... اینا دوست داشتن آخرین پیامبر یهودی یا مسیحی باشه ! بخاطر همین از رو لجبازی اسم پیامبر اسلام رو از تو تورات و انجیل حذف کردن ! و دلیل گمراهی میلیاردها آدم شدن ! میدونی خدا چرا دیگه مثل قبلا پیامبر و امام نمیفرسته ؟ چون نسبتا عقل مردم کامل شده و فقط کافیه یه بار قران بخونن یا از خودشون سوال کنن تا کم کم از آدم بودن به انسان شدن تغییر حالت بدن... ❤️✅✔️
صالحین تنها مسیر
خشت اول بچه ها ؟ کسی که آدم میمونه هیچ پیشرفتی نمیکنه ولی کسی که انسان میشه قطعا خیلی رو خودش کار
خشت اول بخاطر همین خدا دیگه پیامبری نمیفرسته... چون درک و شعور مردم کامل شده و میتونن بفهمنچی درسته چی غلط... یکی از دلایلی که خدا 124 هزار پیامبر فرستاد همین بود که عقل مردم کامل نبود و واقعا نمیفهمیدن و جهل داشتن ولی از دوران بعد پیامبر اسلام حضرت محمدص نسبتا مردممتوجه میشدن ... بخاطر همین خدا قران رو فرستاد و دیگه پیامبری نفرستاد.... واقعا اگه کسی بخواد هدایت بشه هدایت میشه ... مشکل آدما اینه که سمت قران نمیرن... ☑️و زیاد به مرگ و جهان هستی فکر نمیکنن ! واقعا خیلی ها خوابن و شیطون با دنیا سرگرمشون کرده...😔 چون یکی از ترفند های شیطون اینه که آدمو با دنیا سر گرم میکنه تا مرگ و اون دنیا یادشون بره.... بخاطر همینه آدم زیاده و انسان کم ! اگه کسی یه کوچولو عقل داشته باشه میفهمه که باید انسان بمیره نه یه آدم... همین... خواستم بگم هدف خدا و پیامبرا...و تموم امام ها چیزی جز انسان شدن نبود... ما هدفمون اینه که بهترین نسخه خودمون تبدیل بشیم و هر روزمون بهتر از دیروزمون باشه و اگه اینجوری بشیم انسان شدن در حرکتیم و مطمئن باش آدم نمیمونیم... این خودش یه افتخاره... شک نکن... همین... و باز هم تاکید میکنم... خواهش میکنم... تمنا میکنم... قران رو بخونید... 👈کل قران یعنی آدم نمون ! اگه آدم بمونید و بعد بمیرید هیچ بهره ای از اون دنیا ندارید...😭 خشت اول من حرفام تو این فصل تموم شد... راستش تو این فصل میخواستم در مورد عالم ذر باهاتون حرف بزنم... اما گفتم بیخیال... زیادم مهم نیست...🙃 چون عالم ذر بحث حاشیه ای هستش... در همین حد بدون که عالم ذر به موقعی میگن که خدا قبل از اومدنمون به این دنیا از همه ماهاییکه الان اینجا هستیم یه سری پیمان ها گرفته... البته این پیمان ها الان یادمون نیست... ولی در کل تجربه به من اثبات کرده که ما اصولا همه چی رو از درون میدونیم... چون تو عالم ذر به ما گفته شده... هیچ کس نیست که بگه من نمیدونم... ما همه چیو میدونیم... ولی فقط باید به یادش بیاریم... مثلا همه ما از همون اول میدونیم خدایی هست... ولی وقتی به این دنیا میایم همه چی رو فراموش میکنیم اما این پاک کردن دلیل نمیشه تو به یاد نیاری... بخاطر همین وقتی کسی برامون از خدا میگه یهو از درون احساس میکنیم این چیزا رو از قبل شنیدیم و میدونیم و الان داریم به یادش میاریم... نمیخوام وارد جزئیات بشم... چون گیج میشید...🤗 اگه دقت کرده باشی حتی بعضی وقتا یهو یه چیزایی میبینی که میگی : وای...این صحنه چقدر برام آشناست...😳 انگاری قبلا دیده بودمش... نمیدونم منظور منو متوجه شدید یا نه... درمورد عالم ذر حرف و سخن زیاده... اما در همین حد بدونیبه نظرم کافیه... برای اطلاعات بیشتر خودتون برید تحقیق کنید... جالبه... بگذریم...بی خیال... نمیخوام فکرتونو مشغول کنم.... این چیزا مهم نیست... مهم اینه درست زندگی کنیم و خدارو یادمون نره و انسان باشیم نه آدم ! همین... بریم سر اغ فصل بعدی....تا فصل بعدی .........فعلا........ خدا نگهدار 😇
صالحین تنها مسیر
خشت اول بخاطر همین خدا دیگه پیامبری نمیفرسته... چون درک و شعور مردم کامل شده و میتونن بفهمنچی در
سلام فصل جدید .... داری با چی امتحان میشی ؟؟؟؟ خشت اول سلام...خوبی ؟ یه سوال ازت دارم... میگم ؟ قبول داری هر کسی با یه چیزی تو زندگیش داره سختی میکشه و امتحان میشه ؟ 🤔 من قبلا حس میکردم فقط منم که سختی میکشم... اما دیدم نه بابا... کلا تو این دنیا هر کسی با یه موضوعی داره سختی میکشه و امتحان میشه... فلسفه امتحانات هم اینه که کنیم ... در ضمن ؟ امتحانات بالاتر از طاقت و توان ما نیست که نتونیم حلش کنیم ... آخه خدا عادله و سختی های ما برابر با توان ماست ... پس نگران این نباشید که خدا ازتون امتحانی بگیره که قبول شدنش سخت باشه... اگه اینجوری باشه خدا ازتون امتحانی نمیگیره... من که میگم انسان خوب به کسی میگن که از پس امتحاناتش بر اومده باشه و تونسته باشه با امتحاناتش رشد کنه... من خودم هیچوقت تو زندگی آدم خشمگین و عصبی ای نبودم...😕 اصلا این قضیه رو درک نمیکنم که خشم یعنی چی...😤🙄 یا مثلا آدم حسودی نیستم... درک نمیکنم حسادت یعنی چی...😶 یا آدم تنبلی نیستم و تنبلی رو درک نمیکنم که چرا بعضی ها تنبلن...😒 چون این چیزا امتحان الهی من نیست... ❌❌ اما بعضی چیزارو خوب درک میکنم ... آخه امتحان الهی خودمه... مثلا : اذیت شدن با شهوت و کنترل نگاه... کمال گرایی اذیت شدن تو نماز توسط شیطان و ارتباطم با پدری که عصبی هست من این چهارتا مورد رو خوب درک میکنم...😞 میدونی چرا ؟ ❌❌☑️☑️ خشت اول چون امتحان الهی منه... شاید امتحان الهی تو کنترل خشم باشه... من نمیدونم... چون امتحانا با هم متفاوته... اما یه نکته مهمی رو باید هممون بدونیم... اونم اینه که باید از امتحاناتی که ازمون گرفته میشه نمره خوبی بگیریم... مثلا منه رضا اون دنیا نمیتونم بگم : خدایا من کنترل خشمم عالی بود ! نمرم 20 شدش ! اینجوری خدا یه نگاه به من میکنه و میگه : رضا ؟ اصلا امتحان الهی تو خشم نبود که... درسته کنترل خشم داشتی... اما امتحان تو کنترل شهوت بود نه کنترل خشم ! تو از همون بچگی کنترل خشم بلد بودی و ذاتا آروم بودی... این که افتخار نداره.....😏 تو باید تو چیزی 20 بشی که واقعا توش ضعف داری و امتحانته و خودتم میدونی که سخته برات ! رضا ؟ من پاداش کنترل خشمت رو میدم... اما ...امتحان تو چیز دیگه ای بود... امتحان تو شهوت و بابا و ... هستش ! بگو ببینم... تو دنیا چقدر تونستی خودتو کنترل کنی ؟ رضا ؟ تونستی باباتو تحمل کنی ؟.. رضا ؟ کمال گراییتو تونستی درمون کنی ؟ اینارو چکار کردی ؟ آیا تونستی باهاش کنار بیای و حلش کنی یا رنجش رو کمتر کنی ؟ تونستی برای درمانش چند تا کتاب بخونی ؟ تونستی این رنج رو به خیر تبدیل کنی ؟ 🌱تونستی با این رنج ها رشد کنی ؟ رضا ؟ این رنج ها رشدت داد یا داغون ترت کرد ؟ 🤔🤔🤔
صالحین تنها مسیر
سلام فصل جدید .... داری با چی امتحان میشی ؟؟؟؟ خشت اول سلام...خوبی ؟ یه سوال ازت دارم... می
خشت اول رضا ؟ این رنج ها باعث شد بیشتر دم در خونه من بیای یا نه ؟ رضا ؟ رنج های زندگی تو رو پیر کرد یا قویت کرد ؟ رضا ؟ به بابات انقدر گیر نده !😐 بابای تو کلا اعصاب نداره... این امتحانیه که ما داریم ازش میگیریم و از تو هم داریم تحمل باباتو امتحان میگیریم... اگه بابای تو بتونه از ده جایی که میتونه عصبی باشه ... دو جاشو عصبی نشه ... پیش ما نمره اشبیسته ! میدونی چرا ؟ چون امتحانش رو قبول شده... اما ما هیچوقت از توئه رضا انتظار اینکه عصبی و خشمگین بشی رو نداریم ! چون اولا امتحان الهی تو این نیست و دوما تو ذاتا عصبی نیستی... بچه ها... اینارو از خودم گفتم که بدونی دقیقا دارم چی میگم.... این روزا من تموم امتحانات الهی خودمو به نفع خودم تموم کردم و خدارو شکر خوب تونستم باهاشون رشد کنم و قوی بشم... هدف از امتحان خدا هم همین بود... من معتقدم آدما زمانی عاقبت به خیر میشن که امتحاناتشون رو قبول میشن... هر کدوم از ما تو زندگی دوست داریم عاقبت به خیر بشیم... این دعا که میگن ان شاءالله عاقبت به خیر بشی به نظر من بهترین دعاست... واقعا دعای قشنگیه...😍 من قبلا هرکی بهم میگفت عاقبت به خیر بشی درک نمیکردم چی میگه... ولی الان میتونم با اطمینان این رو بهتون بگم که جزو بهترین دعاهاست... خشت اول من از همون سال 93 دنبال عاقبت به خیری خودم بودم... میدونم تو هم دغدغه همین رو داری که عاقبت به خیر بشی و این دو روز دنیارو خوب زندگی کنی تا اون دنیا افسوس و حسرتی باهات نباشه... چون هیچی مثل ای کاش گفتن آدم رو داغون نمیکنه..... من خودم دوست دارم اون دنیا به خودم افتخار کنم... ولی بچه ها... ما زمانی میتونیم به خودمون افتخار کنیم که امتحانات الهی خودمون رو قبول شیم ... ببین ؟ قبول شدن تو امتحانات خدا به معنای حل صد در صدی اون مسئله نیستشا... نه ! ولی خیلی مهمه تو با امتحانات الهی زندگیت رشد کنی... خدا هم همینو ازت میخواد ! من مطمئنم همه انسان های روی کره زمین دنبال این هستن که عاقبت بخیر بشن... ولی تا امتحاناتشون رو قبول نشن .... نمیشه... تاکید میکنم ! امتحانات خودت رو ! نه امتحانات بابا یا مامان یا عمه یا خاله یا دوستت رو ! نه ! فقط و فقط امتحانات خودت رو... راستی ؟امتحانات زندگی تو چیه؟ هوم؟ 🤔✔️✅🌹
صالحین تنها مسیر
خشت اول رضا ؟ این رنج ها باعث شد بیشتر دم در خونه من بیای یا نه ؟ رضا ؟ رنج های زندگی تو رو پی
خشت اول با چی اذیت میشی؟ چیه که جیغتو در میاره ؟ چی باعث میشه خودت رو سرزنش کنی ؟ با تو ام ! میگم امتحانت چیاست ؟ همین الان با چی اذیتی ؟ آیا امتحانات تو مثل امتحانات منه ؟ شاید با خوندن امتحانات زندگی من خندیدی و گفتی : رضا ؟ اینم شد امتحان آخه... خیلی امتحانات زندگیت سادست.... بیا ببین امتحانات زندگی من چیاست...😭😭 ایناچیه تو میگی آخه ... آره... حقم داری به امتحانات زندگی من بخندی... ما به امتحانات زندگی هم میخندیم... حقم داریم بخندیم... چون درک نمیکنیم... چون اگه امتحانات الهی تو این باشه که مثلا خشم در تو زیاده...من میخندم و میگم : هه... یعنی تو واقعا نمیتونی خشمت رو کنترل کنی ؟ آخه اینم شد امتحان...😏 اما این نوع تفکر که اینجوری به امتحانات زندگی هم نگاه کنیم و بخندیم و قضاوت کنیم غلطه... ❌💯 ما اگه جای همدیگه بودیم امتحانات هم رو قبول میشدیم ... اما خدا ماهارو مثل هم نیافریده و هر کدوم از ما رنج خاص خودمونو داریم ... بگذریم... حرفام تو این فصل تموم شد... من برای قبول شدن امتحانات الهی زندگیم تلاش کردم و میکنم... ✅شما هم اگه تلاش کنید قطعا از امتحانات زندگیتون قبول میشید... بچه ها... خشت اول شما تشنه هم که میشید باید تلاش کنیدو برید تا یخچال و یه لیوان آب بردارید و بخورید ... کلا چیزی بدون تلاش به دست نمیاد بچه ها... برای به دست آوردن هر چیزی باید بهاء داد... هر کسی به جایی رسیده بهاء داده... همین خود تو... یه سوال بپرسم ازت ؟ تو موفقیت هات تو زندگی چیا بوده ؟ و سوال بعدی : برای به دست آوردنشون چقدر تلاش کردی ؟ مطمئنم خیلی تلاش کردی... تو بدون تلاش به هیچی نرسیدی ! نه تنها تو...بلکه تموم مردم جهان بدون تلاش نمیتونن به جایی برسن... هر کسی پاداش زحمات خودشو داره میگیره ... پس... عاقبت به خیری هم بهاء و تلاش لازم داره... اگه میخوای عاقبت به خیر بشی امتحانات الهی خودتو قبول شو و برای رشد کردن خودت بهاء بده و تلاش کن... سعی کن جا نزنی و کتاب بخونی و برای خودت وقت و فرصت بذاری وبه وسیله قبول شدن تو امتحانات زندگی... خودتو بالا بکشی...👌 مثلا کسی که امتحان زندگیش شهوتشه 👈باید خودشو به پاکی برسونه تا این امتحان رو قبول بشه... این شخص اگه بتونه امتحان شهوت خودشو قبول بشه میتونه اولا نمرش پیش خدا بالا بره و دوما کلی رشد بکنه... چون وعده خدا همینه که بعد هر سختی آسونیه. 💕💕💕
صالحین تنها مسیر
خشت اول راسی یه سوال دارم ؟ این شخص برای رسیدن به پاکی باید چکار کنه ؟ خب قطعا باید بهاء بده دی
60 فصل هشتم خشت اول سلام... بذار یه چیزی رو همون اول خیلی راحت بهت بگم... من به شدت معتقدم : ✔️ما هر ایرادی که با این درکمون از خدا میگیریم ... همون ایراد عینا در خودمونه... وگرنه تشخیصش نمیدادیم ! اینو به کسایی میگم که فقط بلدن از خدا ایراد بگیرن... بعضی ها میان تو سایت و بهم میگن : رضا ؟ خدا چرا صدام رو نمیشنوه ! چرا وقتی خدا رو صدا میزنم جوابمو نمیده ؟ 🤔🙄 میدونی چرا بعضی ها این چیزارو درمورد خدا میگن ؟ چون همین شخصی که میگه چرا خدا صدامو نمیشنوه... به احتمال زیاد خودشم صدای خودش رو نمیشنوه ! یعنی چی ؟ یعنی وقتی درونش میگه نکن... بازم انجام میده ...😐 و چون اینجوریه بعد یه مدت صداهای درونی خودش رو خفه میکنه و بخاطر همین... این ایراد رو به خدا نسبت میده و میگه خدا صدام رو نمیشنوه... بذار یه مثال دیگه بزنم... خیلی ها میان تو سایت و بهم میگن : رضا ؟ چرا خدا انقدر دیر دعاها رو مستجاب میکنه ؟ عموم کسایی که این حرف رو میزنن دقیقا همین ایراد در خودشونه... بگم چجوری ؟ ببین ... مثلا برنامه ریزی میکنه فلان کارو کنه... ❌اما نمیکنه... و چون کاری نمیکنه که نتیجه خاصی بده به چیزی هم نمیرسه... بعد کم کم بخاطر اینکه این ایراد در خودشه ... دقیقا همین ایراد رو به خدا نسبت میده و میگه : چرا خدا جوابم رو دیر میده... جالبه نه ؟ ✅✅♻️ 61 فصل هشتم خشت اول بذار بازم برات مثال بزنم... اینا همش تجربیات شخصی منه... واقعا راسته... ببین ؟ نود درصد کسایی که میگن خدا عادل نیست... دقیقا اون مشکل در خودشونه و با خیانت ها و کم فروشی ها و رباخوری ها و ریاکاری های خودشون کاری کردن که درونشون اینجوری بشه و بعد میان میگن خدا عادل نیست ! در صورتی که خودش عادل نیست... من که اینجوری فکر میکنم... واقعا بهش رسیدم که میگم... در کل : در کل هر چقدر خودت خوب باشی... خدارو هم خوب میبینی... و هر چقدر خودت بد باشی...خدارو هم بی رحم تر میبینی ! من خودم قبلا از خدا خیلی ایراد میگرفتم... میگفتم این خدا چرا اصلا صدامو گوش نمیده ! هه... در صورتی که این ایراد دقیقا در خودم بود و من کلا به صداهای درونیم میگفتم خفه شو بذار کارمو کنم... 😒 و چون اینجوری بودم همش میگفتم : چرا خدا صدام رو گوش نمیده... جالبه نه ؟ واقعا جالبه... خیلی جالبه !
صالحین تنها مسیر
60 فصل هشتم خشت اول سلام... بذار یه چیزی رو همون اول خیلی راحت بهت بگم... من به شدت معتقدم :
62 فصل هشتم خشت اول یه نفر چند وقت پیش بهم گفت: رضا ؟ چرا این خدا دست کسی رو نمیگیره ؟ 🤔🙄 بهش گفتم : تو خودت دست چند نفر رو گرفتی ؟ گفت هیچکس... گفتم : ما ایراد های خودمونو به خدا نسبت میدیم... برو خودتو درست کن... مطمئن باش دیگه همچین حرفی رو درمورد خدا نمیزنی ! 99درصد ماها یه بارم قرآن رو کامل نخوندیم... اگرهم خوندیم فقط در حد چند صفحه بود... گفتی بخونم و رد شدی... یا شایدم گفتی بخونم ماه رمضونه ثواب داره... ❌اما یه دور کامل به دقت نخوندی... اینو به کسایی میگم که خیلی از این فکرا میاد تو سرشون: چرا خدا به افریقا نمیرسه ؟ چرا خدا دیده نمیشه ؟ چرا خدا سکوت میکنه ؟ چرا خدا... خب تو اول یه بار این قرآن رو بخون بعد بیا هی بگو چرا چرا چرا چرا چرا چرا... باور کن تموم سوالاتت جوابش تو قران هست... خدا چکار کنه تو تنبلی میکنی و نمیری قران بخونی ؟ باید تنبلی رو بزنی کنار و حداقل 1 بار تو عمرت بشینی این کتاب رو کامل بخونی... خدا خودشو تو قران کامل معرفی کرده... خیلی هم ساده نوشته شده... 63 فصل هشتم خشت اول اگرم زورت میاد برو ترجمه صوتی قرآن که به زبان فارسی هستش رو گوش بده بچه ها... نذارید شیطون بهتون بگه : قران رو بذار بعدا بخون ! وقت زیاده ! بذار از شنبه...از ماه بعد بخون...بذار وقتی پاک شدی بعدش بخون ...االن زوده...باشه واسه بعد... هه.... 😈😏😏😏 این شیطون خیلی زرنگه...تا مارو جهنمی نکنه بی خیال نمیشه... معلوم نیست مخ چند نفر رو همینجوری زده که کسی سمت قرآن نمیره ! بچه ها...خواهش میکنم...تمنا میکنم...یه دور کامل ترجمه قارسی قران رو بخونین... خواهش میکنممممممم😢 میبینی چند بار تو این کتاب گفتم قران بخون ؟ حتما مهمه که گفتم دیگه... بچه ها.... لطفا با تنبلیتون بجنگید... خیلی از کسایی که از خدا ایراد میگیرن و میگن چرا خدا فلانه و.... چرا خدا جواب نمیده چرا خدا بهشت جهنم خلق کرد... چرا خدا دعا میکنم ساکته و از این چیزا... این اشخاص آدمای تنبلی هستن که اصلا نمیخوان ذره ای تکون بخورن... کسایی که میگن چرا خدا جوابم رو نمیده... دقیقا همون اشخاصی هستن که زورشون میاد حتی برنواسه خونه دوتا نون بگیرن...😕 بچه ها... من تو این فصل خواستم با حرفام وکیل خدا بشم و ازش دفاع کنم...😌 چون حس میکنم خیلی بی انصافیه که کسی خدارو اینجوری قضاوت کنه...😞
صالحین تنها مسیر
62 فصل هشتم خشت اول یه نفر چند وقت پیش بهم گفت: رضا ؟ چرا این خدا دست کسی رو نمیگیره ؟ 🤔🙄 بهش
64 فصل هشتم خشت اول هیچ کار خدا بی حکمت نیست... باور کن همه چیز تحت کنترلشه... انقدر خدارو تو ذهنت بد نبین... اگه بد ببینی...بد میبینی... 💕خدا خیلی عادل و مهربونه... حتی اگه شیطونم خلق کرد بخاطر حکمتش بود و شیطونم میتونه کمکمون کنه رشد کنیم... شیطون از آتیشه و ما از گل... آتیش باعث میشه گل پخته بشه... اگه ما خودسازی کنیم و در مسیر خودسازی قرار بگیریم خود شیطونم معلم خودسازی ما میشه... چون وظیفه شیطون چیزی جز گاز گرفتن ناخالصی های درونی ما نیست! اینارو میگم چون بعضی دوستان شاکی بودن و میگفتن : رضا ؟ چرا خدا شیطون رو خلق کرد که مارو گول بزنه ! ببین ؟ شیطون به ما بدی هامونو نشون میده و اگه ما یکم زرنگ باشیم از وجود شیطونم میتونیم استفاده مفید ببریم! حتی پشت درد ها و رنج های ما هم حکمتی وجود داره... تو قسمت های بعدی درمورد عدل و حکمت و مهربونی خدا بیشتر حرف میزنم... ولی در کل بچه ها... 💕خدا به اندازه باورمون باهامونه...💕 اگه میخوای خدایی رو تجربه کنی که خیلی بهت حال میده... لطفا درمورد خدا فکرای خوب تو سرت بیار ! 65 فصل هشتم خشت اول 🌹و در مورد خدا حسن ظن داشته باش. تو فصل بعدی میخوام درمورد این مسائل مهم حرف بزنم : عدالت خدا مهربونی خدا حکمت خدا چون عموم ما ایرانی ها این سه تارو کامله کامل باور ندارن... بخاطر همین فکرای منفی درمورد خدا به سرمون میزنه... خلاصه فصل بعد رو از دست نده... تا فصل بعد.... فعلا خدا نگهدار... آها ! راستی ؟
صالحین تنها مسیر
64 فصل هشتم خشت اول هیچ کار خدا بی حکمت نیست... باور کن همه چیز تحت کنترلشه... انقدر خدارو تو ذ
66 فصل هشتم خشت اول قبل اینکه بریم فصل بعد میخوام یه چیزی رو بهت بگم ! لطفا منابع درستی رو انتخاب کن برای پاسخ به شبهاتت... چون ممکنه تا اینجای کتاب درمورد خدا سوالات زیادی به ذهنت رسیده باشه... طبیعی هم هستش... لطفا اگه شبهه واست پیش اومد از یه عالم دانا، شبهات خودتونو سوال کنید و یا تو سایت های معتبر برید و جوابشو پیدا کنید. بعضی ها به جا اینکه برن از عالمش سوال کنن میرن از یه آدم دربو داغون سوال میکنن و باز تولیدشبهه میکنن! شما مریض بشی میری از کارمند شهرداری قرص و آمپول میگیری یا میری دکتر ؟ چرا جواب شبهاتتو از آدمای نادون میگیری ؟ من وقتی برام شبهه ایجاد میشه سعی میکنم از کسی سوال بپرسم که بدونم طرف عالم هستش... نه از بقالی سر کوچمون که چیپس و پفک میفروشه... لطفا دقت کنید و منابع درستی رو واسه پاسخ به شبهاتتون پیدا کنید... خخخ از بس تایپ کردم دستام درد گرفت تا فصل بعدی... فعلا خدا نگهدار ☺️😇✋💕 67 فصل نهم خشت اول سلام... به فصل جدید خوش اومدی...🌹 ببین ؟ من همیشه تو سایت و کانال و... تلاش میکنم خدایی که واقعا خودم حسش کردم رو به همه معرفی کنم... اما من قبلا منکر خدا بودم... ولی الان که دارم باهاتون حرف میزنم خیلی خوب تونستم خدای واقعی رو درکش کنم... کلا به مباحث خداشناسی خیلی علاقه پیدا کردم و معتقدم بهترین راه برای شناخت خدا اینه که اونجاهایی که یه حسی دستت رو گرفت رو همش به یاد بیاری... البته راه های دیگه ای هم برای شناخت خدا هست... مثل خودشناسی.. مثلا یه مدت بری کارهایی که خودتم میدونی غلطه و ربطی به دین و خدا نداره رو کنار بذاری... ✔️بعدش کم کم نگاهت به زندگی تغییر میکنه و از درون پاک میشی و کم کم خدارو از رو حقایق زندگیت پیدا میکنی... مثلا میری جلو آینه از خودت میپرسی : خب...منو کی خلق کرد؟ کی منو درست کرد؟ 🤔🙄 همین سوال یعنی آغاز خودشناسی که تهش به خدا شناسی میرسه... خلاصه راه های زیادی برای شناخت خدا هست... من خودم راه خودشناسی رو بهتون پیشنهاد میدم... اما اگه مثل من دوست دارید سرعتتون بیشتر بشه سعی کنید تا میتونید جاهایی که حاجت گرفتید رو به یاد بیارید... به خصوص اونجاهایی که گرفتار بودی و یهو بی اختیار از درون یه دعایی کردی...😞 ❤️اونارو به یاد بیار و سعی کن اتفاقات زندگیت رو اتفاقی نبینی... اینجوری خیلی راحت درکت از خدا بالا میره و به خدا شناسی میرسی.... نتیجه خداشناسی و کلا خشت اول هم چیزی جز نیست...
صالحین تنها مسیر
66 فصل هشتم خشت اول قبل اینکه بریم فصل بعد میخوام یه چیزی رو بهت بگم ! لطفا منابع درستی رو انتخا
68 فصل نهم خشت اول ❤️شما هر چقدر خدارو بهتر میشناسید راحت تر میتونید بهش اعتماد کنید... یه جورایی میتونی برای زندگیت تلاش کنی و نتیجه رو به خدا واگذار کنی... ✔️و انقدر غم نتیجه رو نخوری... هر کسی رو دیدی که زیاد نگران نتیجه هستش بدون به خدا اعتماد ... اگه دقت کرده باشی عموم آدمای استرسی همینجوری ان ! بخاطر همینه نتیجه گرا میشن .... ولی کسی که به خدا اعتماد داره حرکت میکنه و میدونه که خدا کمکش میکنه... این حرف منو همیشه یادت بمونه... 💕👆 آدما به میزانی که خدارو میشناسن... سرعتشون تو زندگی بیشتر میشه و صبور تر میشن... بچه ها ؟ با خدا بودن ربطی به ریش و چادر و ... این چیزا نداره.... درسته نشونش همینه... اما اصل نیست.... یعنی میتونه کسی ظاهرش اینجوری باشه اما اعتمادش به خدا صفر باشه... متوجه منظورم هستی ؟ همه چی بچه ها... آدما به میزانی که به خدا اعتماد میکنن... به خدا نزدیک ترن و خدارو بهتر شناختن ولی این چیزا به حرف نیست بچه ها... بلکه به ... آدمی که عمل میکنه به خدا اعتماد داره... من خودم واقعا پسری هستم که میرم تو دل ترسام و عمل میکنم... خیلی دوست دارم درمورد پاشنه آشیل جامعه ایرانی یکم باهاتون صحبت کنم... چون دقیقا همینجاست که خیلی ها با خدا مشکل دارن ! 69 فصل نهم خشت اول درمورد این موضوعاتی که الان میخوام بگم خیلی تحقیق کردم.... خیلی ! متوجه شدم عموم مردم تو جامعه ایرانی نسبتا با خدا هستن ... اما تو این سه مورد خیلی میلنگن و بخاطر همین اعتمادشون به خدا کمه ...😕 این سه مورد ایناست : 1 :عدالت خدا 2 :حکمت خدا 3 :مهربونی خدا ✔️قبول کن خیلیا این سه تارو باور ندارن... بخاطر همینه اکثرا ناسپاس و ناشکر هستن و تو زندگیشونم تنبلن و مدام احساس گناه دارن.... و حرکت و گامی به رو به سمت جلو برنمیدارن و همیشه از دولت توقع دارن براشون کاری بکنه... 😏😒 تعداد اینجور آدما واقعا زیاده متاسفانه😔 وگرنه کسی که این سه تا چیز رو داشته باشه : به خدا اعتماد میکنه.... ✅و خیلی قویه... یعنی ترس و استرسش کمتره... شبا راحت تر میخوابه... با قدرت گام برمیداره و خیلی چیزای دیگه... کلا با خدا بودن همین چیزاش خوبه دیگه...💚 از درون آدم رو قوی و امیدوار میکنه... کسی که با خداست هیچوقت تو زندگی به بن بست نمیخوره... چون میگه : ❤️خدا هست...
صالحین تنها مسیر
68 فصل نهم خشت اول ❤️شما هر چقدر خدارو بهتر میشناسید راحت تر میتونید بهش اعتماد کنید... یه جورای
70 فصل نهم خشت اول وقتی میگه خدا هست ... باعث میشه آدم از درون به آرامش برسه... ✔️بذار در مورد پاشنه آشیل ها باهاتون حرف بزنم... از عدالت خدا شروع میکنم... 💚عدالت خدا : عدالت خدا پاشنه آشیل خیلی هاست... احتمالا زیاد شنیدی کسایی رو که مدام میگن : ✔️چرا خدا به آفریقایی ها نمیرسه... ✔️چرا فلانی رو ویلچر سواره... ✔️چرا فالنی همجنس گراست... ✔️چرا یکی تو خونواده بد به دنیا میاد که بد بشه ... ✔️چرا بچه فلانی مرد... چرا چرا چرا چرا چرا چرا... کال این چرا ها ته نداره... چرا در دیزی بازه؟ چرا دم خر درازه؟ چرا در گنجه بازه؟ چرا بی بی بینمازه! چرا آب تو تلمبه س! چرا گوشکوب قلمبه س؟ خخخخخ 😁 کلا بخوای هی بگی چرا چرا چرا چرا چرا چرا چرا به هیییییچ جا نمیرسی... ☑️ به جا چرا پرسیدن ها باید اولا خدارو بشناسی و دوما ؟ بفهمی حساب کتاب ما با حساب کتاب خدا خیلیییی فرق داره.... خیلیییی.... میدونی مشکل چیه ؟ مشکل اینه که عدالت خدارو درک نکردیم... و چون نمیتونیم درک کنیم... نمیفهمیم ! ✅✅✅✔️ 71 فصل نهم خشت اول چون مغزمون محدوده ! بخاطر همین خدا گفته تو کار من دخالت نکنید ! ✅ولی در کل اینو از من یادت باشه... اصولا خدا جبران میکنه... یعنی چی ؟ یعنی اگه کسی رو دیدی که خیلی داره سختی میکشه... خدا بعدا هم تو این دنیا هم تو اون دنیا براش جبران میشه... البته به شرط اینکه کم نیاره و بجنگه... و امتحان زندگیش رو قبول بشه... 🌺واقعا حساب کتاب ما با حساب کتاب خدا فرق داره... ماها متاسفانه همه چیزو دوست داریم سطحی ببینیم... نگاه خیلی ها عمیق نیست... 👌اینکه خدا جبران میکنه ممکنه یه جوری جبران کنه که به مخت هم نرسه... ممکنه روز قیامت همه فکر کنن این شخص جهنمی بشه... اما خیلی راحت خدا میبخشش و بهشتی میشه... میدونی چرا ؟ ✅چون خدا عادله.... به هر حال این شخص سختی کشیده و خدا الان براش جبران کرده... هر چند...جبران خدا تو همین دنیاست... کلا بچه ها... 🔹زیاد نباید تو قضیه عدالت خدا ریز شد و مدام چرا چرا چرا چرا کرد... چون اصلا سر در نمیاریم... ✔️در همین حد که بپذیری خدا عادله کافیه... اینو بپذیر که : ❤️خدا منبع خیر و خوبیه...💚
صالحین تنها مسیر
70 فصل نهم خشت اول وقتی میگه خدا هست ... باعث میشه آدم از درون به آرامش برسه... ✔️بذار در مورد پ
72 فصل نهم خشت اول هر اتفاق به ظاهر بدی که برات میوفته بعدا میفهمی اون اتفاق همون اتفاق خوبه بوده... اینا تجربیه شخصی خودمه... بخاطر همین من خیلی وقتا شرمنده خدا شدم...😞 دوست ندارم مثل من بعدا شرمنده بشی... سعی کن جوری با خدا حرف بزنی که بعدا از حرفت پشیمون نشی... ببین ؟ خدا خیلی عادل بود که نذاشت اتفاق بدی واسم بیوفته .... وگرنه الان اینجا نبودم... تو هم خیلی جاها میتونستی از این بدتر بشی اما نشدی... اینا همه لطف خدا بود... اگه خدا عادل نبود مطمئن باش الان زنده نبودی... اما اگه خدا کمکت کرد فقط یه دلیل داشت... دلیلشم این بود خدا خواست برات جای دیگه جبران کنه ... مثلا خدا میخواد به من یه همسر عالی و مهربون بده...میدونی چرا ؟ چون میخواد برای من جبران کنه... این ته عدالت خداست... خدا وقتی ببینه شخصی طاقت نداره نمیذاره یه اتفاقی براش بیوفته که از سطح طاقتش بالاتره... حتی اونایی هم که گفتم مثلا فلانی رو ویلچر سواره و ... مطمئن باش طرف طاقتش رو داره تحمل کنه وگر نه خدا اصلا نمیذاشت این اتفاق براش بیوفته... بازم میگم... زیاد درمورد عدالت خدا نمیشه نظر داد چون مخ ما سر در نمیاره...😑 72 فصل نهم خشت اول ببین سعی کن بزرگ و عمیق فکر کنی... اینجوری بهتر میتونی عدالت خدارو بفهمی. تو نمیتونی سر از کارای خدا در بیاری چون خدا خیلی میدونه و ما هیچی نمیدونیم... اینو بپذیر و تسلیم باش ! خدا خیلی بزرگه.... خیلی... یه زلزله میاد همه گیر میدن به خدا که چرا خدا اینجوری کرد اونجوری کرد.... در صورتی که شاید حکمت بر این بود که این اتفاق بیوفته... تو از کجا میدونی آخه... بذار کمی در مورد حکمت خدا حرف بزنم... چون پاشنه آشیل خیلی هاست... حکمت خدا؛ ببین... خدا توی قران خودشو حکیم معرفی کرده...حکیم یعنی یه شخصی که خیلی میدونه و ما در برابرش هیچی نمیدونیم... حکمت خدا به این معنی هستش که مثلا بعضی وقتا فرزند فلانی میمیره و به جاش خدا یه بچه صالح میده و بعد اون دنیا خدا میگه اگه بچه اولت زنده میموند باعث شر و فلان مشکل میشد و ما اونو ازت گرفتیم و این فرزند صالح بهت دادیم... کلا خدا از این کارا تو زندگی ما زیاد انجام داده... یکم اعتماد داشته باشی جیکت در نمیاد... چون میدونی یه حکمتی در کاره... خیلی وقتا یه چیزی رو از خدا میخوای و بهت نمیده و کلا قاطی میکنی... اما سه ماه بعد میفهمی که همون بهتر که خدا بهت نداد. .. اگه میداد بیچاره میشدی...
صالحین تنها مسیر
72 فصل نهم خشت اول هر اتفاق به ظاهر بدی که برات میوفته بعدا میفهمی اون اتفاق همون اتفاق خوبه بود
73 فصل نهم خشت اول ☑️یکی از بچه ها یکی رو واسه ازدواج میخواست و بخاطرش داشت دیوونه میشد... اما بعد از سال ها بهش نرسید و داشت از ناراحتی سکته میکرد...😭 اما سه سال که گذشت فهمید این کسی که دوستش داشت کلا شخص خوبی برای زندگی نبود و بعدش کلی شرمنده خدا شد و بعدشم با کسی ازدواج کرد که واقعا همسر خوبی بود... و همیشه خدارو بابت این اتفاق شکر میکرد و از ته دلش شرمنده خدا بود که چرا انقدر به خدای مهربون سوظن داشت... خلاصه به این چیزا میگن حکمت خدا... یعنی کسی که حکمت خدارو باور کنه ...به نظر من 80 درصد استرس هاش از بین میره... چون هر اتفاقی بیوفته میگه : خیره... 💕خدا حواسش بهم هست... وای... چقدر خوبه این حس اعتماد... نه ؟ ببین ؟ از حکمت خدا همون لحظه نمیشه سر در آورد... اصولا چند وقت بعد میفهمی... مثلا حکمت سختی های سال 93 من این بود که یه روزی بشم آدمی که بخوام اینارو برای شمابگم... یعنی من یک درصد فکر نمیکردم یه روزی بخوام در مورد خدا بگم و کسی رو به پاکی دعوت کنم... اما حکمت خدا اینجوری بود که زندگی من به این سمت کشیده بشه... این چیزا خیلی مویرگیه... خیلی حساسه... هر کسی ازش سر در نمیاره... از تو هم میخوام زیاد توش ریز نشی چون دیوونه میشی... اگه خدا فعلا حاجتت رو نمیده صد در صد حکمت خدا بر اینه... بعدا میفهمی خیرت توش بوده... مطمئن باش... 74 فصل نهم خشت اول ✋لطفا به خدا اعتماد کن... خدا مهربونه...همه چیز و میدونه...ازش نشونه بخواه بهت نشونه بده... به صدای درونیت گوش بده... اونا بهت میگن حکمت خدا بر چیه... باید زرنگ باشی تا بتونی تشخیص بدی فلان اتفاق ،حکمتش چیه ... خدا خیلی مهربونه...خیلی... بذار از مهربونی خدا هم برات بگم... چون خیلی ها هستن که دقیقا همینجا میلنگن و احساس گناه دارن... مهربونی خدا: اینکه میگن خدا از مادر مهربونتره واقعا درسته... ❤️❤️ درمورد مهربونی خدا همین مثال کافیه : بچه ها ؟ من پنج ساله سایت پاکی دارم... درسته ؟ یه سوال دارم... تا حالا شده من شمارو بخاطر گناهتون سرزنش کنم ؟ درسته ... شاید بعضی وقتا تلنگر زده باشم اما سرزنش هرگز... همیشه بهتون امید و انگیزه دادم و با شما صمیمی و دوستانه رفتار کردم و سعی کردم با شما مهربون باشم... ❤️واقعا هم دوستون دارم... حالا یه سوال : اشتیاق من برای هدایت شما بیشتره یا اشتیاق خدا برای هدایت شما ؟ هوم ؟؟؟؟
صالحین تنها مسیر
73 فصل نهم خشت اول ☑️یکی از بچه ها یکی رو واسه ازدواج میخواست و بخاطرش داشت دیوونه میشد... اما
75 فصل نهم خشت اول خدا مهربون تره یا من ؟ خدا دلسوز تره یا من ؟ خدایی بشین به این سوالاتم فکر کن... اگه بدونی خدا چقدر دوست داره اصلا دیوونه میشی... ما اون موقع که بد هم بودیم خدا با ما مهربون بود... 👌خب الان که داریم خوب میشیم و در مسیر پاکی هستیم که خدا بیشتر دوستمون داره...❤️ بخاطر همین خدا داره روز به روز بیشتر رومون کار میکنه تا به سمت خودش هدایت بشیم... بچه ها ؟ خدا به همه ما درون داده... یعنی یه صدای ندای درونی که من اسمشو گذاشتم.... میخوام بگم خدا تنهامون نذاشته.... همین بود که شمارو اینجا آورد... 😊 شما همتون دارید در هر لحظه هدایت میشید... ولی این خدا نیاز به اعتماد تو داره تا بتونه هدایتت کنه... پس بهش اعتماد کن و به عدالت و حکمت و مهربونی خدا اعتماد کنید و به سمت جلو حرکت کنین... نگران گناه هات نباش... خدا همه رو میبخشه... مطمئن باش اگه مهربونی خدارو باور کنی و حرکت کنی درها یک به یک برات باز میشه و جاش برسه خدا قلب هایی رو برات نرم میکنه که بهتر هدایت بشی... تو تنها نیستی... دیگه این حرف رو نزن... ذهن ما خیلی منفیه... 🔹🔹🔹 76 خشت اول اگه هزار تا از خدا خوبی ببینیم یادمون نمیاره و فقط توجهش میره به سمت چیزای منفی... اما تو آگاهانه جلوشو بگیر و به مهربونی خدا تو زندگیت دقت کن و به یاد بیار جاهایی که دستتو گرفت و نذاشت اتفاقی برات بیوفته... میگم ؟ بیا یه سجده شکر بریم و خدارو بخاطر اون چیزی که ازش قبلا میخواستیم و نداد شکر کنیم... جدی میگم باور کن... چون اگه میداد بیچاره میشدیم... واقعا میگم... برو سجده فقط شکر کن خدارو... بگو خدایا ممنونم که اون سال اون حاجت منو ندادی... اگه میدادی بدبخت میشدم. خدایا ؟ حکمتت رو شکر ! خدایا ... زندگیم رو دست تو سپردم و راضی ان به رضای تو ... هر چی برام خیره اتفاق بیوفته . بچه ها... این اتفاق برای من افتاده... اگه خدا اون چیزی که ازش میخواستم رو میداد الان من افسردگی میگرفتم... چون بعدا فهمیدم خیرم اصلا تو اون چیزی که ازش میخواستم نبود... تو هم یه لحظه چشاتو ببند فکر کن... و به یاد بیار ... خواهش میکنم صبور باش ... صبر یعنی احترام و اعتماد به خدا ...
صالحین تنها مسیر
75 فصل نهم خشت اول خدا مهربون تره یا من ؟ خدا دلسوز تره یا من ؟ خدایی بشین به این سوالاتم فک
77 فصل نهم خشت اول خدا تنهامون نمیذاره... هیچوقت؟؟؟ مطمئن باش... خیر و صلاح اون چیزی که تو دوستداری نیست... خیراون چیزی هستش که برات افتاق میوفته ... شاید بگی رضا : به خودم بد کردم... عقب موندم از زندگی ... چکار کنم رضا... ببین ؟ ناراحت نباش... جدی میگم... یکی تو بیست و سه سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو ده سال بعد به دنیا میاره... اون یکیبیست و نه سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو سال بعدش به دنیا میاره.. یکی بیست و پنج سالگی فارغ التحصیل میشه ولی پنج سال بعدش کار پیدا میکنه... اون یکی بیست و نه سالگی مدرکشو میگیره و بلافاصله کار مورد علاقه شو پیدا میکنه... یکی سی سالگی رئیس شرکت میشه و در چهل سالگی فوت میکنه... اون یکی چهل و پنج سالگی رئیس شرکت میشه و تا نود سالگی عمر میکنه... تو نه از بقیه جلوتری نه عقب تر... تو توی زمان خودت زندگی میکنی... ❤️پس آروم باش... از زندگی لذت ببر و خودت رو با کسی مقایسه نکن... این فصل خیلی طولانی شد... ببخشید زیاد حرف زدم... بریم سراغ فصل بعدی...فعلا😊 78 فصل دهم خشت اول سلام ... خوبی ؟ خب... چه خبر ؟ به نظرم تا اینجای کتاب تا حدودی خدارو شناختی... بذار بازم مثل همیشه از تجربیات خودم بهت بگم... ببین... درسته من اینهمه درمورد خدا گفتم... اما خدا کلت کسی رو به زور به سمت خودش نمیاره... اینو بارها تو قران هم گفته... گفته منه خدا خوشم نمیاد کسی رو به زور هدایت کنم یا نماز خونش کنم... همیشه هم پنهانی دستمونو میگیره ولی بازم کسی رو به زور هدایت نمیکنه و نمیگه : منم خدا ! بیا منو بپرست و نماز بخون ! نه... خدا هرگز این کارو نمیکنه... خودت باید بری سمتش... وقتی بری سمتش یهو خدا هم میاد سمتت... خلاصه سعی کنید برای شناخت خدا وقت بذارید... یه جا خونده بودم نوشته بود اگه درمورد خدا و کارهایی که کرده زیاد فکر کنی و سعی کنی خدارو بشناسی ...خدا این دنیا و اون دنیا کلی بهت پاداش های خوب میده... هم این دنیا به آرامش میرسی و هم اون دنیا خدا کلی پاداش بهت میده... میدونی چیه....؟؟؟
صالحین تنها مسیر
77 فصل نهم خشت اول خدا تنهامون نمیذاره... هیچوقت؟؟؟ مطمئن باش... خیر و صلاح اون چیزی که تو دوستد
79 فصل دهم خشت اول هر چقدر میگذره بیشتر میفهمم زندگی یعنی ... ای کاش این اصل رو تو مدارس ما تاکید بیشتری بهش میکردن یا کلا بهمون میگفتن که اصل زندگیخداست و بقیه چیزا فرعه... حرف زیاده در مورد این مسائل ... ولی در کل... برای شناخت خدا خیلی وقت بذار... هر چقدر خدارو بشناسی زندگی آروم تری داری... چون خشت اولت محکم تره.... سعی کن اگه نماز نمیخونی نمازت رو شروع کنی... هیچی بهتر از نماز نیست... اینو بعدا میفهمی... الان شاید زیاد درکش نکنی... یکم سنت بره بالاتر و حس کنی به زودی میمیری کم کم نماز میشه آمپول آرام بخش روح تو... خیلی چیزا هستش که بعدا درک میکنی... تو جوونی ،کله هممون باد داره... متوجه نیستیم... اما به زودی متوجه میشیم که زندگی یعنی خدا... دیروز موقع نماز مغرب یهو بابا بزرگم اومد تو اتاقم و منو دید که دارم نماز میخونم... یهو بی اختیار گفت : آفرین...هیچی بهتر از نماز نیست...بخون پسر...بخون... این حرفش خیلی روم نفوذ داشت... کلا من متوجه نفوذ کلام آدما میشم... کسی که حرفش از ته دل باشه حرفش نفوذ داره... 80 فصل دهم خشت اول وقتی اینو گفت قلبم یهو تیر کشید و فهمیدم بهترین چیز نمازه... خدارو شکر ... خدا بهم توفیق نماز اول وقت داده... حتی نماز صبحمم دارم چند وقتیه اول وقت میخونم... این خود خود خود ... میدونی مشکل ما آدما چیه ؟ مشکل ما آدما اینه که کم حوصله هستیم... زود میخوایم همه چی نتیجه بده ... ببین ؟ در مسیر خدا که میخوای بیای باید خیلی صبور باشیا... آخه بعضی جاها تلاش میکنی و باید بعدش منتظر باشی تا تلاشت رو خدا نتیجه بده... تو این مسیر باید به خدا اعتماد کنی و مدام دل دل نکنی... سعی کن دوستای خوبی پیدا کنی و مسجد بری تا با آدمای با خدا بیشتر نشست و برخواست کنی... قران بخون... قران خوندن کمکت میکنه بفهمی قدرت جهان دست خداست.... اگه خدا بخواد تو رو تبدیل به بهترین کنه یه کاری میکنه به سمت خودسازی بری... خودسازی هم یعنی : یه کاری کنی از بدی یکم دور بشی و به خوبی یکم نزدیک بشی... به این میگن خودسازی... من و بچه ها تو سایت داریم خودسازی میکنیم... یعنی داریم خودمون رو از بدی دور و به خوبی نزدیک میکنیم...
صالحین تنها مسیر
79 فصل دهم خشت اول هر چقدر میگذره بیشتر میفهمم زندگی یعنی #خدا... ای کاش این اصل رو تو مدارس ما
81 فصل دهم خشت اول ازت میخوام تو هم به سایتمون سر بزنی ... تو زندگیت هیچ وقت از غافل نباش... به خدا معلوم نیست تا امشب زنده باشیم یا نه... خودتو تنها نبین ... خدا باهاته... خدا برای هر کدوم از ما چند تا فرشته نگهبان گذاشته که از ما مراقبت میکنن و تنها نباشیم... بعضی وقتا که بیکاری با فرشته سمت چپ و راستت صحبت کن... بدون خدا حواسش بهت هست.... نترس و استرسی نباش... اخلاق خدا اینجوریه : وقتی قدم برداری...قدم بعدی رو بهت الهام میکنه... اما اگه قدمی برنداری چیزی بهت الهام نمیشه... پس حرکت کن و کل مسیر رو نبین... فقط قدم جلوتو ببین و بردار ... خدا به همه ما قدرت الهامات داده... بعضی ها میگن ندای درون... یا خدای درون یا هادی درون یا ... اما این یه حقیقته... خدا از درون با ما حرف میزنه...حرفاشم پر انرژیه...سعی کن باهاش دوست باشی...چون هدایتتمیکنه... اون صدایی که از درون ناراحتت میکنه صدای شیطونه و همیشه حرفاش انرژی منفیمیده... ولی صدای خدا حالت رو خوب میکنه... این حرفم پشتش سالها تجربست... ببین ؟ صدای خدا هر چی میگه درسته...اما حرفای شیطون نه...تموم ترساش الکیه... لطفا نگران روزهای از دست رفتت نباش... خدا اگه بخواد همش رو به مرور زمان برات جبران میکنه... بهش اعتماد کن...همین...حرفام تموم شد... وقت کردی به سایتمون سر بزن و پست هامون رو بخون... مطمئنم کمکت میکنه... راستی ؟ آدرس سایتمونو که داری ؟ ایناش 👇 Dadashreza.com