#هُوَالمُصَوِّر
سوز دل این روزهایم، سوزیست که هزار
روز تشنگی و عطش در مقابلش هیچ است.
سوزی در عطش روزه!
این حال چقدر یاد آور صحنه ای است
میان آشوب جنگ و عطش عاشورا،
وقتی که شاهزاده از شاه طلب آب میکند
در حالی که میداند آبی نیست،
آنقدر این سوز در قلب او شدت یافته بود
که میدان جنگ را خالی میکند...!
.
انگار بی تابی این سوز، او را از خود
بی خود کرده... انگار میخواهد درون
خود را از میان گردابی جدا کند تا بتواند
جنگش را تمام کند!
گرداب شوق... سوز وصل!
.
تن چاک چاکش بعدِ شهادت چه شهادتی
میداد حال درون و شوق خواستنش را...
مثل بیابان ترک خورده از عطش، انگار
تمامش ترک خورده بود...
انگار تمام روحش عجله داشت
برای وصل و تنش یاری کرده بود...
انگار از تمام زخمها وصل شده بود!
این روزها سرگیجه گرفتم میان این
گرداب سوز و عطش وصل!
.
اما انگار راه را نمیدانم برای جدا شدن
از گرداب و ادامه دادن به جهاد نفس،
چقدر بی پناهم... چقدر جای خالی کسی
را در این دنیا احساس میکنم که
میتوانست نظر لطفی به سوز قلبم کند
و بگوید: دلسوخته...
...عن قریب سیرابت میکنم!
خدایا به لبهای عطشان از روزه و
دلهای سوخته از هجر و فراق...
به های های گریه بر بلور پر تَرَک علی اکبرع
سوز فراق و عطش دلهایمان را سیراب کن
به دست حسین زمانمان!
اللهم عجل لولیک الفرج
#رکعت_نشین
#یاس_فاطمی🌱•°
#هُوَالمُصَوِّر
دستهایم می لرزند...
اشک هایم به گونه می لرزند...
دلم...!
اما دلم را با تمام وسعت گسترده ام...
به وسعت خداوندیاش...
به وسعت رحمتش...
به وسعت اجابتش...!
.
امشب از تمام خداوندیاش،
تمام وسعت رحمتش را میخواهم...
باز به اشک و التماس میخواهم...!
خدایا نیم از رحمت تو برایم کافی نیست!
خدایا بدون رحمت واسعه تو...بدون ظهورش...
.
درد همسایه من درمان نمیشود...
درد همدل و هم دین من درمان نمیشود...
من اگر دنیایم کوچکترین دردی داشته باشد به
چه دردم میآید اگر خوشبختترین جهان باشم!
.
درد من و درمان من به وسعت دنیای من است!
خدایا امشب شب اذن توست به روح و ملائک...
از تو اذنی دیگر می طلبم، به حق آن پنج اذنی
که برای رفتن به زیر عبای رحمةللعالمین دادهشد.
.
خدایا امشب اذن ظهور بده به آخرین آل طه...
خدایا به فرق شکسته سحرگاه نوزدهم...
به علی علیه السلام و به ذوالفقار منتظرش...
خدایا تقدیر کن برسد منتقم خون خدا!
اللهم عجل لولیک الفرج
#رکعت_نشین✨'