eitaa logo
صالحین تنها مسیر
249 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
7.6هزار ویدیو
289 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین تنها مسیر
‍ #هوالعشق❤️ #خـانم_خبرنگار_واقاے_طلبه_قسمت_سی_وهفتم نگران بودم نمیدونم چرا...😔 اول من و بعد محمدج
❤️ طبق یه تغییر نظر کلی از جانب بنده  مقصد از هفت باغ به جنگل قائم تغییر یافت😊 ماشین و پارک کرد و دوتایی پیاده شدیم. عینک آفتابی آبی خلبانیشم گذاشت منم عینک آفتابی مو گذاشتم و کنار هم قدم میزدیم. چه آرامشی داشتم از هم قدم شدن باهاش. محمدجواد: تازه میفهمم وقتی خدا توی کتابش گفته ازجنس شما همسرانی برای شما قرار دادیم و آرامش رو کنار اونا حس میکنید یعنی چی😊 چقدر کنار خانومم آرومم😍 _منم همون اندازه کنار تو آرامش دارم... حتی بیشتر😍 کنارهم با فاصله راه میرفتیم و حرف میزدیم. از خودمون گفتیم. از علایقمون. از سلایقمون. و کلی باهم آشنا شدیم. وچقدر بیشتر شناختمش. تقریبا یک ساعتی راه رفتیم و حرف زدیم. محمدجواد: فائزه❤️ _جانم☺️ محمدجواد: بیا اونجا عکس بگیریم👈 _چشم😍 منظورش کنار یه آبشار مصنوعی بود که خیلی قشنگ بود. من یه طرف آبشار روی پله ها وایسادم و محمدجوادم یه طرف پله ها وایساد و گوشی رو داد یه پسر بچه تا ازمون از دور عکس بگیره تا کل محوطه بیوفته. عکس رو گرفت و گوشی محمدجوادو داد . محمدجواد مشغول نگاه کردن عکس شد منم دستمو بردم توی آب و رایحه خنکی که آب به دستم میزد حس قشنگی رو بهم القا میکرد😊 یهو دستم میون اون خنکی آب گرم شد😳 محمدجواد دستمو بین آب گرفته بود... برای اولین بار دستش به دستم خورده بود... احساس میکردم کل بدنم آتیش گرفته... از گرمای دست اون بود یا خجالت رو نمیدونم... باصدای لرزون و ناخداگاه گفتم:محمد☺️ دستمو از آب کشیدم بیرون و گفت : همه بهم میگن جواد... دوس دارم تو محمد صدام کنی... برای همیشه... باشه خانومم _چشم محمدم😍 نویسنده { } 😇❤️