eitaa logo
صالحین تنها مسیر
220 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
#خانواده_متعالی 💢خانواده خوب این نیست که "با هم دعوا نکنند" ، طلاق نگیرن ، کنار هم باشن ، دلشون برا هم تنگ بشه!! 💕خانواده خوب خانواده ایه که؛↓ 🔷آقا در مقابل رفتار غلط خانمش کوتاه بیاد و خانم هم در مقابل رفتار غلط آقاش کوتاه بیاد در یک کلام: ➖ #مبارزه_با_نفس داشته باشن👌 📮 @IslamLifeStyles
🔷 🗓چند ماه بود برای مسابقه ی دو قهرمانی نوجوانان استان تمرین میکردم. 🏃 بعد از امتحانات خرداد تمام وقتم را در ورزشگاه می گذراندم. از خواب و تفریحاتم زده بودم . حتی با خانواده به مسافرت نرفتم.🏖 همه ی رویاهای من در قهرمانی این مسابقه خلاصه شده بود.🏅 جایزه ی نفر اول این مسابقه، سه میلیون تومان پول نقد💰 و راه یابی به مسابقات کشوری بود و من تنها هدفم شرکت در مسابقات کشوری و بعد دعوت شدن به تیم ملی بود. ❇️ می دانستم کار سختی پیش رو دارم چون رقیب سرسخت و با انگیزه ای داشتم. 💪 سعید خیلی درس خوان بود. در مدرسه همه او را دوست داشتند؛ تنها کسی که از سعید خوشش نمی آمد من بودم!😕 پسر آرام و بی دردسری بود؛ اما من از این اخلاقش خوشم نمی آمد. همیشه می گفتم :سعید خیلی خودشیرینه...😠 همیشه لباس هایش اتو کشیده و مرتب بود و بوی عطر می داد. 📚 کتاب و دفترهایش از بس تمیز بود، انگار اصلا استفاده نشده بود! معلوم بود از آن مرفه های بی درد است! نمیدانم... شاید یک جور حس به او داشتم...😒 روز قبل از مسابقه، بعد از کلاس، آقای منصوری معلم ورزش، من و سعید را صدا زد و گفت صبر کنید تا بعد از نماز باهم با ماشین برویم 🚘 تا بین راه توصیه های لازم را گوشزد کنم.📌 🕌 بعد از این که نماز خواندیم ؛ من و آقای منصوری از نمازخانه بیرون آمدیم تا برویم ؛ که سعید گفت شما بروید من چند دقیقه دیگر می آیم. ما هم به طرف ماشین رفتیم و سوار شدیم. آقای منصوری از من پرسید: آقا مهران نظرت راجع به سعید چیه؟ بنظرت کدومتون اول میشید؟ 🤔 با اعتماد به گفتم: 💯صدردرصد من اولم!😏 شک نکنید آقا... من یک روز عضو تیم ملی میشم.✅ لبخندی زد و گفت: اوه اوه! 😯 عجب اعتمادی به خودت داری پسر... آقای قهرمان بنظرت دوستمون یکم دیرنکرد؟ برو دنبالش ببین کجاست. از ماشین پیاده شدم و به سمت نمازخانه رفتم. یک لحظه حس کردم صدای گریه شنیدم.👂 کمی که جلوتر رفتم فهمیدم صدای سعید است که آرام گریه می کند! 😢 کنجکاو شدم و با دقت گوش دادم؛ می گفت:خدایا خودت بهتر میدونی که این مسابقه چقدر برام مهمه... 😔 میدونی که اگه برنده نشم چی میشه... 😞 میدونی که من برای چی تو این مسابقه شرکت کردم... 🙏خدایا میدونم مهران هم خیلی زحمت کشیده، حقشه که اول بشه ولی من به جایزه ی این مسابقه نیاز دارم. این همه پول قرض کردیم فقط سه میلیون دیگه کم داریم . خدایا اگه این پول به دستم نرسه سپیده کور میشه!!!😭 انگار یک سطل آب داغ روی سرم ریختند... خدای بزرگ... چطور ممکن است سعید درس خوان و خوش تیپ مدرسه این قدر بی پول باشد❗️ در همین فکر بودم که سعید گفت: مهران تو اینجایی؟! ببخشید منتظرت گذاشتم. 👥بیابریم آقای معلم منتظره. در بین راه که آقای منصوری صحبت میکرد و به ما روحیه می داد، سعید هم می گفت و می خندید؛ انگار نه انگار که آنقدر غم در دلش بود.😌 😔 خدایا من را ببخش که درباره ی این پسر این قدر بد فکر می کردم... آن شب تمام درگیر سعید بود. 🌪 چطور می توانستم بی تفاوت باشم؟ من اصلا به پول جایزه فکر نمیکردم. وای چشم های سپیده...👁 یادم آمد جشن دهه فجر، سعید خواهرش سپیده را به مدرسه آورده بود؛ یک دختر بچه ی شیرین و دوست داشتنی...👧 نمی دانم تا کی ذهنم بود و با خودم کلنجار می رفتم که خوابم برد. 😴 ✅سرانجام روز مسابقه فرا رسید؛ روزی که ماه ها در انتظار آمدنش بودم ولی اصلا دلم نمی خواست از رختخواب بیرون بروم! اما به اصرار پدر به محل مسابقه رفتیم. از دور سعید را دیدم که کنار خواهر کوچش ایستاده بود.🙋♂ 💗 ته آرزو می کردم سعید در مسابقه برنده شود ولی خودم هم خیلی زحمت کشیده بودم... خیلی! مسابقه شروع شد؛ اما... بدون من!! از ورزشگاه بیرون رفتم و از طریق رادیوی استانی نتیجه ی مسابقه را دنبال می کردم.📻 بالاخره سعید زودتر از همه به خط پایان رسید.🎌 ✨ عجیبی داشتم... انگارمدت ها به دنبال این احساس می گشتم. 😊خوشحال بودم...شاید اگر عضو تیم ملی هم میشدم این چنین برایم بخش نبود. 🌀هفته بعد سعید با یک جعبه شیرینی به مدرسه آمد و خبر بهبودی چشمان سپیده را داد. تا مدت ها سرزنش پدرم را می شنیدم که می گفت زحماتت را به باد دادی ولی هیچ کس نفهمید نتیجه ی زحمات من چشمان سپیده بود و حتی خوشحالی سعید...💖 من دیگر هیچ وقت مسابقه ندادم اما سعید که حالا دوست صمیمی من شده ؛ عضو تیم ملی است و این از همه چیز برایم باارزش تر است.🏆 ✅ گر بر سر نفس خود امیری مردی... 🌺 @IslamLifeStyles
صالحین تنها مسیر
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 95 #فصل دوازدهم البته اگه باشی و اون موقع رو ببینی... راستی ؟ مید
97 دوازدهم زنا بعد جسمی و حیوانی آدمو سیراب میکنه اما روحی رو هرگز! حکمتشم اینه که آدما تشویق بشن ازدواج کنن و بچه دار بشن و بین زن و مرد عشق به وجود بیاد... خیلی ها هم میگن ارتباط دوهمسر زندگی رو شارژ میکنه و عشق رو زیاد میکنه... حکمتش ایناست... خیلی فایده های دیگه هم داره که بعد ازدواج خودت میفهمی... به شرط اینکه دو تا روح به هم پیوند بخوره و بعد ازدواج باشه... 💞💞💞👆 نه اینکه یکی سمت زنا و خودارضایی بره و خودشو جسمی ببینه نه روحی... اینجوری هر روز افسرده تر میشه... تهشم میفهمه که باید نگاه روحی به خودش داشته باشه نه جسمی... ❤️میدونی چرا خدا تو قرآن میگه نماز آدمو از زنا میکشه بیرون ؟ تا حالا بهش فکر کردی ؟ چون نماز باشگاه پرورش روحه... کم کم بعد حیوانی میره کنار و بعد معنوی و روحانی قوی میشه... بخاطر همین اون شخص که به زنا عادت کرده کم کم یه احساس خوب بهش دست میده.... شایدم بعدش بازم پاش بلغزه ها... اما وقتی نمازشو ادامه میده کم کم بعد روحانی و معنوی خودشو با نماز تقویت میکنه و رشد میده و بخاطر همین میتونه در برابر غول شهوتش پیروز بشه... ببینید بچه ها... یه جورایی هم معنویات لذت داره و هم شهوت... 🔥ولی شهوت لذت زودگذر میده 💚اما معنویات لذت دائمی... 🌼اگه وجود روحانی و روح خودتو تقویت کنی و بری جاهایی که اسم خدا توش برده میشه و مکانهای مذهبی بری کم کم میتونی از لجن زنا بیای بیرون... البته این حرفای من مخصوص اون افرادیه که گرفتارشن... !👌 دستنویس شبانه 98 دوازدهم من معتقدم اگه کسی نماز و قرآن بخونه و یه سری گناه هارو ترک کنه و رو عزت نفسش کار کنه و یه مشهد پیش امام رضا ع بره 😊و سایتمونو بخونه و رو امیدش کار کنه و تو این مسیر استقامت نشون بده نه تنها از زنا میاد بیرون... بلکه آنچنان قدرت روحی میگیره که همه تعجب میکنن و میگن : فلانی چقدر خوب حرف میزنه و تغییر کرده... در واقع تا قوی نشه 👈خیلی سخته زنا ترک بشه... 🔥☑️☑️ تا زنا ترک نشده نباید اون شخص ازدواج کنه... 🚫 اول زنا باید ترک بشه و بعد که از این لجن اومد بیرون ازدواج میتونه کمکش کنه. چون زنا از یه روح ضعیف و پژمرده میاد. اول باید روح قوی بشه و بعد ازدواج کنه... اینجوری اصولی تره...وگرنه درمان زنا ازدواج نیست! زنا یه بیماری روحیه... بیماری روحی رو ازدواج خوب نمیکنه! درمان زنا فقط و فقط با قوی کردن روح صورت میگیره... روح با نمازو قران و و و و ...این چیزا قوی میشه... کسی که بتونه روح خودشو قوی کنه خیلی راحت میتونه از گناه زنا که عین لجن زار میمونه بیاد بیرون... فقط نباید نا امید بشه. باید به خودش انگیزه و امید بده. البته من زنارو مثال زدم... ولی مدلای دیگه هم هست... مثل چت با نامحرم و یا ارتباط تلفنی با نامحرم و... 📵♨️💯 همه اینا عین زنا هست. بیشتر غرق و افسرده میشید تا آروم.... دستنویس شبانه
✅تبیین اصول زندگی 🌹نبرد_بزرگ 🔸یکی از موضوعات بسیار مهم که در راه قابل توجه می‌شود، است. محبت می‌تواند به دنیا یا به خدا و اهل بیت(ع) تعلق بگیرد. ابتدا رابطه بین مبارزه با هوای نفس و اصل محبت را بیان می‌کنیم و بعد به موضوع محبت اهل بیت(ع) که جدا از پذیرش ولایت و مدیریت آنها است، خواهیم پرداخت 💯مبارزه با هوای نفس، یعنی مبارزه با بخشی از که در وجود انسان قرار دارد. این مبارزه باید توسط بخش دیگری از تمایلات صورت بگیرد که آن‌ها هم در وجود انسان هستند. پس مبارزه با نفس یعنی مبارزۀ . یعنی مبارزه با برخی از علاقه‌ها توسط برخی از دیگر علاقه‌ها. این مبارزه در درون نفس آدم است و مدیریتی که بیرون از نفس ما وجود دارد، فقط برنامه می‌دهد. 💯 با نفس و مبارزه با برخی از علاقه‌ها، علاقه‌های دیگر هستند. اگر فقط علاقه‌های سطحی داشته باشیم، مبارزه‌ای نمی‌توان کرد. در واقع به هنگام مبارزه با نفس دو علاقه در مقابل همدیگر قرار می‌گیرند و ما، یکی را ترجیح می‌دهیم. 🔰این لحظه، است و با انتخاب خوب می‌توان ارزش تولید کرد و ارزش خود را به اثبات رسانید. مبارزه با علاقه‌های بی‌ارزش باید توسط علاقه‌ای با ارزش صورت بگیرد. 🌷هنگام مبارزه با نفس و کنار گذاشتن یک علاقه، ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا مبارزه با علاقه‌ها باعث ایجاد مشکلاتی مانند شدن نمی‌شود؟ ✳️ به‌ویژه آنکه توصیۀ «کنار گذاشتن برخی از » در شرایطی مطرح می‌شود که در برخی از نظریات روان‌شناسی توصیه می‌شود که شما هر چیزی را که دوست دارید، در رفتار خود تجلی بدهید تا راحت بشوید. ❌توصیه برخی از روان‌شناسان این است که: «اگر چیزی شما را خوشحال کرده بود؛ مثلاً با فوت پدر، ارث زیادی نصیب شما شده بود و خوشحال بودید، دلیلی ندارد در مجلس عزا شرکت کنید و قیافۀ ماتم‌زده‌ها را به خود بگیرید! برعکس، بهتر است خود را بروز بدهید!» این کار در فرهنگ غرب، صداقت نامیده می‌شود و یک کار با ارزش محسوب می‌شود. 🔸 لذا کارشان به آنجا می‌رسد که به نفع تخلیۀ نفس و دل‌بخواهی‌ها، آن‌قدر این صداقت عمده می‌شود که رواج پیدا می‌کند. ولی به خاطر صداقت نمی‌توان ارزش‌های دیگر را ذبح کرد. 🌷این فرهنگ غرب نوعی احساس از پاسخگویی به هوای نفس خودش دارد، که غیر از سطحی بودن، محدودکنندۀ بسیاری از استعدادهای دیگر او است.  باید بدانیم که برخی از احساس نیازها «کاذب» هستند 🌷ادامه دارد... 🌴استاد_پناهیان
4_5821073286276057839.mp3
13.23M
۶۰ عاشق که می‌شوی؛ در عشق حریص خواهی شد! میخواهی سهم بیشتری از قلب محبوبت را داشته باشی! کسی که عاشق اهل آسمان است؛ هر روز شهید می‌شود! منیّت‌ها، گناهان، مقاومت‌ها، حسادت‌ها و ... هر آنچه سیاهی است را برای محبوبش سَر می‌بُرد! تا بیشتر بخواهندش! باید شهید باشی تا شهید شوی!
💥 اگر خمس مالت را نمی‌دهی یا برای رضای خدا از خوابت نمی‌گذری، چگونه می‌توانی در راه خدا از جانت بگذری؟! 💥 اگر انسان در کوچک‌ها، مخیر به بهشت و جهنم و بین دنیا و آخرت و مخیر بین رضای خدا و لذت نفس می‌شود و لذت نفس را ترجیح می‌دهد، دلیلی ندارد که وقتی به امتحانات بزرگ رسید بتواند پا بر روی هوای نفسش بگذارد! ◀️ این "شکر" و "کفر" در هر نگاه و حرکتی و خوردن و خوابیدن و در کوچک‌ترین موضع‌گیری‌های انسان وجود دارد و در همۀ اینها بهشت و جهنم هست. اگر انسان در کوچک‌ها، مخیر به بهشت و جهنم و بین دنیا و آخرت و مخیر بین رضای خدا و لذت نفس می‌شود و لذت نفس را ترجیح می‌دهد، دلیلی ندارد که وقتی به امتحانات بزرگ رسید بتواند پا بر روی هوای نفسش بگذارد! ◀️ انسان آن‌گاه که می‌فهمد باید از لذت این غذا بگذرد و غذای بهتر را به دوستش بدهد، جای بهتر را برای دوستش در نظر بگیرد، لباس بهتر را برای دیگران بخواهد، و جایی که می‌فهمد باید این گذشتِ کوچک را بکند، اما حاضر به این کار نشود، چطور می‌شود که در راه خدا بتواند گذشت‌های بزرگ کند؟ آن‌گاه که آدم نمی‌تواند برای خدای متعال از خوابش بگذرد، چطور می‌تواند از جانش بگذرد؟ آن‌گاه که انسان برای خدای متعال حاضر نیست حق واجبی که در مالش قرار داده، ادا کند، چطور حاضر به فداکاری‌های بزرگ می‌شود؟! خدای متعال به انسان می‌فرماید من رزق تو را می‌دهم، هرچه خرج کردی و خوردی اشکال ندارد، ولی هر مقدار زیاد آوردی واجب است یک پنجمش را بدهی. انسانی که حاضر نیست این حد از مالش گذشت کند و در راه خدای متعال، یا اصلاً دنبال حساب و کتاب نیست یا اگر هست دنبال راهی می‌گردد که به‌طرف خودش جذب کند، این انسان چگونه در راه خدا از جان خودش می‌گذرد؟ انسانی که بخشی از این مازاد مالش را که سهم ولی معصوم خداست حاضر نیست بدهد و واجب هست، چگونه می‌تواند در راه ولی معصوم خدا برود و در رکاب او بجنگد؟! بزرگواری از فرد دیگری نقل می‌فرمودند که: آنهایی که امام حسین (ع) را شهید کردند، [در جایی] از یک شربت آب نتوانسته بودند بگذرند، و امثال این [تعلقات]، آنها را کم‌کم به طمع‌های بزرگ کشاند. ◀️ اگر از لذت‌های کوچک، در راه خدای متعال بگذرم و با خدا تجارت کنم، مهیای بزرگ‌ترها می‌شوم. خدای متعال می‌فرماید ما به آنها گفتیم شما نماز بخوانید، فعلاً جهاد واجب نیست. اینها مدام می‌گفتند چرا جهاد را واجب نمی‌کند؟ مهیا نشدند و وقتی جهاد را برایشان واجب کردند، به‌جای اینکه مهیا شده باشند و خوف خدا در دلشان جا گرفته باشد و توکل و اعتقاد خدای متعال در دلشان جا گرفته باشد، از دشمن می‌ترسیدند! «يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللهِ‌ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً». لذا حاضر نشدند بروند! بنابراین انسان نباید معصیت‌های کوچک را، تا وقتی به معصیت‌های بزرگ نرسیده، معصیت حساب نکند! نباید منتظر باشد که کار به مرحلۀ‌ نهایی برسد؛ چون آن‌وقت اگر امر مردد بین بهشت و جهنم شود، چه امیدی هست که موفق شود؟ انسانی که در اول، از لذت‌های کوچک نمی‌گذرد، چطور می‌تواند به خودش امیدوار باشد و چه اعتمادی هست که وقتی پای لذت‌های بزرگ‌تر پیش آمد، بر نفسش غالب بیاید؟ اگر شیطان و نفس در امور کوچک حریف من می‌شود و من این اندازه حاضر به مقابله نیستم، چطور در امور بزرگ توانا خواهم بود؟ لذا روایات می‌فرماید هیچ گناهی را شما کوچک نشمارید! نگویید این گناه مهم نیست، من این گناه را می‌کنم و گناه مهم‌تر را ترک می‌کنم! آدم چه می‌داند که اگر گناه کوچک را مرتکب شد، بعد از آن موفق می‌شود گناه بزرگ را ترک کند!»
خدا میگه: لَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ، مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ (انعام/۱۵۱) ⚡️ به فواحش و کارهای زشت اصلاً نزدیک نشوید، چه آشکار باشد چه پنهان. 🕋 لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا، إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِیلًا (اسراء/۳۲) ⚡️ به نزدیک نشوید، که کار بسیار زشت، و راه بدی است! عزیز من 👀 نگاه حرام به 🗣 صحبت کردنِ بی‌مورد با شوخی با و... همه مصداقِ نزدیک شدنِ به هستند نگو ما کجااا و زنا کردن کجا یادت باشه شیطون بارتو گردو به گردو میدزده یه دفعه ای به خودت میای،و میبینی قبح خیلی چیزا برات ریخته و خیلی کارایی که خط قرمزت بود و دیگه راحت داری انجام میدی..... پس باید همون اول جلوشو بگیری اونم مقتدرانه✊.. وگرنه کاملا اروم به هر کجایی که بخواد میکشونتت.... 🎋🎋🦋🎋🎋
می‌دونی زیباترین لحظه زندگی چیه ؟🤔 اینه که بخوای یه کار خطا کنی… بعد بگی : نه …ولش کن…امام زمان منو میبینه…ازم توقع این کارو نداره ، میگذرم ازش... چون میخوام فقط دلبر امام زمانم باشم🌱 یا امام زمان! خودت شاهدی که فقط به عشق تو گذشتم💞 بعدش امامت لبخند میزنه و میگه : میدونم عزیزم… بعدشم امام برات دعا میکنه✨🌸 و وقتی امام زمان برای کسی دعا کنه…نگم برات...😍😍😍 ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈