eitaa logo
صالحین تنها مسیر
236 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
270 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
931213-Panahian-H-Haqshenas-Adab-03-18k.mp3
6.62M
✅ ادب ،نامی برای تمام خوبی ها.... جلسه سوم فوق العااااااادس💥😊 استاد پناهیان 🌺 @IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تاثیر گناه اجتماعی 🔻ما خيلي بايد مواظبت کنيم در اعمال و رفتارمان. انسان اگر کافر باشد حق حيات دارد. قوم شعيب، از اين جهت که اينها فقط کافر بودند، عذاب نشدند ؛ همین طور عذاب قوم لوط... 🔸 عملکرد قوم لوط، آنها را زمين زد و مستحق عذاب کرد. قبل از اينکه مسلمان يا غير مسلمان مطرح باشد، اخلاق خوب و اخلاق بد، در زندگي انسان مؤثر است. 🔹 اينکه بنده يک تسبيح دستم بگيرم و بچرخانم و هر کاري مي خواهم بکنم، چنين چيزي نداريم. انسان بايد در يک مداري، در يک چهارچوب استانداردي، برنامه هاي اخلاقي و تربيتي خودش و حتي جامعه اش را پیش ببرد. 🔸 گاهي يک جامعه زمين مي خورد در اثر بي رحمي. گاهي يک مديريت غلط در کشور چه در بخش بانک داري چه در بخش هاي ديگر، رزق مردم را آلوده می کند و جامعه را مستحق بلا مي کند و گاهي توجه به بعضي ابعاد و زواياي اخلاقي، يک انسان و يک جامعه را نجات می‌دهد. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری ‌ ‌ 💠 خدا، همسایه دیوار به دیوار و تکیه گاه محکم 🔻ما اين مقداري که فکر مي‌کنيم ايمان به قيامت داريم، چرا در اعمال ما اثر نمي‌کند؟ به خاطر اينکه خيلي از آن، تصور و توهم است. 🔹 اگر کسي يک صحنه از قيامت را بالحس و الوجدان ببيند، منظم مي‌شود، درست متوجه مي‌شود که کجا چه خبر است، چگونه بايد رفت. 🔸 در دعاي مشلول می خوانیم :«يَا جَارِيَ اللَّصِيق يَا رُكْنِيَ الْوَثِيقَ» [یعنی ای همسایه دیوار به دیوار من، ای همراه من، ای تکیه گاه محکم من] هر جا که انسان کمي احساس فاصله يا مشکل مي‌کند، مي‌بيند که عجب، خدا هست. 🔹 آن‌ حس و حال‌هایی که يک وقتي يک نفر در جبهه، در بيابان، در مشکلات، يک تجلّي ديده بود، وقتي متذکر مي‌شود، همان [حال و توجه و ارتباط] مي‌آيد و مي‌گويد: ببين، من در آنوقت با تو بودم و الآن هم هستم، بعد هم هستم. 🔸 خيلي وقت‌ها جاخالي داده مي‌شود، هرچه مشکل شديد باشد، او جاخالي نمي‌دهد. به سمت او مي‌روي، مي‌بيني که هست. تکيه مي‌کني، مي‌بيني تکیه گاه محکم است. اگر کوتاهي باشد، در اعتماد ما است. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری د ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃﷽🍃🌸 🔻 🔻 ✍ بعضی‌ها میگن پوشیدن، و و سر کردن، کجای قرآن اومده⁉️🤔 اگر آیه‌ی قرآن باشه ما قبول میکنیم.✋ ☝️ یادت باشه قول دادی‌ها!!! ای به چشممممممم...😊 👇️👇️👇️ 🌴 سوره احزاب، آیه ۵۹ 🌴 🕋 یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ، قُلْ لِأَزْوٰاجِکَ وَ بَنٰاتِکَ وَ نِسٰاءِ الْمُؤْمِنِینَ، یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ، ذٰلِکَ أَدْنیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلاٰ یُؤْذَیْنَ. 👈 ای پیامبر! به همسران و دخترانت، و زنانِ مؤمنان بگو: «چادرهای بلند بر خود بیفکنند، این عمل مناسب‌تر است، تا به و شناخته شوند، و مورد آزار قرار نگیرند». ⁉️ میدونی «جَلابیب» یعنی چی؟🤔 «جَلابیب» 👈 جمع «جَلباب»، 👈 به معنای پارچه‌ی بلندی است، که تمامِ بدن و سر و گردن رو می‌پوشونه، 👈 که میشه همون . خوب! پوشیدن که تو قرآن اومده بود.😊☺️ حالا و و چی؟؟ 👇️👇️👇️ 🌴 سوره نور، آیه ۳۱ 🌴 🕋 قُلْ لِلْمُؤْمِنٰاتِ... وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلیٰ جُیُوبِهِنَّ، وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ. 👈 ای پیامبر! به زنان مؤمن بگو... روسری‌ها و مقنعه‌های خود را بر سینه‌ی خود افکنند، تا گردن و سینه‌ی آنها پوشانده شود، و زینتِ خود را آشکار نکنند. «خُمُر» 👈 جمع «خِمار» 👈 به معنی روسری و مقنعه است. و «جُیوب» 👈 جمع «جَیب» 👈 به معنی گردن و سینه است. 📣📣... قرآن میگه باید و شالِت رو، طوری رو سینه‌ات بندازی، که سر و گردن و سینه‌ات رو بپوشونه، و زینتهای زیرش، مثل گردنبند و گوشواره و لباس و... هم معلوم نشه. ☝️ خوب خواهرِ عزیزم دیدی؟؟؟!!!😊☺️ 👈 هم بود، هم ... ⛔️ دیگه بهانه‌ای نداری...😎 👌 تمام جنگ‌ها سَر همین حجابه... اگر میگن ... قصدشون اینه که تو رو بردارند...💯 📣📣... امروز اسلحه نمیخواد، میخواد... ☝️ حضرت زهرا (س) راضی نشد جلوی فقیرِ نابینا، حتّی لحظه‌ای بی‌حجاب حاضر بشه. اگه الگوت فاطمه‌ی زهراست، بسم الله... ➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂🔝 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و رسیدن به 54 🔵💖⚜️🔷🔹 21 🌺عبد که باشی دربست در اختیار مولایی منتظری تا مولا امر بکنه... امر که کرد، میدوی... از اون طرف هم عبد که شدی، دیگه همه ی عالم در اختیار توئه... 👆🌺♻️🍃 هر چی تو بخوای همون میشه. ببخشید حاج آقا! پس اونایی که عبد شدن چرا پولدار نیستن و مثلا پادشاه نمیشن؟!😒 آفرین سوالت قشنگ بود! اونا میتونن هر چی میخوان بشن اما عبد فقط چیزی رو میخواد که مولا میخواد. "دیگه نگاه نمیکنه که خودش چی میخواد" 🌸عبد که بشی، مشکل اینه که اون موقع "تو چیزی رو میخوای که مولا میخواد"! برای همین تصرف نمیکنی در عالم... میتونی به یه لحظه میلیارد ها تومن پول رو داشته باشی اما دیگه نمیخوای...☺️ ➖میگی مولا هر چی تو بگی.. ✅من میدونم هر چی تو بگی درسته☺️ ❌هر چی من بگم خراب میشه... مولا تو بگو من چیکار کنم.؟😊 🔹رضایت از مولا پیدا میکنی. مقام رضایت مقام خیلی بالایی هست برای عبد... از خدا راضی هستی؟ ببخشید نکنه شیطان تو رو توی این زمینه شکستت داده و ناراضیت کرده؟ 🔷🔶🔺🔶 🌱✅➖➖
🔘 چرا مزۀ شیرین استغفار را نمی‌چشیم؟ 🔘 وقتی مزۀ فرمان‌بری از مولا را چشیدی، مزۀ استغفار را هم می‌چشی! 🔻 (ج۲۶)-۱ 🔸 انسان چگونه می‌تواند از خدا بهره ببرد؟ یک عبد چگونه می‌تواند از خودِ مولا، بچشد و ببوید؟ راهش «انکسار» در مقابل خداست. این انکسار است که عبد را در نهایت آمادگی برای دریافت از مولا قرار می‌دهد و ما را در نهایت کوچکی در مقابل خدا قرار می‌دهد. 🔸 انکسار چگونه پدید می‌آید؟ یکی با فرمان‌بردن از خدا و یکی هم با استغفار! چرا فرمان‌بردن، آدم را کوچک می‌کند؟ چون قُدبازی‌اش را کنار می‌گذارد و می‌گوید «چَشم!» البته با استغفار، خیلی بیشتر درِ خانۀ خدا، شکسته و کوچک می‌شود. 🔸 خدایا من آن‌وقتی که در مقابل فرمان تو می‌گویم «چَشم» پنجاه درصد کوچک می‌شوم، اما آن وقتی‌که خطا می‌کنم و بعد عذرخواهی می‌کنم، صد درصد کوچک می‌شوم! 🔸 اتفاق مهمی که در استغفار می‌افتد، همین انکسار و احساس کوچکیِ عبد در مقابل مولاست. این انکسار، انسان را در معرض دریافت نور الهی و چشیدن مزۀ ارتباط با مولا قرار می‌دهد. 🔸 ما چرا مزۀ استغفار را نمی‌چشیم؟ چون اصلاً مزۀ کوچکی‌کردن پیش خدا را نمی‌چشیم! حالا چه‌کار کنیم که این مزه را بچشیم؟ باید واقعاً از خدا حساب ببریم. یک عبد وقتی یک مولا داشته باشد که از او حساب ببرد، می‌دانی چه لذتی می‌برد! برای اینکه این را بدانی، باید یک مدتی با دقت و مراقبت، در مقابل فرمان خدا بگویی «چَشم!» 🔸 وقتی در اطاعت از امر مولا مراقبت کردی و مزۀ فرمان‌بری از مولا را چشیدی، چند برابرِ این لذت را در «استغفار» خواهی چشید. اصلاً در موقع استغفارِ عبد است که مولا، مولایی می‌کند، خدا آنجا خدایی‌کردنِ خودش را نشان می‌دهد و خطای بنده‌اش را با مهربانی، جبران می‌کند. عبد هم مثل بچه‌ای که به آغوش مادرش پناه برده، به خدا پناه می‌برد و آنجا احساس امنیت می‌کند. 👤علیرضا پناهیان 🚩مسجد امام‌صادق(ع)- ۹۸.۰۳.۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
خشت اول همین... حرفام تو این فصل تموم شد... امیدوارم بتونی خدارو از اتفاقات زندگیت پیدا کنی... ر
24 فصل سوم خشت اول هیچوقت اون شب رو یادم نمیره...😔 دقیقا مهر ماه سال 1393 بود که از شدت سر درد داشتم دیوانه میشدم... کاغذ و خودکار گرفتم و از خونه فرار کردم... مخم واقعا هنگ بود... داشتم از دست خودم و افکارم روانی میشدم. اصلا نمیتونستم قانع بشم... همش میگفتم خدا این همه آگاهی رو از کجا آورده وقتی خودش معلمی نداشته و اصلا فرض رو بر این میگیریم که خدا معلم داشته... معلم خدا کی بوده و باز این سوال رو میپرسیدم که معلم خدا از کی یاد گرفته و هرچقدر این سواالتو میپرسیدم بیشتر استرسی و اضطرابی میشدم... اووووووووووووووووف😭 در حد دیوانه شدن پیش رفتم و مدام این سوالات تو سرم بود... مطمئنم تو هم با خوندن این حرفا مخت هنگ کرده ... خب طبیعیه... میدونی چرا ؟ چون اصلا نمیشه با چشم سر و کلا با عقل کوچولوی خودمون جواب این سوالات رو بفهمیم... این سوالات نتیجه ای نداره... من این همه زمان گذاشتم و به این سوالات فکر کردم ... تهشم میدونی چی شد ؟ حس جنون و دیوانگی بهم دست داد... تفکر درمورد خلقت خدا کاملا اشتباهه... بخاطر همینه همه میگن دنبال کشف خلقت خدا نرو... بلکه دنبال کشف مخلوق های خدا برو... یعنی ببین خدا چی خلق کرده و با تفکر روشون میتونی کم کم به خدا برسی... حتی بعد ها متوجه شدم وقتی یه مدت رو عیب های خودت کار میکنی کم کم به خدا میرسی... بگذریم... 25 فصل سوم خشت اول مشکل اصلی من اون موقع ها این بود که میدونستم خدایی هست... اما نمیتونستم روی کاغذاثباتش کنم... خیلی تضاد بدیه این قضیه... تو روزای سخت زندگیم یه کسی کمکم کرده بود... ولی حالا که میخواستم اینو اثباتش کنم نمیتونستم... یه اخلاق منم اینه که یه چیزی رو تا تهش نفهمم ول نمیکنم... و این قضیه اون روزا خوره ذهنی من شده بود... من اگه چیزی بهم اثبات نشه مدام از درون به خودم میگم : از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم ... 😣😣 و این از کجا معلوم ها دیوونم میکنه... چون وقتی اطلاعاتت کم باشه هر چی بگی...درونت میگه : از کجا معلوم ... ولی وقتی اطلاعاتت زیاد باشه... درونت اگه بگه از کجا معلوم...تو بهش یه جواب محکم میدی ! و درونت دیگه نمیتونه چیزی بگه... اونایی که شبهه دارن خوب میفهمن الان من دارم چی میگم نمیخوام اسمش رو افسردگی بذارم اما یه حس پوچی بهم دست داده بود... یعنی همه چی رو پوچ میدیدم... میگفتم یعنی چی آخه... واقعا یعنی چی...من کی ام...اینجایی که هستم کجاست... چرا نمیفهمم حقایق رو ؟ همش احساس کلافگی داشتم...اما هیچوقت کم نیاوردم ! خیلی ها تو این مراحل بی خیال میشن اما من واقعا میخواستم جواب شبهاتمو پیدا کنم... یه روز رفتم خواهر زادم کیمیا رو بغل کردم و تا میتونستم به دستاش و موهاش و چشماش دقت کردم... انگاری یه رازی رو متوجه شده بودم... همش میگفتم : آخه کی اینارو درست کرده... این خورشید اون بالا چکار میکنه ؟ ماه چرا اینجا باید باشه... چرا اینجا اینجوریه... چرا من میتونم حرف بزنم ؟