#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 49
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
◀ علامه بحرالعلوم نيز مىنويسد: « مراسيل شيخ صدوق در فقيه، بسان مراسيل ابنابىعمير است در حجتبودن و اعتبار. اين ويژگى و برجستگى تنها از آن اين اثر ارزشمند است و در ديگر آثار و كتابها، چنين ويژگى و برجستگى وجود ندارد 82.»
🔹 در برابر اين ديدگاه، فقيهانى بسان شهيد ثانى و آقاى خوئى، مرسلات را مطلقا ضعيف دانستهاند از صدوق باشد، يا غير او و با هر لفظى باشد.
⬅ 10. از بنوفضال روايتشده باشد: از جمله نشانهها و قرينهها بر اعتبار روايت، نقل آن توسط بنو فضال است. شيخ طوسى در كتاب الغيبه، با سند صحيح از عبدالله كوفى، خادم شيخ ابوالقاسم حسينبن روح روايت مىكند كه اصحاب از وى از كتابهاى شلمغانى پرسيدند، حسينبن روح در پاسخ گفت:
« اقول فيها ما قال العسكرى، عليه السلام، فى كتب بنىفضال حيث قالوا ما نصنع بكتبهم و بيوتنا منه ملاء؟قال: خذوا ما رووا و ذروا ما راوا.83 »
اين روايت مستند حجتبودن خبر واحد نيز هست و به آن براى ثابت كردن حجتبودن خبر واحد، استناد شده است.
🔹 شيخ انصارى مىنويسد: « اين روايت دلالت دارد برجايز بودن استناد به كتابهاى بنىفضال و با عدم فصل، دلالت دارد بر جايز بودن استناد به كتابهاى غير آنها از افراد مورد اعتماد و اعتماد ورزيدن به روايات آنان 84.»
بسيارى از علما در اين نكته از شيخ انصارى پيروى كرده و گفتهاند: اگر سند حديث تا بنوفضال صحيح باشد، پس از آن ضررى ندارد; زيرا روايات بنوفضال بر اساس اين روايت، اعتبار دارند.
🔹 شيخ انصارى، در بحث صلات (وقت) به روايت داود بن فرقد تمسك مىجويد، چهار قرينه بر اعتبار آن ياد مىكند، از جمله آن قرينهها، همين قرينه است: راوى از بنوفضال است.
🔹 شيخ مىنويسد در چنين جاهايى، ما امر شدهايم، به روايت تمسك بجوييم و روايت را با ديد قبول بنگريم 85. پس از شيخ انصارى، فقيهانى چون: آیت الله سيد محسن حكيم و، آیت الله سید احمد خوانسارى در بحث وقت، به پيروى از شيخ انصارى، به حديث ياد شده استناد جستهاند.
🔹 اما آیت الله خوئى در مقدمه رجال الحديث، اين روايت را ضعيف شمرده و مرسلات و روايات بنوفضال را نيازمند به بررسى دانسته است شهيد ثانى هم ، مطلقا روايات بنوفضال را معتبر نمىداند.
⬅ 12 . تلقى به قبول روايت: اگر فضلا، روايتى را پذيرفته و به آن عمل كرده باشند، هر چند در سلسله سند، راوى ضعيف وجود داشته باشد، اين روايت معتبر خواهد بود و مورد استناد واقع مىشود.
🔹 از باب نمونه به روايت ابوالورد كه دلالتبر جايزبودن مسح بر حائل، هنگام ضرورت دلالت دارد، استدلال شده است، به چند دليل كه پس از نقل اصل روايت، دليلهاى استدلال كنندگان را يادآور مىشويم:
«قال: قلت لابى جعفر، عليه السلام، ان اباظبيان حدثنى انه راى عليا، عليهالسلام، اراق الماء ثم مسح على الخفين. فقال: كذب ابوظبيان، اما بلغك قول على، عليهالسلام، فيكم سبق الكتاب الخفين. فقلت: فهل فيهما رخصه؟ فقال: لا الا من عدو تتقيه او ثلج تخاف على رجليك .86»
🔹 صاحب مدارك، بر روايت بالا اشكال كرده كه از نظر سند، ضعيف است ; زيرا ابوالورد، در كتابهاى رجال توثيق نشده است، پس اعتماد بر او روا نيست.
⏪ ادامه دارد....
📝 پانویس:
82.
اصول الحديث»،/ 110. س
83. بحارالانوار»، علامه مجلسى، ج2/252.
84. رسائل»، ج1/142.
85. كتاب الصلاة»، شيخ انصارى، ج1/36، 82.
86. وسائل الشيعه»، ج1/322، باب 38 از ابواب الوضوء، ح5،
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 50
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
◀️ علماى ديگر از او به چند وجه پاسخ دادهاند:
🔹 الف. ابوالورد گرچه در كتابهاى رجال توثيق نشده، ولى روايت او را اصحاب پذيرفتهاند و از اين جا كشف مىكنيم كه روايت قرينهاى همراه داشته كه درنزد آنان درستى روايت را ثابت كرده است.
🔹 ب. در سند روايت، حمادبن عثمان واقع شده و او از جمله اصحاب اجماع به شمار مىرود كه:
« اجمعت العصابة على تصحيح ما يصح عنهم لانهم لايروون الا عن ثقه ».
🔹 ج. راوى روايت; يعنى ابوالورد را علامه مجلسى در وجيزه مدح كرده است و يوسف بحرانى درحدائق، مىنويسد: شيخ ما ابوالحسن او را در كتاب بلغة مدح كرده است.
پس ابوالورد، مدح شده و روايت او، از جمله روايتهاى حسنه به شمار مىرود و بايد برابر آن حكم كرد.عالمانى كه پيرو مكتب وثوق صدورى هستند، قرينه بالا را هر يك دليل جداگانهاى بر اعتبار روايت و مورد اعتماد بودن راوى مىدانند، تا چه رسد مجموعه سه قرينه با هم جمع شوند. محقق بحرانى كه خود از آشنايان به فن درايه و رجال است، سه قرينه بالا را براى اعتبار روايت، ياد كرده است 87.
📐 صاحب جواهر نيز مىنويسد: نيازى نيست درباره مورد اعتماد بودن ابوالورد سخن بگوييم; زيرا ضعف سند، با عمل اصحاب، جبران مىشود88 .
ولى در برابر اين گروه، صاحب مدارک و آقاى خوئى قرار دارند كه اين روايت را ضعيف مىدانند.
📐 آقاى خوئى مىنويسد:
اين نشانهها و قرينهها ثابت نمىكند مورد وثوق بودن راوى و اعتبار روايت را; زيرا:
🔸 الف. بارها گفتهايم كه قاعده مشهور: روايت ضعيف، با عمل اصحاب ضعف آن جبران مىشود، تمام نيست; زيرا عمل اصحاب برابر روايتى كشف اين مطلب را نمىكند كه نزد آنان قرينه و نشانهاى بر اعتبار حديثبوده است.
🔸 ب. و بارها گفتهايم: اصحاب اجماع بسيار از راويان غير ثقه نقل كردهاند، پس اگر اين اجماع ثابتشود، تعبدى خواهد بود و در غير اين صورت، مستندى براى اين اجماع نيست و اجماع محصل حاصل نشده و اجماع منقول، اعتبارى ندارد.
🔸 ج. مدح مجلسى و صاحب بلغه هيچاثرى ندارد; زيرا مدح آنان مستند به روايتى است در كافى:
« من ان رجلا يقال له ابو الورد، قد دخل على ابى عبدالله، عليه السلام، عند مراجعته من الحج فقال له ابوعبدالله، عليه السلام، يا ابا الورد اما انتم فترجعون عن الحج مغفورا لكم و اما غيركم فيحفظون فى اماليهم و اموالهم . »
▪️ علامه مجلسى از اين روايت استفاده مدح راوى را كرده، زيرا روشن است كه مجلسى از متاخران است و معاصر اين راوى نيست و روايت نيز، بر مقصود دلالت ندارد; زيرا جمله «انكم مغفورن» بيشتر از اين دلالت نمىكند كه شيعيان «مغفورهستند و حج غير از آنان پذيرفته نمىشود. بله، اگر امام به روشنى مىفرمود: «انك مغفور» دلالتبر مدح مىكرد.
▪️ ديگر اين كه: اگر واقعا روايت دلالتبر توثيق راوى بكند و بدانيم كه امام ابوالورد را مغفور دانسته، از كجا ثابت مىشود كه ابوالورد در اين روايت، همان ابوالورد راوى است; زيرا كسانى كه مكنى به ابوالورد هستند، بسيارند، بلكه قرينه بر حذف آن موجود است 89.»
▪️ و نشانهها و قرينههاى ديگرى نيزدر كتابهاى فقهى كه ثقه بودن راوى و اعتبار روايت را ثابت مىكنند، آورده شده است، از جمله:
⬅️ 1. سيد مرتضى و ابن ادريس به آن عمل كرده باشد.
⬅️ 2. روايتبه گونه مرسله در من لايحضره الفقيه ذكر شده باشد.
⬅️ 3. روايت را كلينى در كافى مسنده آورده باشد90 .
⬅️ 4. روايت مستفيضه باشد. يعنى چند روايت ذكر شده باشد، گرچه از نظر سندى اعتبار نداشته باشد، ولى اينگونه روايات، روى هم رفته و به طور جمعى، مطلب را ثابت مىكنند91 .
⬅️ 5. مضمون روايت، در ديگر روايتها وجود داشته باشد.
⏪ ادامه دارد....
📝 پانویس:
87. حدائق الناضرة»، ج2/310.
88. جواهرالكلام»، ج2/241.
89.التنقيح فى شرح العروة الوثقى»، ميرزا على غروى تبريزى، ج4/233، مدرسة دارالعلم.
90.غنائم الايام»، ابوالقاسم قمى، ج3/62.
91.كتاب الزكاة»، سيد هادى ميلانى، ج2/32.
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 51
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
⏪ ز) لزوم توجه به رابطه قرآن و حدیث
پرداختن به این نکته که رابطه قرآن و حدیث از جهات علمی چگونه است و چه ارتباط علمی بین قرآن در ساحت تفسیر و فقه برقرار است میتواند منظومه منظم فقهی و تفسیری را برای فقیه به وجود آورد در این مجال به اختصار به این نکته پرداخته ایم .
🔹 از مطالب مهمی که در این رابطه قابل پیگیری و ژرف نگریست بررسی رابطه قرآن و حدیث است و اینکه حديث در جنب قرآن چه نقشى دارد؟ چه مسائل قرآنی با حدیث و بیان عترت تفسیر ، تبیین و حل میشود ؟ از يك سو قرآن میفرماید : بيان ( آل عمران آيه 138) و تبيان ( نحل آيه 89) است و از روشن گرى ، جز خود بى نياز. و از طرف ديگر جامع است چرا خداوند فرموده : لارطب ولايابس الا فى كتاب مبين ( انعام آيه 59 ) ؛ مافرطنا فى الكتاب من شئ (همان، آيه 38 ) و آيات ديگر. چون: نحل آيه 89؛ شورى آيه 13؛ نمل آيه 75؛ سبأ آيه 3 . پس ظاهرا قرآن نه امرى را فروگذار كرده ویا ناقص بیان کرده كه به حديث نياز باشد و نه در بيانش اجمال و ابهام است كه روشن گرى بطلبد.
پس چه احتیاجی به حدیث وجود دارد ؟ اين پرسشى جدى است که دغدغه گروهى از محققان بوده و هست.
▫ علاّمه طباطبايى كه در مقدمه تفسيرش بر بى نيازی قرآن از غير خود تاكيد ورزيده 92و در كتاب « قرآن در اسلام» با اين پرسش به طور جدّ مواجه شده و چنين پاسخ گفته است:
آن چه گفته شد منافات ندارد، با اين كه پيغمبر و ائمه اهل بيت(ع) عهده دار بيان جزئيات قوانين و تفاصيل احكام شريعت كه از ظواهر قرآن مجيد به دست مى آيد، بوده اند. و هم چنين سِمت معلمى معارف كتاب را داشته اند چنان كه از آيات ذيل در مى آيد:
«وانزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس مانزل اليهم» نحل آيه 44 ،
«وما اتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا» حشر آيه 7
«وما ارسلنا من رسول الاّ ليطاع باذن الله» نساء آيه 64
«هو الذى بعث فى الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة» جمعه آيه 2
🔹 به موجب اين آيات، پيغمبر ا كرم(ص) مبين جزئيات و تفاصيل شريعت و معلمِ الهى قرآن مجيد مى باشد و به موجب حديث ثقلين پيغمبر ا كرم، ائمه اهل بيت را در سمت هاى نام برده جانشينان خود قرار داده است و اين مطلب منافات ندارد با اين كه ديگران نيز با اعمال سليقه اى كه از معلمين حقيقى ياد گرفته اند مراد قرآن مجيد را از ظواهر آياتش بفهمند93. ونيزفرموده است:
نتيجه اين دو مقدمه اين است كه در قرآن مجيد برخى از آيات با برخى ديگر تفسير شود و موقعيت پيغمبر اكرم(ص) و اهل بيت او در برابر قرآن، موقعيت معلمين معصومى باشد كه در تعليم خود هرگز خطا نكنند و قهراً تفسيرى كه آنان كنند با تفسيرى كه واقعا از انضمام آيات به همديگر به دست مى آيد مخالف نخواهد بود 94.
🔹 يكى ديگر از حديث پژوهان در كتاب «مكانة السنة فى التشريع الاسلامى» نقش قرآن را در وادى تشريع چنين بازگفته است:
نصوص سنت سه دسته است: قسمى از آن مويد احكام قرآن است و در اجمال و تفصيل با قرآن سازگارى دارد، مانند احاديث وجوب نماز، زكات، حج و روزه.
◀ دسته اى ديگر مبين احكام قرآنى است كه حاوى تقييد مطلق، تفصيل مجمل و تخصيص عام مى باشد، مانند رواياتى كه احكام مفصل نماز و روزه را بيان داشته است.
◀ دسته سوم رواياتى است كه بر حكمى دلالت دارد كه در قرآن نيست مانند حرمت جمع ميان زن و عمه اش، احكام شفعه، رجم زانى محصن و…. در دو دسته اوّل نزاعى ميان عالمان نيست و در دسته سوم اختلاف نظر است.
🔹 نويسنده پس از بيان ديدگاه ها نسبت به دسته سوم روايات مى گويد:
هردو گروه اتفاق نظر دارند كه احكام تازه اى در سنت وجود دارد كه در قرآن بدان تصريح نشده است، لكن دسته اى آن را استقلال در تشريع مى انگارند و گروه دوم آن را به گونه اى داخل قرآن مى دانند. از اين رو نزاع لفظى است 95.
⏪ ادامه دارد....
📝 پانویس:
92.. الميزان فى تفسير القرآن، ج1، ص6
93. قرآن در اسلام، ص25و26
94. همان، ص60
95.السنة و مكانتها فى التشريع الاسلامى،مصطفى سباعى(چاپ چهارم: بيروت، المكتب الاسلامى، 1405ق.) ص380 و381
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 52
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
📐 به نظر مى رسد بتوان جايگاه سنت را در دين شناسى و خدمت به قرآن در اين عرصه ها برشمرد:
1 . تعليم شيوه استنباط از قرآن : روایاتی که تاکید دارد که فرد مفسر باید از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آگاهی داشته باشد موید این مطلب هستند .3 . تعليم شيوه هاى اجراى قوانين و تطبيق شريعت در حوزه هاى زندگى : بسیاری از احادیث و تاریخ معصومین علیهم السلام در واقع عمل به این کلیات قرآنیست ؛4 . تبيين معارف بلند قرآنى : روایاتی که در ذیل آیات توسط بعضی محدثین جمع آوری شده نمونه کوچکی از این احادیث است که البته به جمع آوری روایاتی که ائمه استشهاد به آیه ای یا تفسیر آیه ای کرده اند پرداخته اند در حالیکه روایاتی که تشابه موضوعی با آیات دارد بسیار بیش از اینهاست ؛5 . بيان تاويلات قرآن، بطون و مصاديق (جرى و تطبيق): که مسلما از علوم خاص اهل بیت نسبت به قرآن است و بعضی در این رابطه کتاب تالیف کرده اند ؛6 . بيان تفاصيل قوانين و احكام قرآنى در حوزه سكوت قرآن : که مواردی از این قبیل بسیار است ؛7 . بيان موارد نسخ، و مخصص عمومات قرآنى: که از موارد واجب تفسیر قرآن به نظر میرسند ؛8 . شرح و بسط تاريخ انبيا و امت هاى سلف كه در قرآن به اجمال بدان اشارت رفته؛هريك از اين محورها نمونه هاى بسيار در لابه لاى احاديث دارد كه از ارائه آن صرف نظر شد،
◀ نکته مهم در تبیین و کنکاش این مسائل این است که تبیین این مسائل به صورت علمی باعث استحکام منظومه فقهی فقهیه و ایجاد ارتباط علمی و روشمند بین مبانی قرآنی و حدیثی فقیه و در نتیجه کمتر به تعارض برخوردن یا حل تعارض های قرآن و حدیث به گونه ای که تعارض با مبانی دیگر نداشته باشد خواهد شد .
⏪ 4) علم تاریخ
علم تاریخ از علوم مهجور بین فقها و محدثین است نگارنده با توضیح امتیازات اطلاع از علم تاریخ به تبیین مقدمه بودن این علم برای اجتهاد در بعضی حوزه ها پرداخته است .
📈 امتیازات اطلاع از علم تاریخ
⬅ 1) اطلاع از سیره ائمه : پر واضح است که تاریخ جز مهمترین منابع سیره ائمه علیهم السلام است و به نظر نگارنده سیره آنان از یک منظر اجرای قوانین شرعیست و اجرای قانون در عمل شرح اِعمال قانون در عمل خصوصا از حیث زمان ، مکان و چگونگی اجرای آن است .
البته ممکن است این اطلاعات به طور کلی در روایات هم یافت شود اما مسلما با توجه به کمی متون حدیثی در حیطه سیاست تاریخ مهمترین منبع در تشخیص شیوه برخورد با کفار ، مشرکین ، منافقین و مومنین خواهد بود خصوصا در زمان ، مکان و نحوه اجرا در زمانهای صلح و جنگ .
⬅ 2) کمک به فقیه در پیش بینی آینده : امیر المومنین میفرماید : اسْتَدِلَّ بِمَا كَانَ عَلَى مَا يَكُونُ96 () از آنچه گذشته به آنچه اتفاق خواهد افتاد استدلال نما .
علم تاریخ این امکان را به فقیه میدهد که بتواند حوادث آینده را پیش بینی کند و برنامه لازم را برای حفظ مجتمع اسلامی و جمعیت مسلمین
⬅ 3) درک جو اجتماعی ، سیاسی ،فرهنگی : اطلاع از تاریخ به فقیه این امکان را میدهد که از مسائل سیاسی اجتماعی فرهنگی زمان ائمه اطلاع پیدا کند و در نتیجه بتواند فهم بهتری از روایات با توجه به جو موجود بدست آورد و بهتر بتواند استنباط کند .
با توجه به آنچه گذشت علم تاریخ جز علوم پایه برای اجتهاد خصوصا در فقه سیاسی خواهد بود .
⬅ 5 ) قواعد فقهی :
از مهمترین علوم برای اجتهاد قواعد فقهی هستند که میتوان آنها را هم رتبه علم اصول دانست چراکه قواعد کلی هستند که در همه ابواب یا یک باب از ابواب فقهی کاربرد دارند و در ابوابی مثل معاملات که روایات کم هستند جای خالی روایات را برای فقیه پر کنند .
این علم بعد از علم اصول جز مهمترین علوم برای اجتهاد محسوب میشود و اگر چه امروزه نسبتا مهجور مانده اما در اهمیت آن و اینکه جز علوم پایه برای اجتهادست شکی نیست .
📐 نکته ای راجع به قواعد فقهی :
با توجه به روشهای استنباطی موجود احتیاج به قواعد فقهی در دو مکتب کاملا مورد نیاز است
◀ 1- بعضی از مکاتب فقهی روش استنباطی یکدستی در تمام ابواب فقهی دارند و معمولا در اول هر باب ولو که روایات کافی برای استنباط مسئله موجود باشد امابه مقتضای اصل یا قاعده در اول هر باب پرداخته شده واصل یا قاعده را مورد بررسی قرا میگیرد. این مکتب مسلما به قواعد فقهی هر باب نیاز مبرمی دارد خصوصا با سختگیری که نسبت به ادله و ظهور آنان در حکم فقهی به خرج میدهد .
⏪ ادامه دارد....
📝 پانویس:
96.. مستدرکالوسائل ج : 13 ص : 142 فيما يجب على الأمير من محاسبة نفسه
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 53
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
◀ 2- بعضی از مکاتب در ابواب عبادات به بررسی اصل یا قواعد نمی پردازند چرا که با توجه به وفور روایات اصل یا قاعده مورد نیاز قرار نمیگیرد و رجوع به قاعده یا اصل با وجود روایات لغو به نظر میرسد اما در معاملات با توجه به کمی روایات فقیه به اصل یا قاعده فراوان نیاز پیدا خواهد کرد لذا در این ابواب هم به مقتضای قاعده بحث میکنند و هم به مقتضای روایات طبق این مکتب هم به قواعد فقهی در ابواب معاملات نیاز خواهیم داشت .
◀ 3- بعضی مکاتب گرچه سبک فقهی یکدستی دارند اما ترجیح میدهند معضلات فقهی را با احتیاط حل کنند و بیشتر نص گرا هستند تا قاعده گرا در این مکتب نیاز به قواعد فقهی کمتر احساس میشود
⏪ 6) علوم روز
تا به حال به طور مفصل به نقش اطلاع از علوم روز در اجتهاد پرداخته نشده نگارنده با تبیین نکات کلی که در این علوم باعث کمک به اجتهاد میشود به بررسی نقش علوم مهم در ارتباط با اجتهاد و تبیین این نکات پرداخته است .
📈 چند نکته کلی راجع به علوم روز :
⬅ 1- علوم روز در تبیین موضوعات فقهی ، خصوصا موضوعات پیچیده مسائل جامعه در ابعاد مختلف سیاسی اقتصادی فرهنگی نقش مهمی دارند حتی در برخی موارد بررسی بعضی موضوعات به طور صحیح بدون دانستن علوم جدید ممکن به نظر نمیرسد به عنوان مثال بررسی بانک و نقش پیچیده آن در اقتصاد جامعه و یا بحث نقدینگی بدون دانستن علم اقتصاد ممکن نیست .
⬅ 2 – اگر فقیهی معتقد به این امر است که اسلام قطعا نظام سیاسی اقتصادی فرهنگی عبادی اخلاقی و ... دارد علوم جدید مطمئنا به او در ارائه نظامهای اسلامی در جوانب مختلف یاری خواهند رساند چرا که یکی از مشخصات علوم جدید سعی تام در ارائه یک بسته نظام مند ، کامل و همه جانبه در ابعاد مختلف برای یک علم است .
⬅ 3- آگاهی از علوم جدید باعث نظام دهی به فکر فقیه در ابعاد مختلف خواهد شد و این نظام مند فکر کردن از مسائلیست که امروزه نیاز مبرمی به آن احساس میشود . اساسا فکر نظام مند و منظم به جوانب فکر خود آگاهی بهتری داشته و برای حل معضلات راهکارهای بهتری ارائه خواهد کرد داشتن یک منظومه فکری منظم که تمام اجزا آن از کلام و فقه و اصول و اقتصاد و سیاست و ... به هم مرتبط باشند به مثابه ماشینیست که تمام اجزا آن با هم کاملا هماهنگ کار کرده و سر نشین خود را بهتر به مقصد میرساند .
⬅ 4 - اصطلاحات علوم روز در تبیین بعضی مسائل علوم اسلامی کمک شایانی به فقیه خواهند کرد و زبان وسیعتری برای ارائه مقصود به فرد خواهند بخشید مثلا اصطلاحات علم حقوق در تبیین روابط قانونی حاکم بین ادله و ارائه تعریف بهتر از اصطلاحات فقهی و نظم بخشی به مباحث الفاظ اصول فقه و یا بخش تعارض ادله کمک های شایانی به فقیه ارائه میدهند آیت الله سیستانی حفظه الله از کسانی هستند که به شایستگی از این علم برای فقه و اصول خود استفاده کرده اند .
📐 در این مقام به مهمترین علوم با توجه به کاربرد آنها در فقه خواهیم پرداخت
📒 علم اقتصاد
علم اقتصاد از دقیقترین و مهمترین علوم روز است نگارنده با ارائه تعریف این علم به نقش این علم در نظام دهی مباحث معاملات و لزوم این علم برای موضوع شناسی مباحث فقهی اقتصادی پرداخته است .
این علم از مهمترین علوم جدید است . کارشناسان این علم در تعریف آن گفته اند : علم اقتصاد نوعی مطالعه و بررسی است که با آن میتوان از منابع کمیاب و محدود برای تامین نیازهای رقیب (و نامحدود) حداکثر استفاده را به عمل آورد . به همین خاطر گفته میشود که اقتصاد علم تخصیص بهینه منابع و علم انتخاب است . البته توزیع و مصرف در واقع محورهای اصلی علم اقتصاد هستند .
به طور کلی علم اقتصاد از ثروت ، منابع آن ، و چگونگی توزیع و رشد ثروت ، تورّم ، تولید ، مصرف و توزیع سخن میگوید .
به نظر نگارنده اطلاع از علم اقتصاد مزایایی دارد که ما به آنها اشاره میکنیم .97
⏪ 1)اطلاع از این علم باعث باز شدن افقهای جدیدی برای ذهن مجتهد هنگام مراجعه به آیات و روایات اقتصادی میشود و به مجتهد برای درک کیفیت توزیع ثروت در اسلام ، علت اقتصادی تحریم ربا و اثر آن در اقتصاد مسلمین ، چگونگی اداره اقتصادی جامعه مسلمین از نظر اسلام و مباحثی از این قبیل دیدی بهتر و باز تر میدهد اصولا اگر این علم درست تحصیل شود و هنگام مراجه به متون دینی صحیح از آن استفاده شود میتواند در نظام بخشی به فکر مجتهد در مسائل اقتصادی و درک ارتباط شبکه ای متون اقتصادی دینی و اینکه این متون مجموعه ای منظم از قوانین اقتصادی هستند یا میتوان این متون را به صورت مجموعه ای منظم ارائه داد ، اثری شگرف داشته باشد .
⏪ ادامه دارد....
📝 پانویس:
97.مبانی و اصول علم اقتصادص37- دکتر یدالله دادگر و دکتر تیمور رحمانی چاپ دفتر تبلیغات اسلامی
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 54
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
⏪ 2) کمک به مجتهد برای درک صحیح از موضوعات اقتصادی روز : متاسفانه امروزه بجای درک صحیح از این دسته موضوعات مثل بانک به تحلیل سطحی این مسائل و قرار دادن این موضوعات تحت یکی از عناوین حرام یا حلال میپردازد غافل از اینکه همین عناوین به ظاهر حلال با توجه به علم اقتصاد و تاثیر کلانی که در اقتصاد میتواند داشته باشد مسلما طبق نظر همان فقیه نیز تحت عناوین دیگری قرار گرفته و روح مسئله با دانستن علم اقتصاد معلوم شده و حقیقت آن روشن میشود . لذا به نظر میرسد بحث فقهی و دقیق و صحیح از بانک بدون دانستن علم اقتصاد و روابط جاری در آن و تاثیر عظیم بانک بر اقتصاد جامعه و رابطه تنگاتنگ این دو میسر نیست.
▫ با توجه به نکاتی که گذشت این علم برای موضوع شناسی صحیح و دقیق فقهی مسلما لازم است و فارغ از درک کلی که به فقیه نسبت به اقتصاد اسلامی میدهد برای موضوع شناسی صحیح در مباحث اقتصادی روز از علوم پایه برای اجتهاد در موضوعات اقتصادی محسوب میشود .
نکته : گرچه بهتر است فقیه خود در موضوعات مهم کارشناس باشد اما برای موضوع شناسی در این موارد میتواند به کارشناسان متدین و خبره مراجعه کند لذا اینکه علم اقتصاد از علوم پایه برای مجتهد محسوب شود بعید به نظر میرسد .
▫ اما برای اجتهاد در اقتصاد و مباحث اقتصادی نوین قطعا از علوم پایه خصوصا در مسائل اقتصادی روز خواهد بود به بیان دیگر مجتهد به این علم برای درک دین نیاز ندارد اما برای موضوع شناسی صحیح در بعضی مسائل به این علم احتیاج مبرم دارد .
📈 علم سیاست
🔹 سیاست به منزله یک فن در روابط سیاسی و به منزله یک علم در مباحث علمی فن سیاست است با توجه به این که سیاست قطعا یک بخش مهم از دین است و فقه سیاسی بخش مهمی از فقه شیعه ، دانستن این علم برای کسانی که میخواهند در فقه سیاسی تحقیق کرده و قلم بزنند از مهمات امور است پس مقدمه بودن آن برای یک دسته از طالبان اجتهاد پر واضح است با توجه به این مطالب در این مجال به اهمیت این علم با توجه به داشتن حکومت و لزوم پرداختن به آن برای تبیین و کشف قواعد فقه سیاسی اسلامی و راه های کشف این قواعد پرداخته ایم .
کارشناسان این علم در تعریف آن گفته اند : همه آن فعالیتهایی که مستقیم یا غیر مستقیم با کسب قدرت دولت ، تحکیم قدرت دولت ، و استفاده از قدرت دولت همراه است .
🔹 در تعریف دیگری گفته اند : سیاست حکومت کردن بر انسانهاست و سیاست در مورد رابطه کسانی که بر آنها حکومت میکنند و کسانیکه بر آنها حکومت میشود یعنی میان فرمانروا و فرمانبردار بحث و استدلال میکنند و این رابطه مرکز زندگی سیاسیت .
🔹 و گفته شده : علم سیاست برای کشف اصول و قواعد حاکم بر روابط سیاسی میان نیروهای اجتماعی و به طور کلی سازمان و عملکرد حکومتها ، احزاب سیاسی و گروههای ذی نفوذ نهاد اجتماعی و اندیشه های سیاسی را بررسی میکند.
🔹 همینطور گفته اند : مهمترین تعریف سیاست در میان متفکران سیاسی غرب این استکه آنرا مبارزه برای قدرت و نفوذ و اعمال آن در جامعه میدانند .
🔹 به طور کلی موضوع این علم حکومت ، نحوه اداره حکومت ، قدرت و روابط جاری بین منابع قدرت ، نحوه توزیع و برخورد و اداره منابع قدرت و مردم و مباحثی از این قبیل است .
🔹 به نظر میرسد فقیه نکته سنج و دقیق از این علم بی نیاز باشد چرا که قرآن و عترت مشحون از این مسائلند و مجتهد به این علوم عاری از اخلاق و انسانیت محتاج نیست .
▫ البته اطلاع از سیاست اسلامی و روشهای آن در برخورد با کفار ، مشرکین ، منافقین برای فقیهی که میخواهد وارد سیاست شود یا در مسند اجرا یا ولایت قرار گیرد قطعا لازم است لذا این علم جز علوم پایه برای اجتهاد نیست چرا که در فهم احکام نقشی ندارد اما اطلاع از سیاست اسلامی اطلاع از روشهای سیاسی اسلام است که برای افراد خاصی دانستن آن واجب است لذا اطلاع از سیاست اسلامی جز علوم پایه برای بعضی مجتهدین خواهد بود اما جز علوم پایه برای اجتهاد مصطلح نیست .
⏪ ادامه دارد....
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 55
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
📐 لزوم پرداختن به علم سیاست با توجه به داشتن حکومت
از نکاتی که باعث اهمیت علم سیاست شده و پرداختن به آن را ضروری میکند به وجود آمدن حکومت انقلاب اسلامی و ایجاد یک حکومت دینیست . از لوازم این پدیده مبارک لزوم عمل بر طبق دستورات شرع در ساحت های مختلف این حکومت و به تبع لزوم روشن شدن احکام مختلف مورد ابتلاست از جمله مهمترین این احکام احکام سیاسی خصوصا مسائل مربوط به ولی فقیه است . مباحثی مثل شرعی بودن احکام حکومت با توجه به انتساب به حا کم عادل و تبعات آن ، دایره اختیارات ولی فقیه ، حقوق ولی بر مردم و حقوق مردم بر ولی ، حدود ، رابطه قانونی و وظیفه شرعی ولی فقیه نسبت به مراجع تقلید دیگر ، رابطه قانون و حکم ولی فقیه و مسائلی از این قبیل که بسیار مورد ابتلاست جز با باز کردن بابی به عنوان فقه سیاسی و پرداختن به قواعد استنباطی آن در علم اصول میسر نیست امیدواریم فقها و اصولیون با پرداختن به این مسائل به غنای فقه و اصول در این باب بیفزایند .
◀ لزوم استخراج قواعد فقه سیاسی با توجه به علم تاریخ امروزه یکی از نیازهای مبرم در علم سیاست دانستن قواعد و فرمولهاییست که ائمه طبق آن با طاغوتهای زمان خویش برخورد میکرده اند . این قواعد و کلیات امروزه راهگشای مشکلات سیاسی فقها و جوامع شیعه خواهد بود . آنچه مهم است راه کشف این قواعد و فرمولهاست . گرچه حضرت امام با طرح مسئله توجه فقیه به مقتضیات زمان و مکان افق وسیعی را در سیاست جلو دید اهل فن گذاشتند اما مسلما راههای دیگری نیز برای غنای فقه سیاسی وجود دارد یکی از این راهها پرداختن به برخوردهای سیاسی ائمه و کشف قواعد و فرمولهای این برخوردهاست .
◀ برای کشف این قواعد به متقن ترین وجه باید کارهای ذیل را انجام داد :
⬅ 1) بازسازی فضای زندگی ائمه از همه جهات : برای این کار باید با 🔹 الف)تقسیم جامعه به عوام و خواص و بررسی هر دو صنف از همه جهات خصوصا از جهت عقیده به امام ، جانفشانی در راه دستورات ایشان ، انسجام و وحدت جامعه شیعه در فرمانبرداری از امام و مسائلی از این قبیل اوضاع سیاسی جامعه شیعه را کاملا از همه جهات روشن کرد
🔹 ب) بررسی موقعیت سیاسی جامعه شیعه از لحاظ قدرت و نفوذ در جامعه و دستگاه حاکم ،
🔹 ج) شخصیت حکام هم دوره ائمه و روشهای حکومت داری آنها در شیوه برخورد با مخالفین و موافقین و جامعه شیعه ،
🔹 د) پشتوانه های سیاسی اقتصادی جامعه شیعه و امام علیه السلام و بررسی هر موضوع دیگری که لازم است تا فضای سیاسی از همه جهات روشن شود.
⬅ 2) جستجو برای روشن کردن مشکلات سیاسی اقتصادی فرهنگی اجتماعی جامعه شیعه و معضلاتی که امام علیه السلام با آن معضلات روبرو بوده اند
⬅ 3) روشن کردن شیوه برخورد امام علیه السلام در برخورد با این معضلات از منابع معتبری مثل روایات شیعه و نقل های معتبر تاریخی و منابع دیگر
⬅ 4)تحلیل دقیق علت راهبردها و برخوردهای امام
⬅ 5) استنتاج قواعد کلی حا کم بر این برخوردها و راهبردها
با کشف این قواعد و فرمولها میتوان برای مشکلات جامعه شیعه راهبردهایی از سیره ائمه که از علم آنان به مصالح و مفاسد حقیقی سرچشمه میگیرد راه حلهایی مطمئن برای حل معضلات جهانی منطقه ای و کشوری به دست آورد و فقه سیاسی شیعه را با توجه به قواعد برگرفته از سیره معصومین پر بار نمود .
📈 علم حقوق
🔹 همه مباحث علوم مقدماتی اجتهاد به توقف اجتهاد بر این علوم بازگشت نمی کند و بعضی از این علوم به فهم بهتر کلمات اصحاب کمک کرده یا نیاز ثانوی برای اجتهاد به آنها پیدا شده یعنی اولا و بالذات به آنها برای اجتهاد نیازی نیست با این حال فقها و اصو لیون به مقدمی بودن این علوم اذعان کرده اند علم حقوق نیز از این گونه علوم است که کمک به اجتهاد می کند اما اولا و بالذات نیازی به آن نیست با توجه به قرار گرفتن این علم در قسم اول و کمک شایان این علم به فقیه در بیان و نظام بخشی ما به توضیح نکاتی راجع به این علم پرداخته ایم .
▫ تخصص و علم حقوق گرچه در غرب به منزله فقه برای متدینین است و تمامی قوانین زندگی را در همه مجالات تبیین می کند اما مطالب و مباحثی از این علم میتواند زبان گویایی به فقها بخشیده و مباحث فقهی و اصولی آنان را روشنتر سازد و نظام بهتری ببخشد در این مجال به تبیین این نکته که این علم چه کمکی به فقها میتواند داشته باشد و چگونه میتواند به منزله یک علم مقدمی در استنباط به آنان کمک کند پرداخته ایم .
🔹 کارشناسان این علم در تعریف آن گفته اند : دانشی که به تحلیل قواعد حقوقی سیر تحول و زندگی آن میپردازد .
در تعریف روشن تری گفته شده : حقوق مجموعه قواعدی است که بر اشخاص از آن جهت که در اجتماع هستند حکومت میکند .
⏪ ادامه دارد....
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 56
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
⏹از مجموعه تعریفهای این علم و کاربرد آن در غرب روشن است که این علم به منزله فقه برای غرب است و تمام قوانین خود را به موضوعات مختلف سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، حقوق فردی ، خانواده و... تقسیم کرده و قانون گذاری را به حقوق دانان وا گذار کرده اند . آگاهی به کلیات این علم و اصطلاحات آن مثل ماده قانونی و... به فهم صحیح و دقیق بعضی مسائل فقهی کمک شایانی میکند و در ارائه مطالب فقهی زبان گویایی به فقیه میبخشد و اگر به طور دقیق فرا گرفته شود و رابطه صحیحی بین مباحث حقوق و فقه برقرار شود میتواند نظم خاصی به فقه مجتهد بخشیده رابطه ای شبکه ای ،منظم ،روشمند و دقیق بین اجزای فقه مجتهد برقرار سازد .
⏺ما در اینجا به یک بحث راهگشا برای استفاده صحیح از علم حقوق در علم اصول ا کتفا میکنیم :
در علم اصول بحث حجیت ظواهر آیات کتابی مطرح است و اخباریها منکر حجیت ظواهر کتاب هستند و علمای اصول به حجیت ظواهر آیات قائل شده اند به عنوان مقدمه باید گفت در ظاهرالفاظ فرقی بین کتاب و غیر کتاب نیست مثلا در قرآن کریم آمده « اوفوابالعقود » و در سنت هم « المومنون عند شروطهم » آمده که هر دو جمع هستند . از ناحیه مباحث ادبی هم «عقود» و هم «شروط» جمع هستند و هیچ فرقی بین این دو تعبیر نیست . در این مقام اصولیون به اخباریها اشکال کرده اند که چرا به « اوفوا بالعقود » نباید تمسک شود و حجت نیست اما به «المومنون عند شروطهم » تمسک می کنید . از نظر ادبی ، لغوی و لفظی هیچ فرقی بین دو لفظ نیست هر دو جمع هستند البته «عند شروطهم» جمع محلای به الف لام است وبنای علمای اصول هم این است که ا گر اضافه عهدیه نباشد یعنی شروط معین نباشد عموم دارد لذا ا گر «شروطهم» عموم دارد « اوفوا بالعقود » هم عموم دارد .
⏹با توضیح یک اصطلاح حقوقی میتوان این اختلافات را که حتی بین اصولیون هم به چشم می آید جواب داد :
به عنوان مقدمه باید گفت در اصطلاح علم حقوق یک عموم قانونی وجود دارد و یک عموم لفظی این عمومات به لحاظ ظاهر لفظ با هم فرقی نداشته اما از لحاظ برخورد علمی متفاوتند .
مراد عموم قانونی آن عامی است که به صورت قضیه عامه آورده شده اما بدین جهت که برای رفع موارد شک مورد استفاده قرار گیرد . مثلا گفته شده: ا کرم العلماء و این عام ناظر به این باشد که موارد شک با آن رفع شود. حال اگر یک عالم دانشگاهی است و نمی دانیم که ا کرامش واجب است یا نه شک ما با استفاده از این عموم باید رفع شود.
لذا در این بحث اصولیون گفته اند قانونگذار در این مقام باید در مقام اجمال یا اهمال نبوده بلکه در مقام بیان باشد البته با توضیحات گذشته مراد این میشود که عام را در مقام رفع شک جعل کرده باشد .
⏹حال با توضیحات داده شده در جواب اصولیون میتوان گفت :آیات قرآن یا در مقام اهمالند که اصل کلام ناظر بر قانونی نیست مثل «لیس الذکر کالانثی» چرا که آیه نمیخواهد اصل فرق گذاری بین زن و مرد را در قانونگذاری بیان کند . یا آیات خود مجملند « مثل احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلی علیکم» که «ما یتلی علیکم» مجمل است لذا اصل قانون و موارد حلال هم مجمل میشود و یا در مقام بیان نیستند و لذا برای رفع شک جعل نشده اند پس مثلا نمیشود به «اوفوا بالعقود» برای رفع شک در مورد لزوم بیع استناد کرد .
حال بحثی که با اخباریها میشود مطرح کرد این است که آیا در قرآن کریم عموم قانونی وجود دارد یا نه ؟
در ابتدا باید به بررسی قرآن از حیث قانونی بپردازیم مسئله اساسی در مورد قرآن کریم این است که آیا آیات قرآن در اسلام جنبه شعار اساسی _ به اصطلاحی که خواهیم گفت _ دارد یا آیات آن به منزله قانون اساسی هستند با مقصودی که شرح خواهیم داد .
با یک مثال منظور خود را روشن میکنیم مثلاً در نظام جمهوری اسلامی شعارهای اساسی «استقلال آزادی جمهوری اسلامی » است البته آزادی خود یک مفهوم حقوقی هم است لکن اینجا به عنوان شعار آورده شده است
الان نمی توان به شعارهای اساسی برای امور قانونی تمسک کرده و مثلا بگوییم « با فلان کشور معامله آزاد میتوان داشت » و مجوز این کار هم همان شعارهای اساسی انقلاب اسلامی است در هیچ جای دنیا به شعار اساسی تمسک نمی شود به عبارت دیگر هیچ گاه شعار اساسی به دلیل اینکه ماده قانونی نیست برای رفع شک جعل نشده و با آن رفع شک نمی کنند .
آنچه غیر از شعارهای اساسی در یک نظام وجود دارد قانون اساسی است قانون اساسی آن چهارچوب های کلی را بیان می کند در کنار آن قوانینی هم دارند به عنوان قوانین موضوعی یا قوانین خاص.
⏪ ادامه دارد....
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 57
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
◽️قانون اساسی هم برای رفع شک نیست ا گر مثلاً در قانون اساسی ذکر شود:« در این دولت تجارت خارجی آزاد است » نمی توان به آن برای تجارت خارجی با هر کشوری تمسک کرد آنچه برای رفع شک است ماده قانونی است . ماده قانونی قانون خاصی است که جعل می شود تا در مقام رفع شک به آن استناد شود .
◀️به نظر میرسد قرآن به منزله قانون اساسی باشد اما قانون اساسی که در آن راجع به کلیات قوانین فقهی و همچنین مباحث نبوت امامت قیامت و اخلاق و عرفان هم مطالبی آمده و کلیاتی وضع شده است .فرق قرآن با قانون های اساسی متداول بشری این است که قانون های اساسی که توسط بشر نوشته میشود ا کثر قریب به اتفاقش مربوط به حقوق فردی و اجتماعی است اما قرآن از جامعیت فقهی عقائدی معنوی برخوردار است .
⏹حال راجع به آیات قرآن با توجه به مسائل قانونگذاری باید گفت : آیات قرآن به پنج دسته تقسیم میشود :
⏪دسته اول : آیاتی که ناظر به امور تکوینی است و ربطی به اعتبار و قانونگذاری ندارد مثل آیه « وما ربک بظلام للعبید» این آیه ناظر به مقام تکوینی صرف است و ربطی به اعتبار و قانونگذاری ندارد لذا نمی شود به این آیه برای تساوی دیه زن و مرد تمسک کنیم چرا که اصلا ناظر به این مقام نیست .
⏪دسته دوم : آیاتی که ناظر به مقام ملاکات قانونگذاریست گر چه ملا کات هم امورتکوینی هستند اما فرق بین قسم اول و دوم از نظر قانونی این است که آیاتی که در مقام تکوین صرف است زیر بنای قانونی قرار نمی گیرد اما آیاتی ناظر به ملاکات ناظر به زیربنای قانونی هستند پس در قسم اول صرفا یک نکته تکوینی بیان می شود مثل « و ما ربک بظلام للعبید» اما در قسم دوم که امور تکوینی هم هستند این امور واقعی را شارع می خواهد زیربنای احکام خودش قرار بدهد . مثل آیات « افنجعل المجرمین کالمتقین » و « افمن کان مومنا کمن کان فاسقا لایستون » البته باید توجه داشت که این آیات بیان میکنند که در این شریعت مقدس احکام کافر و مسلمان یکی نخواهد بود و اما حدودش چگونه است باید سنت بیان بکند
لذا این آیاتی که ناظر به ملاکات هستند هم نمی شود به آنها تمسک کرد چرا که ملاکات فقط زمینه قانون گذاری و تشریع است اما خود قانون نیست و عموم قانونی ندارد
⏪دسته سوم :آیاتی است که بیشتر جنبه های شعاری دارند مثل استقلال آزادی جمهوری اسلامی آیه « یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث» این آیه در قرآن کریم این طور آمده است « النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراه و الانجیل یامرهم بالمعروف اعراف 157 »
🔹سنخ مسائل مطرح در این آیه جنبه شعار گونه دارد پیغمبری که امی است و نامش در تورات است و زنجیر ها را برمیدارد این ها قانون نیستند ادامه آیه هم به این دلیل است که چون یک عده از خبائث را اهل یهود حرام کرده بودند از خصایص این پیامبر این است که طیبات را حلال می داند لذا این آیه حالت شعارگونه دارد و ترسیم چهره رسول الله است و این حالت با جعل قانون تناسبی ندارد لذا اطلاقی ندارد که به آن تمسک شود.
⏪دسته چهارم : آیاتی هستند که جنبه های قانون اساسی را دارد جنبه اعتباری دارد مثل « احلّ الله البیع» و « اوفوا بالعقود » این آیات به این معنی هستند که بیع و عقود از نظر شرع امضاء است اما رباء امضاء نشده و ا گر جنبه آیات جنبه قانون اساسی باشد آن هم قابل تمسک نیست چرا که همانطور که گذشت برای رفع شک جعل نشده است
⏪دسته پنجم : آیاتی که ماده قانونی باشد ماده قانونی ماده ایی که جعل شده برای رفع شک این نکته اساسی است اما باید توجه داشت که آوردن لفظ عام یا لفظ مطلق کافی نیست باید معلوم شود که این روح ماده قانونی است اگر به صورت ماده قانونی باشد این قسم پنجم قابل تمسک است
🔹آنچه در این مقام میتوان گفت این است که آیاتی در قرآن وجود دارد که ماده قانونی هستند مثل آیه «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین بقره 232 » شواهدی وجود دارد که این آیه ماده قانونی است و می شود به آن تمسک کرد
لذا با توجه به مطالبی که گذشت باید گفت اخباری ها در اشتباه بوده و اینکه مطلقا آیاتی که ماده قانونی باشند در قرآن نداشته باشیم صحیح نیست .
⏪ ادامه دارد....
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 57
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
💢 فلسفه فقه
فلسفه فقه از مهمترین علوم مقدمی برای اجتهاد است و به نظر نگارنده اهمیت آن از علم اصول در این مجال کمتر نیست اما متاسفانه اهمیت علم فلسفه فقه مورد غفلت قرار گرفته است گرچه دلایل بسیاری برای اهمیت این علم میتوان ارائه کرد نگارنده در این مجال به معرفی مباحث مهم این علم ، اهمیت روشهای فقهی و لزوم پرداختن به حجیت این روشها و فرق این علم - به نظر نگارنده - با قواعد اصولی پرداخته است .
▫️در این علم از تعریف فقه و جایگاه آن ، هدف ، تاریخ ، دایره مباحث فقه ، تقسیم ابواب فقه ، ارتباط فقه با علوم دیگر ، روشهای فقهی ، ماهیت احکام ، مراحل حکم ، احکام ثابت و متغیر ، ارکان و انواع حکم فقهی ، منابع تشریع تعریف اجتهاد ، مبادی اجتهاد و مباحث دیگری که به عنوان مبادی محسوب میشود بحث میکنند.
✅آنچه به نظر نگارنده از مهمترین وظایف فلسفه فقه است بررسی حجیت شیوه استنباط است .
برای روشن شدن نکته مورد نظر به باید به آنچه شهید صدر در ارائه حقیقت علم اصول اشاره کرده اند بپردازیم . ایشان در کتاب حلقات در حلقه اولی علم اصول را منطق اجتهاد دانسته اند باید گفت از ظاهر کلام ایشان بر می آید که ایشان همانطور که منطق را تصحیح کننده صورت فکر می دانند همانطور هم علم اصول را تصحیح کننده صورت استدلال فقهی می دانند .
اما باید گفت بحث از حجیت یا به عبارت ایشان دلیل بودن یک عنصر مشترک در استنباط ، بر جعل شرعی کلی در علم اصول بحث از صحت ماده آن است که البته در استدلال فقهی کبرای قیاس استنباط قرار میگیرد .
🔹نکته دیگر اینکه با دقت در سیر استدلال فقها روشن میشود که استنباط یک فقیه گرچه مبتنی بر مبانی اصولیست اما سیر استنباط و صورت فکر یک فقیه با قواعد علم اصول به هر تعریفی حتی تعریف ایشان متفاوت است به عنوان مثال همیشه شیخ اعظم ابتدا به ارائه حکم یک موضوع پرداخته سپس در صورت لزوم موضوع را تنقیح و بررسی میکند ولی آیه الله بروجردی ابتدا به ارائه موضوع و تنقیح آن پرداخته سپس به بررسی حکم میپردازد همچنین در ارائه و بررسی ادله شیخ اعظم ابتدا سراغ روایات رفته و بعضا به آیات اشاره ای میکنند اما آیه الله بروجردی همیشه به ارائه آیات پرداخته سپس روایات را بررسی میکنند همینطور شیوه ظهور گیری و سیر ظهور گیری این دو فقیه با هم متفاوت است و همچنین شیوه حل تعارض و جمع ادله این دو و غیره .
🔹این سیر بررسی موضوع سپس حکم همچنین سیر ارائه ادله و روش استفاده و استناد به ادله همچنین روشهای بررسی موضوع ، روشهای رجالی برای بررسی سند ، روشهای ظهور گیری و فقه الحدیث ، روش حل تعارض روایات، میزان و نحوه استفاده از علم اصول ، نحوه برخورد و استفاده از اجماع و شهرت ، نگاه فقیه به اقوال فقهای دیگر و نحوه برخورد با اقوال ، نحوه اعمال احتیاط ، نگاه فقیه به قرآن در فقه و نحوه استفاده از آن ، رابطه قرآن و سنت در نظر فقیه ، نگاه و نحوه استفاده فقیه از عقل از نکاتیست که صورت و سیر استنباط یک فقیه را روشن میکند .
🔹به نظر نگارنده همانطور که مبانی و ماده های استنباط در علم اصول مورد بررسی قرار گرفته و دلیلیت و حجیت آنها بررسی میشود همینطور باید صورت و سیر چینش ادله و روشهای برخورد با موضوع و حکم و روش فقه الحدیثی مبانی رجالی مبانی برخورد با اقوال و غیره نیز از حیث چینش و روش مورد بررسی قرار گرفته و حجیت آنها بررسی شود تا استنباط که دارای صورت و ماده است هم از حیث صورت و هم از حیث ماده صحیح باشد بررسی صورت استنباط که همان روش استنباط است به عهده علم فلسفه فقه خواهد بود و بررسی ماده استنباط بر عهده علم اصول است .
شایسته تذکر است که اولین فقیهی که به نقدهای روشی فقهای دیگر پرداخته و این مباحث را در استدلالات فقهی خود آورده و نقدهای روشی به صاحب حدائق ،محقق اردبیلی و صاحب مدارک و شهید ثانی دارد فقیه سترگ صاحب جواهر محقق نجفی می باشد .
اشرافی که این مباحث به طالب اجتهاد برای استنباط میدهد پر واضح است و برای فقها نیز این مباحث باعث باز شدن افق دید ، منظم و شبکه ای شدن فکر فقهی ، استنباط بهتر با سهولت و غنای بالاتر است .
⏪ ادامه دارد....
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 58
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
💢برای روشنتر شدن اهمیت فلسفه فقه به چند مورد اشاره میکنیم.
⏹الف) بحث غایات گرچه در مباحث فقهی و بین فقها مهجور است اما میتواند نقش مهمی در فقه و حل تعارض روایات داشته باشد به عنوان مثال در بحث بیع سلاح که روایات آن تعارض دارد اگر به هدف شارع که عدم سلطه کفار بر مسلمین است توجه شود به راحتی میتوان حکم کرد که اگر بیع سلاح باعث سلطه کفار بر مسلمین است این بیع جایز نیست و اگر باعث تقویت کفار نیست یا باعث شعله ور شدن آتش بین کفار و تضعیف آنان و مشغول نشدن آنان به مسلمانان است این خرید و فروش جایز است بنا براین توجه به غایات میتواند در فهم روایات و حل تعارض روایات کمک کند همچنین به نظر میرسد توجه به غایات در فقه میتواند به کم شدن احتیاط و حل بعضی مسائل مستحدثه و همچنین حل مشکلات حکومت اسلامی نیز کمک کند .
⏹ب) یک فقیه با دانستن تاریخ علم و آنچه بر یک علم در طول تاریخ گذشته میتواند از فراز و فرود مسائل ، مباحثی که توسط بزرگان علم داخل شده و یا رشد پیدا کرده ، مباحثی که قابل طرح و پیگیری هستند اما متروک مانده و مباحث مفید دیگر مطلع شود که علم به این مسائل باعث منظم شدن و اشراف فکری فقیه شده و باعث میشود با درک بهتر نقاط قوت و ضعف علم ، بهتر به پیشبرد علم بپردازد .
✔️برای روشن شدن اهمیت تاریخ یک علم مثالهایی را در مورد علم رجال و اصول و فقه متذکر میشویم
⏮تاریخ علم اصول : بعضی محققین بر این عقیده اند که در آن زمان كه فقه نوشته شد فقهاى اهلسنت مباحث فقهى را از مباحث حكومتى جدا مىكردند و شان فقيه را استنباط مىدانستند و براى فقيه حق دخالت در امور تعيين حاكم و صلاحيت حاكم و مسائلی از این قبیل را قائل نبودند لذا فقه بیشتر به سمت فقه استنباطى سوق پیدا کرد و اصول نیز اصول فقه استنباطى شد . اما فقه اهلبيت فقه ولائى است و طبيعتش ترکیبی بين استنباط و ولايت است شیعه هم گرچه طبیعت فقهش ولائیست اما در زمان تدوین علم اصول غیر آ گاهانه اصول فقه استنباطى نوشت . ایشان معتقدند باید مبانی اصول فقه ولایی در باب اجتهاد وتقلید به مناسبت بحث مناصب فقیه مطرح و بررسی شود . 100
روشن است که این آ گاهی تاریخی چه تاثیر شگرفی در علم اصول و نوع نگاه این محقق به این علم داشته است چرا که این طرح در واقع ایجاد یک علم اصول در درون علم اصول کنونی است .
⏮تاریخ علم رجال : بعضی محققین در علم رجال معتقدند گرچه خلفا نوشتن حدیث را منع کرده بودند اما شیعه به دلیل تشویق ائمه علیهم السلام به نوشتن احادیث ، تاریخی متفاوت در حدیث و به تبع رجال با تاریخ اهل سنت در این دو علم دارد لذا در شیعه علاوه بر پرداختن به رجال و ناقلان شفاهی حدیث به بررسی نسخی که احادیث در آن ثبت شده نیز می پرداخته و سند بعضی احادیث در واقع سند نسخیست که حدیث از آن نقل شده لذا بحثهای فهرستی یعنی بررسی نسخ حدیث هم در بین شیعه رواج پیدا میکند که در کتب قدیم شیعه بحث فهرستی نامیده شده است و کتاب نجاشی و شیخ طوسی از مصادیق همین نوع نگاه هستند .
این آ گاهی تاریخی باعث شده که سبک رجالی این محقق و نتایجی که به آن دست پیدا میکنند کاملا متفاوت بوده و منهجی کاملا جدا در رجال داشته و به تبع در فقه نیز به نتایج دیگری برسند چرا که در بعضی موارد حدیثی که به نظر ایشان از نظر رجالی صحیح است از نظر فهرستی ضعیف و غیر قابل اعتنا می باشد. 101
🔹ج) بحث روشهای فقهی نیز از مباحثی است که اگر فقیه در فلسفه فقه به آن بپردازد بسیار موثر است مباحث روش شناسی میتواند شامل مباحث زیر باشد 1- روشهای بررسی موضوع 2- روشهای رجالی برای بررسی سند 3- روشهای ظهور گیری و فقه الحدیثی 3- روش حل تعارض روایات 4- میزان و نحوه استفاده از علم اصول 5- نحوه برخورد و استفاده از اجماع و شهرت 6- نحوه اعمال احتیاط 7- نگاه فقیه به قرآن در فقه و نحوه استفاده از آن8- رابطه قرآن و سنت در نظر فقها 9- نگاه و نحوه استفاده فقیه از عقل
⏪ ادامه دارد....
📝پانوشت:
100. مصاحبه با استاد مددی مجله فقه شماره 58
101. مصاحبه با استاد مددی مجله فقه شماره 58
@salmanraoofi
#نکته_های_نو_در_علوم_مقدماتی_اجتهاد 59
👈👈این مباحث تدریس هم شده که بسیار مطالب بیشتری در تدریس گفته شد، برای دریافت بهتر مطالب، صوتهای تدریس را گوش کنید.
⏪ مباحث مطرح شده نهایی نیست و مقاله احتیاج به ویرایش دارد
🔅🔅🔅
💢آشنایی با مباحث فقهی یک فقیه از زاویه فلسفه فقه فوائد ذیل را در بر خواهد داشت :
⏪1- توانایی بررسی کامل نقاط قوت و ضعف یک مکتب در
1) روش اجتهادی در فقه و اصول
2)در حل مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و پاسخ گویی به مسائل مستحدثه و مشکلات جامعه
3- توانایی ایجاد یک مکتب یا مکاتبی جدید با استفاده از نقاط قوت مکاتب مختلف
4- توانایی مقایسه نقاط قوت و ضعف مکاتب با یک دیگر
5- امکان استفاده از روش مکاتب مختلف برای حل یک معضل فقهی در صورت به بن بست رسیدن مکاتب دیگر در ارائه حل مسئله
6- امکان استفاده از مبانی و راههای هر مکتب برای حل مسائل فقهی و غنی سازی دلائل فقهی
7- توانایی حدس نظریه یک فقیه با دانستن روش فقهی او در جایی که نظری ارائه نداده
8-بهتر فهمیدن متن فقهی و منظور یک فقیه با توجه به دانستن مبانی او در اجتهاد .
9- توانایی ارائه برنامه درسی برای اجتهاد و تعیین مقدار اهمیت و لزوم هر علم از علوم مبنایی اجتهاد با توجه به روش فقهی هر مکتب
10- تسریع در امر اجتهاد با توجه به فهم بهتر از فقه و فقها و اشراف ایجاد شده در سایه دانستن روشهای فقهی و اصولی هر مکتب .
نکته دیگری که بر اهمیت علم فلسفه فقه می افزاید پیدایش روشهای ثابت استنباط با گذشت سالها از عمر علم فقه است به نظر میرسد غنی کردن و متنوع کردن و تولید روشهای اجتهادی دیگر جز با توجه به مباحث این علم میسر نیست لذا ا گر بخواهیم امروزه با یک روش علمی یک تحول صحیح دقیق علمی متقن در فقه و اصول داشته باشیم مسلما علم فلسفه فقه ما را به بهترین وجه راهنمایی خواهد کرد .
⏹نکته پایانی اینکه اشرافی که یک فقیه در سایه بدست آوردن مطالب بالا از فقهِ فقها و روشهای اجتهادی بدست می آورد باعث میشود راحت تر ،بهتر ،سریعتر ،دقیقتر به نقض و ابرام مطالب یک فقیه بپردازد و بتواند فقهی غنی تر ارائه کند .
اصولا مباحث فلسفه فقه نقشه ای جامع از علم ارائه میکنند و راه را برای استفاده بهتر و سریعتر و دقیقتر هموار میکنند.
⏹با توجه به مطالب ارائه شده فلسفه فقه جز مهمترین علوم برای اجتهاد خواهد بود چرا که در باز کردن افق دید فقیه نسبت به فقه ، منظم کردن فقه فقیه ، آشنایی با روشهای استنباط ، اشراف دادن به فقیه نسبت به علم، کمک به فقیه برای رشد علم ، آشنایی با نقاط ضعف و قوت علم و مباحث مهم دیگر کمک خواهد کرد لذا بی شک فلسفه فقه جز علوم پایه برای اجتهاد خواهد بود که افقهای نویی را فرا روی فقیه میگشاید .
والسلام
سلمان رئوفی
والحمد لله وحده
@salmanraoofi