eitaa logo
سالن مطالعه
197 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ یک‌شنبه‌ 🔅 ۱۴ خرداد. ۱‌۴۰۲ ☪ ۱۵ ذیقعده ۱۴۴۴ ✝ ۴ ژوئن ۲۰۲۳ منسوب به زوج الگوی بهشتی و علیهماالسلام ذکر امروز؛ یکصد مرتبه یَا ذَالجَلَالِ وَ الاِکرَامِ 📆 روزشمار: 🏴 ۱۵ روز تا شهادت امام جواد علیه‌السلام 🏴 ۲۲ روز تا شهادت امام محمد باقر علیه‌السلام 💐 ۲۴ روز تا روز عرفه 💐 ۲۵ روز تا عید قربان 💐 ۳۰ روز تا میلاد امام هادی علیه‌السلام •┈┈••✾•🌸مناسبت‌های امروز🌸•✾••┈┈• 📆 مناسبت‌های شمسی 🏴 سالروز ارتحال ملکوتی علمدار تمدن نوین اسلامی حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه 💐 انتخاب آیت‌الله امام خامنه‌ای به رهبری انقلاب جهانی اسلامی 📆 مناسبت‌های قمری 📆 مناسبت‌های میلادی 🖊 بیشتر بدانیم؛ 🔹 مشروح آنچه در مجلس خبرگان رهبری برای انتخاب رهبر دوم انقلاب اسلامی گذشت؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1790 ▪️🌹▪️-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌹 🇮🇷 🌹🍃 قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11783 ◀️ قسمت سوم؛ 🔶🔸مطلب بعدی راجع به منقبت شهیدان ما است، که اینجا دیگر زبان واقعاً قاصر است. حقیقتاً [اگر] انسان بخواهد درباره‌ی شهیدان حرف بزند، زبانش قاصر است از اینکه بخواهد درباره‌ی عظمت شهیدان و ارزش شهیدان چیزی بگوید؛ حرفشان، سلوکشان، رفتارشان، وصیّت‌نامه‌های‌شان درس است. وصیّت‌نامه‌هایشان واقعاً درس است. 🔹امام توصیه کردند در سخنرانی عمومی که بروید وصیّت‌نامه‌ی شهدا را بخوانید.(۴) واقعاً خواندن دارد. اینجا یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ ازجان‌گذشته‌ی سبزواری، شهید ناصر باغانی،(۵) وصیّت‌نامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّت‌نامه‌اش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خوانده‌ام؛ او یک جوان است. شهید نورعلی شوشتری،(۶) یک مرد جاافتاده‌ی میان‌سن، که عمری را به جهاد و مجاهدت در راه خدا و فداکاری گذرانده، او هم وصیّت‌نامه دارد؛ پُر از حکمت. چند سطر از این وصیّت‌نامه را انسان نگاه کند، [می‌بیند] واقعاً حکمتِ کامل است. خب بنده شهید شوشتری را از نزدیک می‌شناختم؛ انسان در مراودات عادی حدس نمی‌زند که این‌‌قدر عمق در شخصیّت این آدم وجود دارد، امّا وجود دارد. 🔹این وصیّت‌نامه‌ها درس است؛ اینها می‌شوند الگو. توصیف شهیدان برای امثال بنده واقعاً ممکن نیست، [یعنی] خیلی برتر و بالاتر و لطیف‌تر و نورانی‌تر از آن هستند که ما بتوانیم اینها را درست توصیف کنیم و بیان کنیم، امّا بایستی اینها را الگو قرار بدهیم. همه‌ی این‌ها الگویند؛ شهیدان الگویند. 🔹حالا شهید شوشتری یک جور، شهید برونسی(۷) یک جور، شهید باغانی یک جور، شهید حمیدرضا الداغی(۸) ــ که شهادتش افکار عمومی کشور را تکان داد ــ یک جور؛ این‌ها همه الگویند. هر کدام به یک نحوی، هر کدام از یک سویی، از یک جهتی می‌توانند الگوی ما قرار بگیرند. حالا البتّه بنده اسم سه چهار شهید را آوردم؛ سبزوار و نشابور بر روی هم حدود ۴۵۰۰ شهید دارند که هر کدام از اینها می‌توانند به عنوان یک برونسی، به عنوان یک باغانی محاسبه بشوند؛ هر کدام از این‌ها یک داستان جداگانه‌ای، یک مسئله‌ی جداگانه‌ای دارند؛ انسان شرمنده می‌شود از اینکه بخواهد نام این‌ها را بیاورد. 🔹خب بحمدالله ماجرای خاطره‌نویسی شهیدان، یک ماجرای راه‌افتاده‌ای در کشور است که باید تقویت بشود؛ باید بیشتر و بهتر با هنرمندیِ کامل نوشته بشود، این کتاب‌ها را جوان‌ها بخوانند، همه بخوانند ان‌شاءالله و استفاده کنند. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال ما را با این‌ها محشور کند؛ ما را دنباله‌رو این‌ها قرار بدهد؛ ما را از شفاعت این‌ها محروم نکند؛ روح مطهّر این شهیدان را از ما راضی کند و روح مطهّر امام بزرگوار را که او این جریان را ایجاد کرد، ان‌شاءالله با پیغمبر محشور کند. 🔹مجدّداً از همه‌ی شما به خاطر این‌که این‌جا تشریف آوردید، به خاطر این‌که این همایش‌ها را تشکیل دادید، تشکّر می‌کنم؛ توفیقات شما را از خدا مسئلت می‌کنم، و سلام گرم و صمیمی خودم را به مردم سبزوار و نشابور به وسیله‌ی شما ابلاغ می‌کنم. والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته ▪️🌹▪️-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡ مقاله اول؛ یهودیان؛ خاندان باب و تجارت جهانی تریاک https://eitaa.com/salonemotalee/11422 ✡ مقاله دوم؛ ▪️🌹▪️-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 🔹سرزمین ایران، در سال ۱۲۶۰ق - ۱۲۲۳ش. با رویدادی مهم روبه‌رو شد. جوانی تاجرپیشه، به‌نام سید علی‌محمد شیرازی (متولد ۱۲۳۵ق.)، خود را نایب امام دوازدهم دانست. این شخص، گرایش شیخی داشت، [۱] و به درس پیشوای وقت شیخیان، حاج سیدکاظم رشتی، حاضر می‌شد، [۲] و او را «معلم» خویش یاد می‌کرد. [۳] سید علی‌محمد، چون خود را «باب امام» می‌خواند، به «باب» معروف شد، [۴] و پیروانش نیز «بابیان» خوانده شدند. 🔹روایت‌های باب و پیروانش، نشان از آن دارد که شیخیان، بر اساس تعالیم پیشوایان خود (شیخ احمد احسایی و جانشینش، سیدکاظم رشتی)، ظهور موعود اسلام را نزدیک می‌دیدند. [۵] در صورت پذیرش این روایات، و نیز توجه‌داشتن به پراکندگی شیخیانِ منتظر ظهور در ایران و عراق، [۶] یکی از اسباب مهم رواج سریع دعوت باب معلوم می‌شود. 🔹هجده‌نفر نخستین پیروان باب – که «حروف حیّ» نام گرفتند، و نزد باب مقامی ویژه داشتند [۷] – همگی، از شاگردان سیدکاظم رشتی بودند، [۸] و بسیاری از گروندگان سال‌های نخست دعوت او نیز به آن گروه تعلق داشتند. [۹] 🔹البته، باید دانست که برخی از بزرگ‌ترین مخالفان باب نیز از شیخیان بودند. به‌عنوان نمونه، ملامحمد ممقانی، حکم قتل باب را صادر کرد، [۱۰] و حاج محمدکریم‌خان کرمانی هم آثاری در نقد دعوت باب نگاشت. [۱۱] او، به روایت بهائیان، پس از وفات سیدکاظم رشتی، پیشوای «اغلب شیخیه» بود. [۱۲] باب نیز او را «سفیانی» خواند. [۱۳] 🔹باب، در آثار خود، مردم را به‌شکلی همه‌جانبه، به یاری امام دوازدهم فرامی‌خواند. این یاری‌رسانی، باید از مجرای خود او -که باب امام بود- انجام می‌شد. به‌عنوان نمونه، در نخستین کتاب پس از دعوت باب – که «تفسیر سوره‌ی یوسف» نام دارد – نوشته‌های او، آیات فرو فرستاده شده‌ی خداوند بر امام دوازدهم یاد شده، و در ادامه، آمده که امام، آن آیات را بر «عبد خود» (یعنی: علی‌محمد باب) نازل کرده، تا حجّت خداوند بر جهانیان باشد. [۱۴] در فرازی دیگر، باب، بنده‌ای که از سوی «بقیةالله منتَظَر»، دارای بیّنات است، خوانده شده است. [۱۵] همچنین، نوشته شده که آن کتاب، «آسمان‌ها و زمین را با کلمه‌ای که برای “حجّت قائم منتَظَر” است، پر کرده است.» [۱۶] آثار باب، در آن سال‌ها، اشاره‌های فراوانی به امام دوازدهم – که زنده و غائب است – دارد. [۱۷] 🔹دعوت باب، در ایران پیروان زیادی یافت. این واقعه، برخی عالمان روحانی شیعه، و نیز حکومت قاجار را به واکنش واداشت. به‌سبب تکاپوهای بابیان، و نیز برخوردهای مخالفان ایشان، سه جنگ بزرگ، در مازندران، زنجان، و نیریز روی داد. بابیان، در آن جنگ‌ها به‌سختی با نیروهای دولتی جنگیدند، و ایشان را مدت‌ها سرگردان کردند. [۱۸] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11838 ▪️🌹▪️-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 🇮🇷 🇮🇷 ◀️ قسمت ۱۳۱م قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11788 فصل دهم نبرد فاو ۲۲. در سردخانه ۳۵ شهید را که دیدم ۲-۳ بسته کبریت ته کشید و تمام شد وقتی بیرون آمدم، مسئول سردخانه با لهجه‌ی اصفهانی گفت: "تو هم انگار مردی!؟" راست می‌گفت رنگ به چهره‌ام نبود فقط توانستم بگویم: "به خاطر خدا و این شهدای مظلوم، یک لامپ در این کانکس روشن کنید!" به همدان برگشتیم هر پنج اکیپ دست خالی برگشته بودند؛ اما حاج‌علی همچنان در انتظار برگشتن ناصر بود باز با بچه‌های محل به خانه دیگری رفتیم به خانه دوست و استادمان حاج‌حمید ملکی که دو برادرش ارسلان و سعید را از دست داده بود حاج‌حمید می‌خندید گفتم شاید از ایمان بالا و روحیه قوی باشد؛ اما وقتی ماجرا را تعریف کرد، ما هم خندیدیم تعریف کرد که پدرش از شهادت پسرانش بی‌اطلاع بوده کسی هم جرات نمی‌کرده به او خبر شهادت دو پسرش را هم‌زمان بدهد همه چشم‌شان به عنوان برادر بزرگ‌تر به او بوده که به شکلی پدر را از این جریان مطلع کند، غافل از این‌که بچه محل عزیز ما محمد اصلیان زحمت این کار را کشیده است محمد اصلیان که خودش داغ‌دار برادرش جمشید بود، وقتی وارد خانه می‌شود مادرش به او می‌گوید حاج اوسط از شهادت دو فرزندش بی‌اطلاع است و کسی جرات ندارد به او خبر بدهد محمدآقا می‌گوید همین الان می‌روم و به او خبر می‌دهم پدرش می‌گوید: "الان! این موقع شب!" محمدآقا با جدیت می‌گوید: "از دیوار خانه‌شان بالا میروم. آنها مرا می‌شناسند." مادر آن شب منصرفش می‌کند، ولی محمدآقا صبح علی‌الطلوع کار خودش را می‌کند وقتی با پیراهن سیاه پیش حاج‌اوسط می‌رود، حاجی به خاطر شهادت برادر او جمشید به او تسلیت می‌گوید و دلداری‌اش می‌دهد دست آخر می‌پرسد: "چه خبر!؟" محمدآقا هم بی‌مقدمه می‌گوید: "خداوند همه شهدا را رحمت کند! جمشید ما را. ارسلان شمارا. سعید شما را" حاج‌اوسط همان‌جا روی صندلی می‌افتد نوبت به سرکشی به منزل شهیدان عنایتی رسید آنجا هم سومین خانه‌ای بود که داغدار پسر دومش می‌شد حاج‌اسماعیل عنایتی آن شیرِ پیرِ جبهه، وقتی مرا دید لب به گلایه باز کرد؛ اما از نوع عاشقانه‌ی آن: "ای خوش‌لفظ! دیدی آن شب تو و علی‌آقا چیت‌ساز مرا از جمال جدا کردید و از خط به عقب فرستادید؟! اگر من آن شب در جاده بصره کنار پسرم می‌ماندم الان هم کنارش بودم." منزل بعدی از بچه‌های محل برای سرکشی؛ منزل شهید جعفر منتقمی، همان "جعفرعارف" بود پدرش مثل کوه استوار بود آنجا قرار شد که من صحبت کنم گفتم که جعفر چند روز قبل از شهادت، آرزوی شهادت داشت و برایم درد دل کرد گفتم که چطور پیکر او را داخل قایق گذاشتم سجاده کوچک و مهر و تسبیح را که تمام دارایی او بود را به پدرش دادم پدرش گفت: "شهادت حق جعفر بود. شهادت مزد اخلاص جعفر بود. او باید چهار سال پیش در سرپل‌ذهاب شهید می‌شد اما امام زمان نجاتش داد؛ تا بماند و حجت باشد برای بقیه من همیشه می‌دانستم که با یک شهید زندگی می‌کنم. روح او سال‌ها بود که جلوتر از جسمش از این دنیای خاکی بریده بود. من به حال او حسرت می‌خوردم" پدر جعفر به ما انرژی داد جان گرفتیم و با بچه‌های محل و گاهی با بچه‌های واحد اطلاعات-عملیات به خانه‌های سایر شهدا سر زدیم 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11840 ▪️🌹▪️-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹❤️ رهبری که از هیچ‌کس جز خدا نمی‌ترسید 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
مستند «برنامه شیطان»، جامع‌ترین مستند یهود و صهیونیسم‌شناسی