🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
•┈┈••🍃 #لطیفه_نکته ۴۰۱🍃••┈┈•
حیف نون ۱۵ سال دعا میکرد😔🤲🏻
و از خدا پسر میخواست.😢🚶🏻♂
در سال شانزدهم فرشتهای نازل شد و گفت:
فلان فلان شده😐👀
اول باید زن بگیری! میفهمییی؟ زن! 😐😤😂
--------🔸😜🔸---------
🤲 به نام خدای بهترین وارث
✋ سلام
💐 #خداوند کریم در قرآن فرموده:
رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
پروردگارا مرا تنها و بیفرزند رها مکن
در حالی که تو بهترین وارث هستی.
📖 سوره انبیا. آیه۸۹
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✍ اینجا خداوند درخواست یکی از پیامبران برای فرزند را ذکر کرده است؛
یعنی انبيا با پيش آمدن هر مشكلى، به درگاه خداوند شتافته و گشايش آن را از پروردگار خويش خواستار مىشدند.
پس هرگز نباید از رحمت الهى مأيوس شویم.
یادمان باشد ذكر كلمهی «رب» و تكرار آن در دعا، درخواستها را به اجابت نزدیکتر مىکند
و نیز بهتر است در هنگام دعا، خداوند را با آن صفتى كه با خواسته ما تناسب بيشترى دارد ياد كنيم.
✳️ فرزند، عطيه الهى است؛ لذا پیامبران هم از خدا درخواست این عطیه را دارند..
از این آیه میتوان فهمید دست خداوند بسته نيست و مىتواند زن یا مرد نازا را هم شايستهى فرزند آوری گرداند.
و نیز انسان مىتواند از طريق دعا نازائى را اصلاح كند.
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
#تقویم_امروز
امروز؛ سهشنبه
☀️ ۲۳ خرداد. ۱۴۰۲
☪ ۲۴ ذیقعده ۱۴۴۴
✝ ۱۳ ژوئن ۲۰۲۳
منسوب به سه امام مظلوم بقیع #امام_سجاد و #امام_باقر و #امام_صادق علیهمالسلام
ذکر امروز؛ یکصد مرتبه
یَا اَرحَمَ الرَّاحِمِینَ
📆 روزشمار:
🏴 ۶ روز تا شهادت امام جواد علیهالسلام
💐 ۷ روز تا سالروز ازدواج زوج الگوی بهشتی امامعلی و حضرتفاطمه علیهماالسلام
🏴 ۱۳ روز تا شهادت امام محمد باقر علیهالسلام
💐 ۱۵ روز تا روز عرفه
💐 ۱۶ روز تا عید قربان
💐 ۲۱ روز تا میلاد امام هادی علیهالسلام
💐 ۲۴ روز تا عیداللهالاکبر؛ عید سعید غدیر
•┈┈••✾•🌸مناسبتهای امروز🌸•✾••┈┈•
📆 مناسبتهای شمسی
📆 مناسبتهای قمری
📆 مناسبتهای میلادی
🖊 بیشتر بدانیم؛
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌹 🇮🇷 🌹🍃
#متن_سخنرانی
#امام_خامنهای
#سالگرد_رحلت_امام_خمینی رحمهالله
قسمت قبل؛
◀️ قسمت هشتم
🔹شما نگاه کنید شرححال شهدا و رزمندهها را؛
اینها وقتی که میآمدند در شهرهای بزرگ ــ بخصوص شهرهای بزرگ ــ احساس دلتنگی میکردند که [این] به خاطر همین پدیده بود.
🔹دههی ۶۰، دههی اوّل انقلاب، از این حوادث وجود داشت؛ این جای تعجّب ندارد.
امروز هم البتّه هستند کسانی که نه به انقلاب، نه به اسلام و حتّی نه به تعهّد ایرانی پایبند نیستند؛
بله، امّا ملّت ایران اینها نیستند.
🔹در زمان خود رسول اکرم هم؛
یک عدّهای عاشق شهادت بودند، مشتاق جهاد بودند، اگر امکانِ رفتن به جبهه نداشتند گریه میکردند،
یک عدّهای هم در مدینه بودند که «مَرَدوا عَلَی النِّفاق»؛(۱۸)
قرآن دربارهی آنها میگوید:
«مَرَدوا عَلَی النِّفاق»،
یا یک جای دیگر [میگوید:]
«لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَة»؛(۱۹)
در خود مدینهی پیغمبر، کسانی بودند که قرآن از آنها به «مُرجِفون» تعبیر میکند؛
شایعهپراکنان، ترسپراکنان، تردیدپراکنان، شبههپراکنان؛ در زمان پیغمبر!
تازه در زمان پیغمبر نه اینترنت بود، نه شبکههای اجتماعی بودند، نه اینهمه تلویزیون بود.
🔹امروز با وجود همهی این دستگاهها، شما نگاه کنید ببینید جوان ایرانی چه عظمتی از خود نشان میدهد!
🔹ما امروز در سرتاسر کشور، هزاران هستهی مقاومت در مساجد و در هیئتها داریم؛ از این هستههای مقاومت، جوانهایی برمیخیزند به عنوان مدافع حرم، جوانهایی برمیخیزند به عنوان مدافع امنیّت، جوانهایی برمیخیزند به عنوان بسیجی دانشجو.
🔹نقطهی امیدآفرین این است که در این تلاش همهجانبهی دشمن، شما میبینید در چنین شرایطی که دشمن شمشیر را از رو بسته، دانشجوی انقلابی در فلان دانشگاه فحش ناموسی میشنود، از میدان خارج نمیشود؛
طلبهی بسیجی زیر شکنجه به شهادت میرسد،
حاضر نیست حرفی را که دشمن میخواهد بر زبان جاری کند.
🔹مجاهدان فداکار، مدافعان حرم، فعّالان سختکوش جهاد تبیین، گروههای کمک مؤمنانه، اردوهای جهادی، اینها همه جوانهای این کشورند.
با وجود اینترنت، با وجود شبکههای اجتماعی، با وجود اینهمه لغزشگاهها، جوانهای ما در این راه دارند حرکت میکنند.
🔹گاهی اوقات شما میبینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمیخیزد؛
از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفیٰ صدرزاده به وجود میآید.
ما از این مصطفیٰهای صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛
اینها همه امیدبخش است.
🔹ما همه وظیفه داریم؛
نخبگان وظیفه دارند؛
هستههای انقلابی وظیفه دارند؛
فعّالان دانشگاهی، فعّالان حوزوی، صاحبان جایگاههای اجتماعی بویژه کسانی که حرف آنها به گوش مردم میرسد، مردم حرف آنها را میشنوند، اینها وظیفه دارند؛
وظیفه این است که ایمانها را تقویت کنند، امیدها را تقویت کنند، شبههها را برطرف کنند، شیوههای دشمن در شبههآفرینی و یأسآفرینی را خنثی کنند.
🔹و من به شما عرض بکنم یکی از این شیوهها بدبین کردن جوانان به مسئولان کشور، به حرکت کشور، به حرکت سیاسی کشور، به حرکت اقتصادی کشور و بدبین کردن افراد به یکدیگر است؛
این از شیوههای دشمن است؛
با این مقابله کنید.
🔹یکی از شیوههای دشمن هم بدبین کردن به انتخابات است که من دربارهی انتخابات آخر سال انشاءالله اگر زنده بودم و توفیق داشتم بعداً عرایضی خواهم کرد.
اینجا همین اندازه بگویم که این انتخابات، انتخابات بسیار مهمّی است و دشمن از همین حالا توپخانههای خودش را به طرف این انتخابات روشن کرده، مشغول بمبارانِ انتخاباتی است که هنوز حدّاقل نُه ماه فاصله داریم تا آن انتخابات.
باید انشاءالله ملّت ایران، جوانان عزیز این بیداری را، این هشیاری را، این انگیزه را، این ایمان و امید را روزبهروز افزایش بدهند و دشمن را ناکام کنند.
🔶🔸پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، رحمت خود، برکت خود، هدایت خود و پیروزی کامل را به این ملّت عنایت بفرما. پروردگارا!
روح مطهّر امام بزرگوار را با پیغمبر محشور کن.
پروردگارا! ما را جزو سربازان امام زمان قرار بده.
پروردگارا! قلب مقدّس آن بزرگوار را از ما راضی کن؛
دعای امام زمان را شامل حال ما، بخصوص شامل حال جوانان ما قرار بده.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد مشکلات کشور را به دستِ عزم و اراده و همّت مسئولان برطرف بفرما.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#دشمنشناسی
#یهود_و_بهائیت
✡ مقاله اول؛ #یهودیان_و_خاندان_باب
یهودیان؛ خاندان باب و تجارت جهانی تریاک
https://eitaa.com/salonemotalee/11422
✡ مقاله دوم؛ #سیر_دعاوی_علیمحمد_باب https://eitaa.com/salonemotalee/11811
✡ مقاله سوم:
#نهانزیستی_بابیان_در_دوره_قاجار؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11917
✡ مقاله چهارم؛
#جامعهی_آرمانی_بابیان و بشارتهای باب
https://eitaa.com/salonemotalee/12009
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
:🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#دشمنشناسی
✡ #یهود_و_بهائیت
مقاله چهارم؛
#جامعهی_آرمانی_بابیان و بشارتهای باب
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12069
◀️ قسمت چهارم:
صبح ازل، نخستین مرآتی بود که در نگاه بابیان، از سوی خداوند، مبعوث شد تا تعالیم باب را ادامه دهد. باب، در یکی از آثار خود، گفته که تا پیش از ظهور من یظهره الله، نوزده مرآت، مبعوث خواهند شد، [۲۵] و در نبود مرآتها، بابیان، باید به «شهداء بیان» (عالمان بابی برجسته) مراجعه کنند. [۲۶]
با این توصیف، دانسته میشود گفتار بالا، که سلطنت را از آن «مرایای الهی» دانسته، به «مرآت»هایی که از سوی خداوند برانگیخته میشدند، نظر داشته است. صبح ازل، نخستین مرآت بود، و آن زمان، زمام پیروان باب را در دست داشت. این دو نویسندهی بابی، در ادامه، از حق صبح ازل در این مسیر، سخن گفتهاند:
عدل حقیقی، ترتیب حقیقی است، و ظلم حقیقی، خطا در ترتیب است که وضع الشیء در غیر موضوعٌله باشد. در این صورت، چقدر ظلم خواهد بود که اشرف موجودات، و عقل اول، و نور ذاتی، و روح قدسی، و مبدأ کاینات، و منشأ اصلی، که حق او ترتیب حقیقی و ریاست بر کل موجودات است، و بهمنزلهی قلب عالم و روح آدم میباشد، امروز، به حسب ظاهر، در ادنی ارض و بدترین نقاط روی زمین، محبوس و مسجون باشد، و انواع مصائب و بلیّات و محنتها، از هر طرف، بر وی جمع آمده، دشمنان داخلی و خارجی، اطراف او را فرا گرفته باشند! البته، در این حال، عالم از اعتدال حقیقی افتاده، انقلابات شدید به عالم روی خواهد داد، امثال وبا و طاعون و خسف و زلازل و قحط و غلاء و موت فجأة؛ و امراض گوناگون و جنگهای خونریز و شورشهای فتنهانگیز، عالم را آسوده نخواهد گذاشت. [۲۷]
روشن است که این گفتار، به صبح ازل نظر دارد. او بود که در نگاه پیروانش، «اشرف موجودات، و عقل اول، و نور ذاتی، و روح قدسی، و مبدأ کاینات، و منشأ اصلی» بود، و «ریاست بر کل موجودات» حق او بود، اما، در «ادنی ارض، و بدترین نقاط روی زمین» – که همان قبرس باشد – «محبوس و مسجون» بود، و روزگار سختی را میگذراند.
این دو نویسندهی بابی – که هر دو، داماد صبح ازل نیز بودند [۲۸] – در ادامه، دیگربار به این حق پرداخته، و از «صاحب ولایت مطلقهی کلیه» که «سلطنت صوری در دین بیان» با اوست، سخن گفتهاند:
سلطنت صوری در دین بیان، حق کسی است که قوهی نبوّت را با قوهی حکمت، متحد کرده، یعنی، صاحب ولایت مطلقهی کلیّه باشد، و خداوند – سبحانه – وعده داده که در ایام چنین پادشاه حقیقی، زمین را پر از عدل و داد فرماید، و جمیع خیرات و برکات آسمانی و سعادات دوجهانی را بر روی اهل زمین باز نماید، [و] کمترین ملک سلطنت او، از ماه تا ماهی باشد، و بر جن و انس و طیر و وحش و دیو و ملک، فرمانروایی کند. [۲۹]
ایشان، پس از این گفتار، به بیان برخی وظایف پادشاهان بابی رسیدهاند:
۱. فراگیر کردن «صلح عمومی»، جلوگیری از خرید و فروش سلاحهای جنگی، و برداشتن رسم اسارت و بردهفروشی، و…؛ [۳۰].
۲. نپذیرفتن «فدیه و جزیه» از «منکرین و معاندین دین بیان»، و کُشتن هرکه «به مشعر فؤاد و توحید» نیامده، تا با این «قتل عامه»، «صلح عامه» حاصل شود، و «کل روی زمین»، در «مشعر فؤاد» وارد شوند؛ [۳۱].
۳. قراردادن «پنج قطعه از زمین» بهعنوان «سواد اعظم، و معمورهی بزرگ و نمونه، و بلد الامین، و رضوان نعیم»، و افزودن سه قطعهی دیگر به آنها، برای آن که «جنات ثمانیه، تمام و کامل گردد.» [۳۲].
۴. جلوگیری از سکونت «غیر از اهل بیان» در آن هشت وادی؛ [۳۳].
۵. ساختن «بقاع حروف حی و حروف دالّه بر این امر»، بهشکلی «عالیاساس، و رفیعالبنیان، و مستحکمالارکان»، و آراستن آنها با «هرگونه زینت و زیب و آرایش و نور»؛ [۳۴].
۶. وجوب پناه دادن به کسی که «مصدر جنایت» بوده، اما «از خوف مجازات بدان بقاع نوریة التجا و استغاثه کند، یعنی پناه بدانجا ببرد.» [۳۵].
۷. ساختن «عمارتی بسیار رفیع و محکم و منقه و مزین، به منتهی درجهی عظمت»، با «تجملات و اثاث و تفریشات و و تزئینات»، بهنام هریک از «ملوک بیان»؛ [۳۶].
۸. نوشتن کتابی از سوی هر پادشاه بابی، در شرح «آثار بزرگ و کارهای عمدهی خود»، و وصیت به وارث خود، که آن را به من یظهره الله برساند؛ [۳۷].
۹. تشکیل مجلسی در «هر بلد و هر مرکز»، با حضور «سفراء و مبعوثان هر دولت، و منتخبین آن مملکت»، تا «بهطور مساوات در میان سکنهی آن حدود حکم کند، اعم از اهالی یا اجانب.» [۳۸].
با این ترتیب، دانسته میشود که باب برای پیروان خود آیندهای روشن را نوید داده بود. ایشان نیز به آن آینده امید داشتند. آیندهای که در آن آیین باب فراگیر میشد، و پادشاهانی قدرتمند در آن پدیدار میشدند. در این میان، به نظر میرسد که نگارش آن بشارتها در کتاب «هشت بهشت»، نقش مهمی در آگاهی بابیان از آنها داشته است.
🔸🌺🔸--------------
📚 کلی داستان، مقاله و ... در
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
🇮🇷 #وقتی_مهتاب_گم_شد 🇮🇷
◀️ قسمت ۱۳۸م
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12071
فصل دهم
نبرد فاو ۲۹.
بچهها عجیب حال و هوایی داشتند
شادی و گریه در اوج با هم عجین شده بود
سربهسر هم میگذاشتند...
بعدش دعا میخواندند و سینه میزدند
برای عملیات جشن حنابندان راه انداخته بودند و از هم قول شفاعت میگرفتند
بیشتر آنها را میشناختم؛
اما در میان آنها پسرخالهام مجید صلواتی بیشتر جذبم کرد
یکی از معاونان شهردار همدان بود
آمدنش به جبهه ماجرایی داشت
پرسیدم:
"تنها آمدهای!؟"
جواب داد:
"نه داداش هم آمده"
گفتم:
"مجید جان! مواظب باش! جنگ داداشها را با هم میبرد"
ادرم جعفر، تعریف میکرد:
"مجید با اینکه درس مهندسی میخواند اما از فرط تواضع و فروتنی گاهی دست به کارهای عجیب و غریب می زد.
از جمله اینکه یک بار در یک محله شلوغ و پررفتوآمد، ۲-۳ گونه سیب زمینی و یک ترازو گذاشته بود و سیب زمینی میفروخت.
شهردار وقت همدان او را همانجا میبیند
شهردار از تواناییهای مجید در امور فنی و مهندسی با خبر بود.
او را جذب شهرداری میکند و به همین سادگی میشود یکی از معاونان شهردار"
اینجا مجید در کارخانه نمک؛ جانانه جنگید اما زنده ماند.
دو ماه بعد برای عملیات در جزیره مجنون دوباره برگشتم برگشتم شهرداری را رها کرد و پس از یک نبرد سخت در شهریور ماه ۱۳۶۵ در کنار آب؛ تشنه به شهادت رسید
برگشتم و از علی آقا خواستم که با گردان بروم
گفت:
"بیشتر بچههای طرحوعملیات شهید و مجروح شدهاند و فرمانده طرحوعملیات از من نیروی کمکی خواسته
من و نصرت نایینی را فرستاد طرحوعملیات
ما برای اولین بار آن فضا را تجربه کردیم
فرمانده آنجا سید مسعود حجازی توی خط مقدم مستقر بود
خودمان را به آنجا رساندیم
داخل یک سنگر بتونی و ظاهر محکم که حکم قرارگاه در خط را داشت
همانجا متوجه شدیم که همزمان لشکر امام حسین، عاشورا و کربلا نیز با ما عمل خواهند کرد
مسیر و فلش حرکت لشکر ما در قالب دو گردان به سمت مستقیم و مقابل بود
یعنی همان مسیری که ذوالفقاری و کنعانی شناسایی کرده بودند
تخریبچیها قبل از بقیه داخل میدان مین رفتند و یک معبر باریک زدند
گردانها در آن معبر باریک اختفاء کردند و خودشان را به خاکریز عراقیها رساندند
یک آن؛ صدای رگبارها و انفجارها سکوت را شکست
درگیری آغاز شد
اولین بار در تجربه جنگیام بود که هنگام عملیات در خط میماندم و جلو نمیرفتم
چند دقیقه بعد بیسیمها روشن شدند و از جلو به آقای حجازی خبر دادند که خط را شکستهاند
آتش بی امان دشمن هم روی سنگر بتنی میریخت
سنگر مثل گهواره تکان میخورد
شاید هر در هر دقیقه ۷-۸ خمپاره روی سقف سنگر مینشست
سنگر محکم بود ولی آتش مجال بیرون رفتن از سنگر را از هر کسی میگرفت
یکی از فرماندهان از جلو با بیسیم به حجازی پیغام داد:
"بین ما و گردان کنارمان یک شکاف خالی است. باید از نیرو پر شود."
سنگر تاریک بود فقط صداهای بیسیم و آدمها شنیده میشد و لحظهای که خمپاره یا توپ دم سنگ میخورد؛ از شعاع انفجار، داخل سنگر روشن میشد و ما همدیگر را میدیدیم
حجازی گفت:
"یکی داوطلب شود برای الحاق این دو گردان. باید جایی از خاکریز خالی نماند."
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12168
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee