🌺❤️ #بی_تو_هرگز ❤️🌺
🇮🇷قسمت بیست و یکم🇮🇷
✒شعله های جنگ
آستین لباس کوتاه بود ... یقه هفت ... ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی ...
چند لحظه توی ورودی ایستادم ... و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم.
حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد ... مرد بود!
برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن ... حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم ...
- اونها که مسلمان نیستن ... تو یه پزشکی ... این حرف ها و فکرها چیه؟ برای چی تردید کردی؟ ... حالا مگه چه اتفاقی می افته ... اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد ... خواست خدا این بوده که بیای اینجا ... اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد ... خدا که می دونست تو یه پزشکی ... ولی اگر الان نری توی اتاق عمل ... می دونی چی میشه؟ ... چه عواقبی در برداره؟ ... این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده ...
شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود ... حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم ... سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم ...
- بابا ... من رو کجا فرستادی؟ ... تو ... یه مسلمان شهید... دختر مسلمان محجبه ات رو ...
آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود ... وحشتناک شعله می کشید ... چشم هام رو بستم ... - خدایا! توکل به خودت ... یازهرا ... دستم رو بگیر ...
از جا بلند شدم و رفتم بیرون ... از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم ...
پرستار از داخل گوشی رو برداشت ... از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم ... شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست ... و ...
از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود ... اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست ... از راه غلط جلو برم ... حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن ... مهم نبود به چه قیمتی ... چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت.
ماجرا بدجور بالا گرفته بود ... همه چیز به بدترین شکل ممکن ... دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه ... دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم ... اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن ... و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت ... نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن.
دانشگاه و بیمارستان ... هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست ... و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم.
هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم ... فایده ای نداشت ... چند هفته توی این شرایط گیر افتادم ... شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت.
وقتی برمی گشتم خونه ... تازه جنگ دیگه ای شروع می شد ... مثل مرده ها روی تخت می افتادم ... حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم ... تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد ... و بدتر از همه شیطان ... کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد ... در دو جبهه می جنگیدم ... درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد ... نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون ... سخت تر و وحشتناک بود ... یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت ... دنیا هم با تمام جلوه اش ... جلوی چشمم بالا و پایین می رفت ... می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم.
حدود ساعت ۹ ... باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم ...
پشت در ایستادم ... چند لحظه چشم هام رو بستم ... بسم الله الرحمن الرحیم ... خدایا به فضل و امید تو ...
در رو باز کردم و رفتم تو ... گوش تا گوش ... کل سالن کنفرانس پر از آدم بود ... جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط ...
رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت ...
◀️ ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#دشمن_شناسی
#غرب_همچنان_وحشی (۱۳)
🔻بیش از ۱۰۰۰۰ شهروند انگلیسی تبدیل به «انسان سگنما» شدهاند
🔹انحطاط ارزشهای انسانی در جوامع مدعی حقوق بشر در قرن ۲۱
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🎬 مستند «خارج از دید ٢» روایتی جزء به جزء و موشکافانه از مداخلهجوییهای دشمنان در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی و #پروژه_نفوذ آنان در بخشهای سیاسی و اجتماعی کشور را نشان داده است. امروز، قسمتی از این مجموعه که به #بازیهای_رایانهای پرداخته است را برای انتشار در کانال انتخاب کردهایم که تقدیم میشود.
👈 تذکر: برای تسهیل امکان دانلود، فایل این قسمت به دو بخش تقسیم شده و حجم و کیفیت آن بسیار کم شده است.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
49.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✡ یهودیان و #بازیهای_رایانهای
💥 #بازیهای_کامپیوتری جولانگاه #سرویسهای_اطلاعاتی
🎬 مستند «خارج از دید ٢ : نفوذ»؛ قسمت ششم / بخش اول
👈 حجم کم / کیفیت پایین
@salonemotalee
46.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مستند
#خارج_از_دید ۲
✡ یهودیان و #بازیهای_رایانهای
💥 #بازیهای_کامپیوتری جولانگاه #سرویسهای_اطلاعاتی
🎬 مستند «خارج از دید ٢ : نفوذ»؛ قسمت ششم / بخش دوم
👈 حجم کم / کیفیت پایین
@salonemotalee
#دشمن_شناسی
#غرب_همچنان_وحشی (۱۴)
#تاریخ_مستطاب_آمریکا ۵
🔴 تجارت قانونی انسان! قسمت اول
⭕️⭕️ تجارت کودکان به منظور بهره کشی جنسی سومین کسب و کار سودآور در آمریکاست و قوانین آمریکا در این خصوص مشکل خاصی ایجاد نمی کند و تاجران کودک می توانند با کمترین مانع و مشکل به تولید ثروت بپردازند. (۱)
⭕️⭕️ بر اساس برآورد وزارت دادگستری آمریکا، سالانه ۸۰۰ هزار نفر در آمریکا به صورت قاچاق فروخته می شوند که ۸۰ درصد آنها را زنان و کودکان تشکیل می دهند و عمدتا به عنوان برده جنسی در مراکز فساد به فحشا وادار می شوند. به طور مثال فقط در ایالتی مثل آتلانتا ماهانه حدود هزار کودک فروخته می شود! (۲)
⛔️این کودکان از مناطقی مانند اروپای شرقی، آسیای جنوب شرقی، آمریکای لاتین و ... به آمریکا وارد شده و مصرف می شوند. دامنه مصرف این کودکان عرصه های وسیعی را شامل می شود. بسیاری از آنها در صنعت تفریحات جنسی مورد استفاده قرار می گیرند و با توجه به تغییر ذائقه مردان آمریکایی و تمایل بیشتر آنها به رابطه با افراد کم سن و سال، روز به روز بازار مصرف این کودکان افزایش پیدا کرده است.
⭕️⭕️ دولت آمریکا به منظور حفظ حقوق مصرف کنندگان (!!!) قوانین خاصی را وضع کرده تا کودکان با شرایط استاندارد وارد و در مراکز مصرف توزیع شوند و کسانی که مرتکب واردات یا قاچاق کودکان غیراستاندارد شوند ( در صورت اثبات جرم در دادگاه های ایالتی) به ازای هر کودک به پرداخت ۵۰ دلار محکوم خواهند شد. (۳)
منبع: کتاب "تاریخ مستطاب آمریکا " نوشته محمدصادق کوشکی
(۱): قاچاق زنان در آمریکا، سومین تجارت سود آور، پایگاه اینترنتی گرداب
(۲): فراخوانی برای اقدام؛ جیمی کارتر
(۳): فراخوانی برای اقدام؛ جیمی کارتر
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
202030_1763834350.pdf
932.9K
پیدیاف کتاب آداب الصلاه امام خمینی رحمهالله
#لطیفه_نکته ۲۰۱
گاهی اوج کمک کردن شوهرا به خانماشون تو کار خونه اینه که بهشون میگن
"ولش کن خانم، بعداً که سرحال بودی انجام بده!"😂😐😂😂
امام صادق علیه السلام:
قَضَآءُ حَاجَه المُؤمِنِ اَفضَلُ مِن اَلفِ حَجَّه مُتََقَبَّلَه بِمَنَاسِکِهَا وَ عِتقِ رَقَبَه لِوَجهِ اللهِ وَ حملانِ أَلفِ فَرَسٍ فِی سَبیلِ اللهِ بِسَرجِهَا وَ لُجُمِهَا
فضیلت پاداش برطرف کردن نیاز مؤمن, از هزار حجّی که تمام اعمال آن قبول شده باشد و آزاد کردن یک بنده در راه خدا و بخشش بار هزار اسب در راه خدا با زین و لجامش, بیشتر است.
بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۲۸۵
دوستان عزیزم خدمت به خلق خدا و تلاش برای رفع نیاز آنان زیباترین جلوه انسانی است که خداوند را خشنود می کند و ارزش معنوی بالایی دارد.
مخصوصا برای خانواده و همسر و فرزندان ارزش این کار دو چندان است.
چنانچه کسی جایگاه و مقامی دارد که با آن بتواند به دیگران خدمت کند قدر بداند و خدمت کند و بداند که اگر خدمت نکند روزی در پیشگاه خداوند منان بسیار شرمسار خواهد بود.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121495555119358.pdf
12.85M
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز یکشنبه
۱۷ مهر ۱۴۰۱
۱۲ ربیعالاول ۱۴۴۴
۹ اکتبر ۲۰۲۲
ذکر روز یکشنبه: یَا ذَاالجَلالِ وَ الاِکرامِ
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#تحلیل_تاریخی
#دشمن_شناسی
✡ #قبیله_لعنت. ✡
📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت"
#بنیاسرائیل_و_پیامبری
قسمت بیست و دوم
◀️ #بتپرستی_بنیاسرائیل ۳
🔹براساس عهد عتیق عبرانیان بر فراز بلندیها، معابدی را برای بعلها بنا میکردهاند (۹) و درون هریک از معابد، مذبحی برای سوزاندن قربانیها برمیساختهاند. (۱۰)
بقایای یکی از این معابد که در حفّاریهای «فلسطین» بهدست آمده است، محوطهای را نشان میدهد که در وسط آن، دو مذبح برای سوزاندن هدایا، چند پاره سلاح، کوزهای گلی، تصاویری برنزی و تصویر نشستۀ بعل به چشم میخورد.
◀️ آیینها
به گزارش عهد عتیق، پرستندگان در معابد بعل، در برابر تمثال او زانو زده، آن را میبوسیدند. (۱۱)
همچنین برای بعل، ظروفی احتمالاً از طلا و نقره ساخته، در معابد مینهادهاند. (۱۲)
ظاهراً علاوه بر سوزاندان بخور، میوههای نوبر و گوسفندان نوزاد در مذابح، فرزندان خود را نیز بهعنوان قربانی برای بعل میسوزانیدهاند. (۱۳)
🔹افروختن آتش در مکانهای مرتفع و بهویژه در شب نیز از دیگر آئینهای پرستش بعل بوده است.
بعلپرستان همچنین برای جلب خشنودی بعل، بدن خود را با تیغ یا نیزه زخمی میکردند؛ چنانکه خون از زخمها جاری میشد (۱۴)… (۱۵)
🔹چنان که ملاحظه میشود، سنّت پرستش «بعل»، از فردای فریب و مکر سامری، در میان بنیاسرائیل جاری شد تا امروز که موضوع ذبح و سوزاندن کالبد گوساله در معبد مجعول (هیکل)، نزد «مسیحیان صهیونیست» و «یهودیان صهیونیست»، بهعنوان بزرگترین آرمان و مقدمه در زمینهسازی دولت جهانی بنیاسرائیلی قابل شناسایی است.
🔹جز این، در اساطیر و خدایان مصریان قدیم، «آپیس»، گاو مقدّس بود که مورد پرستش واقع میشد.
«گاو آپیس» بنابر معتقدات مصریان باستان، گاوی بوده که بدون پدر به دنیا آمده، نور ماه مادرش را باردار کرده و گاو آپیس به دنیا آمده است.
این گاو به عقیدۀ مصریان، مظهر دو خدای «پتا» و «ایزیریس» بود. به باور مصریان، او از مادّه گاوی به دنیا آمده بود که از صاعقه باردار شده و پس از زاییدن، آن گوساله نباید باردار میشد. رنگ این مادّه گاو سیاه بوده و در پیشانیاش یک لکّۀ سه گوش سفید و بر پشتش شکل یک عقاب وجود داشت. چنین گاوی را با سرور و شادمانی به پرستشگاه «ممفیس» برده و میپرستیدند. چنانچه، عمر او از ۲۵ سال میگذشت، او را در آب مقدّس غرق نموده و جسدش را با تجلیل مومیایی کرده، در گورستان مقدّس «سراپیوم» دفن میکردند.
🔹به جز این، عموم ساکنان جهان باستان و بهویژه ساکنان بینالنهرین، با «گاو مقدّس طلایی» آشنایی داشتند. به استناد منابع توراتی:
پس از یوشع بن نون (ع) وصیّ حضرت موسی (ع)، بنیاسرائیل چنان دچار هرج و مرج شد که: طیّ آن هرکس هرآنچه در نظرش پسند میآمد، میکرد. (۱۶)
قبایل که دچار تفرقه بودند، نمیتوانستند با یکدیگر متحد شوند. بنابراین آنان مجبور بودند به راههای مسالمتآمیز توسّل جویند و این خود به تقلید شرکآمیز از دین همسایگانشان، با آیینهای باروری شهوانی آن و اعمال و سنّتهای فوقالعاده منحط دیگر، انجامید. برخی پرستش یهوه را رها ساختند و به عبادت بعلها و آستارتههای بومی پرداختند (۱۷)
🔹و بیشک، راز فریفتهشدن جماعتی از «بنیاسرائیل»، پیش از آنکه معطوف به عمل «گوسالهسازی سامری» باشد، معطوف به نیّت، قلب و درجۀ ایمان آنان دربارۀ حضرت موسی (ع) و پیام آسمانی ایشان است.
چنانکه در پیمان و سوگند ابلیس ملعون آمده بود:
«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (۱۸) شیطان گفت: خداوندا! به عزّتت قسم! که همۀ آنان [بندگانت] را اغوا میکنم؛ مگر بندگان خالص تو را از میان آنان»
🔹هیچیک از مخلصان در دین الهی و شریعت انبیای عظام الهی، بهدلیل داشتن قلبهای محکم و راستین، مبتلای رهزنی ابلیس و جنودش نمیشوند.
خداوند میفرماید:
«وَلَقَدْ جَاءَکُمْ مُوسَىٰ بِالْبَینَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَینَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَینَا وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا یأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۹) و محققاً موسی (ع) حجّتهای روشنی را برای شما آورد؛ ولی شما در غیاب او، گوساله را [معبود] گرفتید و شما ستمکار بودید و آنگاه که از شما پیمان گرفتیم و «کوه طور» را بر فرازتان بداشتیم [و گفتیم:] آنچه را به شما دادهایم، محکم بگیرید و گوش فرا دهید؛ گفتند: شنیدیم و [به دل گفتند:] نافرمانی کردیم!
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🌺❤️ #بی_تو_هرگز ❤️🌺
🇮🇷قسمت بیست و دوم🇮🇷
✒پله اول
پشت سر هم حرف می زدن ... یکی تندتر ... یکی نرم تر ... یکی فشار وارد می کرد ... یکی چراغ سبز نشون می داد ... همه شون با هم بهم حمله کرده بودن ... و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود ... وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار ... و هر لحظه شدیدتر از قبل ...
پلیس خوب و بد شده بودن ... و همه با یه هدف ... یا باید از اینجا بری ... یا باید شرایط رو بپذیری.
من ساکت بودم ... اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم.
به پشتی صندلی تکیه دادم ...
- زینب ... این کربلای توئه ... چی کار می کنی؟ ... کربلائی میشی یا تسلیم؟
چشم هام رو بستم ... بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا.
- خدایا ... به این بنده کوچیکت کمک کن ... نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه ... نزار حق در چشم من، باطل... و باطل در نظرم حق جلوه کنه ... خدایا ... راضیم به رضای تو ...
با دیدن من توی اون حالت ... با اون چشم های بسته و غرق فکر ... همه شون ساکت شدن ... سکوت کل سالن رو پر کرد!
خدایا ... به امید تو ... بسم الله الرحمن الرحیم
و خیلی آروم و شمرده ... شروع به صحبت کردم ...
- این همه امکانات بهم دادید ... که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید ... حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم ... یا باید برم ...
امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید ... فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟ ... چند روز بعد هم ... لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم ...
چشم هام رو باز کردم ...
- همیشه ... همه چیز ... با رفتن روی اون پله اول ... شروع میشه ...
سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود ... چند لحظه مکث کردم ...
- یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم ... شما از روز اول دیدید ... من یه دختر مسلمان و محجبه ام ... و شما چنین آدمی رو دعوت کردید ... حالا هم این مشکل شماست، نه من ... و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید ... کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره ... من نیستم.
و از جا بلند شدم ... همه خشک شون زده بود ... یه عده مبهوت ... یه عده عصبانی ... فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود ...
به ساعتم نگاه کردم ...
- این جلسه خیلی طولانی شده ... حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره ... هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید ... با کمال میل برمی گردم ایران ...
نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد:
- دکتر حسینی ... واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم ... با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟
- این چیزی بود که شما باید ... همون روز اول بهش فکر می کردید ...
جمله اش تا تموم شد ... جوابش رو دادم ... می ترسیدم با کوچک ترین مکثی ... دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه.
این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم ... پاهام حس نداشت ... از شدت فشار ... تپش قلبم رو توی شقیقه هام حس میکردم.
◀️ ادامه دارد...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee