eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
961 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
✡🔥 🔥✡ 🖋 مقاله‌ی مقاله سی و یکم: دستگاه خلافت و داستان‌سرایان اسرائیلی قسمت سوم؛ 🔹کعب‌الأحبار، دانشمند بزرگ یهودی، از جمله کسانی است که بسیار مورد توجه خلیفه دوم بود. او گاهی از کعب درخواست می‌نمود تا وی و دیگران را موعظه کند. گفته‌اند اولین کسی که کعب‌الأحبار را مورد توجه قرار داد و او را وادار ساخت تا در مدینه بماند، خلیفه دوم بود. (۱۳) 🔹آشنایی عمر با اهل کتاب، به‌ویژه دوستی وی با کعب، سبب می‌شد تا عمر در مواقعی، با استناد به آن‌چه بر اهل کتاب رفته، مطالبی ابراز کرده، دست به اقداماتی بزند. یکی از اصحاب می‌گوید: رسول خدا (ص) نماز عصر را خواند. پس از آن، مردی برخاسته به نماز ایستاد. عمر لباس او را گرفت و گفت: بنشین، اهل کتاب هلاک شدند؛ زیرا بین نمازهایشان فاصله نبود. (۱۴) 🔹برخی تصمیم خلیفه در منع نگارش احادیث پیامبر اکرم (ص) را نیز، ناشی از اثرپذیری وی از اهل کتاب دانسته‌اند. (۱۵) 👈 ب) حکومت معاویه و رونق بازار جعل حدیث 🔹گرچه جعل حدیث از دوران حیات پیامبر اکرم (ص) شروع شد و ایشان خود به این حقیقت تلخ و شوم تصریح کرده‌اند (۱۶)، بیشترین روایات ساختگی در دوران حکومت معاویه ساخته شد. 🔹ابوریه می‌نویسد: موج حدیث‌سازی در دوران حکومت معاویه بالا گرفت و وی از نفوذ و ثروت خود در این راه استفاده‌ها کرد. (۱۷) 🔹معاویه در سال اول خلافت خود، به همه‌ی کارگزاران خویش در تمام سرزمین‌های اسلامی اعلام نمود هرکس در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایتی نقل کند، خونش هدر و مالش مباح است. (۱۸) همچنین وی برای بار دوم و سوم نیز پس از رواج حدیث در فضیلت‌سازی برای عثمان، دستور داد: شهادت شیعیان علی (ع) و خاندانش را نپذیرند دوستداران عثمان و جاعلان حدیث را شناسایی نمایند و آنان را مورد اکرام و تجلیل قرار دهند و مردم را دعوت کنند تا در فضایل صحابه و خلفای پیشین نقل حدیث نمایند و هیچ روایتی را که مردم در مورد ابوتراب نقل کرده‌اند، باقی نگذارند، مگر این‌که مشابه آن را نسبت به صحابه، برای وی بیاورند. (۱۹) 🔹علامه امینی (ره) درباره معاویه می‌گوید: وی نخستین کسی است که برای جعل حدیث و تحریف معنوی کتاب خدا اموالی را هزینه کرد. (۲۰) وی در بخش دیگری از سخنانش می‌افزاید: مهم‌ترین موضوعی که دست‌های هوی و هوس با آن بازی کرد و خواهش‌های گمراه‌گر، آن را به بازیچه گرفت، همانا موضوع خلافت در سنت و احادیث است که گروهی، روایات دروغین را ساختند و به خدا و پیامبر پاک او نسبت دادند. (۲۱) 🔹یکی از جاعلان حدیث، "سَمَرة بن جُنْدَب" است که با انگیزه نزدیکی به دربار خلافت معاویه، به جعل حدیث دست یازید معاویه نیز کمک‌های مالی فراوانی به وی عطا نمود. ابن ابی‌الحدید معتزلی در این‌باره می‌گوید: (۲۲) "روایت شده است که معاویه به سمرة بن جندب صدهزار درهم بخشید تا روایت کند که آیه‌ی: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُكَ…» (۲۳) در مورد علی (ع) و آیه‌ی «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی…» (۲۴) در مورد ابن‌ملجم نازل گردیده است! اما سمره قبول نکرد. معاویه دویست هزار درهم به او عطا کرد، باز هم نپذیرفت؛ سیصد هزار درهم به او داد، باز هم نپذیرفت، در نهایت، چهارصد هزار درهم به او داد و او پذیرفت و به جعل روایت اقدام کرد." (۲۵) این در حالی است که طبق روایات شیعه، آیه‌ی نخست در مورد منافقین، به ویژه معاویه (۲۶) و آیه‌ی دوم در مورد حضرت علی (ع) نازل گردیده است. (۲۷) ادامه دارد ... ▪️🏴▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ 🖋 مقاله‌ی مقاله سی و یکم: دستگاه خلافت و داستان‌سرایان اسرائیلی قسمت چهارم؛ 🔹در زمان معاویه روایات فراوانی در ستایش شام و بیت‌المقدس، در برابر مدینه و مکه به‌دست امثال کعب‌الأحبار ساخته شد. ابن‌عساکر در تاریخ خویش از کعب‌الأحبار نقل می‌کند که او می‌گفت: "محبوب‌ترین سرزمین‌ها در پهنه‌ی زمین نزد خداوند، شام است و محبوب‌ترین نقطه‌ی شام نزد خداوند، قدس (بیت‌المقدس) است." (۲۸) 🔹همچنین وی برای تقرب به معاویه، مرکز حکومت پیامبر (ص) را شام معرفی می‌کند؛ (۲۹) زیرا معاویه امکانات حکومت خود را در شام فراهم آورده است. این معنا در گفته‌های ابوهریره که شاگرد تمام عیار کعب‌الأحبار محسوب می‌شود نیز آمده است: «الخلافة بالمدینة و الملک بالشام». (۳۰) 🔹گفتنی است که سرزمین شام، مرکز خلافت و پایتخت حکومت معاویه، قبلاً پایتخت مسیحیان روم شرقی بیزانس و دارای تمدنی کهن بوده است.(۳۱) بدیهی است که رسوبات فکری و فرهنگی مسیحیت در این منطقه به کلی از بین نرفته است. 🔹همچنین کعب‌الأحبار در جای دیگری می‌گوید: "خانه‌ی کعبه هر روز صبحگاهان به بیت‌المقدس سجده می‌کند."(۳۲) نیز می‌گوید: "قیامت بر پا نخواهد شد، مگر این‌که بیت‌الحرام را به نزد بیت‌المقدس ببرند؛ آن‌گاه این دو خانه‌ی مقدس را با اهل آن‌ها به بهشت وارد نمایند و حساب خلایق و عرضه‌ی اعمال در روز قیامت، در بیت‌المقدس انجام می‌گیرد."(۳۳) 🔹از این روایات بر می‌آید که اهل کتاب به‌ویژه کعب تلاش کرده‌اند تا آیین اسلام و مقدسات آن، از جمله کعبه، را در برابر آیین یهود خاضع و تسلیم نشان دهند.(۳۴) 🔶🔸ج) ناتوانی خلفا در پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم 🔹آزادی عمل قصه‌خوانان اهل‌کتاب و تشویق آنان از سوی دولت‌مردان از یک‌سو و ناآشنایی دست‌اندرکاران حکومت بعد از پیامبر اکرم (ص) نسبت به مبدأ و معاد و جهان و ابتدا و انتهای آن، و کنار ماندن امیرالمؤمنین (ع) از حکومت و اجتماع از سوی دیگر، همگی زمینه‌ی لازم را فراهم آوردند تا افرادی چون تمیم داری و کعب الأحبار که مغز و روح آنان از عقاید تحریف‌یافته یهودی سیراب بود، با دانسته‌های خرافی خود، به خواسته‌های طالبان دانش پاسخ بدهند؛ و چون آن‌ها خطری برای قدرت خلافت به حساب نمی‌آمدند، عضوی از اعضای دستگاه قدرت محسوب شدند. 🔹اظهار ناتوانی و عجز خلفا در زمینه‌های گوناگون مسائل دینی (فقهی، اعتقادی و قضایی)، در کتاب‌های معتبر تاریخی ثبت گردیده است؛گویند: "مردی از لشکریان اسلام به نام صُبَیْغ تمیمی سؤالاتی در زمینه قرآن کریم در ذهن داشت برای دریافت پاسخ آن‌ها از این شهر به آن شهر سفر می‌کرد. هنگامی که به مصر رفت و عمرو بن عاص استاندار مصر از جریان امر مطلع شد، او را همراه با نامه‌ای به مدینه نزد عمر فرستاد. هنگامی که صُبَیغ وارد بر خلیفه شد، یکی از سؤال‌های خویش را مطرح ساخت: ای امیرالمؤمنین! «والذّاریات ذرواً» چیست؟ عمر پرسید: تو کیستی؟ مرد در پاسخ گفت: من بنده خدا صُبَیغ هستم! عمر نیز گفت: من هم بنده خدا عمر هستم، بعد آستین‌های خود را بالا زد، و با چوب‌های خوشه‌ی خرما شروع به زدن آن مرد کرد، به‌گونه‌ای که خون‌آلود گشت، پس از آن وی را رها ساخت. پس از گذشت مدتی بار دیگر عمر او را خواست و همان حادثه را تکرار کرد. هنگامی که برای بار سوم صُبَیغ را نزد خلیفه آوردند تا باز هم تنبیه شود، خطاب به خلیفه گفت: اگر قصد کشتن مرا داری، به یکباره مرا بکش و راحتم کن؛ در غیر این‌صورت رهایم ساز، من هم دیگر از این سخنان نمی‌گویم."(۳۵) 🔹نکته‌ی جالب این‌که نقل کرده‌اند که در دوران حکومت امام علی (ع)، روزی آن حضرت بر منبر رفت و ضمن خطبه‌ای فرمود: "از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند درباره‌ی حوادثی که تا روز قیامت اتفاق می‌افتد، از من پرسش نمی‌کنید مگر این‌که آن را برای شما بازگو می‌کنم؛ درباره قرآن از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند هیچ آیه‌ای نیست، مگر این‌که من می‌دانم آن آیه در شب نازل شده و یا در روز، در کوه نازل شده یا در صحرا و… راوی گوید: ابن‌الکوّاء پشت سر من نشسته بود، برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! «ذاریات» چیست؟ این مرد یعنی ابن‌الکوّاء از سران خوارج و از دشمنان امیرالمؤمنین (ع) بود. ابن عباس که در مجلس حاضر بوده است، می‌گوید: ابن‌الکوّاء می‌خواست از همان چیزی که صُبَیغ از عمر بن خطاب پرسیده بود، سؤال کند. او فکر می‌کرد با این سؤال می‌تواند امام (ع) را بی‌اعتبار کند. حضرت (ع) فرمودند: وای بر تو! برای فهمیدن سؤال کن نه برای به زحمت انداختن و آزار دادن، و نه از سرِ تکبّر، بعد فرمودند: «اَلذَّارِیاتِ»، بادهایی هستند که گندم و جو را در وقت درو بدان باد می‌دهند…"(۳۶) 🔸🌺🔸------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ 🖋 مقاله‌ی مقاله سی و دوم: (ع) قسمت اول؛ یهودیانِ به‌ظاهر مسلمان مستقر در جامعه اسلامی با رواج اسرائیلیات در پیکره‌ی عقیدتی مسلمانان سعی در مسخ درونی نظام اسلامی داشتند در این بین شخصیت ممتاز امام رضا علیه‌السلام با نگرشی کاملاً عقلانی مبتنی بر علوم امامت، به پالایش مباحث کلامی و گفتارهای نوظهور فلسفی اقدام کردند. 🔹مأمون عباسی که بر مسند خلافت اسلامی تکیه زده بود با شعار خردگردایی! از هرگونه مخالفت با جمودگرایی حمایت می‌نمود، و چون برای رسمیّت دادن به تفکراتش نیازمند حزبی علمی و مرامی عقیدتی بود در تأیید و رواج مکتب اعتزال کوشید. این مکتب که پیشبرد خود را وام‍دار عقل‌گرایی افراطی در لوایِ قدرت سیاسی بود، بعدها در تحلیل‌های تاریخ‌نگاری ادیان، به‌عنوان نخستین فرقه‌ی لیبرال اسلامی یاد شد. (۱) 🔹اما دستاورد ائتلاف قدرت و اندیشه چنین شد که؛ همگام با طرح شعار آزاداندیشی و پرهیز از جمودگرایی، در دایره‌ی عمل، پیروان مکتب اعتزال هیچ‌گونه تحمل و مدارایی مبتنی بر احترام اندیشه‌ها و مکاتب فکری از خود نشان ندادند و پایه‌گذار نظام تنبیهی و مجازاتیِ سختی گردیدند تا بدان‌جا که اشخاصی همچون احمد بن حنبل نیز از عواقب آن در امان نماندند! 🔹در این میان، ظهور اندیشه‌های ناب رضوی علیه‌السلام در خلال تکاپوهای ستیزجویانه «خردگرایان بی‌حد و حصر معتزله» و «ظاهرگرایان اهل حدیث»، اعتدال و عقلانیت اسلامی را به ارمغان آورد. (۲) 🔶🔸آغازین بدعت‌گزارانِ مباحث کلامی 🔹دیدگاه سراسر بدعتِ «منع تدوین حدیث نبوی» که تا عهد خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز (۹۹ـ۱۰۱) به بهانه‌ی اُنس مردم با قرآن و عدم اختلاط وحی الهی با کلام پیامبر به‌گونه‌ی جدّی بر آن پافشاری می‌شد، فاجعه‌ای تلخ در تاریخ اسلام رقم زد در نتیجه، عده‌ای در پیِ اشتیاق مسلمین به شنیدن احادیث نبوی (ص) به رواج مجهولات و خرافات پرداختند. ابن خلدون در این‌باره می‌نویسد: «در کتاب‌های تفسیر سخنان بی‌سروته زیاد است و علت آن این است که جامعه اسلامی در آن روز، دور از کتاب و علم بودند و چادرنشینی و بی‌سوادی، بر آنان غالب بود و اگر به شناخت چیزی راجع به آغاز آفرینش، علل اشیاء و راز هستی علاقه پیدا می‌کردند، از اهل کتاب می‌پرسیدند افرادی مانند «کعب‌الاحبار»، «وهب بن منبه»، «عبدالله بن سلام» و… مرجع این پرسش‌ها بودند. از این روز می‌بینیم، کتاب‌های تفسیر از سخنان آنان پر است. نویسندگان تفسیر در شرح سخنان آنان راه مسامحه را در پیش گرفتند در حالی‌که ریشه‌ی این گفتار، یا تورات و یا مجعولات آنان است». (۴) 🔹«کعب‌الاحبار» از مهاجرین یمن به مدینه، در دوره ابوبکر یا عمر از یهودیت به اسلام پیوست و در دوره عثمان درگذشت. او از منابع علم و دانش اهل کتاب بود. گروهی از تابعان از او حدیث نقل کرده‌اند و در صحیح بخاری و غیره از او روایاتی نقل شده است. (۵) 🔹کعب در پوشش «آگاهی از کتب عهدین» خصوصاً «تورات» توانست عقاید یهود را در میان مسلمانان، پخش و به‌عنوان وحی در عهدین جا زند. از این‌رو در روایات او مسأله «جسم بودنِ خدا» و «رؤیت خدا» کاملاً مشاهده می‌شود. او درباره‌ی تجسّم‌بخشی به پروردگار می‌گوید: «خدا به زمین نگریست و گفت من به برخی از نقاط تو گام خواهم نهاد. در این موقع کوه‌ها اوج گرفتند (کبر ورزیدند) ولی صخره (بیت‌المقدس) اظهار تواضع کرد، خدا گام بر روی آن صخره نهاد». (۶) و درباره‌ی اصرار بر رؤیت خدا می‌گوید: «خداوند، تکلم و رؤیت خود را میان موسی و محمد تقسیم کرد، تکلم را بر کلیم و دومی را از آنِ پیامبر اسلام قرار داد». (۷) ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8652 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ 🖋 مقاله‌ی مقاله سی و دوم: (ع) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8615 ◀️ قسمت دوم؛ 🔹پس از مرگ کعب‌الاحبار در سال ۳۴ هـ «وهب بن منبّه یمنی» (که در همین سال در یمن به دنیا آمد و در سال ۱۱۴ درگذشت) نیز که؛ همانند «کعب‌الاحبار» آگاه به عهدین بود کتاب زندگی پیامبران به نام «قصص الابرار و قصص الاخیار» را نگاشت. او در کشمکش مسأله جبر و اختیار از طرفدارانِ حکومتِ «تقدیر» بر همه‌چیز است. 🔹حمّاد بن سلمه از ابوسنان نقل می‌کند؛ از «وهب بن منبه» شنیدم که می‌گفت: «من مدت‌ها معتقد به تأثیر قدرت و مشیّت انسان بودم تا این‌که هفتاد و اندی کتاب از کتاب‌های پیامبران خواندم که همگی با هماهنگی خاصی می‌گویند: "هرکس برای خود اختیار قائل باشد کافر شده است" از این جهت این نظریه را ترک گفتم»! (۸) 🔹این دیدگاه جعلی سبب گردید که در اواخر سده اول هجری مسلمین به دو فرقه تقسیم شوند. از این بدعت‌گذارانِ نخستین می‌توان به شخصیت‌های دیگری همچون ابوهریره، تمیم داری و… اشاره داشت که هریک سهم فراوانی در رواج مجعولات و اساطیر و خرافات یهودی به‌نام علوم دینی داشتند. 🔶🔸گزیده‌ای از آراء نقادانه رضوی علیه‌السلام 👈 الف. توحید ۱ـ ابوجعفر بزنظی گوید: عده‌ای از ماوراءالنهر خدمت امام رضا (ع) رسیدند و عرضه داشتند؛ ما برای پرسیدن سه مطلب به خدمت شما آمده‌ایم اگر در این سه مورد به ما جواب دادی، خواهیم دانست که تو دانشمند هستی. حضرت فرمود؛ بپرسید، گفتند؛ خداوند در کجا است؟ چگونه است؟ و تکیه‌اش بر چیست؟ حضرت در جواب فرمودند: خداوند خود، کیفیت و چگونگی را خلق فرموده (و فراتر از کیفیت و چگونگی است) پس خودش اصلاً کیفیت (هستیش حد و اندازه و چگونگی) ندارد (و این سؤال در مورد او بی‌معنی است) و جا و مکان را خود خلق کرده (و فراتر از مکان است) پس خود بی‌نیاز از مکان است و تکیه‌اش بر قدرتش بوده و هست. آنان گفتند: شهادت می‌دهیم که تو دانشمندی. (۹) ۲ـ حسن بن سعید از امام رضا (ع) چنین نقل کرده است؛ حضرت آیه ۴۲ سوره قلم: «یوْمَ یکشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ» (که روایات اسرائیلی آن را به نمایان شدن ساق پای خداوند! در قیامت تفسیر کرده‌اند) را این‌گونه تفسیر فرمودند: «روزی که حجابی از نور کنار می‌رود و مؤمنین به سجده می‌افتند ولی پشت منافقین سخت می‌شود و نمی‌توانند سجده کنند». (۱۰) 👈 ب. نفی تشبیه ۱ـ یاسر خادم امام رضا (ع) گوید: از ایشان شنیدم که می‌فرمودند: "هرکس خداوند را به مخلوقین تشبیه کند مشرک و هرکس چیزی را که خداوند نهی فرموده به خدا نسبت دهد، کافر است."(۱۱) ۲ـ ابوالصلت گوید: پرسیدم یابن رسول الله (ص) معنی این روایت چیست که: ثواب گفتن "لااله‌الاالله" نگاه کردن به صورت خدا است! حضرت فرمودند: هرکس خداوند را دارای وجه و صورت و چهره‌ای همانند صورت و چهره‌ی مخلوقین بداند کافر است. وجه و چهره‌ی خدا، انبیاء و پیامبر و حجت‌های او هستند. (۱۲) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8715 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ 🖋 مقاله‌ی مقاله سی و دوم: (ع) قسمت سوم؛ 👈 ج. اسرائیلیاتی که امام رضا (ع) آنها را تصحیح نمودند ۱ـ حسین بن خالد گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم، مردم از رسول خدا (ص) روایتی نقل می‌کنند که: خداوند آدم را به شکل خود آفرید! امام (ع) در جواب فرمودند: خدا آن‌ها را بکشد! اوّلِ حدیث را حذف کرده‌اند [اصل حدیث چنین بوده است:] روزی حضرت رسول (ص) از مقابل دو تن که به یکدیگر دشنام می‌دادند می‌گذشتند. یکی از آن دو به دیگری می‌گفت: خدا چهره‌ی تو و چهره‌ی هرکس را که به تو شبیه است، قبیح و زشت گرداند. رسول خدا (ص) به او فرمودند: ای بنده‌ی خدا این سخن را به برادرت نسبت مده زیرا خداوند آدم را به شکل او آفرید. (۱۳) ۲ـ ابراهیم بن ابی‌محمود گوید به حضرت رضا (ع) عرض کردم: نظر شما درباره‌ی حدیثی که مردم از حضرت رسول (ص) نقل می‌کنند که حضرت فرمود: «خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا پایین می‌آید» چیست؟ امام (ع) فرمودند: خداوند لعنت کند کسانی را که کلمات را از محل خود جابه‌جا و تحریف می‌کنند. به خدا قسم رسول خدا چنین سخنی نگفته است، بلکه فرموده‌اند: «خداوند تعالی در ثلث آخر هر شب و هر شب جمعه از اولِ شب فرشته‌ای را به آسمان دنیا می‌فرستد و آن فرشته به فرمان خدا ندا می‌کند: آیا هیچ درخواست‌کننده‌ای هست تا خواسته‌اش را برآورم؟ آیا هیچ توبه‌کننده‌ای هست تا توبه‌اش را بپذیرم؟ آیا هیچ استغفارکننده‌ای است تا او را بیامرزم؟ ای که طالب خیر هستی به این سو بیا، ای که به دنبال شر هستی دست‌نگه‌دار و این فرشته تا طلوع فجر این ندا را ادامه می‌دهد و چون فجر طلوع کرد به محل خود در ملکوت آسمان باز می‌گردد». (۱۴) 👈 د. ردّ جبر و تفویض ۱ـ راوی گوید از امام رضا (ع) پرسیدم: آیا خداوند بندگانش را بر معصیت مجبور می‌کند؟! حضرت فرمودند: خیر بلکه آنها را مخیّر می‌کند [تا هر چه خواهند انجام دهند] و مهلت می‌دهد تا توبه کنند. پرسیدم: آیا خداوند بندگانش را به کارهایی که توان آن را ندارند مکلف می‌کند؟! حضرت فرمودند: چگونه چنین کند و حال آن‌که خودش می‌گوید: «پروردگار تو به بندگان ظلم نمی‌کند». (فصّلت : ۳) سپس حضرت ادامه دادند: پدرم موسی بن جعفر (ع) از قول پدرم جعفر بن محمد (ع) برایم نقل کردند: هرکس گمان کند که خداوند بندگانش را بر گناه مجبور می‌کند و یا بر کارهایی که طاقتش را ندارند مکلف می‌نماید، گوشت قربانی‌اش را نخورید، شهادتش را نپذیرید و پشت سرش نماز نخوانید و از زکات چیزی به او ندهید. (۱۵) ۲ـ برید بن عمیر بن معاویه گوید: در مرو به خدمت امام رضا (ع) رسیدم و از آن حضرت سؤال نمودم: از امام صادق (ع) روایتی برای ما نقل شده است که فرمودند: «نه جبر [صحیح] است نه تفویض، بلکه [قول حق] چیزی است بین این دو». معنای این حدیث چیست؟ امام (ع) فرمودند: کسی که گمان کند خداوند کارهای ما را انجام می‌دهد و سپس به‌خاطر آن‌ها ما را عذاب می‌کند، قائل به جبر شده است و کسی که گمان کند خداوند مسأله‌ی خلقت و رزق و روزی دادن به مخلوقات را به ائمه علیهم‌السلام واگذار نموده است، قائل به تفویض شده است و قائل به جبر کافر است و قائل به تفویض مشرک. راوی گوید: پرسیدم پس «اَمرٌ بینَ الأمرَین» (چیزی بین این دو) یعنی چه؟ فرمودند: یعنی راه باز است که آنچه را خدا دستور داده انجام دهند و آنچه را نهی فرموده ترک کنند. راوی گوید سوال کردم: آیا در مورد اعمال بندگان مشیّت و اراده‌ی خداوند جاری است؟ فرمودند: اراده و مشیّت خداوند در مورد طاعات عبارت است از دستور و رضایت خداوند به آن و عمل و کمک نمودنِ بندگان در انجام آن. و اراده و مشیّت خدا در مورد معاصی عبارت است از نهی کردن و خشمگین بودن از آن عمل و یاری نکردنِ بندگان در انجام آن. راوی گوید پرسیدم: آیا خداوند درباره‌ی اعمال بندگان «قضا» دارد؟ فرمودند: بلی، بندگان هیچ کاری چه خیر و چه شر انجام نمی‌دهند مگر این‌که خداوند در مورد آن کار «قضایی» دارد. پرسیدم معنی این «قضا» چیست؟ فرمودند: معنی این «قضا» این است که خداوند حکم می‌کند آن ثواب و عقابی که در دنیا و آخرت به‌خاطر اعمالشان مستحق آن هستند، به ایشان داده شود. (۱۶) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11885 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡🔥 🔥✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8715 🗞 مقاله سی و سوم: ◀️ قسمت اول؛ 🔹با مراجعه به احادیث رسول‌الله (ص) در منابع غیرشیعی، به حجم گسترده‌ای از روایات برمی‌خوریم که براساس آن‌ها، رسول الله (ص) اصرار ویژه‌ای بر مخالفت با یهود دارد. براساس این دسته از روایات، رسول‌الله (ص) ضمن بیان حکم فقهی، اصرار دارد بر جنبه‌ی مخالفت آن با احکام یهود تصریح کند! [۱] 🔹آن حضرت از تشبّه به یهود و نصارا نهی می‌فرمود؛ [۲] همچنین مسلمانان را از پی‌گیری رفتارهای نادرست یهودیان، برحذر می‌داشت. [۳] 🔹مخالفت‌های رسول‌الله (ص) در احکام با یهودیان و اصرار بر علنی کردنِ جنبه‌ی مخالفت آن، چنان زیاد شده بود که صدای یهودیان را نیز درآورده بود! به‌گونه‌ای که می‌گفتند: "گویا این مرد کمر همت بسته در هر مسأله‌ای با ما مخالفت کند!" [۴] 🔹ولی متأسفانه با وجود تمامی این اصرارها و تصریح‌ها، باز شاهد آن هستیم که جریان حاکم، تلاش گسترده‌ای برای بازگرداندن آبروی رفته به روی یهودیان دارد! 🔹نکته‌ی بسیار مهم و قابل تأمل این‌که، جریان حاکم که خود پایه‌گذار قانون منع حدیث است، هرجا لازم می‌دانست به احادیث خودساخته استناد می‌کرد و به شیطنت‌های خود رنگ دینی می‌داد. ✳️ در ادامه، در ضمن سه عنوان به بررسی تلاش‌های جریان حاکم برای تغییر شرایط می‌پردازیم: ۱) تلاش برای برتری‌بخشی به آیین یهود ۲) تلاش برای آبروبخشی به یهودیان ۳) تحریف احادیث ناظر به یهود 🔶🔸۱. تلاش برای برتری‌بخشی به آیین یهود الف) جایگاه برتر حضرت موسی (ع) 🔹یکی از نمونه‌های بارز فعالیت نیروهای جریان باطل در راستای قداست‌بخشی و بالابردن جایگاه دین یهود در میان مسلمانان، جعل حدیث درباره‌ی برتری مقام حضرت موسی (ع) نسبت به رسول‌الله (ص) است. 🔹از ابوهریره نقل شده است: دو نفر، یکی مسلمان و دیگری یهودی، با هم درگیر شدند. مسلمان می‌گفت: به آن‌که محمد (ص) را بر تمامی مخلوقاتش برگزید سوگند. یهودی هم می‌گفت: به آن‌که موسی (ع) را بر تمامی مخلوقاتش برگزید سوگند. مسلمان، یهودی را کتک زد و یهودی، شکایت به رسول‌الله (ص) برد. رسول‌الله (ص)، ضارب را طلبید و پس از شنیدن توضیحات او گفت: «مرا بر موسی (ع) برتری ندهید، چراکه پس از این‌که برای بار نخست در صور دمیده می‌شود، من نیز از خود بی‌خود می‌شوم ولی زودتر از دیگران به خود می‌آیم و موسی (ع) را می‌بینم که در کنار عرش الهی ایستاده است. نمی‌دانم او پیش از من به هوش آمده یا اصلاً نفخ صور در او اثری نداشته است!» [۵] ب) جایگاه ویژه‌ی تورات 🔹با نگاهی به تاریخ، شاهد موارد متعددی از موافقت کلام برخی از صحابه با عبارت‌های تورات هستیم. 🔹در اینجا فقط به ذکر مواردی از خلیفه دوم بسنده می‌کنیم: براساس یک گزارش، خلیفه دوم درحالی‌که نوشته‌ای شامل بخشی از تورات را در دست داشت، نزد رسول‌الله (ص) آمد و گفت: «این متن را همراه مردی از اهل کتاب دیدم و به نظرم رسید برایت بخوانم.» صورت رسول‌الله (ص) به شدت تغییر کرد. عبدالله بن حارث به وی نهیب زد: «مگر صورت رسول‌الله را نمی‌بینی؟» وی (با دیدن صورت برافروخته پیامبر) گفت: «خدا و اسلام و محمد (ص) را به‌عنوان پروردگار و دین و رسول می‌پذیریم.» این کلام او باعث شد صورت رسول‌الله (ص) به حالت عادی بازگردد. حضرت فرمودند: «اگر موسی (ع) نیز می‌آمد و شما پیرو او می‌شدید، به بیراهه رفته بودید. پیامبر شما من هستم و امت من هم شما هستید.» [۶] 🔹عبدالرزاق در گزارش دقیق‌تری از این ماجرا از زبان خلیفه دوم چنین نقل می‌کند: «برادری از بنی‌قریظه داشتم. روزی پیش او رفتم و برایم گوشه‌هایی از حکمت‌های جامع تورات را نوشت. آن متن را نزد رسول الله (ص) آوردم و اجازه گرفتم که بخوانم…» [۷] 🔹در نقل دیگری، وی این جملات تورات را از یکی از برادرانش از یهودیان بنی‌زریق شنیده بود. [۸] نیز نقل شده: «رسول خدا (ص) چهار بار با صدای بلند فرمود: نقل از یهود ممنوع است.» [۹] با این حال، خلیفه دوم جهت اخذ علوم از یهود یک ملاقات خصوصی با رهبر فقهی یهودیان تشکیل داد. [۱۰] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11922 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡🔥 🔥✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11885 🗞 مقاله سی و سوم: ◀️ قسمت دوم؛ 🔹در ضمن ماجرایی از خود خلیفه دوم نقل شده است: "روزی به سمت خیبر رفتم و از مردی یهودی کلماتی شنیدم که برایم جالب بود. از او خواستم آن کلمات را برایم بازگو کند تا بنویسم. او هم پذیرفت و من پوستی آوردم و او می‌گفت و من می‌نوشتم. نزد رسول‌الله (ص) آمدم و ماجرا را گفتم. رسول‌الله (ص) گفت: «ظاهراً کلام او را نوشته‌ای؟» گفتم: آری! فرمود: «بیاور ببینم». من از شادی این‌که چیزی را که رسول‌الله (ص) دوست دارد برایش بیاورم، به سرعت رفتم و پوست را آوردم و مقداری از آن را خواندم. متوجه رنگ به رنگ شدن صورت رسول‌الله (ص) شدم و دیگر جرأت نکردم ادامه دهم. رسول‌الله (ص) با آب دهان خود، متنی را که نوشته بودم پاک می‌کرد و می‌گفت: «آن‌ها را پیروی نکنید. هم خودشان گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند.»" [۱۱] 🔹طبق گزارش سوم، وی به رسول‌الله (ص) گفت: «ما از یهودیان سخنانی جالب توجه می‌شنویم؛ اجازه داریم بعضی از آن‌ها را بنویسیم؟» ولی حضرت پاسخ داد: «شما هم همانند یهودیان و مسیحیان در حیرت به سر می‌برید؟ من حقیقتی سفید و پالایش شده را برایتان آورده‌ام. موسی (ع) هم اگر زنده بود، راهی جز پیروی از من نداشت.» [۱۲] 🔹در گزارش چهارم هم می‌خوانیم: «او از رسول‌الله (ص) درباره یادگیری تورات جویا شد و پاسخ شنید: به آن ایمان بیاور، ولی آن را فرانگیر. آنچه را که خدا به‌سوی شما فرستاده را فرابگیرید.» [۱۳] 🔹وقتی به اهمیت دوچندان این گزارش‌ها پی می‌بریم که بدانیم در مواردی که نامی از خلیفه دوم نیست، رفتار تندتری از رسول‌الله (ص) نقل شده است. طبق یک گزارش، وقتی گروهی از مسلمانان نوشته‌های خود از شنیده‌هایشان از یهود را برای رسول‌الله (ص) آوردند، حضرت به آن‌ها نهیب زد: «برای اثبات حماقت یا گمراهی مردم، همین اندازه کافی است که مطالب پیامبرشان را رها کرده به سراغ مطالب پیامبری که به سوی دیگران مبعوث شده، بروند!» پس از این ماجرا بود که آیه نازل شد: «آیا برای آن‌ها قرآنی که بر تو نازل کردیم و بر آن‌ها تلاوت می‌شود، کافی نیست؟!» [۱۴] 🔹در گزارشی مشابه از این ماجرا، رسول‌الله (ص) فرمود: «شدیدترین حماقت‌ها و بیشترین گمراهی‌ها از آنِ گروهی است که آن‌چه را پیامبرشان برایشان آورده رها کرده، به سراغ پیامبری که به‌سوی گروه دیگری فرستاده شده و امتی غیر از امت خود می‌روند…» [۱۵] 🔹همچنین از رسول‌الله (ص) نقل شده است که فرمود: «هیچ چیز را از اهل کتاب نپرسید! آن‌ها که خودشان گمراه هستند چگونه شما را هدایت خواهند کرد؟ (شما در صورت تأیید گفته‌ی آن‌ها) یا حرف باطلی را پذیرفته‌اید و یا حرف حقی را باطل انگاشته‌اید. به خدا سوگند اگر موسی نیز امروزه زنده بود، چاره‌ای جز پیروی من نداشت.» [۱۶] 🔹برخی وقتی دیدند این ماجراها قابل انکار نیست، به فکر افتادند تا رفت و آمد ناصواب خلیفه دوم با یهود را با نزول آیه‌ی قرآن، مشروعیت بخشند! آن‌چنان که گفته‌اند؛ ماجرا از آن‌جا شروع شد که وی زمینی بالای شهر مدینه داشت که به آن رفت و آمد می‌کرد. راه عبور او از کنار مدراس یهودیان می‌گذشت و هروقت گذرش به آن‌جا می‌افتاد، برای شنیدن حرف‌هایشان پیش‌شان می‌رفت. یک روز که پیش یهودیان رفت، آن‌ها به تعریف و تمجیدش پرداختند که: «ای عمر! ما هیچ‌یک از یاران محمد را بیش از تو دوست نداریم! آن‌ها هروقت گذرشان به این‌جا می‌افتد ما را اذیت می‌کنند ولی تو این‌گونه نیستی و ما به (یهودی‌شدن) تو امید داریم!» وی گفت: «بزرگ‌ترین سوگند شما چیست؟» گفتند: «به رحمانی که تورات را در طور سینا بر موسی (ع) فرو فرستاد سوگند می‌خوریم.» خلیفه دوم گفت: «به همین سوگند خودتان قسم‌تان می‌دهم که آیا از محمد (ص) چیزی در کتاب‌های شما هست؟» آن‌ها ساکت شدند…. براساس ادامه‌ی ماجرا، او به دفاع از جایگاه جبرئیل که یهودیان از او نفرت داشتند پرداخت و وقتی پیش رسول‌الله (ص) آمد، برخی از آیات سوره بقره [۹۷و۹۸] در تأیید کلام او نازل شده بود!! [۱۷] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12014 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡🔥 🔥✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11922 🗞 مقاله سی و سوم: ◀️ قسمت سوم؛ 🔹خلیفه دوم در ضمن ماجرایی دیگر، خودش برای مسلمانان این‌گونه نقل کرد: «روزهایی که یهودیان به مدراس می‌رفتند من نیز در کلاس‌شان حاضر می‌شدم و از این‌که فرقان و تورات یکدیگر را تأیید می‌کنند، شگفت‌زده می‌شدم! یک روز آن‌ها به من گفتند: فلانی! هیچ‌یک از یاران تو را بیشتر از تو دوست نداریم. گفتم: چرا؟ گفتند: تو با ما رفت و آمد داری. گفتم: رفت و آمد من به‌خاطر شگفتی از هم‌صدایی فرقان و تورات است!…» ادامه‌ی این ماجرا نیز همانند گزارش پیشین است. [۱۸] 🔹این ارتباط‌ها، همان‌گونه که در گزارش‌های بالا نیز به آن تصریح شده، مربوط به مدینه می‌باشد. از برخی گزارش‌ها نیز چنین برمی‌آید که این ارتباط‌ها اثر خود را گذاشته، و تعلیمات یهودی در ذهن و روح او رسوخ کرده بود؛ به‌گونه‌ای که در پاره‌ای موارد، کلام او برگرفته از تورات بود: 🔹یهودیان از او درباره‌ی آیه‌ی: «به‌سوی آمرزش خدایتان و بهشتی که آسمان و زمین را فراگرفته بشتابید» این سؤال را مطرح کردند که: پس آتش کجاست؟ او گفت: وقتی شب می‌شود، روز کجا می‌رود؟ روز که می‌شود، شب کجا می‌رود؟ یهودیان گفتند: حرف‌های توراتی می‌زنی! [۱۹] 🔹در نمونه‌ی دوم، روزی کعب‌الاحبار پیش خلیفه دوم بود که وی گفت: وای بر فرمانروای زمین از دست فرمانروای آسمان. وی ادامه داد: مگر آن (فرمانروایی) که به حساب خودش رسیدگی کرده باشد. کعب گفت: به آن‌که جانم در دست اوست سوگند، در تورات نیز همین‌گونه است. وی با شنیدن این کلام به سجده افتاد! [۲۰] 🔹مردی از اهل کتاب نزد خلیفه دوم آمد و گفت: السلام علیک یا ملک العرب! او گفت: آیا این‌چنین در کتابتان می‌یابید؟ آیا این‌چنین نیست که اول پیغمبر است، بعد خلیفه، بعد امیرالمؤمنین و سپس پادشاهان می‌آیند؟ آن مرد گفت: آری. [۲۱] 🔹کار ارادت خلیفه دوم به تورات، به جایی رسیده بود که حتی شاهد تجویز ضمنی قرائت تورات از سوی او هستیم. 🔹وی به کعب‌الاحبار اجازه داده بود: اگر می‌دانی این کتاب، همان توراتی است که بر موسی (ع) نازل شده است، شبانه‌روز آن را بخوان! [۲۲] 🔹رفتارهایی این‌چنین، باعث شده بود تب تورات‌زدگی چنان در جامعه بالا بگیرد که ابن‌عباس زبان به اعتراض گشوده بود. ابن‌عباس در اعتراض به مراجعه‌ی مردم به اهل کتاب می‌گفت: «چگونه به خودتان اجازه می‌دهید مطالب خود را از اهل کتاب پرس‌وجو کنید؟ حال آن‌که قرآن، تازه‌ترین کتاب خداوند، در میان شماست. مگر قرآن به شما خبر نداده که آن‌ها کتاب خدا را تحریف کردند و تغییر دادند و آنچه را خودشان نوشته بودند، به نام کتاب آسمانی معرفی کردند؟ مگر پیامبری که در میان‌تان بود شما را از پرسش از آن‌ها نهى نکرد؟ (چگونه به سراغ آن‌ها می‌روید حال آن‌که) هیچ‌یک از آن‌ها را سراغ نداریم که درباره‌ی آیات قرآن از شما سؤال کرده باشند.» [۲۳] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12076 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡🔥 🔥✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12014 🗞 مقاله سی و سوم: ◀️ قسمت چهارم؛ ج) جایگاه بیت‌المقدس 🔹درباره قداست بیت‌المقدس و سرزمین شام، روایات فراوانی در منابع غیرشیعی می‌توان یافت. در این‌که بیت‌المقدس از اماکن محترم اسلامی به‌شمار می‌آید، بحثی نیست. برای اثبات این نکته همین بس که در قرآن از این منطقه به «الأرض المقدسة» [۲۴] یاد شده است و مسجدالاقصی، در مسیر اسراء و معراج رسول‌الله (ص) قرار داشت؛ ولی مسأله اینجاست که در برخی منابع غیرشیعی، نگاهی ویژه را به این منطقه شاهدیم که جز با نگاه افراطی و اسرائیلی، سازگار نیست. 🔹به‌عنوان نمونه، در روایاتی که از زبان رسول‌الله (ص) جعل شد، بیت‌المقدس به‌عنوان زمین حشر و نشر مردم معرفی گردید. از رسول‌الله (ص) گزارش شده است که درباره بیت‌المقدس فرمود: «آن‌جا سرزمین حشر و نشر مردم است. به آن‌جا بروید و نماز بخوانید که نماز در آن مکان، معادل هزار نماز در جاهای دیگر است.» و حضرت سفارش فرمود: «هرکه نمی‌تواند به بیت‌المقدس برود، روغن زیتون به آن‌جا هدیه کند تا در چراغ‌های آن مکان استفاده شود. این کار، معادل نماز خواندن در آن‌جاست!» [۲۵] 🔹در گزارشی دیگر نیز، رسول‌الله (ص) سفارش به نماز در بیت‌المقدس فرمود و خبرداد روزگاری خواهد آمد که اندازه جای یک کمان از فضای پیرامون بیت‌المقدس، از تمامی دنیا برتر و بهتر خواهد بود! [۲۶] 🔹این تعریف و تمجیدها، در سطحی وسیع‌تر، شامل شام نیز می‌شد: کعب‌الاحبار اصرار داشت در تورات چنین آمده که؛ "حکومت رسول‌الله (ص) در شام تشکیل خواهد شد!" [۲۷] برخی از بزرگان صحابه هم، شام را به‌عنوان محل سکونت «أبدال» [۲۸] و نیز جماعتی که بدون حساب و کتاب به بهشت می‌روند [۲۹] معرفی کرده‌اند! همچنین ادعا شده قرآن در شام هم نازل شد! [۳۰] حتی براساس گزارشی، حرکت رسول‌الله (ص) به سمت تبوک، به‌خاطر تعریف یهودیان از سرزمین شام به‌عنوان سرزمین انبیاء بود!! [۳۱] 🔹متأسفانه رفتار برخی از صحابه، تأثیر مستقیم در قداست‌بخشی به شام و افراط در اهمیت بیت‌المقدس دارد. ظاهراً اقدام عملی در قداست‌بخشی افراطی به بیت‌المقدس را از همان اولین روزهای پس از شهادت رسول‌الله (ص) شاهد هستیم. آن‌جا که براساس گزارشی عجیب، پس از شهادت رسول‌الله (ص)، مهاجران تصمیم داشتند جنازه حضرت را برای دفن به مکه منتقل کنند و انصار اصرار داشتند جنازه در مدینه بماند و گروهی دیگر، می‌خواستند ایشان را به بیت‌المقدس که آرامگاه انبیای الهی است منتقل کنند! [۳۲] د) پناه بردن به گزارش‌های یهودی به‌جای احادیث نبوی 🔹در تاریخ، موارد متعددی را می‌توان مشاهده کرد که برخی از اصحاب نامدار پیامبر (ص)، به گزارش‌های یهودیان به‌جای احادیث نبوی پناه می‌بردند! در اینجا فقط به ذکر دو مورد از خلیفه دوم بسنده می‌کنیم: 👈 نمونه نخست: 🔹خلیفه دوم از مردی یهودی، پس از آن‌که از راست‌گویی او مطمئن شد، درباره دجال پرسید و پاسخ شنید: «به خدای یهود سوگند! زاده مریم او را در منطقه لُدّ خواهد کشت.» [۳۳] این درحالی است که در این زمینه روایات متعدد و معتبری از رسول‌الله (ص) در دست است که آن‌ها را در کتب مختلف دست اول منابع غیرشیعی می‌توان یافت. 👈 نمونه دوم: 🔹گروهی از یهودیان، برای خلیفه دوم این‌گونه گزارش کردند: جماعتی از بنی‌اسرائیل دچار وبا و مجبور به کوچ اجباری از سرزمینشان شدند، ولی خداوند آن‌ها را می‌راند و سایر بنی‌اسرائیل بر مزار آن‌ها دیواری کشیدند. پس از آن‌که استخوان‌های آن‌ها پوسید، خداوند حزقیل نبی را فرستاد و به دعای او، آن‌ها زنده شدند. [۳۴] حال آن‌که اصل این ماجرا در قرآن نیز آمده است [۳۵] و گزارش یهودیان، حاوی نکته‌ی خاص و جالب توجهی نیست که خلیفه دوم بخواهد به آن اعتماد کند. 🔗ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12105 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡🔥 🔥✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12076 🗞 مقاله سی و سوم: ◀️ قسمت پنجم؛ ✳️ در ابتدای مقاله گفته‌شد؛ در ضمن سه عنوان به بررسی تلاش‌های جریان حاکم برای تغییر شرایط می‌پردازیم: ۱) تلاش برای برتری‌بخشی به آیین یهود ۲) تلاش برای آبروبخشی به یهودیان ۳) تحریف احادیث ناظر به یهود عنوان یکم در ضمن قسمت‌های اول تا چهارم مقاله گذشت؛ اینک عنوان دوم: ۲) تلاش برای آبروبخشی به یهودیان 👈 الف) تصدیق کلام بزرگان یهود از سوی رسول‌الله (ص) در منابع غیرشیعی، به روایت‌هایی برمی‌خوریم که علم علمای یهود به احوال قیامت و در پی آن، تصدیق سخن آن‌ها از سوی رسول‌الله (ص) را بیان می‌کند! نمونه نخست: دانشمندی از یهود گفت: "زمانی که قیامت برپا می‌شود، خداوند آسمان‌ها را روی یک انگشت و زمین‌ها را روی انگشتی دیگر و آب و خاک را روی انگشت سوم و خلایق را روی چهارمین انگشت قرار می‌دهد، سپس آن‌ها را تکان می‌دهد و می‌گوید: منم فرمانروا، منم فرمانروا!" رسول‌الله (ص) را دیدم که می‌خندید، طوری که دندان‌هایش آشکار شد؛ و این به‌خاطر تعجب حضرت و تصدیق گفتار آن دانشمند یهودی بود. سپس رسول‌الله (ص) تلاوت فرمود: وَ مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ… [۳۶]؛ و آن‌ها خدا را آن‌گونه که باید، نشناختند…» [۳۷] از محتوای متعارض و ناسازگار این گزارش -که صدای بزرگان عامه را نیز درآورده [۳۸]- کاملاً آشکار است که راوی تلاش دارد سخت‌ترین شرایط را به نفع یهودیان، مصادره کند! نمونه دوم: از ابوسعید خدری نقل شده است: «از رسول‌الله (ص) شنیدم که می‌گفت: زمین در روز قیامت قطعه نانی خواهد شد که خداوند آن را همان‌گونه که شما در سفر نان خود را تا می‌کنید؛ تا کرده و آن را برای اهل بهشت نگه داشته است. یکی از بزرگان یهود آمد و گفت: محمد! خداوند بر تو برکت دهد؛ می‌خواهی بگویم خداوند برای اهل بهشت، چه تدارک دیده؟ فرمود: بگو. گفت: زمین، یکدست تبدیل به نان می‌شود. و حرف رسول‌الله (ص) را تکرار کرد. حضرت به ما نگریست و به‌گونه‌ای خندید که دندانش پیدا شد. سپس فرمود: خورشت آن‌ها را هم بگویم؟ گفتند: آری. گفت: خورشت آنان، گاو و ماهی است…» [۳۹] ب) تصدیق پاسخ‌های نامأنوس رسول الله (ص) از سوی بزرگان یهود در نمونه دیگری از آبروبخشی به یهودیان، شاهد آن هستیم که بزرگان یهود، پاسخ‌های عجیب و غریب رسول‌الله (ص) به پرسش‌هایشان را تأیید می‌کنند و آن را دلیل حقانیّت او به‌شمار می‌آورند؛ به‌عنوان نمونه: یکی از احبار یهود پیش رسول‌الله (ص) آمد و پرسید: «روزی که زمین دگرگون می‌شود، مردم کجا خواهند بود؟ نخستین کسی که از صراط رد می‌شود کیست؟ در بهشت به آن‌ها چه چیزی تحفه می‌دهند و خوراک و آشامیدنی آن‌ها چیست؟» رسول‌الله (ص) نیز پاسخ‌هایی نامأنوس به او داد: «مردم، آن روز در تاریکی کنار صراط هستند و پیش از همه، فقرای مهاجران از پل می‌گذرند و نخستین خوراکی آن‌ها گوشه‌ای از جگر ماهی است که بسیار خوشمزه است و خوراکشان، گوشت گاو و آشامیدنی آن‌ها هم از چشمه سلسبیل است…» جالب آن‌که یهودی نیز رسول‌الله (ص) را تصدیق کرد و رسالت او را پذیرفت و رسول‌الله (ص) نیز گفت: «پاسخ پرسش‌های او به من الهام می‌شد!» [۴۰] ج) حکم براساس خواب‌ها و پیشنهادهای یهودی رسول‌الله (ص) در اثر انتقاد یک یهودی، به ترک سخنی که در بین مسلمانان رایج بود، و جایگزینی آن با سخنی دیگر دستور داد. این ماجرا به گونه‌های متفاوتی گزارش شده است: یک‌بار از زنی به نام قتیله نقل شده: «مردی یهودی نزد رسول‌الله (ص) آمده و گفت: شما مشرکید؛ چراکه می‌گویید: آنچه خداوند خواست و آنچه من خواستم» [مَا شَاءَ اللهُ و شِئْتُ] و نیز می‌گویید: «سوگند به کعبه» [والکعبة]. رسول‌الله (ص) به مسلمانان دستور داد هرگاه خواستند سوگند یاد کنند، بگویند: «سوگند به پروردگار کعبه» [وَ رَبّ الْکعْبَة] و نیز بگویند: «هرچه خداوند خواست و سپس من خواستم» [مَا شاءَ اللهُ ثمَّ شِئْتُ]. [۴۱] در گزارشی دیگر: «یک یهودی در خواب دید که گفته می‌شود: بهترین امت، امت محمد (ص) است؛ به شرط آن‌که نگویند “هرچه خداوند و هرچه محمد (ص) خواست” [مَا شَاءَ اللهُ وَ شَاءَ مُحَمَّدٌ]. شخص یهودی خواب خود را برای رسول‌الله (ص) نقل کرد و حضرت به مسلمانان فرمود: نگویید هرچه خداوند و هرچه محمد (ص) خواست؛ بلکه فقط بگویید هرچه خداوند خواست! [مَا شَاءَ اللهُ وَحْدَهُ]» [۴۲] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12207 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡🔥 🔥✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12105 🗞 مقاله سی و سوم: ◀️ قسمت ششم؛ ✳️ در ابتدای مقاله گفته‌شد؛ در ضمن سه عنوان به بررسی تلاش‌های جریان حاکم برای تغییر شرایط می‌پردازیم: ۱) تلاش برای برتری‌بخشی به آیین یهود ۲) تلاش برای آبروبخشی به یهودیان ۳) تحریف احادیث ناظر به یهود عنوان یکم در ضمن قسمت‌های اول تا چهارم مقاله گذشت؛ اینک عنوان دوم: ۲) تلاش برای آبروبخشی به یهودیان 👈 الف) تصدیق کلام بزرگان یهود از سوی رسول‌الله (ص) 👈 ب) تصدیق پاسخ‌های نامأنوس رسول الله (ص) از سوی بزرگان یهود 👈 ج) حکم براساس خواب‌ها و پیشنهادهای یهودی 🔹در گزارش سوم ماجرا، از طفیل بن سخبره، برادر رضاعی عایشه گزارش شده است: «در خواب دیدم که گویا نزد گروهی از یهود رفته‌ام گفتم: شما کیستید؟ گفتند: ما قوم یهود هستیم گفتم: چرا شما می‌گویید عُزیر پسر خداست؟ گفتند: چرا شما می‌گویید هرآنچه خداوند خواست و هر آنچه محمد (ص) خواست؟ [مَا شَاءَ اللهُ وَ مَا شَاءَ مُحَمَّدٌ] سپس نزد گروهی از مسیحیان رفتم و گفتم: چرا شما می‌گویید مسیح پسر خداست؟ گفتند: چرا شما می‌گویید که هرآنچه خداوند خواست و هرآنچه محمد (ص) خواست؟ طفیل می‌گوید: خواب خود را به عده‌ای گفتم و سپس به نزد رسول‌الله (ص) رفته و ایشان را هم از خواب خود مطلع نمودم حضرت پرسید: آیا خواب خود را به کسی گفته‌ای؟ گفتم: بله رسول‌الله (ص) برخاسته و خطبه‌ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: اما بعد، همانا طفیل خوابی دیده که به تعدادی از شما تعریف کرده است. شما سخنی می‌گفتید که حیا از شما، مانع می‌شد که شما را از گفتن آن منع کنم…» ۳) تحریف احادیث ناظر به یهود 🔹از دقت در تاریخ، به‌خوبی روشن می‌شود که رسول‌الله (ص) اصرار عجیبی بر کوبیدن یهودیان دارد. در برابر شاهد آن هستیم که جریان باطل تمام تلاش خود را برای آبروبخشی به این شجره ملعونه به‌کار می‌گیرد 🔹در گوشه‌ی دیگری از این فعالیت برخی افراد جریان حاکم در حدّ توان خود به‌دنبال پاک نمودن ساحت یهود از روایاتی است که شامل نکوهش و کاستن از موقعیت آن‌ها در اذهان مسلمانان است. موارد متعددی از این دست فعالیت را می‌توان یافت که در این‌جا به ذکر برخی موارد، بسنده می‌شود. نمونه نخست: خلیفه دوم پس از مجروح شدن، وقتی دید برخی به حال او گریه می‌کنند، به آن‌ها گفت: تو را به خدا، مگر نمی‌دانی رسول‌الله (ص) فرمود: «هرکس که بر او گریه شود، عذاب می‌شود»؟ راوی گوید: این ماجرا را برای موسی بن طلحه گفتم؛ او از عایشه برایم نقل کرد که این کلام رسول‌الله (ص)، درباره یهودیان بود! (نه هرکسی که بر او گریه شود) نمونه دوم: به عایشه گفتند که ابوهریره می‌گوید: «رسول‌الله (ص) فرمود: نحوست در سه چیز است: خانه، زن و اسب» عایشه گفت: «ابوهریره سخن رسول‌الله (ص) را کامل نشنیده است او وقتی پیش رسول‌الله (ص) آمد که آن حضرت داشت می‌فرمود: “خداوند یهود را بکشد؛ آن‌ها می‌گویند: نحوست، در سه چیز است: خانه، زن و اسب” اما ابوهریره فقط آخر این حدیث را شنید!» نمونه سوم: یک‌بار، وقتی جنازه مردی یهودی را از برابر رسول‌الله (ص) تشییع می‌کردند، حضرت برخاست. براساس گزارش‌های موجود، این برخاستن یا به‌خاطر کراهت از بوی بد جنازه بود؛ و یا این‌که حضرت خوش نداشت جنازه یهودی از بالای سر ایشان رد شود. ولی باز شاهد آن هستیم که برخی برای تلطیف این فضا، علت برخاستن رسول‌الله (ص) را به‌خاطر ترس و فزع از مرگ؛ و یا به‌خاطر حضور ملائکه دانسته‌اند! برپایه‌ی گزارشی دیگر، عده‌ای تلاش داشتند این مسأله را به‌عنوان یک سیره نبوی معرفی کنند! ولی امیرالمؤمنین (ع) پاسخ داد: رسول‌الله (ص) فقط یک‌بار در مقابل جنازه یهودی بلند شد و قبل یا بعد از آن، هیچ‌وقت این کار را تکرار نکرد. آن‌گاه از پشت‌پرده این تلاش همگانی آگاه می‌شویم که بدانیم، امیرالمؤمنین (ع) این افراد را «یهودیان مسلمان‌شده» معرفی فرمود زید بن وهب می‌گوید: «در حضور امیرالمؤمنین (ع) از برخاستن در مقابل جنازه صحبت کردیم ابومسعود گفت: ما همواره این کار را انجام می‌دادیم. حضرت فرمود: راست گفتی؛ این کار مربوط به زمانی بود که یهودی بودید.» نمونه چهارم: برخی به‌دنبال آن بودند تا پاره‌ای از آیات مرتبط با یهود را به دیگران نسبت دهند از ابن‌وهب روایت شده است: «ابن‌زید در مورد آیه “…وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکنَةُ…” گفت: منظور از این عده، یهودیان بنی‌اسرائیلند به او گفتم: آیه، درباره‌ی قبطیان مصر است [نه یهود بنی‌اسرائیل] ابن‌زید گفت: این آیه چه ربطی به قبطیان مصر دارد؟! نه، به‌خدا قسم آن‌ها قبطیان مصر نبودند؛ بلکه یهودیان بنی‌اسرائیل بودند.» 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🏴 🏴 ✡ شمر بن ذی‌الجوشن ✡ فرستاده مخصوص یهود ▪️ماجرای عاشورا هرچند در نزدیکی کوفه رخ داد، ولی ردپای شام در آن آشکار است. در یک نگاه مقایسه‌ای میان سه واقعه‌ای که به‌دست یزید لعنةالله‌علیه و در عراق و حجاز رخ داد، تشابه و تجانس بسیار بالایی میان آن‌ها مشاهده می شود. ▪️نهایت وحشی‌گری و رفتارهای حیوانی، اصرار بر حرمت‌شکنی و اهانت به مقدّسات، و نگاه کینه‌توزانه و انتقام‌جویانه، برخی از مهم‌ترین نقاط اشتراک این سه فاجعه در کوفه و مدینه و مکه است. ▪️از دیگرسو ناگفته پیداست که چنین رفتارهایی تنها در توان مردم شام است که غلام حلقه‌به‌گوش بنی‌امیه بودند و هیچ‌چیز غیر از نسل ابوسفیان برایشان مقدّس به‌شمار نمی‌آمد. از دید شامیان، تنها گناه مردم مدینه این بود که حاضر به پذیرش یزید نشده بودند و حتی این نکته برایشان مهم نبود که مردم مدینه معاویه را پذیرفته بودند. ▪️در ماجرای کربلا نیز تنها گناه سیدالشهدا علیه‌السلام ساکت ننشستن در برابر یزید بود. روشن است که این مسأله هیچ‌گاه از دید کوفیان، به‌عنوان یک گناه نابخشودنی، مطرح نبود؛ از همین‌رو است که عموم کوفیان ابتدا با حرکت سیدالشهدا علیه‌السلام همراهی کردند. بنابراین تنها کسانی می‌توانند در برابر سیدالشهدا علیه‌السلام با کمال وقاحت بایستند و هیچ حرمتی نگه ندارند که نگاهی صددرصد شامی داشته باشند. ▪️نکته این‌جا است که بر اساس طبیعت‌شناسی شهرهای آن روزگار [۱] این نگاه در کوفه طرفدار چندانی نداشت تا چه برسد به آن‌که لشکری از طرفداران آن شکل بگیرد. ▪️البته این بدان معنا نیست که نقش عثمانیان کوفه نادیده گرفته شود و دامان آن‌ها از این ننگ پاک گردد، بلکه به این معناست که ظرفیت انجام چنین جنایتی در کوفه بسیار پایین است و این شهر فاقد فدائیان اموی لازم و کافی در این زمینه است. بنابراین طبیعی است که بخشی از نیروی لازم برای مبارزه با قیام سیدالشهدا علیه‌السلام از شام آمده باشند؛ چراکه اهل بیت برایشان هیچ جایگاه ویژه‌ای ندارند و اساساً شخصی به‌عنوان «حسین بن علی» علیهماالسلام برایشان قابل احترام نیست. ▪️گذشته از دو نکته‌ی یاد شده – یعنی عمق جنایت و نگاه تطبیقی به سه فاجعه‌ی بزرگ دوران یزید – بر اساس برخی گزارش‌ها لااقل بخشی از نیروی تحت امر شمر بن ذی الجوشن – که نیروهای ویژه‌ی فاجعه‌ی کربلا به‌شمار می‌آیند [۲] – از افراد اعزامی از شام بودند. [۳] ▪️خود شمر بن ذی الجوشن را نیز باید از نیروهای نفوذی شام در کوفه و از دلدادگان و سرسپردگان بنی‌امیه به‌شمار آورد. پس از آن‌که شمر با تعدادی از یارانش به سوی خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام یورش برد، امام فریاد برداشت: «ای شیعیان خاندان ابوسفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت باکی ندارید، لااقل در دنیایتان آزادمرد باشید!» [۴] ▪️شمر بن ذی الجوشن به رسم مردم شام، کینه‌ی عجیبی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) داشت. وی بعدها در توجیه تمامی رفتارهای کثیف خود، به قانون «مأمور و معذور بودن» استناد می‌کرد! که استدلالی کاملاً شامی است. ▪️همچنین با توجه به ماجرای به قدرت رسیدن شمر در ماجرای کربلا و نیز رفتارهای دَدمنشانه‌ی وی در عاشورا، تردیدی نمی‌ماند منظور وی از مأمور و معذور بودن، دستوری بوده که از شام در این زمینه داشته است. [۵] این نکته را انتخاب شمر برای گسیل داشتن اُسرای کربلا به شام و نیز ارائه‌ی گزارش ماجرا به یزید تقویت می‌کند. [۶] ▪️یک نکته‌ی دیگر که مأمور ویژه‌ی شام بودن شمر بن ذی الجوشن را بیشتر تقویت و تثبیت می‌نماید، دقت در حضور شمر در بزنگاه‌های کربلا و نقاط ترحّم یا احترام‌آمیز آن است. نقش شمر در هرچه جنایت‌آمیزتر شدن ماجرای عاشورا بسیار ویژه و منحصر به‌فرد است. گوشه‌ای از نقش‌آفرینی‌های تأثیرگذار او را در ادامه مرور می‌نماییم: ۱. اوست که نمی‌گذارد رایزنی عمرسعد با عبیدالله به نتیجه برسد و گزینه‌ای را مطرح می‌کند که هیچ‌کس تردیدی ندارد که امام حسین علیه‌السلام آن را نخواهد پذیرفت. گزینه‌ای که تمام سنگینی ماجرای کربلا را بر سر عبیدالله خراب می‌کند. [۷] ۲. پس از آن‌که به دستور امام حسین علیه‌السلام، هیزم‌های انباشته‌شده در خندق را آتش زدند، این شمر بود که فریاد برداشت: «حسین، می‌خواهی پیش از قیامت، خود را به آتش بیندازی؟» امام با شناختن شمر فرمود: «پسر زن بزچران! تو به آن آتش سزاوارتری.» [۸] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/13439 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🏴 🏴 🖋قسمت دوم؛ 🔸 در قسمت قبل گفتیم: نکته‌ی دیگری که مأمور ویژه‌ی شام بودن شمر بن ذی الجوشن را بیشتر تقویت و تثبیت می‌نماید، دقت در حضور شمر در بزنگاه‌های کربلا و نقاط ترحّم یا احترام‌آمیز آن است. نقش شمر در هرچه جنایت‌آمیزتر شدن ماجرای عاشورا بسیار ویژه و منحصر به‌فرد است. گوشه‌ای از نقش‌آفرینی‌های تأثیرگذار او را در ادامه مرور می‌نماییم؛ 🔸مورد سوم: ٣. وقتی زهیر مشغول خطبه‌خوانی بود، عده‌ای او را دشنام دادند و گفتند: «ما شما را رها نمی‌کنیم، مگر آن‌که یا بکُشیمتان یا تسلیم دستور عبیدالله شوید.» زهیر دوباره به نصیحت کردن آن‌ها پرداخت و گفت: «لااقل حسین را با یزید تنها بگذارید». این‌جا بود که شمر تیری به‌سوی زهیر پرتاب کرد و فریاد زد: «ساکت شو! حوصله‌ی ما را سر بردی!» زهیر به او گفت: «ای پسر آن کسی که بر پاشنه‌ی پای خود ادرار می‌کرد! من با تو سخن نمی‌گویم. تو حیوانی بیش نیستی…» [۹] ۴. وقتی امام حسین علیه‌السلام مشغول خطبه‌خوانی و ارشاد مردم بود و امید آن می‌رفت که منطق حضرت لااقل در برخی از کوفیان مؤثر واقع شود، این شمر بود که فریاد برداشت: «او منافق است؛ اصلاً نمی‌داند چه می‌گوید.» [۱۰] ۵. وقتی شمر دید که کوفیان در برابر حملات امام، راهی جز فرار ندارند، اسب‌سواران را پشت‌سر پیاده‌نظام مستقر کرد تا راه فرار نداشته باشند و تیراندازان را نیز مأمور کرد امام را هدف بگیرند. این کار باعث کاسته‌شدن توان امام شد و شمر به سواران و پیاده نظام نهیب زد تا به امام حمله‌ور شوند. [۱۱] ۶. این شمر بود که با دیدن امام سجاد (ع) که در تب بیماری می‌سوخت، دستور کشتن ایشان را داد. این دستور چنان سنگدلانه بود که دیگران را به اعتراض واداشت و عمر سعد نیز آن را نپذیرفت. [۱۲] ۷. پس از اسارت نافع بن هلال که دو دستش شکسته شده بود، شمر و یارانش او را پیش عمر سعد آوردند…؛ شمر به عمر گفت: «او را بکُش.» عمر گفت: «خودت آورده‌ای، خودت هم هر کاری می‌خواهی بکن.» شمر شمشیر کشید ... نافع گفت: «اگر تو مسلمان بودی، از این‌که با گناه کشتن ما به پیشگاه خدا بروی شرم داشتی. خدا را شکر که مرگ ما را به دست بدترین آفریده‌های خود قرار داد.» ... و شمر او را کشت! [۱۳] ۸. شمر و همراهانش با رسیدن به دربار یزید، سر امام (ع) را مقابل او پرتاب کردند و شمر چنین گفت: "ای امیرالمؤمنین! این [مرد] با هجده نفر از خاندانش و شصت نفر از همراهانش به‌سوی ما آمد و ما هم از او خواستیم فرمان عبیدالله بن زیاد را بپذیرد و چون او نپذیرفت، هنگام طلوع آفتاب به آن‌ها حمله‌ور شدیم. آن‌ها همچون کبوترانی بودند که به‌دنبال فرار از چنگال باز شکاری بودند. در چشم برهم‌زدنی آن‌ها را کشتیم و جنازه‌هایشان هم در بیابان رها شده است!!" [۱۴] 🔸از مجموع این گزارش‌ها به‌روشنی به‌دست می‌آید که شمر بن ذی الجوشن یک فرستاده‌ی ویژه از سوی شام است. فرستاده‌ای با مأموریتی سرّی و برای پیشبرد ماجرا؛ همان‌گونه که دربار شام – به‌عنوان محصول مشترک دو شاخه‌ی باطل – مأمور به هدایت آن است. این نقش ویژه آن‌چنان برجسته است که اهل بیت علیهم‌السلام نیز از میان تمامی وحشی‌های حاضر در کربلا، نگاه خاصی به شمر دارند. 🔸رسول خدا (ص) در خواب خود، شمر را به‌صورت سگی سیاه و سفید دیده بود که خون خاندانش را می‌لیسد! [۱۵] ضمناً شمر از شهود علیه حجر بن عدی بود. [۱۶] 🔸نکته‌ی دیگر در خصوص شمر این‌که رفتار شمر مهم‌ترین دلیل بر بی‌دینی کامل اوست. پیش از این، تصریح نافع بن هلال و زهیر بن قین در این زمینه گذشت. 🔸هم‌چنین باید توجه داشت که شمر تنها کسی بود که در کوفه «طیلسان» بر سر می‌گذاشت. [۱۷] در ماجرایی تاریخی آمده که انس بن مالک با دیدن جماعت طیلسان‌پوش در بصره، به یاد یهودیان خیبر افتاد. [۱۸] 🔸گذشته از این‌ها نام پدر شمر، شرحبیل است [که ظاهراً همانند نام خود او، نامی عبری است] و ذی‌الجوشن تنها لقب اوست. [۱۹] بنابراین حتی می‌توان شمر را از یهودیان ساکن کوفه به‌شمار آورد. 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🏴 🏴 🖋قسمت سوم؛ پی‌نوشت‌ها: ۱. برای آشنایی بیشتر با این مسأله و شناخت تفکر عثمانی، بنگرید به: تبار انحراف، ج۳، ص۵۳-۸۵. ۲. شمر برخی از کارهای اساسی فاجعه کربلا را با همین یاران ویژه خود به سرانجام رساند. برای نمونه، وقتی امام حسین (ع) تنها شده بود، این شمر و یارانش بودند که به آن حضرت حمله‌ور شدند، او را دشنام دادند و زخمی کردند و دوباره به جای خود برگشتند (الارشاد، ج۲، ص۱۱۰). پس از شهادت عبدالله بن عمیر کلبی وقتی همسرش بر بالین جنازه‌ی وی آمد، شمر به نوکر خود دستور داد با عمود آهن بر سر آن زن بکوبد و چنین شد که آن زن نیز به شهادت رسید (تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۳و۳۳۴). ابن کثیر نیز شمر را فرمانده هزار نفری می‌داند که کشتن امام (ع) را برعهده داشتند (البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰ [ثم شرع (المختار) فی تتبع قتلة الحسین ومن شهد الوقعة بکربلاء من ناحیة ابن زیاد فقتل منهم خلقاً کثیراً وظفر برؤوس کبار منهم کعمر بن سعد بن أبی وقاص أمیر الجیش الذی قتلوا الحسین و شمر بن ذی الجوشن أمیر الألف الذین ولّوا قتل الحسین…]). ۳. الامالی صدوق، ص۲۲۶، م۳۰ […وأقبل عدو الله سنان بن أنس الأیادی و شمر بن ذی الجوشن العامری فی رجال من أهل الشام حتى وقفوا على رأس الحسین فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون؟ أریحوا الرجل.]؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۴۸ [جهز ابن زیاد علیه خمساً وثلاثین ألفاً فبعث الحر فی الف رجل من القادسیة و کعب بن طلحة فی ثلاثة آلاف و عمر بن سعد فی أربعة آلاف و شمر بن ذی‌الجوشن السلولی فی أربعة آلاف من أهل الشام…]؛ الاختصاص، ص۱۳۹ [پس از آن‌که پیک امیرالمؤمنین به دمشق رسید: فسأل عن قواد معاویة فقیل له: من ترید منهم؟ فقال: أرید جرولاً وجهضماً وصلاده وقلاده وسواده وصاعقه؛ أباالمنایا وأباالحتوف و أباالأعور السلمی و عمرو بن العاص و شمر بن ذی‌الجوشن و محمد بن الأشعث الکندی. فقیل إنهم یجتمعون عند باب الخضراء فنزل وعقل بعیره وترکهم حتى اجتمعوا رکب إلیهم فلما بصروا به قاموا إلیه یهزؤون به…]. ۴. اللهوف، ص۷۱. نیز ر.ک: تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۴۴. ۵. میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۸۰ [راوی: کان شمر یصلی معنا ثم یقول: اللهم إنک تعلم أنی شریف فاغفر لی. قلت: کیف یغفر الله لک وقد أعنت على قتل ابن رسول الله؟ قال: ویحک فکیف نصنع؟ إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم ولو خالفناهم کنا شرّاً من هذه الحمر السقاه. این استدلال حتى ذهبی را به اعتراض آورده. قلت: إن هذا لعذر قبیح فإنما الطاعة فی المعروف.]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۸۹. ۶. الارشاد، ج۲، ص۱۱۹ [ثم إن عبیدالله بن زیاد بعد إنفاذه برأس الحسین أمر بنسائه وصبیانه فجهزوا وأمر بعلی بن الحسین فغل بغل إلى عنقه ثم سرح بهم فی أثر الرأس مع مجفر بن ثعلبة العائذی و شمر بن ذی‌الجوشن فانطلقوا بهم حتى لحقوا بالقوم الذین معهم الرأس] دمیری نیز می‌نویسد اسرای کربلا با شمر و گروهی از یارانش به شام فرستاده شدند (حیاة الحیوان، ج۱، ص۹۲). ۷. الارشاد، ج۲، ص۸۸ […فلما قرأ عبیدالله الکتاب قال: هذا کتاب ناصح مشفق على قومه. فقام إلیه شمر بن ذی الجوشن فقال: أتقبل هذا منه وقد نزل بأرضک وإلى جنبک؟! والله لئن رحل من بلادک ولم یضع یده فی یدک لیکونن أولى بالقوة ولتکونن أولى بالضعف والعجز فلا تعطه هذه المنزلة فإنها من الوهن ولکن لینزل على حکمک هو وأصحابه فإن عاقبت فأنت أولى بالعقوبة وإن عفوت کان ذلک لک. قال له ابن زیاد: نعم ما رأیت، الرأی رأیک، اخرج بهذا الکتاب إلى عمر بن سعد فلیعرض على الحسین وأصحابه النزول على حکمی فإن فعلوا فلیبعث بهم إلى سلما وإن هم أبوا فلیقاتلهم فإن فعل فاسمع له وأطع وإن أبی أن یقاتلهم فأنت أمیر الجیش واضرب عنقه وابعث إلى برأسه]. ۸. الارشاد، ج۲، ص۹۶. ۹. تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۴. [اندیشکده مطالعات یهود: عبارت «یا ابن البوال علی عقبه» را برخی کنایه از اعرابی (بیابان‌نشین و بی‌فرهنگ) بودن و برخی دیگر کنایه از کسی که مادرش او را از راه زنا باردار شده است، دانسته‌اند]. ۱۰. الارشاد، ج۲، ص۹۷و۹۸. ۱۱. همان، ص۱۱۱و۱۱۲. ۱۲. طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲. ۱۳. تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۶و۳۳۷. ۱۴. اخبار الطوال، ص۲۶۱. ۱۵. مثیر الاحزان، ص ۴۸ [امام حسین با دیدن شمر: قال رسول الله رأیت کأن کلباً أبقع یلغ دماء أهل بیتی. حضرت افزود: رأیت کأن کلاباً تنهشنی و کان فیها کلباً أبقع کان أشدهم على وهو أنت. وکان أبرص.]؛ البرصان والعرجان، ص۱۲۸و۱۲۹ [قال الحسین بن على قبل أن یقتله بلیلة: إنی رأیت فی المنام کأنّ کلباً أبقع بلغ فی دمائنا فعبّرته هذا الأبرص الضّبابی.]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۵، ص۱۶ [کنا مع الحسین بن على بنهر کربلاء ونظر إلى شمر وکان أبرص فقال: الله أکبر الله أکبر صدق الله ورسوله قال رسول الله: «کأنی أنظر إلى کلب أبقع یلغ فی دم أهل بیتی»]. والحمدلله 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
📖 تاریخ فرهنگی "قبیله لعنت" ✳️ قسمت چهاردهم ۱ رحلت حضرت موسی و شروع انحراف ◀️ چهل سال سرگردانی در وادی تیه 🔹اگرچه حضرت موسی (ع) با مجاهدت بسیار، بنی‌اسرائیل را به دروازه‌های «کنعان»، سرزمینی که خداوند وعده‌اش را داده بود، رسانید؛ اما آنان از مجاهدت سرباز زدند و از این‌رو، فتح این سرزمین برای مدتی طولانی به تعویق افتاد. باید ۴۰سال می‌گذشت تا بنی‌اسرائیل بتوانند به سرزمین موعودشان وارد شوند. این سال‌ها، سال‌های آوارگی در «صحرای سینا» بود. 🔹موسی (ع) پس از مشاهده آن‌همه لجاجت و نافرمانی، بنی‌اسرائیل را نفرین کرد و فرمود: «قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ (۱) گفت ای پروردگار من! من تنها مالک نفس خویش و برادرم هستم، میان من و این مردم نافرمان، جدایی بینداز.» 🔹دعا و نفرین حضرت موسی (ع) به اجابت رسید و خداوند بنی اسرائیل را گرفتار عذابی از نوع دیگر کرد: «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ (۲) خدا گفت: ورود به آن سرزمین [مقدس] به مدت چهل سال بر ایشان حرام شد و در آن بیابان، سرگردان خواهند ماند. پس برای این نافرمانی اندوهگین مباش.» 🔹۴۰سال مأموریت به عقب افتاد و در این مدت، بنی‌اسرائیل دچار حیرانی و سرگردانی شدند که نمی‌توانستند راه خروج را بیابند. موسی (ع) در میان آنها بود؛ اما نمی‌توانستند از راهنمایی او سودمند شوند. بنی‌اسرائیل ۴۰سال در این منطقه، دچار بیماری و مرگ شدند. نسلی عوض شد و در همین مدت، موسی از دنیا رفت. (۳) 🔹بنی‌اسرائیل با همه‌ی پیشرفت‌های آموزشی و تجربی و ثبت خاطره و تاریخ، هنوز قبر پیامبرشان را نیافته‌اند. چون ایشان در زمانی از دنیا رفت که اینان سرگردان بودند. (۴) ◀️ جانشینی حضرت موسی (ع) 🔹بنا بر روایت «تورات»، بنی‌اسرائیل در پی خروج از «مصر» (۱۴۴۶ق.م) و با عبور از «دریای سرخ»، مناطقی چون «کوه طور» (سينا)، بخش‌های گوناگون «صحرای سینا»، همانند بیابان‌های «سین»، «فاران» و توقفگاه‌های متعدد آن را پشت سر گذاشتند. آنها در ادامه‌ی مسیر خود به سوی سرزمین مقدس، به بیابانی به‌نام «قادش برنیع» می‌رسند که نزدیک‌ترین بخش صحرای سینا به مرزهای جنوبی «کنعان» و پس از «کوه سینا»، مشهورترین مکان در تاریخ سرگردانی آنان است. بیشترین سال‌های سرگردانی ۴۰ساله بنی‌اسرائیل در این منطقه سپری شده است. (۵) 🔹اینجاست که حضرت موسی (ع) دوازده نفر از سران قبایل نقبای بنی‌اسرائیل را برای بررسی شرایط جغرافیایی، اقتصادی، امکانات و وضعیت دفاعی سرزمین کنعان، به سمت مرزهای جنوبی آن روانه می‌کند (۱۴۴۳ق.م). آنان پس از چهل روز تجسّس و تفحّص بازگشته، از حاصل‌خیزی و جنگجویان غول‌پیکر و نیرومند آن سرزمین و حصارهای دفاعی بلند و مستحکم شهرها خبر می‌دهند. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/3576 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 امروز ۲۱ شوال سالروز فتح آندلس در سال ۹۲ ه.ق و ۷۱۱ میلادی است. آندلس(شبه جزیره ایبِری) در جنوب غربی اروپا قرار دارد و کشورهای اسپانیا، پرتغال، آندورا و جبل‌طارق را در بر می‌گیرد. شبه‌جزیره ایبری سرزمینی است که مردم آن برای رهایی از ستم حکمرانان بیگانه داوطلبانه به سرداران عرب پیوستند. به یاری این مردم بود که اسلام با سرعتی شگرف سراسر این شبه جزیره پهناور را فراگرفت. همین مردم گروه‌گروه به اسلام گرویدند و در پیوند با مهاجرین مسلمان تمدنی درخشان و شکوهمند را بنا نهادند. مردم شبه‌جزیره ایبری قریب به شش سده حکومت اشغالگران رومی را آزمودند و آنگاه نوبت به تاراج اقوام متعدد اروپایی رسید؛ و سرانجام قبایل ویسیگوت آلمانی در سال ۴۱۵ میلادی بر ایشان تاختند و حکومتی خشن و ستمگر را بنیاد نهادند. این حکمرانان هیچ‌گاه آرام نداشتند؛ یا با قبایل مهاجمی که از قلب قاره اروپا سرازیر می‌شدند در ستیز بودند یا در کوران جنگ‌های خونین خانگی سرزمین ایبری را به آتش می‌کشیدند. سرانجام؛ همین مردم، طارق بن زیاد سردار مسلمان، را از شمال آفریقا فراخواندند، به او راه نمودند و آنگاه که هفت هزار سپاهی طارق به خاک ایبری پا نهادند، ارتش انبوه پادشاه ویسیگوت بناگاه فروپاشید. آنچه رخ داد یک انقلاب اجتماعی سترگ بود و ربطی به کشورگشایی نداشت. طارق کاری جز گشودن راه برای مردمی به ستوه آمده نکرد. راز شکوفایی سریع و حیرت‌انگیز تمدن اسلامی اندلس در این است. معماران واقعی این تمدن همان مردم بودند؛ نه مهاجرین مسلمان که هماره اقلیتی ناچیز به شمار می‌رفتند. 🔸🌺🔸----------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡🔥 🔥✡ ۵۱ 🖋 مقاله‌ی یازدهم: قسمت سوم؛ اما چرا پس از حضرت رسول (ص) مردم به دنبال علی بن ابی‌طالب (ع) نرفتند؟! چندگونه می‌توان به این پرسش پاسخ داد: ۱- پیامبر اکرم (ص) هرگز حضرت علی (ع) را معرفی نکرده بود. این پاسخ غلط است؛ چرا که به دلایل پرشمار و متواتر، پیامبر (ص) در غدیر خم، علی (ع) را به ولایت و وصایت منصوب کرده و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». (۱۱) ۲- مردم علی (ع) را نمی‌شناختند. این نیز غلط است؛ چرا که رسول‌الله (ص) در حوادث مختلف، شأن علی (ع) را به مردم معرفی کرده بود. افزون بر آن، علی (ع) دارای چنان مناقبی بود که مردم نمی‌توانستند او را نشناسند. ۳- مردم پیامبر (ص) را قبول نداشتند. این نیز غلط است؛ چرا که توده‌های مردم مدینه، پیامبر (ص) را به گونه‌ای دوست داشتند که نمی‌گذاشتند آب وضوی او بر زمین بریزد، بلکه برای تبرک برمی‌داشتند. (۱۲) ۴- بر اثر نفوذ سازمان نفاق در اصحاب پیامبر (ص)، مردم، کسان دیگری را نیز به موازات پیامبر (ص) قبول داشتند و به اوامرشان گوش می‌سپردند؛ به اندازه‌ای که با پیروی از آنان، از بیعت با علی (ع) سر باز زدند. این فرمان‌بری به حدی بود که زهرا (س) پس از پدر آزارهای بسیار دید و در راه رسوا ساختن خط نفاق و دفاع از ولایت به شهادت رسید؛ اما مردم زبان به اعتراض نگشودند و عاملان شهادت او، بر اریکه‌ی قدرت باقی ماندند. این در حالی است که مردم دیده بودند رسول‌الله (ص) بارها دهان فاطمه (س) را می‌بوسید و می‌گفت: «فاطمه پاره‌ی تن من است. هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است؛ (۱۳) رضایت خدا در خشنودی او و خشم خداوند در خشم اوست»؛ (۱۴) و یا می‌فرمود: «او سرور زنان جهانیان است». (۱۵) ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5910 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡🔥 🔥✡ ۴۲ 🖋 مقاله‌ی دهم؛ قسمت اول ◀️ حادثه‌ غدیر خم‌ و حدیث‌ غدیر، به‌ اعتراف‌ بزرگان‌ علمای اهل‌سنت‌، حدیثی‌ است‌ متواتر كه‌ هیچ‌ شكی‌ در صدور آن‌ نیست‌. (امینی، الغدیر، ۱ : ۲۹۴-۳۱۳ و نجفی مرعشی، ملحقات احقاق الحق، ۲ : ۴۲۳) و به‌ لحاظ‌ دلالت‌ برای شخص‌ منصفی‌ كه‌ بخواهد به‌ قصد تحقیق‌ آن‌ را بررسی‌ نماید، بقدری‌ از قرائن‌ حالیه‌ و مقالیه برخوردار می‌باشد كه‌ دلالت‌ این‌ حدیث‌ را بر ولایت‌ و امامت‌ حضرت‌ علی (ع) بعد از پیامبر اكرم (ص) كاملاً روشن‌ و آشكار می‌نماید. (میلانی، نفحات الازهار، ج۸و۹) 🔹 اما در این‌جا مهم‌ترین‌ مسئله‌ای‌ كه‌ در ارتباط‌ با حدیث‌ غدیر به‌ نظر می‌رسد، كه‌ حتی‌ از پرداختن‌ به‌ سند و دلالت‌ آن‌ نیز با اهمیت‌تر است‌، این‌ است‌ كه‌ پس‌ چرا آن‌گونه‌ كه‌ تاریخ‌ نشان می‌دهد، به‌ این‌ حدیث‌ عمل‌ نشد و تاریخ‌ اسلام‌ بر‌ خلاف‌ جهت‌ حدیث‌ غدیر رقم‌ خورد؟ 🔹 از عوامل‌ بسیار مهم‌ در عملكرد یك‌ قوم‌، مراجع‌ فکری‌ آن‌ قوم‌ می‌باشند كه‌ مستقیماً نقش خود را در گزینش‌ها و تعیین‌ رفتار یک قوم‌، ایفا می‌نمایند. در این‌ میان‌ نقش‌ مرجعیت‌ فكری و دینی‌ یهود كه‌ چند قرن‌ پیش‌ از ظهور اسلام‌ در جزیرة‌العرب‌ حضور داشتند بسیار حائز اهمیت‌ است‌. حضوری‌ كه‌ تأثیر آن‌ بر اعراب‌ از مرجعیت‌ نوپای‌ اسلام‌ بسیار ریشه‌دارتر بود. ◀️ برتری‌ فرهنگی‌ و علمی‌ یهود نسبت‌ به‌ اعراب‌ جاهلی 🔹 بی‌تردید یهودیان‌ نسبت‌ به‌ اعراب‌ در سطح‌ فكری و فرهنگی‌ بالاتری‌ قرار داشتند و در مقایسه‌ با اعراب‌ كه‌ از تمامی‌ مظاهر فرهنگ حتی‌ خواندن‌ و نوشتن‌ بی‌بهره‌ بودند، بسیار پیش بودند، و با داشتن‌ كتاب‌ و عالمان‌ دینی‌ از چنان‌ هیبتی‌ برخوردار بودند كه‌ خود بخود عرب جاهلی در برابر آنان‌ احساس‌ حقارت‌ می‌نمود و به‌ برتری آنان‌ اعتراف‌ داشت‌. 🔹 دكتر علی‌اكبر فیاض‌ می‌نویسد: یهود در عربستان‌، كنیسه‌ و مدرسه‌ و تمام‌ آداب تلمودی را داشت‌. بدین‌جهت‌ خودشان را از اعراب امّی خیلی‌ برتر می‌دانستند، خود اعراب نیز آنها را به‌ همین‌ سِمَت‌ ملاحظه می‌كردند و به‌ كاهنان‌ و علمای‌ آنها گوش‌ می‌دادند. از اعراب یهودی شده‌ در تاریخ‌ نیز نام‌ برده شده‌ است‌. (علی‌اكبر فیاض، تاریخ اسلام، ۴۷) 🔹 از این‌رو اهل كتاب در نظر اعراب‌ به‌ عنوان‌ دانشمندان‌ صاحب‌نظر جلوه‌ كرده‌ و همین امر موجب‌ خودباختگی‌ عرب‌ در برابر آنها بود. 🔹 علامه‌ طباطبایی‌ نیز‌ می‌گوید: یهود در دنیای‌ قبل‌ از اسلام‌ خود را اشرف‌ ملل‌ می‌دانست‌ و سیادت‌ و تقدم‌ بر سایر اقوام را حق‌ مسلّم‌ خود می‌پنداشت‌، و خود را اهل كتاب نامیده‌ به‌ داشتن‌ ربانیین و احبار مباهات می‌نمود. به‌ علم‌ و حكمت‌ خود می‌بالید و سایر مردم‌ را بی‌سواد می‌نامید. (محمدحسین طباطبایی، المیزان، ۶ : ۳۴) ◀️ یهود، مرجع اعراب جاهلی‌ 🔹 هیمنه‌ی‌ فكری یهود، در طول‌ چند قرن‌ بر اعرابی‌ كه‌ از‌ علوم‌ و معارف‌ تهی‌ بودند، باعث‌ شده‌ بود كه‌ آنان‌ در مسائل‌ معرفتی‌ همچون‌ شناخت‌ انبیاء، تاریخ‌ پیامبران‌ و امم‌ گذشته‌، به‌ اهل‌ كتاب‌ رجوع‌ نموده‌ و تكیه‌ و اعتمادشان‌ بر آنان‌ باشد. 🔹 از این‌رو می‌بینیم‌، در سال‌های اولیه‌ بعثت‌ پیامبر (ص)، قریش‌ نمایندگانی‌ را به‌ یثرب‌ می‌فرستد تا درباره‌ی‌ نبوت‌ آن‌ حضرت‌ از یهودیان‌ تحقیق‌ كنند. (ابن سعد، طبقات الكبری، ۱ : ۱۶۵) 🔹 برای‌ اثبات‌‌ مرجعیت‌‌ یهود در بین‌ اعراب‌، كافی‌ است‌ بدانیم‌ كم‌ نبودند كسانی‌ كه‌ وقتی‌ مواجه‌ با دعوت‌ به‌ اسلام‌ می‌شدند، به‌ حبر یا راهبی‌ مراجعه‌ نموده‌، صدق چنین‌ دعوتی‌ را جویا می‌گشتند.‌ گاهی‌ اهل‌ یك‌ قبیله‌ كه‌ اسلام‌ بر آنها عرضه می‌شد، به‌ سراغ‌ اهل‌ كتاب‌ رفته‌ و از نبوت‌ محمد (ص) سؤال‌ می‌نمودند. 🔹 در منا، پیامبر، قومی‌ را كه‌ میسره‌ نامی‌ در میان‌ آنها بود به‌ اسلام‌ دعوت‌ نمودند، قوم‌ مخالفت كردند، اما میسره‌ به‌ آنها گفت‌ به‌ سراغ‌ یهودیان فدک برویم‌ و در مورد ادعای‌ این‌ مرد از آنها سئوال‌ كنیم‌. (ابن كثیر، البدایة و النهایة، ۳ : ۱۷۸) 🔹 و مهم‌تر از همه‌، اسلام‌ اهل‌ یثرب‌ است‌ كه‌ زمینه‌ی‌ ایمان‌ آوردن‌ آنان‌، همان‌ اطمینان‌ و اعتمادی‌ است‌ كه‌ اوس‌ و خزرج‌ به‌ سخنان‌ یهودیان‌ به‌ عنوان‌ مراجع‌ فكری‌ خود داشتند. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/2219 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🏴 🏴 ✡ شمر بن ذی‌الجوشن ✡ فرستاده مخصوص یهود ▪️ماجرای عاشورا هرچند در نزدیکی کوفه رخ داد، ولی ردپای شام در آن آشکار است. در یک نگاه مقایسه‌ای میان سه واقعه‌ای که به‌دست یزید لعنةالله‌علیه و در عراق و حجاز رخ داد، تشابه و تجانس بسیار بالایی میان آن‌ها مشاهده می شود. ▪️نهایت وحشی‌گری و رفتارهای حیوانی، اصرار بر حرمت‌شکنی و اهانت به مقدّسات، و نگاه کینه‌توزانه و انتقام‌جویانه، برخی از مهم‌ترین نقاط اشتراک این سه فاجعه در کوفه و مدینه و مکه است. ▪️از دیگرسو ناگفته پیداست که چنین رفتارهایی تنها در توان مردم شام است که غلام حلقه‌به‌گوش بنی‌امیه بودند و هیچ‌چیز غیر از نسل ابوسفیان برایشان مقدّس به‌شمار نمی‌آمد. از دید شامیان، تنها گناه مردم مدینه این بود که حاضر به پذیرش یزید نشده بودند و حتی این نکته برایشان مهم نبود که مردم مدینه معاویه را پذیرفته بودند. ▪️در ماجرای کربلا نیز تنها گناه سیدالشهدا علیه‌السلام ساکت ننشستن در برابر یزید بود. روشن است که این مسأله هیچ‌گاه از دید کوفیان، به‌عنوان یک گناه نابخشودنی، مطرح نبود؛ از همین‌رو است که عموم کوفیان ابتدا با حرکت سیدالشهدا علیه‌السلام همراهی کردند. بنابراین تنها کسانی می‌توانند در برابر سیدالشهدا علیه‌السلام با کمال وقاحت بایستند و هیچ حرمتی نگه ندارند که نگاهی صددرصد شامی داشته باشند. ▪️نکته این‌جا است که بر اساس طبیعت‌شناسی شهرهای آن روزگار [۱] این نگاه در کوفه طرفدار چندانی نداشت تا چه برسد به آن‌که لشکری از طرفداران آن شکل بگیرد. ▪️البته این بدان معنا نیست که نقش عثمانیان کوفه نادیده گرفته شود و دامان آن‌ها از این ننگ پاک گردد، بلکه به این معناست که ظرفیت انجام چنین جنایتی در کوفه بسیار پایین است و این شهر فاقد فدائیان اموی لازم و کافی در این زمینه است. بنابراین طبیعی است که بخشی از نیروی لازم برای مبارزه با قیام سیدالشهدا علیه‌السلام از شام آمده باشند؛ چراکه اهل بیت برایشان هیچ جایگاه ویژه‌ای ندارند و اساساً شخصی به‌عنوان «حسین بن علی» علیهماالسلام برایشان قابل احترام نیست. ▪️گذشته از دو نکته‌ی یاد شده – یعنی عمق جنایت و نگاه تطبیقی به سه فاجعه‌ی بزرگ دوران یزید – بر اساس برخی گزارش‌ها لااقل بخشی از نیروی تحت امر شمر بن ذی الجوشن – که نیروهای ویژه‌ی فاجعه‌ی کربلا به‌شمار می‌آیند [۲] – از افراد اعزامی از شام بودند. [۳] ▪️خود شمر بن ذی الجوشن را نیز باید از نیروهای نفوذی شام در کوفه و از دلدادگان و سرسپردگان بنی‌امیه به‌شمار آورد. پس از آن‌که شمر با تعدادی از یارانش به سوی خیمه‌های امام حسین علیه‌السلام یورش برد، امام فریاد برداشت: «ای شیعیان خاندان ابوسفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت باکی ندارید، لااقل در دنیایتان آزادمرد باشید!» [۴] ▪️شمر بن ذی الجوشن به رسم مردم شام، کینه‌ی عجیبی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) داشت. وی بعدها در توجیه تمامی رفتارهای کثیف خود، به قانون «مأمور و معذور بودن» استناد می‌کرد! که استدلالی کاملاً شامی است. ▪️همچنین با توجه به ماجرای به قدرت رسیدن شمر در ماجرای کربلا و نیز رفتارهای دَدمنشانه‌ی وی در عاشورا، تردیدی نمی‌ماند منظور وی از مأمور و معذور بودن، دستوری بوده که از شام در این زمینه داشته است. [۵] این نکته را انتخاب شمر برای گسیل داشتن اُسرای کربلا به شام و نیز ارائه‌ی گزارش ماجرا به یزید تقویت می‌کند. [۶] ▪️یک نکته‌ی دیگر که مأمور ویژه‌ی شام بودن شمر بن ذی الجوشن را بیشتر تقویت و تثبیت می‌نماید، دقت در حضور شمر در بزنگاه‌های کربلا و نقاط ترحّم یا احترام‌آمیز آن است. نقش شمر در هرچه جنایت‌آمیزتر شدن ماجرای عاشورا بسیار ویژه و منحصر به‌فرد است. گوشه‌ای از نقش‌آفرینی‌های تأثیرگذار او را در ادامه مرور می‌نماییم: ۱. اوست که نمی‌گذارد رایزنی عمرسعد با عبیدالله به نتیجه برسد و گزینه‌ای را مطرح می‌کند که هیچ‌کس تردیدی ندارد که امام حسین علیه‌السلام آن را نخواهد پذیرفت. گزینه‌ای که تمام سنگینی ماجرای کربلا را بر سر عبیدالله خراب می‌کند. [۷] ۲. پس از آن‌که به دستور امام حسین علیه‌السلام، هیزم‌های انباشته‌شده در خندق را آتش زدند، این شمر بود که فریاد برداشت: «حسین، می‌خواهی پیش از قیامت، خود را به آتش بیندازی؟» امام با شناختن شمر فرمود: «پسر زن بزچران! تو به آن آتش سزاوارتری.» [۸] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/13439 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡🔥 🔥✡ ۴۰ 🖋 مقاله‌ی نهم: قسمت هفتم؛ ◀️ خیبر، قلعه‌ای شکست ناپذیر 🔹پس از شکست یهود در مدینه، چهارمین خاکریز یهود علیه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله وارد نبرد شد. یهود در خیبر به تجمع نیرو پرداخت و خیبر را که در شمال مدینه قرار داشت، به پایگاهی برای توطئه و حرکت‌های نظامی علیه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مبدل ساخت. 🔹یهودیان خیبر، شمال مدینه را ناامن ساخته و مانع گسترش اسلام در آن مناطق بودند. پس از شکست بنی‌قریظه، یهودیان خیبر و قبایل هم‌پیمان آنان، با اطمینان به نیرو و امکانات خود، به ویژه قلعه شکست‌ناپذیر خیبر، نقشه‌ای برای حمله به مدینه طرح ریزی کردند. (۳۰) 🔹مسلمانان دریافته بودند که جز با قطع ریشه فساد، توطئه‌های یهود پایان نخواهد یافت. پس از صلح حدیبیه و آسوده شدن خاطر مسلمین از جبهه شرک، سپاه شش هزار نفری مسلمانان به فرمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از مدینه به سوی خیبر رهسپار شد. عملیات خیبر در آغاز محرم سال هفتم هجرت بود. عملیات نظامی در ماه‌های حرام از نظر اسلام ممنوع، اما دفاع جایز است. حرکت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در ماه محرم، یعنی ماه ممنوعیت هجوم، از دفاعی بودن حرکت حکایت دارد؛در حالی که تاریخ، حرکت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را هجوم معرفی می‌کند. 🔹خیبر دارای دژهای مستحکم امکانات نظامی فراوانی بود و به پشتوانه همین امکانات، یهودیان گمان به شکست پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله داشتند و کمترین چیزی را که انتظار می‌کشیدند، تضعیف و کندسازی حرکت اسلام بود. یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله یک یک دژها را فتح کردند و گاه برای گشودن یک قلعه، روزها جنگیدند. با رسیدن مسلمانان به آخرین قلعه، به نام نزار، عملیات متوقف شد. این قلعه در قله کوه بود و دیوار بلندی داشت که در زیر آن خندقی کنده شده بود و عبور از آن ناممکن می‌نمود. 🔹پس از تلاش فراوان و نافرجام مسلمانان برای دستیابی به قلعه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پرچم نبرد را به دست علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سپرد و آن حضرت پیروزی را برای مسلمانان به ارمغان آورد. او درِ قلعه را با دستان پرتوان خویش کند و آن را سپر قرار داد (۳۱) و بر روی خندق انداخت تا رزمندگان از آن عبور کنند. (۳۲) ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5731 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🔥🔥 ۶ 🖋 مقاله‌ی سوم؛ 🔶🔸قسمت اول: اگر ریشه‌ی تروریسم را در تاریخ بجوییم، در می‌یابیم که یهودیان بنیان‌گذار آن بوده‌اند. ترور که واژه‌ای فرانسوی است، معادل فتک در عربی، و در فرهنگ سیاسی، به معنای کشتن غافلانه و هدفمند است. (۱۲) بنابراین، ترور کور معنا ندارد. با نگاهی به سیره و روایات معصومان علیه‌السلام درمی‌یابیم که آن بزرگواران چنین امری را تجویز نکرده و خود نیز از آن پرهیز می‌کرده‌اند. کشتن مجرمی که خود می‌داند تحت تعقیب و حکمش اعدام است، ترور و فتک به شمار نمی‌آید؛ بلکه آن‌را اغتیال گفته‌اند. بنابراین، ترور به مواردی اطلاق می‌شود که قاتل، هشداری به فرد هدف و تحت تعقیب ندهد. یکی از شخصیت‌های یهودی که یاران پیامبر علیه‌السلام او را کشتند، کعب بن اشرف بود. برخی کشته‌شدن کعب را نوعی ترور می‌دانند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله مرتکب آن شده است؛ در حالی‌که با توجه به تعریف و ویژگی‌های ترور، این قتل از این تعریف خارج است. وقتی فتنه‌گری‌های کعب از حد گذشت و به رویارویی تبلیغاتی و نظامی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و مسلمانان رسید، آن حضرت به طور علنی و رسمی در مسجدالنبی دستور کشتن او را صادر کرد. کعب نیز به خوبی می‌دانست که اگر مسلمانان به او دست یابند، خونش را خواهند ریخت، بنابراین، کشته شدن وی از مفهوم ترور خارج است. 🔹یهود با شناسایی نور نبوت در اجداد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و تطبیق آن با علائم ذکر شده در کتاب‌های آسمانی، می‌کوشیدند این نور را خاموش سازند. در این بخش به تلاش‌های یهود در زمینه‌ی جلوگیری از تولد و ظهور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خواهیم پرداخت. ◀️ الف. ترور هاشم حضرت هاشم، جد اعلای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مکی بود، اما قبرش در غزه فلسطین است. ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خارج شد و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عمرو بن زید بن لبید خزرجی گردید. هاشم با سلمی، دختر عمرو، ازدوج کرد و او را به مکه برد. وقتی سلمی حامله شد، طبق شرطی که هنگام ازدواج کرده بودند، هاشم او را برای وضع حمل، به نزد خانواده اش در یثرب بازگرداند و خود از آنجا برای تجارت به شام رفت. او هنگام رفتن به سفر، به همسرش گفت: «احتمال دارد از این سفر بازنگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او بسیار نگهداری کن». هاشم به غزه رفت و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت کرد. اما همان شب، به ناگاه بیمار شد. پس اصحابش را فراخواند و گفت: "به مکه بازگردید. به مدینه که رسیدید، همسرم را سلام برسانید و درباره فرزندم که از او متولد خواهد شد، سفارش کنید؛ به او بگویید که این فرزند، بزرگ‌ترین دغدغه من است." سپس قلم و کاغذی خواست و وصیت‌نامه‌ای نوشت که بخش عمده‌ای از آن در سفارش به پاسداری از فرزند و اشتیاقش به زیارت او بود. (۱۳) موسی علیه‌السلام به یهودیان خبر آمدن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را داده بود. اینان از قیافه، پدر و مادر و نسل او آگاه بودند و گنجینه‌ای از اطلاعات را در اختیار داشتند. علم چهره‌شناسی نیز که از موسی علیه‌السلام آموخته بودند، نسل به نسل در آنان منتقل شده بود. با این اطلاعات، هاشم، در چشم آنها آشنا بود و به خوبی می‌دانستند که پیامبر آخرالزمان، از نسل اوست. اما تیرشان دیر به هدف خورد و هنگامی هاشم ترور شد که نطفه عبدالمطب در مدینه بسته شده بود. ◀️ ب. ترور عبدالمطلب فرزند هاشم در مدینه به دنیا آمد و رشد كرد. او را شیبه نامیدند. به توصیه‌ی هاشم، مادر، پاسداری از او را برعهده گرفت و جالب است كه مادر دیگر ازدواج نکرد. مردی از بنی عبدمناف برای تجارت به یثرب رفته بود، کودکی را در آنجا دید که خود را فرزند هاشم می‌خواند. [ظاهراً كودكان در حال كُشتی گرفتن بودند كه شیبه پس از پیروزی بر سایر كودكان گفت: من پسر هاشمم.] از حال او پرسید و او خود را معرفی کرد. آن مرد این خبر را به مُطلب رساند (۱۴) و مُطلب کودک را از این خانه فراری داده، همراه خود به مکه برد. (۱۵) طبق نقلی دیگر وی با توافق مادر شیبه این کار را کرد. (۱۶) به هنگام بازگشت مطلب و شیبه، یهودیان آنان را شناسایی كرده و به آنها حمله کردند که آن دو با اعجاز نجات یافتند. (۱۷) وقتی مطلب شیبه را به مکه آورد؛ مردم به گمان این‌که وی غلام مطلب است، او را عبدالمطلب نام نهادند و این نام بر وی ماند. (۱۸) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4490 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡🔥 🔥✡ ۴۹ 🖋 مقاله‌ی یازدهم: قسمت یکم؛ ◀️ شهادت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله مطابق روایات معتبر، رسول گرامی اسلام، با شهادت از دنیا رفته است.(۲) 🔹برخی شهادت حضرت را بر اثر سمّی دانسته‌اند که زنی یهودی در عملیات خیبر در گوشت گوسفند کرده و به ایشان خورانده بود.(۳) اما اشکال بزرگی بر این نظر وارد است؛ با توجه به فاصله چهارساله‌ی عملیات خیبر تا شهادت پیامبر (ص) آیا اثر کردن این زهر چهار سال طول کشیده است؟! بنابراین، نمی‌توان پذیرفت که این سم مربوط به خیبر باشد. شاید در تاریخ دست برده و کلمه «خیبر» را بدان افزوده باشند تا خطی را در کوره‌راه‌های تاریخ گم کنند. 🔹شهادت رسول‌الله (ص) در برهه‌ی حساس و مهمی رخ داد. درست در زمانی که آن حضرت سپاه اسامه را بسیج کرده بود تا به سوی موته پیش رود و شکست پیشین مسلمین را در این منطقه جبران کند، به یک‌باره و بدون هیچ سابقه‌ای، حال پیامبر (ص) دگرگون شد. اگر اسامه در این نبرد پیروز می‌شد، سد مستحکم یهود به سوی قدس فرو می‌ریخت و از سوی دیگر با شکست یهود، نفاق نیز در مدینه شکست می‌خورد و یهود آخرین پایگاه امید خویش را هم از دست می‌داد. 🔹بنابراین، یهود برای جلوگیری از فتح قدس به دست پیامبر اسلام (ص) دست به کار شد. اگر پیامبر (ص) تنها یک ماه دیگر زنده می‌ماند و این سپاه به جنبش درمی‌آمد، مرگ یهود قطعی بود، اینجا بود که منافقان مدینه، برای حفظ حیات خویش و یهود، به پیامبر (ص) زهر نوشاندند. (۴) ◀️ یهودیان دو چهره گفتیم که یهود برای مقابله با پیامبر (ص) عملیاتی را در سه مرحله تعریف کرده بود: 👈۱- ترور یا جلوگیری از تولد پیامبر (ص) 👈۲- ایجاد استحکامات و موانع بر سر راه پیامبر (ص) برای جلوگیری از رسیدن ایشان به قدس؛ که آخرین عملیات در موته با وفات پیامبر اکرم (ص) متوقف شد. 👈۳- نفوذ در سیستم حکومتی پیامبر (ص) در صورت تشکیل آن. 🔹تاکنون به دو محور نخست عملیات یهود پرداخته‌ایم. اکنون می‌خواهیم چگونگی نفوذ یهود در سیستم حکومتی پیامبر (ص) را بررسی کنیم. یهود درباره اسلام، اطلاعات جامعی داشت؛ نه تنها درباره نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله (۵)، بلکه اطلاعات مربوط به جانشینان او را نیز در کتاب‌های خود داشت و اهل‌بیت علیهم‌السلام را همانند فرزندان خود می‌شناخت، علائم ظهور منجی آخرالزمان (ع) در کتاب‌های دانیال، ارمیا، حزقیل و اشعیا آمده بود. یهود می‌دانست که بر این اساس، رسالت نبی اکرم (ص) با جانشینان او ادامه می‌یابد. 🔹بنابراین، اگر پرچمی که در موته متوقف شده بود، به دست علی (ع) بلند می‌شد و او آن عملیات را ادامه می‌داد و قدس را می‌گرفت، گویی پیامبر (ص) آن را گرفته و فتح کرده بود. پس اگر علی (ع) هم سرزمینی را فتح می‌کرد، دیگر آن سرزمین از دست مسلمین بیرون نمی‌رفت. اگر آنها توانستند نبی اکرم (ص) را در موته متوقف کنند، علی (ع) پس از پیامبر (ص) به این کار (فتح قدس) مبادرت می‌کرد و به هر حال، یهود شکست می‌خورد. پس می‌بایست برای این شرایط نیز تدبیری می‌چیدند؛ و این گره، جز با نفوذ دادن عوامل‌شان، باز نمی‌شد. 🔹یهود برای نفوذ در حکومت مسلمانان، گروهی را سازماندهی کرد و درون حکومت پیامبر (ص) فرستاد. این گروه که برخی از آنان را با نام منافقان می‌شناسیم، کسانی بودند که در ظاهر، اسلام آورده بودند، ولی دل در گرو آن نداشتند و درصدد یافتن فرصتی مناسب برای ضربه زدن به اسلام بودند. ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5814 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡🔥 🔥✡ ۸۷ 🖋 مقاله‌ی بیست و سوم: نقش یهود در متلاشی‌شدن لشکر امام‌حسن ◀️ قسمت اول؛ 🔹امام حسن (ع) به حکومت می‌رسد، در حالی که کوفه امروز بسیار متفاوت‌تر از کوفه‌ی پنج سال پیش است. اگرچه امیرالمومنین (ع) هم در شرایط خاصی به حکومت رسید، اما پیچیدگی‌های امروز حکومت به‌ویژه در کوفه راه دشواری است که نیازمند تدابیری چند منظوره برای عبور از آن است. 🔹شهر، غرق در آشفتگی است، با شهادت امیرالمومنین (ع) عمود حکومت از بین می‌رود و شهر آبستن حوادث پیچیده و دشوار می‌شود. در این میان دو مشکل دیگر نیز وجود دارد که این فتنه را دامن می‌زند: 🔸۱- قوت گرفتن قطب شام اولین و مهم‌ترین حادثه، فعال شدن قطب شام است. معاویه روزی که می‌خواست با امام علی (ع) بجنگد، پیراهن عثمان را بهانه‌ی خونخواهی‌اش کرد، وگرنه مردمشان هرگز انگیزه‌ای برای نبرد با علی (ع) نداشتند. اما امروز و در مقابله با حسن بن علی (ع) نیازمند بهانه نیست، زیرا امام حسن (ع) رأی مردم شهرهای دیگر را با خود ندارد، حتی در کوفه که محل حکومت ایشان هست اوضاع خوب نیست و فقط بعضی از افراد که پای منبر بودند، بعد از سخنرانی با ایشان بیعت کردند! (۱) معاویه اکنون می‌تواند بر سر سفره‌ی خون هزاران نفری که علی (ع) در صفین کُشته است (۲)، بنشیند! او ذهن مردم را علیه امام حسن (ع) بسیج می‌کند که این‌ها پس از آن همه قتل‌عام و بعد از پذیرش حکمیت دوباره می‌خواهند مملکت اسلامی را به آشوب بکشانند. این‌بار شام و یمن و مصر برای جنگ با امام حسن (ع) کارشان ساده‌تر از قبل است. معاویه می‌گوید: علی (ع) به حکمیت تن داد؛ در حکمیت نماینده‌ی علی (ع) او را از حاکمیت خلع کرد و نماینده‌ی من، مرا منصوب کرد و حالا فرزند علی (ع) باید به حکمیت تن دهد، اما نمی‌خواهد! 🔸۲- کمبود نیرو با شهادت امام علی (ع) نیروهایی که حضرت با دشواری‌های فراوان در نخیله گرد هم آورده بود، متفرق می‌شوند. آن‌هایی هم که هستند، از مقام ولایت اطاعت ندارند. بنابراین، در یک سو نیروهای معاویه هستند که برای هر اقدامی توجیه شده و آماده‌اند و در سوی دیگر، اطرافیان امام حسن (ع) هستند که هر کدام برای خود رأی و اجتهادی دارند، به همین دلیل متفرق و پراکنده شده‌اند. 🔶🔸راه حل امام حسن (ع) در صورتی‌که از علم امامت چشم بپوشیم باید توقع چه کاری را از امام حسن (ع) داشته باشیم؟ 🔹سازمان‌های مبارز دو تاکتیک در برخورد دارند: تاکتیک اختفاء تاکتیک اعلان. زمانی سازمان‌ها علنی می‌شوند [اعلان] که قدرت مقابله با دشمن را داشته باشند، اما در صورتی‌که بر اثر حادثه‌ها، سرنوشت سازمان در خطر باشد، بهترین راه اختفاء است، زیرا در این زمان اگر سازمان بخواهد به‌صورت علنی به فعالیت ادامه دهد، اندک قدرتی را هم که برایش باقی مانده است، از دست خواهد داد. 🔹حضرت (ع) تصمیم می‌گیرد سازمان شیعه را کمرنگ و بعد مخفی کند. ایشان در این موقعیت دست به انتخابی می‌زند که هر فرد آگاه به مسائل سیاسی و مبارزاتی، کار ایشان را تأیید می‌کند. اما حضرت (ع) با این انتخاب مشکلی در پیش رو دارند؛ مشکلی که گریبان‌گیر همه‌ی سازمان‌های مخفی است: «فراموشی.» این همان هدفی است که معاویه هم به‌صراحت از آن پرده برمی‌دارد. 🔹برنامه‌ی سقیفه این بود که اسلام به‌کلی برچیده شود و از جمله اشتباهات معاویه این بود که حرف اساسی سقیفه را افشا کرد، تا جایی که مغیره گفت: "معاویه! دیگر بس است!" سخن معاویه چنین است: «پسر ابوقحافه [ابوبکر] حکومت کرد و رفت و اکنون اسمی از او نیست. پسر خطاب [عُمَر] حکومت کرد و رفت و اسمی از او نیست. پسر عفّان [عثمان] هم همین‌طور. اما پسر عبدالله [رسول خدا حضرت محمد بن عبدالله (ص)] ادعایی کرد، اکنون که رفته؛ روزی پنج بار اسمش را بر مأذنه می‌برند. لا والله الا دفناً دفناً، نه به خدا! باید این کار را آن‌قدر ادامه دهیم تا این اسم دفن شود.» (۳) 🔹تا این‌جا با تدابیر امام علی (ع) این اسم بر مأذنه برافراشته مانده است و اکنون این وظیفه بر دوش امام حسن (ع) است؛ اوست که باید از اسلام حفاظت کند. اگر حضرت اقدامی نکند، هیچ مانع دیگری در مقابل معاویه وجود ندارد؛ در مقابل معاویه‌ای که مهم‌ترین هدفش نابودی اصل سازمان است و در کوفه‌ی بی سامانی است که رهبرش را هم شهید کرده‌اند. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8126 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡🔥 🔥✡ ۵۹ 🖋 مقاله‌ی پانزدهم: ◀️ قسمت اول؛ 🔷جنگ‌های خلفا را به دو دسته کلی می‌توان تقسیم کرد: 🔹جنگ‌های داخلی 🔹جنگ‌های خارجی. 🔹جنگ‌های داخلی در قلمرو اسلام بود و این قبیل جنگ‌ها به جنگ‌های ارتداد یا "جنگ‌های ردّه" شهرت یافته است. این جنگ‌ها هم خود به دو معنا اطلاق شده است: 🔸جنگ با مدعیان نبوت، 🔸جنگ با مانعان زکات. 🔹جنگ‌های خارجی خلفا با دول غیرمسلمان، مثل ایران و روم روی داده است. 🔹الف. جنگ‌های رده در کتاب‌های تاریخی و سیره، تمام جنگ‌های داخلی که پس از پیامبر با قبایل اطراف مدینه رخ داد، جنگ‌های رده نام یافته است. در ابتدا چنین به ذهن می‌رسد که این افراد پس از پیامبر، همه از اسلام به دامن کفر برگشته و منکر اسلام بودند. برخی تمام مسلمانان جز ساکنان مکه و مدینه را پس از پیامبر مرتد دانستند و علت جنگ خلیفه اول با آنها را این دانسته‌اند که آنها اصل اسلام را انکار کرده بودند! جنگ‌های موسوم به رده، یک ترفند سیاسی بود که حکومت وقت با مارک ارتداد مخالفان خود را سرکوب کند و در این عمل مورد انتقاد صحابه و آیندگان واقع نشود. کسانی که پس از پیامبر از اصل دین برگردند و منکر اصل دین شوند مرتدند؛ اما عمده کسانی که به اتهام ارتداد، به شمشیر ظالمانه امثال خالد بن ولید کشته شدند، مسلمان بودند و هرگز اصل دین و یا وجوب زکات را انکار نمی‌کردند. 👈 ماجرای رده چنین بود؛ پس از شهادت نبی مکرم اسلام، مسلمانانی که در اطراف مدینه می‌زیستند، اخبار مدینه را دنبال می‌کردند و ماجرای غدیر خم و بیعت با علی علیه‌السلام را به عنوان وصی پیامبر (ص) به خاطر داشتند. از طرفی می‌دیدند که ابوبکر بر مسند خلافت تکیه زده و مدعی خلافت و وصایت رسول خداست و هنوز شمار بسیاری از صحابه بر بیعت با او حاضر نیستند و او را خلیفه مسلمین نمی‌شمارند. آنان می‌دیدند که حتی انصار و رئیس قبیله خزرج، سعد بن عباده و اصحاب با وفای پیامبر، چون سلمان، عمار، عباس و مقداد و دیگران هنوز حکومت مدینه را به رسمیت نمی‌شناسند و سران سقیفه را غاصب می‌شمارند. سرپیچی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام از بیعت که به فرموده‌ی پیامبر اسلام، محور حق بود و مظلومیت صدیقه‌ی کبرا، فاطمه زهرا علیهاالسلام خط بطلان بر قدرت حاکم بر مدینه می‌کشید. در چنین فضایی، بدیهی است عشایر و قبایل اطراف مدینه نمی‌توانستند به بیعت ابوبکر تن دهند و زکات اموالشان را به او بدهند؛ بنابراین از پرداخت زکات به وی خودداری می‌کردند. زکات قبل از شهادت پیامبر (ص) به مدینه منتقل می‌شد تا تحت نظر حاکم الهی که پیامبر باشند و بر اساس دستور قرآن مصرف شود. ابوبکر و جریان نفاق مدعی شدند جانشین واقعی پیامبر به دلیل جوان بودن توان مقابله با انحراف‌ها را ندارد پس ابوبکر باید بر مسند حکومت بنشیند. معنای این سخن قبول این مطلب بود که ابوبکر منصوب پیامبر و در نتیجه منصوب خداوند نیست بلکه تنها نماینده مردم مدینه است. نتیجه این‌که؛ او در عین فقدان نمایندگی خدا و رسول‌خدا، زکات را جمع‌آوری و به مصرف می‌رساند. سران قبایل و عشایر به خود حق دادند آنها نیز زکات را جمع‌آوری و با تشخیص خود به مصرف برسانند و دلیلی برای ارسال به مدینه نمی‌دیدند. این از اولین نتایج به قدرت رسیدن ابوبکر است که اطراف مدینه در دور و نزدیک از ارسال زکات خودداری کردند. ادامه دارد... قسمت بعد: https://eitaa.com/salonemotalee/6772 ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
✡🔥 🔥✡ ۵۹ 🖋 مقاله‌ی چهاردهم: برنامه‌های یهود برای نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر قسمت یکم؛ 🔹مقدمه 👈 ۱. قرآن همواره مسلمانان را پرهیز می‌دهد که از مکر شیطان و دیگر دشمنان غافل نباشند و خویشتن را برای مبارزه و دفاع آماده کنند. حتی در بسیاری موارد، انگشت اشاره به دشمن نشانه رفته و آن را معرفی می‌کند. 👈 ۲. مطابق آیات الاهی، سرسخت‌ترین دشمنان اسلام یهود و مشرکان‌اند. مشرکان، با پیدایش اسلام، با به راه انداختن جنگ‌های پیاپی و شکنجه و آزار نومسلمانان، در صدد ایجاد موانع نفوذ اسلام در جزیرةالعرب و دیگر مناطق بودند. 👈 ۳. به شهادت تاریخ، یهودیان نیز كه همواره مترصد ظهور پیامبری از بنی‌اسماعیل بودند و نگران از فروریختن آمال بنی‌اسحاق در دستیابی به حاکمیت جهانی؛ دست به برنامه‌ریزی‌های گسترده در مقابله با قیام پیامبر آخرالزمان صلی‌الله‌علیه‌وآله زده بودند. 👈 ۴. یهود با شناختی که از نور نبوت و سلسله‌ی حاملان آن داشتند، اجداد پیامبر را شناسایی و ردیابی کرده در هر فرصت ممکن، اقدام به ترور و از میان برداشتن آنان کرده‌اند. ترور هاشم، جد اعلای پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و نیز عبدالله پدر آن بزرگوار، در زمره‌ی این تلاش‌ها در راستای جلوگیری از پیدایش پیامبر آخرالزمان است. 👈 ۵. با امداد الهی، با میلاد پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله این مرحله از عملیات یهود، به بار ننشست و برنامه‌ریزی برای از میان بردن رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آغاز شد. 👈 ۶. تاریخ زندگی پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله، در بر دارنده صفحاتی است که به این تلاش اشاره کرده است. این برنامه از دوران کودکی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آغاز شده بود. 🔹دشمن(یهود) که با برنامه‌ریزی‌هایی دقیق به میدان آمده بود، در هنگامه این تلاش‌ها، احتمال عدم موفقیت را نیز پیش‌بینی کرده بود و در صدد نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر نیز بود تا در وقت لازم، نفوذیان خویش را برای برنامه‌های معین به کار گیرد. 🔹عناصر نفوذی دشمن هرگز ماهیت خویش را ابراز نکردند و حتی با ظاهرسازی‌های دروغین تا رأس هرم قدرت نیز پیش رفتند. (وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ. توبه ۱۰۱ و از ميان باديه‌نشينانِ پيرامونِ شما، گروهى منافقند و از اهل مدينه نيز عدّه‌اى بر نفاق خو گرفته‌اند، تو آنان را نمى‌شناسى، (ولى) ما آنها را مى‌شناسيم! بزودى آنان را دوبار عذاب خواهيم كرد، سپس به سوى عذابى سهمگين، بازگردانده مى‌شوند.) هرچند این افراد ردپایی از خویش به جای گذاشته‌اند و می‌توان در تاریخ، نفوذ آنان را اثبات کرد، (۱) اما آنان توانستند کار خویش را به درستی پیش برده و همچنان قلوب عوام‌الناس را همراه خود سازند و بیعت و حمایت آنان را پس از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به دست آورند. بسیاری از اطرافیان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آستانه‌ی تحمل و پذیرش حقیقت را نداشتند؛ بنابراین رسوا ساختن آنان نیز کاری از پیش نمی‌برد. 🔹جبهه‌ی یهود برای نفوذ به درون حاکمیت، در پی کسی بودند که از عهده دو مأموریت برآید: 👈 ۱. در کنار رسول خدا به گونه‌ای رفتار کند که مسلمانان او را شخصیتی برجسته و توانمند برای خلیفه شدن بشناسند. 👈 ۲. سازمانی ایجاد کرده و کسانی را گرد هم آورد كه حكومت او را به رسمیت بشناسند؛ همچنین کسانی باشند که در حمایت از او تلاش کنند و مسلمانان را گرد او جمع نمایند. 😱 ابوبکر! بهترین گزینه بود ... 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6264 ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee