eitaa logo
سالن مطالعه
196 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
927 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🌷امیرکبیر🌷🇮🇷 🇮🇷🌷شهید مبارزه با تشیع انگلیسی🌷🇮🇷 📖 قسمت سوم 🔹امیرکبیر جامعه‌شناسیِ فرقه‌های تشیع انگلیسی را به خوبی می‌شناخت. کار او از چند جهت زیرکانه بود و توانست در بدنه هواداران بابیت شکاف عظیمی بیاندازد. همان‌طور که شیخ حسین لنکرانی نیز در خاطرات خود روایت کرده، مؤمنین ساده‌دلی که به‌سراغ آوازه باب رفتند، به‌زعم خود به‌سراغ کسی رفته‌اند که صرفاً داعیه ارتباط مستقیم با حضرت ولیعصر (عج) را داشت و ادعای دیگری اعم از مهدویت و نبوت نمی‌کرد. این مؤمنین ساده‌دل که اکنون نیز بخش‌های مرده جامعه دینی و انرژی «تشیع انگلیسی» را می‌سازند، به‌عنوان توده‌ی اولیه هواداران باب، تنها هاله‌ای قدسی از «سیدعلی‌محمد شیرازی» را می‌دیدند و ماهیت او را نمی‌شناختند. 🔹پس از رسوایی معنوی شیرازی، امیرکبیر تصمیم آخر را گرفت و در ۲۶ شعبان ۱۲۶۶ ه‍.ق دستور اعدام او را داد. کمتر از یک سال بعد، حسینعلی نوری (بهاءالله) را نیز به کربلا تبعید کرد، اما اقدام مهم دیگر امیرکبیر که در روایات تاریخی از آن کمتر سخن به میان آمده، اعدام «طاهره قرةالعین» شاعر مشهور و از پیشگامان «تشیع انگلیسی» است. قرةالعین را که به هم‌خوابی با سران بابی شهرت داشت، نخستین زن بابی دانسته‌اند که کشف حجاب کرد و گفت با آمدن آیین بیانی (کتاب باب) احکام اسلام ملغی شده است. امیرکبیر طاهره را یک سال در حصر خانگی نگه‌داشت و پس از آن‌که او تقاضای ملاقات با شاه را کرد و ناصرالدین شاه نیز مایل به ازدواج با او شد، حکم اعدامش را داد. 🔹بسیاری از مورخان معتقدند زمان‌سنجی امیرکبیر در اتخاذ تصمیم مرگ طاهره، تشیع انگلیسی را از دست‌یابی به حکومت و تأسیس سلطنت بابیه بازداشت. البته هزینه‌ی این سیاست، قتل امیر بود. چنین است که امیرکبیر را قهرمان مبارزه با تشیع انگلیسی می‌دانیم؛ مردی که تمام نمی‌شود، همان‌گونه که فتنه‌های مذهبی تمامی ندارد. 🔹اینک «تشیع انگلیسی» که از قرن نوزدهم میلادی ظهور کرد تا سرچشمه‌های اقتدار اسلام ناب را بخشکاند، در موقعیت تاریخیِ متفاوت که حاکمیت ولایت فقیه میراث‌دار دستاوردهای عصر طلایی نوسازی شیعه است، به صحنه بازگشته، اما به سنت تاریخ، همچنان در مقابل «شیرازی بد» (مانند سیدعلی‌محمد شیرازی)، «شیرازی خوب» نیز (مانند میرزای بزرگ شیرازی) وجود دارد؛ فقهای راستینی که دست‌کم ۲۰۰ سال است سیاست‌های انگلیس در مهار آنان شکست خورده است. نویسنده: پیام فضلی‌نژاد / سرمقاله شماره ۴ ماهنامه عصر اندیشه پایان 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🇮🇷 🇮🇷 📖 قسمت هفتم از یه طرف حرفهای مهدی فکرم رو درگیر کرده بود، از یه طرف ذوق و شوق رفتن به حوزه عجیب با دلم بازی میکرد... مهدی راست می گفت باید خیلی روی اخلاق خودم کار می‌کردم! به خودم کلی وعده و وعید دادم که برم حوزه چه تغییراتی کنم و یک تحول اساسی درون خودم بوجود بیارم.... مشغول وعده دادن به خودم بودم که با باز کردن در و دیدن بابام همه چی آنی از ذهنم پاک شد‌... به حساب خودم، خوشحال اومدم بپرم توی بغلش و قدر دانی کنم از اجازه دادنش که احساس کردم یه جوری داره نگام می‌کنه!!! با حالتی که بیشتر شبیه تاسف بود گفت: آخه پسر تو کی میخوای آدم بشی؟! متعجب از اینکه چرا باید در بدو ورودم بابام چنین حرفی بزنه! گفتم: چرا بابا مگه من چکار کردم!؟ با حرص گفت: خودت رو توی آیینه دیدی! تازه دو هزاریم افتاد که من از یه دعوای درست و حسابی دارم میام، ناخودآگاه لبخند نشست روی لبم و گفتم: آهان!!! یه نفر به آقا مهدی توهین کرد منم طاقت نیاوردم رفتم جلو و ازش دفاع کردم... بابام سری تکون داد و با حالتی خاص گفت: خدا آخر عاقبت ما رو ختم بخیر کنه! فک کنم منظورش از این دعا با وجود داشتن پسری مثل من بود! بهر حال دیگه چیزی نگفت و منم پیگیر نشدم که دوباره بحثمون بالا نگیره و یه وقت پشیمون بشه از حوزه رفتن من! رفتم سراغ مدارکم و با یه حال وصف نشدنی مشغول آماده کردنشون شدم.... با خودم فکر می‌کردم پام به حوزه برسه زندگیم زیر و رو میشه... احساس می‌کردم به توفیق سربازی امام زمان (عج) لحظه به لحظه نزدیکتر می‌شم.‌‌‌.. حس عجیبی داشتم که زبانم از گفتن و وصف کردنش قاصر بود... زمان به سختی جان کندن گذشت تا صبح شد... برعکس بابام که ساکت بود و حرفی نمی‌زد، مادرم قرآن رو آماده کرده بود و با یه لبخند مهربون از زیر قرآن ردم کرد و با دعای قشنگش بدرقه‌ام کرد.... آقا مهدی جلوی در ایستاده بود و منتظرم بود... سوار ماشین که شدیم بابت دیروز خجالت کشیدم اما نه من به روی خودم آوردم، نه مهدی! تا رسیدن به حوزه خیلی حرفی بینمون رد و بدل نشد! نمی‌دونم شاید شیخ مهدی ترجیح می‌داد خودم خیلی چیزها رو ببینم تا اینکه بخواد خودش برام توضیح بده..... بالاخره رسیدیم... محو فضای دلچسب داخل حوزه شده بودم..‌. از کاشی کاری‌هاش گرفته تا حوض آب وسط حیاط که دور تا دورش درخت بود... حجره هایی که کنار هم قرار داشت و کلی حرفهای خاص راجع بشون شنیده بودم.... توی همین حال و هوا بودم که حاج آقای جوان خوش وجه‌ایی که عمامه ی مشکیش گویای این بود از سادات هست، جلومون ایستاد و خیلی گرم با آقا مهدی حال و احوال کرد... مهدی در حالی که دستش آویزون گردن همون حاج آقا بود رو به من کرد و گفت: مرتضی جان، آقا سید هادی از خوبان روزگارمونه، از اونایی که باید دو دستی بهشون چسبید... هنوز درست با سید هادی آشنا نشده بودم که حاج آقای دیگه‌ای که چهره‌اش هم نور بالا می‌زد و با صدای ظریفی که اصلا به قیافه اش نمی‌خورد کنارمون رسید و ایستاد، دستهاش رو باز کرد به سمت مهدی و گفت: به به حاج آقا مهدی! از این طرفها! کجایی مومن؟! نیستی، نمی‌بینیمت! خیلی برام عجیب بود چرا سید هادی فرصتی به مهدی نداد تا جواب بده! بعد هم خیلی صریح و جدی برگشت گفت: دیدن هر چیزی چشم می‌خواد آقا منصور.... کار سختی هم نیست به شرط اینکه چشم‌هامون رو نبندیم شیخ! رفتار سید هادی به نظرم یه جوری بود!!! ولی آقا منصور خیلی شوخ طبعانه گفت: نه دیگه! دیدن امثال شیخ مهدی علاوه بر چشم، توفیق هم می‌خواد! سید هادی ادامه داد: پس بپا نماز شبت قضا نشه دچار سلب توفیق نشی برادر! احساس کردم داره بهش طعنه می‌زنه! نمی‌دونم شاید به قول مهدی من زود قضاوت می‌کنم و باید در همین ابتدای ورودم به حوزه روی خودم با افکارم حسابی کار کنم! ولی جالب بود که مهدی هم با یه نیمچه لبخند تنها به همین جمله اکتفا کرد و گفت: مشغول فعالیت اما نه به شدت و پشتکار شما! با این حرف مهدی، حاج آقا منصور در حالی که کم کم قدم هاش از ما فاصله می‌گرفت گفت: خلاصه حاجی ما ارادتمندیم و از ما دور شد.... سید هادی که حالا فرصت بیشتری برای حرف زدن پیدا کرده بود نگاهی به مهدی کرد و گفت: خوب آقا مهدی چکار داری؟ کمکی از دستم بر میاد؟ مهدی لبخندی زد و با اشاره به من گفت: حقیقتا اومدم دست آقا مرتضی را بند کنم... سید هادی دستش رو زد به شونم و گفت: به به به‌سلامتی! چشممون منور به جمال رفقای شما شده! چه سعادتی! بعد هم همراه‌مون شد تا اتمام کارهای ثبت نام... هر کسی مهدی رو میدید کلی تحویل‌مون می‌گرفتن و حسابی حال و احوال گرم... شیخ مهدی هیچ وقت درست نمی‌گفت چکاره است!؟ ولی من از رفتار افراد باهاش کاملا احساس میکردم شخص مهمیه! ... ادامه دارد.... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 زیبای قسمت نوزدهم 🎞این قسمت : انتقال عصبانیت 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔹 (۸)🔹 : ♦️وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي 💠چگونه انتقادپذیر باشیم!! 2⃣ حالت تدافعی خود را بشناسید: ♦️ما آماده‌ایم که در صورت انتقاد بلافاصله وارد حالت دفاعی شویم. 🔅آگاه شدن از حالت تدافعی می‌تواند اولین سد در عدم انتقاد پذیری را بشکند! 🔅وقتی به چیزی که موافق نیستید گوش می‌دهید، حالتی دفاعی به خود می گیرید، اما اگر انتقاد سازنده باشد، چطور؟ 🔅اگر واقعا رفتار اشتباه شما به دیگری آسیب وارد کرده باشد، واکنش نابجای شما تنها از اعتبار و منطقتان نزد دیگران می‌کاهد. 🔅ممکن است فرد متعصبی به نظر برسید. ‼️ بهتر است ابتدا دلیل عصبانیت یا ناراحتی خود را کشف کنید و سپس تصمیم بگیرید چه پاسخی بدهید.  ♦️ یکی از همان عواملی هستند که ما را وادار به استفاده از مکانیزم‌های دفاعی می‌کنند. 🔅این تله‌ها عمدتا در دوران کودکی و در اولین مواجه ما با هر مسئله‌ای در ذهنمان شکل گرفته است. ‼️مطالعه در زمینه‌ی تله‌های روانی کمکمان می‌کند این تله‌ها را پیدا کنیم و برای خلاص شدن از شرشان چاره‌ای بیابیم. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
202030_1763834350.pdf
932.9K
پی‌دی‌اف کتاب آداب الصلاه امام خمینی رحمه‌الله
۲۰۹ سلامی گرم خدمت اقوام عزیزی که پیگیر احوال فامیل خویشند انقدر فامیلامون رو ندیدیم که چند وقت پیش یه یارو اومد به اسم عموم خونمون شام خورد... بعدا فهمیدیم گدا بوده😐😂😂 پیامبر اکر صلی الله علیه و آله: يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ ثَوَابُهُنَّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْحَجُّ يَنْفِي الْفَقْرَ وَ الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِيَّةَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الْعُمُر *علی جان سه چیز پاداشش در دنیا و آخرت است: ۱. حج فقر را از بین می برد ۲. صدقه دفع بلا می کند ۳. صله رحم عمر را زیاد می کند.* بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۶۲ *ترک صله رحم از گناهان کبیره است و عقوبت ترک صله رحم هم در دنیا و هم در آخرت است. مرگ ناگهانی و گرفتاری در بلاها از آثار ترک رحم است. صله رحم فقط دیدار نیست هر گونه ارتباط و هر گونه یاری رساندن و جویای احوالشان شدن صله رحم به شمار می آید. لطفا بهانه برای قطع رحم نیاورید و برعکس به دنبال دلیل برای ارتباط و همراهی بگردید.* 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121505554121363.pdf
11.91M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز سه‌شنبه‌ ۲۶ مهر ۱‌۴۰۱ ۲۱ ربیع‌الاول ۱۴۴۴ ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲ ذکر روز سه‌‌شنبه؛ صد مرتبه: یا اَرحَمَ الراحِمینَ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee