eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
(۳) امروز در مقابل امّت اسلامی صف کشیده‌اند، آمریکا، استکبار جهانی و دنباله‌هایشان، صهیونیسم، رژیم صهیونیستی، مرتجعین، پول‌پرستان عالم، شهوت‌رانانِ میان مسلمانان که وابسته‌ی به آن قدرتها هستند، اینها همه در مقابل اسلام، در مقابل راه پیغمبر صف کشیده‌اند؛ اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلَاَهُ زینَةً وَ اَموالًا فِی الحَیوٰةِ الدُّنیا؛ بله، امروز فرعون اینها هستند؛ فرعون، امروز آمریکا است؛ فرعون، امروز رژیم صهیونیست است؛ فرعون، همین دنباله‌روهای اینها هستند در منطقه که بتدریج می‌خواهند مسلمانها را به جان هم بیندازند و در منطقه جنگ ایجاد کنند که امروز این نقشه‌ی آمریکا است؛ این را همه توجّه داشته باشند، همه بدانند. خود سیاستمداران آمریکایی در تحلیل‌هایشان، در حرفهایشان، خواسته یا ناخواسته اعتراف کردند که باید در منطقه‌ی غرب آسیا جنگ ایجاد کنیم، اختلاف ایجاد کنیم، اینها را به جان هم بیندازیم؛ برای اینکه رژیم صهیونیستی در حاشیه‌ی امن قرار بگیرد، راحت باشد؛ برای اینکه اینها نتوانند پیشرفت کنند؛ برای اینکه از جسم امّت اسلامی آن‌قدر خون برود که بی‌حال بشود، ضعیف بشود، قدرت ایستادگی نداشته باشد؛ در مقابل این باید چه‌کار کرد؟ فَاستَقیما وَ لاتَتَّبِعآنِّ سَبیلَ الَّذینَ لایَعلَمون؛ دنبال راه جهّال نرویم .۱۳۹۶/۰۹/۱۵ بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
سلام و عرض ادب و احترام ان‌شاءالله از امروز هر روز با یک قسمت از کتاب: "خداحافظ سالار" در "سالن مطالعه" دخدمتیم.
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 ❤️ روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت اول روزشمار تقویم، روی یازدهم دی سال ۱۳۹۰ بود و عقربه، ساعت ۹ را نشان میداد که به فرودگاه امام خمینی رسیدیم. دخترانم با شوق و شتاب، چمدان های بزرگ را روی چرخ می کشیدند. تا به سالن ترانزیت رسیدیم، نگاه هر سه مان روی تابلوی نشانگر پروازهای خروجی متوقف شد با ولع پروازها را یکی یکی مرور کردیم. کمتر از دو ساعت به پرواز تهران- دمشق باقی مانده بود وظاهرا همه چیز برای رفتن آماده... اما نمیدانم چرا، دلم شور می زد. می ترسیدم، پاهایم به پله هواپیما نرسد یا برسد و پرواز انجام نشود یا پرواز انجام شود، اما به مقصد نرسد یا اصلا هواپیما برود و در فرودگاه دمشق بنشیند، اما خبری از حسین نباشد. غرق در افکارجورواجور شدم. زبانم مثل یک تکه چوب، خشکیده بود و چسبیده بود سقف دهانم، اما نباید این اضطراب درونی در چهره ام نمایان می شد، چرا که ممکن بود دلهره‌ام را به دخترها هم منتقل کند. نگاهشان کردم، هر دو کمی عقب تر از من، توی صف کنترل گذرنامه ایستاده بودند و گل لبخند توی چهره شان آن قدر قرص و محکم نشسته بود که یقین کردم از لحظه راه افتادنمان به سمت فرودگاه تا همین حالا، لحظه ای از چهره شان دور نشده است. با صدای مأمور کنترل گذرنامه ها به خودم آمدم که از داخل اتاقک شیشه ای، پرسید: "خانم پروانه چراغ نوروزی؟" گفتم: «بله خودم هستم.» گذرنامه زهرا و سارا را هم گرفت و مشغول بررسی گذرنامه ها شد، چندباری زیر و رویشان کرد و بعد از یک مکث طولانی که هر لحظه‌اش برایم کلی دلهره و اضطراب داشت، سری به علامت تأسف تکان داد و طوری که فقط من شنیدم، گفت: «متأسفانه گذرنامه شما، سیاسیه. مهلتش شش ماهه بوده و تاریخ انقضاش گذشته، نمیتونید از کشور خارج شین.» انگار که یکباره تمام پشتوانه‌هایم را از دست داده باشم، خودم را تنهای تنها میان هجمه عظیمی از مشکلات دیدم. درماندگی تمام وجودم را فراگرفت و عرق سردی روی تنم نشست. مات و مبهوت و بدون حتی کلامی گذرنامه ها را گرفتم. ذهنم قفل شده بود. این پا و آن پا کردم که به زهرا و سارا چه بگویم. نمی توانستم توی چشمشان نگاه کنم و با حرفم، آب سردی روی گرمای اشتیاقشان برای رفتن به سوریه بریزم. فکر برگشتن به خانه عذابم میداد. نگاهی از سر استیصال به دخترانم انداختم. زهرا که گرفتگی را در صورتم دید، گفت: «اتفاقی افتاده؟» گفتم: «نه مامان جان.» سردی و کمی یأس را در جوابم حس کرد و پرسید: «خب پس چرا برگشتی؟!» خواستم خودم را خونسرد نشان بدهم: «یه مشکل کوچیک پیش اومده. بایدگذرنامه‌هامون تمدید بشه.» یکباره شادی از صورت معصومشان محو شد. مظلومیت نگاهشان، دلم را شکست. پس از ماهها دوری که البته همه اش پر بود از هول و ولا برای سلامتی پدرشان، می خواستند برای دیدن او به سوریه بروند. سارا که دلتنگیاش نمود بیشتری داشت و کاسه صبرش حالا لبریز شده بود، پیشنهاد داد تابه مأموران بگوییم که خانواده سردار همدانی هستیم. هرچند نمی توانستم اعتراضم را به این صحبتش پنهان کنم اما برای اینکه جواب منفی‌ام خالی از عطوفت مادرانه نباشد، لبخند کم رنگی زدم و گفتم: "ساراجان! فکر می کنی بابات راضیه که ما اینجا از اسمش مایه بذاریم؟!" سارا سکوت کرد. انگار پدرش را روبه روی خودش میدید که می‌گوید: "ساراجان، صبور باش." زهرا، دختر بزرگم که دوست داشت نظر خواهرش را بپذیرم به حمایت از سارا گفت: «ما که برای تفریح نمیریم. بابا توی دمشق منتظرمونه. راهی نداریم جز اینکه بگیم خونواده سرداریم.» پس از ماهها دوری، شوق و اشتیاقشان را برای دیدن پدر می‌فهمیدم حتی می‌توانستم حس کنم که حسین هم توی فرودگاه دمشق ایستاده و برای دیدن دخترانش لحظه شماری می کند. سعی کردم کمی آرامشان کنم، گفتم: «توکل‌تون به خدا باشه من برای باز شدن گره این کار، صلوات نذر کردم. شمام یک کاری بکنید و از حضرت زینب بخواید که راهو باز کنه.» انگار حرفهایم کمی رویشان تأثیر گذاشت و دلشان قرار گرفت.... سارا مثل کسی که سر بر تربت گذاشته باشد، یک گوشه نشست و سر گذاشت روی کلمات دعا. زهرا هم مدام زیر لب صلوات می فرستاد. از این فرصت استفاده کردم و علی رغم میلم، با بچه‌های حفاظت پرواز فرودگاه، مشکل پیش آمده را مطرح کردم. آن قدر نگران جا ماندن از پرواز بودم که دوباره تابلوی پروازهارا مرور کردم. نگاهم روی پرواز تهران - دمشق متوقف شده یکباره جان دوباره ای گرفتم، پرواز یک ساعت و نیم تأخیر داشت. با انگیزه بیشتری پیگیر حل مشکل شدم، انگار دل صاف بچه ها و شدت نیازشان به دیدار پدر و البته دعاهایشان، کار خودش را کرده و برگ تقدیر را از این رو به آن رو کرده بود، ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
33.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۵ قسمت پنجم؛ موضوع: آسیب شناسی سبک زندگی بسیاری از مسئولین جمهوری اسلامی ده دقیقه‌ای که اطلاعات مفیدی به شما خواهد داد. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(۲۵) 🔹«فرانک سایزر» ۷۷ ساله‌ست و در آتلانتا جورجیا زندگی میکنه. فرانک در گذشته رئیس زندان بوده و الان بازنشسته شده. پسر فرانک در سال ۲۰۰۸ از دانشگاه بریج واتر در رشته زیست‌شناسی فارغ‌التحصیل شد. 🔹فرانک نمی‌خواست پسرش مانند سایر هم‌کلاسی‌هاش بدهی دانشجویی داشته باشه و تصمیم گرفت خودش اقساط وام‌های دانشجویی پسرش رو بپردازه. 🔹وقتی فرانک اولین‌بار برای پرداخت اقساط وام به بانک رفت با چهره‌ای شوکه شده و متعجب بیرون اومد. فرانک فهمیده بود زمانی‌که ۹۶ ساله بشه، تازه اقساط پسرش تموم میشه! (ویدئو رو ببینید.) 🔸به گزارش موسسه فوربس، حدود ۴۴ میلیون آمریکایی در مجموع ۱.۷ تریلیون دلار بدهی دانشجویی دارن و هر دانشجو به‌طور متوسط ۳۵ هزار دلار بدهی وام دانشجویی داره. 🔺بدهی سنگین دانشجوها باعث شده تا پدر و مادرهاشون برای پرداخت این بدهی‌ها مجددا وام بگیرن! سه میلیون پدر و مادر آمریکایی بیش از ۷۰ میلیارد دلار وام برای تسویه وام دانشجویی فرزندانشون گرفتن! 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
(مهسا امینی، براندازی) ♨️ ی ۸ 🔰 حجاب و روابط جنسی آزاد یک حق و مساله شخصی است و به جامعه ربطی ندارد. 🔻 گام ابتدایی مطالبه آزادی زنان در حوزه و بود. در اوایل کار این موج تبلیغاتی که برای بسیاری از زنان و به خصوص جذابیت داشت، با این عنوان که آزادی پوشش و روابط، یک حق و مساله است و هیچ ارتباط و اثری در جامعه نخواهد داشت توجیه شد. ⭕️ به مرور افراد زیادی با مطالبه ظاهری این موج فمینیستی همراه شدند. در کشور ما نیز برخی از زنان از آن استقبال کردند. حتی برخی که خود حاضر به کشف حجاب و یا داشتن روابط ناسالم نیستند نیز این ادعا که آزادی پوشش و روابط یک مساله شخصی است و ارتباطی به جامعه ندارد را پذیرفتند. 💢 اما اکنون با گذشت چند دهه از گسترش در جهان آثار و نتایج اجتماعی این امر دیگر قابل نیست! 1️⃣ یکی از مهمترین و اولین آثار آن نیز، تخریب ساختار ، افزایش و افزایش تولد است: 🔸به گزارش OECD، آمریکا و اروپا بیشترین آمار را در جهان دارا هستند و نرخ طلاق طی دهه های گذشته (از شروع فمینیسم در جهان) ۲۵۱ درصد افزایش یافته است. که یکی از نتایج این امر افزایش بوده است: ◀️ در سال ۲۰۱۲، یک سوم از کودکان آمریکایی خود بزرگ می شوند (داده‌های CDC [مرکز کنترل بیماری‌ها]). 🔸 از سوی دیگر، درصد در آمریکا از ۵ درصد در سال ۱۹۶۰ به ۴۱ درصد در سال ۲۰۱۰ رسیده است (داده‌های سرشماری ایالات متحده). 🔸 غالبا پس از تولد کودکان نامشروع، بسیاری از این مردان، مادر و فرزند را ترک می کنند: ◀️ در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۶۵ درصد از کودکان نامشروع با پدران یا زندگی می‌کرده‌اند (گزارش موسسه پیو). 2️⃣ نتیجه افزایش تعداد فرزندانی که بد سرپرست یا بی سرپرست هستند، افزایش جرم و جنایت و بزهکاری در آمریکا بوده است: 🔸 مطالعاتی که در یکی از کانون های اصلاح و تربیت آمریکا (محل نگهداری مجرمین زیر ۱۸ سال) انجام شده است نشان می دهد تنها ۱۱ درصد از آن نوجوانان در رشد کرده اند و ۸۹ درصد از داشتن خانواده سالم محروم اند (Lincoln Prairie Behavioral Health Center). 🔸 طبق گزارش‌های جامع منتشر شده، ۸۷ درصد از مجرمین آمریکا، افرادی هستند که کودکی خود را بدون پدر یا مادر، که اکثریت آن با مادران مجرّد هست، گذرانده‌اند: ۶۳ درصد در میان جوانان، ۹۰ درصد و کودکان، ۸۰ درصد سوء رفتارهای اخلاقی، ۸۰ درصد باانگیزه‌ی خشم، ۷۱ درصد ، ۷۵ درصد مخدر، ۷۰ درصد زندان‌های ایالتی آمریکا، ۸۵ درصد جوانان در آمریکا، را افرادی تشکیل می‌دهند که رشد کرده‌اند (گزارش موسسه آتلانتیک). 3️⃣ در نهایت فروپاشی خانواده که موجب کاهش فرزندآوری،‌ افزایش کودکان بدسرپرست و افزایش فرزندان نامشروع است، سنگینی برای جامعه آمریکا به جا گذاشته است: 🔸 رفاهی دولت ایالات متحده با افزایش ، از ۵۰ میلیارد دلار در هر سال، در سال ۱۹۵۰ به ۷۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰ افزایش یافته است. 🔸 هزینه‌ی سالیانه در آمریکا، حداقل ۶۹۰ میلیارد دلار و همچنین تا ۳۴۱۰ میلیارد دلار برآورد شده است که به طور میانگین سالیانه بیش از ۴۱۱۸ دلار به ازاء هر ، برای تأمین هزینه‌های ناشی از جرم و جنایت در ایالات متحده‌ی آمریکا مصرف می‌شود (دیوان محاسبات آمریکا). 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🇮🇷 🇮🇷 📖 قسمت دوازدهم قبل از ازدواج بهشت رو میدونیم هست اما بعد ازدواج انسان‌ به وجود جهنم هم پی میبریم! اینجوری میشه که با اعتقاد کامل به بهشت و جهنم دین انسان کامل میشه! صدای خنده ی بچه ها رفت هوا... من گفتم: آقا ایمان تو که خودت لالایی بلدی، چرا خودت رو انداختی وسط جهنم حضرت آقااااااا! اصلا کم نیاورد گفت: من از اونایی هستم که وسط جهنم هم که باشم میگم انی احبک.... هیچی دیگه..... میدونستم در مقابل شوخی های ایمان من شکست خورده ام و ترجیح دادم تسلیم بشم.... بعد از این ماجرا اتفاقا خود ایمان اومد پیشم و گفت: مرتضی حالا واقعا تصمیم گرفتی به تکامل برسی؟! با شناختی که ازش داشتم گفتم: ایمان بی خیال! من غلط کردم گفتم زن میخوام! باور کن همه ی انسانها جایز الخطا که نه، ولی ممکن الخطا هستن، دست از سر کچل ما بردار! خیلی جدی گفت: عه! واقعا! من فکر کردم جدی گفتی میخواستم یه مورد خوب بهت معرفی کنم پس هیچی دیگه! حالا من نمیدونستم ایمان واقعا داره جدی میگه یا دوباره میخواد دستم بندازه؟! ریسک نکردم و بی خیالش شدم! ایمان هم دید من واکنشی نشون ندادم دیگه صحبتی نکرد... خبر به گوش سید هادی رسید که دنبال یه دختر پایه و خوبم... اومد پیشم و گفت: آقا مرتضی بسلامتی پیدا کردی نیمه ی گمشده رو... سرم رو انداختم‌پایین و گفتم: سید جان هیچ کس آستین برامون بالا نمیزنه! خانوادم که کلا مخالفن! رفقا هم که ماشاالله هیچی نگم دیگه! لبخندی نشست روی لبش و گفت: شما سوژه رو پیدا کن، بقیه اش هم درست میشه انشاالله ... گفتم حاجی خوب پیدا نمیشه! به قول بچه ها میگن چنین سوژه ای تو میخوای، گشتم نبود، نگرد نیست... چشمکی زد و گفت: خوب حالا به ما هم دقیق بگو ببینم ملاک هات چیه ما هم بگردیم بالاخره خدا بزرگه! نشستم و خیلی مفصل از کسی که مد نظرم بود براش گفتم بعد از اتمام صحبتهام، یه نگاه عمیق که حس کردم بیشتر نگاه عاقل اندر سفیه شبیه بود، بهم کرد و گفت: برادرم اینی شما دنبالشی روی زمین که نیست، حقیقتا بهشت هم نرفتم ببینم اونجا پیدا میشه یا نه!!! شما میخوای ازدواج کنی به تکامل برسی یا که... یا که اخوی دنبال یه دختر خانم به تکامل رسیده هستی !!! اینطوری که دیگه چنین خانمی بهش میگن حوری!!! شما یه نگاه به خودت و ویژگی هات بنداز بعد ملاک و معیارهات رو بچین برادرم... اولش کمی بهم برخورد ولی بعد از کلی صحبت با سید به یه جمع بندی دقیق رسیدیم که نتیجه اش یه اتفاق خوب بود... آقا سید که دید من منطقی برخورد کردم و حقیقتا دیدم ملاک هام خیلی سخت گیرانه است و از مواضعم کوتاه اومدم و نکات اصلی که مهم بود برام رو ملاک قرار دادم، یه مورد خیلی خوب بهم پیشنهاد داد... حالا فقط مونده بود راضی کردن خانواده که میدونستم کار خودم نیست و باید دست به دامن شیخ مهدی بشم.... زنگ زدم شیخ مهدی... بعد از سلام و حال و احوال پرسی و چه خبر از درسها و اینجور حرفها گفتم: حاجی دستم به پر عبات... خندش گرفت گفت: بگو آقا مرتضی در خدمتیم خدا کنه کاری از دستمون بر بیاد دریغ نمی کنیم... گفتم: مهدی جان باید حضوری ببینمت برات توضیح بدم، حقیقتا برای امر خیره... تا گفتم امر خیر، صدای خنده ی مهدی از پشت گوشی بلند شد و گفت: به به بسلامتی یه شیرینی افتادیم دیگه! گفتم: والا اینکه به شیرینی برسیم دست شماست! گفت: یاااا خدا!!!!! تو میخوای داماد بشی، بعد راه رسیدنش منم اخوی!!! گفتم: حالا اگه ببینمتون براتون توضیح میدم... قرار گذاشتیم همه دیگه رو ببینیم ... دیدن شیخ مهدی بعد از دوریه تقریبا سه چهار ماه، حسابی روحیه ام رو عوض کرد... بعد از کلی مِن مِن کردم ازش خواستم که با بابام صحبت کنه تا شاید بتونه برای بحث ازدواج راضیشون کنه... شیخ مهدی بنده خدا گفت: تا اونجایی که بدونن بحث ازدواج چقدر مهمه و راضی کردنشون با من، اما انتخاب فرد و این حرفها دیگه دلشون رو بدست بیاری با خودته! گفتم: قبول حاجی بالاخره برای گذر از هفت خوان رستم خانوادم، شش تاش برای من اینه که میگن فعلا زوده و راضی نمیشن.... مثل همیشه شیخ مهدی کارش رو خوب بلد بود و با دوساعت صحبت کردن با خانوادم راضی شدن به ازدواج من! و حالا پروژه ی جدیدم انتخاب دختری بود که از نظر خانوادم خوب بود و مورد مناسبی برای من تشخیص دادن !!!! از هر طریقی که فکر میکردم میشه مخ مامانم رو بزنم که بی خیال این دختر خانم بشه و همون مورد مدنظر خودم رو قبول کنه به در بسته می خوردم!!! آخر کار هم با اعلام انزجار بالاخره راضی که نه! ولی همراهیم کردن تا برای خواستگاری فاطمه خانم که همون دختری بود سیدهادی معرفی ‌کرده بود خدمتشون رسیدیم البته به سختی... ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 زیبای قسمت بیست و چهارم 🎞این قسمت : الگوی واقعی 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔹 (۱۱)🔹 : ♦️وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي 💠چگونه انتقادپذیر باشیم!! ۹ مرحله‌ای را که بهتر است برای مواجه با انتقادی که از شما می‌شود، طی کنید؛ 1⃣ فقط گوش کنید.(گذشت) 2⃣ حالت تدافعی خود را بشناسید(گذشت) 3⃣ نفس عمیق بکشید(گذشت) 4⃣ در مورد چیزهای مبهم سوال بپرسید: 5⃣ زمان برای انتقاد مناسب باشد؛(گذشت) 6⃣ بر روی توهین خط بکشید:(گذشت) 7⃣ زمان بیشتری بخواهید 8⃣دیدگاه متفاوت خود را بیان کنید: ♦️شما نباید بیش از حد سازگار و صلح‌طلب باشید که برای جلوگیری از درگیری، از طرف مقابل عذرخواهی ‌کنید. 🔅همین اجتناب از بحث و گفتگو در شرایطی که مطمئنید حق با شماست، نشانه‌ آشکاری از عزت نفس ضعیف است. 🔅حتی اگر طرف مقابل انتقاد سازنده به شما ارائه دهد، باز هم اگر نظر یا دلیل قانع‌کننده‌ای دارید باید به زبان بیاورید. 9️⃣ از طرف مقابل تشکر کنید 🔹پس از اتمام گفتگو، شما ممکن است تنها با ۷ درصد از صحبت‌های طرف مقابل موافق باشید اما همین ۷ درصد نیز می‌تواند وجه اشتراک شما با طرف مقابل باشد. ♦️این وجه اشتراک مهم است زیرا نشان می‌دهد که شما هنوز هم آماده پذیرش انتقاد هستید. 🔅از طرف مقابل تشکر کنید زیرا حتی به اندازه ۷ درصد هم که باشد، شما را به سمت اصلاح و بهبود راهنمایی کرده است. 🔅اگر هم هیچ چیز برای توافق پیدا نکردید، از او به خاطر صراحتش تشکر کنید. 🔅به او بگویید که به انتقادش فکر خواهید کرد. ‼️ممکن است پس از بررسی عمیق‌تر در خلوتتان به نکاتی پی ببرید که در همان لحظه اول نظرتان را به خود جلب نکرده است. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
202030_1763834350.pdf
932.9K
پی‌دی‌اف کتاب آداب الصلاه امام خمینی رحمه‌الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا