eitaa logo
سالن مطالعه
191 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
989 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈• 🍃 ۳۱۳🍃••┈┈• دیروز یه خانمه از این تبلیغات‌چی‌ها زنگ زد و گفت: "الو" گفتم: "بفرمایید" 🙈😂 گفت: "می‌خواید صاحب یه ویلا بشید؟" گفتم: "نه!"😔 گفت: "می‌خواید صاحب یه بنز بشید؟" گفتم: "نه!" گفت: "می‌خواید صاحب یه میلیارد تومن بشید؟" گفتم: "نه!" گفت: "چرا آخه؟!" گفتم: "چون سلام نکردی!" 😂😂 اخلاق برا من از هر چیزی مهم تره!😁😁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ --------🔸😜🔸-------- -به نام خدای محمد با سلام و ادب و تبریک مبعث نبی مکرم اسلام محضر نورانی شما 🌺 خداوند متعال فرمود: يا أيُّهَا النَّبِىُّ إنّا أرسَلناكَ شاهِدا و مُبَشِّرا و نَذيرا و داعِيا إلَى اللّه ِ بِإذنِهِ و سِراجا مُنيرا اى پيامبر! ما تو را گواه و نويد دهنده و هشدار دهنده فرستاديم كه به فرمان خدا به سوى او دعوت كنى و چراغى روشنى‌بخش باشى. 📖احزاب، آيه۴۵ و ۴۶ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ✍🏻 اخلاق انسانی آنقدر ارزشمند است که پیامبر اکرم هدف از بعثت خویش را ارتقاء سطح اخلاق انسانیت معرفی می‌فرمایند. چند جا می‌فرمایند من برای تکمیل اخلاق و کامل کردن خوبیها مبعوث شده ام. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ یَا رَبَّ‌العَالَمِینَ امروز؛ شنبه‌ ۲۹ بهمن ۱‌۴۰۱ ۲۷ رجب ۱۴۴۴ ۱۸ فوریه ۲۰۲۳ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ 🖋 مقاله‌ی مقاله سی و یکم: دستگاه خلافت و داستان‌سرایان اسرائیلی قسمت چهارم؛ 🔹در زمان معاویه روایات فراوانی در ستایش شام و بیت‌المقدس، در برابر مدینه و مکه به‌دست امثال کعب‌الأحبار ساخته شد. ابن‌عساکر در تاریخ خویش از کعب‌الأحبار نقل می‌کند که او می‌گفت: "محبوب‌ترین سرزمین‌ها در پهنه‌ی زمین نزد خداوند، شام است و محبوب‌ترین نقطه‌ی شام نزد خداوند، قدس (بیت‌المقدس) است." (۲۸) 🔹همچنین وی برای تقرب به معاویه، مرکز حکومت پیامبر (ص) را شام معرفی می‌کند؛ (۲۹) زیرا معاویه امکانات حکومت خود را در شام فراهم آورده است. این معنا در گفته‌های ابوهریره که شاگرد تمام عیار کعب‌الأحبار محسوب می‌شود نیز آمده است: «الخلافة بالمدینة و الملک بالشام». (۳۰) 🔹گفتنی است که سرزمین شام، مرکز خلافت و پایتخت حکومت معاویه، قبلاً پایتخت مسیحیان روم شرقی بیزانس و دارای تمدنی کهن بوده است.(۳۱) بدیهی است که رسوبات فکری و فرهنگی مسیحیت در این منطقه به کلی از بین نرفته است. 🔹همچنین کعب‌الأحبار در جای دیگری می‌گوید: "خانه‌ی کعبه هر روز صبحگاهان به بیت‌المقدس سجده می‌کند."(۳۲) نیز می‌گوید: "قیامت بر پا نخواهد شد، مگر این‌که بیت‌الحرام را به نزد بیت‌المقدس ببرند؛ آن‌گاه این دو خانه‌ی مقدس را با اهل آن‌ها به بهشت وارد نمایند و حساب خلایق و عرضه‌ی اعمال در روز قیامت، در بیت‌المقدس انجام می‌گیرد."(۳۳) 🔹از این روایات بر می‌آید که اهل کتاب به‌ویژه کعب تلاش کرده‌اند تا آیین اسلام و مقدسات آن، از جمله کعبه، را در برابر آیین یهود خاضع و تسلیم نشان دهند.(۳۴) 🔶🔸ج) ناتوانی خلفا در پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم 🔹آزادی عمل قصه‌خوانان اهل‌کتاب و تشویق آنان از سوی دولت‌مردان از یک‌سو و ناآشنایی دست‌اندرکاران حکومت بعد از پیامبر اکرم (ص) نسبت به مبدأ و معاد و جهان و ابتدا و انتهای آن، و کنار ماندن امیرالمؤمنین (ع) از حکومت و اجتماع از سوی دیگر، همگی زمینه‌ی لازم را فراهم آوردند تا افرادی چون تمیم داری و کعب الأحبار که مغز و روح آنان از عقاید تحریف‌یافته یهودی سیراب بود، با دانسته‌های خرافی خود، به خواسته‌های طالبان دانش پاسخ بدهند؛ و چون آن‌ها خطری برای قدرت خلافت به حساب نمی‌آمدند، عضوی از اعضای دستگاه قدرت محسوب شدند. 🔹اظهار ناتوانی و عجز خلفا در زمینه‌های گوناگون مسائل دینی (فقهی، اعتقادی و قضایی)، در کتاب‌های معتبر تاریخی ثبت گردیده است؛گویند: "مردی از لشکریان اسلام به نام صُبَیْغ تمیمی سؤالاتی در زمینه قرآن کریم در ذهن داشت برای دریافت پاسخ آن‌ها از این شهر به آن شهر سفر می‌کرد. هنگامی که به مصر رفت و عمرو بن عاص استاندار مصر از جریان امر مطلع شد، او را همراه با نامه‌ای به مدینه نزد عمر فرستاد. هنگامی که صُبَیغ وارد بر خلیفه شد، یکی از سؤال‌های خویش را مطرح ساخت: ای امیرالمؤمنین! «والذّاریات ذرواً» چیست؟ عمر پرسید: تو کیستی؟ مرد در پاسخ گفت: من بنده خدا صُبَیغ هستم! عمر نیز گفت: من هم بنده خدا عمر هستم، بعد آستین‌های خود را بالا زد، و با چوب‌های خوشه‌ی خرما شروع به زدن آن مرد کرد، به‌گونه‌ای که خون‌آلود گشت، پس از آن وی را رها ساخت. پس از گذشت مدتی بار دیگر عمر او را خواست و همان حادثه را تکرار کرد. هنگامی که برای بار سوم صُبَیغ را نزد خلیفه آوردند تا باز هم تنبیه شود، خطاب به خلیفه گفت: اگر قصد کشتن مرا داری، به یکباره مرا بکش و راحتم کن؛ در غیر این‌صورت رهایم ساز، من هم دیگر از این سخنان نمی‌گویم."(۳۵) 🔹نکته‌ی جالب این‌که نقل کرده‌اند که در دوران حکومت امام علی (ع)، روزی آن حضرت بر منبر رفت و ضمن خطبه‌ای فرمود: "از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند درباره‌ی حوادثی که تا روز قیامت اتفاق می‌افتد، از من پرسش نمی‌کنید مگر این‌که آن را برای شما بازگو می‌کنم؛ درباره قرآن از من سؤال کنید؛ به خدا سوگند هیچ آیه‌ای نیست، مگر این‌که من می‌دانم آن آیه در شب نازل شده و یا در روز، در کوه نازل شده یا در صحرا و… راوی گوید: ابن‌الکوّاء پشت سر من نشسته بود، برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! «ذاریات» چیست؟ این مرد یعنی ابن‌الکوّاء از سران خوارج و از دشمنان امیرالمؤمنین (ع) بود. ابن عباس که در مجلس حاضر بوده است، می‌گوید: ابن‌الکوّاء می‌خواست از همان چیزی که صُبَیغ از عمر بن خطاب پرسیده بود، سؤال کند. او فکر می‌کرد با این سؤال می‌تواند امام (ع) را بی‌اعتبار کند. حضرت (ع) فرمودند: وای بر تو! برای فهمیدن سؤال کن نه برای به زحمت انداختن و آزار دادن، و نه از سرِ تکبّر، بعد فرمودند: «اَلذَّارِیاتِ»، بادهایی هستند که گندم و جو را در وقت درو بدان باد می‌دهند…"(۳۶) 🔸🌺🔸------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت صد و یکم؛ حسین بعد از دید و بازدید به پدرم گفت: "دایی جان! فقط یه گوسفند برا قربانی کافیه، بگو بقیه رو ببرن تحویل دارالایتام بدن" پدرم حرفی نزد حسین یک ساعتی پیش میهمانان نشست و بعد آمد توی کوچه، آستین بالا زد و چراغ‌ها را باز کرد روی نردبان به سختی می‌ایستاد وقتی پایین آمد یک لحظه دست روی کمرش گذاشت پرسیدم: "چی شده؟!" گفت: «بعداً می‌گم » جوری که به پدرم برنخورد جا انداخت که از تشریفاتی که بین او و بقیه مردم تفاوت و فاصله ایجاد کند فراری است. آن شب حاج‌آقارضا فاضلیان امام جمعه ملایر چند ساعت کنار حسین بود به آیت‌الله موسوی امام جمعه همدان گفته بود این آقای همدانی هیچ چیزی را بر مصالح اسلام و مسلمین ترجیح نمی‌دهد تا سه روز میهمان داشتیم حسین از میهمان و میهمانی خوشش می‌آمد، ولی از بریز و بپاش نه هر شب غذاهای اضافی را قابلمه می‌کرد و می‌داد می‌بردند محله‌های فقیرنشین. ساکش را که تا نصفه خالی بود، باز کردم چند تکه پارچه برای فامیل آورده بود قبل از رفتن به حج چندبار کتاب «حج» شریعتی را خواند و گفت: «خدا کنه توی این یه ماه به دنیا مشغول نشم.» سرمان که خلوت شد، پرسیدم: "حسین! تو یه چیزیت شده و نمی‌خوای بگی! مجروح شدی تو حج !؟» پرسید: "مگه اونجا جبهه‌س که مجروح و شهید بده؟!" گفتم: "آره! مگه چند سال پیش این وهابی‌های از خدا بی‌خبر حاجیا رو از بالای پل با سنگ و چوب و تیر و تفنگ نمی‌زدن؟!" خندید و گفت: "ای بابا لیز خوردن کف حمام که گفتن نداره.!" و در حالی که نفس می‌کشید و دست روی دنده‌اش می‌گذاشت؛ ادامه داد: "صابون زیر پام بود. سرخوردم و افتادم! نمی‌دونم چرا از هوش رفتم! فقط یادم می‌اد که یه لحظه نفسم گرفت و داشتم خفه می‌شدم" گفتم: "این یه اتفاق ساده‌س؟! این‌جور که تعریف می‌کنی خدا عمرت رو دوباره نوشته." آهی کشید و گفت: «پروانه! این حرفت منو یاد یه پیرمرد نورانی توی کاروان انداخت که روز آخر به هم می‌گفتیم؛ ایشاالله خدا عمری بده دوباره سال بعد بیام حج" اون پیرمرد در جواب گفت: "من مطمئنم که خونه خدا رو دوباره نمی‌بینم" همین که برگشتیم به رحمت خدا رفت ادامه دارد ... 🔸🌺🔸------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✡ 🕎 (۳) ✡ ✡ نویسنده: دیوید دیوک مترجم: محمدحسین خدّامی قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8539 🔸قسمت دوم؛ ✡ اتهام تولید صابون از اجساد یهودیان توسط نازی‌ها در سال‌های پایانی جنگ به‌سادگی شکل یک واقعیت تکان‌دهنده از رفتار غیرانسانی آلمانی‌ها با یهودیان به خود گرفت. این مطلب بارها در کتاب‌هایی مانند «ظهور و سقوط رایش سوم» نوشته ویلیام شایرر (William L. Shirer) که بازار آن توسط رسانه‌ها داغ شد، به چاپ رسید. همچنین مرتباً در هزاران مقاله، برنامه‌های مستند و حتی متون درسی تکرار شد. (۴۴) ✡ در اسرائیل برای قالب‌های صابونی که ادعا می‌شد باقیمانده‌ی اجساد یهودیان است، مراسم خاکسپاری برگزار شد! قالب‌های صابون در کفن پیچیده شده بودند و مطابق مراسم رسمی یهودی به خاک سپرده شدند. ✡ اما تمام مقالات، گفته‌ها، اظهارات و نمایشنامه‌ها درباره صابون ساختن آلمانی‌ها از اجساد یهودیان نادرست از آب در آمد. پس از جنگ، متفقین کیفرخواستی را بر ضدّ دکتر رودلف اسپنر تنظیم کردند. پس از یک بازجویی طولانی، دادرسی هیچ مدرکی دال بر این‌که مؤسسه دانزینگ از بدن انسان صابون درست کرده باشد، نیافت. لذا شکایت خود را از او پس گرفت. ✡ همچنین مشخص شد که حروف مخفف «RIF» که روی صابون‌های مورد نظر نوشته شده بود، برگرفته از کلمه‌ی «روغن خالص یهودی» نبود بلکه مخفف نام رسمی اداره‌ای دولتی بود که کار توزیع صابون و سایر شوینده‌ها را برعهده داشت، یعنی: «Reichsstelle fur Industrielle Fettversorgung». ✡ در واقع عبارت اختصاری «روغن خالص یهودی» (Rein Judishches Felt) «RJF» است نه «RIF»! اما به هر حال در فضای ملتهب ضدآلمانی در پایان جنگ، هوچی‌گران هولوکاست اجازه نمی‌دادند حتی حقایق ساده آشکار شوند. ✡ وقتی تجدیدنظر‌طلبان در هولوکاست، افسانه‌سرایان را با حقایق رو در رو می‌کنند، آن‌ها را ناگزیر به تکذیب داستان صابون یهودی می‌کنند چرا که در غیر این صورت، مدعیان هولوکاست جایگاه و اعتبار خویش را از دست می‌دهند. مورّخ یهودی والتر لاکوئر (Walter Laqueur) در کتاب خود «سرّ مخوف» که در سال ۱۹۸۰ به چاپ رسید، اذعان می‌کند که داستان صابون انسانی یک توهم و تخیل است. (۴۵) ✡ گیتا سرنی (Gitta Sereny) دیگر مورّخ مشهور یهودی در کتاب خود به‌نام «سفر به تاریکی» (Into That Darkness)‌ می‌نویسد: «این داستان پذیرفته شده كه اجساد قربانیان به صابون و كود تبدیل می‌شده است توسط اداره مركزی تحقیق در مورد جنایات نازی‌های لودویگزبورگ تكذیب شده است.‌» ✡ در سال ۱۹۸۱ دبورا لیپستات (Deborah Lipstadt) استاد دانشگاه تاریخ جدید یهودی و مطالعات هولوکاست در دانشگاه اِموری نوشت که: «نازی‌ها هرگز اجساد یهودیان یا هیچ‌کس دیگر را برای تولید صابون مورد استفاده قرار ندادند.» (۴۶) ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8593 🔸🌺🔸------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
جریان صابون یهودی که دروغ بودن آن برملا شد! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
۲   قسمت سی‌وسوم؛ مصطفی ندیده، از اشک‌هایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده‌ام گلویش را با تیغ غیرت بریدند و صدایش زخمی شد: «اون مجبورتون کرد امشب بیاید حرم؟!» با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم تنها با نگاهم التماسش می‌کردم تمنای دلم را شنید مردانه امانم داد: «دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!» کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود حالا باورم نمی‌شد او هم اهل داریا باشد تا لحظه‌ای که در آرامش منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم. دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل می‌شد. هنوز طراوت آب به تن گلدان‌ها مانده و عطر شب‌بوها در هوا می‌رقصید مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد صدا رساند: «مامان! مهمون داریم» تمام سطح حیاط و ایوان با لامپ‌های مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و می‌خواست صحنه‌سازی کند با خنده سوال کرد: «هنوز شام نخوردی مامان؟» زن چشمش به من مانده دوباره از نگاه این غریبه ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند چشمم به زیر افتاد و اشکم بی‌صدا چکید با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده بود مصطفی لرزش دلم را حس می‌کرد با آرامش شروع کرد: «مامان! این خانم شیعه هستن، امشب وهابی‌ها به حرم سیده سکینه (علیهاالسلام) حمله کردن ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده‌شون!» جرأت نمی‌کردم سرم را بلند کنم، می‌ترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همین‌جا تمام شود و دوباره آواره غربت این شهر شوم باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده بود دیگر نمی‌توانستم سر پا بایستم که دستی چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. مصطفی کمی عقب‌تر پای ایوان ایستاد و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم مادری کند نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بی‌منت پرسید: «اهل کجایی دخترم؟» در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد دو سالی می‌شد مادرم را ندیده بودم لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت: «ایشون از ایران اومده!» نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد بی‌غیرتی سعد، مصطفی را آتش زده بود خاکستر خشم روی صدایش پاشید: «همسرشون اهل سوریه‌اس، ولی فعلاً پیش ما می‌مونن!» به‌قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند تنها یک آغوش مادرانه کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانه‌هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت. او بی‌دریغ نوازشم می‌کرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه می‌لرزیدم ... چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال می‌کردم به آخر دنیا رسیده‌ام حالا در آرامش این بهشت، مست محبت این زن شده بودم. به پشت شانه‌هایم دست می‌کشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد: «اسمت چیه دخترم؟» ادامه دارد ... 🔸🌺🔸------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡سلمان رشدی و توطئه آیات شیطانی✡ قسمت سوم؛ 🔹روشن شد کتاب موهن آیات شیطانی با حمایت دولت انگلستان و به سفارش یک شخص یهودی منتشر شد، پاسخ به سؤال بعدی ساده‌تر است. اگر به مقطع زمانی انتشار کتاب نگاه کنیم متوجه می‌شویم کتاب در همان مقطعی منتشر شد که امام خمینی (ره) آن نامه‌ی معروف را به «میخائیل گورباچف» رهبر شوروی نوشت از پایان کمونیسم سخن گفت و به وی راجع به فروافتادن شوروی به دامان غرب هشدار داد. 🔹برای امام خمینی (ره) که نگاه تمدنی به تحولات داشت، روشن بود که؛ به علل مختلف شوروی توان ایستادگی در برابر تمدن مهاجم غرب را ندارد و به‌زودی دچار فروپاشی خواهد شد. این البته برای غربی‌ها هم مشخص بود که؛ با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اسلام دوباره به پاخاسته و این انقلاب آغازگر موج بیداری اسلامی و منشأ بیداری تمدنی اسلام به رهبری ایران خواهد شد و با شکست شوروی، راه چندان نیز برای جهان‌شمولی تمدن ضد دین و لیبرال غرب هموار نیست. 🔹از همین رو بود که در همان سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی در حالی‌که شوروی هنوز به فروپاشی نرسیده بود حمله به اسلام و اعتقادات اسلامی را آغاز کردند. 🔹در واقع نوشتن کتاب سلمان رشدی نه اقدام شخصی یک فرد مرتد، بلکه یک اقدام حساب‌شده ضدتمدنی برای تحقیر و تضعیف اعتقادات اسلامی چند میلیارد مسلمان بود؛ تا غرب از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با شعار آزادی بیان، زهر خود را ریخته و زمینه‌ی توهین به اعتقادات اسلامی و اسلام‌هراسی در کشور‌های مختلف را فراهم کند و اجازه‌ی خیزش جهانی اسلام را ندهد. 🔹«آیات شیطانی» را باید اسم رمز تهاجم تمدنی غرب لیبرال و یهود بین‌الملل به خیزش تمدنی انقلاب اسلامی ایران دانست و رشدی را نیز مزدور بخش آنگلوساکسون جنگ تمدنی غرب علیه اسلام. راز حمایت شدید انگلستان از سلمان رشدی ملعون نیز به همین دلیل است که؛ حتی پس از مهاجرت وی به آمریکا بعد از اعتراض‌ها به بودجه‌ای که انگلستان برای حفاظت از او تخصیص داده بود، حمایت مالی از وی را قطع نکرد 🔹تا جایی که چند سال پیش لرد احمد، نماینده مسلمان مجلس اعیان انگلیس و مشاور وزارت کشور انگلیس در امور نژادی گفته بود؛ با وجود نقل مکان رشدی به آمریکا، دولت انگلیس مخفیانه کماکان مخارج محافظت از جان او را می‌پردازد! 🔹حتی دو دهه بعد از انتشار کتاب نیز در سال ۲۰۰۷ میلادی، ملکه انگلستان به سلمان رشدی به‌دلیل آن‌چه خدمت به دنیای ادبیات (!) خوانده شد، لقب شوالیه اعطا کرد! ««« پایان »»» قسمت اول؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8438 🔸🌺🔸------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلاوت امروز صفحه ۲۳۵ قرآن کریم هدیه به محضر زوج اسوه در همه‌ی خوبی‌ها علی و فاطمه علیهماالسلام