روزمان ، نہ؛
عمرمـان !
همہ پُرخیر است؛
با یاد شمـا،
خاڪیانِ افلاک نشین ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏱ #مثبت۱۰۰ثانیه | روز اول نکبت
☝️ «روز اول نکبت» براساس بیانات رهبر انقلاب در دیدار روز عید مبعث، نگاهی ۱۰۰ ثانیهای به تاریخ تحولات منتهی به غصب فلسطین و اعلام موجودیت رژیم جعلی صهیونیستی دارد.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🇫🇷🔴 پاداشِ فرانسوی: هر دقیقه دو کشته
🔺در طول #جنگ_جهانی_دوم، دهها هزار الجزایری در صف نیروهای #متفقین برای آزادسازی #فرانسه و شکست #آلمان و #ایتالیا جنگیدند و در برخی از سنگینترین نبردهای جنگ جهانی دوم حضور داشتند.
🔺در سال ۱۹۴۵ و در روز جشن پیروزی متفقین، گروهی از الجزایریها با بلندکردن پرچم #الجزایر خواستار استقلال شدند.
❗️پاداش الجزایریها از سوی فرانسه با اعلام حکومت نظامی و دو هفته قتلعام مرد و زن و کودک به ویژه در مناطق سطیف و قالمه داده شد.
❗️تخمین زده میشود که ۴۵۰۰۰ شهروند غیرمسلح الجزایری در این دو هفته کشته شدند.
❗️همزمان با جشن پیروزی «جهان آزاد» بر نازیها، به مدت دو هفته هر دقیقه ۲ نفر به جرم استقلالطلبی به دست سربازان «مهد آزادی» کشته شدند.
❗️با پایان #قتلعام، ژنرال دووال مسئول مستقیم قتل عام در نامهای به سران مستعمره نوشت: «امنیت شما را برای ده سال تضمین کردم!»
💠French authorities imposed martial law and indiscriminately massacred women, children and the elderly.
💢روایت فرانس۲۴
🌐https://www.france24.com/en/live-news/20210508-algeria-remembers-mass-killings-under-french-rule
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
انیمیشن دنبالهدار
#حمله_به_تایتان
🔹"اسطورههای یهودی در حمله به تایتان"
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8592
◀️ قسمت پنجم؛
🔶🔸اسطورههای یهودی موجود در فیلم،
👈 ۷. خدای ناتوان، انسان خدا انگاری، خدای قومی و الوهیت یهود
🔹یکی از مطالب مورد توجه در این سریال، نبود اثری از خداوند است،
بهگونهای که حتی کلیسای فرقهی دیوار که ظاهری همچون کشیشهای مسیحی دارند، دیوار را میپرستند و نه خداوند را!
همچنین در کل سریال با اینکه داستان کاملاً رنگ و بوی شبهدینی پیدا میکند و بهخصوص در فصل چهارم که شهود باطنی مردم یمیر را به تصویر میکشد، باز هم خبری از یک قدرت قهار متافیزیکی و فرامادی نیست!
🔹البته جای خداوند را تایتان مهاجم پر کرده است،
چرا که در فصل چهارم میبینیم این ارن بوده که پدر را مجبور به کشتن خاندان فریتز میکند
و با اینکه در آن زمان، نوجوانی بیش نیست، اما با ارادهی نافذ خود، از آینده به گذشته رفته و سرنوشت همهی ملت یمیر را دگرگون میسازد!
چرا که اگر تایتان مهاجم، تایتان بنیانگذار را که خون سلطنتی داشت، نمیآورد، هیچکدام از مسائل بعدی پیش نمیآمد
و شاید هم پادشاه، بعد از حملهی مارلی، باز هم خاطرات قوم را دستکاری میکرد و به این شکل از جنگ دوری میکرد.
به هر حال تا آخر بخش دوم فصل چهارم، قدرت مطلقه «ارن» است و باید دید در ادامه، چه میشود.
👈 ۸. حملهی شیطان به سرزمین موعود
🔹یکی دیگر از اسطورههای موجود در فیلم، بحث حملهی شیطان به «سرزمین مقدس» است.
به این شکل که بنی یمیر در زندگی روزانهی خود غرق شده و با کنار گذاشتن و فراموشی قدرت ذاتی خود، دور از دیگر ملل، در حال گذران عمر هستند که ارتش مارلی با شکستن دیوار، به آنها حمله میکند.
🔹البته انگیزهی حمله مارلی به پارادایس، دستیابی به منابع طبیعی این جزیره بیان میشود که میتوان با در نظر گرفتن تصاحب باقی تایتانها و یا حتی تصاحب تایتان بنیانگذار، به این نتیجه رسید که مارلی بهدنبال قدرت مکتومی است که بهخاطر صلحطلبیهای پادشاه فریتز، بلااستفاده باقی مانده است و مارلی برای تسلط خود بر جهان، به آنها نیاز دارد.
چنانکه در گفتوگوی افسران مارلی بیان میشود که دیگر تایتانها یکهتاز میدان نبرد نبوده و برای غلبه بر دشمنان، نیاز به سلاحهای جدید داریم.
🔹نکتهی قابل توجه در این بخش، آن است که حمله به سرزمین مقدس توسط دولت مارلی که یک دولت عربی است انجام میشود و این جالب است،
چرا که معمولاً کلیشهی فیلمهای هالیوودی، تضاد مسلمانان و غربیها را به تصویر میکشد و همچون فیلم «جنگ جهانی زد»، مسلمانان زامبی از دیوارهای سرزمین مقدس بالا میروند!
🔹اما در این سریال ارتش مارلی توسط قدرت تایتانها، یعنی نسل یمیر سعی بر تسخیر پارادایس دارد.
رئیس ارتش مارلی که چهرهای آلمانی و شبیه به هیتلر دارد، در این نزاع نقش بهسزایی نداشته و حتی در مراسمی که ارن آن را بهم میزند، زیر پای تایتانها له میشود!
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست(۳)
✡ #داستان_صابون_یهودی ✡
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8593
🔸قسمت چهارم؛
🔶🔸زندانی کردن مرتدّین از هولوکاست
و سوزاندن کتابهایشان
✡ در سال ۱۹۹۰ صدها نفر در سرتاسر مغربزمین از جمله تعداد فراوانی از دانشمندان و محققان تنها بهخاطر ارائهی مدارکی ناسازگار با بخشی از داستان هولوکاست مورد تهدید، آزار و اذیت، حملهی فیزیکی، اخراج، جریمهی نقدی و حتی حبس در زندان واقع شدند.
چندین استاد دانشگاه، قاضی و معلم از شغل خود برکنار شدند.
تعدادی فقط بهخاطر اظهارنظرهایی که از جهت سیاسی نادرست بهشمار میرفت دهها هزار دلار جریمه شدند.
✡ بهعنوان مثال پروفسور روبر فوریسون (Robert Faurisson) استاد دانشگاه لیون فرانسه بهخاطر اظهارنظر خود هزاران فرانک جریمه شد و در یک حملهی وحشیانه از ناحیهی صورت مورد جرح و اسیدپاشی قرار گرفت.
معمولاً چنین قربانیانی افراد تحصیلکرده و محترمی هستند که پیش از تحقیق و نگارش در زمینهی هولوکاست هرگز مورد اتهام و معروف به یهودستیزی نبودهاند.
✡ نمونهی مهمّی از آزار تردیدکنندگان در قضیهی هولوکاست، جریان دیوید ایروینگ (David Irving) مورّخ است.
کتابهای او تقریباً در تمام کتابخانههای جهان وجود دارد.
ایروینگ بیش از ۳۰ جلد کتاب در مورد جنگ جهانی دوم به نگارش در آورده که توسط تعداد قابل توجهی از ناشرین مطرح جهان غرب به چاپ رسیده است.
از جمله ویکینگ پرس، هارپر اندرُو، لیتل، بُرون، سایمون آند شاتر و ایوان بوکز.
✡ مطرحترین تاریخدانان جهان از جمله ای.جی.پی تیلر، تِرِور راپِر، گوردن کری و استیفن امبروز، برخی از آثار او را ستودهاند.
او بیش از ۳۰ سال در آرشیو دولتی آلمان و همچنین آرشیو ملّی آمریکا، دفتر اسناد عمومی بریتانیا و آرشیوهای دولتی اتریش، فرانسه، ایتالیا، کانادا و حتی اتحاد جماهیر شوروی سابقاً به تحقیق و پژوهش پرداخته است.
او نخستین مورّخی است که اعتبار خاطرات هیتلر (۴۹) که زمانی بهطور گسترده مورد تبلیغ قرار گرفت (و البته بعدها کذب آن ثابت شد)، را زیر سؤال برد.
✡ او در جریان تحقیق پُردامنهی خویش، مدارک زیادی را کشف کرد که بخشهایی از هولوکاست را به چالش میکشید.
زمانی که ایروینگ در آلمان بود، نوار ویدئویی اعتراف دکتر فرانچیسک پایپر (Franciszek Piper) مسئول کلّ موزه آشویتس (Auschwitz-Birkenau State Museum) را نقل کرد.
پایپر اعتراف کرده بود وسایلی که بهعنوان اتاقهای گاز ساخته شده توسط آلمانیها در طول ۴۰ سال در معرض دید جهانیان (و بیش از ۴۰ میلیون بازدیدکننده) قرار گرفته بود، حقیقت نداشت.
و در واقع کمونیستهای لهستان پس از جنگ آنها را ساخته بودند.
✡ تنها به خاطر نقل همین اعتراف پایپر، دولت از ایروینگ بهخاطر «بدنام کردن یاد مردگان» شکایت کرد!
با وجود اینکه ایروینگ مدرک روشنی برای اثبات درستی مدعای خود داشت، از ارائهی آن در محاکمه و یا حتی دعوت از دکتر پایپر بهعنوان شاهد ممانعت به عمل آمد!
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8669
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت سیوپنجم؛
هنگامه سحر رسیده
من دیگر زینب بودم
به عزم نماز صبح از جا بلند شدم.
سالها بود به سجده نرفته بودم،
از خدا خجالت میکشیدم
میترسیدم نمازم را نپذیرد
از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید.
نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت.
در آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمیبرد
میان بستر از درد دست و پا میزدم.
آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم،
از درد روی پهلویم کز کرده و بیاختیار گریه میکردم
دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید:
«مامان! صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!»
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود،
چند ضربه به در اتاق خورد
صدای مادر مصطفی را شنیدم:
«بیداری دخترم؟»
شالم را با یک دست مرتب کردم
تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد.
خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید
زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند
مصطفی صبرش تمام شده بود
جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند:
«میتونم بیام تو؟»
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم:
«بفرمایید!»
بلافاصله داخل اتاق شد.
دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده
چند لحظه مکث کرد و سپس بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
مصطفی مقابل در، روی زمین نشست،
انگشتانش را به هم فشار میداد
دل من در قفس سینه بال بال میزد
مستقیم نگاهم کرد و بیمقدمه پرسید:
«شما شوهرتون رو دوست دارید؟»
طوری نفسنفس میزد که قفسه سینهاش میلرزید
سوالش دلم را خالی کرده بود
به لکنت افتادم:
«ازش خبری دارید؟»
از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریههایم شک کرده
حواسش به حالم نبود
دوباره پاپیچم شد:
«دوستش دارید؟»
دیگر درد پهلو فراموشم شده
طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای آواره شدن پیشدستی کردم:
«من امروز از اینجا میرم!»
چشمانش درهم شکست
دیگر نمیخواستم اسیر سعد شوم
با بغضی مظلومانه قسمش دادم:
«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!»
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم
فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید:
«کجا میخواید برید؟»
شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست
از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود
دلم را به محکمه کشید:
«من کی از رفتن حرف زدم!؟»…
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
خطبه ۵۵.mp3
5.06M
#شرح_نهجالبلاغه
شرح و تفسیر خطبه ۵۵ نهجالبلاغه
درخدمت حجةالاسلام
#استاد_احمد_غلامعلی
یکشنبهها
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زینالدین
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee