✳️ ۵۲ روز از سال ۲۰۲۳ میگذرد و ۵۲ #تیراندازی در مدارس آمریکا رخ داده!
#غرب_همچنان_وحشی
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#توحش_مدرن
#غرب_همچنان_وحشی ۱۰۹
✳️ مردم فقیر را عقیم میکردند تا منقرض شوند!
🔹اشغالگران آمریکایی پس از تهاجم در سال ۱۸۹۸، اقتصاد #پورتوریکو را برای تمرکز بر شکر (برای منافع ایالات متحده) تغییر دادند. دزدی و استثمار زمین توسط ایالات متحده، جزیره را در فقر فرو برد.
🔸تا سال ۱۹۲۵، ۷۰ درصد پورتوریکوییها بیزمین شدند. در دهه ۱۹۳۰، از هر ۳ نفر یک نفر بیکار بودند و ۸۰ درصد از زمینها متعلق به ۲ درصد جمعیت، عمدتا سفیدپوست بود.
🔹ایالات متحده یک برنامهی #نژادپرستانه اصلاح نژادی را در پورتوریکو در دههی ۱۹۳۰ راهاندازی و حدود یک سوم زنان پورتوریکویی را تا سال ۱۹۷۶، عقیم کرد. بسیاری از آنها مجبور بودند. برخی از کلینیکها از درمان زنان خودداری میکردند، مگر اینکه با عقیم شدن، موافقت کنند!
🔸در دههی ۱۹۵۰، گمبل و اصلاحطلبان آمریکایی آزمایشهایی را برای قرصهای ضدبارداری در پورتوریکو آغاز کردند. آنها زنان فقیر را هدف قرار میدادند، بدون اینکه به آنها از عوارض جانبی یا آزمایشی بودن آن بگویند. قدرت این قرصها ۲۰ برابر قرصهای مدرن بود!
🔹گمبل معتقد بود که مردم فقیر را از بین میبرد تا راه را برای جمعیتهای مناسب باز کند! (لینک)
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#غرب_همچنان_وحشی ۸۳.
#توحش_مدرن
مامان کجاست!!!؟
بخاطر صحنهها شرمندهایم
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت سیونهم؛
مصطفی با مهربانی گفت:
«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته
نگاهش در فضا چرخید
با سردی جملاتش، حسرت روزهای آرام سوریه را کشید:
«ایران که باشید دیگه خیالم راحته!
سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت،
اونم به بهانه آزادی!
حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو غارت میکنن!»…
از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست
این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود
نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم:
«من ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم
خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید:
«خونوادهتون چی؟»
محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید
خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر؛ از همه خانوادهام بریدم
پشت پرده اشک پنهان شدم
نگفته حرفم را شنید و مردانه پناهم داد:
«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
انگار از نگاهم، نغمه احساسم را شنیده بود،
با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت
این همه احساسم در دلش جا نمیشد
قطرهای از لبهایش چکید:
«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم، از محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم
در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
در همصحبتی با مادرش لهجه عربیام هر روز بهتر میشد
به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته
دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند
هر کدام را به بهانهای رد میکرد
مبادا کسی از حضور این دختر شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود
معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام نماز صبح بود.
لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد
لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد
هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت
هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد:
«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید؛ گفت بهت نگم اون اورده!»
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🔶🔸معرفی #علیاکبر_دهخدا در چهار پرده
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8813
🔸پردهی دوم:
چرندیات ازلی
🔹پس از سرکوب مشروطهخواهان و کشته شدن میرزا جهانگیرخان شیرازی (جمادی الاول ۱۳۲۶ق.)، میرزا علیاکبر خان دهخدا با کمک سفارت بریتانیا توانست از دست حکومت فرار کرده و ایران را ترک کند.
او پس از چندماه دورهی دوم روزنامه صور اسرافیل را در شهر ایوردن سویس با کمک ابوالحسنخان معاضدالسلطنه پیرنیا بنیان نهاد
اما تنها به چاپ سه شماره از آن موفق شد.
این زمان، دهخدا گذشته از نگارش مقالات چرند پرند، دیگر بخشهای روزنامه را نیز خود به تنهایی آماده میکرد. (۱)
🔹سیداسدالله خرقانی در پاسخ به نامهای که از معاضدالسلطنه پیرنیا دربارهی شروع کار دوبارهی روزنامه صور اسرافیل دریافت کرده بود، از مرهم يافتن پریشانیهایی که بهسبب «شهادت شهدای عدالت و قربانیهای کوی مساوات» در دل داشت سخن گفته است.
🔹میتوان گمان داشت آن شهدای راه عدالت و مساوات، هممسلکان ازلیمذهب او در انجمن بابی باغ میکده؛
حاج میرزا نصرالله ملکالمتکلمین،
سیدجمالالدین واعظ،
میرزا جهانگیرخان شیرازی
و شیخ علی قاضی قزوینی، بودند
که همگی پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی (حدود هفتماه پیش از نگارش نامهی معاضدالسلطنه به خرقانی) جان خود را از دست دادند….
🔹آنچه در این میان مهم مینماید، راهنمایی او [خرقانی] درباره بخش چرند پرند است که به قلم میرزا علیاکبر خان دهخدا نوشته میشد.
روزنامهی هفتگی صور اسرافیل را مهمترین جریدهی دوره مشروطیت باید دانست.
ادوارد براون (دوست صمیمی ازلیان) که میرزا جهانگیرخان شیرازی را در شمار مشروطهخواهان ازلی یاد کرده، (۲) روزنامهاش را «یکی از بهترین مطبوعات قدیم و جدید ایران» خوانده
بهویژه «قسمت فکاهی یا هجایی» آن، چرند پرند، را «عالیترین نمونهی ادبیات هجایی (انتقادی) ایران» دانسته است. (۳)
🔹احمد کسروی نیز نوشته که «خوانندگان به این بخش بیشتر رو میآوردند و انگیزهی رواج روزنامه بیش از همه این بخش میبود.» (۴) دیدگاه براون دربارهی اندیشهی اصلاح دینی صور اسرافیل نیز قابل توجه است:
از نکات بسیار مهم در دورهی انتشار صور اسرافیل پیکار آن با روحانیون و تذکرات انتقادی در خصوص انحطاط ملل اسلامی بهعلت روحانیون است که در شمارهی چهارم مجله منتشر و غوغای عظیمی در میان ملايان و عامهی اهالی پدید آورد و منتهی به توقیف و تعطيل آن در حدود دوماه گشت. (۵)
🔹دیدگاه برخی محققان آن است که «در انتقاد از جهالت دینی تأثیر میرزا آقاخان [کرمانی] در سبک گفتار و فكر صور اسرافیل کاملا نمایان است.» (۶)
برخی دیگر از ایشان نیز «کندن و برانداختن ریشهی خرافات دینی» را از اهداف میرزا علیاکبر خان دهخدا در نگارش چرند پرند یاد کردهاند. (۷)
🔹این پژوهش با توجه به آنچه از آثار ازلیان و نیز مسلمانانی که با دهخدا آشنایی نزدیک داشتند دریافته، همراه با قراین مهم دیگری چون بالندگی جدّیاش نزد شیخ هادی نجمآبادی (از شهداء بیان) و… او را یک فعال بابی ضد قاجار میداند. (۸)
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8912
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
⭐بابا جان، جواب همان است!
📕 خاطرهای از آیت الله بهجت(ره)؛
🔸مرحوم آیتالله قاضی(ره) استاد آیتالله #بهجت(ره) بودند و حضرت امام(ره) از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر میفرمودند.
آقای بهجت(ره) مکرر در نصایحشان این عبارت را از مرحوم قاضی(ره) نقل میفرمودند:
«اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»
یا در جای دیگری فرمودند:
«به صورت من آب دهان بیاندازد»
🔸یکی از علما میفرمود؛
«سالها پیش، یک روز خدمت آیتالله العظمی بهجت(ره) رفته بودیم. به ایشان گفتم:
«راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم.»
آقای بهجت(ره) فرمودند:
«نمازتان را اول وقت بخوانید!»
این عالم بزرگوار میگوید:
«در دلم گفتم حاج آقا ما را تحویل نگرفت. ما که خودمان نماز اول وقت میخوانیم!»
🔸یکسال از آن ماجرا گذشت. قرار بود به یک جلسه مهمانی بروم و در آن مهمانی دوباره خدمت آقای بهجت(ره) برسم.
در راه به خودم گفتم:
«این دفعه از آقا سوال کنم، ببینم اگر بخواهد راهی معرفی کند تا من به همهجا برسم، چه راهی را معرفی میکند؟»
🔸وقتی خدمتشان رفتم، همراه جمعی بودیم و ایشان داشتند صحبت میکردند.
هنوز هیچ سخنی نگفته بودم که ایشان وسط صحبتشان فرمودند:
«بعضیها پیش ما میگویند چکار کنیم تا آدم شویم و رشد پیدا کنیم؟ به ایشان میگوییم نماز اول وقت بخوانید. میروند سال بعد میآیند، پیش خودشان میگویند حاج آقا ما را تحویل نگرفت! دوباره از حاج آقا بپرسیم که چه باید بکنیم؟ همان حرف بنده را دقیق گوش نکردند و رعایت نکردند، حالا دوباره میخواهند سؤال کنند! بابا جان، جواب همان است، همیشه جواب همان است.»
🔸این عالم بزرگوار میفرماید:
«من دیگر هیچ حرفی نزدم. آقای بهجت(ره) راست میگفتند. من برخی از نمازهایم را به وقتش نمیخواندم. شروع کردم و آن را هم درست کردم.»
آن عالم بزرگوار کمکم به جاهایی که دلش میخواست و حتی فوق تصورش بود، رسید.
📚 بخشی از کتاب "چگونه یک #نماز خوب بخوانیم؟" اثر علیرضا پناهیان
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee