#مصاحبه
#نخستین_زن_آزاده
قسمت چهارم:
❓چه زمانی متوجه شدید همسرتان شهید شده است؟
🎤قبل از رسیدن به بیمارستان همسرم چشمانش را بسته بود و من فکر میکردم یا خوابش برده یا بیهوش شده است؛
چراکه در کل مسیر ما با هم حرف میزدیم، قرآن میخواندیم و دعا میکردیم.
دست من زیر سر حبیب بود، همین که ساکت شد، گفتم:
"چرا حرف نمیزنی؟"
گفت:
"دارم راز و نیاز میکنم و میخواهم نماز صبحم را بخوانم. با من حرف نزن."
چشمانش را بست.
من فکر کردم از خستگی خوابش برده است.
در ادامه مسیر نزدیک عراق که شدیم ۵ اسیر چشم و دست بسته انداختند توی آمبولانس، درواقع پرت کردند.
من جیغ زدم و گفتم:
"مجروح داریم، مراقب باشید."
اسرا گفتند:
"نمیبینی چشمان ما بسته است. ما از کجا بدانیم که شما کجا هستید."
یکی از آنها گفت:
"دست و چشم مرا باز کن تا کمکت کنیم،"
اما من اصلا دستانم را نمیتوانستم بلند کنم.
با هر بدبختی که بود چشمانم را باز کردم و در تاریکی فضای داخل آمبولانس دیدم که محکم دستان آنها را با طناب بستهاند.
با سختی و کشانکشان یکی از آنها خودش را به من نزدیک کرد و با سختی دستش را باز کردم.
او هم دست و چشم بقیه را باز کرد.
بعد صورتش را به حبیب نزدیک کرد و نفس و نبضش را که چک کرد،
گفت:
"اصلا هیچ علائم حیاتی ندارد و شهید شده است."
آنها حبیب را شناختند و گفتند:
"این حبیب شریفی است. همسایه ما اینجا چهکار میکند؟"
من هم ماجرا را تعریف کردم.
من اصلا باورم نمیشد و میگفتم امکان ندارد او شهید شده باشد.
ما چند لحظه پیش داشتیم صحبت میکردیم.
یکی از اسرا گفت:
"خواهرم به فکر خودت باش. او به آرزویش رسید و شهید شد. تو از این به بعد اسیر بعثیها هستی و به فکر خودت باش."
با این حال، من هنوز باورم نشده بود او شهید شده است.
البته این را هم بگویم در همان زمان که همراه خانواده به سوسنگرد رفته بودیم، هلالاحمر سوسنگرد اعلام کرد که همه دختران بیایند و یک دوره امدادگری آموزش ببینند که من هم رفتم و این دوره را فشرده از صبح تا شب گذراندم.
❓کجا از بقیه جدا شدید؟
🎤صبح ما را به بیمارستان جمهوری شهر العماره عراق بردند.
من دیگر از آنها جدا شدم و بعد از یک سال و خردهای فهمیدم آنها را همراه جنازه همسرم کجا بردند.
❓بعد از یک سال!؟ چطور مطلع شدید؟
🎤یکی از همان افرادی که اسیر بود را در اردوگاه دیدم و برایم تعریف کرد.
❓وقتی شما را به بیمارستان بردند، آنجا وضعیت چطور بود؟
🎤سالن خیلی بزرگی بود پر از مجروح،
حالا دقیق نمیدانم همه عراقی بودند یا ایرانی.
اورژانس بیمارستان خیلی شلوغ بود.
نیروهای عراقی همگی با همدیگر صحبت میکردند و میگفتند:
"یک زن نظامی ایرانی را آوردهایم."
مرا بردند و روی یک تخت بستری کردند.
دیگر چندان به هوش نبودم تا اینکه با سیلی یکی از نظامیان عراقی به هوش آمدم.
او خیلی محکم بهصورتم سیلی زد.
من یکدفعه چشمانم را باز کردم و گفتم:
"چرا سیلی میزنی؟"
گفت:
"تو خون زیادی از دست دادهای و پزشکان میخواهند برای تو خون تزریق کنند، اما میگویی من خون بعثی نمیخواهم؛ درحالیکه من اصلا نمیدانستم اینگونه گفتهام و بهشدت بیحال بودم."
تمام لباسهایم و چادرم پاره شده بود.
پرستاران میخواستند لباسهایم را عوض و لباس کوتاه بیمارستان را تنم کنند.
یکی از پرستاران قیچی آورد تا لباسهای خونی و پاره را عوض کند.
من محکم چادر و لباسم را گرفتم و گفتم:
"اجازه نمیدهم اینها کوتاه هستند و حجاب ندارند؛"
درحالیکه سرم خون به دستم بود، تخت را محکم گرفتم و جیغ میزدم که نمیخواهم لباسم را عوض کنید.
داد میزدم که بیایید مرا بکشید.
من این لباسها را نمیپوشم.
تا اینکه یکی از پزشکان آنها گفت:
"نمیبینید که این خانم چقدر حجاب دارد و برایش مهم است که چادر از سرش نیفتد. با وجود گرمای هوا او نمیخواهد حجابش را کنار بگذارد. اذیتش نکنید نمیتواند این لباسها را بپوشد. من که پزشک هستم میگویم ایرادی ندارد."
در آن بیمارستان ترکشها را از بدن من خارج نکردند و واقعا فکر میکردند من زنده نمیمانم.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#مصاحبه
#نخستین_زن_آزاده
قسمت پنجم:
در آن بیمارستان ترکشها را از بدن من خارج نکردند و واقعا فکر میکردند من زنده نمیمانم.
الان وقتی تعریف میکنم احساس میکنم آن زن من نبودم.
حالا که فکرش را میکنم میگویم چطور جرأت داشتم در آن شرایطی که اسیر بودم اینگونه رفتار و جیغ و داد کنم.
خدا را شکر در طول زمان اسارتم - از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ که در اردوگاه موصل بودم - هیچگاه جلوی سربازها و نیروهای عراقی گریه و اظهار پشیمانی نکردم.
❓چه مدت در بیمارستان بستری بودید؟
🎤چند روزی در بیمارستان العماره عراق بستری بودم و در یک اتاق ۴ نظامی زن نگهبان من بودند که قصد فرار به سرم نزند.
بعد از اینکه بهنظر آنها شرایطم بهتر شد و بهبود یافتم به زندان انفرادی بغداد منتقل شدم.
نزدیک ۴ ماه آنجا بودم که هر هفته مرا به بهداری میبردند و پانسمانم را عوض میکردند و اگر مسکنی هم لازم بود به من میدادند.
❓بازجوییها از چه زمانی شروع شد و چطور بود و آیا شکنجه هم میشدید؟
🎤بازجویی از همان زمان بازداشت شروع شد؛ تقریبا هفتهای یکی، دوبار من بازجویی میشدم.
به این صورت بود که یا وارد سلولم میشدند یا به جایی دیگر منتقل میشدم.
از جنگ، اقتصاد و وضعیت ایران میپرسیدند.
از امام خمینی (ره)، خانواده و همسرم سؤال میکردند.
تا از همسرم صحبت میکردم و سراغش را میگرفتم، میگفتند:
"او سرباز (امام) خمینی است. اصلا حرفش را هم نزن. برو دعا کن خودت تا حالا زنده ماندهای."
وقتی که مرا از سلول انفرادی به اردوگاه موصل بردند در بیمارستان شهر موصل مورد عمل جراحی قرار گرفتم و ۱۰ روز آنجا بودم و بعد از عمل به بهداری اردوگاه موصل برگرداندند.
بهداری موصل یک سالن بزرگ داشت که هم تخت داشت و هم مجروحان مختلف.
اینکه میگویم تخت به این دلیل است که در اردوگاه ما تخت نبود.
تنها زن آن بهداری من بودم و همگی اسرای مرد ایرانی بودند.
پرستاران نیز اسرای ایرانی بودند و فقط روزها از شهر پزشک عراقی میآمد به بیماران سرکشی میکرد.
❓در بین اسرای ایرانی پزشک مرد وجود نداشت؟
🎤چرا بود، اما اجازه نمیدادند طبابت کند.
یکی از آنها مجید جلالوند، اهل تهران و خیلی معروف بود،
اما آنجا مترجم بود؛
چون هم ترکی بلد بود و هم انگلیسی.
شهر موصل بیشترشان ترک هستند.
او اجازه طبابت نداشت، اما پنهانی برخی مواقع دارو از داروخانه آنها برمیداشت و مریضان را مداوا میکرد.
برخی مواقع وقتی پزشکان عراقی میرفتند یا در حال استراحت بودند، این دکتر مجید میآمد بهداری و بقیه پتو را بهعنوان پرده میگرفتند و اینگونه پانسمان مرا عوض میکرد.
عراقیها اصلا آنتیبیوتیک برای ما استفاده نمیکردند و خیلی کم اتفاق میافتاد برای درمان مجروحان استفاده کنند، اما دکتر مجید همیشه از داروخانه آنها یواشکی آنتیبیوتیک برمیداشت و برای من میآورد.
پرستاران و پزشکان اسیر ایرانی بیشتر برای کمک به اسرای مجروح آنجا بودند؛ نه طبابت.
آنها کمک میکردند اسرایی که اوضاعشان خیلی نامناسب بود و صدمه شدید دیده بودند، کارهای روزانهشان را انجام دهند.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#مصاحبه
#نخستین_زن_آزاده
قسمت ششم:
❓در زندان وقتی اسیر بودید، چیزی هم یاد گرفتید؟
🎤بله. وقتی در بهداری بستری بودم، یکی از جوانان ایرانی که آنجا بود به من زبان انگلیسی یاد داد.
او جلد پاکتهای سیگار یا کاغذ باطله را میآورد و روی آن کلمات انگلیسی را به من آموزش میداد و میگفت، بهتر است بخوانی و کمکت میکند؛ چون صلیبسرخ جهانی که میآمد ما باید انگلیسی صحبت میکردیم.
درواقع کلماتی که مورد نیاز اسرا بود به ما یاد میداد.
من خودم نیز علاقه داشتم و او هم از من امتحان میگرفت و سؤال میکرد.
من البته همانجا تزریقات را کامل یاد گرفتم.
همیشه میگفتند اینجا بهترین فرصت است که اینها را یاد بگیری و وقتی برگشتی ایران میتوانی به رزمندگان کمک کنی که اتفاقا همینطور هم شد و سالهای ۱۳۶۲ و ۶۳ توانستم در بیمارستان شهر سوسنگرد این کار را انجام دهم.
بعدا به جهادسازندگی رفتم تا آنجا بتوانم همراه پزشکان اعزامی به روستاییان کمک کنم.
❓شکنجه هم شدید؟
🎤بهشدت مجروح بودم، اما خب به نحو دیگری مرا اذیت میکردند؛
مثلا هر ۲۴ ساعت یکبار به من غذا میدادند.
در یک محیط کاملا مردانه و بهمدت ۴ ماه در یک سلول انفرادی بودم.
در همین بازجوییها وقتی یکبار مرا بردند با یک خلبان آشنا شدم که فارسی صحبت میکرد.
خودش را ایرانی معرفی کرد و به عراقیها گفت: "ما اصلا زن رزمنده که در جبهه جنگ حضور داشته باشد، نداریم. حتما او را در شهر اسیر کردهاید."
این خلبان به زبان انگلیسی نیز مسلط بود.
به من گفت:
"مشخصات خودت را به من بده که در کدام اردوگاه هستی تا هر جور شده اطلاعات تو را به صلیبسرخ جهانی بدهم. آنها به امور اسرا رسیدگی میکنند."
این خلبان گفت:
"احتمالا زنان زیادی اسیر شدهاند که من در جریان نیستم."
❓خودش را معرفی کرد؟ اسمش را بهخاطر دارید؟
🎤نه متأسفانه به یاد ندارم. بعد از چند روز از آن دیدار، مرا به اردوگاه موصل منتقل کردند که ۱۵۰۰ ایرانی در آنجا زندانی بودند.
❓زنان دیگری در آن اردوگاه بودند یا فقط شما آنجا حضور داشتید؟
🎤نه همگی مرد بودند. من هیچ اسیر زن دیگری ندیدم.
بعد از یک سال و چند ماه دوباره مرا به بغداد، زندان استخبارات، اردوگاه رمادیه منتقل کردند.
من در آن مقطع بعد از ۶ ماه بهخاطر خارج کردن برخی ترکشها دوباره برای عمل به بیمارستان موصل منتقل شدم.
صلیب سرخ جهانی وقتی مرا دید، گفت:
"باید این زندانی مبادله شود."
❓قبل از شما هم زندانیها مبادله شده بودند؟
🎤بله. تقریبا ۲ گروه قبل از من مبادله شده بودند که اکثرا نابینا، قطع نخاع یا دست و پاهایشان قطع شده بود.
من گروه سوم بودم که همراه ۳۷ نفر دیگر با زندانیان عراقی مبادله شدم؛ یعنی بعد از ۲ سال ما از طریق کشور قبرس آزاد شدیم و به تهران آمدیم.
❓چه سالی بود؟
🎤اوایل سال ۱۳۶۱ بود.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#مصاحبه
#نخستین_زن_آزاده
قسمت هفتم:.
❓وقتی آزاد شدید، کجا رفتید؟
🎤بعد از دیدار با خانواده و طی روند درمان، ۲ سال بعد باز به مناطق جنگی برگشتم.
به سوسنگرد رفتم و یک دوره آموزش امدادگری را گذراندم.
همراه چند نفر دیگر از زنان امدادگر تست کزار انجام میدادیم، اما متأسفانه به حدی من در زمان اسارت اذیت شده بودم و ضعف داشتم که دیگر مانند گذشته توان نداشتم؛ به طوری که حتی خون میدیدم حالم بد میشد.
مطمئن باشید اگر زمان به عقب برگردد، دوباره همان کارها را انجام خواهم داد.
الان هم اگر اتفاقی بیفتد با همه توانم حاضر خواهم شد و ذرهای پشیمان نیستم از فعالیتهایی که در گذشته داشتهام.
این مردم هیچ فرقی با گذشته نکرده و ندارند.
❓جنگ با آن چهره ویرانگرش از نگاه یک زن چگونه بود؟
🎤هیچ انسانی برای جنگ آفریده نشده است؛ چرا که فطرت انسان با جنگ همخوانی ندارد، اما اگر مجبور باشد و مانند ما یک جنگ ۸ ساله به او تحمیل شود، چارهای ندارد که برای دفاع از وطنش وارد جنگ شود.
زن با آن روح لطیف و زنانهاش مسلم است که برای جنگ ساخته نشده است.
با این حال اگر فداکاریها و ازخودگذشتگیهای زنان در دفاع مقدس نبود، شاید هیچوقت اینگونه پیش نمیرفت.
زنان در این ۸ سال پشتیبان همسران و فرزندان خودشان در جنگ بودند و آنها را تشویق میکردند که به میدان بروند.
من خودم مادر هستم و یک ساعت هم نمیتوانم از فرزندانم بیخبر باشم، اما ببینید در طول این ۸ سال مادران چگونه فرزندان خود را راهی جبهه جنگ میکردند؛ درحالیکه احتمال داشت آنها را دیگر هیچوقت نبینند.
درواقع زنان اهدافی قوی داشتند که حتی مهر مادرانه نتوانست جلوی آن هدفشان را بگیرد.
ایمان زنان قوی بود و بهخاطر انقلابی که به سختی آن را بهدست آورده بودند، حاضر بودند فداکاری کنند.
همین الان هم اگر خدایی ناکرده چنین شرایطی پیش بیاید همانطور شاهد این فداکاریها و ازخودگذشتگیها خواهیم بود.
❓از نظر شما بزرگترین درس جنگ چه بود؟
🎤صبر، شاید بزرگترین درس ۸ سال دفاعمقدس بود.
همانطور که خداوند در قرآن میفرماید؛
"از صبر و نماز میتوانید کمک بگیرید."
من بیشترین درسی که از دوران جنگ و آن روزها گرفتم، صبر بود.
روزها و سالهای بسیار سختی را ما پشت سر گذاشتیم.
خانوادهها با صبوری توانستند مقابل دشمن بایستند و خدا را شکر که نتیجه گرفتند.
اگر من در دوران اسارتم صبور نبودم و ایمانم قوی نبود، شاید پناهنده عراق میشدم یا حتی خودکشی میکردم.
بهخاطر دارم من نزدیک به ۴ ماه حمام نرفته بودم و اصلا لباسی نداشتم که عوض کنم،
در جوانی همسرم را از دست دادم،
نمیدانستم چه بلایی سرش آمده،
اسیر شدم
و از خانوادهام هیچ خبری نداشتم،
با این حال صبوری و در مقابل شکنجهها مقاومت کردم.
خدا را شکر میکنم که با همان حجاب و ایمانی که داشتم رفتم و با همان حجاب و با افتخار برگشتم.
هیچوقت نه التماس دشمن را کردم و نه گریه و نالهای یا درخواستی داشتم.
مردم قبل از انقلاب سختیهای زیادی را گذرانده بودند و حالا نمیخواستند به همین راحتی آن را از دست بدهند.
❓از زنان هنگام جنگ بگویید؛ بهخصوص در شهرهای مرزی چه وحشتی داشتند و نگرانیهای آنان چه بود؟
🎤شرایط خیلی سختی بود.
بیشتر مردم به سمت روستاها هجوم برده بودند؛ چراکه روستاها از شهر دور بودند و معمولا نیروهای عراقی کمتر به سمت روستاها میرفتند.
روزهای وحشتناکی بود.
زنان همیشه با استرس و دلهره روزها و شبها را پشت سر میگذاشتند.
برای نجات فرزندان کوچکشان به روستاها پناه برده بودند.
شبها همیشه منور میانداختند و آسمان روشن بود.
دلهره مادران نمیگذاشت بخوابند.
صدای خمپاره از همهجا شنیده میشد و نمیدانستیم که کجا اصابت میکند.
جنگ به ما تحمیل شده بود. من هر لحظه که همسرم بیرون میرفت، فکر میکردم دیگر برنمیگردد.
شرایط غیرقابل پیشبینی بود.
آنقدر که من به فکر همسر و خانوادهام بودم به هیچچیز دیگری فکر نمیکردم و اصلا خودم مهم نبودم.
این شرایط همه زنان شهر بود.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#مصاحبه
#نخستین_زن_آزاده
قسمت هشتم:
دلشوره و استرسهای همیشگی و صدای خمپارهها زندگی همه ما را تلخ کرده بود.
حجم این اضطرابها چنان بود که وقتی خانوادهام از سوسنگرد رفتند به اهواز من همراهشان نرفتم؛ چون فکر میکردم اگر بروم دیگر از همسرم بیخبر میشوم و اینجا باید به افرادی که ماندهاند و به کمک احتیاج دارند، کمک کنم.
❓بهنظرتان جنگ چه تأثیری بر زنان و خانواده گذاشت؟
🎤قطعا تأثیرات زیادی داشته است؛ بهخصوص زنانی که در شهرهای مرزی با کشور عراق زندگی میکردند و حتی آواره شدند.
با این حال جدا از آن تأثیرات منفیای که گذاشت اینها بعدا مادران و همسرانی شدند که همین الان نیز عزیزان خود را مدافع حرم میکنند.
دفاعمقدس زنان را فداکارتر کرد.
من الان زنانی را میبینم که با وجود سن کم و داشتن فرزند کوچک، همسرشان شهید مدافع حرم است.
شاید اگر آن روزها نبود، الان ما این مادران و زنان را با این حجم از فداکاری نداشتیم.
❓وقتی جوان بودید، چه آرزویی داشتید و آیا الان محقق شده و به آن رسیدهاید؟
🎤من از همان اوایل جوانی و نوجوانی خیلی علاقه داشتم که در حوزه درس بخوانم و دروس آن را یاد بگیرم.
اتفاقا وقتی ازدواج کردم به همسرم گفتم باید در شهری زندگی کنیم که من بتوانم به حوزه بروم و آنجا تحصیل کنم؛ چراکه شهر خودمان حوزه نداشت.
همسرم نیز چون خودش فرهنگی بود، استقبال کرد.
وقتی که از اسارت برگشتم، مادرم نذر کرده بود که من در مشهد باشم و نزد امامرضا(ع).
بعد از چند مدتی که برای کارهای درمانم به شهرهای تهران و اصفهان رفتم، برای زندگی به مشهد رفتیم و خدا را شکر من آنجا به حوزه رفتم و اینطوری به آرزویم رسیدم؛ یعنی چندسالی قبل از ازدواج دوبارهام در مشهد درس خواندم.
❓شما زنی را میشناسید که در جبهه جنگ بهعنوان رزمنده حضور داشته باشد و مانند مردان اسلحه بهدست بگیرد؟
🎤نه نمیشناسم. اصلا اجازه نمیدادند.
شاید برخی میخواستند این کار را انجام دهند، اما مردان اجازه نمیدادند.
من خودم بارها التماس کردم و گفتم بگذارید یکبار هم که شده بیایم و این خط مقدم را ببینم؛ جایی که سربازان عراقی حضور دارند، اما اجازه ندادند.
زنان در آن مقطع بیشتر امدادگر بودند و در پشت خط حضور داشتند.
اسیر زن داشتیم، اما بهعنوان اینکه در جبهه جنگیده باشند نه؛ لااقل من نشنیدم.
❓فعالیت زنان در پشت خط مقدم چه بود و چه خدماتی به رزمندگان ارائه میکردند؟
🎤من بعد از اینکه از اصفهان در سال ۱۳۶۳ به سوسنگرد برگشتم همچنان جنگ ادامه داشت.
آنجا بسیج زنان تشکیل شده بود و از صبح تا غروب مشغول فعالیتهای مختلف برای رزمندگان بودند.
لباس برای رزمندگان میدوختند، خوراکی و غذا آماده میکردند، کلاه و لباس زمستانه میبافتند و شستن لباسها ازجمله کارهایی بود که زنان در آن مقطع انجام میدادند.
یادم هست اگر برخی از زنان دیر میآمدند کمک، جریمه میشدند و باید ۲ روز روزه میگرفتند.
تا این حد کارها جدی بود.
آن روزها روحیاتی از زنان میدیدم که هنوز باورم نمیشود چگونه این اندازه زنان دشواریها را تحمل میکردند و سختیها را تنهایی بهدوش میکشیدند.
حتی زنان بارداری که هر روز با وجود خستگی زیاد آنجا کمک میکردند؛ مثلا ما برای رزمندگان آجیل بستهبندی میکردیم.
بودند زنانی که بچه کوچک داشتند و اتفاقا همراهشان میآمدند، اما واقعا حتی یک دانه از آن آجیلها را نه خودشان و نه بچههایشان برنمیداشتند؛
به هرحال شاید دلشان میخواست بهخصوص بچهها. ما از صبح تا شب آنجا بودیم، اما هیچ وقت من ندیدم این زنان دلشان بخواهد ذرهای از آن آجیلها را حتی یک عدد بخورند و حتی خودشان اگر در منزل آجیل داشتند میآوردند و اضافه میکردند.
پایان.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گرانترین دزدی تاریخ
دزدی که با سرقت یک گوشی، صاحب باارزشترین دارایی دنیا شد.
@Farsna
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
سلام و عرض ادب
🌹دوره آموزشی حفظ قرآن کریم🌹
✅ شروع دوره جدید: شنبه ۱۷ مهر
روزهای شنبه و سهشنبه پس از نماز عشا درخدمت استاد محمد شفیعی
✅ اهداف:
🔹️مخلوط شدن قرآن با گوشت و پوست نوجوان (طبق روایت)
🔹️تقویت حافظه و کمک به کلیه دروس خصوصاً قرآن
🔹️دوری از افکار منحرف (فرمایش اولیا خدا)
🔹️جذب نوجوان شما به دین قبل از جذب دشمن (روایت)
🔹️بهتر شدن یا تصحیح رفتار قرآن آموز شما (۸۲ اسرا)
✅ هزینه: ۵۰ هزار تومان برای هر فصل
✅ جوایز: بابت حفظ جزء اول ۳۰هزار، دوم ۶۰ هزار... سی ام ۹۰۰ هزار تومان انشاالله پرداخت میشود. (مجموعا ۱۳ میلیون و ۹۵۰ هزار تومان)
🖋 مخصوص آقایان کودک، نوجوان، جوان و بزرگسال
✅ ثبت نام: زمان برگزاری کلاس
مهد قرآنی مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
یا حق:
⚡️حاضرم این اعتقادم را روی کفنام بنویسند!
⚡️تا میتونید از این افشاها بکنید!
✍ رضا امیرخانی نویسنده کتاب «جانستان کابلستان»:
🔻️سال ۸۸ سفری به افغانستان داشتم که بعضی قسمتهاش رو در کتاب «جانستان کابلستان» نوشتم؛ در اون سفر دیداری با یکی از مشاوران حامد کرزی و یکی از مشاوران وزیر خارجه وقت افغانستان داشتم.
️از هر دری سخنی شد تا بحث به مراسم ۹ ربیع و لعن بزرگان اهلسنت رسید. من هی سعی میکردم با دیدگاه وحدت اسلامی حرف بزنم، اما هر چی میگفتم مشاور کرزی یه فیلم بلوتوثشده توی گوشیش نشون میداد از مجالس لعنی که فلان سخنران معروف در اون صحبت میکرد. دیدم قبول نمیکنند.
️گفتم براتون خاطرهای تعریف میکنم: «مدتی پیش که در یک مراسمی نزد رهبر انقلاب بودم، بعد از مراسم سوالی از ایشون داشتم و ایستاده بودم تا نوبتم بشه. یک حاجی بازاری متدین به آقا گفت: از موقعی که شما برگزاری مجالس ۹ ربیع رو ممنوع کردید، خودم دم در خونه میایستم و هر گوشی و ضبط صوتی که مدعوین دارن میگیرم ازشون و نمیذارم هیچ فیلم و صوتی از این مجالس بیرون بره. حاجی، توقع داشت مورد تحسین رهبری قرار بگیره؛ آقا گفت: «این که من لعن بزرگان اهلسنت رو ممنوع کردم، به خاطر عواقب اینطوریش نیست! این اعتقاد قلبی منه و حاضرم این اعتقاد رو روی کفنام بنویسن!»
️وقتی این خاطره رو برای اون دو مشاور نقل کردم، مشاور کرزی گفت: وقتی رفتی ایران به خامنهای بگو «یک مرید به مریدان تو افزوده شد!»
من چندی بعد در دیداری با رهبری این رو تعریف کردم و گفتم من افشای سرّ کردم. آقا فرمودند: «تا میتونید از این افشاها بکنید!»
اهالی زینبیه:
ایتا
https://eitaa.com/ahlolmasjed
سلام و احترام
هر روز با یک لطیفه، یک روایت و یک نکته اخلاقی
#لطیفه_نکته ۱
تشییع جنازه بابابزرگم بودیم.
بابام غرق گریه بود 😭 یه سیگار گذاشت رو لبش،
بهم گفت: فندک داری؟
گفتم: نه!
یهو بابابزرگم از تو کفن اومد بیرون
به بابام گفت :
من که بهت گفتم نقشه مون نمیگیره
گوش نکردی! 😂😂😁
یعنی به جز نقشه کشیدن برای من کار دیگه ندارن اینا 😂😂😁
متاسفانه بعضیا هستن دنبال سوتی گرفتن از دیگران هستن ،دنبال این هستن که یک نقطه ضعیفی از یکی بگیرین و این در اسلام پسندیده نیست.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
لا تَطلُبوا عَثَراتِ المؤمنینَ؛ فإنّ مَن تَتَبّعَ عَثَراتِ أخیهِ تَتَبّعَ اللّهُ عَثَراتِهِ، و مَن تَتَبّعَ اللّهُ عَثَراتِهِ یَفْضَحْهُ و لو فی جَوفِ بَیتِهِ.
لغزش های مسلمانان را نجویید که هر کس لغزش های برادرش را پی جوید خداوند لغزش های او را پیگیری می کند و هر که را که خداوند عیب جویی کند، رسوایش می سازد؛ هر چند در اندرون خانه خود باشد.
الكافي : 2/355/5
@salonemotalee
سلام و احترام
هر روز با یک لطیفه، یک روایت و یک نکته اخلاقی
#لطیفه_نکته ۲
امروز دوستم رو بیرون دیدم ..پشت سرش بودم زنگ زدم بهش گفتم کجایی..
گفت خونه ام میخوام بخوابم بیدار شدم بهت زنگ میزنم..
رفتم جلو زدم رو شونش گفتم خوب بخوابی..
لامصب زیر بار نمیرفت میگفت عادت دارم تو خواب راه برم اینا ب کنار هول شده بود خروپفم میکرد..😐😂😂
*بی صداقتی نوعی نفاق است و انسان دو رو به درد دوستی نمی خورد زیرا هرگز نمی توانی روی دوستی او حساب مشخصی باز کنی*
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
*نفاق و دورویی ریشه در خواری و پستی و حقارتی دارد که شخص منافق در درون خود احساس میکند.*
فهرست غرر، ص ٣٩٥
*از صفات زشت و نا پسند انسانی دورویی و نفاق است. نفاق از کفر و دشمنی بدتر است زیرا در ظاهر دوست و در باطن دشمن شماست. یکی از بهترین ملاکها برای دوست یابی صداقت و صافی است که اگر این نباشد در عالم دوستی بازنده خواهید بود.*
@salonemotalee
سلام و احترام
هر روز با یک لطیفه، یک روایت و یک نکته اخلاقی
#لطیفه_نکته ۳
مشکل اصلی مملکت ما برمیگردد به زمان دبیرستان و انتخاب رشته که
کسانی که درس ضعیفی دارند میروند رشته انسانی
متوسط ها تجربی
و زرنگ ها و با هوشا ریاضی
بعد تو دانشگاه ها
ضعیف ها میشن قاضی و دادستان و وکیل و وزیر و سیاستمدار و بر مردم حکومت میکنن
متوسط ها میشن پزشک و با جون مردم بازی میکن
و زرنگ ها میشن مهندس و تو مملکت بیکار میگردن😐😂😂
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
.... اَحبُّ الامور الیک اَوسطها فی الحق و اَعمّها فی العدل و اَجمعها لرضی الرعیة فاِنّ سُخْط العامّة یُجْحف بِرَضی الخاصة و اِنَّ سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامّة
*باید از کارها، آن را بیشتر دوست بداری که حد میانه ای از حق باشد و عدالت بیشتری را فرا بگیرد و مردم نیز از آن خشنودتر و آن کار برایشان دلپذیرتر باشد، (مبادا خشنودی نزدیکانت را بر خشنودی مردم ترجیح دهی) که ناخشنودی مردم، خشنودی نزدیکان را بی اثر گرداند و خشم نزدیکان، خشنودی همگان را زیانی نرساند. (خلاصه فرمایش حضرت اینه که مردم را بر نزدیکانت مقدم بدار و از نارضایتی نزدیکانت نترس)*
نهج البلاغه نامه 53
*حضرت در امور اقتصادی، وظیفه حکومت را مراعات حال عموم مردم می داند، نه گروههای خاصی و هر جا ضرری متوجه عموم مردم گردد، بر حاکم لازم است با برقراری مقررات و حتی مجازات، حقوق عامه رعایت شود. به مالک اشتر می فرماید همواره کاری را در پیش گیرد که رضایت توده مردم را فراهم کند، هر چند موجب ناخشنودی خواص گردد. امام با ضمیمه کردن رضایت توده به عدالت، این نکته را بیان فرموده اند که اگر کاری به سود عموم مردم باشد، به عدالت نزدیکتر است، تا کاری که تنها منافع عده خاصی را در بر داشته باشد. حضرت به مالک میفرمایند یادت باشد رضایت عمومی مردم نارضایتی نزدیکانت را بیاثر میکند و خشم و ناراحتی نزدیکانت به رضایت مردم خللی وارد نمیکند.*
@salonemotalee
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
حضور برای تمامی آقایان و بانوان در تمامی ردههای سنی آزاد است.
👌 این برنامه جدای از بحث مسابقه و جوایز؛ برنامهای نشاطبخش و در راستای شناخت شرایط جسمی و میزان آمادگی بدنی خودمان بسیار مفید است.
سلام و احترام
هر روز با یک لطیفه، یک روایت و یک نکته اخلاقی
#لطیفه_نکته ۴
اعتراف میکنم یکی از انگیزه های ازدواج کردنم
خارج شدن از حکومت پدر و ایجاد حکومت مستقل برای خاموش و روشن کردن کولره🙏😂
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
"بدترین مردم کسى است که به خانوادهاش سختگیری کند " گفتند سختگیرى به خانواده چگونه است؟
پیامبر فرمودند: مرد وقتى وارد خانه شود، همسرش از او هراسان و فرزندان از او گریزان شده، فرار کنند و چون بیرون رود همسرش شاد شود وخانوادهاش با یکدیگر انس گیرند!
مجمع الزوائد و منبع الفوایدج۸ ص۲۵
چنین مردی به خانوداه اش سخت گرفته باید سعی کنیم به میل خانواده زندگی کنیم نه خانواده را به میل خویش وادار کنیم.
@salonemotalee
با سلام و احترام
هر روز با یک لطیفه، یک روایت و یک نکته اخلاقی
#لطیفه_نکته ۵
گاهی اوج کمک کردن شوهرا به خانماشون تو کار خونه اینه که بهشون میگن
"ولش کن خانم، بعداً که سرحال بودی انجام بده!"😂😐😂😂
امام صادق علیه السلام
قَضَآءُ حَاجَه المُؤمِنِ اَفضَلُ مِن اَلفِ حَجَّه مُتََقَبَّلَه بِمَنَاسِکِهَا وَ عِتقِ رَقَبَه لِوَجهِ اللهِ وَ حملانِ أَلفِ فَرَسٍ فِی سَبیلِ اللهِ بِسَرجِهَا وَ لُجُمِهَا
*فضیلت پاداش برطرف کردن نیاز مؤمن, از هزار حجّی که تمام اعمال آن قبول شده باشد و آزاد کردن یک بنده در راه خدا و بخشش بار هزار اسب در راه خدا با زین و لجامش, بیشتر است.*
بحارالأنوار، ج 74، ص 285
*دوستان عزیزم خدمت به خلق خدا و تلاش برای رفع نیاز آنان زیباترین جلوه انسانی است که خداوند را خشنود می کند و ارزش معنوی بالایی دارد. مخصوصا برای خانواده و همسر و فرزندان ارزش این کار دو چندان است. چنانچه کسی جایگاه و مقامی دارد که با آن بتواند به دیگران خدمت کند قدر بداند و خدمت کند و بداند که اگر خدمت نکند روزی در پیشگاه خداوند منان بسیار شرمسار خواهد بود.*
@salonemotalee
سلام بر عاشقان طلوع خورشید انسانیت حضرت ختمی مرتبت
ولادت با سعادت پیام آور مهربانیها و امام صادق علیهما السلام بر شما مبارک باد
#لطیفه_نکته ۶
وقتی مریض میشم با ارزشترین چیز دنیا رو سلامتی میدونم☹️☹️
بعد از اینکه خوب شدم نظرم دوباره به پول تغییر میکنه 😂😂🤣
حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
لَیْسَ مِنْ حُبِّ الدُّنْیَا طَلَبُ مَا یُصْلِحُکَ.
*جستن آنچه مایۀ سامان زندگی توست، نشانۀ دنیادوستی نیست.*
کنزالعمّال: ح ۵۳۳۹
*کسی که در پی ما یحتاج زندگی دنیایی خویش است نباید متهم به حب دنیا شود زیرا همه انسانها وظیفه دارند اسباب آرامش و آسایش و رفاه خود و خانواده خود را فراهم نمایند. این با زهد نیز منافاتی ندارد چرا که زهد یعنی دل نباختن به دنیا و ربطی به داشتن دنیایی آرام ندارد.*
@salonemotalee
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
میلاد نبی مکرم اسلام و امام صادق علیهماالسلام تهنیت باد.
طبق روال یکشنبه شبها
درس نهجالبلاغه
در خدمت حجةالاسلام استاد غلامعلی
امشب پس از نماز عشا
با سلام و احترام
هر روز با یک لطیفه، یک روایت و یک نکته اخلاقی
#لطیفه_نکته ۷
حیف نون داشته زنش رو کتک می زده،
خودش هم داد می زده کمک،کمک...
میگن: تو که داری می زنیش
چرا کمک می خوای؟
میگه: آخه بلند شه لِهم میکنه😂😂
پیامبر رحمت صلوات الله علیه و آله میفرمایند:
اِذا اخَتَصَمَتْ هِیَ وَ زَوجُها فیالبَیتِ فَلَهُ فی كُلِّ زاویَةٍ مِن زوایَا البَیتِ شَیطانٌ یُصفِّقُ و یَقولُ: فَرَّحَ اللهُ مَن فَرَّحَنی!
زمانی که زن و شوهر درمنزل مشاجره میکنند در همان زمان در هر یک از زوایای منزل یک شیطان مشغول کف زدن و شادمانی است و میگوید: خدایش خوشحال کند کسی که مرا این چنین شاد و خوشحال کرده است
لئالیالأخبار، ج ٢، ص ٢١٧
همسران باید به یکدیگر احترام گذاشته و عشق بورزند تا فرزندانشان نیز غرق در ادب و احترام و آرامش باشند. مشاجره زشت ترین بخش زندگی مشترک است. زندگی را از این زشتی پیراسته کنیم.
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۸
ی سلامی هم داشته باشیم به اون پدر و مارایی که سرزده و بدون در زدن یهویی وارد اتاق بچه ها میشن
سلام گروه ضربت !✋😂😂
یکی از آداب اسلامی اینه که وقتی وارد یک جایی میشیم باید اذن بگیریم، در بزنیم وارد بشیم. بعضیا مثل چی و به سرعت موشک وارد اتاق میشین بابا وایسا بزار کارمو انجام بدم خودمو جمع کنم بعد وارد شو. باید هم به خودمون و هم به فرزندامون یادبدیم قبل از ورود به مکانی اجازه ورود بگیریم قرآن و اهل بیت بر این موضوع تاکید بسیاری میکند
امام صادق علیه السلام می فرمایند
الِاسْتِئْذَانُ ثَلَاثَةٌ أَوَّلَهُنَّ يَسْمَعُونَ وَ الثَّانِيَةَ يَحْذَرُونَ- وَ الثَّالِثَةَ إِنْ شَاءُوا أَذِنُوا وَ إِنْ شَاءُوا لَمْ يَفْعَلُوا- فَيَرْجِعُ الْمُسْتَأْذِنُ
گرفتن اجازه ورود به خانه دیگران سه مرحله است؛ مرحله اول صاحب خانه و اعضای آن بشنوند؛ مرحله دوم خود را آماده کنند؛ و مرحله سوم اگر خواستند إذن دخول بدهند و اگر نخواستند ندهند اگر اجازه ندهند بايد اجازه گيرنده باز گردد.
الخصال، ج۱، ص: ۹۱
سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۹
یکی میره کله پاچه فروشی
یارو بهش میگه: قربون چشم بزارم ؟
جواب میده: نه آقا حداقل صبر کن من برم قایم بشم😑🤪🤪🤣🤣
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:
اندیشیدن با عقل همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها خطا می کنند و فریب می دهند، امّا عقل هرگز کسی که از او نصیحت بخواهد را فریب نمی دهد.
لَیسَتِ الرَّوِیةُ کَالْمُعَاینَةِ مَعَ الْإِبْصَارِ؛ فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیونُ أَهْلَهَا، وَلَا یغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ.
نهج البلاغه حکمت ۲۸۱
عقل محض خطا نمی کند و مهمترین حجت خدا بر بشر است. عقل از انبیاء هم مهمتر و اعتنای به آن لازمتر است زیرا اثبات نبوت هم بر عهده عقل است. هرگز عقل خود را دست کم نگیرید و از آن بیشترین استفاده را ببرید. عقل اگر با شهوت و قدرت و شفقت و وهم و خیال و این گونه امور مخلوط شود دچار اشتباه می شود ولی عقل خالص هرگز خطا نمی کند.
ببخشید اگر طنزش خیلی ربط نداشت همین که چشم داشت بسه دیگه😂😂
سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۱۰
با سلام و ادب و آرزوی آرامش و آسایش برای وجود عزیزتون
😁مرده در تاکسیو محکم کوبید. راننده گفت: هووی گاو چه خبرته؟
مرده دوباره در رو بازکرد، ی لبخند زد و دوباره محکم کوبید!
راننده دوباره گفت هووویییی چته دیووونه
مرده دوباره لبخند زد و گفت هیچی عمو دم ام لای در جا مونده بود.
یهو هر دو زدند زیر خنده😂😂😂😂
امیرمؤمنان علی علیه السلام:
اَلْغَضَبُ یُفْسِدُ الاَلْبابَ وَ یُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ
غضب عقل آدمی را فاسد و انسان را از مسیر درست دور می سازد.
غررالحکم، حدیث 1356
چقدر زیباست که حتی هنگام عصبانیت و خشم با یک شوخی ساده خشم طرف مقابل را خاموش کنیم و از یک نزاع بی ثمر و احتمالا خانمانسوز جلوگیری کنیم.
سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۱۱
سلام و ادب و آرزوی بهترینها برای شما
ببخشید؛ یکم بیادبیه:
بابام به عموم میگفت یه گوسفند بگیریم قربونی کنیم...
عموم گفت چقدی باشه؟
بابامم یه نیگا به من کرد و گفت عین همین:|
من:😐😳😞
بابام:😈
عموم:😂
پیامبر اکبر صلی الله علیه و آله
لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغيرَنا وَ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنا
كسي كه به كودكان مسلمين رحمت و محبت نكند و بزرگسالان را احترام ننمايد، از ما نيست.
مجموعة ورام، ج 1، ص34
به راستی احترام به کودکان و شخصیت دهی به آنان امری ضروری و ریشه اعتماد به نفس و برتری هوش آنان است.
سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۱۲
یه بار اومدم خونه دیدم بابام داره کمربندو مثل نانچیکو رو هوا میچرخونه😡🏃♂️
گفتم باز چه غلطی کردم؟😳😳
گفت هنوزهیچی، ولی من باید تمرین کنم تا آماده باشم 😳😳😔😔
امام کاظم علیه السلام به یکی از یاران خود که از دست فرزندش به ستوه آمده بود و شکایت می کرد فرمود:
لا تضربه واهجره و لا تطل
او را نزن، بلکه با او قهر کن، اما خیلی طول نکشد
عده الداعی، ص 79
شیوه رفتار والدین در آینده فرزندان نقش به سزایی دارد سعی کنیم بهترین شیوه ها را با مشاوره و مطالعه انتخاب کنیم تا ثمره و میوه این تلاش را در آینده ببینیم.
یادتان باشد تبیه بچه ها ساده ترین و بی اثرترین روش تربیتی است. بیشتر برای خنکی دل والدینه نه تربیت کودک.
سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee