eitaa logo
سالن مطالعه
194 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
893 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15392 ◀️ قسمت پانزدهم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۲. سرشت و سرنوشت جوامع در حال «گذار از سنت به مدرنیته» دغدغه پیوسته‌ی یورگن ‌هابرماس بود و برای تماشای «پروژه‌ی ناتمام مدرنیته» سرزمین‌های غیرغربی از چین تا ایران را پیمود. او پاییز ۱۳۸۰ دعوت عطاءالله مهاجرانی را به سبب «مبارزه‌ی سختی که در دوران وزارت فرهنگ برای آزادی مطبوعات ایرانی پیش برد» قبول کرد (۸۱) و ۸ ماه بعد به ایران آمد. پیش از سفر به ملاقاتی طولانی با وزیر امور خارجه آلمان درباره وضعیت سیاسی نیروهای اپوزیسیون برانداز مانند اکبر گنجی در ایران رفت. وانگهی، انجمن قلم آلمان نیز از او خواستار رایزنی‌اش برای آزادی سیامک پورزند، جاسوس دستگیر شده‌ی CIA شد؛ (۸۲) همچنین لیستی از زندانیان امنیتی را به یورگن هابرماس دادند (۸۳) تا هم به ایجاد کانال‌های تماس با خانواده‌ی آنان و هم به مذاکره با مقامات نظام برای عفوشان بپردازد؛ اما یکی از ماموریت‌های اصلی او معرفی جانشینی به جای عبدالکریم سروش برای بسط «علوم انسانی سکولار» بود؛ شخصیتی که بتواند «مذهب اسلام را به علوم انسانی و فلسفه‌ معاصر غرب پیوند دهد.» (۸۴) سروش که سال‌های ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ را در دانشگاه‌های هاروارد و پرینستون آمریکا گذراند، دیگر هیچ نقشی در حوزه عمومی ایران بازی نمی‌کرد و حتی یورگن هابرماس اعتبار فلسفی او را زیر سوال بُرد. وانگهی، غیبت سروش در ایران نه تنها به سرخوردگی اندک هوادارانش انجامید، بلکه فقدان یک شخصیت بانفوذ سکولار در اردوگاه اصلاحات به دغدغه‌های محسوس بدل گشت، چون به گمان هابرماس: مضمون سیاسی اختلافات مذهبی در داخل «جهان اسلام» را نباید دست کم گرفت. امروزه یک روحانی مانند «محمد مجتهد شبستری» نقش منتقدی مطرح را به عهده گرفته است. شبستری طرفدار «سنت تفسیر» است و از نظر او تک‌تک مومنان «مفسران وحی» می‌باشند. در مجموع، استدلالش یک «استدلال پروتستانی» در مقابل «قرائت ارتدکسی» رژیم جمهوری اسلامی است. در هر حال تأکید مجتهد شبستری بر «فردگرایی مدرن» به عنوان جایگاه درون‌گرایی مذهبی است. درک او از رابطه‌ی دیالکتیکی بین ایمان و دانش، قادر است مذهب اسلام را به «علوم انسانی» و فلسفه‌ی عصر حاضر پیوند دهد. (۸۵) یورگن هابرماس از محمد مجتهد شبستری به عنوان گزینه مقبول غربی‌ها برای «همسان سازی اصول اسلامی با علوم انسانی سکولار» رونمایی کرد: یک مارتین لوتر جدید و البته، همان‌طور که فرانسیس فوکویاما می‌گفت آمریکایی‌ها در ایران صاحب چند لوتر برای تحقق پروژه‌ی «رفرم مذهبی در خاورمیانه» هستند. (۸۶) او نه فقط با فوکویاما که با ساموئل هانتینگتون و نیز درباره «رسالت سرنوشت‌ساز علوم انسانی» برای مبارزه با «توتالیتاریسم» هم نظر بود. به اعتقاد هابرماس «علوم انسانی انتقادی» مانند فلسفه، جامعه‌شناسی، سیاست و روانشناسی باید به «وحدت» دست یابند تا موجب «آزادی» و «سکولاریزاسیون» شوند. (۸۷) با این رویکرد، هسته مرکزی سخنرانی‌هایش را در محافل دانشگاهی به «مناقشه حول محور بنیان‌های مشروعیتِ حکومت مذهبی ایران» اختصاص داد (۸۸) و یک روز پس از اقامت در تهران، غلامرضا اعوانی صبح ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۱ او را برای ایراد سخنرانی به انجمن حکمت و فلسفه برد تا «دستاوردهای سکولاریسم در فلسفه‌ی سیاسی» را شرح دهد. پس از پایان برنامه، اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی افتاد. دکتر علی مصباح یزدی (فلسفه‌دان و فرزند علامه محمدتقی مصباح یزدی) از یورگن هابرماس برای حضور در جمع دانشوران موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در قم دعوت کرد، اما فیلسوف آلمانی به بهانه‌ای این دعوت را نپذیرفت. با این حال، مصباح یزدی، پیشنهاد گفتگویی را در محل اقامت یورگن هابرماس داد و روز ۲۳ اردیبهشت همراه دکتر محمد لگنهاوزن، ابوالحسن حقانی و برادرش مجتبی مصباح یزدی به «هتل لاله» رفت. (۸۹) علی مصباح یزدی گفتگو را با زبان تخصصی فلسفی و با پرسش از تناقضات و تحولات دیدگاه‌های یورگن هابرماس درباره «دین» آغاز کرد و این فیلسوف آلمانی نیز ابتدا پذیرفت که گاهی در این داوری‌ها «شتابزدگی بسیار» به خرج داده است، (۹۰) اما با تکرار نظریه‌های ماکس وبر و امیل دورکیم در قلمرو جامعه‌شناسی دین از «فروپاشی جهان‌بینی دینی» سخن گفت و آن را نظریه جدید خود خواند: فروپاشی به این معنی که جهان‌بینی دینی هدف‌گیری تک تک افراد جامعه را به طور کلی هدایت کند و خود را مبنای نظریات حقوقی، سیاسی، و تشکیلاتی نظام سیاسی بداند. (۹۱) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15498 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15455 ◀️ قسمت شانزدهم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۳. وقتی بحث در عرصه فلسفه دین به اوج رسید و هابرماس پاسخ روشنی به سوالات نمی‌داد، مصباح یزدی مشکل را «بر سر تعریف دین و زبان دین» دانست، «این‌که ما چه چیز را دینی و چه زبانی را زبان دینی بدانیم» و پرسید «ممکن است بپرسم تحلیل و تفسیرتان از دین چیست؟» فیلسوف آلمان ابتدا خود را یک «ملحد روشی» نامید که «جایگاه خود را بیرون از هر گروه دینی می‌داند.» (۹۲) سپس همان تعریفی را از «دین» ارائه کرد که فرانسیس فوکویاما و عبدالکریم سروش نیز از آن با عنوان «اسلام هویت» یاد می‌کنند. (۹۳) یورگن هابرماس از یک طرف زبان دین را از «جنبه‌ی زمانی» وابسته به یک «حادثه تاریخی» دانست و نتیجه گرفت که این دین برای اقوام و جوامعی که در این حادثه تاریخی اشتراک ندارند نه تنها حجیت ندارد، بلکه قابل فهم هم نیست. از طرف دیگر، او زبان دین را از «جنبه‌ی مکانی» نیز به پیروان همان دین محدود ساخت که خارج از این محدوده کاربردی ندارد! برخلاف دکتر علی مصباح یزدی و دکتر محمد لگنهاوزن که کلید یک دیالوگ فلسفی و دین‌شناختی را زدند، یورگن هابرماس به سرعت این گفتگو را به یک سطح سیاسی مبتذل و شعاری کشاند و مدام تکرار می‌کرد که: شما باید پلورالیسم را به عنوان یک واقعیت بپذیرید. با این واقعیت چه می‌توانید بکنید؟! من می‌بینم که شما در این کشور چگونه با آن برخورد می‌کنید. (۹۴) سپس گفت این برداشت‌ها، «برداشت قرون وسطایی از فلسفه است!» (۹۵) یورگن هابرماس با عصبانیت روبه دکتر مصباح یزدی کرد و از او پرسید: اگر زنی که با مردی در تهران ازدواج کرده، بخواهد از قوانین مدنی اسلامی اطلاعت کند که از ابعاد گوناگونی او را پایین‌تر از شوهرش قرار می‌دهد (و من نمی‌خواهم آن را اینجا باز کنم) تا آنجا که از حقوق مساوی برخوردار نیستند، تحمیل این قانون بر او چگونه قابل توجیه است؟! با این که او در مورد این که این قانون درست است قانع نشده است؟! آنچه من از شما می‌خواهم این است که استدلالی برای این امر ارائه کنید. (۹۶) مصباح یزدی چند استدلال و مصداق آورد که به ناشکیبایی بیشتر فیلسوف منجر شد. او گفت پاسخ این سوال، همان پاسخی است که شما برای اجرای قوانین مدنی در جوامع سکولار غربی و لزوم اطاعت شهروندان از آن‌ها استدلال می‌کنید: اگر زن مسلمانی در یک کشور غربی با مردی ازدواج کند و پیرامون مطلوبیت و مقبولیت قوانین مدنی آنجا قانع نشده باشد، چگونه حکمرانان کشور به خود اجازه می‌دهند تا قوانین مدنی‌شان را بر او تحمیل کنند، در حالی که آن زن مسلمان پیرامون مقبولیت و مطلوبیت آن قوانین قانع نشده است؟! (۹۷) یورگن هابرماس به جای استدلال در برابر چنین پاسخ مستدل و ظریفی، آن را «قیاس مع‌الفارق» خواند و گفت: قانون در جوامع لیبرال به زنان مسلمان اجازه می‌دهد بر اساس قوانین مقدس خودشان زندگی کنند و هیچ‌گونه منعی در مورد پیروی از قوانین مقدس وجود ندارد. قوانین مدنی به تمامی ادیان و پیروان آن‌ها به یک چشم نگاه کرده و هیچ‌گونه تبعیضی روا نمی‌دارد. (۹۸) او از بررسی طرحی در دادگاه قانون اساسی آلمان خبر داد که «جواز رعایت آداب دینی و مذهبی مثل سرکردن روسری را به زنان مسلمان می‌دهد» و با لحن عصبی تحقیرآمیزی افزود: پس ما در «غرب» به شهروندان‌مان این اجازه را می‌دهیم؛ ولی چرا شما آن را بر کسانی که خود مایل نیستند تحمیل می‌کنید؟ (۹۹) یورگن هابرماس می‌خواست گفتگو را نیمه‌کاره رها کند که با شنیدن یک استدلال دیگر دکتر مصباح یزدی یک‌باره یکه خورد: آقای هابرماس! آنچه در مورد دادگاه قانون اساسی آلمان فرمودید در حد یک طرح است و هنوز تصویب نشده و معلوم هم نیست که تصویب بشود. به علاوه آنچه تاکنون عملاً در کشورهای لیبرال و سکولار غربی جریان دارد خلاف مطلب مورد ادعای شما است. اجازه دهید به اطلاع‌تان برسانم و در صورت نیاز با مدرک اثبات کنم که زنان مسلمان بسیاری در کشور شما آلمان و نیز در دیگر کشورهای غربی و اروپایی از جمله در فرانسه، فقط به خاطر داشتن روسری از حقوق شهروندان خود محروم گشته‌اند: دانش‌آموزان از کلاس درس اخراج و کارمندان از شغل خود برکنار گشته‌اند. (۱۰۰) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15531 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15498 ◀️ قسمت هفدهم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۴. یورگن هابرماس می‌خواست گفتگو را نیمه‌کاره رها کند که با شنیدن یک استدلال دیگر دکتر مصباح یزدی یک‌باره یکه خورد: آقای هابرماس! آنچه در مورد دادگاه قانون اساسی آلمان فرمودید در حد یک طرح است و هنوز تصویب نشده و معلوم هم نیست که تصویب بشود. به علاوه آنچه تاکنون عملاً در کشورهای لیبرال و سکولار غربی جریان دارد خلاف مطلب مورد ادعای شما است. اجازه دهید به اطلاع‌تان برسانم و در صورت نیاز با مدرک اثبات کنم که زنان مسلمان بسیاری در کشور شما آلمان و نیز در دیگر کشورهای غربی و اروپایی از جمله در فرانسه، فقط به خاطر داشتن روسری از حقوق شهروندان خود محروم گشته‌اند: دانش‌آموزان از کلاس درس اخراج و کارمندان از شغل خود برکنار گشته‌اند. (۱۰۰) علی مصباح یزدی مباحثه را به سطح فلسفی خود بازگرداند و ادامه داد «دلیل لزوم اطاعت از قوانین مدنی و مجازات متمردین» در جوامع دینی و سکولار یکی است، زیرا: «قانون» برای نظم و ایجاد همبستگی اجتماعی وضع می‌شود و اگر «اطاعت» از آن منوط به خواست و قانع شدن تک‌تکِ شهروندان باشد نقض غرض می‌شود، خواه منشأ این قوانین آموزه‌ها و احکام دینی باشد یا تصمیم نمایندگان پارلمان و یا هر منشاء عقل‌پسند دیگری. (۱۰۱) ولی یورگن هابرماس نشان داد که از پیشبرد یک بحث عمیق انتقادی در قلمرو فلسفه حقوق و جامعه‌شناسی دین ناتوان است و صرفاً در چارچوب جواب‌های کلیشه‌ای سیاستمداران سکولار قادر به حرکت است، نه پاسخ‌هایی در شأنیت یک فلسفه‌دان. او بدون آن‌که سخنان خویش را مستند و مستدل به درونمایه‌های عقلی کند، مباحثه را به سطح مجادله کشید و بحث را چنین خاتمه داد: دین نمی‌تواند احکام خود را بر دیگران تحمیل کند. احکام دین فقط برای پیروان آن قابل اجرا است و دیگران در صورتی به آن عمل خواهند کرد که ایمان بیاورند و قانع شوند؛ نه آن که با «زور» و «قدرت سیاسی» وادار به «اطاعت» از آن شوند. «طبیعت قوانین دینی» چنین اقتضایی دارد! (۱۰۲) ولی مصباح یزدی در جواب گفت: درک ما نسبت به حقیقت، هدف و کارکرد دین متفاوت است و اگر بخواهیم این مسائل به گونه‌ای ریشه‌ای حل شود، باید از تعریف و حقیقت دین شروع کنیم. (۱۰۳) این فیلسوف آلمانی که خود را «طرفدار سرسخت گفتگوی انتقادی در حوزه عمومی» نشان می‌داد، با حالتی برافروخته به سرعت از صندلی‌اش برخاست و فقط اظهار داشت: «این بحث به جایی نمی‌رسد.» (۱۰۴) یورگن هابرماس پس از خداحافظی، لابی «هتل لاله» را به سمت سوئیت خود در طبقه چهارم ترک کرد. او بعدها این جلسه را «تجربه‌ای قرون وسطایی» نامید، (۱۰۵) چون کلیشه‌های ذهنی‌اش را به چالشی جدی فرا خواند. یک ماه بعد نیز در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه روایتی سراپا متفاوت از این دیدار داد و به دروغ مدعی شد در پایان جلسه ترجمه انگلیسی کتاب آموزش فلسفه را از شخص علامه محمدتقی مصباح یزدی هدیه گرفته است؛ (۱۰۶) نه کتاب بلکه به گفته هابرماس «یک متن قرون وسطایی»: در رابطه با آخوندی که از شهر زیارتی قم آمد، چیزی شبیه به حصار فکری تجربه کردم. او همراه پسر کوچکش و سه برادر دینی که یک آمریکایی نیز در بین آنان بود، به ملاقاتم آمد… وقتی من این سوال را طرح کردم که چرا اسلام از قدرت سیاسی به عنوان «ابزار فشار» صرف‌نظر نمی‌کند، جو ملایمی که هنگام بحث وجود داشت به یک‌باره تغییر کرد. این میهمان آرام و فروتن در مقابل درخواست من جهت ارائه استدلالی مذهبی، به طرزی غیرمنتظره عکس‌العمل نشان داد. در این لحظه بود که به نظر می‌رسید، پرده از «ماهیتی خشک و متعصب» که مانند «صخره‌ای سخت» می‌ماند، به کنار می‌رود. در پایان صحبت، مرد مسنی که آیت‌الله [محمدتقی مصباح یزدی]، بود و تا آن زمان در سکوت به صحبت شاگرد خود گوش می‌داد، با حالتی در چهره که گویی می‌خواست اوضاع را آرام کند، کتابی به من داد که خود تألیف کرده بود و توسط «مرکز حفظ متون مذهبی باستانی» در آمریکا به زبان انگلیسی ترجمه شده بود. بعدها فهمیدم که محتوای این کتاب همچون متنی قرون وسطائی است. (۱۰۷) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15568 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15531 ◀️ قسمت هجدهم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۵. روش و منش یورگن هابرماس در مباحثه با علی مصباح یزدی، ناخواسته او را به پای‌میز یک «محاکمه‌ی معرفتی» کشاند و از ناتوانی مغز فلسفه او در مواجهه‌ی انتقادی با اندیشه‌ی دانشوران مسلمان پرده برداشت؛ جایی که دیگر از تجاهل‌ها و جهالت‌های مرسوم غربزده‌ها خبری نبود؛ آنچا که فیلسوف آلمانی نمی‌توانست با سفسطه‌های رایج مدرنیته بر استدلال‌های پویای «تفکر شیعی» فائق بیاید. فردای این ملاقات، یورگن هابرماس همراه علیرضا بهشتی به «تالار فردوسی» در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت تا برای دانشجویان از «دردهای رهایی» بگوید. از منظر او «دین برای بقا در جامعه مدرن، راهی جز پیوند یافتن با حاکمیت مردم (دموکراسی مدرن) و حقوق بشر ندارد» و دینداران و سنت‌گرایان باید «درد ناگزیر زایمان سکولاریزاسیون» را تحمل کنند: «سنت‌زدایی» با دردهایی همراه است که من از آنها به عنوان «دردهای رهایی» نام می‌برم. این دردها در نتیجه پیوند یافتن دین و سنت با مقوله‌هایی مدرن‌ نظیر حقوق بشر، دموکراسی و تکنیک شکل می‌گیرد که باید از سوی دینداران و باورمندان به سنت تحمل شود و به حقوق بشر تن دهند. (۱۰۸) سه سال بعد در آبان ۱۳۸۴، وقتی سیدمحمد خاتمی پس از پایان دوره ریاست جمهوری‌اش به زادگاه یورگن‌ هابرماس سفر کرد، به تکرار سخنان او پرداخت و گفت «اگر دین می‌خواهد بماند، باید حداقل به مقوّماتِ حقوق بشر تن دهد.» (۱۰۹) ارادات خاتمی به هابِرماسِ آلمانی در رونویسی از دیدگاه‌های دینی‌اش منحصر نشد، بلکه از ایمانوئل کانت نیز در مقام «پدر مدرنیته» ستایش بی‌نظیری کرد؛ از جنس ستایش‌های عزت‌الله فولادوند از بازماندگان موسسه آمریکایی فرانکلین و سرحلقه‌ی مترجمان سکولار که همیشه به تقلید از مارتین هایدگر تکرار می‌کرد: «همه‌ی ما زیر سایه‌ی کانت زندگی می‌کنیم!» خاتمی در کالج علمی برلین گفت: امروز توجه به «آموزه‌های کانت» می‌تواند مانع از بروز بسیاری از مشکلات برای بشریت باشد. کانت احترام به انسان را مورد تعمق فلسفی قرار داده است. کانت انسان را «فی‌نفسه» قابل احترام می‌دانست و حقوق او را خدشه‌ناپذیر می‌شمرد. باید اسلام را به گونه‌ای ببینیم که با دموکراسی سازگار باشد. اگر دینی توانست آزادی را قبول کند، هم به امر «دموکراسی» کمک می‌کند و هم خود دین «تلطیف» می‌شود. اگر دین می‌خواهد بماند، باید حداقل به مقوّماتِ حقوق بشر تن دهد. (۱۱۰) اشتراک نظر خاتمی با یورگن هابرماس در این نقطه پایان نمی‌گرفت و جز حوزه‌های دین‌شناختی، عرصه‌ی وسیع‌تری را در گستره‌ی «عقلانیت سکولار غرب» شامل می‌شد. هر دو، هم تلقی واحدی از عقلانیت و هم برداشت یکسانی از «جامعه مدنی» داشتند و رئیس دولت اصلاحات در دهه ۱۳۷۰ بارها گفت «برای آنکه بتوانیم بمانیم و پیشرفت کنیم، راهی جز راه غرب نداریم و راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی.» (۱۱۱) بنابراین، خاتمی بی‌دلیل «ترسیم چشم‌انداز و ارزیابی اصلاحات در ایران» را به یورگن هابرماس نسپرد و مانند او اعتقاد داشت که «بدون تردید باید فهم خود را از دین تغییر دهیم.» (۱۱۲) خاتمی معتقد بود: دین از جهان دینی جداست. حق نداریم آنچه را که عده‌ای در زمانی و مکانی از دین فهمیده‌اند، عین دین بدانیم. می‌توان تفسیری غیرمطلق گرایانه از دین داشت. اما کسانی هم هستند که این امر را قبول ندارند. صحبت بر سر جهان دینی است؛ پس نمی‌توان جهانی را به جهانی دیگر تحمیل کرد. (۱۱۳) با اتکاء به اصول فلسفه‌ی دین یورگن هابرماس خاتمی رسالت شیعه در «جنگ عقیده» و «جنگ حق با باطل» را عقیده‌ای باطل دانست و به معارضه‌ای آشکار با دستاورد امام خمینی (ره) از «مکتب اسلام ناب» دست زد: بارها گفته‌ام در زمان غیبت معصوم چه کسی گفته است که ما رسالت مسلمان کردن و تحمیل نظام خودمان به جهان را داریم؟ (۱۱۴) این انگاره، روایتی دیگر از نظریه‌ی سکولاریستی یورگن هابرماس بود که توصیه می‌کرد: ادیان باید از ادعای خود در مورد شکل‌دهی ساختار زندگی، که نه فقط در برگیرنده افراد، بلکه دربرگیرنده حکومت و جامعه نیز هست، دست بردارند. بدین ترتیب، پیوند حکومت و دین از یکدیگر گسسته می‌شود. (۱۱۵) در مقابل این دیدگاه؛ امام خمینی (ره) اعتقاد داشتند: ما در صدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد «صهیونیسم»، «سرمایه‌داری» و «کمونیسم» در جهان هستیم ... 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15675 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15568 ◀️ قسمت نوزدهم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۵. با اتکاء به اصول فلسفه‌ی دین یورگن هابرماس خاتمی رسالت شیعه در «جنگ عقیده» و «جنگ حق با باطل» را عقیده‌ای باطل دانست و به معارضه‌ای آشکار با دستاورد امام خمینی (ره) از «مکتب اسلام ناب» دست زد: بارها گفته‌ام در زمان غیبت معصوم چه کسی گفته است که ما رسالت مسلمان کردن و تحمیل نظام خودمان به جهان را داریم؟ (۱۱۴) این انگاره، روایتی دیگر از نظریه‌ی سکولاریستی یورگن هابرماس بود که توصیه می‌کرد: ادیان باید از ادعای خود در مورد شکل‌دهی ساختار زندگی، که نه فقط در برگیرنده افراد، بلکه دربرگیرنده حکومت و جامعه نیز هست، دست بردارند. بدین ترتیب، پیوند حکومت و دین از یکدیگر گسسته می‌شود. (۱۱۵) در مقابل این دیدگاه، امام خمینی (ره) اعتقاد داشتند: ما در صدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد «صهیونیسم»، «سرمایه‌داری» و «کمونیسم» در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام‌هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند، «نابود» کنیم و نظام اسلام رسول الله (صلی ‌الله ‌علیه و آله و سلم) را در جهان استکبار «ترویج» نماییم و دیر یا زود ملت‌های دربند شاهد آن خواهند بود… (۱۱۶) ما هدفمان «پیاده کردن» اهداف بین‌المللی اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، «مبارزه» هست و تا مبارزه هست ما هستیم… (۱۱۷) ما انقلاب‌مان را به تمام جهان صادر می‌کنیم، چرا که انقلاب ما اسلامی است؛ تا بانک «لا اله ‌الا الله» و «محمد رسول‌الله» بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم. (۱۱۸) تقابل سیدمحمد خاتمی با نظریه‌های بنیادینِ امام خمینی و هواداریش از انگاره‌های دینی یورگن هابرماس ملاقات این دو را در نظر اصلاح‌طلبان جذاب‌تر می‌ساخت. برای همین، عطاءالله مهاجرانی در آخرین روز سفر یورگن هابرماس به ایران برنامه ملاقات خصوصی رئیس‌جمهور با وی را در منزل محسن کدیور ریخت. هابرماس شامگاه پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۱ برای شرکت در جلسه‌ای خصوصی با رهبران اصلاحات به محله‌ی قیطریه‌ی تهران رفت تا با سعید حجاریان، محمد مجتهد شبستری، علیرضا بهشتی، عطاء‌الله مهاجرانی و… دیدار کند. (۱۱۹) او تازه از سفر توریستی شیراز برای دیدن «تخت جمشید» بازگشته بود و رئیس‌جمهور خاتمی هم که دعوت از هابرماس با پشتیبانی مالی و سیاسی او انجام شد، بنا داشت بلافاصله پس از پایان برنامه کاری‌اش در مازندران خود را از فرودگاه مهرآباد به خانه کدیور برساند. (۱۲۰) وقتی یورگن‌ هابرماس وارد کتابخانه‌ی منزل کدیور شد، سعید حجاریان با کمک واکر به استقبالش رفت و به شوخی گفت «مثل اینکه شما هم مثل من به گفتار درمانی نیاز دارید!» (۱۲۱) یورگن هابرماس چون به «شکاف کام» دچار بود، مانند حجاریان مبهم و بریده بریده حرف می‌زد و پاسخ داد «همه ما به گفتار درمانی محتاجیم، چون در دیالوگ ضعف داریم و حرف هم را نمی‌فهمیم.» (۱۲۲) حجاریان در سالیان گذشته همواره معترف بود که «اصلاح طلبان در تئوری عقب‌مانده هستند» (۱۲۳) و هابرماس نیز تمایل داشت بداند که آنان درباره «آینده‌ی سیاسی اصلاحات» چه می‌اندیشند؟ (۱۲۴) فیلسوف آلمانی در ابتدای دیدار بدون مقدمه از میزبانان خود پرسید که «برای استقرار سکولاریسم، اصلاح‌طلبان تا کجا پیش می‌روند؟» و با تأکید گفت «مخالفت شما با ادغام دین و دولت تا چه حدی جدی است؟» (۱۲۵) نظر کدیور، مجتهد شبستری، بهشتی، حجاریان و مهاجرانی یکسان بود؛ آن‌ها به هابرماس پاسخ دادند که به عنوان «اصلاح‌طلب» برای حاکم کردن سکولاریسم در ایران «قدم به قدم پیش می‌رویم» (۱۲۶) و فعلاً پتانسیل برپایی یک «انقلاب سکولار» را در کشور نداریم. بنابراین، چنان‌که علیرضا بهشتی می‌گفت تا اطلاع ثانونی «هیچ انقلابی در انقلاب روی نخواهد داد!» (۱۲۷) همه مثل محمد مجتهد شبستری همچنان روی «پروژه پروتستانتیسم اسلامی برای اصلاح دینی» تأکید داشتند و هابرماس نیز علاقه زیادی به آن نشان داد، چون فکر می‌کرد مضمون سیاسی اختلافاتِ مذهبی در جهان اسلام را نباید دست کم گرفت. (۱۲۸) «انقلابیون مأیوس» لقبی است که یورگن هابرماس به اصلاح‌طلبان می‌دهد و می‌گوید در عین حال که آنان از انقلاب اسلامی بریده‌اند، چشم‌انداز روشنی هم از اصلاحات به دست نمی‌دهند، ولی به دنبال راهی برای «تصحیح انقلاب» هستند. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15983 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 https://eitaa.com/salonemotalee/15675 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15675 ◀️ قسمت بیستم یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۶. 🔹«انقلابیون مأیوس» لقبی است که یورگن هابرماس به اصلاح‌طلبان می‌دهد. می‌گوید: "در عین حال که آنان از انقلاب اسلامی بریده‌اند، چشم‌انداز روشنی هم از اصلاحات به دست نمی‌دهند، ولی به دنبال راهی برای «تصحیح انقلاب» هستند: آنچه که اصلاح‌طلبان می‌خواهند این است که «اصلاحات» را در ادامه روند انقلاب اسلامی و به عنوان نیروی «تصحیح کننده‌ی انقلاب» به پیش ببرند." (۱۲۹) 🔹با این همه، در گزارشی که از «فرجام پروژه مدرنیته در ایران» به رییس‌جمهور خاتمی ارائه و بعدها آن را در رسانه‌ها منتشر کرد، به صراحت نوشت: «اصلاح طلبان دچار عمل‌زدگی، سرخوردگی و فقدان آینده‌نگری هستند و مردم هم از آنان ناامید گشته‌اند.» (۱۳۰) در این برآورد، هابرماس معتقد بود: "«ناآرامی به طرزی آشکار در ایران رشد می‌کند» (۱۳۱) و اصلاح طلبان باید با «نهادسازی دموکراتیک» به تجمیع نیرو بپردازند تا آمادگی یک «مبارزه مدنی» را داشته باشند و از «انسداد سیاسی» رها گردند؛" 🔹البته خوشبینی او به فرآیند «فروپاشی جمهوری اسلامی» به رویاپردازی‌های عبدالکریم سروش پهلو می‌زد و از یک تناقض آشکار رنج می‌برد: "نظام «قدرت تجزیه شده» در ایران از ناهنجاری رنج می‌برد و دیگر نمی‌تواند «جامعه‌ی متشتت» را کنترل کند. بنابراین، مردم بدون «اصلاح طلبان» نیز راه خود را می‌روند. تأثیراتی را که من از ملاقات‌هایم با روشنفکران و شهروندان جامعه شهری بزرگ داشتم، با تصویر کلی از ایران که از طریق «یک قدرت مرکزی» هدایت و توسط «نیروهای امنیتی» کنترل می‌شود، مطابقت نداشت؛ چرا که افراد با اعتماد به نفس و خودآگاهی و بدون حسابگری‌های خاص در این ملاقات‌ها ظاهر می‌شدند. من با «شرایط باز آکادمیک» در تهران مواجه شدم." (۱۳۲) 🔹یورگن هابرماس تأکید فراوانی روی «نقش سر و روسری زنان» در مسائل گوناگون داشت و در مصاحبه‌هایش با اشپیگل و فرانکفورتر آلگماینه درباره‌ی سفر ایران این سؤال را تکرار می‌کرد. (۱۳۳) گویا این مهمترین پرسشی بود که در کسوت یک فیلسوف به جستجوی پاسخش به تهران آمده بود. مثلاً تضادهایی مصنوعی از جامعه ایران در ذهنش می‌ساخت و این‌که «بیش از نیمی از دانشجویان زنان می‌باشند. چه تعداد از آنان اگر اجازه داشتند ترجیح می‌دادند تا روسری‌هایشان را از سر بردارند؟» (۱۳۴) او حتی پاسخ مشخصی به پرسش‌هایی که خودش طرح می‌کرد، نمی‌داد: "این را طبیعتاً هیچ‌کس نمی‌داند. مثلاً خانمی که به عنوان راهنما مرا در دیدار از پرسپولیس (تخت جمشید) همراهی می‌کرد، فردی غیرسیاسی بود و از طرفداران یونگ و فروید. او علاقه به خواندن ترجمه رمان‌های آمریکایی و پرتغالی داشت، اما در رابطه با جدایی زن و مرد در مسجد مشکلی نداشت، ولی عملِ تنها به آداب دینی را نیز نمی‌پذیرفت. در ضمن او اطمینان کامل داشت که پس از اولین انتخاب «محمد خاتمی» خیلی چیزها در زمینه‌ «مسائل فرهنگی» و «آزادی‌های فردی» تغییر یافته است." (۱۳۵) 🔹یورگن هابرماس علیرغم ژستی که به عنوان یک «ناظر فکری بی‌طرف» می‌گرفت، باز هم نمی‌توانست خود را از نگاه کلیشه‌ای غرب به ایران رها سازد. برای همین به ورطه تناقض‌گویی‌های آشکار می‌افتاد و توضیح نداد چگونه یک «قدرت تجزیه شده» در «جامعه‌ای متشتت» جرأت ایجاد «حکومتی غیرامنیتی» و ترویج «فضای باز آکادمیک» را یافته است! او هر چند کوشید از جمهوری اسلامی تصویر نظامی «فرسوده و پیر» بسازد، ولی معترف بود که «ایرانی‌ها بیش از آنچه که ما در موردشان بدانیم، راجع به ما اطلاعات دارند» و با دقت سیر تحولات دنیای غرب را دنبال می‌کنند، بنابراین «ایران را نمی‌توان جامعه‌ای خاموش و بسته توصیف کرد.» (۱۳۶) 🔹حالا این فیلسوفِ گرفتار در لابه‌لای ارزیابی‌های شتابزده و متناقض، می‌خواست ناجی «اصلاحات» هم باشد. مجله‌ی مطالعات ایرانشناسی به سردبیری محمدعلی همایون کاتوزیان که از سوی انتشارات Routledge منتشر می‌شود، با بررسی اهداف و آثار سفر هابرماس به ایران نوشت: "برخی ایده گفتگوی هابرماس را بسیار نزدیک به ایده گفتگوی تمدن‌های سیدمحمد خاتمی می‌دانند و به همین دلیل، اندیشه هابرماس راهی برای بهبود وضعیت سیاسی ایران در اختیار اصلاح‌طلبان قرار می‌دهد." (۱۳۷) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/16012 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15983 ◀️ قسمت بیست‌ویکم یورگن هابرماس،؛ خاتمی و انقلابیون مأیوس ۷. 🔹از منظر هابرماس، دانشگاه‌ها و احزاب دو رکن اصلی برای زمینه‌سازی «مبارزات مدنی» و «گذار به دموکراسی» بودند. از این رو، اصلاح طلبان «مطالعه فرآیند دموکراتیزاسیون» را به یک پروژه رسمی آکادمیک تبدیل کردند. حسین بشیریه در دانشگاه تهران و علیرضا بهشتی و میرحسین موسوی همراه محسن کدیور در دانشگاه تربیت مدرس بخشی از این پروژه را پیش بردند. (۱۳۸) 🔹حضور هابرماس منجر به یک رشته تغییرات بنیادین در سیاست‌های حزب مشارکت ایران شد. این حزب به پیشنهاد سعید حجاریان و با تکیه بر «مدل هابرماسی» ۴۰ جلسه کارگاهی را برای هواداران خود با هدف طراحی و تبیین مدل جدید «گذار به دموکراسی» برگزار کرد. (۱۳۹) 🔹این نشست‌ها با حضور اعضاء گروهک‌های نهضت آزادی و ملی – مذهبی‌ها تحت عنوان «تا دموکراسی» از بهمن ۱۳۸۲ آغاز گشت و به تدوین یک منشور عملیاتی برای سقوط فیزیکال نظام انجامید. ◀️ قسمت بیست‌ودوم ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه ۱. 🔹«تمام تاکیدی که بر دگرگونی اسلام می‌شود، بی‌جاست.» (۱۴۱) وقتی سال ۱۳۸۲ اصلاح‌طلبان این جمله‌ی فرید زکریا، تئوریسین برجسته‌ی شورای روابط خارجی آمریکا را در کتاب آینده آزادی خواندند، ناگهان آب سردی بر سرشان ریخت. انگار آمریکایی‌ها «مارتین لوتر اسلام» را که زاده‌ی ذهن خودشان بود، کشتند. 🔹زکریا مانند ریچارد رورتی و ولی‌رضا نصر معتقد بود «راه دموکراسی» از «اصلاح مذهبی» نمی‌گذارد. (۱۴۲) به اعتقاد او مطمئن‌ترین راه برای «دموکراتیزاسیون» در ایران، «تقویت طبقه‌ی متوسط سکولار» و «توسعه سرمایه‌داری لیبرال» است؛ چون این ۲ فاکتور رابطه علت و معلولی با گسترش دموکراسی دارند. اگر اقتصاد لیبرال شود، جامعه لیبرال می‌شود و به تدریج شهروندان «لیبرال دموکرات» پدید می‌آیند. (۱۴۳) 🔹خاستگاه این شهروندان بیشتر طبقه متوسطی است که در «نهادهای خصوصی اقتصادی» فعال است و منافع آن با «منافع سرمایه‌داران» گره خورده و به یکدیگر متکی هستند. (۱۴۴) بنابراین، از درون معادله‌ی طبقه متوسط سکولار و سرمایه‌داری، یک «نیروی سازمانی» بیرون می‌آید؛ نیرویی که الزاماً سرمایه‌دار نیست، اما مانند طبقه‌ی «خرده بورژوازی» در خدمت منافع سرمایه‌داری لیبرال است. 🔹به اعتقاد مثلث استراتژیست‌های عملگرا، اصلاح‌طلبان باید با دست کشیدن از پروژه‌هایی مانند «پروتستانتیسم اسلامی» اهداف سیاسی خود را با «نهادسازی مدرن» در جامعه پیش ببرند تا پایگاه اجتماعی خود را در توده مردم تقویت کنند. (۱۴۵) «کمپین» و NGO تأسیس کنند، «نهادهای خیریه» راه بیندازند و سرانجام، «بنیادهای رفاهی» و «بنگاه‌های اقتصادی» را در کنار هم گسترش دهند. 🔹در این فرآیند، عرصه عمومی و حوزه اجتماعی یک کشور در سیطره سرمایه‌داری قرار می‌گیرد، (۱۴۶) تا جایی که قدرت آن بتواند قدرت نظام جمهوری اسلامی را تضعیف کند. 🔹بدین ترتیب، شورای روابط خارجی آمریکا ساختِ مدل جدیدی را برای پروژه «دموکراتیزاسیون در ایران» آغاز کرد. این مدل تحت تأثیر «فلسفه عملگرایی» (پراگماتیسم) شکل گرفت و دیدار ریچارد رورتی، بزرگترین فیلسوف زنده‌ی آمریکا از تهران برای ارائه این «بسته‌ی پیشنهادی» جدید برنامه‌ریزی شد. او هم در عرصه اندیشه و هم در «جاسوسی آکادمیک» برای CIA، وارث جان دیویی به شمار می‌رفت (۱۴۷) و تحت‌ تأثیر او به پراگماتیسم متمایل شد. 🔹دیویی نسلی از فلاسفه پراگماتیست را تربیت کرد (۱۴۸) که چهره‌های شاخص آن مانند سیدنی هوک در سازمان سیا به قدرت رسیدند؛ (۱۴۹) قدرتی بی‌پایان که سرانجام رورتی صاحب آن شد و اکنون در اختیار مثلثِ جوان ولی‌رضا نصر، ری تکیه و فرید زکریا است. با مرگ دیویی، به تدریج اعتبار فلسفه تعلیم و تربیت او فرو ریخت، اما رورتی با جدیت به بازسازی آن پرداخت. 🔹سال ۱۹۸۰.م (۱۳۵۸ هـ.ش) او با نشر کتاب مشهور "فلسفه و آینه طبیعت"، مقام پُر آوازه‌ترین «فیلسوف آنالیتیک» (تحلیلی) غرب را یافت. (۱۵۰) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/16194 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/16012 ◀️ قسمت بیست‌ودوم ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه ۲. 🔹دیویی نسلی از فلاسفه پراگماتیست را تربیت کرد (۱۴۸) که چهره‌های شاخص آن مانند سیدنی هوک در سازمان سیا به قدرت رسیدند؛ (۱۴۹) قدرتی بی‌پایان که سرانجام رورتی صاحب آن شد و اکنون در اختیار مثلثِ جوان ولی‌رضا نصر، ری تکیه و فرید زکریا است. 🔹با مرگ دیویی، به تدریج اعتبار فلسفه تعلیم و تربیت او فرو ریخت، اما رورتی با جدیت به بازسازی آن پرداخت. سال ۱۹۸۰.م (۱۳۵۸ هـ.ش) او با نشر کتاب مشهور فلسفه و آینه طبیعت، مقام پُر آوازه‌ترین «فیلسوف آنالیتیک» (تحلیلی) غرب را یافت. (۱۵۰) 🔹در این اثر، رورتی علیه تمامیتِ «پروژه فلسفی مدرنیته» شورید و در برابر آکادمیسین‌های آن از دکارت و هیوم و کانت تا پیروان امروزین آنان (پوزیتیویست‌های منطقی) موضع‌گیری کرد. او باورهای مدرنیته را نیز از جنس باورهای دینی می‌دید که اثبات آن‌ها را مستلزم ایمان به نوعی از متافیزیک می‌دانست؛ همان که فیلسوفان روشنگری آن را «طبیعت بشر» نامیده‌اند و اساس سوژه فلسفه مدرن غرب را تشکیل می‌دهد. (۱۵۱) 🔹این راه را در کتاب "پیشامد، بازی و همبستگی" در سال ۱۹۸۹.م (۱۳۶۶ هـ.ش) ادامه داد و سرانجام به این نتیجه می‌رسد که اساساً معرفت‌شناسی، متکی به هیچ بنیان مستحکمی نیست و «فلسفه» نمی‌تواند چیزی را تثبیت کند، (۱۵۲) چون هیچ امر فراتاریخی‌ای – چه دینی و چه طبیعی – وجود ندارد. (۱۵۳) 🔹رورتی با آراء خود در این دو اثر از «فلسفه تحلیلی» عبور کرد تا به نفی آن رسید. 🔹سال ۱۹۹۱.م (زمستان ۱۳۶۹ هـ.ش) در هنگامی که «گذار از سنت به مدرنیته» به عنوان پروژه «روشنفکری دینی» و بُن مایه گفتمان اصلاح‌طلبی در ایران برگزیده شد، انتشارات دانشگاه کمبریج رساله‌ای کم حجم با نام اولویت دموکراسی بر فلسفه را از رورتی چاپ کرد. 🔹رورتی در این اثر مبانی فلسفی مدرنیته را صورت‌بندی و سپس همه‌ی آن‌ها را رد می‌کند. (البته در کتاب فلسفه و آینه طبیعت، مفاهیم «جهان شمول» فلسفه مدرنیته را «زیاده‌گویی‌های بی‌معنی» نامید و نوشت که مقصودش «مفاهیم به ظاهر جهان شمولی چون خدا، عقل، حقیقت، تاریخ، طبیعت» و… است.) (۱۵۴) 🔹در این رساله‌ی کوچک هم ابتدا قلب «فلسفه غرب» را نشانه می‌رود. لب‌لباب نظریه رورتی این بود: "اگر واقعیتی وجود داشت، فیلسوفان غرب تا امروز موفق به «کشف» آن شده بودند و سه قرن فرصت برای اثبات ادعاهای مدرن بس است. (۱۵۵) بنابراین، چون فلسفه غرب از عصر روشنگری تا به حال موفق به کشف «واقعیت امور» نشده و توفیقی در راه اثبات ادعاهایش نیافته، باید بحث‌های بی‌نتیجه‌ی فلسفی را کنار گذاشت (۱۵۶) و انرژی آدم‌ها را بیش از این هدر نداد. رورتی گفت: از این پس هرگونه کوشش در راه «کشف واقعیت» را باید پایان یافته تلقی کرد. (۱۵۷) 🔹تئوری او هسته مرکزی فلسفه غرب، یعنی «معرفت‌شناسی علمی» را رد کرد. به قول "فون هایک" اگر تا چند دهه پیش در غرب احدی مدعی می‌شد که معرفت‌شناسی علمی عصاره همه معارف نیست، حکم به کفر او می‌دادند، اما رورتی با صراحت همه تئوری‌های ایمانوئل کانت را در باب «عقلانیت مدرن» بیهوده خواند. (۱۵۸) 🔹او نوشت که آراء بنیادین کانت مبنی بر این‌که «خویشتن انسان از کانونی فرای این جهان برآمده» یک نظریه‌ی باطل است. (۱۵۹) مدرن‌ها تصورشان این بود که در عالم یک «منظر جاودانه» وجوددارد و عالم «ساختاری علمی» دارد که می‌توان با معرفت‌شناسی علمی آن را شناخت. در مقابل، رورتی می‌گفت: هیچ منظر جاودانه‌ای در جهان و فرای جهان وجود ندارد؛ نه دین، نه عقل و نه طبیعت بشری. (۱۶۰) مفاهیمی مانند سرشت انسان، سرشت دولت و سرشت جامعه از اساس «محکوم به نیستی» است. 🔹نتیجه‌ی نظریه‌ی او این است: وقتی هیچ حقیقت متافیزیکی – چه الهی و چه مدرن – وجود ندارد، (۱۶۱) هرگونه تلاش عقلی نیز (مانند فلسفه و فلسفیدن) برای شناختن این مسائل شبیه به یک «حماقت» است. (۱۶۲) برای همین، به صراحت نوشت: کسانی که به توانایی عقل برای کشف حقیقت باور دارند، دیوانه‌اند. (۱۶۳) 🔹وانگهی، رورتی می‌گوید امروز این توجیهات متافیزیکی در باب این‌که مثلاً «حق چیست و حقیقت کدام است؟» از اعتبار افتاده و رای جان راولز را تایید می‌کرد که این مسائل عقلی، ربطی به ایدئولوژی لیبرال سرمایه‌داری ندارد. (۱۶۴) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/17388 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه https://eitaa.com/salonemotalee/16012 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ ◀️ قسمت بیست‌وسوم ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه ۳.
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه https://eitaa.com/salonemotalee/16012 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/16194 ◀️ قسمت بیست‌وسوم ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه ۳. 🔹رورتی می‌گوید: "امروز این توجیات متافیزیکی در باب این‌که مثلاً «حق چیست و حقیقت کدام است؟» از اعتبار افتاده..." و رای جان راولز را تایید می‌کرد که: "این مسائل عقلی، ربطی به ایدئولوژی لیبرال سرمایه‌داری ندارد." (۱۶۴) 🔹جان دیویی نیز به عنوان پیشروی رورتی می‌پنداشت: "هرگونه تکاپوی فلسفی برای «شناخت حقیقت» مساوی با یک «فاجعه اجتماعی» است؛ چون در فرض یافتن حقیقت، کوشش آدمیان برای ساختن یک «مدینه فاضله» (آرمانشهر) آغاز می‌گردد و نتیجه این تلاش‌ها نیز به ظهور انواع «فاشیسم» ختم می‌شود!" (۱۶۵) 🔹این چنین؛ «مرگ فلسفه مدرنیته» رقم خورد و ریچارد رورتی آن را سرنوشتی برآمده از «فرهنگ آمریکا» دانست. به تعبیر او؛ "این فرهنگ علیه کوشش‌های عقلی «انقلاب» کرده است!" (۱۶۶) 🔹این دیدگاه را سال ۱۹۹۹.م (۱۳۷۷ هـ.ش) در کتاب فلسفه و امید اجتماعی توسط انتشارات پنگوئن (ناشر آثار سلمان رشدی) منتشر کرد. رورتی نوشت: "ریشه‌ی فرهنگ آمریکا، سیاسی، عمل‌گرایانه و «تهی از هرگونه هویت معنوی و سنت فکری» است؛ تجربه تاریخی آن، وجود هرگونه طبیعت و ماهیت و سرشت را برای انسان نفی می‌کند." (۱۶۷) 🔹بزرگترین فیلسوف معاصر ایالات متحده معتقد است: "«فرهنگ آمریکا همواره توانسته تا بدون اتکاء به سنت، آدم‌های مطلوب خود را خلق کند. این فرهنگ، پست متافیزیکال است و دلداده‌ی هیچ دین و مذهبی و امر ماورایی نیست»، (۱۶۸) چون نه ریشه در هویت متافیزیک دینی دارد و نه ریشه در فکر متافیزیک طبیعی. (۱۶۹) بنابراین، آمریکا برای دفاع از «آزادی» یا «عدالت» نیازی به بافتن این توجیهات فلسفی ندارد و جایی هم برای «چرندیات فلسفی مدرن‌ها» در آن نیست." (۱۷۰) 🔹در دهه ۱۹۹۰ او تنها یک «نئوپراگماتیست» نبود؛ به «فیلسوف امید» مشهور شد. این لقب نسب از نگاهش به «فلسفه امید اجتماعی» می‌بُرد و در تبیین آن می‌گفت: "هم کشور «آمریکا» و هم برجسته‌ترین فیلسوف آن (جان دیویی) به ما می‌آموزند که می‌توان در سیاست، «امید» را جایگزین آن دانشی کرد که «فیلسوفان» بیشتر اوقات می‌خواستند به آن برسند. «آمریکا» همیشه کشوری بوده که رو به «آینده» داشته است… آینده، تحقق بیشتر و بهتر «کاراکتر واقعی آمریکا» خواهد بود که همان اصل اخلاقی آزادی و نظام سیاسی دموکراسی است." (۱۷۱) 🔶🔸شب ۲۲ خرداد ۱۳۸۳ ریچارد رورتی برای اقامتی ۲ روزه وارد تهران شد تا با همکاری داریوش شایگان و رامین جهانبگلو از نزدیک به ارزیابی وضعیت اصلاح‌طلبان بپردازد. (۱۷۲) 🔹پیش از سفر به ایران گفته بود: «اگر ما چیزی هم از اسلام باید بیاموزیم، آن چیز درس آزادی و عدالت اجتماعی نخواهد بود؛ ما خود در این مقوله کارشناس و خبره هستیم» (۱۷۳) و همیشه تأکید داشت: «دموکراسی در ایران می‌تواند آغاز موج دموکراتیزاسیون در خاورمیانه باشد.» (۱۷۴) 🔹اصلاح‌طلبان نیز با تفکر عمل گرایانه‌ی رورتی آشنایی داشتند؛ حتی در زمان ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی مدارس دولتی‌ای به «سبک جان دیویی» (مانند مدرسه شهدای معلم در تهران) ساختند تا دانش‌آموزان «اصل حریت و آزادی» را از آموزه‌های فلسفه آمریکایی بیاموزند. (۱۷۵) 🔹وزارت آموزش و پرورش از شهریور ۱۳۷۸ این مدارس را با هدف تربیت لیبرال‌هایی تاسیس کرد که به «نیروی سازمانی براندازی نرم» مشهورند. (۱۷۶) 🔹سخنان رورتی گرچه در میان اصلاح‌طلبان واکنش‌های متفاوتی را برانگیخت، (۱۷۷) اما ایدئولوژی آنان براساس فلسفه عملگرایی دیویی – رورتی تعریف شد و شعار «عمل‌گرایی فمینیستی» به شعار اصلی کمپین‌های زنان سکولار در ایران تبدیل گشت. (۱۷۸) 🔹علی میرسپاسی (عضو شورای سردبیری فصلنامه کنکاش، چاپ خارج کشور) نیز از ابتدای دهه‌ی ۱۳۸۰ برای حزب مشارکت ایران به شرح استراتژی عمل گرایانه‌ی رورتی با هدف فهم سیاست‌های جدید آمریکا پرداخت و در کتاب دموکراسی یا حقیقت یک توصیه راهبردی به روشنفکران اصلاح‌طلب ایرانی داشت... 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/17807 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه https://eitaa.com/salonemotalee/16012 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/17388 ◀️ قسمت بیست‌وچهارم ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه ۴. کتاب دموکراسی یا حقیقت یک توصیه راهبردی به روشنفکران اصلاح‌طلب ایرانی داشت: "نیازی وجود ندارد که «سکولاریزم» و «دموکراسی» نخست از لحاظ نظری (یا فلسفی) بر بینش‌های دینی (یا سنتی) پیروز شوند تا سپس بتوان قدمی در راه تأسیسِ یک نهاد اجتماعی دموکراتیک برداشت. روشنفکران ما باید همانند روشنفکر آیرونیکِ «ریچارد رورتی» عمل کنند و از اصول و «عقاید خلل‌ناپذیر» دست بردارند. در عوض، حقایق نسبی پراگماتیک را برای پیشبرد هدف‌های خیرخواهانه‌شان به کار بگیرند." (۱۷۹) 🔹از سال ۱۳۸۲ نیز خشایار دیهیمی در انتشارات طرح‌نو به ترجمه تئوری‌های این فیلسوف پراگماتیست پرداخت. (۱۸۰) 🔹وقتی رورتی به ایران آمد، اصلاح‌طلبان ۲ شکست در دومین انتخابات شوراهای شهر و روستا و انتخابات مجلس هفتم را در کارنامه‌ی خود داشتند. شکست‌های پیاپی پروژه‌ی اصلاحات یک رسوایی بزرگ بود. رورتی فقط یک راهکار کاربردی به ذهنش می‌رسید و به اصلاح‌طلبان گفت: "«گذار به دموکراسی» محصول بحث‌های روشنفکری و فلسفی در باب «بازسازی سنت» و «اصلاح دین» نیست، بلکه نیازمند اتکاء محض به «سنت‌های آمریکایی» و پیروی از فلسفه‌ی عمل‌گرایی است." (۱۸۱) 🔹رورتی حذف «مفهوم خدا» از جامعه را نخستین راه استقرار یک دموکراسی سکولار دانست و گفت: "موفقیتِ «سکولاریزاسیون» در دموکراسی‌های صنعتی حاصل شده است و هر چند که دین از تصورات توده مردم بیرون نرفته، اما جامعه توانسته است بدون توجه به «مفهوم خدا» به سامان اجتماعی و احساس تعلقی جمعی برسد. وقتی که شما توانستید جامعه‌‌ای را این چنین سکولاریزه کنید، به احتمال زیاد می‌توانید آن را «غیرمتافیزیکی» هم بکنید." (۱۸۲) 🔹از نگاه رورتی باید با گسترش نهادهای دموکراتیک در ایران، یک «نیروی اجتماعی سازمان یافته» را برای «مبارزات مدنی» تربیت کرد تا آنان در «یک لحظه تاریخی» دموکراسی آمریکایی را حاکم کنند. این کار به اقتدار سیاستمداران پراگماتیست (عمل‌گرا) در ایران نیاز داشت. نزد او، پراگماتیسم اساسِ «فلسفه دموکراسی» بود (۱۸۳) و مانند جان دیویی از دموکراسی نیز به عنوان مظهر «عقیده آمریکایی» یاد می‌کرد. (۱۸۴) 🔹گرچه برپایه‌ی روایت‌های مشهور این فلسفه را ضدمتافیزیک (ضدمابعدالطبیعه) و مبتنی بر «اصالت تجربه‌ی طبیعی» می‌شناسند، اما از نگاه رورتی: "دموکراسی آمریکایی تنها «مابعدالطبیعه‌ی انسان» است (۱۸۵) و باید آن را به جای اصولی مانند «مرجعیت قرآن» نشاند." (۱۸۶) از این رو به سیاستمداران ایرانی گفت: "بالغ بودن و بزرگ شدن تا حدود زیادی معنی‌اش این است که بدانیم هیچ کتابی «راز جهان» و «معنی زندگی» را بر ما آشکار نمی‌کند. معنی‌اش این است که این «کتاب‌های قدیمی» و بسیار جالب تنها پله‌هایی از یک نردبان‌اند که روزی در آینده، اگر شانس داشته باشیم، از آن «بی‌نیاز» خواهیم شد!"(۱۸۷) 🔹اگر یک «پراگماتیست» بخواهد به خدا اعتقاد داشته باشد، باید خیلی چیزها را دور بریزد. از جمله چیزهای دور ریختنی عبارت‌اند از: «مرجعیت قرآن»، «مشیت الهی»، «شعائر مذهبی» و بسیاری چیزها که خداپرستان از کنار گذاشتن‌شان اکراه دارند. (۱۸۸) 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ جاسوسان در تهران؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 رابطین خوب آمریکا؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15089 پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی https://eitaa.com/salonemotalee/15218 اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا https://eitaa.com/salonemotalee/15306 یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس https://eitaa.com/salonemotalee/15392 ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه https://eitaa.com/salonemotalee/16012 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ ◀️ قسمت بیست‌وپنجم ریچارد رورتی؛ سرمایه‌داری علیه فلسفه ۴. 🔹براساس نقشه‌ی راه ریچارد رورتی حال که «دموکراسی آمریکایی» شکلی از حکومت یا مصلحتی اجتماعی نیست، بلکه عین «مابعدالطبیعه» است و «آگاهی غریزی ما بر آن صحه می‌گذارد» (۱۸۹)؛ باید به «بازسازی فلسفه» بر پایه‌ی منافع لیبرال دموکراسی بپردازیم و هر شکلی از «بی‌طرفی فلسفی» را طرد کنیم. (۱۹۰) 🔹در باور عمل‌گرایان، کارکرد فلسفه حتی اثبات حقیقت و حقانیتِ این «عقیده آمریکایی» نیست، بلکه صرفاً وظیفه‌ی «توجیه» ایدئولوژی لیبرال سرمایه‌داری و تأمین نیازهای سیاسی آن را بر عهده دارد. 🔹بنابراین، فلسفه تابعی از سیاست دموکراتیک است (۱۹۱) و بزرگترین فیلسوف زنده‌ی آمریکا از فلاسفه می‌خواهد که به نفع این سیاست، «سوالات محوری فلسفه» و «زمین بازی فلسفی» را تغییر دهند؛ (۱۹۲) 🔹پروژه‌ای که سِر کارل پوپر نیز در آکادمی بریتانیا پی گرفت و چارچوب فلسفه‌ی علم خود را در رساله سرچشمه‌های دانایی و نادانی برپایه‌ی آن بنا ساخت. (۱۹۳) براساس فلسفه پراگماتیسم، فیلسوفان به جای سوال‌هایی مثل «چه چیزی به ما اجازه می‌دهد تا به نفع دموکراسی استدلال کنیم؟» باید تنها از این‌که «چه چیزی در خدمت دموکراسی است؟» پرسید. (۱۹۴) نباید از بنیان‌های نظری «لیبرالیسم سیاسی» سوال کرد. (۱۹۵) لازم نیست توضیح دهیم که براساس چه «جوهر» و «ماهیتی» در دفاع از دموکراسی سخن می‌گوییم، بلکه فلسفه باید در خدمتِ منطق «دموکراسی آمریکایی» و توجیه «خویشتن انسان لیبرال» انجام وظیفه کند (۱۹۶) و البته، این انجام وظیفه نیز یک مسئله «دست دوم» است. چرا؟ چون به روایت رورتی، «لیبرال دموکراسی» اصلاً نیازمند «توجیه فلسفی» نیست (۱۹۷) و فقط به «بیان فلسفی» محتاج است: 🔹دیگر «فلسفه» پیشتاز نیست، بلکه «سیاست» در اولویت است و فلسفه از پی آن می‌آید… (۱۹۸) روند «سست» کردن فلسفه برای «استحکام» بخشیدن به نهادهای لیبرال است. (۱۹۹) 🔹اقتدار دموکراسی آمریکایی در گرو نداشتن «عقلانیت فلسفی» است و به اعتقاد رورتی ایرانیان نیز فقط باید به «سنت تجربی» آن تکیه کنند. البته شاید فیلسوفی دلش بخواهد نظریه‌ای فلسفی بسازد که با نظام مطلوب او، یعنی نظام لیبرال دموکراسی هماهنگ باشد. (۲۰۰) اشکالی ندارد، اما چنین فیلسوفی نباید به کاوش فلسفی در باب ماهیت لیبرال دموکراسی دست بزند و فکر کند که «بنیادهای فلسفی» نسبت به نهادهای لیبرال دموکراسی برتری خاصی دارند. (۲۰۱) 🔹به باور رورتی، قضیه برعکس است: فیلسوفِ لیبرال دموکراسی، «سیاست» را در اولویت قرار می‌‌دهد و بعد فلسفه‌ای می‌سازد که با آن سیاست بخواند. (۲۰۲) 🔹بنابراین باید فلسفه را درز بگیریم. (۲۰۳) ریچارد رورتی در خانه هنرمندان ایران با تأکید بر این گزاره گفت: «امروزه برای استقرار دموکراسی و تجربه کردن آن نیازی به فلسفه نداریم، چون اکثر مردم کاری به این ندارند که حقیقت (Truth) چیست!» (۲۰۴) او در ایران مثل آلن تورن از نقش انقلابی «فمینیست‌ها» یاد کرد و ادامه داد: «همجنس بازان» راه و روش ما را نسبت به زندگی اجتماعی‌مان به نحوی «مثبت و «آزادیبخش» دگرگون کرده‌اند. (۲۰۵) 🔹رورتی یک «نشانه» و «واحد پیشرفت» برای دستیابی به «فرهنگ تمام عیار حقوق بشری» را نیز ترسیم ساخته است. به روایت این نظریه‌پرداز عمل‌گرا، «خودداری خانواده‌ها از مداخله در برنامه ازدواج فرزندانشان به لحاظ این‌که ازدواج آنان همجنس‌گرایانه یا غیرهمجنس‌گرایانه است»، یکی از واحدهای پیشرفت باید شناخته شود. (۲۰۶) 🔹نتیجه‌ی حضور بزرگترین فیلسوف معاصر آمریکا برای اصلاح‌طلبان آن بود که «پایه‌ها و بنیادهای اخلاقی جامعه‌ای شریف» از فلسفه حاصل نمی‌شود؛ بلکه نقش «فمینیست‌ها» و «همجنس‌بازان» مهم‌تر است (۲۰۷) و «دموکراسی برای پا گرفتن نیازی به فیلسوفان ندارد.» (۲۰۸) این گزاره نیز از دل نظریه‌ی یکی از شاخص‌ترین فلاسفه‌ی سیاسی قرن بیستم، یعنی جان راولز بیرون آمد. راولز در رساله‌ی عدالت در مقام انصاف می‌گوید: "اصل رواداری، تسامح و تساهل را می‌خواهد بر «خودِ فلسفه» اعمال کند." (۲۰۹) و در کتاب مشهور نظریه عدالت، علاج کار غرب در حوزه نظریه‌پردازی سیاسی را، «حذف فلسفه» می‌داند. او معتقد است صورت‌بندی دیدگاه‌های فلسفی بهتر در باب انسان، زندگی و اخلاق چاره کار نیست، بلکه «بهتر است با رافت و عطوفت، کل این مضامین را نادیده بگیریم.» (۲۱۰) ر 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ سه‌شنبه ☀️ ۲۲ خرداد. ۱۴۰۳ ه‌ش ☪ ۴ ذیحجه ۱۴۴۵ ه‌ق ✝ ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴ میلادی 🕎 ۵ سیوان ۵۷۸۴ عبری متعلق به امامان مظلوم بقیع و و صلوات‌الله‌علیهم ذکر امروز؛ یکصد مرتبه یَا ارحم الراحمین 📆 روزشمار: 🔹۲ روز تا سالروز کشتار زائران ایرانی خانه خدا بدست مزدوران آل سعود ۱۳۶۶ش 🏴 ۳ روز تا سالروز شهادت امام محمدبن‌علی باقرالعلوم ۱۱۴ق 🔹 ۴ روز تا سالروز حرکت امام حسین علیه‌السلام از مکه به سوی کربلا ۶۰ق 💐 ۵ روز تا روز عرفه (وقوف حاجیان در صحرای عرفات - روز مناجات و دعای عرفه) 💐 ۶ روز تا عید قربان - آغاز دهه امامت و ولایت 💐 ۱۱ روز تا سالروز میلاد امام علی‌النقی الهادی علیه‌السلام ۲۱۲ق 💐 ۱۴ روز تا عیدالله‌الاکبر عید سعید غدیر خم ✳️ ۱۷ روز تا برگزاری انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران •┈┈••✾•🌸مناسبت‌های امروز🌸•✾••┈┈• 📆 مناسبت‌های شمسی 🔹برگزاری دهمین دورهٔ انتخابات ریاست‌جمهوری و آغاز و ٨٨ به‌دنبال پیروزی محمود احمدی‌نژاد (١٣٨٨ش) 🔹درگذشت حمید سبزواری، "پدر شعر انقلاب" و سراینده آثار مشهور و ماندنی دوران انقلاب و دفاع مقدس(۱۳۹۵ش) 📆 مناسبت‌های قمری 📆 مناسبت‌های میلادی 📆 مناسبت‌های عبری 🖊 بیشتر بدانیم: 👈 ✡ ؛ https://eitaa.com/salonemotalee/17859 👈 آیا ؟! https://eitaa.com/salonemotalee/2625 👈 چرا میرحسین موسوی و کروبی محاکمه نشدند!؟ https://eitaa.com/salonemotalee/2653 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃 مقدمه‌ای بر «ارتش سرّی روشنفکران» یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های منتشر شده در کانال‌ "سالن مطالعه" سلسله مقالات «» است که به پروژه‌ی «نفوذ» و «جاسوسی آکادمیک» با انگیزه‌ی براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی می‌پردازد. «ارتش سرّی روشنفکران» نام کتابی است که توسط پژوهشگر سخت‌کوش، جناب آقای «پیام فضلی‌نژاد» به نگارش در آمده و توسط دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان به زیور طبع آراسته شده است. این پروژه ذیل پنج فصل: «جاسوسان در تهران»، «علوم انسانی؛ الهیات جنگ نرم»، «فیلسوفان یهودی و مترجمان سکولار»، «سکولاریسم مقدس آمریکایی» «سیاستمداران عملگرا و دولت سرمایه‌داری» منتشر شده است. پیام فضلی‌نژاد در مقدمه کتاب «ارتش سری روشنفکران» درباره آن اینگونه توضیح داده است؛ این کتاب براساس یک «متدولوژی تاریخ‌نگاری» تازه در زمینه «تاریخ سری» و پیوند آن با «تاریخ اندیشه‌ها» نوشته شده و روایت ناگفته‌هایی از تاریخ سیاسی معاصر ایران و نیمه پنهان کارگزاران «فتنه سبز» و علوم انسانی سکولار است. در پایان تاکید می‌کنیم که پروژه‌ی «دشمن‌شناسی» که اصلی‌ترین هدف ما در کانال‌ "سالن مطالعه" است، بدون شناخت «عناصر داخلی» که دانسته یا نادانسته در خدمت اهداف یهود بین‌الملل هستند، پروژه‌ای ابتر است. لذا خواندن کل مجموعه‌ی «ارتش سرّی روشنفکران» را از الزامات دشمن‌شناسی می‌دانیم. 🇵🇸🔸🌺🔸-------------- 📚@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
جاسوسان در تهران. ۱. امام خمینی، ۷ دی ۱۳۶۰: ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این زودی‌ها نجات نخواهیم یافت. ایشان برپادارندگان سلطه‌ی ابرقدرت‌ها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع‌سلاح نمی‌شوند؛ و هم‌اکنون با تمام ورشکستگی‌ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمی‌دارند. 🔶🔸رویای آمریکایی ، ایدئولوژی انگلیسی 🔹روزهای پایانی دهه ۱۳۷۰، هنگام تب‌وتاب برگزاری هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، سعید حجاریان به ملاقات محرمانه‌ای با سیدمحمد خاتمی رفت. گرچه او همچنان از عوارض ترور نافرجامش در اسفند ۱۳۷۸ رنج می‌برد، با این حال به محض دیدن رییس جمهور با لحنی گزنده و کلماتی بریده بریده گفت: "اصلاحات به سبب «فقدان نیروی اجتماعی» در حال فروپاشی است؛ چون شما از رهبری اصلاحات امتناع کردید و این چنین «جنبش، بی سَر شد» و به زودی «اصلاحات» در ایران خواهد مُرد." (۱) 🔹حجاریان از رئیس کابینه یک درخواست فوری داشت؛ این که خاتمی همزمان «نقش رهبر اپوزیسیون» را نیز بازی کند تا «جنبش نمیرد!» اما، او بی‌درنگ به حجاریان پاسخ داد: «از سرنوشت بنی‌صدر می‌ترسد» و گفت: «من نمی‌خواهم مثل بنی‌صدر شوم. چون بنی‌صدر می‌گفت در دنیا فقط من هستم که هم رئیس جمهورم و هم رئیس اپوزیسیون.» (۲) 🔹پروژه اصلاحات یک «ایدئولوژی انگلیسی» و «رویای آمریکایی» بود که در کمتر از نیم دهه خاکستر شد و حجاریان خبر مرگز آن را به رئیس‌جمهور خاتمی داد، 🔹اسفند ۱۳۷۵ وقتی که جیمز بیسکاتوری و ریوا ریچموند، معاون وزارت امور خارجه آمریکا و دستیار ارشدش مقدمه‌ی گزارش شورای روابط خارجی را پیرامون رابطه‌ی «اسلام با علوم انسانی سکولار» و «ارزیابی پروژه جامعه مدنی در ایران» می‌نوشتند، (۳) گویی خبری درباره‌ی پشتوانه‌ی نازل معرفتی و سرگشتگی‌های سیاسی فعالان این پروژه نداشتند. 🔹آنان آن‌قدر مجذوب مبالغه‌های تحلیل‌گران مثلث سرویس‌های جاسوسی CIA ، MI6 و موساد از قدرت فزاینده‌ی گروهی موسوم به روشنفکران دینی با محوریت عبدالکریم سروش و سیدمحمد خاتمی بودند که با اشتیاقی وصف‌ناپذیر نتیجه گرفتند: "ظهور «طبقه‌ی روشنفکر» در ایران که آموزش‌های مدرن را دیده‌اند و با «علوم غربی» و «سنت‌های اسلامی» تا حدودی آشنا هستند، بخشی از یک حرکت فراگیرتر، جهت متلاشی کردن اقتدار دینی جمهوری اسلامی است… این بحث که «ایدئولوژی دینی» مانع تبعیت از «علم، است و قدرت سیاسی را هم فاسد می‌کند، در واقع شاخصه‌های ساختار حاکم در انقلاب ایران را زیرسوال می‌برد… همچنین این جریان مشروعیت هر نوع حکومت دینی را زیر سؤال می‌برد. (۴) 🔶🔸کیان و نگاه نو: ارباب حلقه‌ها ؟! 🔹پروژه روشنفکران دینی در ایران که دولت آمریکا را به وجد می‌آورد، با انتشار سلسله مقالات «قبض و بسط تئوریک شریعت» در ماهنامه کیهان فرهنگی صورت‌بندی شد. انتشار این سلسله مقالات از اردیبهشت ۱۳۶۷ آغاز گشت؛ از قضاء همزمان با فروپاشی اروپای شرقی (۱۹۸۹.م). 🔹عبدالکریم سروش ادعا داشت که می‌خواهد تا فهم نوینی را از اسلام عرضه کند و این امر را در گرو اصلاح دین و تعقیب پروژه پروتستانتیسم اسلامی می‌دانست. او در قبض و بسط معتقد بود در جهان امروز، همه علوم وابسته به یکدیگرند و ما با یک جغرافیای معرفت روبه‌رو هستیم. هر تکانی در این جغرافیا، همه علوم را تکان خواهد داد و علوم دینی مانند فقه از این تحولات مصون نیستند. (۵) به روایت سروش، جغرافیای معرفت در جهان معاصر حاوی معرفت‌شناسی نوینی است که غرب با تکیه بر عقلانیت مدرن آن را عرضه کرده است و دین را باید برپایه آموزه‌های معرفت‌شناختی عصر مدرنیته فهمید؛ (۶) 🔹معرفت شناسی‌ای که برآمده از آراء فیلسوف یهودی سرشناس سِر "کارل پوپر" است و «فهم علمی غرب» را معیار اثبات و ابطال «مسائل» می‌داند. یعنی، آن‌چه که با عقلانیت مدرن غرب سازگار است، «علمی» است و آنچه که با فلسفه مدرنیته نمی‌خواند، «غیرعلمی» است. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15006 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14975 ◀️ قسمت دوم جاسوسان در تهران ۲. 🔹بر مبنای آموزه‌های معرفتی مدرنیته (مانند «هرمنوتیک» و «تاویل» و «تفسیر» متون دینی) سروش مدعی بود: "کسی نمی‌تواند به عنوان متکلم یا فقیه، ادعای فهم حقیقتِ شریعت را بکند.(۷) چون شریعت همان «کلام وحی» است و تجربه غرب مدرن در مواجهه با «الهیات مسیحی» نشان داده که دانستن «معنای وحی» برای انسان ممکن نیست. از این رو، کلام وحی (قرآن کریم) را باید شریعت صامت دانست که ثابت و تغییرناپذیر و غیرقابل فهم است، اما هریک از آدمیان می‌توانند «برداشت شخصی» خود را از این شریعت صامت ارائه کنند. بنابراین، معرفت دینی همان برداشت و تلقّی ما از دین است که معرفتی عصری است که با پیشرفت علم و تحول در معارف متحول می‌شود." 🔹این‌چنین، نظریه‌ی عصری شدن دین یا سکولاریسم دینی در ایران بازتولید گشت. (۸) سروش می‌گفت: "عصری شدن دین به معنای هماهنگ شدن فهم دینی با دیگر فهم‌ها، معرفت‌ها و مبانی قرن حاضر است.(۹) دین باید خودش را با جغرافیای معرفتی جهان مدرن سازگار کند و اکنون که جهان ایدئولوژی مدرنیته را در همه شئون پذیرفته است، بنابراین سازگاری اسلام و مدرنیته پروژه‌ای است که باید دنبال شود." 🔹فرجام سیاه این پروژه به دفاع بی‌پرده‌ی روشنفکران دینی از همجنس‌بازی رسید؛ چنان‌که آرش نراقی، عضو انستیتو هوور و از شاگردان برجسته‌ی سروش با نگارش رساله‌ای درباره اقلیت‌های جنسی مدعی شد؛ "همجنس‌گرایی را ناسازگار با اسلام نمی‌یابد" و آن را پدیده‌ای طبیعی و اخلاقی معرفی کرد. (۱۰) 🔹سروش تلاش کرد تا بر مبنای اصول فلسفه علمِ سِر کارل پوپر و سر توماس کوهن یک فلسفه دین جدید بسازد: "کوشیدم که چنگال‌های تحلیل‌های «فلسفه علم» را در تن «معرفت دینی» فرو ببرم و آن را خاضع تحلیل‌های فلسفه علم بکنم و بتوانم تحلیل‌های خود درباره معرفت علمی را درباره معرفت دینی هم به کار ببرم." (۱۱) 🔹پروژه روشنفکری دینی گام به گام، نیمه‌ی پنهان خود را آشکار می‌کرد. سال ۱۳۶۹، وقتی که دیگر انتشار مقالات چهارگانه‌ی قبض و بسط از سروش در ماهنامه کیهان فرهنگی به پایان رسید، زیرساخت‌های پروژه جامعه مدنی نیز در مرکز مطالعات دموکراسی در دانشگاه وست مینستر لندن توسط پرفسور جان کین نظریه‌پرداز MI6 بازتولید گشت و با آغاز دهه ۱۳۷۰ به پروژه اصلی روشنفکران سکولار ایران بدل شد. 🔹فصلنامه ایران‌نامه ارگان مطبوعاتی بنیاد مطالعات ایران به ریاست عالیه‌ی اشرف پهلوی در واشنگتن.دی.سی اجزاء بنیادین پروژه جامعه مدنی ایران را ابتدا از این مرکز انگلیسی اقتباس کرد و تحقق آن را شرط لازم فروپاشی ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی دانست. پژوهشگران این بنیاد مانند علی بنوعزیزی اعتقاد داشتند که ساختارهای جامعه مدنی به گسترش سکولاریسم در ایران کمک می‌کند فصلنامه کنکاش نیز به سرعت خط یک مبارزه‌ی ایدئولوژیک در داخل کشور را ترسیم ساخت. (۱۲) 🔹آنان در جستجوی خلق «دو نیروی موازی روشنفکری» به عنوان اهرم‌های پروژه کودتای ایدئولوژیک بودند، چنان‌که کنکاش درباره کارکرد واحد این دو نیرو می‌نویسد: "«اصلاح دین» با توجه به تلاش «دو نیروی موازی» هم صورت پذیر است: متفکرین اصلاح‌طلب دینی با تأثیرپذیری از ارزش‌ها، و فرهنگ جدید، تجدد در دین را در دستور کار خود قرار خواهند داد و روشنفکران غیردینی (سکولار) از فرصت‌های مناسب بهره جسته و دست به تقدس‌زدایی در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی خواهند زد." (۱۳) 🔹شش ماه پس از نشر این نظریه، از قضاء ماهنامه‌های نگاه‌نو و کیان در یک فصل روی کیوسک‌های مطبوعاتی قرار گرفتند: پاییز ۱۳۷۰ و هردو به سرعت تبدیل به پایگاه گسترش علوم انسانی سکولار شدند. هر دو مجله از «یک مشرب سیاسی» و آن هم مشرب فیلسوفان یهودی پیروی می‌کردند. 🔹ماهنامه نگاه‌نو به مثابه‌ی تریبون روشنفکران سکولار سِر آیزایا برلین (فیلسوف یهودی انگلیسی) را به عنوان پدر فکری خود برگزید و به تبلیغ مداوم آن پرداخت. ماهنامه کیان نیز به عنوان ارگان روشنفکران دینی اندیشه‌ی سِر کارل پوپر یهودی را سرلوحه تکاپوهایش قرار داد و برای نهادینه‌سازی آن می‌کوشید، 🔹اما تنها یک «مشرب سیاسی» این دو مجله را به هم گره نمی‌زد، بلکه پشتیبانی مالی هر دو نشریه را نیز «یک تیم اقتصادی» با استفاده از بودجه دولت سازندگی و محوریتِ غلامحسین کرباسچی (شهردار وقت تهران) و محمدتقی بانکی تقبل کرد. 🔹بانکی، صاحب امتیاز نگاه نو، دانش‌آموخته مدیریت در دانشگاه هوستون آمریکا و از رفقای نزدیک بهزاد نبوی و محمدمحسن سازگارا بود. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15036 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee