✍ #خاطرات_شهدا
مقنعه
حمید به این چیزها خیلی حساس بود.
یه روز به من گفت:
"فاطمه! این چیه که زنها میپوشند؟"
گفتم:
"مقنعه را میگی؟!"
گفت:
"نمیدونم اسمش چیه!؟ فقط میدونم هر چی که هست؛ برای تو که بچه بغل میگیری و روسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریه.
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی"
گفتم:
"من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشه؟!"
خندید و گفت:
"هر دوش ..."
از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جدایش نکردم.
تا یادش باشم؛ تا یادم نرود او کی بوده، کجا رفته، چطور رفته، و به کجا رسیده .
🌷 همسر #شهید_حمید_باکری🌷
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🌷#خــاطــرات_شـهــدا
علی سفارش کرده که بعد از شهادتش برایش ۵ روز روزه بگیرند و تا یک سال نماز بخوانند.
تا ۵ روز همه خواهرانش با هم برایش روزه گرفتیم
و پدر تا یکسال سفارش علی را در مورد نمازها بجا آورد
بعد از اتمام یک سال؛
پدر که میدانست علی برای جمعآوری بیشتر توشه آخرت سفارش به خواندن نماز کرده بود، یک بار دیگر برای ادامه راه او، قصد خواندن نماز را نمود
با اقتدا نمودن به اولین نماز پس از اتمام سفارش علی،
به گفته وی علی پیش رویش ظاهر گردید
و از پدر بسیار تشکر نمود و گفت:
"میزان نمازهای من به اتمام رسیده و دیگر راضی به زحمت و سختی شما نیستم."
🌼شــادی روح پــاک
شهید "علی رمضانی "صــلــوات🌼
🔸🌺🔸--------------
📚@salonemotalee