eitaa logo
سالن مطالعه
196 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
927 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ ابوبصير از امام باقر (ع) روايت می‌كند كه فرمودند: ❤️ چون پيامبر اکرم (ص) به‌دنيا آمد مردى [یهودی] از اهل كتاب نزد جمعى از كه در ميان آن‌ها: هشام بن مغيره، وليد بن مغيرة، عاص بن هشام، ابو وجزة بن أبى عمرو بن امية و عتبة بن ربيعة بودند آمده و گفت: آیا ديشب در ميان شما نوزادى به‌دنيا آمده؟ گفتند: نه گفت: پس چنين نوزادى بايد در به‌دنيا آمده باشد و نامش است، و خالى در بدن دارد كه رنگش چون خز خاكسترى است [منظور «مُهر نبوت» است] و نابودى و به‌دست او است، و به‌خدا اى گروه قريش اين مولود نصيب شما نشده است! ❤️ قریشیان (كه اين سخن را شنيدند) از نزد آن مرد پراكنده شده به جست‌وجو پرداختند و اطلاع پيدا كردند كه در خانهٔ بن عبدالمطلب نوزادى به‌دنيا آمده است. پس به‌دنبال آن گشتند و او را ديدند و گفتند: چرا، به‌خدا قسم که در ميان ما پسرى به‌دنيا آمده است. پرسيد: آيا پيش از آن‌كه من به شما بگويم يا بعد از آن به‌دنيا آمده‌؟ گفتند: پيش از آن‌كه آن سخن را به ما بگوئى گفت: مرا پيش او ببريد تا او را ببينم. ❤️ آن‌ها نزد مادر آن حضرت (آمنه) آمدند و گفتند: پسرت را بياور تا ما او را ببينيم آمنه گفت: به‌خدا اين فرزند من وقتى به‌دنيا آمد مانند بچه‌هاى ديگر نبود، او دو دست خود را به زمين نهاد و سر به‌سوى آسمان بلند كرد و بدان نگريست سپس نورى از او ساطع گشت كه من كاخ‌هاى بصرى را [شهرى در سرحد شام] مشاهده كردم و شنيدم هاتفى در هوا می‌گفت: همانا تو سَروَر مردم را زادى، و چون او را بر زمين نهادى بگو: او را از شرّ هر حسودى به خداى يگانه پناه دادم، و نامش را بگذار. ❤️ یهودی گفت: او را بياور، و چون آمنه آن حضرت را آورد آن مرد او را نگريست و برگردانيد و چون آن خال [مهر نبوت] را در ميان دو شانه‌اش ديد بيهوش شده روى زمين افتاد، قريش آن حضرت را گرفته به مادرش دادند و گفتند: خدا اين فرزند را بر تو مبارک سازد. 🔹 همين كه از نزد [س] بيرون رفتند آن مرد به هوش آمد، به او گفتند: واى بر تو! اين چه حالى بود كه به تو دست داد؟ گفت: نبوت تا روز قيامت از بين رفت، به‌خدا اين کودک همان كسى است كه آن‌ها را نابود سازد، قريش از اين سخن خوشحال شدند، آن مرد كه خوشحالى قريش را ديد به آن‌ها گفت: شادمان شديد؟! به‌خدا سوگند چنان حمله و يورشى بر شما بَرَد [و بر شما مسلط شود] كه اهل شرق و غرب زمين از آن یاد كنند! 📚 منابع حدیث: 🔸 الکافی، ج۸، ص۳۰۰ 🔸 الأمالی (للشیخ الطوسی)، ص۱۴۵ 🔸 بحارالأنوار، ج۱۵، صفحات۲۹۴و۲۷۱و۲۶۰ 🔸 الوافی، ج۲۶، ص۳۵۹ 🔸 اثبات الهداة، ج۱، ص۱۹۱ 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ سرانجامِ یکی از سران یهود 🔹از بزرگان و ثروتمندان یهود و از مخالفان پیامبر اکرم در مدینه، پدرش از اعراب بنی‌نَبهان از قبیلۀ طَیِّىء، و مادرش عَقیله، دختر ابوحُقَیق (از بزرگان بنی‌نَضیر) بود (ابن‌هشام، ج٢، ص١۶٠؛ طبرى، ج٢، ص۴٨٨؛ حلبى، ج٣، ص٢٢٣). 🔹پس از درگذشت پدر، مادرش وى را نزد برادران خود برد. کعب در میان پرورش یافت و را برگرفت. 🔹 شاعری سخنور و به فَحْل فَصیح ملقّب بود (ابوالفرج اصفهانى؛ حلبى، همانجاها). وی را سیّدالاحبار نیز نامیده‌اند (ابن‌هشام، ج٣، ص٢١٠). او بسیار ثروتمند و سرآمد یهودیان حجاز بود (حلبى، همانجا). به‌روایتی، لفظ در آيۀ ۶٠ سوره نساء به کعب بن اشرف اشاره دارد (بلاذرى، ج١، ص٣٢٢). 🔹پس از پیروزی مسلمانان در ، کعب به قصد برانگيختن بر ضد مسلمانان به مکه رفت و در رثای كشتگان قریش شعر گفت. برخى مسلمانان اشعار او را با اشعار دیگرى پاسخ گفتند، از جمله حَسّان بن ثابت به‌دستور پيامبر، مکیانى را كه به وی پناه داده بودند، هجو گفت (واقدی، ج١، ص١٨۵-١٨٧؛ ابن‌هشام، ج٣، ص۵۵-۵٧؛ بلاذرى، ج١، ص۴۵١). 🔹کعب و ۴٠ یهودی كه وی را در اين سفر همراهى كرده بودند، با ۴٠ تن از مردان قریش در مکه بر ضد پیامبر هم‌پیمان شده بودند (دياربكری، ج١، ص۴۶٠). چون اشعار حسان به اطلاع مکیان رسید، کعب را از نزد خود راندند (بلاذرى، همانجا). 🔹کعب در بازگشت به مدینه نیز، اشعار توهین‌آمیزی در وصف سرود. او پیامبر و یارانش را نیز هجو می‌كرد و به آنان آزار می‌رساند و دیگران را علیه آنان تحریک می‌كرد (ابن‌هشام، ج٣، ص۵٨؛ ابن‌سعد، ج٢، ص٣٢؛ ابن‌كثیر، ج٢، جزء۴، ص٧). 🔹کعب بن اشرف، علاوه بر فعالیت‌های تبلیغاتی بر ضد مسلمانان (وات، ص١٢٨-١٢٩)، مخالف فعالیت‌های اقتصادی و تجاری آنان نیز بود. به‌هنگام برپایی بازار مسلمانان در محله بقیع‌الزُبیر مدینه، کعب طناب‌های بازار مسلمانان را برید. ازاین‌رو، به‌دستور پیامبر، مكان بازار را به جایی نزدیک مسجدالنبی منتقل كردند (سمهودى، ج٢، ص٧۴٧-٧۴٨). 🔹چون کعب از آزار پیامبر و یارانش دست‌بردار نبود (ابوالفرج اصفهانی، ج٢٢، ص٩۴)، پیامبر از مسلمانان خواست تا به شرّ و آزار وی پایان دهند. محمد بن مَسلَمه اعلام آمادگی نمود و به‌دستور پیامبر، با سعد بن مُعاذ در اين‌باره مشورت كرد. پس از آن، چند تن از اَوْس با وی همراه شدند كه از آن جمله عبّاد بن بِشر، ابونائله سِلکان بن سَلامه برادر رضاعی کعب، حارث بن اوس و ابوعَیْس بن جَبر بودند و پیامبر به آنان اجازۀ قتل كعب را داد (واقدی، ج١، ص١٨٧؛ ابن‌سعد، ج٢، ص٣٢). 🔹کعب بن اشرف در خارج از حصن خود، در حوالی شِعْب‌العَجوز، در بیرون مدینه، كشته شد (ابن‌سعد، ج٢، ص٣٢-٣٣؛ قس ابن‌حبیب، ص١۴۴-١۴۶؛ طبری، ج٢، ص۴٩٠؛ یاقوت، ذیل «شعب‌العجوز»). مورّخان از این رویداد با عنوان سَرِیّه یاد كرده و تاريخ وقوع آن را ١۴ ربیع‌الاول سال ٣ هجری ذكر كرده‌اند (واقدی، ج١، ص١٨٩؛ بلاذری، ج١، ص۴۵١؛ طبری، ج٢، ص۴٨٧؛ مسعودی، ص٢۴٣). 🔹شركت‌كنندگان در سریّه فوق پس از انجام مأموريت خود، نزد پیامبر رفتند و به آن حضرت مژده دادند. روز بعد، از این‌كه سرورشان كشته شده بود، هراسان نزد پیامبر رفتند. پیامبر كارهاى ناپسند و اشعار و آزار كعب را به آنان یادآوری كرد و آنان را به قرار صلحی دعوت نمود. ✍ فاطمه احمدوند (با تلخیص) 🔸🌺🔸 -------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee