#دشمن_شناسی
#قبیله_لعنت
#نواختن_شوفار ۲
💥 هنگام مطالعهٔ این متن به هشتگها توجه داشته باشید تا در پست بعدی تفسیر آنها را بخوانید.
✡️ شوفار؛ شاهزادهای که گریه میکند!
💥 ربّی «اسرائیل بعلشمطوف» بنیانگذار نهضت #حسیدی، این مثال را در مورد اهمیت نواختن #شوفار آورده است:
🔹پادشاهی را تنها یک فرزند بود و او را بینهایت دوست میداشت.
این شاهزاده که تحصیلکرده بود به امر پدر به کشورهای دیگر سفر کرد تا معلومات خود را کاملتر نماید.
پادشاه خدمتکارانی همراه او فرستاد تا او در این سفر راحت باشد.
🔹اما در طی سالهایی که شاهزاده در #دیار_غربت بود، او تمام سرمایهای را که پدرش به او داده بود، صرف خوشگذرانی کرد و عاقبت چیزی برایش باقی نماند و خدمتکارانش نیز یکی یکی او را ترک کردند.
🔹این شاهزاده به شهری آمده بود که بسیار دور از وطنش بود و اهالی آن حتی #اسم_پدر او را نشنیده بودند و وقتی که به آنها میگفت که من #فرزند چنین پادشاهی هستم، آنها حرفش را باور نمیکردند.
سرانجام هنگامیکه شاهزاده دید که هیچگونه امیدی برایش نیست تصمیم گرفت که به کشور خود و کاخ پدرش بازگردد.
🔹در طی سالها سرگردانی در ممالک بیگانه، شاهزاده #زبان_مادری خود را فراموش کرده بود و وقتی که به دیار خود برگشت سعی میکرد که با اشاره به هموطنانش بفهماند که او یگانهفرزند پادشاه است.
اما مردم به او هیچ توجهی نکرده و با خود میگفتند:
"آیا ممکن است که فرزند پادشاه ما چنین لباس کهنه و پارهای در بر داشته باشد؟!"
🔹آنها شاهزاده را بهخاطر #ادعایش که بهنظر آنها دروغ و گستاخانه بود، کتک زده سر و صورتش را زخمی و خونآلود کردند.
او به نزدیک کاخ پدرش آمده و کوشش کرد که با حرکات دست و صورت به نگهبانان بفهماند که فرزند پادشاه است، ولی آنها نیز وی را از آنجا راندند.
🔹در این موقع او با ناراحتی فراوان گریسته و ناله و فریاد از دل برآورد.
#پادشاه صدای او را شنیده و گفت:
«آیا این صدای فرزند من است که دارد گریه و ناله میکند؟»
در آن حال #محبت_پدری در دل پادشاه به جوش آمده و از کاخ بهسرعت خارج شد و فرزند خود را در آغوش گرفته و بوسههای فراوان بر سر و صورت مجروح و خونآلودش زد.
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee