eitaa logo
سالن مطالعه
190 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر صفحه اول بعضی روزنامه‌های امروز دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ 🔸🌺🔸-------------- 📖 @salonemotalee
🍃🌸🍃 ۱۴۰۲ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10490 ◀️ قسمت چهارم؛ 🔶🔸یا مسئله‌ی «انتظار فرج»؛ یکی از مبانی مهمّ این مبانی فکری و دینی ما انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی همه‌ی سختی‌ها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ [بلکه] دل شما گوش‌به‌زنگ باشد. 🔹همین‌طور که در قضیّه‌ی حضرت موسیٰ به مادرش گفته شد: "اِنّا رادُّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین‌؛"(۷) این بچّه را به تو برمی‌گردانیم و او را هم از مرسلین قرار می‌دهیم و نجات‌تان خواهد داد؛ این، بنی‌اسرائیل را مستحکم کرد. 🔹بنی‌اسرائیل در مصرِ فرعونی، سال‌های متمادی، مقاومت کردند؛ البتّه بعد خراب شدند، امّا سال‌ها مقاومت کردند. همین مقاومت بود که موسیٰ را آورد و حرکتش را آغاز کرد و دنبال او راه افتادند و به نابودی فرعون و فرعونیان منتهی شد؛ این، انتظارِ فرج است. 🔹انتظار فرج یعنی انتظار برطرف شدن همه‌ی نقص‌هایی که شما الان گفتید؛ ده برابر این هم نقص وجود دارد که شما نگفتید. انتظار فرج یعنی این، یعنی آماده بودن، فکر کردن، بن‌بست نپنداشتن؛ بن‌بست‌انگاری خیلی چیز بدی است. این معنای انتظار فرج است؛ اینها را بایستی در نظر داشته باشید. 🔹البتّه خدای متعال در قرآن مکرّر گفته؛ "کَتَبَ اللهُ لَاَغلِبَنَّ اَنا وَ رُسُلی‌."(۸) «کَتَبَ اللَه» یعنی قانون قطعی خدا است که راه پیغمبران غلبه پیدا خواهد کرد و دیگر بحثی ندارد. "اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا؛"(۹) خدا از مؤمنین، دفاع خواهد کرد؛ در این هیچ تردیدی نیست. یا «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّة»؛(۱۰) در این هیچ تردیدی وجود ندارد؛ این قول خدای متعال است. خود ما واقعیّت‌ها را هم دیده‌ایم؛ حالا ما اینها را یک روزی از قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفه‌ی سجّادیّه نقل می‌کردیم امّا در زندگی خودمان [دیده‌ایم]. 🔹حالا شماها هنوز خیلی جوانید و ان‌شاء‌الله به قدری که بنده سن کرده‌ام،(۱۱) ده بیست سال هم بیشتر سن کنید، خواهید دید موارد زیادی را ما در این سنّ خودمان دیدیم؛ پیروزی انقلاب را دیدیم که این، غلبه‌ی حق بر باطل بود. کسی فکر نمی‌کرد، هیچ‌کس اصلاً تصوّر نمی‌کرد. مرحوم آقای طالقانی به خود من گفت؛ گفت: "آن روزی که امام گفت «شاه باید برود»،(۱۲) ما گفتیم: «آقا چه حرفهایی میزند»!" خب، آقای طالقانی آدم کوچکی نبود؛ یعنی کسی مثل مرحوم آیت‌الله طالقانی، یک مبارز عمیق عریق سابقه‌دارِ آن‌چنانی، امیدوار نبود، امّا شد؛ انقلاب پیروز شد؛ لَاَغلِبَنَّ اَنا وَ رُسُلی. 🔹یا جنگ تحمیلی؛ خب شماها نبودید، ندیده‌اید. جنگ تحمیلی حادثه‌ی عجیبی بود؛ همه علیه ما [بودند]؛ آمریکا علیه ما، شوروی علیه ما، ناتو علیه ما، کشورهای مسلمان علیه ما، همسایه‌مان ترکیه ‌علیه ما؛ همه! [ولی] ما پیروز شدیم. در یک چنین جنگی که همه علیه ما بودند، ما پیروز شدیم. پس بنابراین تجربه‌های ما هم همین را نشان می‌دهد. انتظار فرج یعنی این. 🔹انتظار فرج فقط این نیست که منتظر بنشینیم دعا کنیم که خدا حضرت را برساند؛ که البتّه این یکی از کارهای واجب است؛ باید دعا کنیم، باید بخواهیم، دنبال کنیم؛ امّا فقط این نیست. انتظار فرج یعنی در همه‌ی کارهایی که مشکلی وجود دارد، باید فرضِ وقوعِ فرجِ موردِ نظرِ ما یکی از فرض‌های مسلّمی باشد که هست؛ انسان منتظر باشد. 🔹البتّه شرایطی دارد؛ باید کار کنیم. انتظار فرجِ خوردن نان با رفتن به نانوایی و خریدن نان و آوردن است دیگر، وَالّا با نشستن که نان خودش نمی‌آید. باید یک حرکتی انجام بگیرد تا اینکه انتظار فرج انجام بگیرد. 🔹اینها آن مبانی‌ای است که [کار، لازم دارد]؛ از این قبیل مبانی زیاد است؛ یا مبنای توحید ــ حاکمیّت غیر خدا ممنوع؛ توحید یعنی نفی حاکمیّت غیر خدا ــ و امثال اینها که خب زیاد است. روی این مبانی باید کار کنید؛ بخصوص شما تشکّل‌ها روی این مبانی کار کنید. روی یک نقطه‌ی محدود هم متمرکز نشوید؛ وسیع نگاه کنید، همه‌ی مسائل را ببینید. 🔹به نظر من همین که اینجا اسم آوردند از مرحوم شهید مطهّری، شهید بهشتی، مرحوم آقای مصباح و امثال اینها، خوب است، [کتابهایشان] کتابهای خوبی است. و تجربه‌ی جوانهای ما هم خوب است. حالا مثلاً فرض کنید یک جوان بسیجی در نزدیکی تهران تلاشی دارد، فعّالیّت دارد، مثل شهید مصطفیٰ صدرزاده. دو سه کتاب درباره‌ی ایشان نوشته شده که من خوانده‌ام؛ خب [آنجا] آدم می‌بیند که چطور بی‌تاب است در کار کردن و حرکت کردن. انسان اینها را نگاه کند و پیش برود. این نکته‌ی اوّلی بود که عرض کردم. 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸 -------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
🍃🌸🍃 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷 فرماندهان کل سپاه از ابتدا تا امروز چه کسانی بودند؟ قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10492 ◀️ قسمت سوم؛ 🔹حضرت امام چهار روز بعد نیز در ۲۷ فروردین ۱۳۵۸ در دیدار با گروهی از پاسداران یافت آباد و دیگر مناطق تهران تصریح کردند: «شما پاسداران اسلام، شما جوانان که سربازان امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هستید، باید با هوشیاری، با ارادۀ قوی، با مشت محکم، جلوی این توطئه ها را بگیرید. گمان نکنید که ما به آخر رسیدیم و ما پیروز شدیم؛ ما بین راه هستیم و باید قدم های دیگر برداریم. امروز می خواهند نگذارند ما جلو برویم و قدم‌های دیگری را که برای سازندگی است برداریم. با اسم‌های مختلف، با بهانه‌های مختلف، با نیت‌های فاسد، با اغراض بسیار و شیطانی، قیام می‌کنند، راهپیمایی می‌کنند و می‌خواهند ملت ما را نگذارند وحدت کلمه داشته باشد. می‌خواهند ایجاد اختناق بکنند.‌» 🔹امام (ره) تاکید کردند: «‌‌شما جوانان برومند، شما پاسداران اسلام باید محکم، قوی در مقابل این توطئه ها بایستید و نگذارید اینها شیطنت خودشان را به آخر برسانند. من از شما تشکر می‌کنم که در این برهه از زمان که احتیاج به وجود غیرتمندانی مثل شماها بود، شما قیام کردید و هم نهضت را پیش بردید و هم پاسداری کردید. لکن خدمت شما به آخر نرسیده است، خدمت شما به اسلام به آخر نرسیده است؛ باز بین راه هستیم و باید از این توطئه‌ها جلوگیری کنیم، از این نقشه‌های شیطانی که به دست امریکا و عمال آن الان هم در مملکت ما در جریان است، دست‌های اینها را قطع کنیم نگذاریم اینها توطئه کنند. با اسم‌های مختلف و با بهانه‌های مختلف توطئه کنند و تخم نفاق بپاشند بین ملت ما. شما برادران من، شما عزیزان من باید با مشت محکم با آنها مواجه بشوید و آنها را خنثی کنید، حرفهای آنها را خنثی کنید.» 🔶🔸پس از شکل گیری سپاه و با وجود نوپا بودن این سازمان اما رشادت‌های نیروهایش در دفاع از دستاوردهای انقلاب، مقابله با عوامل نفوذی در دستگاه‌های اداری و نهادهای انقلابی، مقابله با ناامنی‌های غرب کشور و غائله تجزیه‌طلبانه ضد انقلاب در استان‌های غربی به ویژه در استان های خوزستان و کردستان به سرعت بر سر زبان ها افتاد. 🔹این اقدامات سپاه پاسداران به حدی چشمگیر و قابل توجه بود که امام امت در ۲۹ مرداد سال ۱۳۵۸ در جلسه ای که با حضور عده‌ای از اعضای شورای فرماندهی سپاه در شهر قم برگزار شد، در تجلیل از اقدامات پاسداران بیان کردند: «من از سپاه راضی هستم و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی‌گردد. اگر سپاه نبود، کشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسیار عزیز و گرامی می‌دارم. چشم من به شماست. شما هیچ سابقه‌ای جز سابقه اسلامی ندارید. سلام مرا به همه برسانید. من از همه شما متشکرم. من به همه دعا می‌کنم.» 🔶🔸فرماندهان و رده‌های سپاه - جواد منصوری ۱۰ ماه، - عباس دوزدوزانی ۳ ماه، - عباس آقازمانی معروف به ابوشریف ۲۵ روز، - مرتضی رضایی ۱۴ ماه - محسن رضایی حدود ۱۶ سال، - سیدیحیی صفوی معروف به رحیم صفوی ۱۰ سال، - محمدعلی جعفری حدود ۱۲ سال - حسین سلامی از سال ۱۳۹۸ تاکنون فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند. 🔶🔸اساسنامه سپاه پاسداران در پنج فصل و ۴۹ ماده و ۱۶ تبصره در جلسه دوشنبه ۱۵ شهریور ماه ۱۳۶۱ مجلس شورای اسلامی تصویب و به امضای آیت الله اکبر هاشمی رییس مجلس شورای اسلامی رسید. 🔹سه سال بعد حضرت امام (ره) در ۲۶ شهریور ۱۳۶۴ در فرمانی خواستار تشکیل نیروهای سه‌گانه زمینی، هوایی و دریایی سپاه پاسداران شدند. مراکز علمی سپاه پاسداران نیز به منظور ارتقای سطح علمی با برگزاری کلاس‌های آموزشی مختلف کارایی و توان نیروهای سپاهی را افزایش می‌دهند. دانشگاه امام حسین (ع)، دانشکده فرماندهی و ستاد و دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله (عج) وظیفه تعلیم و تربیت و افزایش سطح آگاهی و دانش نیروهای نظامی و کادر اداری سپاه پاسداران را بر عهده دارند. 🤲 والحمدلله 🔸🌺🔸 -------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸🍃 🌹 🇮🇷 🇮🇷🌹 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت ۱۵۱م؛ در حالی که جای وصیت‌نامه‌اش را نشان می‌داد، گفت: "حس می‌کنم که خدا هم ازم راضی شده." دلم هری ریخت، پرسیدم: "یعنی چی که خدا ازت راضی شده؟!" حرف را برگرداند: "حاج خانم یه زنگ بزن زهرا و امین بیان ببینم‌شون" زهرا و امین را پیش از میهمانی شب قبل دیده بود اما چرا اصرار داشت آنها را دوباره ببیند؟ هنوز ذهنم درگیر آن جمله‌ی «حس می‌کنم خدا هم ازم راضی شده.» بود. حرفی که او از سریقین گفته بود؛ اما دل من را می‌لرزاند گفتم: "زنگ می‌زنم بعدش چی؟!" گفت: "بعدش سفره رو بینداز که خیلی گرسنه‌ام." رفتم توی آشپزخانه اما تمام هوش و حواسم به او بود نهار را کشیدم. دستم به غذا نمی‌رفت غصه‌ای گلوگیر راه نفسم را بسته بود. حسین زیر چشمی نگاهم می‌کرد. قوت سارا هم از شنیدن خبر رفتن بابا بسته بود گفتم: "تا من ساکت رو حاضر کنم و زهرا و امین بیان، شما برو یه چرت بخواب." ساکش را برداشتم مثل همیشه از قرآن و مفاتیح تا حوله و لباس‌های اضافی، داروها و مقداری تنقلات گذاشتم و رفتم توی اتاقم دراز کشیدم اما خوابم نمی‌برد. از این دنده به آن دنده می‌چرخیدم. می‌نشستم آیة الکرسی می‌خواندم اما باز بلند می‌شدم. کمردرد اذیتم می‌کرد یکی از دوستانم برای کمک به منزل‌مان آمد داشت حیاط را آب و جارو می‌کرد که گفت: "حاج‌خانم! فکر می‌کنم حاج‌آقا رفته پایین و داره کار می‌کنه.!" گفتم: "نه! حاج‌آقا توی اتاق‌شون دارن استراحت می‌کنن" با این حال به طبقه پایین که حکم انباری داشت، سر زدم توی طبقه پایین یک یخچال فریزر قدیمی پارس داشتم که خیلی برفک می‌زد دیدم حسین با پنکه و یک قابلمه آب جوش فریزر را تمیز می‌کند پرسیدم: "شما اینجا چکار می‌کنی؟! مگر قرار نبود استراحت کنی؟!" همین‌طور که برفک‌ها را آب می‌کرد، گفت: "چون شما کمردرد دارین فکر کردم که کمک‌تون کنم." کار تمیز کردن طبقه پایین که تمام شد، زهرا و شوهرش رسیدند. امین رفت خشک‌شویی سر کوچه و زهرا و سارا چای آوردند و میوه گذاشتند جلوی بابای‌شان حسین خواست چای را با سوهان بخورد سارا یادآوری کرد: "بابا! شما قند دارین سوهان براتون خوب نیست! نخورین." نرم و صمیمی به سارا گفت: "بابا جان! قند رو ولش کن کار از این حرفا گذشته." زهرا پرسید: "ولی شما همیشه پرهیز می‌کردین و به ما هم سفارش که چیزی که براتون خوب نیست نخورین!" دوباره نگاهی به صورت زهرا و سارا انداخت نگاهش را تا من که دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید امتداد داد و یکباره گفت: "برای کسی که چند روز دیگه شهید می‌شه فرقی نمی‌کنه که قندش بالا باشه یا پایین!" چای را سر نکشیده بود که دخترها زدند زیر گریه. گفتم: "حاج آقا باز داری برای بچه‌هاروضه می‌خونی؟! به خاطر این گفتی صداشون کنم؟!" خونسرد و متبسم گفت: "آره حاج‌خانم! واسه این گفتم بچه‌ها بیان که خوب نگاه‌شون کنم" 🔗 ادامه دارد ... 🔸🌺🔸 -------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سربازان "سیدعلی" بگو: ما خط رو با دادن جانمان حفظ کردیم حالا سپردیمش به شما ... 🔸🌺🔸-------------- 📖 @salonemotalee
‍ 🌷سربند یامهدی(عج)🌷 ... دوست قدیمی من بود؛ ابراهیم هادی. کنارش نشستم و سلام کردم. مرا شناخت و تحویل گرفت. درست نمی‌توانست صحبت کند. گلوله از صورت به داخل دهانش خورده بود و به طرز عجیبی از گردنش خارج شده بود‼️ یک گلوله هم به پایش خورده بود. معمولا وقتی گلوله از انتهای گردن خارج می‌شود، به نخاع و یا شاهرگ آسیب می‌رساند و احتمال زنده ماندن انسان کم می‌شود اما ابراهیم سالم و سرحال بود! بلافاصله نگاهم به سر ابراهیم افتاد. قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود. مسیر یک گلوله را می‌شد بر روی موهای او دید! با تعجب گفتم: "داش ابرام،سرت چی شده؟!" دستی به سرش کشید. با دهانی که به سختی باز می‌شد، گفت: "می‌دانی چرا گلوله جرئت نکرد وارد سرم شود؟ خجالت کشید وارد سرم بشود، چون پیشانی بند یامهدی(عج) به سرم بسته بودم". 📚 ص۱۴۲ سلام بر ابراهیم ۲ 🔸🌺🔸-------------- 📖 @salonemotalee