فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رتبهی ایران، در #برابری حق تحصیل دختر و پسر
💢 مقایسه رتبه تحصیلات بانوان قبل و بعد از انقلاب
#دهه_فجر
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه"
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴#زن_مظلوم_غربی
🔶 این گزارش چند نکته اساسی دارد که برای ما بسیار مهم است.
⬅️نکته اول :نظام سرمایه داری خانه و قوانین دینی را به اسم ازادی از زن گرفته تا هیچ مانع فرهنگی برای بیگاری زن در کارخانه ها و نهاد های غربی نباشد.
⬅️نکته دوم: کسر حقوق هایی که به اسم بیمه عمر برای زن غربی تمام میشود
در واقع نظام غرب، خانواده وفرزندانی که عاشق مادر خواهند بود را از زن گرفته و اورا امیدوار به حق بیمه های دوران تنهایی پیری میکنند که ان هم به علت فرسودگی حاصل از کار زیاد خیلی وقت به زن نمیرسد، در واقع مثل مرد کار کردن برای برابری با مرد، جسم زن را تحت تاثیر جدی قرار میدهد.
⬅️نکته سوم وعجیب:نارضایتی فعالین حوزه زن غربی از دولت و اعتراف انها به بی توجهی دولت انگلیس به حقوق زن
دولت انگلیس که یادتان است، از پرچم داران جنگ زن زندگی علیه ایران است
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه"
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️از زیباییهای آمریکا
🔹آره داداش خیلی تمیز دزدی کردی اصلا تابلو نیست 😂
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه"
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🔴 کشوری که غربگداها دنبال گرین کارتش هستن
⏪ با ۲۲۰ تجاوز به کشورها جز ثروتمندترین کشورهاست
اما سالانه ۴۵ هزار نفر به دلیل نبود بیمه سلامت جان خود را از دست میدهند!
⏪ اینجا آمریکاست مهد تمدنها
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه"
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱 با عرض شرمندگی بخاطر بعضی صحنهها
تجاوز به ۲ میلیون زن و دختر، لکهی ننگی بر کارنامهی سیاه غربیها
اونوقت همینها ادعای تمدن و جهان اولی میکنند و مسلمانان دنیا رو عقبمونده خطاب میکنند!
و به حمایت از آزادی زنان ایرانی ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه"
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
✡ #بررسی_نفوذ_یهود_در_فضای_مجازی ۲
#فیسبوک
◀️ فیسبوک و جهتدهی یهود به ارتباطات بشری
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7995
قسمت دوم؛
🔶🔸دیگر گردانندگان صهیونیست فیسبوک
👈 داستین ماسکویتز [Dustin Moskovitz] دوست یهودی زوکربرگ است که به توسعهی فیسبوک به خارج از دانشگاه هاروارد کمک کرد.
وی تا سال ۲۰۰۸ جایگاه معاونت فنی فیسبوک را در اختیار داشت.
👈 مارک اندریسن [Marc Andreessen] مؤسس مرورگر نت اسکیپ و یکی از سرمایهگذاران فیسبوک، یکی از سرمایهگذاران شرکت شرکای بنیادی اسراییل [Israel Seed Partners] نیز هست.
👈 پیتر تیل [Peter Thiel] چهرهی واقعی پشتپردهی فیسبوک، یک صهیونیست است.
وی همچنین مؤسس پی پال [Pay Pal] نیز هست.
او نخستین سرمایهگذار در فیسبوک بود، هنگامی که حیطهی فعالیت فیسبوک به دانشگاه هاروارد محدود میشد، ۵۰۰ هزار دلار در آن سرمایهگذاری کرد.
وی هماکنون نیز از سهامداران اصلی فیسبوک محسوب میشود و حدود ۷ درصد از سهام را در اختیار دارد.
وی یک فیلسوف آینده نگر [Futurist Philosopher] است و یکی از اعضای اصلی مؤسسهی آدلسون [Adelson Institute] (شکل گرفته توسط مرکز شالم [Shalem Center] در اورشلیم) که یک مرکز مطالعات استراتژیک صهیونیستی است، محسوب میشود.
این مرکز به دلایل نامعلومی در سال ۲۰۰۹ به فعالیت خود خاتمه داد.
تیل در پیامی ویدئویی در ماه می ۲۰۰۹ اعلام کرد که به نوعی تعلق خود را به اسرائیل به ظهور میرساند.
برخی از عبارتهایی که او در این ویدئو اظهار داشته، عبارتاند از:
🔸"من اعتقاد دارم که اسراییل یک مکان فوق العاده درست است.
🔸…یک پتانسیل شگفت انگیز.
🔸من فکر میکنم که اگر اسراییل بتواند بر برخی مسائلش فائق آید، در چند سال آینده بر تمام دنیا احاطه پیدا خواهد کرد و احتمالاً بهترین مکان در تمام جهان خواهد بود.
🔸من اعتقاد دارم آینده به سرمایههای ناچیز و کارهای کم ارزش تعلق ندارد و من اعتقاد دارم که اسراییل کشور آینده است.
🔶🔸نقشه درون سوییت شرت زوکربرگ
🔹مارک زوکربرگ همواره در انظار عمومی با سوییت شرت [Sweet Shirt] کلاهدار حضور مییابد.
به همین سبب پرسشهای بسیاری پیرامون این لباس مطرح شده است.
او در یکی از برنامههای تلویزیونی مجبور شد در برابر دوربینهای تلویزیونی، سوییت شرت خود را درآورد
همه با تعجب متوجه شدند که نقشهی عجیبی درون این لباس ترسیم شده است.
🔹زوکربرگ مدعی شده که این نقشه در واقع مأموریت اصلی فیسبوک را ترسیم کرده است.
با اندکی تأمل در این نقشه میتوان اثری از صهیونیسم ( نماد ستاره داود ) را در وسط این نقشه تشخیص داد.
همچنین استفاده از عبارت ساختن دنیا نیز در این نقشه جالب توجه است.
چشمانداز هر شرکتی هر چند که بسیار بزرگ باشد، بعید است که بتواند تا این اندازه خارقالعاده تصور شود
مگر به پشتوانههای عظیم اقتصادی و سیاسی در جهان که صهیونیستها از این قابلیت برخوردار هستند.
🔹شیمون پرز در کنفرانس هرتزلیا [Herzliya Conference]، زوکربرگ و افراد تکنوکراتش را به تغییر جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، فرا میخواند.
🔶🔸ترسناکترین دستگاه جاسوسی
مؤسس ویکیلیکس، ژولیان آسانژ [Julian Assange] فیسبوک را
«مخوفترین دستگاه جاسوسی تا به حال ابداع شده»
میخواند.
وی این مطلب را در مصاحبه باشبکهی خبری «راشا تودی» [Russia Today] بیان میدارد.
🔹او ادامه میدهد:
فیسبوک پایگاه دادهی عظیمی را دربارهی مردم در اختیار دارد،
روابط خانوادگی و دوستانهی آنها،
اسامی و نشانیهای آنها،
مکانهایی که در آن حضور دارند و…
همه و همه در آمریکا قرار دارد و در دسترس سازمانهای اطلاعاتی است.
🔹ناگفته پیداست که دسترسی به اطلاعاتی پیرامون افکار، اعتقادات، علایق و گرایشها، نگرشها و رفتار مردم تا چه حد میتواند در برنامهریزی برای دستکاری و جهتدهی به آنها مؤثر باشد
... و با وصفی که گذشت برضد ملتها و در جهت منافع صهیونیسم، استفاده شود.
نویسنده: سیدمحمدعلی سیدحسینی
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت بیستم؛
مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت:
«دیوونه من دوسِت دارم!»
از ضبط صوت تاکسی آهنگ عربی تندی پخش میشد
چشمان سعد از عشقم خمار شده بود که دیوانگیاش را به رخم کشید:
«نازنین یا پیشم میمونی یا میکُشمت! تو یا برای منی یا نمیذارم زنده بمونی!»
و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد.
تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود
دلم سمت حرم پرید و بیاختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم!
اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت،
اگر اینها خرافه نبود
و این شیطان رهایم میکرد،
دوباره به تمام مقدسات مؤمن میشدم
ظاهراً خبری از اجابت نبود
تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد.
خیابانها و کوچههای این شهر همه سبز و اصلاً شبیه درعا نبود
دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود
مثل اسیری پشت سعد کشیده میشدم
مقابل در ویلا رسیدیم.
دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت
حتی رحمی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند
میخواست همیشه در مشتش باشم.
درِ ویلا را که باز کرد
به رویم خندید
انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود
شیرینزبانی کرد:
«به بهشت داریا خوش اومدی عزیزم!»
و اینبار دستم را نکشید
با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم
همچنان برایم زبان میریخت:
«اینجا ییلاق دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه سوریه!»
جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمیدیدم
به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد:
«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره!»
یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداریام میداد تا به ایران برگردیم
چه راحت دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگیام میخندید.
دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم
دستم را رها کرد
نمیفهمید چه زجری میکشم
با خنده خبر داد:
«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!»
ولخرجیهای ولید مستش کرده بود
دست به کمر مقابلم قدم میزد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی میکرد:
«البته این ویلا که مهم نیس! تو دولت آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!»
ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده
حالا میدیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و روی همین خونها میخواست سهم مبارزهاش را به چنگ آورد
حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد
برای اولین بار انتهای قصه را صادقانه نشانم داد:
«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی میرسیم!»…
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/8089
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🏴🌹🇮🇷🌹🏴
🏴🏴 به مناسبت شهادت 🏴🏴
🏴🏴 اسوهی صبر و نماز 🏴🏴
🏴 حضرت زینب کبری علیهاالسلام 🏴
📖 یحیای مازنی، از همسایگان امیرالمؤمنین علیهالسلام، نقل میکند:
«کنت فی جوار أمیر المؤمنین علیهالسلام فی المدینة مدّة مدیدة،
و بالقرب من البیت الّذی تسکنه زینب ابنته،
فلا- و اللّه- ما رأیت لها شخصا،
و لا سمعت لها صوتا.»
مدت طولانی در مدینه همسایه امیر المؤمنین بودم
والله حتی یک بار نه خانم زینب سلاماللهعلیها را دیدم
و نه حتی صدای ایشان را شنیدم.
سپس میگوید:
«و کانت إذا أرادت الخروج لزیارة جدّها رسول اللّه صلی الله علیه و آله
تخرج لیلا،
و الحسن عن یمینها،
و الحسین عن شمالها،
و أمیر المؤمنین أمامها،
فإذا قربت من القبر الشریف
سبقها أمیر المؤمنین علیهالسلام
فأخمد ضوء القنادیل،
فسأله الحسن مرّة عن ذلک؟
فقال:
أخشى أن ینظر أحد إلى شخص اختک زینب.»
▪️زینبی سلاماللهعلیها با این حیا و عفت که برای اینکه کسی قامتشان را نبیند شبانه به زیارت جدشان میرفتند
و امام حسن و امام حسین و امیر المومنین علیهمالسلام اطرافشان را میگرفتند،
در کوفه چنان خطبهای خواندند که کل شهر کوفه گریان شد.
▪️بشیر بن خزیم اسدى نقل میکند:
آن روز زینب دختر على توجّه مرا بخود جلب کرد،
بخدا قسم!
زنى را که سرا پا شرم و حیا باشد از او سخنرانتر ندیدهام!
گوئى سخن گفتن را از زبان امیر المؤمنین علىّ بن أبى طالب فرا گرفته بود،
همین که همراه با اشاره دست به مردم گفت:
"ساکت شوید،"
نفسها در سینهها حبس شد
و زنگها که به گردن مرکبها بود، از حرکت ایستاد.
سپس به خطبه خواندن پرداخت.
◾️یا در شام وقتی مردک شامی برخاست و به یزید گفت:
"یا امیرالمؤمنین! این دوشیزه را به من ببخش!"
فاطمه در حالتی که از وحشت میلرزید، دامن عمهاش زینب را گرفت.
▪️زینب سلاماللهعلیها او را در آغوش گرفت و فرمود:
"گمان دروغ بردی و فرومایگی کردی!
نه تو چنین حقی داری و نه یزید!"
یزید خشمگین گشت و سخنانی بین او و زینب سلاماللهعلیها رد و بدل شد،
تا آنکه زینب سلاماللهعلیها فرمود:
"اکنون که سرتاسر زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتهای و ما را مانند اسیران به هر سو میکشانی به گمانت که پیش خدا برای ما پستی و برای تو شرف و منزلت است؟"
▪️بعد حضرت در مقابل یزید خطبهای خواند که پایههای حکومت یزید را به لرزه درآورد:
"أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله سَبَایَا
قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ
وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ
تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ
وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ
وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ
لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِی.
اى پسر کسانى که جدّمان (پیامبر صلیاللهعلیهوآله در فتح مکّه) اسیرشان کرد و سپس آنها را آزاد نمود؛
آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانى
و دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى،
پرده آنان را بدرّى و روى آنان را بگشایى تا دشمنان آنان را از شهرى به شهرى ببرند
و بومى و غریب به آنها چشم دوزند و نزدیک و دور، شریف و پست، چهره آنها را بنگرند،
[در حالی که] از مردان آنها نه پرستارى مانده است و نه یاورى و نه نگهدار و کمک کنندهاى؟
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه"
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
🏴🏴 به مناسبت شب شهادت 🏴🏴
🏴🏴 اسوهی صبر و نماز 🏴🏴
🏴 حضرت زینب کبری علیهاالسلام 🏴
📖 حضرت مهدی علیهالسلام در زینبیه
▪️آیت الله آقا ضیاء عراقی از مراجع نامدار حوزه علمیه نجف نقل می کند که:
"شخصی از شیعیان شهر قطیف حجاز، به قصد زیارت حضرت ثامنالائمه علیهالسلام از شهر خود حرکت کرد،
او در میانه راه سرمایه سفر خود را گم کرده و حیران و سرگردان ماند
آن چنان درمانده شد که برای خودش نه راه برگشت میدید و نه میتوانست ادامه سفر دهد .
▪️در آن لحظه چاره ای نمیدید مگر این که به حضرت امام زمان علیهالسلام پناهنده شود
در موقع توسل، متوجه شد که سید نورانی و بزرگواری او را همراهی میکند و خطاب به وی میگوید:
"این وجه را بگیر که تو را به سامرا میرساند،
در آن جا نزد وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی میروی و به او میگویی که سید مهدی به شما پیام رساند و گفت:
پولی که از مال ما در نزد توست به اندازه سفر زیارتی جدم علیبنموسیالرضا علیهماالسلام به حامل پیام بپرداز."
▪️مرد قطیفی می گوید:
آن بزرگوار را نشناختم و متوجه نشدم از کدام سمت آمده است
عرض کردم:
هر گاه به محضر میرزای شیرازی پیام شما را برسانم، از من سؤال میکند سیدمهدی کیست و چه نشانه ای داری؟
آن سید شریف به من فرمود:
به او بگو؛ به این نشان که امسال در فصل تابستان شما با حاج ملاعلی کنیطهرانی در شام و در حرم عمهام زینبکبری علیهاالسلام مشرف بودید،
از کثرت زوار و ازدحام جمعیت حرم شلوغ بود و آشغالهایی در حرم ریخته بودند،
شما عبای خود را از دوش برداشته و در دست جمع کرده و به آن وسیله حرم را جارو نمودید
و آشغالها را در گوشهای از حرم گرد آوردی
و حاج ملا علی کنی با دست های خود آنها را برداشته و بیرون برد، من آن جا بودم."
▪️مسافر قطیفی می گوید:
یک مرتبه با خود گفتم؛ شاید این شخص حضرت امام عصر علیهالسلام باشد .
در آن حال نوری او را احاطه کرد و از نظرم غایب شد
▪️در ادامه سفر به سامرا رسیدم و ماجرا را برای مرحوم میرزای شیرازی نقل کردم،
آن بزرگوار از جای خود بلند شد و دست در گردنم انداخته، چشمهایم را بوسید و به من تبریک گفت
بعد در تهران به حضور آیتالله کنی رسیدم،
او هم مطلب را تصدیق کرد و از این که از سوی امام زمان علیهالسلام به ایشان حواله و یا فرمانی صادر نشده است اظهار تاسف نمود (۱) .
▪️پی نوشت:
۱) الخصائص الزینبیه، نورالدین جزائری، مقدمه، با اندکی تغییر
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه"
@salonemotalee
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
۱۶ بهمن ۱۴۰۱