🍃🌸🇮🇷🌸🍃
💐 عن النبی صلیاللهعلیهوآله:
لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة.
از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
اگر بندهٔ «خدا» میدانست که در ماه رمضان چیست[چه برکتی وجود دارد]؟
دوست میداشت که تمام سال، رمضان باشد.
بحار الانوار، ج۹۳، ص۳۴۶
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز؛ چهارشنبه
۹ فروردین ۱۴۰۲
۷ رمضان ۱۴۴۴
۲۹ مارس ۲۰۲۳
منسوب به چهار امام غریب؛ امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهمالسلام
ذکر امروز؛
یکصد مرتبه: یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ
🌍 مناسبتهای قمری
◀️ رحلت حضرت #ابوطالب عموی پیامبر اسلام (ص) و پدر امام علی (ع) بهروایتی (١٠ بعثت)
🌍 مناسبتهای میلادی
◀️ روز مصائب عیسی مسیح
◀️ پس از اجراییشدنِ قانون مصوّب مجلس بریتانیا، اولین #ازدواج_همجنسگرایانه در انگلستان و ولز صورت گرفت! (٢٠١۴م)
〰〰〰🔸🌺🔸〰〰〰
✳️ بیشتر بدانیم؛ ۱
📚 گوشهای از فداکاریهای #مؤمن_قریش را در مقالهٔ ذیل بخوانید:
📖 اسلام و تروریسم تاریخی یهود؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4446
✳️ بیشتر بدانیم؛ ۲
✝ #نقدی_بر_مصائب_خرافی_مسیح https://eitaa.com/salonemotalee/9830
✳️ بیشتر بدانیم؛ ۳
✡ #یهود_و_همجنسبازی
#پشتپرده_ترویج_همجنسبازی_در_جهان
قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/2243
✡ وقتی عرفان نیهیلیستی به همجنسبازی رسید! (ازدواج رسمی دو همجنس با مدیریت پهلوی سال ۵۶ در تهران)
https://eitaa.com/salonemotalee/2601
✡ #هالیوود_و_ترویج_همجنسبازی در انیمیشنهای کودکان
https://eitaa.com/salonemotalee/9826
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#هالیوود_و_ترویج_همجنسبازی
در انیمیشنهای کودکان
🔶🔸مقدمه
🔹«دگرباشی جنسی» در غرب به فاصله دوسه دهه با عنوان «همجنسگرایی» به عنوان حقوقی اولیّه (البته نه در همهجا) شناخته شد.
حامیان پشتپرده این بیپردگیِ اخلاقی از تمام ابزارها برای عادیسازیِ این رفتار نابهنجار بهره بردند
در این بین سینمای هالیوود بیشترین خدمت را به ترویج «همجنسبازی» کرد.
🔹تهاجم فرهنگی غرب بهشدت نیازمند مستمسکی برای قبحزدایی از این رفتاری بود که مردم بهعنوان یک پدیده غیراخلاقی از آن یاد میکنند، از اینرو دست به دامان سینما شدند.
🔹جامعه غربی میبایست از منظر فرهنگی استحاله میشد.
تابوها یکی پس از دیگری شکست و هالیوود ارزشهای جامعه را دیگرگون ساخت.
🔹«جورج وینبرگ» روانشناس و فعال حقوق همجنسبازان در سال ۱۹۷۲ میلادی درست یک سال قبل از رأی انجمن روانپزشکی آمریکا نسبت به حذف «همجنسگرایی» از فهرست اختلالات روانی، واژه «هوموفوبیا» را در کتاب «جامعه و همجنسگرای سالم» استفاده کرد.
🔹به جرأت میتوان گفت که در هالیوود هیچ ضدارزشی طی سه دهه گذشته به اندازهی همجنسبازی به یک ارزش و حتی حقوق اولیه تبدیل نشده است!
🔹سینما بالاترین نقش را در ترویج این قِسم از بیبندوباری ایفا کرد.
برای نمونه فیلم سینمایی؛ «فیلادلفیا» (Philadelphia)
روایت داستان یک همجنسباز به نام «اندرو بِکِت» است و او را فردی مظلوم نشان میدهد تا بیننده با او همذات پنداری کند.
🔹این فیلم با بهره بردن از تحریک عواطف و احساسات بهدنبال ایجاد حسّ طرفداری از این فرد است، که در اصل نماینده قشری است که قرار است یکی از تابوهای غیراخلاقی تمام تاریخ را به مسألهای عادی تبدیل کند.
🔹هالیوود پس از این فیلم، تولید محتواهای همجنسبازی را در حد وسیعی گسترش داد.
آنچنان هماهنگی در پیکرهی کلی هالیوود وجود داشت که چنین فیلمهایی جوایز متعدد سینمایی نیز دریافت کردند.
🔹«هیلاری سوانک» در سال ۱۹۹۹ جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش اصلی زن را برای بازی در فیلم همجنسبازی «پسرها گریه نمیکنند» دریافت کرد.
«آبی گرمترین رنگ است» با موضوع تراجنسیتی نخل طلای کن را دریافت کرد.
و چه جوایز متعددی که نصیب عوامل فیلمهای دارای موضوع دگرباشی جنسی شد.
🔶🔸ترویج مضامین همجنسبازی به انیمیشنهای کودکان معصوم
🔹و اما مسأله حالا شکلی بهغایت بحرانی به خود گرفته است.
هالیوود در مسیر ترویج بیاخلاقی، مضامین همجنسبازی را به انیمیشنهای کودکان معصوم کشانده است.
کودکی که حتی هنوز مجاز به یادگیری مفاهیم و آموزههای جنسی در روابط طبیعی انسانها نیست، حالا در محتواهایی که تماشا میکند با مضامین همجنسبازی مواجه میشود!
🔹«در یک تپش قلب» (In a Heartbeat) اولین انیمیشن حاوی مضمون همجنسبازی است. این انیمیشن کوتاه ۴ دقیقهای در سال ۲۰۱۷ منتشر شد
داستان آن در مورد علاقهی یک پسر دبستانی به پسری دیگر است.
این انیمیشن کوتاه پس از انتشار در یوتیوب تنها در یکی از پستهای خود بیش از ۴۰ میلیون بار و در مجموع نزدیک به ۱۰۰ میلیون بار تماشا شد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9842
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۳۵م؛
میهماندارها حسین را شناختند و گفتند:
"جای مناسبی را پشت کابین خلبان برای او خالی کردهاند"
حسین تشکر کرد و گفت:
"اینجا پیش خونوادهام راحتم."
هواپیما بلند شد،
دقایقی بعد تیم امنیت پرواز آمدند و گفتند:
"خلبان اصرار داره که شما برید جلو."
حسین چند دقیقه پیش خلبان رفت و خوشوبشی کرد؛ اما نماند
برگشت
حتی اگر تنها هم بود جلو نمیرفت
برای این حج خانوادگی و زمان سفر برنامهریزی کرده بود و میگفت:
"منتظر رسیدن ماههای رجب وشعبان بودم که
بهترین اوقات برای حج عمرهس.
آرزو داشتم سوم شعبان، تولد آقا امام حسین همه با هم تو سفر حج باشیم که خداروشکر برآورده شد."
مدیر کاروان یک پیرمرد به اصطلاحِ اهل کاروان، "داش مشتی تهرونی" بود که برای نظم دادن و انجام به موقع و صحیح اعمال حج با هیچکس تعارف نداشت
گاهی با تحكّم و حتى تشر با زائران حرف میزد
همه زائران سعی میکردند خودشان را با جدول برنامهریزی مدیر هماهنگ کنند؛
الا یک پیرزن ایرانیالاصل مقیم آمریکا که با هفتاد سال سن، تکوتنها توی کاروان ما که بیشتر جوانان فرز و چابک بودند برخورده بود
مکتهای طولانی او یک طرف ظاهر و سر و شکل کاملاً متفاوت با موهای رنگ کرده و ناخنهای لاکزدهاش یک طرف
مدیر را کلافه کرده بود
عدهای از خانمها هم به نگاه انکار به او مینگریستند و به هم میگفتند:
"مسجدالنبی خانمی با این سر وشکل و قیافه تا به حال به خودش ندیده!!"
زهرا و سارا خیلی دوستانه به این خانم احکام حج را میگفتند
اما خانم گوشش بدهکار این حرفها نبود.
در طواف دور چهارم که شد، گفت: «بسه» و طواف را رها کرد
یکیدو نفر چغلی پیرزن را به مدیر کردند،
مدیر بالاخره از کوره در رفت و حرفی را که نباید میگفت، زد:
«خانم! مگه اومدی تفریح! خیال کردی اینجا لوسآنجلسه. برو اول یه فکری واسه ناخنهات کن"
حسین از این شیوه تذکر و امر به معروف مدیر کاروان ناراحت شد
چون جمعیت خانوادگی ما در کاروان زیاد بود این پیرزن با ما همراه شد.
حسین همه را نگاه میداشت تا پیرزن برسد.
پیرزن از حسن رفتار و حسن خُلق حسین به حدی خوشش آمد و با جمع ما خودمانی شد که به حسین میگفت: "پسرم! دستم رو بگیر"
حسین میخندید و به من میسپردش.
وهب و خانمش و نوهام فاطمه هم با یک کاروان دیگر به ما ملحق شدند
خواهر کوچکم افسانه و شوهرش هم در کاروان ما بودند
به نیابت از خواهر بزرگمان، ایران اعمال عمره مفرده را انجام دادیم
همه جا با ما بود.
درست مثل روزهای کودکیمان که شبها با آن دستهای مهربانش دست من و افسانه را میگرفت، تا لبه پشت بام میبرد
وقتی از نردبان چوبی بالا میرفتیم هوامان را داشت که نیفتیم
دراز میکشیدیم ستارهها را مال خود میکردیم.
با دستودلبازی ستاره دنبالهدار را به من میداد و ستارههای روشن و درشت و براق را به افسانه
مثل مامانها برای خودش چیزی نمیخواست
حالا روزهای آخر سفرحجمان بود
بنا به درخواست ما، مدیر کاروان مجلس دعایی برای شفای ایران برپا کرد
اول زیارت عاشورا خواندیم
با التماس دست به دعا برداشتیم
حال و روزم به قدری برگشت که احساس کردم کنار ایران نشستهام و صدای مرا میشنود
زیر لب خطاب به او نجوا کردم:
"ایران جان! میدونم که صدای منو میشنوی. خودت از خدا بخواه که شفا پیدا کنی؛ یا خدا از تو راضی بشه! عذاب میکشم که چهار سال ساکن و صامت یه گوشه افتادی و داری مثل شمع بیصدا میسوزی و بیصدا آب میشی. خواهر مظلومم یا شفات رو از خدا بخواه یا بخواه که ازت راضی بشه!"
هنوز دعا به «آمن یجیب» خواندن نرسیده بود که تلفن امین زنگ خورد و رفت یک گوشه
نگاهش کردم
او هم نگاهی به من انداخت.
به دلم برات شد که خبری در مورد ایران شنیده و دلم راست گفته بود
پرسیدم:
«ایران؟!»
گفت:
«رفت.»
گفتم:
"حتماً خودش خواست که بره"
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee