eitaa logo
سالن مطالعه
197 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
(۱۶۶] به نام خداوند عادل سلام خداوند علیم در قرآن عظیم فرموده: قالَ لا یَأْتِیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاّ نَبَّأْتُکُما بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُما ذلِکُما مِمّا عَلَّمَنِی رَبِّی إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ یوسف به آن دو نفر که خواب دیده بودند گفت: من قبل از آنکه جیره غذایی شما برسد، تأویل خوابتان را خواهم گفت. این از اموری است که پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئین قومی را که به خدا ایمان ندارند و به قیامت کفر می ورزند، رها کرده ام. سوره یوسف آیه ۳۷ از این آیه شریفه می توان نکات زیر را دریافت نمود: ۱. گاهی برای تأثیرگذاری بیشتر، لازم است انسان قدرت علمی و کمالات خود را به دیگران عرضه کند. (اول پیشگویی غذای زندانیان را کرد بعد تعبیر خواب و دعوت به خدا) ۲. از علم خود برای بهره رساندن به دیگران استفاده کنیم. (تعبیر خواب علم حضرت یوسف بود) ۳. معلومات و دانسته های خود را از خدا بدانیم. ۴. هدف از آموزشها نیز پرورش است. ۵. خداوند حکیم است و بی جهت دری را به روی کسی باز نمی کند. ۶. کسی که از ظلمات کفر فرار کند، به نور علم می رسد. (دلیل علم یوسف ترکِ کفر است.) ۷. از فرصت ها، بهترین استفاده را بکنید. (یوسف قبل از تعبیر خواب،کار فرهنگی و اعتقادی خود را شروع کرد.) ۸. اساس ایمان، تبرّی و تولّی است. در این آیه برائت از کفّار، «إِنِّی تَرَکْتُ» و در آیه بعد پیروی از ولایت اولیای الهی مطرح است. «وَ اتَّبَعْتُ» ۹. باید از انتساب مستقیم افراد به انحراف پرهیز کرد و با روش غیر مستقیم تبلیغ کرد. (یوسف نفرمود: شما از کفر دست بکشید، بلکه فرمود: من راه کفر را رها کردم) (اول خودت بعد دیگران) ۱۰. در تمام ادیان، عقیده به توحید و معاد در کنار یکدیگر بوده است.* -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews75979710412150535187261.pdf
11.16M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات امروز یکشنبه؛ ۲۳ مرداد ۱‌۴۰۱ ۱۶ محرم ۱۴۴۴ ۱۴ آگوست۲۰۲۲ -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
۳ ✅ تانک بازی 📖 یک کاغذ را از وسط تا می‌زنید تا به دو قسمت مساوی تقسیم شود. 🔵 هر کدام از دو طرف، منطقه یکی از افراد می‌شود. به قید قرعه یکی از دو نفر یکی از ادوات جنگی مثل تانک، کشتی و ... را در زمین خود می‌کشد. علاوه بر ادوات جنگی شکل آدم را هم می‌توان کشید. 🔵 نفر دوم با نگاهی دقیق به مکان نقاشی کشیده شده، با خودکار دایره کوچکی را در منطقه خودکشیده و پررنگ می‌کند. 📌 مکان کشیدن دایره کوچک باید به گونه‌ای باشد که وقتی کاغذ را از همان خط وسط تا کردیم، رنگ دایره روی شکل کشیده شده بیفتد که در این‌صورت طرف مقابل باخته و شخص پیروز باید شکلی را در منطقه خود بکشد و حریفش با دایره‌ای آن را مورد اصابت قراردهد. اما اگر دایره روی شکل نیفتد، حریف باید یک شکل دیگر بکشد تا دوباره نشانه‌گیری انجام شود. ▫️این بازی تا وقتی که منطقه یکی از دو طرف جایی برای کشیدن نقاشی نداشته باشد ادامه می‌یابد. 📖 شکل دیگر این بازی آن است که از همان ابتدا دو طرف به تعدادی توافقی در منطقه خودشان شکل های مختلف کشیده و بازی را شروع می‌کنند. کسی که ادوات و نفراتش زودتر مورد اصابت قرار می‌گیرد بازنده است. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
به بهانه بیانیه اخیر آقای ! 🖋قسمت اول [۱] میرحسین موسوی شاید در نگاه اول باور نکنید که اقدام اخیر مهندس موسوی در حمایت آشکار از اسرائیل و داعش نه تعجب‌آور بود و نه غیر‌منتظره! ولی اسناد و شواهدی که در ادامه خواهد آمد به وضوح نشان می‌دهد، حرکت اخیر مهندس موسوی مأموریتی بوده است که به‌عنوان یک عضو تشکیلات مخوف فراماسونری بر عهده داشته است! تعجب نکنید! پای شعار و گزافه‌گویی در میان نیست. ابتدا به شواهد و نمونه‌هایی که در چند بند جداگانه ارائه می‌شود نگاهی بیندازید! و قضاوت را به بعد از مطالعه موارد یاد شده موکول کنید. [۲] ماسون!؟ اوایل دهه ۸۰ ، یعنی چند سال قبل از فتنه ۸۸ و پیش از آن که چهره واقعی میرحسین موسوی به‌عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ افشا شود و در حالی‌که به‌عنوان چهره‌ای مقبول در میان مردم و جریانات سیاسی شناخته می‌شد، دو تن از کارشناسان بر‌جسته امنیتی که به چیره‌دستی و توانمندی شهره بودند و آن روزها یکی از پرونده‌های جاسوسی موساد را در دست بررسی داشتند، در حلقه‌ی بسیار محدودی اعلام کردند که مهندس موسوی «‌ماسون‌» است! و در مقابل تعجب توأم با ناباوری یکی از حاضران، گفتند: «‌احتمالاً در آینده‌ای نزدیک او را در پروژه‌ای علیه نظام به کار خواهند گرفت‌»!… [۳] غیب‌گویی اواخر بهمن‌ماه سال ۱۳۸۷ آقای خاتمی به‌عنوان نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ ثبت‌نام کرد و تمامی گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب با صدور بیانیه‌ها و انجام سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها و نوشتن ده‌ها مقاله و یادداشت از نامزدی ایشان حمایت کردند. همان روزها طی یادداشتی در کیهان اعلام شد؛ که آقای خاتمی نامزد واقعی جبهه اصلاحات نیست! آن یادداشت با اعتراض گسترده مدعیان اصلاحات رو‌به‌رو شد و با طعنه می‌پرسیدند: «این دیگر کدام بخش از غیب‌گویی کیهان است‌»‌؟! …اما دیری نگذشت که آقای خاتمی از نامزدی استعفا داد و مهندس موسوی اعلام نامزدی کرد و با استقبال همه‌جانبه‌ی جبهه اصلاحات رو‌به‌رو شد. [۴] نشان‌شده همان روزها خبرنگار نشریه آمریکایی «نیویورکر The New Yorker» به کیهان رفت و گفت قبل از هر چیز برای پاسخ این سؤال آمده‌ام که وقتی تمامی گروه‌های اصلاح‌طلب از نامزدی آقای خاتمی حمایت می‌کردند، شما از کجا می‌دانستید که او نامزد واقعی اصلاح‌طلبان نیست؟! به ایشان گفته شد، با توجه به نشست موسوم به «‌آینده ایران‌» در دانشگاه استنفورد به این نتیجه رسیده بودیم. در آن نشست که شماری از مقامات آمریکایی (و چند ایرانی که نامشان فاش نشده است‌) حضور داشتند خانم «‌گیل لاپیداس‌» پشت تریبون می‌رود و خطاب به حاضران می‌گوید: «‌می‌دانم از حضور من تعجب می‌کنید، چرا که تخصص و ماموریت من در زمینه سال‌های منجر به فروپاشی شوروی است» و توضیح می‌دهد: «‌ما (؟؟)‌ به این نتیجه رسیده‌ایم که وضعیت ایران امروز، شبیه شوروی سابق در دوران گورباچف است. گورباچف هم مثل خاتمی اصلاح‌طلب بود ولی می‌خواست هم «پاپ» باشد و هم «لوتر» و این نقش دوگانه امکان‌پذیر نبود… گورباچف می‌خواست اصلاحات را همراه با حفظ ارزش‌ها دنبال کند و این برنامه امکان پیاده شدن نداشت بنابراین برای شوروی سابق ضروری بود که شخصی مانند «یلتسین» به میدان بیاید که فقط «لوتر» باشد و نه «پاپ» تا بتواند علیه کلیسا – بخوانید ارزش‌های دینی و اخلاقی – قیام کند… در ایران نیز باید خاتمی دست از ارزش‌های دینی بردارد و در غیر این صورت جای خود را به یک یلتسین ایرانی بدهد…»! خبرنگار پرسید: آیا می‌دانستید که گزینه‌ی اصلی آقای موسوی است؟ پاسخ ما این بود که نمی‌دانستیم موسوی گزینه‌ی اصلی است، ولی می‌دانستیم هرکه باشد، گزینه‌ی نشان‌شده‌ی آمریکا و اسرائیل است! [۵] عمق هوشیاری گفتنی است (و پیشانی شُکر بر زمین سائیدنی است‌) که همان روزها رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام از این طرح پرده برداشته و می‌فرمایند: «‌یک طرح همه‌جانبه آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح باز‌سازی شده‌ای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به‌نظر خودشان می‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند‌» و در ادامه تصریح می‌کنند: «اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمىِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شوروىِ متشکّل از سرزمین‌های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست‌»! ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🔥تنها میان داعش🔥 ◀️ قسمت هفدهم 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه حضرت زهرا (سلام‌ الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو روضه شد و ناله زن‌عمو را به یاحسین بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
در خدمت " 💠 قسمت اول ▫️رهبر معظم انقلاب سیاست‌‌هایی را در حوزه خانواده بیان کرده‌اند که شامل ۱۶ بند است. بند اول این سیاست‌ها، ایجاد یک جامعه‌ی خانواده‌محور می‌باشد و همچنین تقویت و تحکیم خانواده. یعنی: حرکت باید به سمتی باشد که ما خانواده را تحکیم و تقویت کنیم. 📌حالا چگونه می‌شود این کارها را انجام داد؟ ✅ روش‌های تحکیم خانواده؛ 🌺 ۱. افزایش دانش و مهارت 🔹تفاوت دانش و مهارت در چیست؟ 🔻دانش یعنی: علم (علم به خانواده) 🔻مهارت یعنی: شیوه به‌کارگیری آن علم 🌀مثال؛ 🔸قبلا گفته شد که زن و شوهر می‌دانند که باید به همدیگر محبت کنند و کسی نیست که این را نداند! ولی مشکل در مهارت به کارگیری آن است، یعنی مهارت‌های محبت‌ورزی را بلد نیستند. 🔸انسان‌های خودشیفته؛ 🔻دانش: زندگی کردن با آن‌هاسخت است. یعنی می‌دانیم که این انسان‌ها برای زندگی کردن دشوارند. 🔻مهارت: شناخت ویژگی‌های یک انسان خودشیفته. یعنی مهارت تشخیص داشته باشیم. 🔰ویژگی انسان‌های خودشیفته: 🔹خود را انحصاری و منحصر به فرد می‌داند؛ 🔻دائم از خودشان تعریف‌های بیخودی می‌کنند. 🔹همیشه حق را با خود می‌داند؛ 🔻توجیه گران قوی‌ای هستند! مثلا اشتباهات خود را همیشه توجیه می‌کند و در زمان بروز اشتباه هم سعی می‌کند حق را به خود بدهد. به عنوان نمونه: خانم یک اشتباهی می‌کند و وقتی به او می‌گوییم که اشتباه کردی، می‌گوید: خیر، اگر همسرم به من محبت بیشتری می‌کرد هیچ‌گاه این کار را نمی‌کردم. 🔹از همسر و دیگران سوءاستفاده می‌کند؛ 🔻با دیگران تا زمانی ارتباط برقرار می‌کنند که یک منفعتی برایشان داشته باشد. تمام بهره‌هایش را از طرف مقابلش می‌برد ولی زمانی که وقت آن می‌شود که باید او یک کمکی بکند و تلاشی انجام بدهد، به راحتی کنار می‌شد. 🔻به عنوان نمونه: از خدمات دیگران نهایت استفاده را می‌برد ولی زمانی که به از او درخواست خدمت داریم و مثلا می‌گوییم: کمک کن این سفره جمع بشود فرار می‌کند. 🔹توانایی همدلی و همراهی ندارند؛ 🔻مثلا آقا به خانمش می‌گوید: حقیقتا من از دست رفنارهای مادرم ناراحت هستم.... بعد خانم می‌گوید: ناراحتی ندارد که، توهم باید مثل داداشت باشی خب این نمی‌فهمد، متوجه نمی‌شود که مرد صادقانه صحبت می‌کند و این دلیلش این است که خود محور است یعنی فقط خودش را می‌بیند! 🔹مسائل خودشان را مهم تلقی می‌کنند؛ 🔻مثلا آقا می‌خواهد درس بخواند و فقط درس برایش مهم است و وقتی به او گفته می‌شود که فرزندان نیاز به پارک دارند می‌گوید: بیخود، من درس دارم. یا آقا می‌خواهد برود سفر و وقتی به او گفته می‌شود: فرزندان امتحان دارند، قبول نمی‌کند و می‌گوید: بیخود در حین سفر درسشان را بخوانتد. ادامه دارد ... -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🏴 🏴 🖋قسمت سوم؛ پی‌نوشت‌ها: [۱] برای آشنایی بیشتر با این مسأله و شناخت تفکر عثمانی، بنگرید به: تبار انحراف، ج۳، ص۵۳-۸۵. [۲] شمر برخی از کارهای اساسی فاجعه کربلا را با همین یاران ویژه خود به سرانجام رساند. برای نمونه، وقتی امام حسین (ع) تنها شده بود، این شمر و یارانش بودند که به آن حضرت حمله‌ور شدند، او را دشنام دادند و زخمی کردند و دوباره به جای خود برگشتند (الارشاد، ج۲، ص۱۱۰). پس از شهادت عبدالله بن عمیر کلبی وقتی همسرش بر بالین جنازه‌ی وی آمد، شمر به نوکر خود دستور داد با عمود آهن بر سر آن زن بکوبد و چنین شد که آن زن نیز به شهادت رسید (تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۳و۳۳۴). ابن کثیر نیز شمر را فرمانده هزار نفری می‌داند که کشتن امام (ع) را برعهده داشتند (البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰ [ثم شرع (المختار) فی تتبع قتلة الحسین ومن شهد الوقعة بکربلاء من ناحیة ابن زیاد فقتل منهم خلقاً کثیراً وظفر برؤوس کبار منهم کعمر بن سعد بن أبی وقاص أمیر الجیش الذی قتلوا الحسین و شمر بن ذی الجوشن أمیر الألف الذین ولّوا قتل الحسین…]). [۳] الامالی صدوق، ص۲۲۶، م۳۰ […وأقبل عدو الله سنان بن أنس الأیادی و شمر بن ذی الجوشن العامری فی رجال من أهل الشام حتى وقفوا على رأس الحسین فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون؟ أریحوا الرجل.]؛ مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۴۸ [جهز ابن زیاد علیه خمساً وثلاثین ألفاً فبعث الحر فی الف رجل من القادسیة و کعب بن طلحة فی ثلاثة آلاف و عمر بن سعد فی أربعة آلاف و شمر بن ذی‌الجوشن السلولی فی أربعة آلاف من أهل الشام…]؛ الاختصاص، ص۱۳۹ [پس از آن‌که پیک امیرالمؤمنین به دمشق رسید: فسأل عن قواد معاویة فقیل له: من ترید منهم؟ فقال: أرید جرولاً وجهضماً وصلاده وقلاده وسواده وصاعقه؛ أباالمنایا وأباالحتوف و أباالأعور السلمی و عمرو بن العاص و شمر بن ذی‌الجوشن و محمد بن الأشعث الکندی. فقیل إنهم یجتمعون عند باب الخضراء فنزل وعقل بعیره وترکهم حتى اجتمعوا رکب إلیهم فلما بصروا به قاموا إلیه یهزؤون به…]. [۴] اللهوف، ص۷۱. نیز ر.ک: تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۴۴. [۵] میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۸۰ [راوی: کان شمر یصلی معنا ثم یقول: اللهم إنک تعلم أنی شریف فاغفر لی. قلت: کیف یغفر الله لک وقد أعنت على قتل ابن رسول الله؟ قال: ویحک فکیف نصنع؟ إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم ولو خالفناهم کنا شرّاً من هذه الحمر السقاه. این استدلال حتى ذهبی را به اعتراض آورده. قلت: إن هذا لعذر قبیح فإنما الطاعة فی المعروف.]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۱۸۹. [۶] الارشاد، ج۲، ص۱۱۹ [ثم إن عبیدالله بن زیاد بعد إنفاذه برأس الحسین أمر بنسائه وصبیانه فجهزوا وأمر بعلی بن الحسین فغل بغل إلى عنقه ثم سرح بهم فی أثر الرأس مع مجفر بن ثعلبة العائذی و شمر بن ذی‌الجوشن فانطلقوا بهم حتى لحقوا بالقوم الذین معهم الرأس] دمیری نیز می‌نویسد اسرای کربلا با شمر و گروهی از یارانش به شام فرستاده شدند (حیاة الحیوان، ج۱، ص۹۲). [۷] الارشاد، ج۲، ص۸۸ […فلما قرأ عبیدالله الکتاب قال: هذا کتاب ناصح مشفق على قومه. فقام إلیه شمر بن ذی الجوشن فقال: أتقبل هذا منه وقد نزل بأرضک وإلى جنبک؟! والله لئن رحل من بلادک ولم یضع یده فی یدک لیکونن أولى بالقوة ولتکونن أولى بالضعف والعجز فلا تعطه هذه المنزلة فإنها من الوهن ولکن لینزل على حکمک هو وأصحابه فإن عاقبت فأنت أولى بالعقوبة وإن عفوت کان ذلک لک. قال له ابن زیاد: نعم ما رأیت، الرأی رأیک، اخرج بهذا الکتاب إلى عمر بن سعد فلیعرض على الحسین وأصحابه النزول على حکمی فإن فعلوا فلیبعث بهم إلى سلما وإن هم أبوا فلیقاتلهم فإن فعل فاسمع له وأطع وإن أبی أن یقاتلهم فأنت أمیر الجیش واضرب عنقه وابعث إلى برأسه]. [۸] الارشاد، ج۲، ص۹۶. [۹] تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۴. [اندیشکده مطالعات یهود: عبارت «یا ابن البوال علی عقبه» را برخی کنایه از اعرابی (بیابان‌نشین و بی‌فرهنگ) بودن و برخی دیگر کنایه از کسی که مادرش او را از راه زنا باردار شده است، دانسته‌اند]. [۱۰] الارشاد، ج۲، ص۹۷و۹۸. [۱۱] همان، ص۱۱۱و۱۱۲. [۱۲] طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲. [۱۳] تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۳۶و۳۳۷. [۱۴] اخبار الطوال، ص۲۶۱. [۱۵] مثیر الاحزان، ص ۴۸ [امام حسین با دیدن شمر: قال رسول الله رأیت کأن کلباً أبقع یلغ دماء أهل بیتی. حضرت افزود: رأیت کأن کلاباً تنهشنی و کان فیها کلباً أبقع کان أشدهم على وهو أنت. وکان أبرص.]؛ البرصان والعرجان، ص۱۲۸و۱۲۹ [قال الحسین بن على قبل أن یقتله بلیلة: إنی رأیت فی المنام کأنّ کلباً أبقع بلغ فی دمائنا فعبّرته هذا الأبرص الضّبابی.]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۵، ص۱۶ [کنا مع الحسین بن على بنهر کربلاء ونظر إلى شمر وکان أبرص فقال: الله أکبر الله أکبر صدق الله ورسوله قال رسول الله: «کأنی أنظر إلى کلب أبقع یلغ فی دم أهل بیتی»]. ادامه دارد ... @salonemotalee
16.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 (۲) 🎞این قسمت؛ فدایی -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
درخدمت در "سالن مطالعه محله زینبیه" @salonemotalee
1_1666608892.mp3
7.13M
🎙سخنرانی دهه محرم ✨تصمیم سازی و تصمیم گیری حسینی ◾️بخش سوم -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
صفحه ۸۶ قرآن کریم