فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستان گنهکار به سمت توست ناامیدش نکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکره گرهگشا در دل شب
مرحوم استاد فاطمینیا
🍃🌸🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز؛ یکشنبه
۶ فروردین ۱۴۰۲
۴ رمضان ۱۴۴۴
۲۶ مارس ۲۰۲۳
منسوب به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهماالسلام
ذکر امروز؛
یکصد مرتبه: یَا ذَاالجَلَالِ و الاِکرَامِ
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۳۴۴🍃••┈┈•
از بابای دوستم پرسیدم:
شما چجوری پولدار شدید؟
گفت:
اول یه جعبه گوجه خریدم،
بردم فروختم
و ۵ هزار تومن سود کردم
بعد بابابزرگم مرد
۳ میلیارد بهم ارث رسید!!😂😂😂✌
--------🔸😜🔸--------
🤲 به نام خدای دوستدار انفاق و گذشت
✋سلام بر میهمانان عزیز خدا
💐 از امیرالمؤمنین؛ #امام_علی علیهالسلام:
یا بُنَيَّ ....
فَاسْعَ فِي كَدْحِكَ
وَ لَا تَكُنْ خَازِناً لِغَيْرِكَ
فرزند دلبندم!
سخت بكوش،
ولى ذخیره کننده برای دیگران نباش
🗞نهج البلاغه،بخشی از نامه۳۱
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✍🏻 بیچاره آنان که برای زندگیشان تلاشی نمیکنند و سربار مردم هستند!
و بیچارهتر آنهایی هستند که فقط مالاندوزی میکنند اما انفاق نمیکنند.
چرا که این افراد همهی تلاششان صرف "نگهداری اموال برای وارثان" است
لذت مال برای وارثان و در قیامت، حسابش بر عهده آنهاست.
حتی اگر وارثان نیکوکار باشند و از آن اموال در راه خدا استفاده کنند؛ باز مایه حسرت آنهاست
چون زحمت و حسابش بر گردن آنها بوده و ثواب را شخص دیگری برده است.
"از اموال خود در دنیا لذت ببرید و با انفاق برای آخرتتان ذخیره نمایید."
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | مرعوب بودن دشمنان خدا از جمهوری اسلامی
✏️ بیانات حضرت آیتالله خامنهای در جلسه تفسیر سوره حشر
🗓 مجموعه #درسها_و_عبرتها | نکات جلسات تفسیر قرآن که در سال ۱۳۶۱ ایراد شده است
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۳۲م؛
حسین نگذاشت ادامه بدهم.
برافروخته شد و صدایش را بالا برد
دفعه آخرت باشه که چنین درخواستی رو از من داری!
جا خوردم!!!
انتظار چنین برخوردی را نداشتم
رگ مادریام جنبید
با یک لحن حق به جانب گفتم:
"مگه من برای این بچه چیزی بیشتر از حقش میخوام؟! اگه یه غریبه بود براش هر کاری میکردی!"
خودم را آماده کرده بودم که پاسخ تندتری بشنوم اما جوابم را با نرمی توأم با لبخند داد:
"فامیلی من توی شناسنامه همدانیه و فامیلی وهب متقینیاست. پس غریبهس و میبینی که برای غریبه هم اگه شائبه داشته باشد کاری نمیکنم."
پاسخ هنرمندانه حسین مهر سکوت بر لبم زد.
سکوت من به شکل آشکاری لحن او را عوض کرد
شنیده بود که ما از مسئولیتش در بسیج کشور خبردار شدیم؛ از بحث وهب گریز زد به موضوعی دیگر که بی ارتباط با موضوع بالا نبود:
"آقا عزیز فرمانده کل سپاه از نورعلی شوشتری، جعفر اسدی و من خواست که مسئولیت نیروی زمینی و بسیج را بپذیریم.
سردار اسدی شد فرمانده نیروی زمینی، سردار شوشتری شد جانشین نیروی زمینی و من جانشین بسیج.
حالا میخوام یه خاطره از یکی از این دو نفر بگم.
برای یک دوره فرماندهی به اصفهان رفته بودم
من یه پیکان داشتم که خودم رانندگی میکردم
وقتی دوره تموم شد؛ دیدم سردار شوشتری میخواد بره ترمینال اتوبوسها!
پرسیدم؛ مگه ماشین نیاوردی؟!
گفت؛ نه! اینجوری راحتترم
با اصرار سوارش کردم که با هم به تهران بریم
توی راه فهمیدم که از مشهد تا اصفهان تیکهتیکه آمده بود!!!
این خاطره رو گفتم که بدونی من به گرد امثال نورعلی شوشتری نمیرسم
قراره سپاه جدید رو ما درست کنیم
نه اینکه با اسم و اعتبارمون مشکلات خودمون رو حل کنیم."
وهب خواست که بگوید با پدرش هم رأی و هم نظر است با لبخندی که نشانه رضایتش بود گفت:
"آقای همدانی! درخواست مامان رو نشنیده بگیرین. از فردا بازم میرم ورامین."
حسین پیشانی وهب را بوسید و گفت:
"بسیجیها از زمان جنگ مظلومترن! بسیاریشون از هیچ سازمانی حقوق نمیگیرن. با این حال وفادارترین نیروها به نظام و رهبری هستند و ما باید شبانه روز براشون کار کنیم. برام دعا کنین بتونم خدمتگذار صدیقی براشون باشم."
آقای جعفری فرمانده سپاه با حفظ سمت فرمانده بسیج کشور هم بود
ولی تمام اختیارات را در بسیج به حسین واگذار
کرده بود.
حسین هر هفته به یک استان میرفت
مثل یک جوان بیست ساله جنب وجوش داشت و از کارش راضی بود
من هم سعی میکردم جای خالی او را میان بچهها پرکنم.
زندگی روال آرام و خوبی پیدا کرده بود که انتخابات ریاست جمهوری رسید.
پس از یک مناظره تلویزیونی زمینه برای اعتراض باز شد
اعتراضی که به موسم اغتشاش انجامید
حسین به جای رفتن به استانها تمام وقتش را روی تهران گذاشت.
دیگر نیاز نبود حوادث و درگیریها را از طریق رسانهها و جراید دنبال کنم یا از طریق این و آن بشنوم.
شعلههای درگیری به خیابانهای اصلی تهران کشیده شده بود
بیم آن میرفت که هزینههای انسانی سنگینی روی دست نظام بماند.
در بحبوحه درگیریها حسین سراسیمه آمد.
ساعتی توی اتاق با خودش خلوت کرد.
از این آمدن ناگهانی و مکث طولانی شستم خبر داد که اتفاقی افتاده و ذهن حسین درگیر این اتفاق است
شک نداشتم که این خلوت باخود، بیارتباط با حوادث و درگیریهای خیابانی نیست.
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee